جنبش صد ساله کارگری ایران، در جستجوی آزادی و برابری – قسمت سوم
3 - آسیب شناسی 36 ساله جنبش کارگری ایران:
گرچه در طول 36 سال گذشته به علت تحمیل یک طرفه فشار اقتصادی و سیاسی حاکمیت مطلقه فقاهتی به طبقه کارگر ایران توسط نفی هر گونه تشکیلات مستقل کارگری همراه با تحمیل تشکیلات دولتی تحت عنوان خانه کارگر و بسیج و انجمنهای اسلامی و... باعث شد تا جنبش کارگری ایران گرفتار آفتهای بشود که بی تشکلی سندیکائی و مستقلانه طبقه کارگر ایران در طول 36 سال گذشته در راس این آفات میباشد.
بی تشکلی سندیکائی و مستقلانه طبقه کارگر ایران در 36 سال گذشته جنبش کارگری ایران:
جنبش کارگری ایران یک جنبش پر شمار نیرومندی میباشد که بر پایه صد سال تاریخ پر فراز و نشیب خود در چارچوب دو شعار محوری مبارزه و فعالیت کرده است که این دو شعار عبارتند از:
1 - سمت گیری دموکراتیک.
2 - سمت گیری عدالت خواهانه یا آزادی و برابری.
این دو شعار جنبش یکصد ساله طبقه کارگر ایران از آنجا تکوین پیدا کرده است که در طول یک قرن گذشته جنبش کاری ایران دارای یک مبارزه دو مولفهائی بوده است، چراکه به علت استعمار غیر مستقیم کشور ما در گذشته برعکس کشورهائی که استعمار آنها صورت مستقیم داشته است و در نتیجه مبارزه آنها با کشورهای متروپل و استعمارگر صورت تک مولفهائی بوده است. به عبارت دیگر مبارزه رهائیبخش آنها هم دارای مضمون دموکراتیک بوده و هم مضمون سوسیالیستی و عدالت خواهانه داشته است.
مثلا در خصوص عملکرد جبهه آزادیبخش ویتنام بعد از جنگ بین الملل دوم تا زمان استقلال از آنجائی که در ویتنام چه در مرحله اول که مستعمره مستقیم امپریالیسم فرانسه بود و چه در مرحله دوم که مستعمره مستقیم امپریالیسم آمریکا، مبارزه رهائیبخش جبهه آزادیبخش ویتنام در این زمان با دو غول امپریالیستی فرانسه و آمریکا هم جنبه دموکراتیک داشته و هم جنبه عدالت خواهانه سوسیالیستی، چراکه دیکتاتورهای حاکم بر این کشور در طول مستعمره بودن دست نشانده مستقیم آن کشورهای متروپل بودهاند لذا طبیعی بود که مبارزه با این دیکتاتورها در چارچوب مبارزه با کشورهای امپریالیستی متروپل استعمارگر انجام گیرد و بدون شکست کشورهای استعمارگر امکان سقوط این دیکتاتورهای داخلی دست نشانده آنها نبود. بنابراین در چنین کشورهائی این مبارزه رهائیبخش با استعمارگران خود به خود دارای مضمون دموکراتیک بر علیه مستبدین داخلی دست نشانده آنها داشت و به محض شکست کشور متروپل آن دست نشانده مستبد داخلی هم سقوط میکرد، البته به موازات اینکه در این گونه کشورها مبارزه رهائیبخش ملی جنبه دموکراتیک داشته جنبه عدالت خواهانه سوسیالیستی نیز داشته است چراکه حاکمیت اقتصادی و سیاسی و نظامی کشورهای متروپل امپریالیستی استعمارگر بر این کشورها باعث شد تا مبارزه طبقاتی طبقه کارگر و زحمتکشان در این کشورها در بستر تضاد کار و سرمایه به علت سلطه این قدرتهای امپریالیستی بر سرمایههای این کشورهای تحت سلطه مستقیم با این سرمایه داران خارجی امپریالیستی درگیر شود.
اما در رابطه با تاریخ گذشته کشور ما اوضاع چنین نبود چراکه کشور ما در هیچ زمانی توسط کشورهای متروپل و امپریالیستی استعمارگر به صورت مستقیم استعمار نشده است و حاکمیت استثمارگرانه و استعمارگرانه آنها صورت غیر مستقیم داشته است، همین امر باعث شده که حاکمیتهای سیاسی امثال پهلوی اول و پهلوی دوم هر چند دست نشانده کشورهای امپریالیستی مثل انگلیس و آمریکا بودهاند ولی به علت همین عدم سلطه مستقیم الزاما مبارزه رهائیبخش و ضد استعماری در کشور ما مضمون دموکراتیک و سوسیالیستی نداشته است. برای مثال مبارزه ملی شدن صنعت نفت توسط کارگران صنعت نفت در سالهای بعد از شهریور 20 تا زمان دولت مصدق تحت مدیریت جبهه مقاومت ملی و دکتر محمد مصدق گرچه این مبارزه یک مبارزه ضد استعماری بود ولی لزوما ضد استبدادی نبود. به همین ترتیب مصدق و طبقه کارگر ایران نتوانستند در کادر مبارزه ضد استعماری ملی شدن صنعت نفت با سلطنت توتالیتر پهلوی دسته و پنجه نرم کنند و در همین رابطه بود که مصدق و طبقه کارگر ایران پس از شکست انگلیس و ملی کردن صنعت نفت به مبارزه دموکراتیک با سلطنت و حکومت شاه پرداختند که گرچه در مبارزه اول پیروز شدند ولی در مبارزه دوم به علت خیانت کاشانی و روحانیت حوزه شکست خوردند.
بنابراین طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته عمر جنبش کارگری ایران نمیتوانسته مانند طبقه کارگر و زحمتکشان کشورهای تحت سلطه مستقیم استعمارگران دارای یک مبارزه هم زمان سه مولفهائی رهائیبخش و دموکراتیک و عدالت خواهانه سوسیالیستی باشد؛ لذا در این رابطه بوده است که طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته میکوشیده تا در چارچوب تعیین و تبیین استراتژی درازمدت و مرحلهائی خود یکی از شاخه سه گانه مبارزه رهائیبخش و ضد استعماری و مبارزه دموکراتیک دموکراسی طلبانه و مبارزه عدالت خواهانه سوسیالیستی را عمده کند، ولی این عمده کردن برای کارگر ایرانی برعکس کارگران کشورهای مستعمره مستقیم به معنای تعطیلی دیگر مؤلفهها نبوده است. در همین رابطه برای تبیین تاریخ صد ساله گذشته جنبش کارگری ایران ما مجبوریم به آرایش این مولفههای سه گانه در چارچوب استراتژی مبارزه طبقه کارگر ایران بپردازیم، بنابراین تاریخ صد ساله جنبش کارگری ایران را میتوانیم به سه برهه زمانی تقسیم کنیم:
از آغاز تکوین تا شهریور 20 که مبارزه مضمون دموکراتیک و ضد استبدادی داشته است.
از شهریور 20 تا اسفندماه 29 که مبارزه مضمون ضد استعماری داشته است.
از فروردین 30 تا 18 شهریور 57 که مبارزه مضمون عدالت خواهانه داشته است.
از 18 شهریور 57 تا 22 بهمن 57 مبارزه مضمون دموکراتیک داشته.
از 22 بهمن 57 تا امروز هم مبارزه کارگران مضمون عدالتخواهانه داشته است.
البته هریک از این سه فرایند مختلف استراتژی طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته دارای آفات مخصوص به خود بوده است و به همین دلیل برای آسیب شناسی جنبش کارگری ایران در صد سال گذشته باید ابتدا به آرایش فرایندهای استراتژی جنبش کارگری ایران در صد سال گذشته بپردازیم و سپس در چارچوب این فرایندهای استراتژی باید به آسیب شناسی جنبش کارگری ایران اقدام کنیم.
در این رابطه نکتهائی که قبل از چنین آسیب شناسی یا بعد از آن نباید از نظر دور بداریم اینکه گرچه به لحاظ مولفههای استراتژی جنبش کارگری ایران در طول صد سال گذشته دارای مؤلفه سه گانهائی بوده است و گرچه هر یک از این سه مؤلفه یا سه فرایند استراتژی جنبش صد ساله طبقه کارگر ایران دارای آسیبهای خاص خود میباشد با همه این احوال جنبش کارگری ایران در طول صد سال گذشته دارای آفتهای مشترکی نیز بوده است که ما در اینجا آنها را ام الافات یا مادر همه آفات نام میگذاریم، چراکه این آفات بسترساز آفات دیگر در هر فرایند استراتژیی مبارزه طبقه کارگر ایران بوده است که در این جا هدف ما بررسی این دسته از آفات میباشد که در راس این دسته از آفات جنبش کارگری در طول صد ساله گذشته بی تشکلی سندیکائی و مستقلانه طبقه کارگری قرار دارد، چراکه گرچه مبارزه طبقاتی ایران به موازات تکوین مناسبات سرمایهداری در ایران و جایگزین شدن این مناسبات به جای مناسبات زمینداری با تولد طبقه کارگر ایران به صورت یک پروسس در چارچوب تضاد کار و سرمایه آغاز شد اما این مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ایران از آغاز توسط مبارزه صنفی در چارچوب خواستهای معیشتی و اقتصادی شروع شد. البته در مقام مقایسه مرحله استارت مبارزه طبقاتی جنبش کارگری ایران با دیگر جنبشهای جهانی حتی اروپا و انگلیس و آمریکا متشابه بودند اما تفاوت جنبش کارگری ایران با دیگر جنبشهای کارگری موفق جهان در این بود که آن جنبشها کوشیدند در مرحله استارت درخواست مطالبات اقتصادی و صنفی باقی نمانند و به سمت مطالبات اجتماعی و مطالبات سیاسی پیش بروند. در نتیجه این امر باعث شد تا آن جنبشها در مرحله درخواست مطالبات اقتصادی جهت ارتقاء مطالبات و خواستههای کارگری استفاده کنند و به موازات ارتقاء مطالبات و خواستههای کارگری به سازماندهی مبارزات اتحادیهائی و سندیکائی کارگران بپردازند البته مکانیزمهائی که آنها برای ارتقاء مطالبات و سازماندهی و مبارزه طبقه کارگر خود به کار میگرفتند عبارت بود از:
در مبارزه صنفی و اقتصادی برای اینکه از خودویژگیهای این مرحله از مبارزه میباشد که کارگران را به سمت منافع شخصی و فردی و کارگاهی و گروهی سوق میدهد و ایجاد فاصله با منافع طبقهائی میکند، لذا این امر باعث میشود تا کارگران در مرحله مبارزه استارتی صنفی گرفتار روزمرگی و سکتاریسم در مبارزه بشوند. جهت مقابله با این آفت یا آفات تشکیلات هدایتگر طبقه کارگر تلاش کردند تا در این مرحله توسط حمایت از خواستههای صنفی کارگران دیگر و از طریق تقویت پیوندها میان تشکلهای مستقل کارگری و از طریق گسترش همان تشکلهای مستقل خود با این آفت سکتاریسم در مرحله مبارزه صنفی مقابله کنند که متاسفانه در صد سال گذشته یکی از آفتهای که جنبش کارگری ایران را به گل نشانده است و گرفتار سکتاریسم کرده است همین ندانم کاری بوده است.
در نتیجه این امر باعث شده تا طبقه کارگر ایران برای سالیان سال در این مرحله باقی بماند و نتواند از مرحله صنفی جهت ارتقاء مطالبات و خواستههای کارگری و ارتقاء سازماندهی و تشکیلات کارگری استفاده بکند و البته خود این امر معلول آن میباشد که کارگر ایرانی به مبارزه صنفی به عنوان مبارزه تاکتیکی و اتحادیهائی و سندیکائی نگاه نمیکند بلکه بالعکس به این مرحله به صورت استراتژیک و تمام مبارزه و هدف نهائی خود نگاه میکند و که حاصل آن شده است تا برای نمونه در طول 36 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی بر ایران، طبقه کارگر ایران را در این مرحله استارتی زمین گیر بکند و حتی همین امروز کارگر ایرانی مانند 36 سال پیش اسیر همین فاز صنفی میباشد و در چارچوب این مبارزه سکتاریسم صنفی نه صاحب تشکیلات مستقلی شده و نه دارای تشکیلات اتحادیهائی و سندیکائی میباشند و امروز مشاهده میکنیم که با اینکه تقریبا اعتراضات و اعتصابات جنبش کارگری ایران در تمامی کارخانهها و کارگاههای کشور گرم و داغ میباشند اما هر کارگاهی و کارخانهائی تلاش میکند بدون حمایت از خواسته کارگران کارگاه و کارخانه دیگر و بدون تلاش جهت پیوند با کارگران دیگر در عرصه همین فعالیت صنفی مبارزه خود را محدود به نیل به خواستههای صنفی خودش بکند، به همین دلیل حتی در این امر هم پیوسته کارگران ایران ناکام بودهاند.
بنابراین بزرگترین آفت جنبش طبقه کارگر ایران هم در امروز و هم در دیروز این بوده و این است که توسط حل شدن در مبارزه صنفی خود در چارچوب استراتژی پنداشتن فعالیتهای تاکتیکی خود نتوانستند به تشکیلات مستقلانه و مبارزه اتحادیهائی و سندیکائی دست پیدا کنند در نتیجه این امر باعث شده که پراکندگی در خواسته و پراکندگی در مطالبات و پراکندگی در سازماندهی و تشکیلات طبقه کارگر ایران در طول 36 سال گذشته وجود داشته باشد که وجود این گسلها در جنبش کارگری ایران باعث شده تا در طول 36 سال گذشته شرایط جهت سرکوب و استثمار هر چه بیشتر این طبقه آماده باشد؛ لذا تا زمانی که کارگران ایرانی به منافع طبقاتیشان بیش از منافع فردی و منافع گروهی و منافع شهری خود بها ندهند و تا زمانی که کارگران ایرانی به مبارزه اتحادیهائی و مبارزه سندیکائی خود بها ندهند و تا زمانیکه کارگران ایران از طریق طرح خواستههای مشترک و از طریق تشکلهای مستقل و از طریق حمایت از خواست کارگران هم وطن خود به تقویت پیوند با یکدیگر نپردازند، باید بدانند که یک دست صدا ندارد و شرایط برای سرکوب آنها توسط رژیم مطلقه فقاهتی آماده میباشد.
ماحصل آنچه که گفته شد:
1 - مدت 36 سال است که طبقه کارگر ایران گرفتار مبارزه مکانیکی صنفی شده و تا کنون توانائی ارتقاء از این فاز پیدا نکرده است.
2 - عامل اصلی عدم توانائی جنبش کارگری ایران جهت ارتقاء از این فاز، نداشتن تشکیلات مستقل کارگری میباشد.
3 - تشکیلات مستقل کارگری تنها در عرصه پراتیک اتحادیهائی و سندیکائی فاز صنفی حاصل میشود که در طول 36 سال گذشته به علت حاکمیت استبداد رژیم مطلقه فقاهتی این پراتیک تکوین پیدا نکرده است.
4 - عدم وجود تشکیلات مستقل و عدم انجام مبارزه اتحادیهائی و سندیکائی در ایران، باعث شده تا کارگران ایران در چارچوب مبارزه صنفی گرفتار سکتاریسم 36 ساله بشوند.
5 - سکتاریسم کارگران ایران در مبارزه صنفی باعث شده که با اینکه تقریبا خواسته و مطالبات همه کارگران ایران در مرحله فعلی صنفی مشترک میباشد نتوانند از هم حمایت کنند و به تقویت پیوند با یکدیگر بپردازند.
6 - سکتاریسم کارگران ایران در عرصه مبارزه صنفی باعث شده تا در طول 36 سال گذشته کارگران ایران نتوانند خواسته و مطالبات اقتصادی خودشان را ارتقاء بدهند.
7 - سکتاریسم کارگران ایران در عرصه مبارزه صنفی باعث شده که خواسته و مطالبات امروز جنبش کارگران همان خواسته 36 سال پیش باشد که عبارت بودند از:
اعتراض به تعویق پرداخت حقوق، اعتراض به اخراج کارگران، اعتراض به قراردادهای موقت، اعتراض به عدم افزایش مزد و حقوق، اعتراض به سطح نازل دستمزدها، اعتراض به عدم امنیت شغلی، اعتراض به تلفات ناشی از حوادث کار، اعتراض به عدم توانائی در داشتن تشکیلات مستقل، اعتراض به وضعیت بیمهها و صندوق بازنشستگی، اعتراض به زندان و دستگیری کارگران فعال توسط رژیم مطلقه فقاهتی.
8 - خلاء وجود تشکیلات مستقل کارگری در طول 36 سال گذشته باعث شده تا رژیم مطلقه فقاهتی توسط تشکیلات زرد دولتی امثال تشکیلات خانه کارگر و بسیج و انجمنهای اسلامی علاوه بر اینکه هژمونی تشکیلاتی و سیاسی این «طبقه در خود» را در دست بگیرد و جهت هر چه بیشتر استثمار کردن این طبقه توسط طبقه بورژوازی درباری یا بورژوازی سپاه بسترسازی کند.
9 - طبقه کارگر ایران و جنبش کارگران ایران در این شرایط رکود تنها از طریق توجه به مبارزه صنفی و اقتصادی و معیشتی طبقه کارگر ایران همراه با تکیه بر حقوق سندیکائی و حمایت متقابل از کارگران میتواند به سکتاریسم طبقه کارگر ایران پایان دهد.
10 - تورم لجام گسیخته ایران همراه با رکود اقتصادی و رشد منفی 6% اقتصادی ایران در این شرایط و عدم افزایش حداقل حقوق کارگران در طول 36 سال گذشته در چارچوب ماده 41 قانون کار رژیم مطلقه فقاهتی باعث شده تا اکثریت کارگران ایران که بیش از 60% جمعیت 14 میلیونی کارگران ایران را تشکیل میدهند که تا دیروز زیر خط فقر بودند امروز در دولت دهم و یازدهم زیر خط بقاء بروند.
11 - تنها بستری که در این شرایط میتواند در خدمت اتحاد طبقاتی کارگران ایران درآید و کارگران ایرانی را از سکتاریسم طبقاتی نجات دهد مبارزه سندیکائی همراه با ایجاد تشکلهای مستقل و تقویت پیوند میان تشکلهای مستقل کارگری میباشد.
12 - پراکندگی مبارزه کارگران ایرانی در این شرایط در بستر بی تشکلی مستقلانه از عوامل مهم ناکامی کارگران ایرانی در دستیابی به اهداف حتی صنفی خودشان میباشد.
13 - اگر حق برای کارگران ایرانی از طبقه حاکمه گرفتنی است نه دادنی و هیچ گربهای به خاطر رضای خدا موش نمیگیرد و موش را از تله رها نمیکند، کارگران ایران تنها در صورتی میتوانند به خواستهای حتی اقتصادی و صنفی خود دست پیدا کنند که از بازو و قدرت لازم برای گرفتن حقشان برخوردار شوند، بازو و قدرت طبقه کارگر تشکیلات مستقل و سندیکای همگانی و کشوری است.
14 – در حال حاضر در ایران به میمنت حاکمیت 36 ساله رژیم مطلقه فقاهتی نه تنها هیچ تشکیلات مستقل کارگری وجود ندارد و نه تنها تمامی تشکیلات کارگری که وجود دارد وابسته به دولت و حاکمیت میباشند، مبارزه اتحادیهائی و سندیکائی راکد میباشد و در صورت تکوین با سرنیزه و تیغ و درفش و زندان توسط رژیم مطلقه فقاهتی تعطیل میشود و از ریشه خشک میگردد.
15 - تشکیلات مستقل کارگری تنها از بطن شرایط زندگی روزمره خود کارگران بیرون میآید نه توسط تزریق تشکیلات از بیرون به کارگران.
16 - پروسس ارتقاء خواسته و مطالبات کارگران از طریق تزریق ایدئولوژی به خودآگاهی کارگران حاصل نمیشود بلکه بالعکس تنها با پی بردن به ضرورت اتحاد و تشکل برای بهبود شرایط کار و زندگیشان که میتوانند به ضدیت با سرمایهداری و اعتقاد به سوسیالیسم بیانجامد، امکان پذیر است.
17 - بنابراین مبارزه صنفی و اقتصادی برای کارگران میتواند مسیر و بستری باشد که در آن کارگران به اهمیت اقدام متحد در مقابل کارفرما پی ببرند و مهمتر از آن توسط مبارزه صنفی کارگران به اهمیت اتحاد طبقاتی و مبارزه طبقاتی در مقابله با سرمایهداری برسند.
والسلام