عاشورا نمایشگاه بزرگ، جهت تبیین عملی اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام

قسمت اول

 

1 - علت انحطاط مسلمین پس از وفات پیامبر اسلام تا امام علی و امام حسین:

گرچه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی متفکر و جامعه شناس و مورخ و فیلسوف قرن هشتم هجری نخستین اندیشمندی بود که - پس از 300 سال از انحطاط تمدن اسلام که اوج شکوفائی آن در قرن چهارم و پنجم هجری بود - به صورت تئوریک و تبیینی موضوع انحطاط مسلمین را در کتاب گرانسنگ «مقدمه تاریخ» خود مطرح کرد و با اینکه ابن خلدون موضوع انحطاط مسلمین تمدن اسلامی قرن چهارم و پنجم قرار داده بود، قبل از ابن خلدون در قرن اول هجری نخستین اندیشمندی که موضوع انحطاط مسلمین را مطرح کرده است، امام علی در سال 36 هجری یعنی همان سالی که مدیریت سیاسی جوامع مسلمان را رسما در دست گرفت، می‌باشد.

 

«أَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَایَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیَّهُ ص وَ اَلَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ حَتَّییَعُودَأَسْفَلُکُمْأَعْلاَکُمْ وَ أَعْلاَکُمْأَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ کَانُوا قَصَّرُوا وَ لَیُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ کَانُوا سَبَقُوا... - هان ای مردم همان انحطاط و عقب ماندگی و تفرقه که در آغاز بعثت پیامبر اسلام گربیانگیرتان بود امروز باز گشته و جامعه شما برگشته به همان جامعه منحط زمان بعثت پیامبر اسلام، سوگند به خداوند که پیامبرش را به حق فرستاد جهت رفع این انحطاط جوامع شما را مانند پیامبر اسلام در کوره سختی‌ها قرار می‌دهم تا در غربال آزمایش‌های غربال شوید و در دیگ سختی‌ها به جوش بیائید و زیر و بالا شوید تا پائینی‌های طبقاتی شما بالا بیایند و بالائی‌های شما به پائین بروند پیشی گیرندگان در قدرت به عقب بروند و عقب افتاده‌های از قدرت پیشی گیرند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 16 - ص 57 - س 6).

البته پر واضح است که انحطاط تمدنی که ابن خلدون در «مقدمه تاریخ» خود مطرح می‌کند با انحطاط اجتماعی که امام علی در خطبه 16 تبیین نموده است دارای تفاوت موضوعی می‌باشد، ولی نکته‌ائی که در این جا نباید از نظر دور بداریم اینکه آنچنانکه ابن خلدون در تبیین انحطاط تمدن اسلامی قرن چهارم و پنجم هجری در همین کتاب «مقدمه تاریخ» مطرح می‌کند، خود انحطاط تمدنی هم ریشه در انحطاط اجتماعی دارد چراکه از نظر ابن خلدون علت انحطاط تمدن اسلامی ریشه در ضعف عصبیت اجتماعی مسلمین دارد و ضعف عصبیت اجتماعی که ابن خلدون به عنوان عامل انحطاط تمدن اسلامی از آن یاد می‌کند همان روح همبستگی اقوام است که او در جای دیگر کتاب «مقدمه تاریخ» به عنوان معجزه دوم پیامبر اسلام از آن یاد می‌کند.

بطوریکه می‌توانیم بگوئیم که از نظر ابن خلدون عامل اعتلای جوامع و اقوام مسلمین همین تکوین و اعتلای عصبیت یا روح همبستگی مسلمانان توسط پیامبر اسلام بوده است، به عبارت دیگر از نظر صاحب «مقدمه تاریخ» آنچنانکه عامل اعتلای تمدن و جوامع مسلمین همین تکوین و اعتلای عصبیت و روح همبستگی یا معجزه دوم پیامبر اسلام بوده است، عامل انحطاط و رکود اجتماعی تمدن و جوامع اسلامی باز همین انحطاط و رکود عصبیت و روح همبستگی جوامع مسلمان بوده است و شاید بهتر این باشد که بگوئیم از نظر ابن خلدون این انحطاط و رکود عصبیت اجتماعی جوامع مسلمان بوده که بسترساز انحطاط تمدن اسلامی قرن چهارم و پنجم شده است. همان حقیقتی که 800 سال قبل از ابن خلدون امام علی در نهج البلاغه مطرح کرده است.

چه شد که این عصبیت یا روح همبستگی اقوام یا به قول ابن خلدون معجزه دوم پیامبر اسلام در طول 25 سال پس از وفات پیامبر اسلام تا زمان خلافت امام علی دچار انحطاط گردید و به جای عصبیت و روح همبستگی جوامع و اقوام و قبائل مدینه النبی پیامبر اسلام، تفرقه و نفاق و اختلاف جایگزین شد؟

در پاسخ به این سوال تاریخ سوز باید آنچنانکه ما سوال را از ابن خلدون وام گرفتیم پاسخ را هم از او وام بگیریم چراکه از نظر او عامل انحطاط و رکود عصبیت یا روح همبستگی اقوام و جوامع، رفاه مادی اجتماعی می‌باشد، یا به عبارت دیگر طبقاتی شدن جامعه مسلمین پس از وفات پیامبر اسلام که در سال 11 هجری به وقوع پیوست تا زمان خلافت امام علی در سال 36 هجری - یعنی 25 سال - عامل اصلی انحطاط روح همبستگی یا به قول ابن خلدون عصبیت اجتماعی می‌باشد. البته با طرح این دلیل برای انحطاط و رکود عصبیت و روح همبستگی اقوام و جوامع مختلف مسلمان سوال ما به جای خود باقی می‌ماند و حتی یک گام دیگر به عقب برمی‌گردد و آن اینکه چه عواملی باعث گردید تا در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام، جوامع مسلمین طبقاتی بشود و گرفتار مرداب رفاه که بسترساز نفی عصبیت یا روح همبستگی بشود؟

در یک کلام در پاسخ به این سوال استخوان سوز باید بگوئیم که فتوحات خارجی بود که باعث سرازیر شدن ثروت‌های بادآورده به جوامع مسلمین شد و توزیع ناعادلانه این ثروت‌ها عامل تکوین ناهنجاری طبقاتی در مدینه النبی پیامبر اسلام شد. البته فونکسیون منفی این ثروت‌های بادآورده فتوحات خارجی در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام تنها علت انحطاط عصبیت یا روح همبستگی جوامع مسلمین نشد، بلکه مهم‌تر از آن انحطاط عصبیت جوامع مسلمان خود بسترساز جایگزین شدن اسلام ذلیلانه دولتی عثمان به جای اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام گردید، چراکه انحطاط عصبیت از نظر ابن خلدون بسترساز انحطاط در فهم قرآن و اسلام گردید و همین امر بود که باعث شد تا همان اسلام عزتمندانه‌ائی که در زمان پیامبر اسلام پیام آور عزت مسلمین بود، در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر به صورت عامل انحطاط مسلمین در بیاید و به همین دلیل امام علی در مقایسه بین اسلام ذلیلانه زمان عثمان با اسلام عزتمندانه زمان پیامبر اسلام می‌فرماید:

«لُبِسَ اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً - و اسلام در این زمان مانند پوستین وارونه پوشیده شده است» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 108 - ص 158 - س 1).

و باز در توصیف همین اسلام ذلیلانه عثمانی است که در خطبه 91 در زمان بیعت مردم با او به صورت امری یاد می‌کند که دیگر برعکس اسلام عزتمندانه زمان پیامبر اسلام نه توان جذب قلوب دارد و نه پتانسیل تثبیت عقول:

«فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لاَ تَقُومُ لَهُ اَلْقُلُوبُ وَ لاَ تَثْبُتُ عَلَیْهِ اَلْعُقُولُ... - ما امروز صاحب اسلامی شده‌ایم که تغییر وجه و تغییر رنگ داده آنچنانکه دیگر این اسلام برعکس زمان پیامبر اسلام نه می‌تواند قلب‌ها را به خود جذب کند و نه می‌تواند عقل‌ها بر روی خود تثبیت نماید» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 92 - ص 136 - س 8).

و بدین ترتیب بود که اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام که پیام آور روح وحدت اجتماعی و به قول ابن خلدون عصبیت برای جوامع مسلمان بود با استحاله این اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام به اسلام ذلیلانه عثمان، جوامع مسلمین دچار انحطاط و عقب ماندگی شد. آنچنانکه پس از تشخیص و تبیین این بیماری برای اولین بار توسط امام علی درمانی که امام علی جهت بازسازی جامعه گرفتار انحطاط مسلمین در سال 36 هجری - یعنی 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام - می‌دهد دقیقا برعکس همان عامل انحطاط مسلمین می‌باشد چراکه از نظر امام علی آنچنانکه استحاله اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام به اسلام ذلیلانه عثمان (در چارچوب رفاه اجتماعی جامعه طبقاتی شده مدینه النبی پیامبر اسلام که معلول توزیع ناعادلانه ثروت‌های بادآورده فتوحات نظامی) عامل انحطاط و نفی روح همبستگی جوامع مسلمان می‌باشد، تنها راه مقابله با انحطاط مسلمین استحاله همین اسلام ذلیلانه به اسلام عزتمندانه زمان پیامبر اسلام است و به این دلیل است که امام علی پس از اینکه مدیریت سیاسی جوامع مسلمان را در سال 36 در دست گرفت در نوک پیکان حرکت خودش برنامه نظری و عملی جهت استحاله اسلام ذلیلانه عثمان به اسلام عزتمندانه زمان پیامبر اسلام قرار داد، چراکه امام علی معتقد بود که همان عاملی که بسترساز انحطاط مسلمین شده است آن عاملی بوده که در یک زمانی دیگر (زمان پیامبر اسلام) بسترساز تکوین اعتلای جوامع مسلمین بوده است.

بنابراین اگر این عامل باز در جای اصلی خود قرار بگیرد، می‌تواند عامل نفی کننده انحطاط مسلمین و بسترساز اعتلای دوباره جوامع مسلمین بشود، لذا در این رابطه بود که امام با تکیه بر اجتهاد در اصول توسط طرح اصل عدالت به عنوان علت احکام (نه معلول احکام آنچنانکه عثمان می‌گفت) توسط اصل عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت قضائی و عدالت انسانی تصمیم به بازخوانی و بازسازی دوباره اسلام جهت استحاله آن به اسلام عزتمندانه زمان پیامبر گرفت.

«...فَإِنَّ فِی اَلْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ اَلْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِأَضْیَقُ - به تحقیق در اصل عدالت گشایشی است برای جامعه پس جامعه‌ائی که از عدالت ضرر ببیند از ظلم و ستم بیشتر گرفتار زیان خواهد شد» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 15 - ص 57 - س 2).

«وَ سُئِلَ علیه السلامأَیُّهُمَا أَفْضَلُ اَلْعَدْلُ أَوِ اَلْجُودُ؟ فَقَالَ علیه سلام اَلْعَدْلُ یَضَعُ اَلْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ اَلْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ اَلْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ اَلْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا- از امام علی در مورد تفاوت عدل و جود سوال شد که کدام بهتر است؟ در پاسخ فرمود تعریف عدل آن است که هر چیزی را در جایگاه خاص خود قرار دهند در حالی جود یا بخشش عبارت است از خارج کردن آن از جایگاه خود می‌باشد، عدل تدبیر کننده جامعه می‌باشد در حالیکه جود مشمول فرد یا افراد خاصی می‌شود نه کل جامعه، پس عدالت افضل و اشرف بر جود می‌باشد» (نهج البلاغه صبحی الصالح - کلمات قصار - شماره 437 - ص 553 - س 10).

در این رابطه بود که نهج البلاغه امام علی[1] این حجم کار تئوریک فقط در طول مدت 5 سالی که مدیریت جهان اسلام به لحاظ سیاسی و اقتصادی و قضائی و اجتماعی را به عهده داشت بیانگر تکیه محوری امام بر استراتژی بازسازی اسلام و طرح اسلام عزتمندانه پس از پیامبر اسلام می‌کند. به عبارت دیگر امام علی در طول پنج سال خلافت خود توسط این نامه‌ها و خطبه‌ها و کلمات قصار توانست یک دوره اسلام شناسی عزتمندانه برای مسلمین تبیین نماید که متاسفانه به علت خیانت اسلام حوزه فقاهتی، روایتی، زیارتی، شفاعتی، ولایتی و دگماتیسم، این اسلام شناسی نتوانست به طور کامل به آینده تاریخ مسلمین منتقل شود و تازه همین یک چهارم اسلام شناسی باقی مانده امام علی توسط سید رضی هم برای هزار سال در میان مسلمین و شیعیان امام علی به علت خیانت اسلام حوزه و فقاهت مهجور و ناشناخته مانده بود چراکه اسلام دگماتیسم حوزه فقاهتی شیعه و سنی با طرح همین اسلام شناسی ناقص نهج البلاغه سید رضی که کمتر از یک چهارم حجم تئوریک نهج البلاغه امام علی می‌باشد در حوزه‌های فقاهتی و روایتی نمی‌توانستند بر این اسلام‌های سرطان اسلام علی و پیامبر تکیه کنند.

لذا مهتمرین کاری که اسلام فقاهتی و روایتی دگماتیسم با اسلام علی کرد اینکه به جای خوب حمله کردن، از این اسلام بد دفاع کردند و به این ترتیب بود که برای 1000 سال همین نهج البلاغه از مسلمین و شیعیان مهجور ماند تا اینکه در آغاز قرن بیستم این نهج البلاغه فعلی توسط محمد عبده همکار و همراه مرحوم سیدجمال الدین اسدآبادی که در دوران تبعیدش در لبنان به صورت تصادفی برای او کشف شده بود از آنجائیکه محمد عبده گم شده خود و درمان درد بحران راه خود و سیدجمال را در این کتاب پیدا می‌کند، اقدام به شرح و تفسیر و تکثیر و معرفی آن به جهان اسلام اعم از شیعه و سنی می‌کند و از آن تاریخ بود که جهان اسلام و شیعیان علی با نهج البلاغه علی آشنا می‌شوند و به این ترتیب بود که در صد سال گذشته جامعه شیعه و جامعه مسلمانان توانستند توسط یکی از مسلمانان آگاه اهل تسنن با نهج البلاغه و اسلام شناسی امام علی آشنا شوند.

به هر حال امام علی به موازات اینکه تشخیص داد که علت انحطاط مسلمین استحاله اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام به اسلام ذلیلانه عثمان می‌باشد اقدام به بازسازی نظری و عملی اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام کرد که گرچه در عرصه نظری موفق شد اما در عرصه اجتماعی جهت مادیت بخشیدن به اسلام عزتمندانه خود به علت شهادت زود هنگام امام علی، اسلام عزتمندانه امام علی نتوانست مانند اسلام عزتمندانه پیامبر اسلام تاریخی بشود لذا این امر باعث گردید که با شهادت امام علی اسلام عزتمندانه علی و پیامبر دوباره توسط اسلام ذلیلانه عثمانی و اسلامی کلامی اشعری و اسلام فقاهتی خوارج و دیگر اسلام‌های رنگارنگ جامعه مسلمانان گرفتار انحطاط فراگیر بشود.

آنچنانکه با شکست امام حسن و حاکمیت بنی امیه بر جوامع مسلمین و جایگزین شدن اسلام ذلیلانه معاویه به جای اسلام عزتمندانه علی انحطاط مسلمین به صورت فراگیر و گسترده شد و به همین دلیل بود که با مرگ معاویه در سال 60 هجری امام حسین شرایط را جهت طرح دوباره اسلام عزتمندانه امام علی مناسب دید؛ لذا به این ترتیب بود که پس از مرگ معاویه از آنجائیکه یزید بلافاصله از شام به حاکم مدینه ولید بن عتبه بن ابی سفیان که از بنی اعمام خود یزید بود نامه نوشت و در آن خبر درگذشت معاویه و نیز اینکه خودش جای پدرش معاویه نشسته است را به او رسانید و نام چند نفر را نوشت که در راس آن‌ها امام حسین بود و به او تاکید کرد که حتما باید از این‌ها بیعت بگیری، از این مرحله بود که امام حسین پس از رد بیعت تصمیم به طرح دوباره اسلام عزتمندانه امام علی که در زمان امام حسن شکست خورده بود می‌گیرد که سفر به مکه و تصمیم سفر به کوفه پس از اقامت پنج ماهه در مکه و بالاخره داستان عاشورا و کربلا همه در این رابطه تکوین پیدا کرد که پیش از آنکه به طرح اسلام عزتمندانه امام حسین در عاشورا بپردازیم بهتر است موضوع اسلام عزتمندانه و پروسه اصلاحات در عصر خودمان در این رابطه مورد بررسی قرار دهیم.

 

2 - علت انحطاط و عقب ماندگی مسلمین در عصر حاضر از سیدجمال تا شریعتی

گرچه جوامع مسلمین از زمان سیدجمال الدین اسدآبادی بود که با موضوع انحطاط و عقب ماندگی خود آشنا شدند، ولی آنچنانکه فوقا در همین نوشته مطرح کردیم قبل از سیدجمال برای اولین بار در جهان اسلام این عبدالرحمن ابن خلدون تونسی بود که در کتاب گرانسنگ «مقدمه تاریخ» خود موضوع انحطاط تمدنی مسلمانان در قرن هشتم هجری یعنی 500 سال قبل از سیدجمال الدین اسدآبادی در قرن 15 میلادی یعنی زمانیکه چتر سیاه قرون وسطی و حاکمیت کلیسا و فئودالیسم بر اروپا حاکم بود و اروپا در تاریکی سیاه قرون وسطی به خواب مرگباری فرو رفته بود و سردمداران کلیسا بی رحمانه اندیشه و انسانیت و آزادی را به چالش گرفته بودند، مطرح کرد.

گرچه ابن خلدون نخستین پیشگام مسلمانی بود که فریاد انحطاط تمدن مسلمین پس از 300 سال اعلام کرد، اما به علت حاکمیت اسلام فقاهتی و روایتی و حاکمیت اسلام متکلمانه اشعری و حاکمیت اسلام صوفیانه دنیاگریز و اختیارستیز بر اندیشه مسلمانان، فریاد ابن خلدون برای 500 سال بی پاسخ ماند و مسلمین در انحطاط و عقب ماندگی فسیل و سنگواره شدند تا اینکه با بیدار شدن غرب و رنسانس اروپا و انقلاب کبیر فرانسه و تکوین مدرنیته در ظل حاکمیت سرمایه داری جهانی غرب، رفته رفته پیشگامان مسلمین که در راس آن‌ها سیدجمال الدین اسدآبادی بود، به خود آمدند و دوباره فریاد انحطاط و عقب ماندگی مسلمین ساز کردند. اما فریاد انحطاط سیدجمال با فریاد انحطاط ابن خلدون در این تفاوت داشت که ابن خلدون در قیاس با تمدن قرن چهارم و پنجم مسلمین که عالم گیر شده بود انحطاط مسلمین را فریاد می‌زد در صورتی که سیدجمال در مقایسه وضعیت مسلمین در قرن 19 با مدرنیته غرب این انحطاط را فریاد زد و از بعد از سیدجمال پیشگامان مسلمان از عبده و کواکبی و رشیدرضا گرفته تا علامه اقبال و معلم کبیرمان شریعتی گرچه یکدست فریاد انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان می‌زدند ولی در طول 600 سال عمر، شعار انحطاط مسلمین از ابن خلدون تا شریعتی به علت حاکمیت اسلام فقاهتی و اسلام روایتی بر اندیشه و ایمان مسلمین جوامع مسلمان نتوانستند به خود بیایند و چتر سیاه غاسق واقب انحطاط حاکم بر سرنوشت تاریخی خویش را پاره کنند، چراکه اسلام فقاهتی یا اسلام روایتی در طول هزار سال حاکمیت سیاه خود بر اندیشه مسلمانان از آنجائیکه در چارچوب اسلام تقلیدی و اسلام تکلیفی عمل می‌کردند، لذا حاکمیت خود را در گرو جهل و عقب ماندگی مسلمین می‌دیدند و به همین دلیل پیوسته اسلام حوزه و اسلام فقاهتی به عنوان بزرگ‌ترین سد ورود آگاهی به جامعه مسلمین بوده است، که حاصل این شده است که از ابن خلدون تا اقبال و شریعتی در طول بیش از 600 سال گذشته که بیماری انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان توسط پیشگامان مسلمان تشخیص داده شده است و تا امروز وجه مشترک تمامی این پیشگامان این باشد که عامل انحطاط و عقب ماندگی مسلمانان را حاکمیت اسلام فقاهتی و اسلام روایتی بدانند و در این رابطه است که تمامی آن‌ها در نوک پیکان حرکت خود جهت مقابله کردن با انحطاط و عقب ماندگی مسلمین برخورد با اسلام فقاهتی و اسلام روایتی قرار داده‌اند.

از ابن خلدون که بعد از امام محمد غزالی نخستین پیشگامی بود که شعار «مبارزه با اسلام فقاهتی و روایتی» جهت مقابله با انحطاط مسلمین سر داد تا مرحوم مهندس بازرگان که «اسلام فقاهتی را به عنوان سرطان اسلام» اعلام کرد و شریعتی که با «تز اسلام منهای روحانیت» تز نفی مطلق اسلام فقاهتی و اسلام روایتی سر داد و علامه محمد اقبال لاهوری که نوک پیکان حرکت خودش را «شناخت و مقابله با انحطاط مسلمین» اعلام کرد همه در این رابطه قابل تبیین و تفسیر می‌باشد و به همین دلیل است که پیامبر اسلام آفت اسلام خود را قبل از وفاتش پیش بینی کرده بود که:

«آفة الدین ثلاثة:قیه فاجر  امام جائر،مجتهد جاهل - سه چیز آفت آینده اسلام تاریخی است»

1 - فقیه فاسق فاجر دگماتیسم.

2 - امام جائر ستمکار خونخوار فاشیست.

3 - مجتهد جاهل بی شعور مرتجع واپسگرا.

و باز در این رابطه است که محمد اقبال در تبیین انحطاط مسلمین می‌گوید:

شبی پیش خدا بگریستم زار / مسلمانان چرا زارند و خوارند

ندا آمد نمی‌دانی که این قوم / دلی دارند و محبوبی ندارند

کلیات اقبال - ارمغان حجاز - ص 445 - س 5

و باز در همین رابطه است که اقبال با طرح داستان برخورد پیامبر اسلام با دختر حاتم طائی که به علت اینکه در موقع جنگ و اسارت لباس او پاره شده بود از آنجائیکه پیامبر اسلام عبای خود را جهت پوشش او تقدیم دختر حاتم طائی کرد، اقبال وضعیت منحط مسلمانان در این عصر را در برابر پیامبر اسلام قرار می‌دهد و از پیامبر اسلام تقاضای درمان می‌کند:

در مصافی پیش آن گردون سریر / دختر سردار طی آمد اسیر

پای در زنجیر و هم بی پرده بود / گردن از شرم و حیا خم کرده بود

دخترک را چون نبی بی پرده دید / چادر خود پیش روی او کشید

ما از آن خاتون طی عریان‌تریم / پیش اقوام جهان بی چادریم

کلیات اقبال - احمد سروش - اسرار خودی - ص 16 - س 6

اقبال در رابطه با تبیین علت تکوین انحطاط مسلمین عامل پیدایش انحطاط در جوامع مسلمین به وسیله جایگزین شدن اصل تقلید به جای اصل اجتهاد در اسلام توسط جایگزینی اسلام مقلدانه و ذلیلانه فقاهتی و روایتی و شفاعتی و زیارتی به جای اسلام عزتمندانه قرآن و پیامبر اسلام می‌داند:

اجتهاد اندر زمان انحطاط / قوم را برهم همی پیچد بساط

زاجتهاد عالمان کم نظر / اقتدا بر رفتگان محفوظ‌تر

عقل ابایت هوس فر سوده نیست / کار پاکان از غرض الوده نیست

مضمحل گردد چو تقویم حیات / ملت از تقلید می‌گیرد ثبات

ای که از اسرار دین بیگانه ئی / با یک آئین ساز اگر فرزنه ئی

من شنیدستم زنباض حیات / اختلاف تست مقراض حیات

از یک آئینی مسلمان زنده است / پیکر ملت زقرآن زنده است

ما همه خاک و دل آگاه اوست / اعتصامش کن که حبل الله اوست

کلیات اقبال - رمز بیخودی - ص 85 - س 9

 

البته اقبال یکی از عوارض انحطاط جامعه مسلمین را خود باختگی می‌داند:

آدم از بی بصری بندگی آدم کرد / گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد

یعنی از خوی غلامان زسگان خوارتر است / من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

کلیات اقبال - افکار - ص 239 - س 4

دیگر از عوامل انحطاط اقبال در طبیعت گریزی و جدی نگرفتن دنیا می‌داند:

شرق حق را دید و عالم را ندید / غرب در عالم خزید از حق رمید

چشم بر حق باز کردن بندگی است / خویش را بی پرده دیدن زندگی است

کلیات اقبال - جاوید نامه - ص 290 - س 4

 

اقبال استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بستر ساز نجات اسلام عزتمندانه از چتر اسلام ذلیلانه می‌داند

خدا آن ملتی را سروری داد / که تقدیرش بدست خویش بنوشت

به آن ملت سر و کاری ندارد / که دهقانش برای دیگری کشت

و به این ترتیب است که اقبال با تز «اجتهاد در اصول» در کتاب گرانسنک «بازسازی فکر دینی در اسلام» تیر خلاص به سمت اسلام فقاهتی و اسلام روایتی شلیک می‌کند و در همین رابطه بود که قبل از اقبال حتی محمد عبده که خود رئیس دانشگاه الازهر مصر یعنی مسئول بزرگ‌ترین نهاد اسلام فقاهتی اهل تسنن بود، با طرح اسلام نهج البلاغه علی به جنگ اسلام فقاهتی و اسلام روایتی رفت.

این همه نشان می‌دهد که تمامی پیشگامان مسلمان در طول بیش از 600 سال گذشته که به بیماری انحطاط مسلمین آگاهی پیدا کرده‌اند گرچه بدون استثناء همه این‌ها عامل انحطاط مسلمین را حاکمیت اسلام فقاهتی و اسلام روایتی بر اندیشه مسلمانان می‌دانند، با همه این احوال نقطه مشترک دیگر همه این پیشگامان مسلمان این است که همه این‌ها معتقدند که تنها راه نجات مسلمین از انحطاط و عقب ماندگی باز از طریق نجات اسلام از حصار اسلام فقاهتی به انجام می‌رسد، چراکه تمامی این‌ها عامل انحطاط مسلمین در اسلام ذلیلانه فقاهتی و روایتی و شفاعتی و زیارتی و ولایتی می‌دانند و راه نجات مسلمین را هم باز در گرو دستیابی به اسلام عزتمندانه توسط نفی اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام شفاعتی، اسلام زیارتی، اسلام ولایتی و اسلام مداحی گری می‌دانند.

البته بین این پیشگامان در خصوص شعار «نجات اسلام قبل از مسلمین» اختلاف نظر وجود دارد چراکه بعضی از این‌ها مثل سیدجمال معتقد به «تقدم نجات مسلمین قبل از اسلام» هستند و بعضی دیگر مثل اقبال معتقد به «تقدم نجات اسلام قبل از مسلمین» می‌باشند و بعضی مانند معلم کبیرمان شریعتی معتقد به «همفازی نجات اسلام و نجات مسلمین» می‌باشند.

البته قابل ذکر است که در آنجائیکه شریعتی شعار «نجات اسلام قبل از مسلمین» سر می‌دهد این تقدم و تاخر شریعتی تقدم و تاخر ارزشی است نه زمانی، توضیح اینکه شریعتی گرچه به «همفازی نجات اسلام و نجات مسلمین» معتقد بود و امکان نجات اسلام را در بستر پراکسیس رهائی‌بخش و آزادی‌بخش مسلمانان می‌دانست ولی به اولویت ارزشی نجات مسلمین در این رابطه معتقد بوده است. طرح این مساله در اینجا خالی از عریضه نمی‌باشد که تمامی پیشگامان فوق پس از اسلام فقاهتی دومین عامل انحطاط مسلمین شیوع اسلام تصوف گرانه دنیاگریز و اختیارستیز می‌دانند که از زمان سیدجمال تا شریعتی با این اسلام مقابله شده است و به همین دلیل بود که شریعتی اعلام کرد «من طرح مثنوی مولوی به صورت همگانی و اجتماعی برای جامعه مسلمین خطرناک می‌دانم» که صد البته امروز ما شاهدیم که چگونه عبدالکریم سروش جهت بسترسازی لیبرالیسم و اسلام فردی تلاش می‌کند تا توسط اسلام مولوی، اسلام فردی دنیاگریز و اختیارستیز در جامعه امروز ایران که از بعد از جنگ 8 ساله رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث عراق بستر آماده‌ائی جهت تصوف گرائی پیدا کرده است، بسترسازی کند که این امر باعث شده تا اسلام فردگرای جامعه گریز و اختیارستیز مولوی مانند یک سرطان به دست عبدالکریم سروش به جان اراده اجتماعی مردم ایران بیافتد و جا دارد که در اینجا به همه طرفداران اندیشه شریعتی که آگاهانه یا نا آگاهانه تلاش می‌کنند تا اسلام کویریات شریعتی بر اسلام اجتماعیات او غلبه دهند این هشدار را بدهیم که طرح مکانیکی اسلام کویری شریعتی در این زمان مانند تزریق یک سرطان بر جان اسلام شریعتی می‌باشد که باید از آن پرهیز کرد.

 

ادامه دارد



[1]. که مسعودی که در قرن سوم یعنی صد سال قبل از سید رضی زندگی می‌کرده است در کتاب بسیار معتبر «مروج الذهب» که از مدارک معتبر تاریخ اسلام است می‌نویسد الان در قرن سوم 300 سال بعد از امام علی حدود 480 خطبه از امام علی در دست مردم است در صورتی که در نهج البلاغه سید رضی که امروز در دست ما هست و در قرن چهارم توسط او جمع آوری شده است بیش از دویست خطبه وجود ندارد تازه خیلی از این خطبه‌ها هم از طرف سید رضی به صورت کامل انتقال پیدا نکرده است، چراکه سید رضی دنبال گزینش کلام امام از زاویه ادبی و بلاغت و فصاحت بوده است نه از زاویه اسلام شناسی و طرح اسلام از منظر امام علی. به همین دلیل حجم نهج البلاغه فعلی سید رضی کمتر از یک چهارم خطبه‏های امام علی در قرن سوم می‌باشد که دیگر امروز در دست ما نیست که شاید بتوان گفت بزرگ‌ترین ضربه‏ائی که بر کمر اسلام تاریخی وارد شد همین از بین رفتن بیش از سه برابر حجم نهج البلاغه فعلی از کلام و بیان و نوشته امام علی می‌باشد چراکه اگر اسلام شناسی امام علی که تماما در طول پنج سال حکومتش تدوین و تبیین و تفسیر کرده است باقی می‌ماند دیگر اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام شفاعتی که سرطان‏های اسلام علی می‌باشند توان قد راست کردن در برابر اسلام علی و پیامبر اسلام پیدا نمی‌کردند.