ظهور طوفانی داعش آغازگر جنگ وسیع و طولانی در خاورمیانه و شمال آفریقا

وضعیتی که امروز در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا از افغانستان، پاکستان، عراق، سوریه و یمن گرفته تا لیبی، نیجریه، مالی، کینا، سومالی و... تحت هژمونی جریان‏های خشونت طلب تکفیری، جهادی القاعده، طالبان، بوکوحرام، جبهه النصره، داعش و... بسیار خطرناکتر از شرایط جنگ ویتنام و جنگ کره و جنگ یوگسلاوی و کشتار رواندا و غیره می‌باشد، چرا که از واقعه 11 سپتامبر 2001 که 3300 نفر در ساختمان‏های دو قلوی سازمان تجارت جهانی در نیویورک قربانی این جریان‏های خشونت طلب شدند و در واکنش به آن امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا حمله نظامی و اشغال کشورهای خاورمیانه را در دستور کار خود قرار داد و از بعد از دهه 1990 یعنی پس از فروپاشی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی و پایان جنگ سرد و آرایش جدید نظم بین‏المللی و عروج نظم نوین جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا که همراه با تولد جریانات تکفیری – جهادی القاعده و... گردید تا امروز صدها هزار نفر کشته و میلیون‌ها نفر آواره و ده‌ها شهر با خاک یکسان شده است بطوریکه باید گفت که امروز خاورمیانه و شمال آفریقا در راه فاجعه نیست بلکه در قلب فاجعه قرار گرفته است.

 

آنچنان فاجعه‏ائی که همه جهان از غرب تا شرق از شمال تا جنوب درگیر خود ساخته و دشمنان دیروز برای سرکوب این فاجعه امروز در یک صف قرار گرفته‌اند، آنچنانکه در این صف دولت سوریه، عربستان، قطر، ترکیه، رژیم مطلقه فقاهتی، دولت عراق، دولت اقلیم کردستان و امپریالیسم غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و دولت روسیه و... همه جهت سرکوب داعش و... متحد و در یک صف ایستاده‏اند.

بیش از 3000 خانوار ایزدی در کوه‏های سنجار سرگردان می‌شوند، آنچنانکه هواپیماها از آسمان برای آن‌ها آب و غذا پرتاب می‌کنند تا از گرسنگی و تشنگی نمیرند. 700 زن ایزدی و شیعه در بازار برده فروشی داعش به مزایده گذاشته می‌شوند و در کمتر از 24 ساعت یورش برق آسای داعش در 20 خرداد که با حمله به شهرهای تکریت و فلوجه و تصرف شهر بزرگ موصل بدون کوچک‌ترین مقاومتی از طرف ارتش عراق یا پیشمرگان کرد شروع شد، نزدیک به نصف خاک عراق را به اشغال خود در می‏آورد و در عرض کمتر از سه روز داعش کشوری به وسعت خاک امروز انگلستان با رهبری سیاسی و مذهبی ابوبکر البغدادی تشکیل می‌دهد. حمله به شهر شنگال با 400 هزار جمعیت در یک شب بدون حداقل مقاومتی از جانب ارتش عراق و نیروهای پیشمرگ دولت اقلیم کردستان که با قتل عام مردان شنگال و آواره کردن خانوار آن‌ها همراه شد و قتل و عام 1700 دانشجوی اسیر پایگاه اسپایکر و... آژیر و آلارمی است که امروز از عراق داعش تا نیجریه بوکوحرام و سومالی الشباب و... به صدا در آمده است و همه باعث شده است تا جهان به یکباره خود را در برابر صف نیروهای مهیب هیولای داعش، هیولای بوکوحرام، هیولای القاعده، هیولای طالبان، هیولای الشباب و... در عراق و نیجریه و افغانستان و پاکستان و سومالی و... ببیند و این باعث شده است که این صف هیولاها از شمال آفریقا تا جنوب شرقی آسیا را تحت تاثیر خود قرار دهد.

شورش و ناآرامی در پاکستان و افغانستان و یمن و جنگ داخلی در عراق و سوریه و لیبی و سومالی و نیجریه و... همه از نتایج سحر طلوع شوم این هیولا‏های مولود تجاوز امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا می‌باشد. هیولاهائی که با نام الله و در زیر پرچم اسلام و با شعار لا اله الا الله مردان را گردن می‌زنند، زنان را به اسیری می‏گیرند و اسیران را قتل و عام می‌کنند و شهرها را ویران می‌کنند، مسیحیان را آواره می‏سازند و مسلمانان شیعه و سنی را به خاک و خون می‌کشند، آزادی را به صلیب می‌کشند و حقوق بشر و حقوق انسانیت را به ریشخند می‌گیرند.

در چنین شرایطی است که بشریت در برابر یک سوال بزرگ قرار گرفته است و آن اینکه این صف هیولای خشونت از القاعده تا طالبان و از داعش تا بوکوحرام و... از چه زمانی تکوین پیدا کرده‌اند و چه عواملی باعث تکوین آن‌ها شده است؟ آیا بشریت می‌تواند به راحتی از این تندپیچ جنایت و خشونت به راحتی عبور کند، برای عبور از این تندپیچ خشونت چه بهائی باید هزینه شود؟

برای پاسخ به این سوال تاریخ ساز باید برگردیم به تحولاتی که از بعد از شهریور 1380 و تحولاتی که در منطقه خاورمیانه تحت لوای استراتژی خاورمیانه بزرگ توسط امپریالیسم آمریکا در عرصه نظم تک قطبی بین‏المللی از بعد از فروپاشی بلوک شرق و کشور اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 1990 میلادی در خاورمیانه مهندسی شده است.

تا قبل از شهریور 1380 جریان القاعده همان جریانی بود که توسط امپریالیسم آمریکا در افغانستان به عنوان مدافع دموکراسی علیه کشور شوروی سابق و دولت‏های دست نشانده آن در افغانستان تکوین پیدا کرده بودند، از آنجائیکه از بعد از فروپاشی بلوک شرق و دولت دست نشانده شوروی در افغانستان بالاخره حاکمیت افغانستان به طالبان و القاعده رسید این جریان به علت تکیه بر اندیشه احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرائی - معروف به ابن تمیه و محمد ابن عبدالوهاب - جهاد و تکفیر در فقه و اسلام بیش از یک حکم فقهی فرعی می‌دانستند چراکه مطابق آن آبشخور فقهی آن‌ها این جریان معتقد بود که جهاد و جنگ و ترور دشمنان خدا امری ضروری است و در راستای تکوین حکومت اسلامی یا حکومت شریعت واجب می‌شود.

لذا در این رابطه بود که از همان زمان حاکمیت طالبان و القاعده بر افغانستان شعار تکوین حکومت اسلامی در دستور کار این جریان قرار گرفت و از آنجائیکه حکومت اسلامی مورد نظر آن‌ها در چارچوب امت اسلامی و دارالاسلام معنی پیدا می‌کرد در باره نوع و جنس حکومت مورد ادعای خود، این جریان معتقد بودند که با انقلاب‌های پی در پی در کشورهای اسلامی به سرعت می‌توان جامعه کافر شده را به جامعه‏ائی مسلمان تبدیل کرد (همان دکترینی که رژیم مطلقه فقاهتی تحت لوای فقه شیعه از بهمن 57 در ایران مطرح می‌کرد و توسط آن علاوه بر اعدام و قتل و عام و نسل کشی در داخل، تمامی منطقه خاورمیانه را به آتش کشید تا جهت صدور انقلاب مورد ادعای خود بسترسازی کند) و حکومت اسلامی را با جهاد مداوم احیا نمود و در چارچوب این دکترین و رویکرد بود که آنان با رهبر و ولی خود بیعت می‌کنند و نوعی خلیفه گری به سان امپراطوری عثمانی به نمایش می‌گذارند.

اوج این رویکرد را می‌توان در بیعت گروه‏های مختلف جهادی در سراسر جهان عرب با اسامه بن لادن رهبر تشکیلات القاعده مشاهده کرد و در ادامه آن بود که داعش از بعد از حمله 20 خرداد پس از قدرت گرفتن و اشغال سه استان عراق یعنی بیش از یک سوم خاک این کشور از آنجائیکه در همین زمان بیش از یک سوم خاک سوریه هم در اشغال این جریان بود ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش در اواخر ژوئیه تشکیل دولت خلافت در سرزمینی به وسعت انگلستان امروز را اعلام کرد و گفت ابوبکر البغدادی از سوی مجلس شورای داعش به عنوان خلیفه مسلمین انتخاب شده است و لذا العدنانی از تمامی سازمان‌های اسلامی در جهان خواست تا مانند زمان بن لادن القاعده با دولت اسلامی به رهبری ابوبکر البغدادی بیعت کنند و به همین دلیل است که داعش پرچم سازمان القاعده را - که پرچمی سیاه رنگ است که و روی آن عبارت لا اله الا الله به خط سفید نقش بسته است - پرچم رسمی خود اعلام کرد و شعارش «باقیه و تتمدد» می‌شود که به معنای «پایدار و گسترش می‌یابد» است که منظورشان این است که دولت اسلامی پایدار است و علیرغم دشمنانش همچنان گسترش خواهد یافت.

این جریان جهادی و تکفیری مطابق دکترین فقهی ابن تمیه و محمد بن عبدالوهاب مخالفان خود را مرتد فقهی می‌دانند و مجازات فقهی هر مرتد را قتل تعریف می‌کنند همچنین این جریان ترور و خشونت شیعیان را کافر فقهی می‌دانند و واجب القتل تعریف می‌کنند حتی سنی‏هائی که رهبری این‌ها را قبول نکنند و به نفی آن‌ها بپردازند مرتد و کافر فقهی می‌دانند مسیحیان و ایزدی‌ها را مرتد و کافر می‌خوانند و به همین دلیل پس از اشغال موصل کلیسای المطرانیه که قدمت آن به سال 1836 میلادی می‌رسید تخریب کردند و هزاران مسیحی را از موصل اخراج و آواره کردند و اموال و دارائی‌های آنان را مصادره نمودند و بر در خانه آن‌ها علامت «ن» یعنی نصرانی ترسیم کردند و قبل از اخراج آن‌ها مسیحیان موصل را تهدید کردند که یا باید مسلمان شوید و یا جزیه بپردازید و گرنه جزای شما قتل خواهد بود.

این جریان مطابق دکترین فقهی فوق در موصل و شنگال مساجد و حسینیه‏های شیعیان را تخریب و هزاران نفر از شیعیان این شهر را اخراج و قتل و عام کردند و اموال آن‌ها را مصادره نمودند و بر در خانه‏های آن‌ها حرف «ر» یعنی رافضی ترسیم کردند. برخورد این جریان مطابق دکترین فقهی فوق با ایزدی‌های شنگال به شدت خشونت بار است چراکه آن‌ها را شیطان پرست و کافر می‌دانند لذا در این رابطه بود که 500 مرد آن‌ها در همان شب حمله به شنگال قتل و عام و تکه تکه کردند و 700 زن آن‌ها را به عنوان برده به اسارت گرفتند و در بازار برده فروشی خود در سوریه به فروش رساندند. کم نبودند زنان و دختران جوان ایزدی که همان شب در شنگال از ترس اسیر شدن، دست به خود کشی زدند و کم نبودند پدران و مادرانی که همان شب از استیصال گرسنگی و ناتوانی در زمان فرار از شنگال، مجبور بودند میان فرزندان خرد سال خود انتخاب کنند که کدام را به دوش بگیرند و کدام را در منزل رها کنند تا از گرسنگی بمیرند.

نزدیک به سه هفته، بیش از 3000 خانواده ایزدی در کوه‏های سنجار گرسنه و تشنه در محاصره این جریان بودند و تنها بعد از یک هفته از طریق هوا برای آن‌ها آب و نان پرتاب می‌کردند، این جریان تکفیری – جهادی از همان آغاز حاکمیت خود:

اولا با تفسیر خاصی که از دموکراسی و تکثرگرائی مطابق دکترین فقهی فوق می‌کردند، دموکراسی را مطلقا خلاف شرع می‌دانند و بدین علت با هر گونه تحزب و آزادی بیان به شدت مخالف هستند.

ثانیا همواره بر مفهوم امت اسلامی در مقابل ملت گرائی تاکید می‌ورزند، لذا ملت گرائی و ملی گرائی را مفهوم وارداتی و غربی می‌دانند چرا که از نظر آن‌ها ملت گرائی مخدوش کننده امت اسلامی می‌باشد. در همین راستا است که این جریان، امپریالیسم آمریکا که در نظام تک قطبی بعد از فروپاشی بلوک شرق خود را به عنوان قدرت مسلط جهان می‌داند، به عنوان آلترناتیو و دشمن شماره یک خود تلقی می‌کنند و به جنگ رویاروئی با آمریکا و هم پیمانان او در ناتو و منطقه می‏پردازند که این امر از بعد از ماجرای 11 سپتامبر 2001 و حمله به افغانستان تا امروز صورت علنی به خود گرفته است تا آنجا که تمامی منافع امپریالیسم آمریکا توسط شبکه جهانی القاعده آبشخور اولیه جریان داعش به چالش نظامی و ترور کشیده شده است و در همین رابطه در یک ماه گذشته توسط جریان داعش 2 خبرنگار آمریکائی بعد از اعتراف چند دقیقه‏ائی مقابل دوربین در باره ناکارآمدی سیاست خارجی دولت آمریکا و بعد از آنکه اوباما رئیس جمهور آمریکا را قاتل خود معرفی کردند، مقابل همان دوربین سر آن‌ها را مانند گوسفند از تن جدا کردند.

بدین ترتیب بود که از سال 2001 به موازات تجاوز و اشغال امپریالیسم آمریکا در منطقه خاورمیانه در راستای استراتژی خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل، این جریان به صورت شبکه‏ائی گسترش پیدا کرد آنچنانکه در ماجرای حمله امپریالیسم غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به کشور عراق در سال 2003 که به ویرانی کامل و اشغال این کشور منجر شد و استراتژی بیابان‏های سوخته امپریالیسم آمریکا توسط نابودی کامل تمامی زیرساخت‏های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی این کشور مانند حمله 2001 امپریالیسم آمریکا و هم پیمانان آن در ناتو به افغانستان انجامید‏‏‏‏. این شبکه توسط ابومصعب الزرقاوی از افغانستان و پاکستان به عراق منتقل شد و از آنجا بود که از سال 1389 به موازات تکوین جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی از آنجائیکه از مرحله‏ائی که بهار عربی وارد کشور لیبی شد، با دخالت امپریالیسم غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و تجاوز نظامی ناتو به لیبی و اجرای استراتژی بیابان‏های سوخته و نابودی تمامی زیرساخت‏های اقتصادی این کشور جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی تغییر مضمون و ماهیت داد و هدایتگری آن در دست امپریالیست غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا افتاد.

از این مرحله بود که بهار عربی در خدمت آن جریان ترور و خشونت تکفیری – جهادی درآمد، چراکه تجاوز نظامی و قتل عام مردم و نابودی زیرساخت‌ها و ویرانی شهرها بسترساز رشد این شبکه ترور و خشونت تکفیری – جهادی شد و لذا با سرنگونی دولت‏های این کشورها توسط امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در خلاء قدرت حاصل شده این شبکه ترور و خشونت تکفیری – جهادی توانست به شدت رشد کنند. البته در مصر پس از سقوط حسنی مبارک به علت حضور قوی اخوان المسلمین شرایط برای نفوذ و رشد این شبکه سخت شد چراکه اخوانی‌ها هر چند مانند شبکه جهادی‌ها معتقد به حکومت اسلامی هستند و مفهوم امت را پر رنگ‌تر از مفهوم ملت می‌دانند و همین امر عامل تضاد آن‌ها با جمال عبدالناصر و اعدام سید قطب به دست عبدالناصر شد، اما جماعت اخوان المسلمین علی رغم تاکید بر مفهوم جهاد، مخالف خشونت عریان هستند و می‌کوشند موضوع جهاد که شبکه القاعده، طالبان، داعش، جبهه النصره، بوکوحرام، الشباب و... به صورت نظامی و ترور و خشونت تفسیر می‌کنند این‌ها جهاد را در مفهوم عمومی آن یعنی تلاش و کوشش در راه خدا با هر وسیله و در هر شرایط نه فقط با تکفیر و نبرد تفسیر و بدان عمل کنند.

همچنین جماعت اخوان المسلمین برعکس شبکه القاعده، طالبان، داعش، بوکوحرام و... موضوع تحزب یا کثرت گرائی در جامعه اسلامی را قبول دارند لذا در این رابطه بود که در مرحله ورود بهار عربی به مصر بعد از تونس، جریان جهادی - تکفیری فوق نتوانست در مصر بعد از مبارک رشد کند و این امر باعث گردید تا محمد مرسی و اخوان المسلمین در مصر پس از مبارک به پیروزی برسند آنچنانکه قبل از آن در ترکیه توسط حزب رفاه و عدالت اخوان المسلمین توانسته بودند به حکومت برسند. به هر حال جریان جهادی – تکفیری القاعده با ورود بهار عربی به سوریه و پیوند با جریان جهادی – تکفیری عراق به رهبری عمر البغدادی، شاگرد ابومصعب زرقاوی و بعد از او ابوبکر البغدادی دچار یک تحول کیفی شد چراکه ابوبکر البغدادی (که نام واقعی او ابراهیم بن عواد می‌باشد و متولد شهر سامرا در عراق است و او پس از کشته شدن عمر البغدادی شاگرد ابومصعب الزرقاوی اردنی و رهبر سازمان القاعده در عراق که در سال 2006 به دست ارتش متجاوز و اشغالگر آمریکا کشته شد جانشین عمر البغدادی شد) در تاریخ 9/4/2013 ( 20 فروردین 1392) گروه خود در عراق را با گروه جبهه النصره در سوریه ادغام کرد و نام آن را دولت اسلامی عراق و شام یا داعش گذاشت. ولی ابومحمد الجولانی رهبر جبهه النصره این اقدام البغدادی را رد کرد و با ایمن الظواهری رهبر القاعده بیعت کرد که متعاقب آن درگیری‏هائی بین النصره و گروه بغدادی اتفاق افتاد که صدها نفر از هر دو طرف کشته شدند. در این میان ایمن الظواهری رهبر شبکه جهانی القاعده ضمن رد تصمیم ابوبکر البغدادی از وی خواست به رتق و فتق امور عراق بپردازد و از او (ایمن الظواهری) اطاعت کند، ولی ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش ضمن حمله شدید به الظواهری از ایمن الظواهری رهبری شبکه جهانی القاعده خواست تا با ابوبکر البغدادی به عنوان امیرالمومنین بیعت کند؛ لذا در این رابطه بود که در اول ماه رمضان گذشته در اعلامیه‏ائی که از طرف گروه داعش منتشر شد از مسلمانان سراسر جهان خواسته شد تا مانند بن لادن رهبر سابق القاعده با ابوبکر البغدادی بیعت کنند و در همین رابطه بود که ابومحمد عدنانی سخنگوی داعش اعلام کرد که مشروعیت تمام امارات و دولت‌ها و سازمان‌ها با توسعه سرزمین خلیفه و رسیدن ارتش داعش به مناطقشان از بین می‌رود و از بعد از این اعلامیه و این پیام ابومحمد عدنانی بود که ایمن الظواهری رهبر شبکه جهانی القاعده با ابوبکر البغدادی بیعت کرد.

ایمن الظواهری در یک فایل صوتی مدعی شد که داعش یاور اسلام است و ابوبکر البغدادی خلیفه این گروه در عراق از بارزترین سران اسلامی حال حاضر است و بدین ترتیب است که شبکه القاعده هژمونی داعش و ابوبکر البغدادی به لحاظ معنوی مورد تائید قرار می‌دهد و رسما ایمن الظواهری با ابوبکر البغدادی بیعت کرد لذا از بعد از این بیعت بود که از یک طرف به علت تصرف شهرهای موصل و تکریت و کنترل مناطق وسیعی از استان نینوا و صلاح الدین و دیالی و الانبار و اشغال مناطق مرزی میان سوریه و عراق برای اتصال این مناطق با سرزمین تحت نفوذ داعش در سوریه - که بیش از یک سوم خاک سوریه می‌باشد - داعش دولت اسلامی ابوبکر البغدادی رهبر خود را در منطقه‏ائی به وسعت انگلستان کنونی بر تخت خلافت مسلمانان جهان نشاند و از طرف دیگر به علت این که این خلافت با بیعت ایمن الظواهری به لحاظ معنوی توانست مشروعیت مذهبی جهانی پیدا کند، داعش هژمونی جنبش تکفیری – جهادی در کشورهای افغانستان، نیجریه، پاکستان، یمن، کنیا، سومالی، مالی، لیبی، عراق، مصر، سوریه و... به دست اورد و از بعد از این تثبیت هژمونی داعش بود که سیل بیعت رهبران جنبش جهادی –تکفیری از ابوبکر شیکاو رهبر گروه شبه نظامی بوکوحرام در شرق نیجریه گرفته تا احمد ابوغودانی رهبر الشباب سومالی و... با ابوبکر البغدادی شکل گرفت که این امر باعث تکوین هیولای داعش در خاورمیانه و شمال آفریقا شد و به موازات تکوین هیولای داعش است که شرایط خاورمیانه وارونه می‌شود، چراکه نخستین موضوعی که داعش با اعلام پلاتفرم خود به چالش گرفت مرزهای تعیین شده کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در کنفرانس لوزان توسط قرارداد 1916 سایکس – پیکو میان بریتانیا و فرانسه در روند فروپاشی امپراطوری عثمانی بود که خود این امر به معنای تغییر همه چیز در خاورمیانه و شمال آفریقا می‌باشد و این درست همان استراتژی است که امپریالیسم آمریکا به موازات داعش از بعد از فرو پاشی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی در ابتدای دهه 1990 میلادی و رهبری بلامنازع امپریالیسم آمریکا بر نظام بین‏المللی می‌کوشید در راستای تکوین پروژه خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل به انجام برساند.

به عبارت دیگر آنچه اکنون در خاورمیانه توسط امپریالیسم آمریکا و متحدان آن در جریان است تلاش هدفمند برای بازنویسی کامل قرارداد سایکس – پیکو و تعیین مرزهای جدید کشورهای خاور میانه و شمال آفریقا در راستای تکوین خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل می‌باشد. البته به موازات آن این استراتژی برای داعش در راستای بازتولید امپراطوری عثمانی در جریان می‌باشد لذا در این رابطه است که دو جریان موازی با دو رویکرد مختلف اکنون به صورت دو هیولا جهت شخم زدن و درو کردن خاورمیانه و شمال آفریقا وارد کارزار با همدیگر شده‌اند که البته این داعش هیولای امروز همان کوتله غول شده‏ائی است که در سال 89 تا 92 توسط آمریکا و متحدانش در ناتو و با همکاری مستقیم ترکیه و بهره گیری از تسلیحات و منابع مالی عربستان و قطر و گذاشتن منابع مالی بی سابقه - در طول سه سال 89 تا 92 - امکان سازماندهی نیروهای آموزش دیده منظم و سر به فرمان پیدا کرد که با عنایت به اینکه این جریان تجربه القاعده در افغانستان هم در انبان به مرحله‏ائی از رشد غول آسا رسید. آنچنانکه در حمله برق آسای 20 خرداد در کمتر از 20 ساعت توانستند ارتش عراق را که توسط نظامیان آمریکائی دستچین شده و آموزش دیده بودند مقهور خود کنند و تا آنجا رشد کردند که چاک هیگل وزیر دفاع آمریکا در توصیف قدرت داعش می‌گوید «داعش از نظر سطح بالای پیشرفت و پیچیدگی تشکیلاتی و سطح دسترسی به منابع مالی قابل مقایسه با هیچ جریان و سازمان و تشکیلاتی که ما تا به حال با آن‌ها مواجه بودیم نیست، آن‌ها فراتر از هر چیزی است که تا کنون دیده‌ایم. بنابراین ما برای برخورد با این جریان باید خود را برای هر چیزی آماده کنیم داعش برای همه منافع ما چه در عراق و چه در هر جای دیگر تهدید قریب الوقوع هستند، داعش سازمان بسیار متشکل با نظمی مدرن و حساب شده دارای قدرت مانور زیاد و بهره مند از منابع مالی گسترده و نامحدود می‌باشد.» (پایان نقل قول)

لذا به همین دلیل است که با به راه افتادن این طوفان صحرائی از 20 خرداد ماه آژیر بالکانیزه شدن در عراق و سوریه و لیبی و یمن ونیجریه هم زمان به صدا در آمده است و می‌رود تا این آژیر در ایران و افغانستان و پاکستان و مصر و اردن و عربستان و... هم به صدا درآید و لذا عراقی که امروز محل استقرار 5500 کارمند و مستشار نظامی و دیپلمات آمریکائی می‌باشد و بزرگ‌ترین سفارتخانه آمریکا در جهان در این کشور قرار دارد و سه سال پیش با تبلیغات پر و سر و صدا خروج نیروهای نظامی امپریالیسم متجاوز و اشغالگر آمریکا از کشور خود اعلام کرده است، امروز با التماس جهت مقابله با داعش که نزدیک به نصف خاک این کشور را اشغال کرده است از امپریالیسم آمریکا و متحدانش در ناتو می‌خواهد که دوباره وارد عراق بشوند و همین امپریالیسم آمریکائی که در سال 2003 در کمتر از یک هفته ارتش صدام حسین و عراق را با آن همه قدرت و پتانسیل و سازماندهی پودر کرد، امروز در برابر هیولای داعش آنچنان خود را ناتوان می‌بیند که جهت مقابله کردن با آن دست به دامن رژیم مطلقه فقاهتی ایران شده است و تلاش می‏کند با تغییر راهبردی در روابط با ایران وارد یک توافق کلی با رژیم مطلقه فقاهتی در ایران و رژیم اسد در سوریه جهت مقابله با داعش بشود، بطوریکه موضوع آژانس و انرژی هسته‏ائی که مدت بیش از ده سال در نوک پیکان سیاست و دیپلماسی 5+1 با رژیم مطلقه فقاهتی ایران قرار داشت و موضوع حقوق بشر که مدت بیش از 30 سال توسط امپریالیسم غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا سپر حمله به رژیم مطلقه فقاهتی ایران بود، امروز در برابر مقابله با طوفان داعش به مرتبه دوم و سوم رسیده است.

در این رابطه است که امپریالیسم آمریکا می‌کوشد که در این شرایط تحت لوای شعار مقابله با هیولای داعش در آستانه جنگ سرد جدید ضمن تثبیت رهبری بلامنازع خود بر نظام بین‏المللی جهت تکوین استراتژی خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی کشور اشغالگر و متجاوز اسرائیل مرزهای سال 1916 قرارداد سایکس – پیکو که در کنفرانس لوزان در چارچوب توازن قوا بین امپریالیست‌های فاتح جنگ اول صورت گرفته بود، در قرن بیست و یکم بر پایه قدرت بلامنازع جهانی خود و مقابله با تروریسم و داعش مورد تجدید نظر قرار دهد.

 

والسلام