منظومه معرفتی پنج ساله نشر مستضعفین، در آینه منظومه معرفتی 10 ساله شریعتی و 38 ساله آرمان مستضعفین
قسمت چهارم
اشکال دوم شریعتی و آرمان مستضعفین - اشکال دوم شریعتی و بعدا آرمان مستضعفین که نشات گرفته از اشکال اول میباشد پروسه یا بستر کادرسازی بود، چراکه مطابق تعریف عام و کلی از فکر بود که شریعتی و بعدا آرمان مستضعفین برای پرورش کادری که توان تولید فکر کلی و عام را داشته باشد راهی جز این نداشتند، جز اینکه با ایجاد کلاسهای نظری و ذهنی در این رابطه بسترسازی کنند. همان راهی که شریعتی از سال 50 در ارشاد انجام داد و با تشکیل کلاسهای مختلف از آموزش عربی و آموزش انگلیسی و آموزش نقاشی گرفته تا آموزش سخنوری توسط صدر بلاغی و آموزش روانپزشکی توسط دکتر سامی و آموزش جامعهشناسی توسط دکتر توسلی و آموزش اسلامشناسی و تاریخ ادیان توسط خودش و... جهت تحقق و عینیت بخشیدن به آن تلاش میکرد. آنچنانکه دو سال شریعتی در این رابطه کوشید ولی از این کوه حتی یک کادر هم متولد نشد. چرا؟
تنها پاسخی که میتوان داد اینکه علت، در مشخص نبودن موضوع فکر و پروسه پرورش تولید فکر و کادر بود چراکه اگر با این مکانیزم امکان کادرسازی میبود، میبایست حوزههای فقاهتی ما پر از افراد متفکری باشد که غیر از فقه توان تولید افکار دیگری را هم دارند. البته آنچنانکه فوقا مطرح کردیم همین بیماری گریبانگیر موسسین آرمان و حرکت آرمان در دو فرآیند درونی و برونی در طول سالهای 55 تا 60 نیز هم شد، چرا که آنها هم به تاسی از شریعتی و ارشاد شریعتی با تکیه بر فکر عام کادر را مانند شریعتی همان فردی تعریف میکردند که توان فکر کردن دارد و لذا در این رابطه برای تعیین بستر پرورش کادر راهی جز این نداشتند که مانند شریعتی و ارشاد بر بستر سوبژکتیو تکیه کنند، که حاصل این شد که در حرکت آرمان هر کسی که برف انبار ذهنی بیشتری میداشت اعلمتر و افقه تر گردد بدون اینکه این فرد افقه و اعلم حتی توان فکر کردن و برنامه ریزی و سازماندهی زندگی شخصی خود را داشته باشد. در زندان سالهای بعد از 60 هم در میان زندانیان اگر میخواستی بدون سوال آرمانیهای ناب و خالص پیدا کنی، میبایست بروی دنبال آن افرادی بگردی که از صبح تا شب دنبال همین مطالعات مکانیکی و پروسه سوبژکتیو بودند و یک خروار کتاب با خود حمل میکردند و یک دفعه به محیطی که در آن به سر میبردند که در آن هر جنایتی با نام اسلام و مذهب مباح بود، فکر نمیکردند، شعارشان هم این بود که «اگر میخواهی از زیر یوغ دیکتاتورهای زمانه در امان باشی پیوسته بخوان و بخوان» قربانت بابا علی.
اشکال سوم شریعتی و آرمان مستضعفین: اشکال سوم شریعتی که بعدا بسترساز تکوین بحران در آرمان مستضعفین در سالهای 59 و 60 شد این بود که، شریعتی تا زمان بسته شدن ارشاد در آبانماه سال 51 هرگز نتوانست بین سه شاخه اندیشه خود یعنی کویریات و اسلامیات و اجتماعیات پیوند ارگانیک ایجاد کند و البته دلیل این امر هم آن بود که شریعتی از کویریات یا زندگی در خویشتن پروسه حیات فکری خود را شروع کرد و پس از زندگی در خویشتن مانند پیامبران به زندگی در دیگران یا زندگی در جامعه رسید «العلماء ورثة الأنبیاء- پیامبر اسلام». پیامبر اسلام هم ابتدا از فاز حرا که کویریات زندگی او بود شروع کرد و پس از 15 سال زندگی حرائی یا زندگی در خویشتن بود که پیامبر اسلام به مرحله بعثت یا زندگی در دیگران و زندگی در اجتماع رسید. البته خود پیامبر هر چند مانند شریعتی دارای فاز کویریات منفک از فاز اجتماعیات و فاز اسلامیات بود اما به مجرد بعثت و شروع زندگی در اجتماع و نزول اسلامیات از آسمان وحی و قرآن او توسط آیات اول سوره مدثر و مزمل مرحله کویریات منفک از اجتماعیات را نفی کرد و معتقد به کویریات در بستر اجتماعیات شد و لذا در این رابطه است که پروسه تکوین شخصیت علی با پروسه تکوین شخصیت پیامبر اسلام متفاوت میباشد، چراکه در پروسه تکوین شخصیت پیامبر اسلام مرحله کویریات که همان مرحله حرائی میباشد از مرحله بعثت یا مرحله اجتماعیات منفک است اما در پروسه تکوین شخصیت امام علی مرحله کویریات در بستر مرحله اجتماعیات و اسلامیات حاصل شده است و به همین دلیل پیامبر اسلام در جنگ خندق در تعریف ضربه امام علی بر عمرو بن عبدود فرمود «ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین - تنها یک ضربه امام علی در جنگ خندق از جمع عبادت و کویریات جن و انس بیشتر ارزش دارد.»
البته از قرن چهارم به علت ورود اندیشه بوداگری و تصوف هند شرقی به جهان مسلمانان که باعث تکوین نحله تصوف اسلامی شد این امر بسترساز تفکیک و جداسازی کویریات از اجتماعیات و اسلامیات توسط نحله صوفیگری شد که از سردمداران این رویکرد در جهان مسلمانان امام محمد غزالی و برادرش احمد غزالی، سنائی، عطار و بالاخره مولوی و... میباشند که اینها با مطلق کردن مرحله کویریات کلا اجتماعیات اسلامی را به فراموشی سپردند. البته علت اینکه پیامبر از مرحله بعثت کویریات یا فاز حرائی منفک از اجتماعیات را مردود اعلام کرد به خاطر این بود که پیامبر اسلام میدانست آنچنانکه در مسیحیت با انفکاک کویریات، اجتماعیات به فراموشی سپرده شد، در اسلام هم این امر تحقق پیدا کند همان امری که بازرگان پیر در کتاب هدف بعثت انبیاء خدا و آخرت است و امروز در ایران از بعد جنگ عبدالکریم سروش توسط مطلق کردن اندیشه مولوی میکوشد به تبیین و مطلق کردن کویریات منهای اجتماعیات دامن بزند. در شریعتی هم به علت خودویژگیهای تاریخی او که دوران سلطه اندیشه صادق هدایت بر دیسکورس عمومی ایرانیان بود، این دیسکورس صادق هدایت باعث گردید تا در شریعتی چه در غرب و چه در داخل ایران کویریات منهای اجتماعیات رشد کند. هر چند شریعتی از بعد از زندان سال 52 - 53 کوشید توسط مقالاتی مثل «خودسازی انقلابی» امر کویریات منهای اجتماعیات را برای غیر خود رد کند، ولی در خصوص خود او آنچه که زندگی شریعتی گواهی میدهد تا آخر عمر دارای کویریاتی منفک از اجتماعیات بود که این موضوع به صورت یک آفت در اندیشه شریعتی میباشد. آنچنانکه امروز جریان سروش جهت مسخ اندیشه شریعتی سعی میکنند با کوبیدن حمایتی بر طبل کویریات مکانیکی شریعتی، اجتماعیات و اسلامیات او را توسط فربهتر از ایدئولوژی به چالش بکشند؛ و لذا در این رابطه بود که کویریات منفک از اجتماعیات و اسلامیات شریعتی تا آخر عمر به صورت یک ملکه اخلاقی و روحی و احساسی بر حیات اجتماعی و سیاسی شریعتی حاکم بشود و در همین رابطه بود که هر چند به لحاظ آرایشی بعد از کویریات شریعتی اجتماعیات شریعتی است که در مرحله دوم اهمیت قرار دارد و در مرحله سوم اسلامیات میباشد، از آنجائیکه شریعتی در رابطه با اسلامیات تا آخر حیات ارشاد با اسلام به صورت کلی و عام برخورد میکرد و هرگز به جز در «امت و امامت» وارد اسلام کنکریت و مشخص نشد و این امر باعث گردید تا سه شاخه اندیشه شریعتی تا پایان حیات ارشاد به صورت منفک از هم تکوین پیدا کنند چراکه هجرت جغرافیائی و هجرت ابدی او در سال 56 باعث گردید تا این پروژه او ناتمام بماند.
به هر حال بزرگترین مشخصه اندیشه شریعتی که بسترساز بحران در حرکت جمعی میشود جدائی سه مؤلفه کویریات و اسلامیات و اجتماعیات میباشد که تا زمانیکه این اندیشه سه مؤلفهائی توسط یک تبیین ارگانیکی تحت عنوان مانیفست اندیشه شریعتی متولد نشود حیات این اندیشه در حرکت جمعی و تشکیلاتی بحران آفرین میباشد. بنابراین متدولوژی ما جهت تبیین ارگانیکی مانیفست اندیشه شریعتی همان متدولوژی خود شریعتی در سه کار «حر» و «درسهای قرآن» و «خودسازی انقلابی» میباشد که شریعتی به نحوی کوشید بعد از آزادی از زندان سالهای 52 و 53 این سه مؤلفه جدا از هم کویریات و اجتماعیات و اسلامیات اندیشه خود را به هم پیوند دهد. البته ضعف این تبیین ارگانیکی شریعتی در این است که شریعتی نتوانست به علت هجرت، این اسلام و اجتماعیات و کویریات به سطح زندگی مردم و در خدمت کاهش درد و رنج مردم در آورد که صد البته لازمه این امر کنکریت کردن اسلامیات و اجتماعیات و کویریات میباشد. به عبارت دیگر تا زمانیکه که اسلامیات و کویریات و اجتماعیات شریعتی به صورت مشخص و کنکریت وارد زندگی مردم نشود در جهت کاهش درد و رنج آنها نخواهد بود.
خلاصه اینکه این تبیین مکانیستی کویریات و اسلامیات و اجتماعیات اندیشه شریعتی در حرکت جمعی و تشکیلاتی بسترساز بحران در حرکت میشود و به همین دلیل در خصوص حرکت پنج ساله آرمان هم موضوع باز به همین صورت بود چراکه آرمان هم به تاسی از شریعتی:
اولا تکوین تئوری عام خود را در کانتکس همان سه مؤلفه اسلامیات و اجتماعیات و کویریات به انجام رسانید.
ثانیا مانند اندیشه شریعتی این سه مؤلفه را به صورت مکانیستی تبیین میکرد نه ارگانیستی، یعنی کویریات آرمان مانند کویریات اندیشه شریعتی پیوندی با اجتماعیات و اسلامیات آرمان نداشت، به عبارت دیگر هر کدام از این مؤلفههای اندیشه آرمان مستضعفین به صورت جداگانه تبیین میشدند. لذا همین تبیین مکانیستی اندیشه آرمان مستضعفین بود که باعث گردید تا در سالهای 55 تا 60 در حرکت تشکیلاتی آرمان مستضعفین سه تیپ افراد با کاراکترهای مختلف تکوین پیدا کند. یک دسته افرادی که واقعا کویری بودند و جز به ریاضت و مرتاضیگری به پراتیک دیگری جهت خودسازی قائل نبودند، گروه دوم که طرفدار آن اجتماعیات آرمان بودند آن دسته از آرمانیها بودند که با مطالعه سیاسی میکوشیدند صاحب بینش سیاسی بشوند و تنها راه اجتماعی و سیاسی شدن مطالعه مقالات و کتب سیاسی میدانستند نه مشارکت در تضادهای اجتماعی، گروه سوم از آرمانیها افرادی بودند که از طریق اسلامیات آرمان، جذب آرمان شده بودند. برداشت این گروه از حرکت آرمان تولید مقالات و کتب اسلامی جهت نشر اسلام در جامعه اعم از قرآن و نهج البلاغه و غیره بود، این گروه اگر چه در فعالیتهای تشکیلاتی آرمان شرکت میکردند، میکوشیدند تنها نقش مبلغ اسلامی یا به عبارت دیگر روحانیت مدرن داشته باشند چراکه اسلامی که اینها از آرمان برداشت میکردند یک اسلام عام و کلی با تبیینی مکانیستی از درد و رنج مردم ایران بود.
البته اگر در فضای فعلی ایران هم به خصوص از دوران بعد از پایان جنگ ایران و عراق به منحنی فروش کتابهای شریعتی و گرایش به اندیشه شریعتی نگاهی بیاندازیم به علت همان تبیین مکانیستی اندیشه شریعتی بیشتر گرایش اجتماعی و به خصوص دانشجوئی به اندیشه کویریات شریعتی گرایش دارند نه اجتماعیات و اسلامیات شریعتی، که این امر یک موضوع منفی و خطرناک میباشد که البته موضوع کویرگرائی ایرانیان پس از جنگها و حملات خارجی یک امر طبیعی میباشد آنچنانکه بعد از حمله مغول و دوران سلجوقیان، بعد از جنگهای روسیه دوران قاجار و بعد از جنگ بین الملل و اکنون بعد از جنگ ایران و عراق شاهد آن بوده و هستیم، این گونه کویرگرائی که امروز در جامعه ایران جاری و ساری میباشد یک نوع مسئولیت گریزی اجتماعی است.
اشکال چهارم شریعتی و آرمان مستضعفین: اشکال چهارم شریعتی تکیه استراتژیک بر دانشجویان در نهضت پنج ساله ارشاد بود که بعدا در ادامه راه او آرمان مستضعفین هم گرفتار این ورطه نیز گردید. گرچه شریعتی به تاسی از بودا دو مشخصه «نخواستن» و «نداشتن» شرط سبکباری و حرکت و انقلابیگری دانشجویان ایران میدانست و در کانتکس این دو مشخصه «نخواستن» و «نداشتن» بود که او دانشجویان را تنها جریانی میدانست که در کشور ایران توانائی حمایت استراتژیک از اندیشه او را دارند و بر این پایه، شریعتی این گرو اجتماعی را در ایران به عنوان پشتوانه انسانی حرکت خود انتخاب کرد و بر آن تکیه میکرد. البته به علت مشخصات کاراکتری و تیپولوژی که گروه اجتماعی دانشجو در جامعه ایران دارد، باعث گردید تا نهضت شریعتی به لحاظ اجتماعی و انسانی نه فکری، یک نهضت عقیم بشود. البته آرمان مستضعفین هم از این نصیب و مشخصه استراتژی شریعتی بی بهره نماند چرا که مشخصه کاراکتری و تیپولوژی گروه اجتماعی دانشجویان ایران که باعث عقیم شدن نهضت ارشاد شریعتی شد عبارتند بودند از:
الف – از آنجائیکه استراتژی نهضت ارشاد شریعتی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی بر پایه خودآگاهی انسانی و اجتماعی بود این استراتژی برعکس استراتژی مسلحانه چریکی و ارتش خلقی یک استراتژی درازمدت میباشد، بطوریکه آنچنانکه به تکرار، خود شریعتی مطرح میکرد گاه «نیازمند به چند نسل کار کردن دارد» و باز آنچنانکه خود شریعتی مثال میزد «راه کوتاه مدت برای انجام رسالت حزبی یک قضیه هندسی حمار میباشد». لذا در این رابطه تنها نیروئی میتواند پشتوانه انسانی استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی باشد که توان مبارزه درازمدت داشته باشد و این نیرو فقط آن گروه اجتماعی میباشد که با زندگیاش بتواند مبارزه کند نه با ساعات فراغت دوران چهار ساله تحصیلات دانشگاهیاش.
ب – دومین مشخصه گروه اجتماعی دانشجوئی ایران خواستگاه طبقاتی این گروه اجتماعی میباشد که معمولا قشر متوسط شهری و روستائی هستند که همین خصیصه طبقاتی گروه اجتماعی دانشجویان ایران باعث گردیده تا گرایش به مبارزه قهرآمیز در راستای کسب قدرت و زودبازده در اینها بیشتر باشد. در همین رابطه بود که حسینیه ارشاد شریعتی و کلاسهای درسی شریعتی بدل به پایگاه جذب نیروی گروههای چریکی شده بود و آنچنانکه رهبران تشکیلات مسلحانه مذهبی میگفتند دانشجویان تا زمانیکه داخل ساختمان ارشاد هستند پیرو حرکت شریعتی بودند، از زمانیکه از در حسینیه ارشاد خارج میشدند با تحویل آدرس خانههای تیمی به آنها، توسط گروههای چریکی، عضو تشکیلات مسلحانه چریکی میشدند. در خصوص آرمان مستضعفین هم موضوع به همین نحو بود چراکه از آنجائیکه بخش اعظم نیروهای تشکیلاتی آرمان را دانشجویان تشکیل میدادند به علت خصیصه فوقا مطرح شده دانشجویان جذب شده به تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 58 و 59 باعث گردید تا به محض رادیکالیزه شدن اوضاع جامعه ایران از نیمه دوم سال 59 توسط غلبه گرایش مسلحانه مجاهدین خلق، این نیروهای آرمان مستضعفین جهت تغییر استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی و دنباله روی از حرکت مسلحانه مجاهدین، مرکزیت آرمان را تحت فشار گذاشتند و وقتی که با مقاومت مرکزیت در این رابطه روبرو شدند، ابتدا به صورت فراکسیون و بعدا در شکل انشعاب از آرمان جدا شدند و به مجاهدین خلق پیوستند.
بنابراین هر چند جنبش دانشجوئی فی نفسه آنچنانکه قبلا در همین نشریه تبیین کردهایم میتواند به عنوان پیشقراول و موتور حرکت جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران بشود و حتی در مرحله رکود جنبش کارگری ایران توان رهبری کردن جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران را دارد، ولی در عرصه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی که یک مبارزه درازمدت میباشد و نیازمند به یک مبارزه جمعی و تشکیلاتی میباشد رهبری و تکیه استراتژیک کردن بر گروه اجتماعی دانشجوی به جای جنبش دانشجویان ایران امری آفت زا است (قابل توجه است که جنبش دانشجوئی ایران با گروه اجتماعی دانشجویان ایران متفاوت میباشد، تکیه استراتژیک کردن بر جنبش دانشجوئی ایران نه تنها آفت زا نیست بلکه امری مثبت میباشد، اما تکیه بر گروه اجتماعی دانشجوئی با طرح دو مشخصه «نداشتن» و «نخواستن» که ابتدا شریعتی و بعد آرمان مستضعفین میکرد در عرصه مبارزه اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی و مبارزه درازمدت و تشکیلات عمودی و افقی حزبی امری آفت زا است).
بنابراین آنچنانکه خود شریعتی در نقد حرکت سید جمال و عبده مطرح میکرد، اشکال سیدجمال و عبده در تکیه بر نیروهای حامی جهت پیشبرد استراتژیشان بود، به این ترتیب که سیدجمال بر قدرتهای سیاسی کشورهای اسلامی جهت پیشبرد استراتژیاش تکیه میکرد، ولی محمد عبده بر حوزههای فقهی روحانیت. از نظر شریعتی علت شکست سیدجمال و عبده همین تکیه اشتباهی بر نیروهای سیاسی و اجتماعی جهت پیشبرد استراتژیشان بوده است که صد البته آنچنانکه فوقا مطرح کردیم یکی از دلایل بن بست و بحران نهضت ارشاد شریعتی و تشکیلات آرمان مستضعفین از نیمه دوم سال 59 و سال 60 تکیه استراتژیک شریعتی و آرمان مستضعفین بر گروه اجتماعی دانشجوئی به صورت عام بود (تاکید میکنیم نه جنبش دانشجوئی). چرا که این گروه اجتماعی در طول مدت 4 سال مانند آب گذرائی میآمدند و بعد از مدتی یا جذب جریانهای چریکی میشدند و یا جذب زندگی روزمره و لذا شریعتی با آن زحمات طاقت فرسای ارشاد حتی به اندازه شمار انگشتان یک دست هم نتوانست از این گروه اجتماعی که به صورت دستههای هزاران نفری در کلاسهای ارشاد شرکت میکردند، کادر بسازد تا توسط آنها بتواند در خلاء فیزیکی بعد از دستگیری یا مهاجرت به خارج، نهضت ارشاد را هژمونی و هدایت بکنند.
5 - اشکال پنجم شریعتی و آرمان مستضعفین: اشکال پنجم شریعتی و آرمان مستضعفین این بود که مبارزه را در کانتکس فضای نظری و سوبژکتیو صرف تعریف میکردند نه بستر عینی برخورد با تضادهای اجتماعی، که البته آبشخور این امر ریشه در همان تبیین مکانیستی اندیشه سه مؤلفهائی کویریات و اسلامیات و اجتماعیات داشت که قبلا مطرح کردیم بی نیازی نهضت ارشاد شریعتی و حرکت آرمان مستضعفین به برخورد با تضادهای اجتماعی باعث شد تا افراد پرورش یافته در این دو جریان، بیگانه با مدیریت حرکتهای اجتماعی و جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری بشوند و تمامی معیارهای ارزشی از نگاه آنها تنها یک سلسله معیارهای نظری و ذهنی و سوبژکتیو باشد. همان معیارهائی که هرگز اشباع پذیر نیست و هیچگاه به مرحلهائی نمیرسد تا یک آرمانی و یا یک عضو پیرو نهضت ارشاد شریعتی بگوید به نقطه اشباع رسیدم، برعکس این نگاه اگر شریعتی و آرمان مستضعفین به جای تکیه بر پروسس نظری در پرورش کادر بر برخورد با تضادهای اجتماعی تکیه میکردند صد البته امروز صاحب یک حرکت رو به اعتلا میبودند آنچنانکه رمز موفقیت پیامبر اسلام در کادرسازی دوران مکی و مدینه بر این امر نهفته بود، چراکه پیامبر اسلام تنها بستری که برای کادرسازی و پرورش نیروهای پیشگام معتقد بود برخورد با تضادهای اجتماعی به صورت نظری و عملی بود و هرگز معتقد نبود که میتوان ابوذر، امام علی، سمیه، یاسر، عمار، بلال و... را توسط کلاسهای نظری پرورش داد.
ادامه دارد