خاورمیانه در آتش و خون
از سال 1916 که در کوران جنگ بینالملل اول - به موازات شکست متحدین و امپراطوری عثمانی - جهان در آستانه تقسیم بازتقسیم جدید قرار گرفت، طبق سنوات گذشته این تقسیم بازتقسیم جهان بین قدرتهای امپریالیستی از منطقه خاورمیانه آغاز شد. اما از آنجائیکه بخش اعظم منطقه خاورمیانه جزء تیول امپراطوری شکست خورده عثمانی بود، در اولین قدم در سال 1916 قرارداد سایکس – پیکو میان فرانسه و بریتانیا و با موافقت روسها جهت تکه تکه کردن بخش خاورمیانه امپراطوری شکست خورده عثمانی منعقد شد که بر مبنای آن کشورهای منطقه خاورمیانه به صورت موزائیکی که آبستن بحرانهای مرزی و جغرافیائی و اقلیمی و مذهبی بودند، متولد شدند. البته در همین زمان کمال آتاتورک که با حمایت انگلیسها - مانند رضاخان خودمان - در ترکیه قدرت را به دست گرفته بود با اعلام پایان خلافت عثمانی مهر تائید بر پای قرارداد سایکس - پیکو زد و بدین ترتیب بود که کشورهای موزائیکی فعلی منطقه خاورمیانه تکوین پیدا کردند.
تضادهای بالقوهائی که از همان بدو تولد کشورهای منطقه خاورمیانه آبستن آنها بود، عبارت بودند از:
1 - تضاد خلق فلسطین و رژیم اشغالگر و متجاوز اسرائیل.
2 - تضاد اعراب و اسرائیل.
3 - تضاد بین اقلیتهای قومی تکه تکه شده (مثل اکراد که به چهار قسمت اکراد ترکی، عراقی، ایرانی و سوری تقسیم شده بودند) با اکثریتهای قومی دیگر در این کشورها.
4 - تضاد مذهبی بین اقلیت و اکثریتهای مذهبی در این منطقه، مثل تضاد شیعه و سنی و غیره.
علی ایحاله به این ترتیب بود که خاورمیانه جدید از همان آغاز به صورت یک مجموعه بحرانی و تضادمند متولد شد و اکنون که 100 سال از عمر خاورمیانه جدید میگذرد این منطقه به عنوان حساسترین نقطه ژئوپلیتکی و ژئواستراتژیکی و اقتصادی دائما در تب این تضادها میسوزد.
برای فهم جایگاه اقتصادی و سیاسی خاورمیانه تنها کافی است که بدانیم که همیشه در طول قرون و اعصار، خاورمیانه مرکز ثقلی بوده است که نظام بینالمللی بر پایه موقعیت قدرتهای جهانی در سلطه بر این منطقه تعیین میشده است و هر زمانی که تراز قدرتهای جهانی تعویض یا تغییر میکرده، موضوع تقسیم بازتقسیم جغرافیاهای جهانی توسط قدرتهای مسلط بینالمللی از خاورمیانه آغاز میشده و لذا در همین رابطه در طول 150 سالی که از تولد امپریالیسم اقتصادی بر جهان میگذرد، خاورمیانه برای قدرتهای امپریالیستی هم مخزن منابع فسیلی و هم بازار فروش اسلحه و کالاهای اقتصادی بوده است و به همین دلیل هم جنگهای امپریالیستی پیوسته از این منطقه شروع میشده است.
به عبارت دیگر در هر زمانی که نظام بینالمللی آبستن تحول جدیدی میشده، منطقه خاورمیانه به عنوان شاخص و میزان الحراره بحران زایمان انتقال نظم بینالمللی بوده است و باز به همین دلیل بود که از بعد از فروپاشی بلوک شرق و امپراطوری شوروی - در اواخر قرن بیستم - و حاکمیت تک سوار امپریالیسم آمریکا بر نظام بینالملل، این نظام تک قطبی در جهان رقابتی سرمایهداری با تولد غولهای اقتصادی مثل چین، هند، برزیل، روسیه، آفریقای جنوبی، اروپا، ژاپن و... از منطقه خاورمیانه به چالش کشیده شد که جنگهای خلیج فارس و اشغال افغانستان و عراق در پایان قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم در این رابطه قابل تعریف و تفسیر میباشد و در همین رابطه گرچه تئوریسینهای امپریالیستی، امثال هانتینگتون و فوکویاما توسط تئوری جنگ تمدنها و تئوری پایان تاریخ میکوشیدند حاکمیت نظم تک قطبی نظم بینالمللی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را تثبیت شده اعلام کنند و مانند عبدالکریم سروش در ایران، لیبرال سرمایهداری را به عنوان پایان اندیشه بشر و پایان تاریخ به عقلانیت مدرن تلقین کنند، با همه این احوال از مرحله انفجار برجهای دو قلوی نیویورک - که سنبل نظام جهان سرمایهداری در قرن نوزدهم و قرن بیستم بود - در 11 سپتامبر توسط القاعده، منطقه خاورمیانه وارد فاز جدیدی از بحران تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود شد که این بحران با تجاوز امپریالیسم جهانی و ناتو به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به افغانستان و سپس به عراق به نقطه اوج خود رسید. چراکه سقوط طالبان و حزب بعث عراق به موازات تکوین هلال شیعه دولتی از مدیترانه تا آسیای جنوب شرقی تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی ایران، آرایش تضادهای منطقه خاورمیانه را بر هم زد.
گرچه در طول 100 سال گذشته با اشغال کشور فلسطین توسط رژیم اشغالگر اسرائیل تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم بینالملل و رژیم اشغالگر اسرائیل تضاد غالب منطقه خاورمیانه بوده است، اما به موازات تکوین القاعده و تدوین تئوری جنگ تمدنهای هانتینگتون برای مدتی تضاد هلال – صلیب جایگزین تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم بینالملل یا رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل شد و در این رابطه بود که در همان شب یازدهم سپتامبر با انفجار برجهای دو قلوی نیویورک، جرج بوش پسر رئیس جمهور آمریکا رسما اعلام کرد که جنگ صلیبی که همان جنگ مذهبی هلال – صلیب میباشد آغاز شد و از بعد از این تحول بود که شبکه القاعده که یک شبکه جهانی بود در چارچوب تضاد غالب هلال - صلیب نبرد جهانی خود را با امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا از سر گرفت.
البته شیوه مبارزه این شبکه جنگ نامنظم همراه با ترور و خشونت بود و در کادر این جنگ مذهبی هلال – صلیب بود که القاعده میکوشید تا تضادهای دیگر منطقه اعم از تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم بینالملل و رژیم متجاوز و اشغال گر اسرائیل یا تضاد شیعه و سنی را حل کند که این امر باعث شد تا مدت بیش از 20 سال تقریبا القاعده هژمونی این تضاد هلال – صلیب را در جنگ با آمریکا و کشورهای قدرتمند اروپائی در دست گیرد که حاصل این جنگ و غلبه تضاد هلال – صلیب در منطقه خاورمیانه باعث تکوین چهار جریان اسلام حکومتی شد که عبارتند از:
1 - اسلام حکومتی اخوان السلمین که اکنون در ترکیه حاکم میباشد.
2 - اسلام حکومتی قشریگرا و خشونت طلب القاعده که اسلام داعش در چارچوب آن تعریف میشود.
3 - اسلام حکومتی خانواده سعودی در عربستان.
4 - اسلام حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی ایران.
لذا به این ترتیب بود که با غلبه تضاد آنتاگونیستی صلیب – هلال در منطقه خاورمیانه در هیرارشی و آرایش تضادها، تضاد خلق فلسطین با رژیم اشغالگر اسرائیل در رتبه دوم قرار گیرد و همین امر باعث گردید تا ضربه پذیری جنبش خلق فلسطین بیشتر شود. البته حاکمیت تضاد هلال – صلیب تحت هژمونی القاعده به موازات تکوین و اعتلای جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی دچار تحول جدید گردید، چراکه مهمترین دستاورد جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی عمده کردن تضاد خلق با حاکمیتهای مستبد منطقهائی بود که با نفوذ و دخالت امپریالیست جهانی به سرکردگی امپریالیست آمریکا در جنبش بهار عربی، اعم از لیبی و یمن و بحرین و بعدا مصر و سوریه این جنبش تغییر ماهیت داد و رفته رفته تضاد شیعه و سنی جایگزین تضاد خلق و نظام توتالیتر کشوری شد.
به هر حال آنچه باید در باب فونکسیون جنبش بهار عربی مطرح کنیم اینکه، انحراف و رکود جنبش بهار عربی باعث جایگزینی تضاد شیعه و سنی به جای خلقهای عرب با نظام توتالیتر حاکم بر خود شد که این امر باعث گردید تا القاعده که هژمونیاش در چارچوب تضاد هلال – صلیب بود، تسلیم جریان جدیدی تحت عنوان دولت اسلامی عراق و شام یا همان داعش بشود که این جریان گرچه در سال 2006 پس از کشته شدن ابومصعب الزرقاوی به دست نیروهای اشغالگر امپریالیسم آمریکا با اتحاد گروههای توحید و جهاد تحت رهبری ابوعمر البغدادی زیر چتر هژمونی القاعده و با همکاری القاعده در عراق تکوین پیدا کرده بودند و تا زمان قتل ابوعمر البغدادی در 19/4/2010 به دست نیروهای اشغالگر امپریالیست آمریکا معتقد به حل تضاد شیعه و سنی در کادر تضاد هلال – صلیب القاعده بود. با جانشینی ابراهیم علی البدری یا همان ابوبکر البغدادی داعش با عمده کردن تضاد شیعه و سنی و پیوند استراتژیک قائل شدن بین عراق و شام علاوه بر اینکه بنیانگزار داعش گردید به علت همان عمده کردن تضاد شیعه و سنی از رهبری القاعده خارج شد و بدین ترتیب بود که با جبهه النصره وابسته به القاعده و ارتش حر سوریه وارد جنگ داخلی شد. بنابراین تفاوت جریان سرطانی داعش با شبکه القاعده عبارتند از:
الف – تغییر تضاد منطقه خاورمیانه از صورت هلال – صلیب توسط جنگ با جهان متروپل به رهبری آمریکا به تضاد شیعه و سنی توسط منهزم هلال شیعه حکومتی تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی ایران.
ب – منطقهائی کردن جنگ شیعه و سنی توسط داعش به جای جنگهای فرامنطقهائی القاعده با دولتهای متروپل طرفدار صلیب.
ج – برداشتن مرزهای سایکس – پیکو بین کشورهای مسلمان در منطقه خاورمیانه و تکوین کشور واحد همراه با نظام خلیفه گری عصر عثمانی از نظر داعش به جای استراتژی مرحلهائی القاعده توسط تکوین دولتهای اسلامی یا امارات اسلامی در کشورهای مسلمان.
لذا به این ترتیب بود که از سال 2013 با رهبری ابراهیم علی البدری یا ابوبکر البغدادی داعش از بیعت با القاعده سرباز زد و رسما در برابر القاعده اعلام استقلال کرد و در تاریخ 9/ 4/2013 ابوبکر البغدادی رهبر داعش در پیامی صوتی ادغام جبهه النصره و دولت اسلامی عراق به داعش اعلام کرد و به این ترتیب 9/4/ 2013 روز تکوین داعش تحت رهبری ابوبکر البغدادی میباشد و از این تاریخ بود که داعش با گروه جبهه النصره لاهل الشام که نماینده ایمن الظواهری بود وارد جنگ شد. عواملی که باعث شد تا در عرض کمتر از دو سال داعش دارای رشد سرطانی در سطح منطقه خاورمیانه از صحرای سینا تا نوار غزه و لبنان و سوریه و عراق گرفته تا اندونزی بشود عبارتند از:
1 – پیوند دادن جنگ داخلی عراق جهت تکوین و سازماندهی و کسب تجهیزات لجستیکی با جنگ داخلی سوریه، به همین دلیل بود که با مرگ ابوعمر البغدادی در سال 2010 و جایگزینی ابوبکر البغدادی و تغییر استراتژی دولت اسلامی عراق ابوعمر البغدادی به دولت اسلامی عراق و شام یا داعش ابوبکر البغدادی داعش به صورت نجومی دچار تحول شد، چراکه داعش در سوریه هم توانست از کمکهای نظامی کشورهای متروپل بهره مند شود و هم از دلارهای نفتی کشورهای مرتجع منطقه اعم از عربستان و قطر و کویت نصیب برد و هم توانست از بستر عینی ضد شیعه استانهای سنی نشین سوریه سربازگیری نماید.
2 - عامل دوم رشد سرطانی داعش پیوند تشکیلاتی با گروههای حزب بعث و ارتش منحل شده صدام و گروههای اپوزیسیون مذهبی و اجتماعی است که این گروهها عبارتند از:
الف - گروه نقشبندیه به رهبری عزت ابراهیم الدوری معاون صدام حسین که شامل افسران اطلاعاتی و نظامی سنی مذهب زمان صدام حسین میباشند.
ب - جیش الراشدین که گرچه به لحاظ کمی و کیفی به گروه نقشبندیه نمیرسند ولی این گروه باز مانند گروه نقشبندیه شامل همان نظامیان سنی مذهب ارتش صدام در رمادی شمال بغداد میباشند.
ج - جبهه اسلامی مقاومت عراق که شامل سنیهای معتقد به رویکرد اخوان المسلمین هستند.
د - روسای قبائل و عشایر سنی مذهب در استانهای الانبار و صلاح الدین و نینوا.
به همین دلیل است که داعش در حمله دهم ژوئن خود توانست در کمتر از دو روز سه استان سنی نشین عراق را بدون کوچکترین مقاومتی از جانب ارتش عراق تسخیر کند و توسط این حرکت علاوه بر میلیاردها دلار موجودی در بانکهای این سه استان و به خصوص بانکهای موصل و تسخیر موصل دومین شهر بزرگ عراق پس از بغداد با جمعیت دو میلیون نفر و مصادره تمامی تجهیزات و سلاحهای ارتش عراق در این سه استان که نزدیک به یک سوم کل تجهیزات ارتش عراق میباشد توانست بیش از 19 هزار نفر از پرسنل ارتش عراق در این سه استان جذب خود بکند و تا 200 کیلومتری بغداد پیشروی کند و اما پاشنه آشیل و آنچه گه باعث زمینگیر شدن و نابودی داعش در آینده میشود عبارتند از:
1 - پلاتفرم و برنامه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی داعش است که پس از تسخیر موصل توسط سخنگوی داعش ابومحمد العدنانی در نوار صوتی تحت عنوان وعده الهی با اعلام تشکیل و برقراری خلافت اسلامی مطرح شد، محورهای این پلاتفرم عبارت بودند از:
الف – نفی مرزهای کشورهای اسلامی خاورمیانه و بازگشت به قبل از پیمان سایکس – پیکو و سال 1916 و دوران خلافت عثمانی همراه با تعیین ابراهیم علی البدری یا ابوبکر البغدادی به عنوان خلیفه مسلمین که این بند از پلاتفرم داعش باعث گردید تا یک صف واحد از دشمنان داعش از امپریالیسم آمریکا تا بارزانی منطقه کردستان عراق و ترکیه و عربستان و کویت و قطر تا هلال شیعه تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی که شامل لبنان و سوریه و عراق و ایران تکوین پیدا کند.
ب – بند دوم این پلاتفرم در خصوص تخریب تمامی بارگاههای مذهبی که به صورت مشخص تکیه بر تخریب قبور ائمه شیعه میباشد.
این بند از پلاتفرم گرچه در کادر تضاد شیعه و سنی قابل تفسیر و توجیه بود اما در عمل باعث صف بندی با شیعیان منطقه که شامل 60% جمعیت عراق گرفته تا 40% جمعیت سوریه و 30% جمعیت لبنان و 60% جمعیت بحرین و 90 % جمعیت ایران میشود که البته نخستین فونکسیون این صف بندی تثبیت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی ایران بر هلال شیعی میباشد. همان امری که این رژیم در طول 35 سال حاکمیت خود دنبال میکرده است، چراکه رژیم مطلقه فقاهتی تنها در کادر تضاد شیعه و سنی است که میتواند در منطقه و جهان دارای دیپلماسی فعالی بشود و رهبری خود را بر هلال شیعه تثبیت کند لذا در همین راستا بود که پس از اعلام این پلاتفرم از طرف ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش تمامی مراجع طرفدار شیعه حکومتی از سیستانی در عراق و نجف گرفته تا مکارم شیرازی و نوری همدانی در قم، فرمان جهاد بر علیه داعش دادند.
قابل توجه است که این مراجع و روحانیت در طول بیش از صد سال اشغال فلسطین توسط اسرائیل و بیش از 20 سال اشغال کشورهای مسلمان توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا یک فتوای فقهی برای جهاد شیعیان ندادند اما همین که داعش سه استان صلاح الدین و نینوا و الانبار همراه با شهر موصل را تسخیر کرد و پلاتفرم ضد شیعی خود را اعلام کرد، فتوای جهاد آقایان پشت سر هم مثل نقل و نبات صادر شد که خود این دلالت بر تلاش جهت ایجاد صف بندی بین شیعه و سنی میکند که بسترساز دومین عامل شکست و رکود جریان ارتجاعی داعش میکند، چرا که داعش با این پلاتفرم و برنامه هم توانست یک صف بندی بزرگ از اسلام حکومتی در چهار شکل خود در برابر خود ایجاد کند و هم القاعده را به عنوان دشمن در برابر خود قرار دهد و هم یک صف بندی مردمی در بین پیروان شیعه در کشورهای منطقه در برابر خود ایجاد کرد. ماحصل آنچه گفته شد اینکه:
1 - در سال 1916 در کوران جنگ بینالملل اول طبق قرارداد سایکس - پیکو که بین فرانسه و بریتانیا و موافقت روسیه منعقد گردید با تقسیم جغرافیای امپراطوری شکست خورده عثمانی کشورهای جدید خاورمیانه به همراه مرزهای فعلی متولد گردید.
2 - در ترکیه جدید که در همین سال متولد شد کمال آتاتورک مانند رضاخان ایران با حمایت دولت وقت انگلیس حاکم شد و پس از کسب قدرت، کمال آتاتورک رسما اعلام کرد که جهت بسترسازی مدرنیته خلافت عثمانی پایان مییابد لذا بدین ترتیب بود که امپراطوری عثمانی برای همیشه از صفحه تاریخ و جغرافیا نابود گردید.
3 - تکوین کشور اسرائیل در قلب کشور فلسطین به همراه تعیین ناعادلانه مرزها از طرف سه کشور متروپل فوق باعث گردید که از همان آغاز تقسیم و تعیین مرزها و کشورها منطقه خاورمیانه آبستن بحرانها و تضادهای قومی و مذهبی و ملی شوند، به همین دلیل در صد سالی که از عمر خاورمیانه جدید میگذرد، خاورمیانه پیوسته آبستن حوادث و جنگ بوده است.
4 - در طول صد سال گذشته پروسه جنگ و تضاد منطقه خاورمیانه دارای سه فرایند مختلف بوده است:
الف - فرایند اول جنگهای رهائیبخش و ضد استعماری این کشورها.
ب – فرایند دوم بعد از انحلال شوروی و بلوک شرق و یازدهم سپتامبر.
ج – فرایند سوم بهار عربی و بعد از آن تا این تاریخ.
5 - در فرایند اول تضاد خلق و امپریالیسم تضاد عمده منطقه خاورمیانه بود که این تضاد خلق و امپریالیسم بر حسب قدرت استعمارگر در مناطق و کشورهای مختلف خاورمیانه شکل متفاوتی داشته است، بطوریکه در کشورهای اشغال شده فلسطین و اعراب درگیر با کشور اشغالگر اسرائیل مثل مصر و سوریه و اردن شکل تضاد خلق و اسرائیل جایگزین خلق و امپریالیسم شد. در کشورهای شمال افریقا اعم از تونس، مراکش، لیبی و الجزایر تضاد خلق و امپریالیسم به صورت تضاد با کشورهای متروپل اشغالگر این کشورها بود، مثلا در تونس و مراکش و الجزائر تضاد خلق با امپریالیسم فرانسه، در لیبی با ایتالیا، در ایران و ترکیه تضاد خلق با انگلیس یا بریتانیا بود.
6 – در فرایند دوم تضاد هلال – صلیب از طرف جریان القاعده به عنوان تضاد غالب در آمد که در کادر تضاد هلال – صلیب جریان ارتجاعی القاعده تلاش میکرد تا به صورت جنگ نامنظم و ترور و خشونت به جنگ با کشورهای متروپل مسیحی که در راس آنها آمریکا بود بپردازد. البته خود امپریالیسم آمریکا هم توسط تئوری هانتیگنتون تلاش میکرد آنچنانکه جرج بوش پسر در شب انفجار برجهای دو قلوی نیویورک اعلام کرد جنگ صلیبی را جایگزین جنگ ضد استعماری یا ضد استثماری منطقه بکند و تئوری جنگ تمدنهای هانتیگنتون هم بر پایه همین تضاد هلال - صلیب تکوین پیدا کرده بود، چرا که از نظر هانتیگتون رشد جمعیت در بین مسلمانان باعث غلبه کمی مسلمانان بر مسیحیها میشود که این امر در تحلیل نهائی بسترساز جنگ هلال و صلیب یا به زبان هانتیکنتون جنگ تمدنهای مسلمان و غرب میشود.
7 - تنها دستاورد فرایند دوم، اولا تجاوز و اشغال افغانستان و عراق توسط امپریالیسم آمریکا بود، ثانیا تکوین هلال شیعه از لبنان و سوریه و عراق و ایران تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی بود، ثالثا فرعی شدن تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم اشغالگر منطقه بود.
8 - در فرایند سوم هر چند جنبش بهار عربی در سرآغاز شروع خود (که صورت مستقلانه از دخالت امپریالیسم جهانی داشت) و از ماهیت مترقی برخوردار بود، به علت اینکه ماهیت اولیه این جنبش دموکراسی طلبانه بود این امر باعث شد تا برای مدتی تضاد خلق با استبداد جایگزین تضاد صلیب و هلال قبلی القاعده در منطقه خاورمیانه بشود و بدین ترتیب بود که انقلاب دموکراسی طلبانه خلق عرب با سقوط بن علی در تونس و مبارک در مصر به پیروزی برسد.
9- جنبش بهار عربی در فاز دوم حرکت خود در لیبی و یمن و سوریه به علت آنتاگونیست شدن و دخالت و تجاوز امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا تغییر ماهیت داد که در نهایت باعث گردید تا در سوریه تضاد شیعه - سنی جایگزین خلق - استبداد و هلال – صلیب بشود، به این ترتیب بود که جنبش بهار عربی در سوریه دچار شکست و رکود کامل شد و وارد ارتجاعیترین فاز خود گردید.
10 - نخستین مولود فاز ارتجاعی جنبش بهار عربی در سوریه تولد جریان داعش یا همان دولت اسلام عراق شام است که به صورت یک جریان ارتجاعی و ضد شیعه تکوین پیدا کرد.
11 - به لحاظ نصب شناسی پروسه تکوین جریان ارتجاعی داعش بر میگردد به اشغال عراق توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و مقاومت مسلحانه جریانهای داخلی بر علیه این تجاوز اشغالگرانه و تشکیل گروههای جهادی در سال 2004 توسط ابومصعب الزرقاوی که پس از کشته شدن ابومصعب الزرقاوی توسط نیروهای متجاوز و اشغالگر امپریالیسم آمریکا در 15 اکتبر 2006 این گروههای مسلح، در نشستی با اعلام دولت اسلامی عراق، ابوعمر البغدادی را به عنوان رهبر خود برگزیدند و به علت اینکه ابوعمر البغدادی در سال 2010 توسط نیروهای اشغالگر امپریالیسم آمریکا کشته شد در 19/4/2010 جریان دولت اسلامی عراق طی نشستی ابراهیم علی البدری تحت نام مستعار ابوبکر البغدادی به رهبری خود انتخاب کردند.
12 - با جانشینی ابوبکر البغدادی به جای ابوعمر البغدادی وضعیت تاکتیکی و استراتژی دولت اسلامی عراق دچار تحول کیفی شد.
13 - تا قبل از ابوبکر البغدادی یعنی دوران ابومصعب الزرقاوی و دوران ابوعمر البغدادی جریانهای تکوین دهنده دولت اسلامی عراق تحت هژمونی ایمن الظواهری مبارزه میکردند.
14 - در دوران زرقاوی و ابوعمر البغدادی آنها به تاسی از القاعده تضاد غالب منطقه همان تضاد هلال – صلیب میدانستند و معتقد به اولویت جنگ با آمریکا و کشورهای متروپل اروپائی تجاوزگر بودند، همچنین معتقد به جنگ و مبارزه در محدوده کشور عراق بودند.
15 - ایمن الظواهری و شبکه القاعده گروه جبهه النصره لاهل الشام را مسئول جنگ و مبارزه در سوریه یا همان شام سابق کرده بودند و گروه دولت اسلامی عراق تحت رهبری ابوعمر البغدادی را مسئول جنگ و مبارزه در عراق.
16 - با انتخاب ابوبکر البغدادی در ژوئن 2013 ابوبکر البغدادی از بیعت با ایمن الظواهری و القاعده سر باز زد و ضمن اعلام استقلال دولت اسلامی عراق از القاعده در تاریخ 9/4/2013 او در پیامی صوتی ادغام جبهه النصره با دولت اسلامی عراق تحت عنوان دولت اسلامی عراق و شام یا داعش اعلام کرد و بدین ترتیب علاوه بر اینکه دامنه جنگ داخلی عراق را به جنگ داخلی سوریه کشانید با جبهه النصره که تحت رهبری ایمن الظواهری مانده بودند، در سوریه وارد جنگ شد.
17 - ابوبکر البغدادی از سال 2013 پس از اعلام هویت و تکوین داعش تضاد شیعه و سنی را جایگزین تضاد هلال – صلیب القاعده کرد.
18 - از آنجائیکه ابوبکر البغدادی نوک پیکان حرکت خودش را بر جنگ داخلی عراق و پیروزی در عراق گذاشته بود، کوشید که جهت تقویت جبهه داخلی در عراق با گروههای مختلف مسلح سنی که اکثرا بازماندههای ارتش منحله صدام حسین و حزب بعث بودند، وارد ائتلاف و پیوند جبههائی بشود؛ لذا در این رابطه بود که با گروه نقشبندی تحت رهبری عزت ابراهیم الدوری و گروه جیش الرشدین و گروه جبهه اسلامی مقاومت وابسته به اخوان المسلمین و روسای قبایل و عشایر سه استان الانبار و صلاح الدین و نینوا پیوند جبههائی برقرار کرد.
19 - ابوبکر البغدادی با پیوند جنگ داخلی سوریه یا شام به جنگ داخلی عراق کوشید از سوریه در مرحله اول به عنوان پایگاه تدارکات و لجستیکی جهت تقویت نظامی و مالی و نیروی انسانی استفاده بکند.
20 - به همین دلیل داعش در دهم ژوئن با حملهائی حساب شده توانست بدون حداقل مقاومتی از طرف ارتش عراق سه استان الانبار و صلاح الدین و نینوا را تسخیر کند و با تسخیر شهر موصل دومین شهر بزرگ عراق بعد از بغداد با بیش از دو میلیون جمعیت علاوه بر اینکه توسط مصادره ذخائر بانکها توانست بیش از دو میلیارد دلار ارز صاحب بشود و نزدیک به یک سوم تجهیزات نظامی ارتش عراق را مصادره کند، 12 هزار نفر از نیروهای ارتش عراق را جذب نیروهای نظامی خود کرد و لذا به این ترتیب بود که داعش توانست جنگ شیعه و سنی در منطقه را به صورت فراگیر مادیت بخشد.
21 - از بعد از این حمله بود که جریان مقابل یعنی شیعیان حکومتی بیکار ننشسته و بدین ترتیب مراجع تقلید شیعه حکومتی از سیستانی تا مکارم شیرازی و نوری همدانی فتوای جهاد بر علیه داعش دادند، یعنی برای اولین بار شیعه حکومتی که تاکنون نه برای اسرائیل و نه برای تجاوز آمریکا و انگلیس فتوای جهاد نداده بود، بر علیه این جریان یک صف جهاد از نجف تا قم صادر کردند.
22 - صدور فتواهای جهاد تنها فونکسیونی که داشت جایگزین شدن جنگ شیعه و سنی به جای جنگ داعش با رژیم مطلقه فقاهتی ایران بود که داعش جهت منهزم کردن هلال شیعه بر آن تکیه میکند و به همین دلیل تنها برنده سرطان جریان داعش در این زمان در منطقه رژیم مطلقه فقاهتی ایران میباشد.
23 - رژیم مطلقه فقاهتی ایران توسط سرطان داعش، اولا توانست تضاد شیعه و سنی را جایگزین تضاد داعش با رژیم مطلقه فقاهتی بکند، ثانیا حضور فیزیکی و نظامی خود را مانند سوریه در عراق تثبیت کند، ثالثا هژمونی و رهبری خود را بر هلال شیعه منطقه تثبیت کند.
24 - پاشنه آشیل داعش در منطقه که موجودیت و هویت و حیات آینده داعش را به چالش میکشد پلاتفرم و برنامه نظری و عملی این جریان پس از حمله ده ژوئن و تسخیر موصل و سه استان الانبار و صلاح الدین و نینوا میباشد.
25 - در این پلاتفرم و برنامه که ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش در یک نوار صوتی تحت عنوان وعده الهی مطرح کرد: «تشکیل و برقراری خلافت اسلامی است که طبق گفته العدنانی، امیران و بزرگان و رهبران مجلس شورا تصمیم گرفتند تا ضمن اعلام خلافت اسلامی خلیفه دولت مسلمانان را نصب کرده و با ابوبکر البغدادی به عنوان خلیفه مسلمانان بیعت کنند.»
26 - اعلام ابوبکر البغدادی به عنوان خلیفه مسلمین از طرف شورای داعش علاوه بر اینکه نبش قبر رژیم ارتجاعی امپراطوری عثمانی میباشد، در این زمان باعث ایجاد صف واحدی از مخالفین داعش از امپریالیسم آمریکا تا منطقه آزاد کردستان و بارزانی و رژیمهای اسلامهای سه گانه حکومتی اعم از عربستان سعودی و ترکیه و رژیم مطلقه فقاهتی ایران شده است.
27 - در این پلاتفرم ابومحمد العدنانی برنامه عملی داعش را شکستن صلیبهای مسیحیان و تخریب مزارها و بارگاها، که پر واضح است که شکستن صلیبهای مسیحیان همان تضاد هلال – صلیب القاعده میباشد که داعش با طرح آن در این برنامه خود، میخواهد به القاعده اعلام کند که تضاد هلال – صلیب هم برعکس آنچه که القاعده میگوید از جنگ با آمریکا و اروپا عبور نمیکند و فقط از کانال جنگ شیعه و سنی یا تضاد شیعه و سنی عبور میکند.
28 - در خصوص تخریب مزارها و بارگاهها اعلام این برنامه از طرف داعش به معنای جنگ با شیعه است که در نوک پیکان برنامه عملی داعش قرار دارد. صد البته که سردمداران داعش به جایگاه مزار و بارگاههای ائمه شیعه در بین مردم شیعه آگاه هستند و به خوبی میدانند که معنای این برنامه و این عمل چیزی جز تحریک احساسات مردم شیعه نخواهد داشت همان امری که بسترساز تقویت پایگاه اجتماعی شیعه حکومتی جهت مبارزه با جریان داعش میشود، لذا به همین دلیل داعش با این برنامه عملی در کنار صف آرائی حکومتهای منطقه یک صف آرائی مردمی از شیعیان و مسیحیان در برابر خود ایجاد کرده است که میتواند تیر خلاصی برای آینده حرکت داعش باشد.
29 - در چنین شرایطی که تضاد شیعه و سنی توسط داعش و رژیم مطلقه فقاهتی تضاد عمده منطقه در آمده است، بزرگترین قتیل این تضاد انحرافی در منطقه و جهان خلق فلسطین میباشد که باعث شده است که با عمده شدن تضاد شیعه و سنی، تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم فراموشی سپرده شود.
30 - در این زمان رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل کوشید با حمله به غزه انتقام وحدت جناح دو گانه فلسطین نوار غزه و غرب رود اردن از نوار غزه بگیرد و بدین وسیله جهت برهم خوردن وحدت جناحهای دو گانه دولت فلسطین بسترسازی بکند، چراکه حمله یک جانبه رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل به نوار غزه قطعا میتواند بسترساز بر هم خوردن وحدت بین جناحهای دوگانه نوار غزه و غرب رود اردن بشود.
31 - هدف دومی که رژیم اشغالگر و متجاوز اسرائیل از حمله به غزه دنبال میکند حذف قدرت موشکی حماس است که از جانب رژیم مطلقه فقاهتی تغذیه میشود.
32 - در چنین شرایطی بود که در روز 12 ژوئن سه نوجوان اسرائیلی در کرانه باختری رود اردن ربوده میشوند که بعدا اجساد آنها در روز دوشنبه 16/4/92 یافت میشود و با اینکه حماس اعلام کرده بود که در این سناریوی از پیش تعیین شده دخالتی ندارد و همچنین افراد فوق در کرانه باختری رود اردن ربوده شده بودند و با اینکه بعد از آن جوان فلسطینی در این رابطه توسط رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل ربوده شد و به شکل وحشیانه به قتل رسید، با همه این احوال رژیم اشغالگر و متجاوز اسرائیل به محض ربوده شدن سه اسرائیلی موضوع را به حماس و نوار غزه مربوط دانست و از همان زمان مردم غزه را به جنگی ناخواسته دعوت کرد و از زمین و آسمان با بی رحمانه ترین شکل ممکن خلق فلسطین در نوار غزه را به آتش و خون میکشاند و تا این زمان صدها زن و کودک فلسطینی را به خاک و خون کشانیده است و شبانه روز با بی رحمانه ترین شکل ممکن مانند 60 سال گذشته خانههای مردم فلسطین را بر سرشان ویران میکنند و زن و مرد فلسطینی را آواره میسازند و بیمارستانهای غزه مملو از مجروحین و قبرستان غزه مملو از شهدای خلق فلسطین شده زن و مرد و پیر و جوان در آتش صهونیستها یا رژیم ضد بشر اسرائیل میسوزانند و میسازنند و بدین ترتیب است که با استمرار این جنگ ناعادلانه رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل میکوشد تا به دو هدف خود که از بین بردن توان موشکی حماس و فراهم کردن بستر جهت بر هم خوردن وحدت بین غزه و کرانه باختری است دست پیدا کند.
اگرچه ویرانی و کشت و کشتار مردم بی دفاع فلسطین توسط رژیم متجاوز اسرائیل که ژاندارم خانه زاد امپریالیسم در منطقه خاورمیانه میباشد نخستین ره آورد این جنگ ناعادلانه برای مردم فلسطین در نوار غزه میباشد، ولی آنچه که دستاورد مردم فلسطین از این جنگ ناعادلانه رژیم متجاوز اسرائیل میباشد عمده شدن دوباره تضاد خلق فلسطین با رژیم متجاوز اسرائیل است که با پایان یافتن بازیهای جام جهانی شرایط بینالمللی جهت تثبیت این دستاورد برای خلق فلسطین آماده میشود، ترمیم همان زخمی که 20 سال است با عمده شدن تضاد هلال - صلیب و شیعه – سنی به فراموشی سپرده شده است.
والسلام