استیلای داعش و جایگزینی پروژه خاورمیانه جدید امپریالیسم آمریکا به جای پروژه خاورمیانه بزرگ قبلی آمریکا
از شهریور ماه سال 1380 شمسی بعد از جریان 11 سپتامبر که جهان شاهد یکی از گستردهترین عملیات تروریستی توسط شبکه جهانی القاعده بود که با فرو ریختن برجهای دو قلوی تجارت جهانی در نیویورک بیش از 3000 شهروند آمریکائی از 90 ملیت جهان کشته شدند. جرج بوش پسر رئیس جمهور سابق آمریکا که در همان شب حادثه با اعلام رسمی شروع جنگ جدید صلیبی بر علیه بیش از یک میلیارد مسلمانان جهان پروژه خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل و تکوین هلال شیعه جهت تضعیف حکومتهای تسنن همراه با سیاست بالکانیزه کردن کشورهای منطقه از افغانستان و پاکستان تا عراق، سوریه، مصر، لیبی، سودان و سومالی در دستور کار خود قرار داد و در راستای تحقق این استراتژی و پروژه خاورمیانه بزرگ بود که امپریالیسم آمریکا در شهریور ماه 1380 به افغانستان و در 19 اسفند 81 به عراق و در دی ماه 86 به سومالی و در اسفند 89 به لیبی لشکرکشی کرد و پس از اینکه جرج بوش پسر،
کشورهای محور شرارت را اعلام کرد که از کره شمالی تا افغانستان و از افغانستان تا ایران و از ایران تا عراق صدام حسین و بالاخره تا انتهای شمال افریقا لیبی، این محور شرارت آمریکا ادامه داشت و بعد از اینکه حکومت طالبان بر افغانستان از تحویل اسامه بن لادن رهبر القاعده خودداری کرد کشورهای متروپل سرمایهداری تحت سازمان نظامی ناتو و به رهبری امپریالیسم آمریکا در قرن بیست و یکم با بمباران و نابود کردن تمامی زیرساختهای اقتصادی کشور افغانستان، استراتژی تبدیل بیابانهای سوخته در خاورمیانه را استارت زدند که در بستر این استراتژی بیابانهای سوخته، امپریالیسم آمریکا خشونت کشورهای متروپل سرمایهداری همراه با نسل کشی و غارت و تجاوز و اشغال به مرحله غیر قابل توصیفی رسید.
آنچنانکه هر جنایتی برای آنها در این کشورها مباح بود و گرچه در این استارت حمله و بمباران از قندهار و جمال آباد بزرگترین شهرهای افغانستان شروع شد اما این شروع آغاز جنگی بی پایان در خاورمیانه بود بطوریکه در 19 اسفند 1381 پس از اینکه کالین پاول وزیر خارجه وقت آمریکا در سخنرانی خود اعلام کرد که عراق مسلح به سلاح کشتار جمعی است - که البته این ادعا هرگز به اثبات نرسید - عراق به عنوان دومین کشور پس از افغانستان طعمه استراتژی بیابانهای سوخته امپریالیسم جهانی شد. آنچنانکه طی سه هفته بعد از شروع این تجاوز و اشغال و کشت و کشتار با نابودی تمامی زیرساختهای اقتصادی این کشور، دولت صدام حسین سرنگون گردید و کشور عراق تماما به اشغال نظامی امپریالیسم جهانی درآمد که این حمله و اشغال منهای نابودی تمامی زیرساختهای اقتصادی کشور عراق بیش از نیم میلیون کشته و میلیونها نفر زخمی و آواره به جا گذاشت.
در 9 سال بین 1382 تا 1390 بود که گرچه پاکستان به صورت مستقیم مانند افغانستان و عراق به اشغال نظامی امپریالیسم آمریکا درنیامد، ولی از سال 1383 تاکنون که بیش از 390 حمله هوائی توسط پهبادهای آمریکائی به خاک پاکستان انجام گرفته است بیش از 4000 نفر کشته و دهها هزار نفر مجروح بر جای گذاشته است که اکثر قریب به اتفاق آنها غیر نظامیان بودهاند که حاصل آن شده است تا کشور پاکستان در قلب فاجعه خاورمیانه فرو برود و در راستای تحقق استراتژی پروژه خاورمیانه بزرگ بود.
در دی ماه 1386 امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا استراتژی تبدیل بیابانهای سوخته را با آغاز بمباران هوائی شهرهای سومالی به شاخ افریقا کشانید که تا امروز این حملات ادامه دارد و محصول آن تبدیل کشور سومالی به یک جولانگاه نظامی بین جریانهای خشونت طلب با دولتهای دست نشانده حاکم بر این کشور شده است. کشوری که هم اکنون هیچ نشانی از کشور بودن برایش باقی نمانده است.
باز در این رابطه بود که در اسفند ماه سال 1389 پس از اینکه باراک اوباما به قذافی پیغام داد که یا استعفا کن یا بر سرت بمب میریزیم، با تجاوز نظامی به خاک لیبی و نابود کردن تمامی زیرساختهای اقتصادی این کشور جهت به انحراف کشانیدن جنبش دموکراسی طلبانه بهار عرب، استراتژی تبدیل بیابانهای سوخته امپریالیست جهانی، به شمال افریقا رسید.
از بعد از آن بود که جهت نابود کردن نهائی جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی، استراتژی تبدیل بیابانهای سوخته امپریالیسم آمریکا در کانتکس بالکانیزه کردن منطقه خاورمیانه و جایگزین کردن جنگ مذهبی و جنگ فرقهائی به جای تضاد سیاسی با دولتهای حاکم وابسته به سوریه قلب فاجعه و قلب خاورمیانه رسید و با ورود استراتژی تجاوزگرانه پروژه خاورمیانه بزرگ امپریالیسم جهانی به سوریه بود که تمامی پنبههای بافته شده امپریالیسم جهانی در افغانستان و پاکستان و عراق و لیبی و سومالی و مصر و یمن رشته شد. چراکه با تکوین جریانهای خشونت طلب جهادی و تکفیری و فرقهائی تحت عنوان داعش و جبهه النصره و الشباب و بوکو حرام و غیره، کشتی استراتژی خاورمیانه بزرگ امپریالیسم آمریکا تحت هژمونی کشور متجاوز و غاصب و اشغالگر اسرائیل به گل نشست و در سوریه بود که موضوع پروژه خاورمیانه بزرگ از طریق مهندسی نظامی امپریالیسم جهانی از فاز منطقهائی و فاز اردوگاه امپریالیستی جهانی با صف آرائی سیاسی و نظامی آشکار روسیه و چین از صحنه شورای امنیت تا میدان نظامی وارد فاز بینالمللی شد.
بدین ترتیب بود که ریزش دولتها و حکومتها به صورت دومینووار در خاورمیانه تا افریقا که از سال 2001 از بعد از حمله و اشغال نظامی افغانستان توسط پروژه مهندسی نظامی استراتژی ایجاد بیابانهای سوخته در چارچوب تکوین خاورمیانه بزرگ امپریالیسم جهانی شروع شده بود، در سوریه دچار بن بست شد که نخستین مولود این بن بست استراتژی مهندسی تکوین خاورمیانه بزرگ در سوریه تولد جریانهای خشونت طلب از داعش تا الشباب و از بوکو حرام تا جبهه النصره و از طالبان تا الی ماشاءالله، جریانهای خشونت طلبی میباشد که مانند قارچ از این منطقه سر بیرون آوردند که این جریانهای خشونت طلب از طریق تضادهای دینی و قومی و مذهبی همراه با اجرای خشونتهای غیر انسانی از قبیل سر بریدن و زنده به گور کردن و مصلوب کردن و به اسیری گرفتن زنان و فروش آنها در بازار برده فروشی و غیره، ذهنیت هراس و وحشت در افکار عمومی مردم جهان و منطقه ایجاد کردند که صد البته همه اینها مولود ضعف دولت مرکزی به علت تجاوزات و دخالتهای امپریالیستی کشورهای متروپل به سرکردگی امپریالیسم آمریکا میباشد، چراکه هر جا که دولت مرکزی از ضعف برخوردار باشند ناکارآمدی دولتهای باطل و ضد مردم نارضایتیهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه را تشدید میکنند و از آنجائیکه در این کشورها به علت نظامهای سیاسی توتالیتر بستر جهت اعتلا و رشد نیروهای مترقی و طبقه زحمتکش اقتصادی آماده نمیباشد، در نتیجه این جریانهای خشونت طلب به راحتی میتوانند رشد کنند.
در نتیجه استیلای داعش در طول 5 ماهه گذشته باعث شده است تا نه تنها نظم منطقه خاورمیانه را به چالش بگیرند بلکه حتی آنچنانکه نخست وزیر ژاپن شینزو آبه در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام کرد جریان داعش نظام بینالمللی را هم تهدید میکنند و همه جهان را به چالش کشیدهاند و آرایش تضادها و صف بندیهای بینالمللی و منطقهائی را بر هم زده است و در این رابطه است که دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد اعلام میکند که در زمان فعلی جریان داعش به عنوان نهاد شرارت محض در جهان میباشد.
لذا در این رابطه است که از خرداد ماه 93 که جریان داعش با یک خیز توسط اشغال تقریبا سه استان عراق و موصل - بزرگترین شهر عراق پس از بغداد - بدون حداقل مقاومتی از طرف ارتش عراق و پیشمرگان کرد و تصاحب مدرنترین سلاحهای آمریکائی در این سه استان و اشغال پایگاههای بزرگ هوائی در عراق و سوریه همراه با تصاحب میلیاردها دلار سرمایه نقدی نهادی پولی و مالی در عراق همچنین با ایجاد تضاد مذهبی و قومی و سیاسی در سطح منطقه خاورمیانه از شاخ افریقا تا شمال افریقا به عنوان تضاد اصلی در سطح منطقه و بینالمللی مطرح شده است. آنچنانکه تمامی تضادهای دیگر منطقه و بینالمللی به یکباره تحت الشعاع این تضاد اصلی قرار گرفت، به طوری که نخستین ره آورد این خیزش و استیلا ائتلاف بینالمللی ضد داعش توسط کشورهای امپریالیستی غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و کشورهای مرتجع منطقه به سرکردگی عربستان سعودی و قطر در نشست پاریس در روز دوشنبه 24 شهریور 93 بود که حاصل این نشست تهاجم هوائی کشورهای امپریالیستی و ارتجاع منطقه به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به سوریه در راستای نابود کردن زیرساختهای اقتصادی سوریه و بعد عراق از پالایشگاهها تا جادهها و مراکز تولید برق و آب تحت سلطه داعش جهت پیاده کردن استراتژی بیابانهای سوخته در ادامه افغانستان و عراق و لیبی و سومالی در سوریه شد که به علت توان بالای تاکتیکی و تکنیکی و نظامی و تسلیحاتی داعش در عرصه جنگ منظم و نامنظم این حملات هوائی ائتلاف بینالمللی ضد داعش نتوانست حداقل ضربه را به لحاظ نظامی بر نیروهای داعش وارد کند و تنها فونکسیونی که داشت اینکه داعش تنها راه حیات خود را در گرو تهاجم نظامی به مناطق جدید جهت کسب قدرت جدید مالی و انسانی و ژئوپولیتیکی و ژئواستراتژیکی و نظامی دید.
لذا در این راستا بود که جریان داعش تهاجم به کوبانی بزرگترین شهر کردستان سوریه که بیش از 50 هزار نفر جمعیت دارد و اشغال آن به عنوان اولین خاکریز استراتژی جدید خود جهت پیشروی و کشانیدن جنگ به سرزمین کردستان ترکیه و عراق و ایران میباشد، در دستور کار خود قرار داد و آنچنان در این رابطه بی مهابا پیش رفتند که حتی صف آرائی زمینی ترکیه و بمبارانهای هوائی ائتلاف بینالمللی ضد داعش نتوانست جلو تهاجم برق آسای آنها را بگیرد چراکه شهر کوبانی اولا هم مرز با ترکیه میباشد، در ثانی با اشغال کوبانی دو منطقه کردستان عراق و ترکیه تحت تیررس حملات نظامی داعش قرار گرفتهاند و با توجه به وسعت امروزین مناطق تحت اشغال داعش که حدود نیمی از خاک عراق و نیمی از خاک سوریه میباشد - و به لحاظ مساحت وسعت آن بیش از کل خاک انگلستان است - با اشغال کوبانی و مناطق جدید کلا شرایط منطقه به سود داعش تغییر خواهد کرد و در این رابطه است که به موازات گسترش قدرت نظامی داعش در منطقه علاوه بر اینکه داعش تحت لوای دولت اسلامی توانسته است به عنوان آلترناتیو غالب در برابر شبکه جهانی القاعده تمامی جریانهای جهادی - تکفیری در سطح منطقه و دو قاره آسیا و افریقا و جهان از طالبان پاکستان و افغانستان تا القاعده و بوکو حرام نیجریه و الشباب سومالی تا چچن و اندونزی و مالزی و لیبی و تونس و غزه و مصر و حتی عربستان و کشورهای اروپائی تحت هژمونی خود درآورد و آنچنان در این امر پیشرفت کند که چنانکه دیدیم در مراسم حج امسال پرچم داعش در عرفات بر افراشته بشود که این همه نشان دهنده تثبیت هژمونی داعش یا دولت اسلامی میباشد، آنچنانکه حتی جریان اخوان المسلمین را در منطقه به حجاب برده است.
بطوریکه کشور قطر که از حامیان اصلی اخوان المسلمین بود با اخراج سران اخوان المسلمین از قطر از اردوگاه ضد السیسی در مصر و عربستان در منطقه وارد اردوگاه ضد داعش شد و تقریبا به جز دولت رجب طیب اردوغان که تنها حامی اخوان المسلمین و آخرین حکومت و دولت تحت رویکرد اخوان المسلمین میباشد، کلا نهضت اخوان المسلمین - که بنیانگزار اسلام حکومتی در قرن بیستم در تاریخ مسلمانان میباشد - نسبت به جریان داعش در محاق کامل قرار گرفته است و به همین دلیل است که هر چه زمان میگذرد به همان میزانی که جریان داعش تحت عنوان خلافت اسلامی یا دولت اسلامی هژمونی خودش بر نزدیک به یک میلیارد مسلمان اهل تسنن تثبیت میکند، جریان مخالف تحت عنوان دولتهای حاکم اعم از دولتهای امپریالیستی جهانی تا دولتهای مرتجع منطقه هر چه میگذرد وارد صف آرائی جدیدی بر علیه داعش میشوند.
از مجوز پارلمان ترکیه به دولت رجب طیب اردوغان جهت مداخله نظامی بر علیه داعش در سوریه و عراق گرفته تا تکوین ائتلاف ضد داعش در نشست پاریس در روز دوشنبه 24/6/93 که شامل کشورهای متروپل سرمایهداری و کشورهای مرتجع منطقه و بالاخره جریان شیعه حکومتی که از رژیم مطلقه فقاهتی ایران گرفته تا جریان حاکم شیعه در عراق و دولت اسد در سوریه و جریان حزب الله در لبنان میشود. در این راستا است که آرایش جدید تضادها در عرصه منطقه و بینالمللی از بعد از خیز جدید داعش باعث شده تا:
1 - طبق پلاتفرم داعش تمامی مرزهای جغرافیائی تعیین شده از طرف انگلیس و فرانسه در سال 1916 بعد از فروپاشی امپراطوری عثمانی که بیش از 600 سال بر مسلمانان حکمرانی میکردند به چالش گرفته شود.
2 - گرچه در استراتژی خاورمیانه بزرگ که در دولت بوش پسر تدوین گردید مرزهای سال 1916 خاورمیانه به چالش گرفته شد، اما به چالش گرفته شدن مرزهای 1916 خاورمیانه توسط داعش با به چالش گرفته شدن مرزهای جغرافیای 1916 خاورمیانه توسط امپریالیسم جهانی صورتی متفاوت دارد چراکه در راستای تحقق دو استراتژی متناقض از طرف این دو جریان مرزهای منطقه به چالش گرفته میشوند. به عبارت دیگر داعش در راستای استراتژی بازتولید امپراطوری عباسی و عثمانی مرزهای منطقه را به چالش میکشد اما امپریالیسم آمریکا در راستای استراتژی تثبیت نظام تک قطبی بینالمللی که از بعد از فرو پاشی بلوک شرق تحقق پیدا کرد در سطح منطقه خاورمیانه میکوشید با تکوین خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی رژیم اشغالگر صهیونیستی اسرائیل به تثبیت این نظام تک قطبی در منطقه خاورمیانه بپردازد که در این امر موفق نشد.
3 - از بعد از طغیان جدید داعش و اعتراف امپریالیسم آمریکا نسبت به ناتوانی در نابودی این جریان تنها راهی که برای امپریالیسم آمریکا ممکن گردید و بر آمریکا تحمیل گردید اینکه در پروژه دست نیافتنی خاورمیانه بزرگ تجدید نظر کند و لذا در این راستا بود که پروژه طرح خاورمیانه جدید آمریکا جایگزین پروژه خاور میانه بزرگ گردید.
4 - تفاوت پروژه خاورمیانه بزرگ امپریالیسم آمریکا که در زمان بوش پسر مدون شد با پروژه طرح خاورمیانه جدید امپریالیسم آمریکا که در زمان باراک اوباما مدون شده است در این میباشد که:
الف – در پروژه خاورمیانه بزرگ آمریکا هژمونی این پروژه تحت سلطه کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل تعریف شده بود، در صورتی که در پروژه طرح خاورمیانه جدید آمریکا هژمونی به جای کشور اشغالگر اسرائیل توسط شورائی از ترکیه و عربستان و قطر و به صورت غیر مستقیم کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل میباشد.
ب – در پروژه خاورمیانه بزرگ امپریالیسم آمریکا جهت تغییر مرزها سیاست آمریکا بر پایه بالکانیزه کردن کشورهای ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، سوریه، مصر، سودان، سومالی، لیبی، یمن و حتی عربستان سعودی قرار داشت، اما در پروژه طرح خاورمیانه جدید آمریکا به علت استیلا و خیزش و سرکشی و قدرت جریانهای جهادی و تکفیری مثل داعش و القاعده و الشباب و بوکو حرام و طالبان افغانستان و طالبان پاکستان و غیره که در سایه تضعیف دولتهای مرکزی توسط سیاست بالکانیزه کردن کشورهای منطقه تحقق یافته است دیگر حتی با تجزیه اقلیم خودمختار کردستان عراق از طرف امپریالیسم آمریکا مخالفت میشود هر چند در این زمان کشور اشغالگر صهیونیست اسرائیل معتقد به سیاست سابق بالکانیزه شدن کشورهای منطقه میباشد، اما امپریالیسم آمریکا با ظهور داعش و جریانهای جهادی تکفیری مولود سیاست بالکانیزه امروز نه تنها با بالکانیزه شدن افغانستان و پاکستان و عراق مخالف است حتی سیاست بالکانیزه شدن لیبی و مصر و سومالی تحت هژمونی جبری جریانهای جهادی تکفیری بر علیه منافع خود تفسیر میکند و با آنها میجنگد.
ج – در پروژه خاورمیانه بزرگ امپریالیسم آمریکا تکوین هلال شیعه از رژیم مطلقه فقاهتی تا عراق و سوریه و حزب الله لبنان به عنوان یک سوپاپ اطمینان جهت تضعیف دولتهای سنی منطقه خاورمیانه از شمال افریقا تا جنوب آسیا تعریف میکرد، اما در پروژه طرح خاورمیانه جدید، امپریالیسم آمریکا از آنجائیکه طغیان جریانهای جهادی تکفیری به عنوان بزرگترین خصم هلال شیعه میداند و میرود تا تحت شعار نابودی هلال شیعه این جریانهای جهادی تکفیری، هژمونی خودشان را بر جهان تسنن تثبیت کنند لذا امپریالیسم آمریکا در پروژه طرح خاورمیانه جدید دیگر بر طبل هلال شیعه نمیکوبد و معتقد به حفظ محدود و منفک حکومتهای شیعه میباشد.
د – در پروژه خاورمیانه بزرگ امپریالیسم آمریکا از آنجائیکه آن پروژه در راستای تثبیت نظام تک قطبی بینالمللی از بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوری در دهه آخر قرن بیستم تعریف شده بود، لذا رهبری اصلی سیاسی و اقتصادی در چارچوب هژمونی آمریکا تعیین شده بود هر چند در ظاهر هژمونی سیاسی توسط کشور اشغالگر اسرائیل معرفی میشد، اما در پروژه طرح خاورمیانه جدید امپریالیسم آمریکا تقریبا جهت مقابله با دو کشور چین و روسیه تمامی کشورهای متروپل جهان سرمایهداری اعم از آمریکا و انگلستان و فرانسه و ایتالیا و ژاپن و غیره شرکت دارند.
والسلام