بسته شدن حسینیه ارشاد در آبان ماه 51

پایانی بر یک انجام بود یا آغازی برای حرکت دیگر؟

قسمت دوم 

3 - ضرورت تاریخی حرکت شریعتی: برای درک و تبیین ضرورت تاریخی حرکت شریعتی باید باز گردیم به سال‌های 47 تا 51 که دقیقا حساس‌ترین برهه در تاریخ جنبش سیاسی ایران می‌باشد چراکه این 4 سال همان دورانی است که تمامی جریان‌های مسلحانه مذهبی و غیر مذهبی و ملی در اوج اعتلا و رشد و زایش و رویش خود در ایران قرار دارند و از بهمن ماه 49 با علنی شدن مبارزه مسلحانه در سیاهکل و پس از آن ضربه استراتژیک ساواک بر سازمان مجاهدین خلق در سال 50 است که نطفه بحران استراتژی و بحران تشکیلاتی و در نهایت بحران تئوریک در این جریان‌های چریکی مذهبی و غیر مذهبی تکوین و رشد می‌کنند. آنچنانکه این بحران سه گانه استراتژی و تشکیلاتی و تئوریک تا سال 55 یعنی کمتر از 5 سال تمامی این جریان‌های مسلحانه و چریکی را در داخل ایران از پای در می آورد و به رکود کامل می‌کشاند.

 

بنابراین شروع و استارت حرکت شریعتی در سال 47 دقیقا مصادف با زمانی است که جنبش ایران در فرایند استراتژی چریکی و مبارزه مسلحانه قرار گرفته است، البته این فرایند چریکی مبارزه مسلحانه جنبش ایران در ادامه بن بست استراتژی غیر سازمان‌گرایانه و مسالمت جویانه و سازش‌کارانه قبلی می‌باشد که به صورت وارداتی با تاسی از جنبش چریکی آمریکای لاتین و جنبش مسلحانه سازمان آزادی‌بخش فلسطین در دهه 40 تکوین پیدا کردند. بنابراین سال 47 در جنبش سیاسی ایران، ما با دو فرایند و دو رویکرد مبارزاتی در واکنش به فرایند سازش‌کارانه و غیر سازمان‌گرایانه و آنارشیستی مبارزات جنبش ایران از بعد کودتای 28 مرداد روبرو هستیم. از یک طرف استراتژی مسلحانه و چریکی جریان‌های مذهبی و غیر مذهبی و از طرفی فرایند و رویکرد حسینیه ارشاد و شریعتی که یک فرایند اقدام عملی سازمان‌گرایانه اجتماعی توسط ایجاد خودآگاهی مذهبی بود که صد البته گرچه این دو فرایند از هم تغذیه می‌کردند ولی در عرصه تبیین نظری و عملی در موضع تقابل با یکدیگر قرار داشتند.

پس در سال 47 سال شروع حرکت ارشاد شریعتی سال قطع امید تمامی نیروهای پیشگام جامعه از مبارزات قبلی جریان‌های سیاسی اعم از مذهبی یا غیر مذهبی یا ملی بوده است و این همان موضوعی است که مهندس بازرگان در جلسه دادگاه خود مطرح کرد که ما آخرین جریانی هستیم که اینچنین با شما مبارزه می‌کنیم. پس سال 47 یک تند پیچ تاریخی در تاریخ جنبش سیاسی ایران می‌باشد که بی شناخت آن امکان شناخت جنبش ایران وجود ندارد چراکه در تاریخ بیش از صد ساله جنبش ایران ما با سه برهه تاریخی بحران تئوریک و بحران استراتژی و بحران سیاسی روبرو بوده‌ایم.

برای نمونه بعد از شهریور 20 و سال 47 و 58 دورانی است که تقریبا تمامی شاخه‌های جنبش سیاسی ایران دچار تحول کمی و کیفی می‌شوند و دلیل آن حل بحران استراتژیک جنبش سیاسی ایران در این سه مقطع بوده است زیرا جنبش ایران در سه مقطع تاریخی به اصلاح استراتژی گذشته خود پرداخته است. پس بحران استراتژی جنبش ایران در دوران 20 ساله استبداد رضاخان و سال‌های قبل از کودتای رضاخان و دوران استبداد 15 ساله پهلوی دوم بود. از بعد از کودتای 28 مرداد 32 تا سال 47 و دوران انحراف انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن ماه 57 و خلا پیشگام در این انقلاب که معلول همان بحران استراتژی سال 55 به بعد بود بسترساز پاسخگوئی عملی و نظری جنبش سیاسی ایران در مقاطع فوق به این بحران سه گانه استراتژی بوده است.

لذا هر چند جنبش سیاسی ایران در طول بیش از صد سال گذشته با بحران‌های گوناگون تئوریک و سیاسی و استراتژی روبرو بوده است اما در سه مقطع جنبش ایران گرفتار بحران استراتژی بوده است. آنچنانکه بحران سیاسی جنبش ایران بازگشت پیدا می‌کند به دوران شکست انقلاب مشروطیت و بازگشت دیکتاتوری محمد علی شاه قاجار از بعد از به توپ بستن مجلس شورای ملی و دوران بعد از سرکوب خونین سال 60 و دوران بعد از سرکوب خونین کودتای انتخاباتی سال 88. در این سه دوره جامعه ما گرفتار بحران سیاسی بوده و اکنون هست که فونکسیون بحران سیاسی برعکس فونکسیون بحران استراتژی که رکود و خمود جنبش سیاسی ایران می‌باشد، فونکسیون بحران سیاسی یاس و وازدگی از سیاست و ناامیدی مردم از آینده توسط طلائی کردن دوران گذشته می‌باشد.

البته بعد از حمله مغول و بعد از شکست ایران از روس در دوران قاجار جامعه ما گرفتار بحران سیاسی شد اما به علت اینکه موضوع ما در اینجا جنبش سیاسی ایران است و موضوع بحران سه گانه می‌باشد لذا به عنایت به اینکه جنبش سیاسی ایران از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم تکوین پیدا کرده‌اند ما دیگر برای بررسی موضوع تاریخ مردم ایران را مورد کنکاش قرار نمی‌دهیم لذا در اینجا ما تنها به بحران سه گانه سیاسی و استراتژی و تئوریک جنبش ایران در طول صد ساله گذشته می‌پردازیم.

در خصوص بحران تئوریک یا بحران ایدئولوژیک جنبش سیاسی ایران در طول صد سال گذشته باید به سه فرایند شکست بحران تئوریک جنبش ایران اشاره کنیم که اولین آن شکست بحران تئوریک یا ایدئولوژیک جنبش ایران در اواخر قرن نوزدهم می‌باشد که این مقابله با بحران تئوریک عاملی جهت سرازیر شدن سیل آسای دستاوردهای سیاسی و اجتماعی و کلاسیک انقلاب کبیر فرانسه به جامعه ما شد که صد البته این دستاوردهای تئوریک و ایدئولوژیک بسترساز ذهنی انقلاب مشروطیت در سال 1906 میلادی یعنی در سر آغاز قرن بیستم گردید.

مقابله دوم با بحران تئوریک یا ایدئولوژیک تاریخ صد ساله جنبش ما بر می‌گردد به دهه 20 که از بعد از شهریور 20 به علت فضای باز سیاسی محصول تبعید رضاخان سیل اندیشه‌های نو فلسفی، سیاسی، مذهبی، هنری و علمی به سوی جامعه ما سرازیر گردید.

سومین مقابله با بحران تئوریک یا ایدئولوژیک جامعه ما بر می‌گردد به دوران اعتلای جنبش اجتماعی ضد استبدادی مردم ایران در سال‌های 57 و 58 تا کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی در ایران، که این کودتای فرهنگی بسترساز حاکمیت اسلام فقاهتی و اسلام فتوائی و اسلام تعبدی و تکلیفی بر اندیشه مردم ایران شد.

اما مبارزه ایدئولوژیکی یا تئوریک در سال‌های 57 تا 59 با بحران تئوریک توسط جنبش سیاسی ایران عامل سرازیر شدن تئوریهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فلسفی و کلاسیک علمی در سال‌های 58 و 57 و 59 شد، بطوریکه رژیم مطلقه فقاهتی که دوران تثبیت و استقرار حاکمیت خود را در این سال‌ها طی می‌کرد در برابر این سیل تئوریک توان ایستادگی پیدا نکرد و با کودتای فرهنگی از بهار سال 59 همراه با تعطیل کردن علم و دانشگاه به جنگ رویاروی با این انقلاب تئوریک جنبش ایران پرداخت.

در خصوص مقابله با بحران استراتژی جنبش صد ساله سیاسی ایران آنچنانکه مطرح کردیم باید به سه مقطع بعد از شهریور 20 و دهه 40 و بعد از انقلاب 57 و به خصوص بعد از 30 خرداد 60 اشاره کنیم که بحران استراتژی جنبش ایران در سال‌های بعد از شکست انقلاب مشروطیت تا سقوط رضاخان و بحران استراتژی جنبش ایران در سال‌های بعد از کودتای 28 مرداد 32 تا سرکوب قیام 15 خرداد 42 و بالاخره بحران استراتژی دهه 50 جنبش سیاسی ایران که تقریبا تمامی جریان‌های مسلحانه و غیر مسلحانه در داخل ایران از سال 55 این بحران استراتژی به رکود کامل کشانید و توان هیچگونه فعالیت مسلحانه و سیاسی و اجتماعی برای جنبش ایران باقی نگذاشت و همه شاخه‌های جنبش سیاسی ایران به رکود کشانیده شد که نخستین مولود این بحران استراتژی نیمه دوم سال 55 جنبش سیاسی ایران خلاء جنبش سیاسی ایران در سال 56 و 57 بود که بسترساز موج سواری جریان‌های از راه رسیده گردید، البته ادامه این بحران استراتژی به سال‌های 60 تا 63 کشانیده شد.

ماحصل آنچه که تا اینجا گفته اینکه:

1 - گرچه حسینیه ارشاد در آبان ماه سال 51 بسته شد اما این بسته شدن ارشاد در آن شرایط تاریخی باعث گردید تا دیگر حسینیه ارشاد باز نشود، هر چند درب‌های حسینیه ارشاد توسط ارتجاع باز گردید ولی حسینیه ارشاد تا کنون بسته مانده است.

2 - برای فهم دلیل بسته شدن ارشاد در آبان ماه سال 51 باید به ضرورت تاریخی حرکت شریعتی در طول چهار سال حرکتش در ارشاد تکیه کنیم ( 47 تا 51 ).

3 - در خصوص فهم ضرورت تاریخی حرکت شریعتی در ارشاد است که باید به شرایط عینی و ذهنی جنبش سیاسی ایران در نیمه دوم دهه چهل توجه بکنیم.

4 - در دهه چهل یعنی همان سال‌هائی که حرکت شریعتی در ارشاد تکوین پیدا کرد جنبش سیاسی ایران در جهت مقابله با بحران استراتژی جنبش سیاسی ایران که از بعد از کودتای 28 مرداد شروع شده بود وارد نبرد تئوریک در دو مؤلفه تکیه بر دیسکورس چریکی توسط جریان‌های مذهبی و غیر مذهبی و تکیه بر دیسکورس اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی توسط شریعتی شده بود و حرکت شریعتی در 4 سال بین سال‌های 47 تا 51 ارشاد نخستین حرکت در فرایند اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی بود.

5 - گرچه در نیمه دوم دهه چهل در راستای مبارزه با بحران استراتژی جنبش سیاسی ایران در دهه بعد از کودتای 28 مرداد تمامی تئوری‌های جنبش چریکی و مسلحانه جهانی وارد دیسکورس جامعه ما گردید، ولی پدیده این تند پیچ تاریخ جنبش ایران خود شریعتی بود که توانست راه حل بحران استراتژی جنبش سیاسی ایران را در اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی تبیین نماید.

6 - به لحاظ آسیب شناسی جنبش صد ساله ایران باید این آفت شناسی در چارچوب شناخت سه آفت بحران تئوریک یا بحران ایدئولوژی، بحران سیاسی و بحران استراتژی انجام گیرد.

7 - بحران سیاسی جنبش سیاسی ایران در سه مرحله:

الف - بعد از شکست انقلاب مشروطیت.

ب - بعد از سرکوب قهرآمیز جنبش در دهه 60 و جنگ هشت ساله بین رژیم مطلقه فقاهتی با رژیم بعث عراق.

ج - بحران سیاسی بعد از سرکوب قهرآمیز 88 بر ذهنیت توده‌های ما حاکم گردید، البته فونکسیون بحران سیاسی یاس و وازدگی توده‌ها از مبارزه و تاریک دیدن آینده و طلائی کردن گذشته می‌باشد.

8 - بحران استراتژی جنبش ایران در سه مرحله تاریخی:

الف – دهه آخر قرن سیزدهم که همراه با سرکوب جنبش‌های مسلحانه منطقه‌ائی توسط رضاخان بسترساز تعطیلی کل نبش سیاسی برای مدت تقریبا 20 سال گردید.

ب – دومین مرحله بحران استراتژی جنبش صد ساله سیاسی ایران به دهه بعد از کودتای 28 مرداد برمی‌گردد.

ج – سومین مرحله بحران استراتژی جنبش سیاسی ایران به نیمه دوم دهه 50 برمی‌گردد که مطابق آن تمامی شاخه‌های جنبش ایران و در راس آن‌ها جنبش مسلحانه به بن بست رسید و به رکود کامل انجامید. البته این بحران تا پایان دهه 60 ادامه پیدا کرد که پس از سرکوب قهرآمیز تمامی شاخه‌های جنبش ایران در پایان دهه 60 وضعیت جنبش ایران در داخل به صفر رسید.

9 - در خصوص بحران ایدئولوژیک یا تئوریک هم این بحران در سه مرحله بوجود آمد:

الف – نخستین مرحله آن اواخر قرن نوزدهم.

ب - دومین مرحله دوران 20 ساله حاکمیت رضاخان.

ج – سومین مرحله بحران تئوریک دوران تکوین انقلاب 57 می‌باشد.

 

والسلام