تبیین قدرت سیاسی مسلط در دستگاه حاکمیت مطلقه فقاهتی ایران
قسمت چهارم (آخر)
4 - تحلیل چهارم از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی مربوط به آن جریانهائی از جنبش سیاسی ایران است که در طول 35 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی ایران را نماینده سیاسی مناسبات ماقبل سرمایهداری میدانند. این جریانها گرچه مناسبات اقتصادی ایران را سرمایهداری آن هم از نوع وابسته میدانند، از آنجائیکه معتقدند هنوز سرمایهداری وابسته ایران به مرحله تثبیت خود نرسیده است و دوران تکوین خود را طی میکند با همه این احوال مناسبات ماقبل سرمایهداری در بخشهای جغرافیائی غیر شهری وجود دارد. به عبارت دیگر گرچه مناسبات ماقبل سرمایهداری در ایران به صورت مسلط و فراگیر نمیباشد اما وجود دارد و رژیم مطلقه فقاهتی از نظر این جریانها، نماینده سیاسی این مناسبات ماقبل سرمایهداری میباشد.
لذا به همین دلیل از نظر این جریانها آنچنانکه مبارزه ضد طبقه کارگر رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته ماهیت ارتجاعی داشته است، مبارزه ضد امپریالیستی رژیم مطلقه فقاهتی هم ماهیت ارتجاعی دارد؛ لذا این جریانهای معتقد به تحلیل چهارم از رژیم مطلقه فقاهتی معتقدند که حتی مبارزه ضد لیبرالیستی رژیم مطلقه فقاهتی در سالهای 58 تا 67 بر علیه دولت موقت و نهضت آزادی ماهیت ارتجاعی داشته است و در همین رابطه این جریانها چه در آن زمان و چه در شرایط فعلی، جناح لیبرالیسم رژیم مطلقه فقاهتی تحت هژمونی بازرگان و نهضت آزادی را مترقیتر از رژیم مطلقه فقاهتی میدانستند و در جنگ رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث و صدام، این جریان صدام و حزب بعث عراق را مترقیتر از رژیم مطلقه فقاهتی میدانند و در این رابطه حتی دست همکاری با صدام دادند و در جنگ بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی به نفع صدام و حزب بعث عراق شرکت کردند و در عرصه مبارزه ضد امپریالیستی رژیم مطلقه فقاهتی حتی نمایندگان سرمایه جهانی مترقیتر از رژیم مطلقه فقاهتی میدانند.
لذا در این رابطه با افشا کردن فعالیت انرژی اتمی رژیم که به صورت مخفیانه صورت میگرفت به نفع امپریالیسم، با رژیم وارد نبرد جهانی شد و در شرایط حاضر هم در جنگ داخلی سوریه این جریان از آنجائیکه ماهیت رژیم اسد که با موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی پیوند استراتژیک دارد، ارتجاعیتر از ارتش حر یا ارتش آزادی سوریه میداند، در نتیجه در این رابطه با ارتش آزادی یا ارتش حر سوریه وارد همکاری تشکیلاتی شده است. بنابراین ماحصل مبانی دیدگاه جریانهای تحلیل چهارم از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی عبارتند از:
الف – این جریانها در تحلیل ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته معتقدند که رژیم مطلقه فقاهتی نماینده سیاسی مناسبات ماقبل سرمایهداری در ایران میباشد.
ب – طرفداران این تحلیل معتقدند که گرچه در ایران از بعد از رفرم ارضی 42 مناسبات سرمایهداری از نوع وابسته آن حاکم میباشد، اما به علت ضعف و بیماری و تزریقی بودن این مناسبات سرمایهداری برعکس غرب، این مناسبات سرمایهداری دستوری و تزریقی ایران در طول نیم قرن سلطه اقتصادی خود بر ایران هر چند در شهرها توانسته است استقرار پیدا کند، اما در روستاها هنوز مناسبات ماقبل سرمایهداری وجود دارد که رژیم مطلقه فقاهتی نماینده این مناسبات ماقبل سرمایهداری میباشد.
ج – طرفداران این تحلیل میگویند گرچه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته هم با سرمایهداری داخلی تضاد داشته و هم با امپریالیسم جهانی و هم با ارتجاع منطقه، اما از آنجائیکه تضاد رژیم مطلقه فقاهتی از زاویه ارتجاعی بوده لذا هم تضاد این رژیم با سرمایهداری داخلی و هم تضاد این رژیم با ارتجاع منطقه و هم تضاد این رژیم با امپریالیسم جهانی ماهیت ارتجاعی دارد.
د – به دلیل اینکه جریانهای معتقد به تحلیل چهارم، ماهیت تضادهای رژیم مطلقه فقاهتی را با سرمایه داخلی و ارتجاع منطقه و امپریالیسم را ارتجاعی میدانند، لذا در این رابطه جهت مقابله با رژیم مطلقه فقاهتی معتقد به همکاری با سرمایه جهانی و ارتجاع منطقه در عرصه مقابله با رژیم مطلقه فقاهتی میباشند.
5 - تحلیل پنجم از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی مربوط به جریانهائی است که توسط تئوری دولتهای استثنائی رژیم مطلقه فقاهتی را تبیین ماهیت میکنند. از نظر این جریانها در طول 35 سال گذشته حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی دوگانگی در عملکرد حاکمیت موجب آن شده تا ما تنها از طریق تئوری دولت استثنائی که محصول تعادل قوای طبقه کارگر و طبقه بورژوازی میباشد، رژیم مطلقه فقاهتی را تبیین بکنیم. چراکه در جنگ و تضاد بین این دو طبقه که با هم وارد نبرد و مبارزه شدهاند نه طبقه کارگر و نه طبقه بورژوازی هیچکدام نمیتواند بر یکدیگر غلبه کنند، بنابراین در چنین شرایطی دولتی بر فراز هر دو ظاهر میشود که مستقل از هر دو میباشد و با هر دو تضاد دارد و میکوشد تا نظم سرمایهداری را حفظ کند.
بر پایه تئوری دولت استثنائی از آنجائیکه معتقدند دولت استثنائی دارای دو ماهیت فاشیستی و بناپارتیستی میباشد که ماهیت فاشیستی دولت استثنائی مربوط به زمانی است که تودهها از دولت استثنائی حمایت فعال میکنند، در صورتی که ماهیت بناپارتیستی مربوط به زمانی است که تودهها حمایت منفعلانه از حاکمیت دارند. بنا براین طرفداران تحلیل رژیم مطلقه فقاهتی در کادر تئوری دولت استثنائی معتقدند که رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته دارای دو فرایند فاشیستی و بناپارتیستی بوده است.
فرایند فاشیستی رژیم مطلقه فقاهتی مربوط به زمانی است که بر پایه مشروعیت مذهبی که رژیم در نگاه تودهها برای خود ایجاد کرده بود، تودهها از رژیم مطلقه فقاهتی حمایت فعالانه میکردند و رژیم مطلقه فقاهتی بر پایه این حمایت تودهها بود که فاشیستیترین اعمال در رابطه با نیروهای مترقی و طبقه کارگر انجام میدادند که از کشتار و سرکوب سال 60 تا نسل کشی تابستان 67 زندانیهای سیاسی نمونهایی از عملکرد فرایند فاشیستی دولت استثنائی میباشد و اما از زمانی که بر پایه خودآگاهی اجتماعی تودهها رفته رفته به ماهیت حاکمیت مطلقه فقاهتی پی بردند حمایت فعالانه فرایند فاشیستی تودهها از حاکمیت، بدل به حمایت منفعلانه میشود.
آنچنانکه ما از سال 68 شاهد این فرایند از دولت استثنائی بودهایم و دیدیم که حاکمیت مطلقه فقاهتی چگونه از سال 68 جهت مقابله با حمایت منفعلانه تودهها از حاکمیت اقدام به نهادسازی کرد و تقریبا تمام حرکتهای بسیجی و موجی سالهای 58 تا 68 بدل به نهادهای جایگزینی شد. البته از نظر این جریانهای که ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی را در چارچوب دولت استثانی با دو فرایند فاشیستی و بناپارتی تبیین میکنند عملکرد رژیم مطلقه فقاهتی در دو فرایند فاشیستی و استثنائی یکی بوده و آن عبارت بوده از بسترسازی جهت گردش بی مانع سرمایهداری در ایران.
بنابراین ماحصل مبانی دیدگاه طرفداران ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی به صورت دولت استثنائی در دو فرایند فاشیستی و بناپارتیستی عبارتند از:
الف - تئوری دولت استثنائی در کشورها و جوامع زمانی اتفاق و تکوین پیدا میکند که طبقه کارگر و طبقه بورژوازی در آن کشور و در آن جامعه هیچکدام نمیتواند بر یکدیگر غلبه کند، در چنین شرایطی دولتی بر فراز این دو طبقه ظاهر میشود تا نظم سرمایهداری را در آن کشور تنظیم کنند.
ب – از آنجائی که سرمایهداری در هر شکل آن چه خصوصی و دولتی، چه فاشیستی و چه بناپارتیستی و چه اشکال دیگر آن بسترسازی جهت سود بیشتر سرمایه در آن کشور میباشد، لذا خروجی نهائی تمامی اشکال دولت و حاکمیت یکی بیشتر نمیباشد و آن فراهم کردن بستر جهت گردش آزاد سرمایه در آن کشور میباشد.
ج – دولت استثنائی بر پایه حمایت فعالانه و منفعلانه تودهها از حاکمیت دارای دو فرایند فاشیستی و بناپارتیستی میباشد که فرایند فاشیستی متعلق به زمانی است که تودهها از حاکمیت حمایت فعالانه میکنند و اما فرایند بناپارتیستی متعلق به زمانی است که تودهها از حاکمیت حمایت منفعلانه دارند.
د - از نظر طرفداران این تحلیل، از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی در ایران از آنجائیکه این رژیم در سال 57 توسط انقلاب ضد استبدادی جنبش اجتماعی مردم ایران حاکمیت را به دست آوردهاند، به علت دو مؤلفه سیاسی و مذهبی و همچنین به علت فقدان سازماندهی کشوری طبقه کارگر ایران و ضرباتی که طبقه بورژوازی با متلاشی شدن بورژوازی درباری توسط انقلاب 57 نصیبشان شد، شرایط جهت تکوین دولت استثنائی توسط رژیم مطلقه فقاهتی فراهم شد.
ه - گرچه رژیم مطلقه فقاهتی از سال 58 با تثبیت خود تلاش میکرد تا به موازات سرکوب قهرآمیز طبقه کارگر ایران شرایط جهت سلطه سیاسی طبقه بورژوازی ایران را هم محدود کند، این محدودیت سلطه سیاسی بورژوازی و طبقه کارگران ایران را در خدمت سلطه هر بیشتر خود رژیم مطلقه فقاهتی بر مردم ایران بوده است.
ه – نشر مستضعفین و تحلیل ماهیت حاکمیت
نشر مستضعفین از سال 58 که حرکت برونی خود را شروع کرد تا این زمان که مدت 35 سال میگذرد، پیوسته در راستای تحلیل از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی معتقد بوده که برعکس رژیم توتالیتر پهلوی که به لحاظ ساختاری عینی و ذهنی شکلی ساده داشت و تحلیل ماهیت آن کاری ساده بود، رژیم مطلقه فقاهتی با توجه به بستر تاریخی عینی و ذهنی جامعه ایران و تلاش رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته جهت به استخدام درآوردن این شرایط عینی و ذهنی تاریخی ایران در راستای مشروعیت و مقبولیت بخشیدن به حاکمیت خود، باعث شده است تا این رژیم به لحاظ ساختار عینی و ذهنی بسیار پیچیده تر از رژیم توتالیتر پهلوی باشد؛ لذا در این راستا نشر مستضعفین در طول 35 سال گذشته معتقد بوده است که برای شناخت و تحلیل از ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی باید به موارد ذیل توجه وافر بشود:
1 - درک و شناخت و فهم اسلام فقاهتی حوزه شیعه در طول هزار سال گذشته در کنار شناخت اسلام محمدی و علوی؛ لذا در این رابطه بوده که نشر مستضعفین از 35 سال پیش - یعنی از سال 58 که حرکت برونی خود را آغاز کرد - فصل جدیدی در ادامه «کدامین اسلام؟» معلم کبیرمان شریعتی در ذهنیت جامعه بعد از انقلاب باز کرد، تحت عنوان «اسلام دگماتیسم - اسلام انطباقی - اسلام تطبیقی» که هدف نشر مستضعفین از اعلام این فصل جدید آن بود تا بسترسازی ذهنی جهت تفکیک بین اسلام فقاهتی یا اسلام روایتی یا اسلام زیارتی یا اسلام ولایتی یا اسلام شفاعتی که بسترساز ذهنی رژیم مطلقه فقاهتی میباشد، با اسلام انطباقی علوم طبیعی بازرگان و اسلام انطباقی علوم اجتماعی شهید محمد حنیف نژاد و اسلام تطبیقی حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری و اسلام تطبیقی معلم کبیرمان شریعتی و در ادامه اسلام تطبیقی نشر مستضعفین بکند.
دلیل تکیه استراتژیک نشر مستضعفین در 35 سال گذشته بر این امر به آن خاطر بوده که از نظر نشر مستضعفین تفکیک بین اسلامهای فوق کلید واژه فهم ذهنیت بستر رژیم مطلقه فقاهتی میباشد و صد البته در این زمان هم نشر مستضعفین بر این امر پای میفشارد و معتقد است که شرط اول فهم ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی و شرط اول فهم راه و مکانیزم و استراتژی مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی، فهم و مرزبندی این اسلامها از یکدیگر میباشد؛ لذا از نظر نشر مستضعفین هر حرکتی که بدون فهم و مرزبندی این اسلامها بخواهد به شناخت ماهیت این رژیم و به اتخاذ راه مبارزه با این رژیم بپردازد، سرانجامی جز افتادن به ورطه ضد مذهبی و سکتاریسم از تودهها و آب در هاون کوبیدن نخواهد داشت، آنچنانکه بیش از صد سال است که ما در تاریخ جنبش سیاسی کشورمان شاهد بیراهه رفتن و بن بست تاریخی این دسته از جریانهای ضد مذهبی جنبش سیاسی میباشیم.
لذا در این رابطه است که معتقدیم قبل از هر امری برای شناخت ماهیت رژیم مطلقه فقاهتی و شناخت راه مبارزه با رژیم و شناخت راه تحول ساختاری در جامعه خودمان باید به شناخت انواع اسلام دست پیدا کنیم. البته طرح این موضوع در این جا نباید تداعی این امر کند که نشر مستضعفین در طول 35 سال گذشته تلاش کرده تا توسط طرح دولت ایدئولوژیکی عین را در جامعه ایران توسط ذهن توضیح بدهد، البته شاید طرح این موضوع در اینجا تکرار در مکرارت باشد ولی این تکرار را در اینجا سودمند میدانیم. چراکه نشر مستضعفین در طول 35 سال گذشته - پیوسته برعکس دیدگاهی که به رابطه یک طرفه بین عین به ذهن (ماتریالیستی) و ذهن به عین (ایده آلیستی) معتقد بوده و هستند - معتقد به رابطه دیالکتیکی بین عین و ذهن میباشد. آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در این رابطه میگفت «من نه معتقد به مارکسم و نه معتقد به ماکس وبرم، من معتقد به مارکس وبر هستم» بنابراین طبق این متدولوژی نشر مستضعفین طرح تفکیک انواع اسلام در طول 35 سال گذشته در ادامه راه اقبال و راه شریعتی در دستور کار خود قرارداده است و صد البته هر چه در این رابطه پیش میرویم نشر مستضعفین بر طبل تفکیک اسلام به عنوان یک امر استراتژیک میکوبد.
2 - درک و شناخت موضوع ولایت فقیه از زوایای تاریخی و کلامی و فقهی و سیاسی و تشکیلاتی. چراکه آنچنانکه قبلا مطرح کردیم موضوع ولایت فقیه تا قبل از خمینی و کتاب «ولایت فقیه» او که توسط جلال الدین فارسی تنظیم و تدوین شده است تنها یک تز فقهی بود که برای اولین بار توسط ملا احمد نراقی مطرح گردید و در میان حوزه فقاهتی شیعه هم حتی تا این زمان طرفداران اندکی داشته و دارد. البته خمینی بعد از جریان خرداد 42 و مرگ بروجردی در سال 40 برای اینکه نهضت ضد آزادی زن و ضد رفرم و اصلاحات سال 42 شاه – کندی او تنها به صورت یک حرکت سیاسی باقی نماند، کوشید به این حرکت سیاسی خود چهره تئوریک و ایدئولوژیک بدهد.
در همین رابطه با توجه به اینکه خمینی در آن شرایط خود را مرجع شیعه و حوزه میدانست و تا قبل از کسب مقام مرجعیت هیچگونه فعالیت سیاسی نداشت و از سن 65 سالگی که به مرجعیت رسید حرکت سیاسی خود را آغاز کرد، طبیعی بود که تئوری ولایت فقیه او در کانتکس مرجعیت فقهی شیعه تنها راه برای او بود؛ لذا در این رابطه بود که او کوشید به بازسازی تز ولایت فقیه ملا احمد نراقی توسط تبیین کلامی این تز به جای تبیین فقهی ملا احمد نراقی بپردازد و باز در این رابطه بود که خمینی موضوع فقهی ولایت را بدل به موضوع کلامی ولایت کرد که برای انجام این مقصود ولایت فقیه را متصل و جایگزین ولایت نبوی پیامبر اسلام کرد و این تبیین و جایگزینی خطرناکترین تبیینی بود که خمینی کرد و آنچنانکه در تبیین اندیشه اقبال در خصوص موضوع ولایت مطرح کردیم از نظر اقبال معنی ولایت پیامبر یعنی تکیه پیامبر اسلام به شخصیت و تجربه نبوی خود به عنوان دلیل و حجت ادعای خود و تکلیف کردن آنچه که خود تجربه کرده بر مردم میباشد.
لذا آنچنانکه علامه اقبال لاهوری میگوید «با ختم نبوت پیامبر، ختم ولایت پیامبر اسلام هم تحقق پیدا کرد»، یعنی از نظر علامه محمد اقبال لاهوری بعد از پیامبر اسلام هیچکس حق ندارد نه ادعای نبوت و رسالت و تجربه نبوی بکند و نه ادعای ولایت و تکلیف کردن تجربه شخصی خود برای دیگران، از نظر اقبال به معنای نفی ختم نبوت و ختم ولایت پیامبر اسلام میباشد. به همین دلیل از نظر اقبال تعمیم ولایت پیامبر بعد از فوت پیامبر اسلام به دیگران به معنای اعلام این امر است که شخص یا اشخاصی مدعی شوند که تجربه ما برای دیگران یا برای جامعه و مردم ایجاد تکلیف میکند، همان امری که خمینی با کلامی کردن موضوع ولایت فقیه مطرح کرد و این خطرناکترین تزی بود که در جهان امروز مطرح شد، چراکه به قول اقبال توسط این تز، اسلام تکلیفی جایگزین اسلام حقی میشود، زیرا از نظر حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری لازمه ولایت نبوی پیامبر اسلام تجربه نبوی پیامبر اسلام میباشد.
آنچنانکه اقبال میگوید «کسی که تجربه نبوی ندارد نمیتواند ادعای ولایت نبوی بکند»، لذا در این رابطه است که اقبال معتقد است با پایان تجریه نبوی پیامبر اسلام و ختم نبوت، موضوع ولایت نبوی برای همیشه در تاریخ پایان یافت و در همین رابطه است که اقبال دوران حیات نبوی 23 ساله پیامبر اسلام را دوران گذار بشر از جهان قدیم به جهان جدید میداند، زیرا اقبال معتقد است پیامبر اسلام با سوار شدن بر عقلانیت استقرائی بشریت توانست این مرحله گذار تاریخی از دوران قدیم به دوران جدید را طی کند و لذا در این راستا اقبال با اعلام ختم ولایت نبوی پیامبر اسلام معتقد است که هر چند دوران خود پیامبر اسلام نیازمند به اسلام تکلیفی جهت بسترسازی تولد عقل استقرائی بود، با تولد عقل استقرائی در دوران پیامبر اسلام دیگر جائی برای استمرار اسلام تکلیفی توسط ولایت نبوی در تاریخ اسلام پس از پیامبر اسلام باقی نخواهد ماند.
لذا در این رابطه است که طرح کلامی ولایت فقهی خمینی بسترساز تکوین دوباره اسلام تکلیفی به جای اسلام حقی و یا اسلام تعبدی به جای اسلام تعقلی و دلیلی میشود و به همین علت از 35 سال پیش نشر مستضعفین در سال 58 مهمترین وظیفه خود را تدوین تئوری ولایت فقیه دانست که این امر باعث شد تا نشر مستضعفین اولین جریان سیاسی در جنبش سیاسی ایران بود که تز ولایت فقیه خمینی را به نقد تاریخی و کلامی و سیاسی کشید و لذا معتقد است که تا زمانی که ما با نقد کلامی و تاریخی و سیاسی جایگاه این اندیشه فقهی و حوزهائی را به چالش نکشیم، هر گونه برخورد استراتژیک با رژیم مطلقه فقاهتی غیر ممکن میباشد.
3 - به لحاظ ساختار طبقاتی و اقتصادی از آنجائیکه عامل دینامیسم طبقاتی جامعه ایران در طول 150 سال گذشته تاریخ ایران پدیده نفت و دلارهای نفتی بوده نه مانند غرب سرمایههای تجاری، این امر باعث گردیده تا دسپاتیزم دولتی و دلارهای نفتی در تاریخ 150 سال گذشته به عنوان عامل آرایش و تحول ساختار طبقاتی جامعه ایران بشود؛ لذا به این دلیل است که ما میبینم یک شبه با تصمیم دربار پهلوی دوم همان زمینداران بزرگ ایران در کانتکس رفرم کندی – شاه زمینهای خود را در روستا جهت تقسیم بین دهقانان رها میکنند و با گرفتن دلارهای نفتی از دربار - بابت قیمت آن زمینهای خود، توسط این دلارهای باد آورده نفتی - این زمینداران سابق روستا بدل به بورژوازی دربار و صاحبان صنایع شهری میشوند.
آنچنانکه بعد از پایان جنگ بین رژیم مطلقه فقاهتی و صدام حسین و حزب بعث عراق که به قول هاشمی رفسنجانی بیش از هزار میلیارد دلار بر اقتصاد ایران هزینه سوار کرد، یک شبه با تصمیم مشترک خامنهائی و هاشمی رفسنجانی بورژوازی سپاه – سربازان گمنام توسط دلارهای نفتی، جایگزین بورژوازی دربار شاه شد و تمامی گلوگاههای اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی تحویل بورژوازی سپاه – سربازان گمنام گردید، که این امر پس از تصفیه هاشمی رفسنجانی توسط خامنهائی باعث تکوین حزب پادگانی خامنهائی و کودتای این حزب در تیرماه 78 و خرداد ماه 88 بر تمامی شریانهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، مدیریتی، اداری، اطلاعاتی، نظامی و انتظامی مملکت گردید که تا این تاریخ ادامه دارد.
بنابراین آنچه که نقش دولتها را در طول 150 سال گذشته در آرایش طبقاتی عمده میسازد موضوع پدیده نفت و دلارهای باد آورده نفتی میباشد، بطوریکه تنها در طول 8 سال دولت احمدی نژاد - که دوران تحریم هم بود - رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 800 میلیارد دلار تنها فروش نفتی داشته است، طبعا بدون در نظر گرفتن جایگاه این دلارها امکان فهم و تحلیل ماهیت دولتها در طول 150 سال گذشته تاریخ ایران وجود ندارد. بنابراین دلایل ما هرگز نباید بسان غرب در طول 150 سال گذشته تاریخ ایران به خصوص در طول 35 سال گذشته حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی دولتها را نماینده سیاسی طبقهائی از ساختار طبقاتی جامعه ایران بدانیم.
والسلام