نیم نگاهی به پالتاکی - قسمت سوم

دین بازسازی شده به عنوان تنها سر پل استحاله دموکراسی و عدالت اجتماعی از صورت آکادمیک و نظری به باور و ایمان مردم در ایران

الف - آنچه در جلسه اول پالتاکی گذشت: محورهای پلمیک جلسه اول پالتاکی از آنجائیکه موضوع آن «مسیر دموکراسی در ایران» بود عبارت است از:

1 - آیا جامعه ایران یک جامعه دینی است یا یک جامعه غیر دینی و سکولار یا لائیک می‌باشد؟

2 - اگر به فرض قبول کردیم که جامعه ایران یک جامعه دینی است، آیا بالاجبار در یک جامعه دینی دموکراسی از کانال دین می‌گذرد یا از کانال عدالت اجتماعی و تشکلات نهادینه شده توده‌ائی؟

3 - چگونه ثابت کنیم که جامعه امروز ایران یک جامعه دینی است در صورتی که مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران توسط توده‌های مردم امروز در جامعه ایران به صورت مخالف با اسلام فقاهتی نمودار می‌شود؟

4 - اینکه بگوئیم در جامعه ایران یا در جامعه دینی دموکراسی از کانال دین می‌گذرد یک حرف عام و کلی است که از این ادعای مجرد هیچگونه مابه ازاء عملی زایش نمی‌کند و این ادعای مجرد و کلی در حرف باقی می‌ماند.

5 - دموکراسی تنها از طریق به صحنه اجتماعی کشیدن مردم حاصل می‌شود نه از طریق بازسازی و اصلاح دین مورد اعتقاد مردم.

6 - دموکراسی تنها از طریق تشکل و سازماندهی توده‌ها حاصل می‌شود نه از طریق دین ذهنی و مجرد.

7 - تا زمانی که مردم ایران درون ارگان‌های اقتصادی و اجتماعی خود سازماندهی نشوند دموکراسی در ایران حاصل نمی‌شود.

8 - عاملی که باعث می‌گردد تا مردم ایران به صحنه اجتماعی بیایند دین نیست بلکه شعار دموکراسی و شعار عدالت اجتماعی است.

9 - در هیچ جای دنیا تا کنون دموکراسی منهای عدالت اجتماعی تحقق پیدا نکرده است، بنابراین اگر دموکراسی بخواهد با مقوله دیگری هم پیوند پیدا کند آن مقوله قطعا عدالت اجتماعی است نه دین، لذا طرح پیوند بین دین و دموکراسی در این سرمقاله یک پیوند لایتچسبک و مع الفارق می‌باشد.

10 – اگر به فرض بپذیریم که تنها از طریق دین اصلاح شده یا بازسازی شده در ایران می‌توان به دموکراسی و عدالت اجتماعی دست پیدا کرد، در ایران امروز این اصلاح ساختاری دین توسط چه نیروهائی باید انجام بگیرد؟ آیا این اصلاح دینی در ایران به صورت اصلاح دین فقاهتی توسط روحانیت حوزه‌های فقاهتی ممکن می‌باشد یا به صورت احیای درون دینی توسط نخبگان متولیان رسمی این دین یا توسط بازسازی برون دینی توسط پیشگامان نظری این دین؟ یا آنچنانکه شریعتی معتقد بود این بازسازی فکر دینی در جامعه ما در این شرایط باید توسط روشنفکران مذهبی به انجام برسد؟ کدامین؟

11 - تنها شعار امنیت و نان و آزادی در این زمان است که می‌تواند جامع ایران را به دموکراسی برساند.

12 - در ایران امروز برای سازماندهی و تشکل توده‌های ایران در راه نیل به دموکراسی و عدالت اجتماعی ما بدون نمادسازی نمی‌توانیم به نهادسازی دست پیدا بکنیم چراکه توده‌های مردم ایران در راه سازماندهی، اول جذب نمادها می‌شوند و بعد جذب سازمان‌ها و تشکل‌ها و نهادها می‌گردند.

13 - نان بدون آزادی و آزادی بدون نان دست نایافتنی است، بنابراین برای اینکه بتوانیم مردم ایران را امروز سازماندهی بکنیم و به صحنه اجتماعی بیاوریم باید به جای شعارهای مجرد و عام و کلی شعارهای مشخص و کنکریت بدهیم همان شعارهای حداقلی که از زندگی آن‌ها عبور می‌کند مثل نان و آزادی.

14 – در جامعه امروز ایران باید شعارهای حداقلی و حداکثری ما هماهنگ با زندگی مردم مطرح بشود نه خیال‌های مجرد روشنفکری.

15 - شعار «عرفان و برابری و آزادی» یک شعار حداکثری و درازمدت می‌باشد طرح کلی آن به درد جامعه امروز ما نمی‌خورد، ما باید بتوانیم این شعارهای حداکثری در قالب شعارهای حداقلی وارد وجدان اجتماعی مردم ایران بکنیم.

16 - شعار عدالت اجتماعی هم یک شعار کلی است که برای حداقلی کردن آن باید آن را به صورت نفی تبعیضات اعم از تبعیض قومی و تبعیض جنسی و تبعیض طبقاتی به صورت کنکریت و مشخص در ایران درآوریم.

17 - شعار اصلاح دینی مردم ایران به دو شکل می‌توانیم مطرح کنیم یکی اصلاح دینی به روش آکادمیک و مجرد و جدای از زندگی و نیاز مردم گوشت و پوست و استخوان دار ایران، دوم اصلاح دینی و اصلاح مذهبی مردم ایران از طریق عبور مشخص از زندگی آن‌ها توسط تحلیل مشخص از شرایط مشخص و نیاز مشخص مردم ایران.

18 - تکیه بر تحقق دموکراسی از مسیر دین در ایران باعث می‌شود تا دستیابی به دموکراسی در ایران ده‌ها سال طول بکشد.

19 - جامعه امروز ایران در کمین یک خطر بزرگ است و آن ظهور نو به نو پوپولیسم تحت شعار عدالت اجتماعی و جایگزین کردن شعار عدالت به جای دموکراسی است که تاریخ گذشته سیاسی ایران نشان داده است که این شعار در جامعه ایران به علت فقر و تنگناهای اقتصادی مردم ایران جواب می‌دهد.

20 - تا زمانی که در جامعه ایران نهادهای مدنی تکوین پیدا نکند امکان دستیابی به دموکراسی وجود ندارد.

21 – نهادسازی مدنی در جامعه امروز ایران از کدام کانال ممکن می‌باشد جنبش یا گروه‌های سیاسی؟

22 - برای جذب و به صحنه اجتماعی آوردن توده‌ها در جامعه امروز ایران باید تلاش کنیم که مبارزه سیاسی و اجتماعی توده‌ها را در ایران امروز کم هزینه بکنیم.

ب – باز هم کلامی دردمندانه با خویشاوندان پالتاکی:

1 - با تاسی از کلام معلم کبیرمان شریعتی که در این رابطه برای همیشه نصب العین ما خواهد بود اینکه «هنگام شنیدن دیالوگ جلسات پالتاکی بیش از آنکه در فکر آن باشیم تا در پاسخ آن‌ها چه بگوئیم، می‌کوشیم تا خود را عادت بدهیم که سر پا گوش بشویم تا بفمهیم که آن‌ها چه می‌گویند» و آنچنانکه حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری در ص 5 - فصل معرفت و تجربه دینی – س 18- کتاب بازسازی فکر دینی می‌گوید: «دعای همیشه پیامبر اسلام خطاب به خداوند این بوده که می‌فرمود: الهم ارنی الاشیاء کماهی - خداوندا چیزها را همانگونه که هستند به من بنمایان» بنابراین نکته‌ائی که در سر آغاز هر برخورد نظری و تئوریک ما با جلسات پالتاکی باید تکرار بشود اینکه بیش از هر چیز وظیفه ما در برخورد با پالتاکی فهم مضمون دیالوگ پلمیک جلسات پالتاکی می‌باشد چراکه شاید بزرگ‌ترین و غنی‌ترین واژه و کلمه‌ائی که در ادبیات فارسی وجود دارد واژه و کلمه تفاهم است که به معنای این است که دو طرف همدیگر را فهم کنند و لذا تا زمانی که کلام همدیگر را فهم نکنیم امکان ایجاد رابطه دیالکتیکی بین ما و پالتاکی جهت اعتلای تئوریک در کانتکس فرایند ترویجی حرکت نشر مستضعفین در این شرایط ایجاد نخواهد شد و قطعا پالتاکی هم گرفتار همان آفت تکرار و یکنواختی و مجرداندیشی و روشنفکرزدگی می‌شود که خروجی نهائی آن این خواهد شد که از این دیگ هم بخاری برای توده‌های گرفتار ما حاصل نشود.

بنابراین آنچه در این رابطه بیش از هر چیز ذهن ما را به خود مشغول کرده است اینکه برای اینکه پالتاکی گرفتار تکرار و کمی‌گرائی و سطحی نگری و مجرد اندیشی و تاکتیک زدگی و پوپولیسم و آفت‌های دیگر نشود باید جلسات یا بهتر است که بگوئیم هر جلسه پالتاکی دارای فونکسیون و ثمره مثبتی باشد تا هم ما مسئولین نشر مستضعفین در این عرصه بتوانیم نه به عنوان تماشاگر صحنه پالتاکی بلکه به عنوان بازیگری در حاشیه از ثمرات و میوه‌های نظری و پلمیک پالتاکی بهره مند شویم و هم خود جلسات پالتاکی به صورت یک پروسس درآید تا هر جلسه‌ای بتواند بارورتر از جلسات قبل ظاهر شود.

برای انجام و نیل به این مقصود تمام راه‌ها به رم ختم خواهد شد یعنی زمانی جلسات پالتاکی می‌تواند دارای فونکسیون و ثمره مثبت باشد که ما مسئولین نشر مستضعفین به صورت گوش در برابر پالتاکی قرار بگیریم و بعد از مرحله گوش و فهم دیالوگ پلمیک پالتاکی آن محصول گوش را بر روی سندان نشر مستضعفین چکش کاری بکنیم تا بتوانیم در تنور پالتاکی به همان اندازه که تاثیر تئوریک می‌پذیریم تاثرات مثبتی هم ایجاد نمائیم. برای انجام این مهم بر خود واجب می‌دانیم که در هر جلسه و در هر بخشی از «سلسله نوشتار نیم نگاهی به پالتاکی» ما مقدمتا پس از طرح نکته نظرات خویشاوندان در جلسه پالتاکی ابتدا به لحاظ ساختاری و مکانیزمی خود آن جلسه مشخص پالتاکی را مورد آسیب‌شناسی قرار دهیم. در همین رابطه آنچه که در اینجا در خصوص آسیب‌شناسی جلسه اول پالتاکی می‌توانیم بگوئیم اینکه:

1 - کیفیت صدا اگر چه اکثرا خوب بود اما بعضا آنچنان ضعیف بود که امکان فهم درست کلام نبود هر چند که یکی از خویشاوندان تلاش می‌کرد تا با بازخوانی کلام نامفهوم این افراد را تفهیم کند علی ایحاله این تلاش هم نتوانست به صورت صد در صد سخن آن دسته از خویشاوندان را قابل فهم کند. امید آن داریم که با مدیریت خویشاوند هماهنگ کننده این نقص فنی در آینده بر طرف شود تا ما بهتر بتوانیم از نظرات دوستان بهره کافی و وافی ببریم.

2 - آنچنانکه در قسمت اول این نوشتار مطرح کردیم هرگز از نظر ما اهمیت جلسات پالتاکی به کمیت شرکت کنندگان بستگی ندارد و شاید نتیجه عکسی هم داشته باشد لذا از نظر ما آنچه باعث تقویت و استمرار نشست‌های پلمیک پالتاکی می‌شود ارتقاء کیفی جلسات می‌باشد که این مهم زمانی حاصل می‌شود که حتی اگر به صورت دعوتی هم که شده باشد تنها افراد کیفی صاحب نظر در این نشست‌ها حضور پیدا کنند و گرنه اگر حتی به صورت اقلیت هم افراد کمی وارد بحث پلمیک بشوند قطعا سمت و سوی حرکت پلمیک پالتاکی را به سمت کمی می‌برند که برای انجام این مقصود تنها کافی است تا توسط افراد غیر صاحب نظر یک سوال سطحی و کمی مطرح شود، از بعد از رها شدن این تیله است که هماهنک کنندگان و شرکت کنندگان کیفی در جلسات جهت پاسخگوئی مجبور می‌شوند تا دنبال آن تیله حرکت کنند.

به همین دلیل ما باز هم مانند گذشته تکرار می‌کنیم که فرایند حرکت پالتاکی فرایند ترویجی است نه تبلیغی و ما هرگز ارزش پالتاکی به تعداد شرکت کنندگان نمی‌سنجیم بلکه بالعکس تنها به دستاورد تئوریک دیالوگ این نشست‌های پلمیک فکر می‌کنیم. برای مثال آنچنانکه نقل می‌کنند هگل هر روز وقت صبحانه خوردن خود با جمع بندی و مطالعه اخبار انقلاب کبیر فرانسه مترصد این بود تا ببیند این انقلاب بزرگ چه نوآوری تئوریک برای بشریت به همراه می‌آورد، لذا از نظر هگل ارزش انقلاب کبیر فرانسه فقط به آن نوآوری‌های تئوریکی بود که این حادثه عظیم تاریخ بشر می‌توانست با خود بیاورد نه چیزی دیگر. ما هم با تاسی از نگاه هگل با رصد کردن تمام عیار نشست‌های پلمیک پالتاکی مترصد آنیم که ببینیم خروجی نهائی و مرحله‌ائی نشست‌های پلمیک پالتاکی چه نوآوری تئوریکی خواهد بود؟

چراکه علاوه بر اینکه ما بحران امروز جامعه و جنبش‌های چهارگانه ایران را در بحران تئوریک تعریف می‌کنیم در چنین شرایطی تنها نشست‌هایی با فرایند و مضمون ترویجی نه تبلیغی راهگشای این بحران می‌دانیم، بنابراین در این رابطه است که معتقدیم که خویشاوندان هماهنگ کننده جلسات پالتاکی نباید:

اولا گرفتار تاکتیک زدگی بشوند.

در ثانی نباید به آفت کمی‌گرائی مبتلا گردند، که هر دو این آفات جلسات پالتاکی را گرفتار تکرار و پوپولیسم و کمی‌گرائی و سطحی نگری و در نهایت بن بست می‌کند.

به همین ترتیب ارزش هر جلسه پالتاکی به این است که در پیوند با جلسات قبل خود به صورت دیالکتیکی بتواند بستر اعتلای محتوای نظری در نشست‌های مستمر پالتاکی فراهم کند، بنابراین هرگز با اعلام تعداد شرکت کننده نباید حرکت پالتاکی را از فرایند ترویجی به سمت فرایند تبلیغی و جذب نیرو منحرف بکنیم این بزرگ‌ترین آفتی است که در کمین نشست‌های پلمیک پالتاکی نشسته است آنچنانکه به قول معلم کبیر مان شریعتی در فرایند ترویجی «ارزش افرادی به تعداد انگشت‌های یک دست که بتوانند تولید فکر کنند نه توزیع اندیشه دیگران از هزاران نفری که به صورت رسمی در کلاس‌های اسلام شناسی ارشاد شرکت می‌کردند بیشتر خواهد بود» و به همین دلیل نکته‌ائی که خویشاوندان پالتاکی نباید از نظر دور بدارند اینکه بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین آفتی که حرکت ارشاد را در سال 51 به بن بست و شکست کشانید همین حاکمیت اندیشه کمی‌گرائی بر حرکت ارشاد بود که البته در درس 38 به بعد، شریعتی مانند سیدجمال به این ضعف استراتژیک خود پی برد ولی افسوس که زمان دیگر در خدمت شریعتی نبود.

به همین دلیل با بسته شدن ارشاد حتی به تعداد انگشتان یک دست هم افرادی که بتوانند در چارچوب حرکت فکری شریعتی تولید فکر و اندیشه بکنند - نه توزیع گفته‌های شریعتی - از ارشاد متولد نشد و همین سترون بودن حرکت ارشاد بود که باعث شد تا با بسته شدن ارشاد نه تنها آنچنانکه شریعتی در درس 38 اسلام شناسی می‌گفت در دورترین دهات ایران درب حسینیه ارشاد باز نشد، بلکه با بسته شدن درب ارشاد در آبان ماه 51 برای همیشه درب حسینیه ارشاد هم بسته شد و این آفتی بود که ساواک پهلوی بهتر از مدیران ارشاد در آن زمان فهم می‌کرد چراکه با دستگیری شریعتی یا مخفی شدن او از آبان ماه 51 بیش از چند نامه شریعتی هیچ محصولی نصیب این حرکت نشد.

لذا در این رابطه بر خود واجب می‌دانیم که باز هم تاکید و تکرار کنیم که منهای نوآوری تئوریک انتظار دیگر ما از پلمیک جلسات پالتاکی تولید انسان‌هائی است که بتوانند تولید فکر بکنند نه توزیع و نشخوار یکطرفه اندیشه‌های دیگران و انجام این مهم برای پالتاکی به سبب زنده بودن و دو طرفه بودن دیالوگ امری ممکن می‌باشد. باشد که ما بتوانیم ثمره نشست‌های پالتاکی به صورت انسان‌های تولید کننده تئوری و فکر در این عرصه هر چند درازمدت بچینیم تا توسط آن امکان آن پیدا کنیم که بتوانیم یک خلاء بزرگ در حرکت ارشاد و شریعتی بر طرف نمائیم و آن خلاء آنچنانکه مطرح کردیم ضعف در افرادی است که توانائی تولید فکر داشته باشند هر قدر از این سرمایه غنی‌تر شویم استمرار این حرکت در این شرایط بحران تئوریک برای ما ممکن‌تر خواهد بود و آنچنانکه در قسمت اول نیم نگاهی به پالتاکی مطرح کردیم برای دستیابی به افرادی که توان تولید اندیشه داشته باشند باید آنچنانکه فرانسیس بیکن می‌گفت افرادی عسل ساز مانند زنبور عسل بسازیم نه افرادی مورچه صفت که فقط قدرت انبار کردن دانستن‌ها توسط کثرت مطالعه داشته باشند یا افرادی عنکبوت صفت که فقط قدرت تولید بافتن ذهنی و مجرد دارند.

ج - ما و جلسه اول پالتاک: حال به قول معلم کبیرمان شریعتی پس از این دو مقدمه بی ربطه الاولی و بی ربطه الثانی از هر چه بگذریم سخن خویش خوش‌تر است، لذا بدون مقدمه می‌پردازیم به اصل موضوع:

1 - اولین موضوعی که در جلسه اول پالتاکی مطرح شد اینکه گفته شد در جامعه ایران دموکراسی از دین نمی‌گذرد بلکه از مقوله عدالت اجتماعی می‌گذرد. در پاسخ به این نظریه دوستان باید مطرح کنیم که اصلا دین و عدالت اجتماعی از یک جنس نیستند که ما بخواهیم یا بتوانیم آن‌ها را در یک رابطه آلترناتیوی نسبت به یکدیگر قرار دهیم، یعنی عدالت اجتماعی را جایگزین دین بکنیم یا بالعکس دین را جایگزین عدالت اجتماعی بکنیم چراکه آنچنانکه ویل دورانت و هگل می‌گویند دین یک نیروی اجتماعی و شاید بهتر باشد که بگوئیم بزرگ‌ترین نیروی اجتماعی در یک جامعه دینی می‌باشد، در صورتی که عدالت اجتماعی نیروی اجتماعی نیست بلکه ایده و آرمان اجتماعی است.

بنابراین اصلا این دو مقوله دو موضوعی که بتوانند جایگزین هم بشوند نیستند بلکه بالعکس این دو دارای پیوند ساختاری و تکوینی می‌باشند مثل پرولتاریا و سوسیالیسم، چراکه پرولتاریا نیروی اجتماعی تکوین دهنده سوسیالیسم است و هرگز پرولتاریا و سوسیالیسم به عنوان دو موضوع جایگزین شونده هم نمی‌باشند و برای تحقق و تکوین تاریخی نیازمند ساختاری و تاریخی به همدیگر دارند.

2 - موضوع دومی که در جلسه اول پالتاک مطرح شد اینکه آیا واقعا جامعه ایران یک جامعه دینی است یا یک جامعه سکولار می‌باشد؟ در رابطه با این سوال نخست باید مطرح کنیم که معیار دینی بودن یک فرد یا جامعه در کشور ایران با خودویژگی‌های تاریخی آن از نظر ما اعتقاد به خداوند و نبوت پیامبر اسلام یا نبوت حضرت عیسی و حضرت موسی و همچنین اعتقاد به رستاخیز و قیامت است و برعکس آنچه خویشاوندان در این جلسه مطرح کردند دینی بودن جامعه ایران یک امری نیست که فقط مختص و خاص ایران باشد زیرا از نظر ما جامعه امروز آمریکا و انگلیس و آلمان و ایتالیا و غیره هم جامعه دینی می‌باشند، هر چند رژیم‌های حکومتی آن‌ها سکولار است.

برای مثال پیروزی نئوکان‌ها و بوش پسر در آمریکا معلول حمایت کلیسا در جامعه آمریکا از نئوکان‌ها بود چراکه آنچنانکه جرج سورس می‌گوید نئوکان‌ها یا محافظه کاران آمریکا از دو مؤلفه بنیادگرائی یعنی بنیادگرائی بازار و بنیادگرائی دینی و مذهبی برخوردار می‌باشند و حتی در آلمان امروز روستاهای آلمان توسط نوع مذهبشان که کاتولیک و یا پروتستان باشند مشخص شده‌اند. در جامعه امروز ژاپن هم که یک جامعه دینی می‌باشد و معتقد به دین بودا هستند بیش از 800 هزار خدا به صورت هشتصد هزار مجسمه مادیت پیدا کرده است. بنابراین وقتی که می گوئیم جامعه امروز ایران یک جامعه صد در صد دینی است مقصودمان این نیست که این مردم معتقد به اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام و لایتی و اسلام شفاعتی هستند یا اینکه مردم ایران پشتیبان رژیم مطلقه فقاهتی هستند، بلکه بالعکس مقصود آن است که تعداد دینداران سیاسی که در طول 36 سال گذشته به دست این رژیم مطلقه فقاهتی حاکم یا اعدام شده‌اند و یا در زندان‌های این رژیم توتالی‌تر شکنجه و عمر گذرانده‌اند بیش از 90% کل اعدام‌ها و زندانی‌های سیاسی در طول 36 سال گذشته بوده است و هم اکنون سنگر دین به عنوان بزرگ‌ترین عامل انگیزه مبارزه با رژیم مطلقه فقاهتی در ایران می‌باشد، سنگری که در طول 36 سال گذشته به عنوان سنگری تسخیرناپذیر توسط رژیم مطلقه فقاهتی بوده است و قطعا در آینده اینچنین خواهد بود.

برای فهم دینی بودن جامعه ایران توسط روشنفکران تنها کافی است که برای نمونه یکی از مراسم مردمی و غیر دولتی مثل عاشورا مورد مطالعه قرار دهیم و بینیم که چگونه در روز عاشورا از دورترین روستاهای ایران تا کلان شهر مردم به صورت خودجوش با انگیزه دینی در این مراسم شرکت می‌کنند و هویت دینی خود را به نمایش می‌گذارند و به خاطر همین موضوع بود که در عاشورای 88 زمانی که مردم تهران مراسم عاشورای حسین را بدل به قیام بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی کردند بزرگ‌ترین لرزه عمر 36 ساله بر قامت رژیم مطلقه فقاهتی وارد شد لرزه‌ائی که تا امروز رژیم را می‌لرزاند.

3 - در این جلسه گفته شد که در صورت تکیه بر دین به عنوان سر پل تحقق دموکراسی در ایران این امر باعث می‌گردد تا برای تحقق اصلاحات در دین جهت دستیابی به دموکراسی ده‌ها سال طول بکشد. در پاسخ به این دیدگاه باید بگوئیم آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی مطرح کرد نزدیک‌ترین راه در استراتژی مبارزه قضیه حمار است و لذا باید دنبال صحیح‌ترین راه را رفت نه نزدیک‌ترین راه، چراکه آنچنانکه شریعتی می‌گوید یکی از عواملی که باعث شده است که در طول بیش از صد سال گذشته تمامی انقلابات و قیام‌های مردم ایران شکست بخورد همین موضوع ایده، زود به هدف رسیدن بوده است.

به همین دلیل شریعتی می‌گوید مردم غرب و فرانسه ابتدا بیش از صد سال کار فکری و تحول پروتستانیسم با هزاران و هزار کشته انجام دادند و بعد از آن توانستند به انقلاب کبیر فرانسه دست پیدا کنند و از بعد از این انقلاب بود که دیگر انقلابی در اروپا انجام نگرفت و این انقلاب هر چه زمان می‌گذرد بارورتر از گذشته می‌شود. ماحصل اینکه اگر رسیدیم به اینکه جامعه ایران یک جامعه دینی است و اگر فهمیدیم که دین در جامعه ایران در طول بیش از صد سال گذشته به عنوان بزرگ‌ترین نیرو در خدمت حرکت تحول خواهانه مردم ایران بوده است و اگر دریافتیم بین دین و عدالت اجتماعی در جامعه ایران رقابت آلترناتیوی نیست بلکه بالعکس یک پیوند ساختاری و تکوینی مشترک دارند، می‌توانیم به عنوان تنها استراتژی جهت دستیابی به دموکراسی و عدالت اجتماعی بر آن تکیه کنیم.

4 - موضوع دیگری که در این جلسه مطرح شد اینکه اگر بپذیریم که راه نیل به دموکراسی و عدالت اجتماعی در جامعه ایران از مسیر دین می‌گذرد و اگر پذیرفتیم که برای اینکه دین در جامعه ایران بسترساز تحقق عدالت اجتماعی و دموکراسی باشد، باید ابتدا دست به اصلاحات و به قول اقبال و شریعتی اقدام به بازسازی این دین بکنیم (چراکه دین غبار گرفته از فقه و سنت امروز جامعه ایران یک دین سترون می‌باشد که با جوهر این دین در تناقض آشکار قرار دارد) سوالی که در جلسه اول پالتاک مطرح شده اینکه این اصلاحات دینی در ایران چگونه باید انجام گیرد؟ آیا توسط روشنفکران مذهبی ایران باید این اصلاحات صورت گیرد یا توسط روحانیون حوزه‌های فقاهتی؟ که البته در پاسخ به این سوال باید بگوئیم که مهم‌تر از عاملان اصلاحات دینی در ایران خود اصلاحات است چراکه بر پایه نوع تعریفی که از اصلاحات دینی در ایران می‌کنیم عاملان این اصلاحات مشخص می‌شود.

آنچنانکه قبلا در مقالات نشر مطرح کردیم اصلاح دینی در ایران برعکس آنچه که در طول 150 سال گذشته در بین اصلاح طلبان شیعه و سنی مطرح بوده یک اصلاحات فقهی نیست تا توسط حوزه‌های فقاهتی یا روحانیون ایران بتوانیم به این اصلاحات دست پیدا بکنیم همچنین برعکس آنچه که افرادی مثل امام محمد غزالی تا محمد عبده مطرح می‌کردند اصلاحات دینی در ایران یک اصلاحات احیا گرانه هم نیست تا بتوانیم به صورت درون دینی توسط نیروهای رسمی دین به آن دست پیدا کنیم بلکه برعکس آنچنانکه اقبال و شریعتی مطرح می‌کردند اصلاحات دینی در ایران یک اصلاحات از طریق بازسازی کردن دین می‌باشد که قطعا باید به صورت برون دینی در چارچوب تنوع منابع معرفتی و به کارگیری آن‌ها صورت بگیرد، لذا به این ترتیب است که امکان اصلاحات دینی در ایران توسط نیروهای رسمی این دین وجود نخواهد داشت.

5 - موضوع دیگری که در جلسه اول پالتاک مطرح شده اینکه گفته شده است که دموکراسی از طریق تشکیلات و سازماندهی جنبش‌های مردمی در کشور ایران قابل تحقق و دست یافتنی می‌باشد نه از طریق دین. البته موضوعی که دوستان در این قضاوت خود فراموش کرده‌اند اینکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم تشکل توده‌ائی مکانیزم است نه نیرو مانند دین، لذا در جامعه دینی، دین یک نیروی عظیم است نه یک مکانیزم، بنابراین شاید بهتر باشد که به جای دین به عنوان مسیر دموکراسی در ایران بگوئیم دین به عنوان نیرو تحقق دموکراسی در ایران چراکه اگر پرولتاریا را به عنوان نیروی تحقق سوسیالیسم در ایران بدانیم تحول هدایت‌گرانه این طبقه در ایران هم باز باید توسط دین اصلاح شده صورت بگیرد و اگر نه آنچنانکه از 18 شهریور 57 به بعد دیدیم این نیروی عظیم در کسب هژمونی گرفتار ورطه هژمونی فقاهتی خواهد شد.

6 - موضوع دیگری که در جلسه اول پالتاک مطرح گردید نقش دین بازسازی شده در ایران در عرصه دموکراسی و عدالت اجتماعی است که اگر بخواهیم به صورت موجز و مختصر و کپسولی این نقش را تعریف بکنیم باید بگوئیم که نقش دین اصلاح شده و بازسازی شده در ایران جهت تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی به دو صورت می‌باشد:

الف – دین به عنوان یک نیروی عظیم اجتماعی در ایران جهت مادیت و عینیت بخشیدن به دموکراسی و عدالت اجتماعی.

ب – مهم‌تر از نقش اول اینکه دین در ایران تنها عامل و بزرگ‌ترین عاملی است که می‌تواند دموکراسی و سوسیالیسم یا عدالت اجتماعی را در آگاهی و وجدان و اذهان توده‌های ایران از صورت یک پدیده نظری و آکادمیک به صورت یک باور و ایمان در بیاورد و پر واضح است که تا زمانی که دموکراسی و عدالت اجتماعی در وجدان توده‌های ایرانی به صورت یک باور دینی و ایمانی درنیاید، امکان حرکت دموکراسی خواهانه و عدالت طلبانه مردم ایران وجود نخواهد داشت چراکه اگر آگاهی آکادمیک و نظری بتواند پیشگام مردم را به حرکت دربیاورد، هرگز تا زمانی که این آگاهی نظری در وجدان توده‌ها بدل به باور و ایمان نشود در توده‌ها تحولی ایجاد نخواهد کرد و این استحاله دموکراسی و عدالت اجتماعی از صورت آگاهی آکادمیک و نظری به صورت باور و ایمان فقط توسط دین در جامعه دینی ایران قابل انجام می‌باشد و لاغیر.

ادامه دارد