تیتر اول
گرامی باد بیست و ششمین سالگرد قیام 18 تیرماه 78، نخستین مبارزه ضد استبدادی جنبش دانشجوئی با رژیم مطلقه فقاهتی
26 سال پیش در روز 18 تیرماه سال 1378، قیامی از جنبش دانشجویان تهران (که مرکز آن در خوابگاه امیرآباد دانشگاه تهران بود) شکل گرفت که تا روز 23 تیر 1378 ادامه داشت و در روز 23 تیر توسط نیروهای حزب پادگانی خامنهای به صورت هولناکی سرکوب شدند. حرکت اعتراضی این قیام از خوابگاه امیرآباد تا مصلای رژیم در دانشگاه تهران و از آنجا تا وزارت کشور (دولت اصلاحطلبان حکومتی سید محمد خاتمی) ادامه پیدا کرد.
آنچه استارت اولیه این قیام و خیزش دانشجویی بود «اینکه در روز 16 تیرماه 1378 مجلس رژیم، اصلاح قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن محدودیتهای بسیار گسترده تری به مطبوعات تحمیل میشد». روزنامه سلام با انتشار سندی از سعید امامی (معاون وقت وزارت اطلاعات) به عنوان پیش نویس این قانون نام برد. تنها یک روز بعد از تصویب قانون ضد مطبوعاتی رژیم مطلقه فقاهتی (روز 17 تیرماه 1378) با حکم دادستانی، روزنامه سلام ارگان خبری روحانیون (که سید محمد خاتمی رئیس آن بود) توقیف شد. این اقدام رژیم دانشجویان ساکن کوی دانشگاه تهران (امیرآباد) را وادار به اعتراض نسبت به این موضوع کرد. آنها خواستار رفع توقیف از این روزنامه و عدم تصویب طرح اصلاح قانون مطبوعات در مجلس رژیم شدند. پس از حمله لباس شخصیهای حزب پادگانی خامنهای در همان شب به دانشجویان خوابگاه و کشته شدن یک نفر از آنها و زخمی گشتن تعداد زیادی از آنها، فردای آن روز تعداد زیادی از دانشجویان دانشگاه تهران در حمایت از دانشجویان خوابگاه و اعتراض به حمله هولناک لباس شخصیهای حزب پادگانی خامنهای، تظاهراتی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی و دولت سید محمد خاتمی، با شعار: «مرگ بر خامنهای» از خوابگاه به سطح خیابانهای اطراف خوابگاه کردند.
حزب پادگانی خامنهای در واکنش به این اعتراضات جنبش دانشجویان، نیروهای سرکوبگرش را به جان تظاهر کنندگان انداخت و تلاش کردند تا مقاومت جنبش دانشجویان را در هم بشکنند. اما از آنجائیکه آنها قادر به سرکوب دانشجویان نشدند و مردم و دانشجویان آنان را وادار به عقب نشینی کردند، باز یورش شبانه به کوی دانشگاه در دستور قرار خود دادند. سحرگاه روز جمعه 18 تیرماه نیروهای حزب پادگانی و لباس شخصیها دوباره به ساختمان کوی دانشگاه تهران یورش بردند و از انجام هیچ عمل شنیعی کوتاهی نکردند، و همه توان خود را به کار گرفتند تا با یورش وحشیانه خفتی که در روز قبل از آن از حرکت مردم و دانشجویان دیده بودند، تلافی نمایند. حزب پادگانی خامنهای، ضمن در هم شکستن درب و پنجرههای اتاقهای خوابگاه، بسیاری از دانشجویان را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند تن از آنان را از در و پنجرهها به پائین پرتاب کردند. هجوم پاسداران و لباس شخصیهای حزب پادگانی خامنهای به خوابگاهها و ضرب و جرح وحشیانه دانشجویان و به ویژه دختران دانشجو با هدف سرکوب اعتراضات دانشجوئی و در هم شکستن جنبش نو پای دانشجویی به پاخواسته بر علیه رژیم صورت گرفت.
از روز 18 تا روز 26 تیرماه کنشگران دانشجویی با همراهی مردمی که به سرعت به آنها پیوسته بودند، برای اولین بار از بعد از کودتای فرهنگی خمینی در بهار 59، با شعار «مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای» به خیابانها آمدند و خواستار نفی این رژیم شدند. آنها همچنین خواهان «حقوق آزادی بیان، حق فعالیت سیاسی و حق تشکل دموکراتیک بودند» زیرا آنها به خوبی آگاه بودند که در فضای باز سیاسی امکان دستیابی به تشکل و سازمانیابی و رهبری دینامیک و دموکراتیک جمعی تکوین یافته از پائین وجود دارد.
«حزب پادگانی خامنهای و اصلاحطلبان حکومتی سید محمد خاتمی در چارچوب رژیم مطلقه فقاهتی، جز بر پایه دیکتاتوری و سرکوب توسط قدرت جهت تثبیت حکومت به چیزی دیگر نمیاندیشند». یورش وحشیانه حزب پادگانی خامنهای به خوابگاههای دانشجویی، خشم فرو خفته دانشجویان که نزدیک به دو دهه تعرضات و تجاوزات مداوم رژیم مطلقه فقاهتی به حقوق صنفی و سیاسی را دیدند، برانگیخت و انگیزهای شد که «گسترده ترین خیزش دانشجویی در دوران پس از کودتای فرهنگی خمینی در بهار 59 به دنبال آورد.»
باری، در اینجا مشخص میشود که «قیام تیرماه 78 نخستین حرکت ضد استبدادی دانشجویان بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی بوده است» به عبارت دیگر بر خلاف خیزش 16 آذر 32 که خیزش دانشجوئی قبل از اینکه بر علیه استبداد باشد، ماهیت ضد امپریالیستی و بر علیه امپریالیسم آمریکا و انگلیس در خصوص کودتای 28 مرداد 32 و سرنگون کردن دولت مصدق (تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران) بود، اما جنبش 18 تیر 78 حرکت ضد استبدادی جنبش دانشجویی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی بود.
شاید بهتر باشد که بگوئیم «16 آذر 32 جنبش دانشجوئی نشان داد که حرکت ضد استبدادی بر علیه رژیم مستبد پهلوی از طریق مبارزه با امپریالیسم میگذرد»، در صورتی که «18 تیر78 نشان داد که مبارزه ضد امپریالیستی دانشجویان، از کانال مبارزه با استبداد میگذرد» و «این فرمول مهم، کلید فهم جوهر حرکت دانشجویی میباشد.»
بنابراین، از اینجا است که میتوانیم بگوئیم، «جوهر همه حرکتهای اجتماعی و تودهای مانند جنبش سبز و خیزش دیماه 96 و آبانماه 98 و پائیز 1401 هم جوهر ضد استبدادی داشته است». «18 تیر 78 تنها حرکت دانشجوئی است که توانست با مبارزه مدنی از پائین، بخشی از مردم جامعه را جذب مبارزه خودشان نمایند و قطعا اگر این خیزش میتوانست به جای سرکوب حزب پادگانی خامنهای، برای مدتی دوام پیدا کند، شرایط بهتری برای جذب بیشتر مردم در مبارزه با استبداد پیدا میکرد» 18 تیر 78 نشان داد که در تحلیل نهایی «موضوع حرکتهای اجتماعی دانشجویی آگاهیبخشی است، نه حزب سازی و نه دنباله روی از حرکتهای اصلاحطلبان حکومتی است.»
همچنین 18 تیر نشان داد که «راه موفقیت حرکتهای اجتماعی در هر شکل آن، کشانیدن حرکت خود به عمق جامعه است نه محدود شدن به حرکتهای کارگاهی جریان خود.»
جنبش دانشجوئی در 18 تیرماه 78 نشان داد که «در راه پر سنگلاخ و در عین حال رو به فراز جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، برای نهادینه کردن آگاهی و آزادی و عدالت در جامعه بزرگ ایران جنبش دانشجوئی میتواند نقش بی بدیلی داشته باشد. گستردگی و در هم تنیدگی نیروهای جنبش دانشجوئی واقعیتی است که تا زمان حال ادامه دارد.»
جنبش دانشجوئی در طول 74سال گذشته حیات خود، بنا به خصلت دینامیکی که دارد، توان مبارزه بر علیه مشکلاتی که مانع دستیابی به خواستههای خودش میشود، را دارد. دانشجو نه تنها جویای علم، که جویای آنچه که هست، باید باشد، از این رو به ویژه در جوامع در حال توسعه یکی از سکانداران ترقی و آزادی و آگاهی و عدالت هستند.
جنبش دانشجو، ضد سرکوب، فساد، بیعدالتی و اقتدارگرایی است.
جنبش دانشجویی در درازنای 74سال (از شهریور 20 الی الان) سند مستند سازشناپذیری با سرکوب و بیعدالتی و اقتدارگرایی میباشد.
باری، تفاوت حرکت جنبش دانشجوئی در 18 تیر 78 با حرکت دانشجوئی در پائیز 1401 در این است که، اگر چه هر دو حرکت به لجاظ جوهر حرکتی صورت خیزش داشتند، اما در 18 تیر 78 حرکت خیزشی توسط حرکت خود دانشجویی شروع شد و بعدا در پیوند با مردم قرار گرفت. در صورتی که در مهرماه 1401 که حرکت دانشجوئی در پیوند با خیزش مردم مادیت پیدا کرد و این پیوند که در دانشگاه شریف در روز یکشنبه 10/7/1401 به اوج خود رسید، اگر خیزش قبلی و اولیه مردمی ایران نبود، بدون تردید خیزش دانشجوئی در پائیز 1401 در پیوند با مردم شکل نمیگرفت.
لازم به ذکر است که خیزش پائیز 1401، از تاریخ 28 شهریور 1401 با قتل حکومتی مهسا امینی مادیت پیدا کرد. عنایت داشته باشیم که «در خیزش 18تیر 78 از زمانی که دانشجویان محدوده خوابگاه توانستن وارد خیابان بشوند، و حرکت خود را خیابانی کنند، توانستند حرکت مردم را جذب کنند و حرکت خود را اعتلا ببخشند». البته طرح شعار سرنگونی و مرگ بر خامنهای آنها، در آن شرایط باعث بالا بردن هزینه مبارزه برای تودهها داشت و به همین دلیل حرکت کنشگران دانشجویی از خیزش 18 تا 23 تیر نتوانستند حداکثر تودهها را جذب حرکت خود بکنند، بلکه برعکس توانستند حداقلی از تودهها آن هم جوانان را جذب حرکت خود نمایند. مع هذا، همین موضوع باعث گردید تا حزب پادگانی خامنهای بتواند در روز 23 تیر حداکثر سرکوب هولناک را بر خیزش دانشجوئی وارد کنند.
یادمان باشد که تودهها در کادر زندگی روزمره خود میتوانند در مبارزه با رژیم شرکت کنند و تعادل قوا را به نفع خود تغییر بدهند. علیایحال، برای انجام این مهم باید هزینه مبارزه برای آنها کاهش داد. بر این مطلب بیافزائیم که حزب پادگانی خامنهای در این رابطه است که در سرکوب حرکتهای اجتماعی، تلاش میکند که هزینه مبارزه را برای کنشگران شرکت کننده در مبارزه تا میتوانند بالا ببرند، نه بالعکس.»
فراموش نکنیم، «عامل اصلی شکست جنبش چریکی، چه در فاز اول (در رژیم پهلوی) و چه در فاز دوم حرکت مجاهدین خلق با رژیم مطلقه فقاهتی، همین بالا بودن هزینه و عدم توانائی در پیوند با تودهها بوده است و میباشد. طبیعی است که در 7 مهر 1360 که مجاهدین خلق در تلاش بودند تا با نیروهای خود در خیابان نظام آباد شعار «مرگ بر خمینی» را تودهای کنند، در آن حرکت، نه تنها حتی یک نفر از مردم نتوانستند جذب آنها نشد، بلکه برعکس تمام نیروهای مسلح خود که در محاصره نیروهای سپاه قرار گرفته بودند، کشته شدند». عین همین موضوع در تابستان 67 اتفاق افتاد. آن زمانی که مجاهدین خلق از بعد از فتح مهران فکر میکردند با نیروهای خود میتوانند تا تهران بیانند. مع الوصف، قبل از رسیدن به کرمانشاه با نیروهای نظامی رژیم تحت فرماندهی صیاد شیرازی برخورد کردند و تار مار شدند، و در این حمله مجاهدین خلق، بیش از 1500 نفر کشته دادند و هیچ نیروی تودهای به خاطر بالا بودن هزینه مبارزه برخلاف تصورشان نتوانستند جذب نمایند. برعکس در شرایطی که هزینه مبارزه سنگین نباشد، مانند سال 56 و 57 مشارکت اجتماعی مردم در مبارزه به حداکثر میرسد.
نکته دیگری که در خصوص حرکت خیزشی 18 تیرماه 78 باید به آن توجه داشته باشیم، اینکه «حرکت خیزشی در جامعه ایران، 8 سال پیش از 8 مهر، در دولت هاشمی رفسنجانی به علت بحرانهای شدید اقتصادی و رشد تورم و بیکاری و گرانی، به صورت موج اول حرکتهای خیزشی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی از نهم خرداد 1370 تا 15 فروردین 1374 در 10 شهر بزرگ و کوچک ایران یعنی شیراز، زاهدان، زنجان، ارومیه، اراک، مبارکه، قزوین، اسلامشهر آن هم از پائین به صورت گسترده شکل گرفتند، که البته قبل از گسترش به شهرهای دیگر به صورت هولناکی توسط دستگاههای سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی سرکوب شدند. این موضوع برای ما آشکار میکند که مکانیزم حرکت خیزشی دانشجویان در 18 تیرماه 78، ناشی از تجربه خیزشی موج اول دوران هاشمی رفسنجانی بود، که البته در دیماه 98 و آبانماه 98 و پائیز 1401 ادامه همین روند مبارزه بوده است.
به لحاظ شرایط عینی و ذهنی خیزش 18 تیرماه 78، لازم به ذکر است که جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران، در زمان اعتلای خیزش 18 تیر دانشجویی، شرایط عینی جامعه، ادامه وضعیت عینی دولت هاشمی رفسنجانی بود، که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم، برای نخستین بار در رژیم مطلقه فقاهتی بسترساز اعتلای خیزشی در ده شهر و بزرگ و کوچک شده بود. البته در سال 1376 که هاشمی رفسنجانی پاستور را تحویل سید محمد خاتمی داد، او با شعار اصلاحات سیاسی وارد گود شده بود، نه اصلاحات اقتصادی، اگرچه فضای سیاسی دولت خاتمی زمینه ذهنی تکوین خیزش 18 تیر 78 گردید، اما با سرکوب این خیزش توسط حزب پادگانی خامنهای، دولت سید محمد خاتمی در این رابطه به حمایت از خامنهای پرداخت، و در سخنرانی که او در دانشگاه همدان کرد گفت: «من افتخار میکنم که در سرکوب این فتنه، در کنار رهبر انقلاب بودم»، یکدستی دولت خاتمی با حزب پادگانی خامنه ا در سرکوب خیزش 18 تیر مشخص گردید.
در خصوص آسیبشناسی قیام 18 تیر 78، «اگر چه کنشگران این خیزش، حرکتی خودجوش و تکوین یافته از پائین داشتند، ولی فاقد سازماندهی و رهبری دینامیک جمعی تکوین یافته از پائین بودند» در نتیجه همین امر باعث گردید که:
اولا این خیزش نتواند بیش از 6 روز دوام پیدا کند.
ثانیا در حداقل زمان ممکن حرکت خود را رادیکالیزه کردند و شعار آنتاگونیست «مرگ بر خامنهای» مطرح کردند.
ثالثا همین امر باعث گردید که ساختار قیام 18 تیر دانشجویان، صورت خیزشی پیدا کند، نه جنبشی. آن هم خیزشی بدون رهبری و بدون سازماندهی.
رابعا همین جوهر حرکت خیزشی آنها باعث گردید که حرکتشان در طول 6 روز مبارزه «بدون افق سیاسی و تاکتیک و استراتژی مشخص» باشد.
خامسا بدون سازماندهی و بدون رهبری و بدون افق روشن و پایگاه تودهای و شعارهای سرنگونطلبانه، این همه باعث گردید که حزب پادگانی خامنهای در مدت 6 روزاین قیام بزرگ را تار و مار کند. هر چند از قیام و خیزش بزرگ تیرماه 78 دانشجویان مدت 26 سال و از کودتای سیاه فرهنگی خمینی 45 و از افتتاح دانشگاه پس از کودتای فرهنگی خمینی مدت 42 سال میگذرد، «جنبش دانشجویی ایران، همچنان از بیماری مهلک عدم سازماندهی و عدم رهبری دینامیک رنج میبرد، قطعا تا زمانیکه جنبش دانشجوئی از این رنج مهلک نجات پیدا نکند، راه پیروزی در جنبش ضد استبدای برای آنها وجود ندارد.»
لهذا، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، جهت رهائی جنبش دانشجوئی از این دردهای مهلک، حداقل پیشنهادش این است که، «جنبش دانشجوئی با تشکلهای دموکراتیک جامعه ایران، مثل جنبش معلمان، جنبش کارگران پیوند دموکراتیک پیدا کنند.»
در خاتمه برای گرامیداشت کنشگران قیام 18 تیرماه 78 دانشجوئی، شعری از سایه تقدیم آنها میکنیم.
باز شوق یوسفم دامن گرفت، پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تنش، بوی خون میآید از پیراهنش
ای برادرها خبر چون میبرید؟، این سفر آن گرگ یوسف را درید
یوسف من پس چه شد پیراهنت؟، بر چه خاکی ریخت خون روشنت
بر زمین سرد خون گرم تو، ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
تا نپنداری زیادت غافلم، گریه میجوشد شب و روز از دلم
داغ ماتمهاست بر جانم بسی، در دلم پیوسته میگرید کسی
در بهار عمر ای سرو جوان، ریختی چون برگریز ارغوان
ارغوانم ارغوانم لالهام، در غمت چون میچکد از نالهام
آن شقایق رسته در دامان دشت، گوش کن تا با تو گوید سرگذشت
نغمه ناخوانده را دادم به رود، تا بخوانم با جوانان این سرود
چشمهای در کوه میجوشد، منم کز درون سنگ بیرون میزنم
از نگاه آب تابیدم به گل، وز رخ خود رنگ بخشیدم به گل
پر زدم از گل به خوناب شفق، ناله گشتم در گلوی مرغ حق
پر شدم از خون بلبل لب به لب، رفتم از جام شفق در کام شب
آذر از سینه من روشن است، تند توفنده فریاد من است
هر کجا فریاد آزادی منم، من در این فریادها دم میزنم
پایان