بالاخره دم خروس باور کنیم یا قسم حضرت عباس؟
گرچه نزدیک به 15 ماه است که از انتخابات مهندسی شده خامنهائی و حزب پادگانیاش در خرداد 92 - که به پیروزی شیخ حسن روحانی انجامید - میگذرد، در این مدت 15 ماهه آرایش تضادها و دسته بندیها، گروهها و جریانها و جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی دچار تحولات و تغییراتی شده است که فهم و تفسیر آن در این شرایط میتواند برای ما و مردم جامعه ره آورد بسی روشنگریها باشد چراکه آنچنانکه در تحلیلهای گذشته نشر مستضعفین در خصوص پروژه مهندسی شده انتخابات خرداد 92 توسط خامنهائی مطرح کردیم هدف خامنهائی از بسترسازی جهت پیروزی شیخ حسن روحانی در این بود که:
اولا به علت فساد و انحراف و تمامیت خواهی دولت نهم و دهم و جناح راست بنیادگرا - آنچنان در بین جناح راست یا محافظه کاران بنیادگرا - تفرقه و تشت و دسته بندی بوجود آمده بود که دیگر برای خامنهائی امکان هژمونی کردن بر این وصله چهل تیکه فرقهها و دستهها و گروههای تمامیت خواه جریان راست بنیادگرا از درون مانند سابق وجود نداشت و آنچنان فساد مالی سر تا پای این جناح را در بر گرفته بود که خامنهائی احساس کرد که نزدیکی با این جناح مانند گذشته باعث نجس شدن مالی و اجتماعی و سیاسی عیان او می گردد، نجاستی که دیگر برای او و حزب پادگانیاش قابل تطهیر نیست.
ثانیا پیوند بین سه جریان جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی و مهدی کروبی و جنبش به اصطلاح اصلاح طلب به رهبری محمد خاتمی و جریان کارگزاران تحت هژمونی هاشمی رفسنجانی به عنوان یک آلارم و آژیر خطری بود که خامنهائی صدای آن را احساس میکرد لذا جهت ایجاد تفرقه در این جبهه، خامنهائی و حزب پادگانیاش کوشیدند تا با بسترسازی جهت موفقیت شیخ حسن روحانی در انتخابات دولت یازدهم - از آنجائیکه شیخ حسن روحانی وابستگی استراتژیک با هاشمی رفسنجانی داشت - جهت تفرقه در جبهه فوق - از آنجائیکه خامنهائی جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی و کروبی به عنوان آلترناتیو ولایت و رهبری خود میدید - و لذا آن را خط قرمز نظام مطلقه فقاهتی تعریف کرده بود از شیخ حسن روحانی به عنوان یک محلل قدرت استفاده کند.
ثالثا با توجه به اینکه تحریمهای اقتصادی جهان سرمایهداری در چارچوب شکست پروژه انرژی هستهائی رژیم مطلقه فقاهتی با گروه 1+5 رژیم مطلقه فقاهتی را در آستانه نوشیدن جام زهر دوم قرار داده بود. با توجه به اینکه خامنهائی در طول 8 سال دولت نهم و دهم به عیان مشاهده کرده بود که در چارچوب استراتژی نرمش قهرمانانه او با غرب جهت شکستن تحریمهای فوق آبی از جریان راست بنیادگرا گرم نمیشود و تورم نزدیک به 50% بعلاوه رشد منفی منهای 5/2% همراه با بیکاری بالای 20% و اقتصاد بیمار به گل نشسته رکود تورمی کشور دیگر امکان آزمایش کردن چند باره این جریان در این رابطه نیست، لذا در این رابطه بود که از نظر خامنهائی و حزب پادگانی او این تنها شیخ حسن روحانی بود که توان آن را داشت که در کادر نرمش قهرمانانه او با 1+5 وارد داد و ستد و معامله بشود تا آتش تحریمهای اقتصادی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی خاموش بکند.
رابعا شکست خامنهائی در پروژه کودتای انتخاباتی خرداد 88 که حتی هاشمی رفسنجانی را در نماز جمعه 29 خرداد 88 در پای احمدی نژاد ذبح شرعی کرد، از آنجائیکه دولت کودتا یا دولت دهم بالاخره پس از تثبیت قدرت خود از سال 89 طغیان سیاسی خود را تحت پروژه اسفندیار رحیم مشائی بر علیه خامنهائی تا آنجا پیش برد که بر علیه انتخاب مصلحی وزیر دست چین شده اطلاعات توسط خامنهائی 8 روز دولت را تعطیل کرد و در اعتراض به خامنهائی در خانه خود بست نشست، همچنین طغیان دولت کودتا یا دولت دهم بر علیه خامنهائی تا آنجا پیش رفت که تحت عنوان پروژه «بهار» یا «ظهور نزدیک امام زمان» مشروعیت فقهی و کلامی ولایت مطلقه خامنهائی را به چالش کشیدند؛ لذا از آنجائیکه خامنهائی در تجربه دولت دهم یا دولت کودتا دریافته بود که پروژه دخالت نظامی و انتظامی او در کودتای انتخاباتی نمیتواند برای او ایجاد ولد مشروع بکند، در انتخابات یازدهم با تکیه بر شیخ حسن روحانی علنا به سپاه پاسداران و بسیج و تشکیلات حزب پادگانی خود دستور عدم دخالت مستقیم در انتخابات داد.
علی ایحاله بر پایه این چهار محور بود که پروژه مهندسی شده انتخابات خرداد 92 خامنهائی و حزب پادگانی او از آغاز بهار 92 کلید خورد. البته به موازات آن پس از اینکه هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و اکبر ناطق نوری دریافتند که برای آنها در پروژه انتخابات مهندسی شده خرداد 92 خامنهائی سهمی در نظر گرفته نشده است کوشیدند که شش دانگ حمایت خودشان را جهت کسب سهم بعد از پیروزی تقدیم شیخ حسن روحانی بکنند تا آنجا که شیخ حسن روحانی در جمعه بازار رقابت کاندیداها در 17 خرداد 92 در برنامه تلویزیونی در پاسخ افشاگرانه قالیباف نسبت به سرکوب جنبش دانشجوئی در 18 تیر ماه 78 توسط روحانی اعلام کرد که «من سرهنگ نیستم من یک حقوقدانم» و در همین مناظره تبلیغاتی بود که روحانی خطاب به سپاه و بسیج اعلام کرد که «سرهنگان (که منظور او سپاه و بسیج بود) باید به پادگانها بر گردند»، به این ترتیب بود که روحانی از این مرحله به بعد با طرح شعارهای حمایت از خواستههای جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات و دانشجویان با قول آزاد کردن زندانیان جنبش خرداد 88 و وعده رفع حصر میرحسین موسوی و کروبی و آزادی بیان و قلم و غیره جهت استعفای عارف تنها آلترناتیو او در جبهه به اصطلاح اصلاحات و جنبش سبز بسترسازی میکرد.
لذا با جذب حمایت نیروهای جنبش اجتماعی و جنبش سبز و جنبش دانشجوئی و جنبش به اصطلاح اصلاحات همراه با استعفاء عارف توسط فشار محمد خاتمی، روحانی توانست پیروزی خودش را در برابر جریان چهل تیکه راست بنیادگرا قطعی کند و در همان مرحله اول انتخابات وارد ساختمان پاستور بشود. اما از بدو ورود شیخ حسن روحانی به ساختمان پاستور آنچنانکه قوام السلطنه به مصدق اعلام کرد «کشتیبان را سیاستی دگر آمد»، چراکه او از همان آغاز در زمان معرفی کاندیداهای وزیران به مجلس جهت گرفتن رای اعتماد به صورت شرکت سهامی دریافت که بدون حمایت خامنهائی و حزب پادگانی او امکان هیچگونه مانوری نه در سیاست داخلی و نه در سیاست منطقه و خارجی برای او وجود نخواهد داشت.
در همین رابطه بود که شیخ حسن روحانی جهت حفظ قدرت و حکومتش کوشید که پله پله و سنگر به سنگر از شعارهای دوران تبلیغاتیاش عقب نشینی کند تا توسط آن بتواند حمایت خامنهائی و حزب پادگانیاش را بدست آورد، لذا ابتدا در مجلس رژیم مطلقه فقاهتی در زمان کسب رای اعتماد کاندیداهای وزارت دولت یازدهم، هم خود و هم کاندیداهای معرفی شده از کودتای 88 انتخاباتی خامنهائی به عنوان فتنه یاد کردند و از آن اعلام برائت کردند و نسبت به حضور و دفاع خود در آن زمان اعلام توبه رسمی کردند.
دومین سنگری و شعاری که شیخ حسن روحانی از آن عقب نشینی کرد شعار «سرهنگها باید به پادگانها برگردند» بود که منظور روحانی در زمان طرح این شعار خلع ید اقتصادی و سیاسی و اداری سپاه و بسیج و حزب پادگانی خامنه بود. حسن روحانی پس از عقب نشینی و اعلام توبه از کودتای انتخاباتی 88 در برابر مجلس، دومین عقب نشینی خودش را در نشست با فرماندهان سپاه رسما مشارکت حزب پادگانی خامنهائی و سپاه بسیج در عرصه قدرت سیاسی و اقتصادی و اداری مانند گذشته اعلام کرد.
سومین سنگری که شیخ حسن روحانی جهت کسب حمایت همه جانبه خامنهائی حاضر به ترک و عقب نشینی از آن شد موضوع شکست حصر سران جنبش سبز بود که شیخ حسن در دوران تبلیغات دولت یازدهم به شدت برای کسب رایهای طرفداران جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات بر طبل آن میکوبید اما به مجرد ورود به پاستور او دریافت که بین حمایت او از این شعار و حمایت خامنهائی از دولت یازدهم باید یکی را انتخاب کند چراکه خامنهائی به صراحت به شیخ حسن اعلام کرد که جنبش سبز خط قرمز نظام است و میرحسین موسوی و کروبی آلترناتیوهای ولایت و رهبری او میباشند. در این رابطه بود که شیخ حسن انتخاب تاریخی خود را کرد و با ذبح سران جنبش سبز و زندانیان کودتای 88 در پای خامنهائی توانست حمایت خامنهائی از دولت خود و توافق با غرب جهت شکستن تحریمها را بدست بیاورد، البته در این معامله بزرگ شیخ حسن با خامنهائی، روحانی برای اینکه حمایت جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات در انتخابات مجلس دهم را از دست ندهد با حمایت هاشمی رفسنجانی و علی لاریجانی، علی مطهری را در مجلس، منادی تو خالی این شعار کردند که البته تنها یک فونکسیون تبلیغاتی برای دولت یازدهم دارد نه بیشتر، چراکه علی مطهری حتی در مجلس رژیم مطلقه فقاهتی منفرد میباشد تا چه رسد به درون رژیم.
چهارمین سنگری که شیخ حسن روحانی به نفع خامنهائی و حزب پادگانیاش ترک کرد دست بر داشتن از شعار آزادی زندانیان سیاسی بود که در کودتای انتخاباتی 88 دستگیر شده بودند.
پنجمین سنگری که شیخ حسن روحانی جهت کسب حمایت خامنهائی و حزب پادگانیاش به نفع خامنهائی رها کرد سنگر دانشگاه بود که شیخ حسن در آغاز سعی میکرد در تقسیم شرکت سهامی اعضاء دولت، خود پست دانشگاه را تحویل جنبش به اصطلاح اصلاحات محمد خاتمی بدهد اما از آنجائیکه در ماراتون بین شیخ حسن و خامنهائی و حزب پادگانیاش از بعد از استیضاح فرجی دانا برای شیخ حسن امکان مقاومت در برابر حزب پادگانی خامنهائی باقی نماند، این پنجمین سنگر را هم به نفع خامنهائی و حزب پادگانیاش رها کرد بطوریکه شیخ حسن روحانی در سخنرانی روز سه شنبه مورخ 15 مهر ماه خود در دانشگاه تهران رسما شعار خامنهائی را در دانشگاه تهران فریاد زد که «دانشگاه باشگاه سیاسی نیست» که این شعار به معنای تحویل پنجمین سنگر به حزب پادگانی خامنهائی بود.
شمشمین سنگری که شیخ حسن روحانی جهت کسب حمایت خامنهائی و حزب پادگانیاش به نفع خامنهائی حاضر به ترک آن شد سنگر دفاع از آزادی بیان بود که در زمان انتخابات دولت یازدهم برای جلب رای دانشجویان شعار حمایت از آن را سر میداد. این سنگر را هم شیخ حسن در پاسخ به سوال کریستین امانپور - خبرنگار شبکه سی ان ان - رها کرد، آنجا که در پاسخ به او گفت ما در ایران فردی به خاطر روزنامه نگاری یا فعالیت رسانهائی در زندان نداریم؛ لذا به این ترتیب بود که در طول 15 ماهه دولت یازدهم شیخ حسن روحانی در شش مرحله، شش سنگر از شعارهای خود که در دوران تبلیغات انتخاباتی برای جلب آراء به رای دهندگان داده بودند عقب نشینی کرده است.
در همین رابطه نخستین موضوعی که در خصوص این استراتژی یا تاکتیک عقب نشینی شیخ حسن روحانی مطرح میشود اینکه چرا روحانی بر این استراتژی یا تاکتیک عقب نشینی در برابر خامنهائی و حزب پادگانیاش تکیه کرد؟ آیا این تاکتیک یا استراتژی روحانی از جانب خامنهائی و حزب پادگانیاش بر او تحمیل شده است؟ یا اینکه آنچنانکه روحانی از همان آغاز شروع دولت یازدهم در شعار برد – برد با گروه 1+5 مطرح کرد، مرد معامله است و همیشه از زمانی که وارد سیاست شده است تلاش میکرده تا در عرصه بده و بستان، کار خود را پیش ببرد؟
تاریخ گذشته زندگی روحانی چه در زمانی که نماینده مجلس بود و چه زمانی که معاون جانشین فرمانده کل قوا در جنگ رژیم مطلقه فقاهتی با رژیم صدام حسین و حزب بعث عراق بود و چه در دورانی که رئیس شورای امنیت ملی بود و چه اکنون که رئیس دولت یازدهم میباشد نشان میدهد که:
اولا روحانی در هیچ زمانی نه طرفدار اصلاحات بوده، نه گاهی از رژیم مطلقه فقاهتی اعتراض و انتقادی داشته است و نه در حیات سیاسی قبل از انقلابش به جز یک سخنرانی که در مسجد ارک تهران به مناسبت ختم مصطفی خمینی (که هم فردی غیر سیاسی بود و هم به علت ایست قلبی در عراق فوت کرده بود) و از فردای آن سخنرانی هم به انگلستان رفت و تا بعد از انقلاب در انگلستان بود، مبارزهائی بر علیه رژیم گذشته داشته است و در همین رابطه برای فهم دیدگاهش نسبت به جنبش اصلاحات تنها کافی است که به موضع گیریهای او و برخوردش در مقام رئیس شورای امنیت ملی رژیم مطلقه فقاهتی با جنبش دانشجوئی 18 تیرماه 78 که یک جنبش اصلاح طلبانه دانشجوئی بود - که از بعد از تعطیلی روزنامه سلام تکوین پیدا کرد - توجه کنیم که نه تنها او با بدترین لحن این جریان را محکوم کرد، بلکه آنچنانکه قالیباف در مناظره تبلیغاتی روز جمعه مورخ 17 خرداد 92 اعلام کرد تمامی دستورات روحانی به نیروهای امنیتی و انتظامی و لباس شخصی این بود که باید به صورت گاز انبری این جنبش دانشجوئی را سرکوب قهرآمیز بکنید.
در جریان کودتای انتخاباتی 88 خامنهائی و حزب پادگانیاش که روحانی در تشخیص مصلحت نظام بود همیشه او جزو جرگه خامنهائی بود و هرگز نه از جنبش اصلاحات و نه از جنبش سبز حمایتی حتی در شکل لفظی هم نکرد علی ایحاله این همه نشان میدهد که پوشیدن لباس اصلاحات در مرحله تبلیغات کاندیداتوری دولت یازدهم توسط شیخ حسن روحانی یک لباس عاریهائی و فرصت طلبانه بوده است و در هیچ زمانی تا قبل از تبلیغات دولت یازدهم نه به لحاظ نظری و نه به لحاظ عملی، شیخ حسن روحانی حتی به صورت حاشیهائی هم از جنبش اصلاحات و جنبش سبز دفاع نکرده است و برعکس همیشه بر علیه این جنبش بوده و در جهت سرکوب قهرآمیز آن عمل کرده است. البته نباید فراموش کنیم که شیخ حسن روحانی تا زمان کودتای انتخاباتی 88 خامنهائی و حزب پادگانیاش جزو جناح هاشمی رفسنجانی بود اما از کودتای 88 که هاشمی بین خودش و خامنهائی و حزب پادگانیاش مرزبندی آشکاری کرد، روحانی کوشید که پیوند خودش با اردوگاه خامنهائی و حزب پادگانیاش در جریان کودتای انتخاباتی 88 را حفظ نماید که البته همین مرزبندی با هاشمی رفسنجانی در جریان کودتای انتخاباتی 88 بود که باعث شد تا در انتخابات 92 خامنهائی به شیخ حسن روحانی اعتماد کند و به عنوان تنها کاندیدای خود در انتخابات 92 مطرح کند و صد البته وسیله عبور او از پل صراط شورای نگهبان در سال 92 و حمایت حزب پادگانی خامنهائی از او بشود.
به هر حال شیخ حسن روحانی آنچنانکه در باب بابا طاهر عریان گفتهاند که «امسیت کردیا، اصحبت عربیا»، یک شبه در جریان انتخابات دولت یازدهم با بلند کردن یک کلید لباس اصلاح طلبی به تن کرد و جهت خلع شعار کردن عارف کاندیدای اصلاحات، یکی پس از دیگری از شعارهای عارف را تکرار میکرد، تا «چه خورد صیف چه پوشد شتا» و به این ترتیب بود که هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و اکبر ناطق نوری چهار اسبه به حمایت از او پرداختند تا او به راحتی کرسی دولت یازدهم را به چنگ بگیرد.
خلاصه اینکه از آنجائیکه شعارهای اصلاح طلبانه شیخ حسن روحانی همگی جنبه تبلیغاتی داشت، در مرحله عمل پس از اینکه شیخ حسن وارد ساختمان پاستور شد، در برابر تعدادی از وعدههایش سکوت کرد و با تعدادی از وعدههایش آنچنان بازی کرد تا به طرفدارانش بگوید اختیارش در دست من نیست و برخی را به آینده موکول کرد و برخی را آنچنان مظلوم نمائی کرد که به شکلی گفت که من میخواهم، اما جناح مقابل نمیگذارد. چرا که به موازات سپری شدن زمان و عمر دولت یازدهم روحانی جهت استمرار دولتش به یک اصل رسید و آن اینکه کلید استمرار دولتش در 8 سال فقط در دست خامنهائی و حزب پادگانی او میباشد.
در این رابطه بود که روحانی تمامی شعارها و عدههایش را در پای خامنهائی و حزب پادگانیاش ذبح کرد تا هواداران او بدانند که این امام زادهائی که بر او دخیل بستهاند پیش از آنکه شفاء دهد کور میکند و لذا باید قسمهای حضرت عباس او در زمان انتخابات به فراموشی سپرد فقط به دم خروس چسبید تا دزد خروس پیدا شود.
والسلام