در بالائیهای قدرت چه میگذرد؟
درحاشیه مراسم 14 خرداد 94 رژیم مطلقه فقاهتی – قسمت اول
1 - 14 خرداد و نیاز 26 ساله رژیم مطلقه فقاهتی از این مراسم:
گرچه مدت بیست و شش سال است که از فوت خمینی میگذرد (14 خرداد 68) ولی از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی هم در عرصه کسب مشروعیت فقهی و هم در راستای جذب مقبولیت (هواداران پنج درصدی) خمینی در جامعه امروز ایران و هم در چارچوب کسب هویت تاریخی (رهبری روحانیت از 15 خرداد 42) هنوز خود را نیازمند به خمینی میداند، لذا میکوشد تا پیوند خود را (برای دستیابی به مثلث خواستههای فوق) با قبر خمینی حفظ نماید و در کانتکس کوبیدن بر طبل اسلام زیارتی، اسلام قبر، اسلام نوحه، مداحیگری و اشک و گریه از قبر خمینی زیارتگاهی بسازد تا شاید بتواند برای رژیم مطلقه فقاهتی خود (در نگاه آن 5% مطرح شده) توسط قبر خمینی ایجاد تقدس و مشروعیت فقهی و مقبولیت بکند.
لذا در این رابطه است که در طول 26 سالی که از فوت خمینی میگذرد این رژیم علاوه بر اینکه دو روز 14 و 15 خرداد را جز تعطیلیهای رسمی کشور قرار داده است، همه ساله از ماهها قبل تلاش میکند تا در چارچوب سازماندهی این مراسم توسط سپاه و بسیج و حزب پادگانی خامنهائی از تمامی شهر و روستای ایران نیروهای هوادار سازماندهی شده خود را بسیج کنند و به تهران منتقل کنند تا توسط مشارکت کل نیروهای از قبل سازماندهی شده رژیم مطلقه فقاهتی تحت نهادهای بسیج، سپاه، جهاد، انجمنهای اسلامی و غیره شهر و روستاهای ایران، این مراسم برای رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهائی هم فال باشد و هم تماشا. زیرا حضور کل نیروهای سازماندهی شده بسیج کشور که همه ساله توسط صرف هزینههای نجومی از طرف رژیم مطلقه فقاهتی در این مراسم که تنها مراسمی است که رژیم مطلقه فقاهتی به صورت سازماندهی شده (نه تنها از شهرهای دور افتاده حتی از روستاهای دور افتاده هم توسط ناوگان دولتی و نظامی و انتظامی مدت 26 سال است که بر پا میکند، عامل انگیزه دهی به این نیروها میشود)
بنابراین علت اینکه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 36 سال گذشته توانسته است این حداقل پایگاه اجتماعی خود را در شهر و روستاهای ایران نگه دارد به دلیل سازماندهی کردن آنها زیر چتر نهادهای بسیج، هیئتهای مذهبی، کاروانهای سیاحتی، زیارتی و غیره در چارچوب اسلام زیارتی و اسلام مداحیگری میباشد.
به همین دلیل است که آنچنانکه در 18 تیرماه 78 و 9 دی ماه 88 مشاهده کردیم به محض اینکه این رژیم موجودیت خود را در خطر ببیند با تکیه بر همین حزب پادگانی و همین حداقل نیروی سازماندهی شده خود به قلع و قمع جریانهای سیاسی و جنبشهای چهارگانه اجتماعی، کارگری، دموکراتیک و سیاسی ایران میپردازد و تقریبا در این امر هم تا این زمان موفق شده است چراکه یکی از عیوب تاریخی جنبشهای چهارگانه جامعه ایران نداشتن سازماندهی و تشکیلات و برنامه و تاکتیک و استراتژی و غیره است که این عیوب تاریخی جنبشهای تحول خواهانه مردم ایران در طول 119 سالی که از حرکت تحول خواهانه مردم ایران میگذرد (از واقعه رژی در سال 1275 تا سال 1394) ضربه پذیر کرده است.
لذا رژیم مطلقه فقاهتی هر چند تا سال 57 فاقد هر گونه تئوری و سازماندهی و برنامه بود و به علت موج سواری در غیبت نیروهای پیشگام و پیشتاز و پیشاهنگ مردم ایران توانست انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران را صاحب بشود، ولی از بعد از سرنگونی حکومت توتالیتر پهلوی و تصاحب قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی بی درنگ تلاش کرد تا به سازماندهی حداقل نیروهای هوادار خود (در ظلل نهادهای مختلف از بسیج، حزب، سازمانهای اقتصادی و اداری و سیاسی گرفته تا مساجد، ائمه جمعه و جماعت، حوزههای فقاهتی، هیئتهای مذهبی، کاروانهای زیارتی و سیاحتی، مداحها و قبرها و زیارتگاهها و غیره) بپردازد و به همین دلیل در طول 36 سال گذشته آنچه حتی بیش از سرنیزه توانسته است این رژیم را حفاظت کند، همین سازماندهی هواداران خود است بطوریکه میبینیم این رژیم آنچنانکه در اربعین سال گذشته مشاهده کردیم با صرف میلیاردها دلار و تومان یک مرتبه کاروان زیارتی به صورت پیاده روانه کربلا و نجف میکند تا توسط آن بتواند هژمونی خود را در عراق تثبیت نماید و یا با صرف دهها میلیارد تومان ضریح طلائی برای آن قبور میسازد و بعد این ضریحهای طلائی سوار تریلی میکند و با تعطیل کردن ادارات شهرها برای بسیج مردم، شهر به شهر این ضریح طلائی خالی را میچرخاند تا مردم بتوانند با مالیدن و دست و لباس خود به این ضریحها کسب فیض و صواب بکنند و یا با صرف دهها میلیارد تومان از بیتالمال مسلمین در قم مجموعه جمکران بنا میکند و در کنار آن دو چاه بزرگ حفر میکنند یکی برای خانمها و یکی برای آقایان تا نامههای خودشان به امام زمان - که از نظر آنها درون این چاهها قرار دارد - بریزند و یا آنچنانکه همین امسال مشاهده کردیم با صرف صدها میلیارد تومان از بیتالمال مسلمین برای خمینی ضریح طلائی و حرم و بارگاه جدیدی میسازند (که در مقایسه با ضریح طلائی امام رضا و امام حسین و غیره آنچنانکه خود رژیم در رادیو و تلویزیونش تبلیغ میکرد به مراتب عظیمتر و برتر میباشد) تا بتوانند توسط این ضریح و بارگاه به خمینی در نگاه مردم تقدس مذهبی ببخشند.
آیا این همه تلاش رژیم مطلقه فقاهتی برای تقدیس، تکریم، تعظیم، تجلیل قبر و ضریح و اسلام زیارتی به خاطر عقیده و اعتقاد سردمداران این رژیم مطلقه به اسلام زیارتی است؟ صد البته که هرگز. پس برای چیست؟ در یک کلام برای عوام فریبی و ریا و بسترسازی جهت بسیج مردم در حمایت از حاکمیت خود میباشد.
ریا حلال شمارند و باده حرام / زهی طریقت و ملت زهی شریعت و کیش
در میخانه ببستند خدا یا مپسند / که در خانه تزویر و ریا بگشایند
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی / دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
مبوس جز لب معشوق و جام می حافظ / که دست زهد فروشان خطاست بوسیدن
و گر فقیه نصیحت کند که می نخورید / پیالهای به دهش گو دماغ را تر کن
زکوی میکده دوشش بدوش میبردند / امام شهر که سجاده میکشید بر دوش
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد / ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
گر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیر / مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
زخانقاه به میخانه میرود حافظ / مگر زمستی و زهد و ریا به هوش آید
حلاج بر سر دار این نکته خوش سرآید / از شافعی مپرسید امثال این مسائل
آسمان کشتی ارباب هنر میشکند / تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم
ای دل طریق رندی از محتسب بیاموز / مست است و در حق او کس این گمان ندارد
برو ای زاهد خودبین که زچشم من و تو / راز این پرده نهانست و نهان خواهد ماند
واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند / چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس / ملامت علما هم زعلم بی عملست
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس / توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
گوئیا باور نمیدارند روز داوری / کین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن / مرو به صومعه کانجا سیاهکارانند
می خور که صد گناه زاغیار در حجاب / بهتر زطاعتی که به روی ریا کنند
من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد / از گرانان جهان رطل گران ما را بس
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت / حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
می صوفی افکن کجا میفروشند / که در تابم از دست زهد ریائی
به میپرستی از آن نقش خود بر آب زدم / که تا خراب کنم نقش خود پرستی را
ساقی به یار آبی از چشمه خرابات / تا خرقها بشوئیم از عجب خانقاهی
حدیث عشق زحافظ شنو نه از واعظ / اگر چه صنعت بسیار در عبارت کرد
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ / که گرچه غرق گناهست میرود به بهشت
حافظ کسی که عشق نورزید و وصل خواست / احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست
زسر غیب کس اگاه نیست طعنه مزن / کدام محرم دل ره در این حرم دارد
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک / دیو بگریزد از آن قوم که قران خوانند
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست / در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
دانی که چنگ و عود چه تقریر میکنند / پنهان خورید باده که تکفیر میکنند
ناموس عشق و پرده عشاق میدرند / عیب جوان و سرزنش پیر میکنند
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز / باطل در این خیال که اکسیر میکنند
گویند رمز عشق مگوئید و مشنوید / مشکل حکایتیست که تقریر میکنند
ما از برون در شده مغرور صد فریب / تا خود درون پرده چه تمویه میکنند
می خور که شیخ، واعظ، مفتی و محتسب / چون نیک بنگری همه تزویر میکنند - دیوان حافظ
بنابراین استفاده اولی که رژیم مطلقه فقاهتی (از بسیج سازماندهی شده هواداران خود از شهرها و روستاهای ایران جهت شرکت) از مراسم 14 خرداد میکند انگیزه دهی به این نیروهاست.
البته در کنار این استفاده و مهمتر از این بهرهوری رژیم مطلقه فقاهتی میکوشد تا با داغ نگاه داشتن این بازار توسط تقدس بخشیدن به حیات و ممات خمینی و تقدس بخشیدن به خاک، قبر، گنبد، بارگاه و ضریح او برای حاکمیت خود:
اولا مشروعیت فقهی جهت کسب هژمونی بر حوزههای فقاهتی شیعه حاصل نماید.
ثانیا با پیوند 14 خرداد و 15 خرداد (که سالروز سرکوب قیام 15 خرداد 42 توسط حکومت توتالیتر پهلوی میباشد) برای رژیم مطلقه فقاهتی خود هویت تاریخی تبیین و تعریف نماید.
ثالثا میکوشند تا آنجا که میتواند (آنچنانکه در دهه آخر حیات خمینی شاهد بودیم) در راستای ایجاد وحدت درونی بین جناحهای قدرت حکومت، از قبر خمینی نمادسازی کنند تا شرایط جهت آتش بس و جنگ تقسیم قدرت بین جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی فراهم کنند.
رابعا آنچنانکه در مقدمه قانون اساسی هم دیدیم، خمینی از آغاز تلاش میکرد تا در لوای شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» و مبارزه شکلی با آمریکا و امپریالیسم جهت صدور انقلاب فقاهتی خود و مداخله در کشورهای به خصوص مسلمان در منطقه بسترسازی کند.
به همین دلیل رژیم مطلقه فقاهتی در طول 26 سال گذشته تلاش کرده است تا در حاشیه این مراسم با دعوت از هواداران خود در کشورهای دیگر به خصوص کشورهای مسلمان منطقه خاورمیانه شرایط جهت صدور انقلاب فقاهتی خود به این کشورها فراهم بکند.
2 - 14 خرداد 94 و تضادهای درونی بالائیهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی:
مراسم 14 خرداد امسال (سال 94) در شرایطی برقرار شد که رژیم مطلقه فقاهتی چه در داخل کشور و چه در منطقه و چه در عرصه بینالمللی گرفتار تند پیچهای استراتژیک شده است که بدون فهم این تند پیچهای استراتژیک امکان تحلیل در حاشیه 14 خرداد 94 وجود ندارد. این تند پیچهای داخلی و منطقهائی و بینالمللی رژیم مطلقه فقاهتی در سال 94 عبارتند از:
الف – در عرصه داخلی به موازات نزدیک شدن به انتخابات مجلس دهم و خبرگان رهبری (که در اسفند 94 ماه برگذار میشود) جنگ جناحهای درونی قدرت رژیم مطلقه فقاهتی علنیتر و شعله ورتر میگردد چراکه هر دو جناح داخلی قدرت رژیم مطلقه فقاهتی به وضوح میدانند که برتری در تقسیم قدرت در کسب کرسیهای مجلس دهم و کرسیهای مجلس خبرگان رهبری در اسفندماه 94 میتواند در تثبیت هویت و قدرت و استمرار موجودیت آنها نقش استراتژیک و تعیین کنندهائی داشته باشد، زیرا در عرصه مجلس خبرگان رهبری به علت فوت مهدوی کنی - گرچه تحت یک وحدت اجباری و دفعی و تحمیلی که بین تشکیلات روحانیت و مدیریت حکومتی حوزههای فقاهتی و نهاد مدرسین حوزه فقاهتی توسط وحدت بین شیخ محمد یزدی و شیخ محمد تقی مصباح یزدی و شیخ موحدی کرمانی صورت گرفت - جناح به اصطلاح اصولگرا توانست با کسب آرای بیشتری شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را ناک اوت نماید و شیخ محمد یزدی را جایگزین شیخ محمدرضا مهدوی کنی بکند.
اما جایگاه اجتماعی جدید شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی در شرایط جدیدی که از بعد از پیروزی دولت یازدهم حاصل کرده است وضعیت مدیریت و هیئت رئیسه فعلی شورای خبرگان رهبری را لرزان و شناور ساخته است و از آنجائیکه جناح به اصطلاح اصلاح طلب اعم از جریان به اصطلاح اصلاح طلب محمد خاتمی، روحانیون موسوی خوئینی، جریان جنبش سبز موسوی، شیخ مهدی کروبی، جریان کارگزاران و تکنوکراتهای وابسته به شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی، جریان به اصطلاح اعتدالی شیخ حسن روحانی و بالاخره جریان حسن خمینی همگی در این شرایط معتقدند که تنها اهرمی که میتواند خامنهائی را وادار به نرمش در تقسیم قدرت بکند، کسب کرسیها و رهبری شورای خبرگان رهبری در اسفند ماه 94 میباشد چراکه تنها در زیر چتر هژمونی در شورای خبرگان رهبری اسفند ماه 94 است که شرایط جهت تغییر ماهیت شورای خبرگان رهبری از حالت تسلیم فعلی و گذشته خود «به رهبری و خامنهائی» به حالت «نظارت بر خامنهائی» امکان پذیر میشود.
لذا در این رابطه است که تمامی جریانهای جناح به اصطلاح اصلاح طلب و اعتدالی هم دست و هم داستان شدهاند تا برای به تسلیم وادار کردن خامنهائی و حزب پادگانیش توسط تثبیت رهبری شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی بر شورای خبرگان رهبری جدید بسترسازی کنند از طرف دیگر جریانهای جناح به اصطلاح اصولگرا در این رابطه میکوشند تا با تسخیر کرسیهای شورای خبرگان رهبری جدید بتوانند هژمونی این شورا را در دست بگیرند و از انتقال هژمونی به جناح مقابل و هاشمی رفسنجانی جلوگیری کنند چرا که جناح به اصطلاح اصولگرا معتقد است که انتقال هژمونی در شورای خبرگان رهبری جدید باعث گردش حرکت خامنهائی از این جناح (که در طول 26 سال گذشته ادامه داشته است) به جناح مقابل میشود، زیرا آنچنانکه در جریان دولت نهم و دهم خامنهائی به وضوح در حمایت بدون مرزبندی از دولت دهم (در جریان کودتای انتخاباتی خرداد 88) به صورت علنی در نماز جمعه 29 خرداد 88 با هاشمی رفسنجانی مرزبندی کرد اما همین خامنهائی در انتخابات خرداد 76 در پای صندوق رای انتخابات دولت هفتم (به اکبر ناطق نوری) حمایت بی چون و چرای خود را از هاشمی رفسنجانی اعلام کرد و به صورت علنی گفت «هر کس که در این انتخابات دولت هفتم رای بیاورد من حمایت میکنم اما برای من هیچکس مثل هاشمی رفسنجانی نمیشود.»
به همین دلیل خامنهائی نشان داده است که در جهتگیری بین جناحهای دو گانه قدرت، به قدرت برتر نگاه میکند. همین موضوع باعث گردیده است تا جناح به اصطلاح اصولگرا استمرار حیات سیاسی خود را در گرو حفظ رهبری مطلق و فردی خامنهائی (که توسط کسب هژمونی این جناح بر شورای خبرگان رهبری ممکن میشود) تعریف نمایند (و به همین دلیل در جلسه اضطراری که پس از فوت خمینی جهت تعیین جانشینی او تشکیل گردید، این جناح در برابر پیشنهاد رهبری شورائی جناح مقابل جهت جانشینی خمینی بر رهبری فردی تکیه کردند که به علت برتری کمی این جناح، در آن جلسه پیشنهاد رهبری فردی آنها رای آورد با اینکه خود خامنهائی در این نشست طرفدار رهبری شورائی به جای رهبری فردی بود) چرا که حاکمیت 26 ساله این جناح از بعد از فوت خمینی بر قوه قضائیه، شورای نگهبان، شورای امنیت کشور، شورای عالی فرهنگی، شورای تشخیص مصلحت و نهادهای اقتصادی خارج از دولت، سپاه، بسیج، رادیو و تلویزیون و حوزههای فقاهتی و بیش از 20 سال بر قوه مقننه همه در راستای رهبری فردی خامنهائی و حمایت همه جانبه او از این جناح بوده است.
طبیعی است که به محض کاهش حمایت خامنهائی از این جناح وضعیت این جناح برمیگردد به دوره ده ساله رهبری خمینی که جناح رقیب تحت عنوانهای مختلف بر نهادهای مختلف فوق حاکمیت میکردند و جناح به اصطلاح اصولگرا مغلوب جناح دیگر بودند آنچنانکه در این رابطه حتی فرامین خمینی و حمایت بی دریغ خمینی از میرحسین موسوی و دولت سوم و چهارم را هم این جناح در مجلس و بیرون مجلس به چالش کشیدند. به همین دلیل انتخابات اسفند ماه 94 شورای خبرگان رهبری هر چند همراه با انتخابات مجلس دهم برگذار میشود، ولی هرگز نباید فراموش کنیم که وزنه انتخابات شورای خبرگان رهبری در بین این دو انتخابات بنابه دلایل فوق سنگینتر میباشد.
به همین دلایل در مراسم 14 خرداد 94 خامنهائی کوشید تحت عنوان «تحریف صحبتها و خط امام توسط طرح خاطرات امام» مانند نماز جمعه 29 خرداد 88 موقعیت هاشمی رفسنجانی را به چالش بکشد که برای فهم این موضعگیری خامنهائی در مراسم 14 خرداد امسال کافی است که بدانیم که هاشمی رفسنجانی از بعد از رد صلاحیت او توسط شورای نگهبان در خصوص کاندیداتوری انتخابات دولت یازدهم و از بعد از انتخابات دولت یازدهم در خرداد ماه 92 که به علت حمایت همه جانبه او و محمد خاتمی از شیخ حسن روحانی باعث پیروزی یک مرحلهائی شیخ حسن روحانی در این انتخابات شد، سکوت 8 ساله گذشته خود را شکست و لذا در این شرایط حساس انتخاباتی میکوشد تا توسط طرح خاطرات گذشته خود از خمینی برای توافق هستهائی و عادی کردن روابط سیاسی و اقتصادی دولت یازدهم با غرب که تنها رمز موفقیت اقتصادی دولت یازدهم میباشد، بسترسازی کند.
طبیعی است که این پروژه هاشمی رفسنجانی توسط طرح خاطرات گذشته خود از خمینی به همان اندازه که میتواند برای دولت یازدهم جهت دستیابی به توافق هستهائی و رفع تحریمها و رابطه با غرب (که آنچنانکه شیخ حسن روحانی میگوید شاه کلید حل همه مشکلات دولت یازدهم و حکومت مطلقه فقاهتی در این زمان است) جاده صاف کن نظری و ذهنی در بین طرفداران نظام در داخل حکومت باشد، برای خود هاشمی رفسنجانی نیز در عرصه انتخابات شورای خبرگان رهبری اسفند ماه 94 نیز همه چیز خواهد بود زیرا از آنجائیکه در دوران ده ساله رهبری خمینی هاشمی رفسنجانی از آغاز تا انتها به عنوان بازوی راست خمینی عمل کرده است طبیعی است که «طرح اثبات شی در اینجا خودبخود باعث نفی مابه ازاء، یعنی خامنهائی میشود» و البته سنگینی این پروژه خاطره گوئی هاشمی رفسنجانی زمانی بیشتر بر خامنهائی تحمیل شد که هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت همسر خمینی اعلام کرد که همسر خمینی از همان سال 84 با سر کار آمدن دولت نهم احمدی نژاد مخالف بود و حامی دخالت هاشمی رفسنجانی در این امر شده است که این موضوع از آنجائیکه خامنهائی از آغاز انتخابات دولت نهم و دهم حامی بی قید و شرط احمدی نژاد بود بیشتر به معنای نفی حرکت خامنهائی تفسیر گردید تا نفی دولت نهم و دهم احمدی نژاد لذا از همان زمان خامنهائی مترصد فرصتی بود تا علم مخالفت خودش را در این رابطه بلند کند.
به همین دلیل مراسم 14 خرداد بهترین فرصتی بود که خامنهائی جهت اعلام موضع خود انتخاب کرد و البته پیش از آن خامنهائی در طول 10 سال گذشته ضمن حمایت از حذف تاریخی هاشمی رفسنجانی در صدا و سیما و تحریف تاریخ ده ساله تکوین نظام مطلقه فقاهتی توسط حذف هاشمی رفسنجانی و عمده و پررنگ کردن نقش حاشیهائی خامنهائی در عرصه تکوین نظام توسط ضرغامی در صدا و سیما همچنین آنچنانکه خود خامنهائی در نماز جمعه 29 خرداد 88 رسما اعلام کرد که «خط فکری من به خط فکری محمود احمدی نژاد نزدیکتر است تا به خط فکری هاشمی رفسنجانی» در مراسم 14 خرداد امسال خامنهائی کوشید برای اولین بار به صورت علنی و رسمی صورت حساب را به کلی پاک کند و از موضع بالا اصلا کل خاطرات هاشمی رفسنجانی که تقریبا امروز به صورت تاریخ رسمی تکوین نظام مطلقه فقاهتی در آمده است را به زیر سوال ببرد و خود را در این رابطه محقتر از هاشمی رفسنجانی اعلام کند.
لذا به این ترتیب بود که خامنهائی در مراسم 14 خرداد امسال پروژه خاطره گوئی هاشمی رفسنجانی را به صورت دربست به چالش کشید و آن را تحریف شده خواند. البته این درست در زمانی است که خانواده خود خمینی که در راس آنها زهرا مصطفوی دختر خمینی قرار دارد رسما به صورت علنی به حمایت از این خاطرات هاشمی رفسنجانی پرداخته است. علی ایحاله گرچه جناح جنگ طلب نظام مطلقه فقاهتی که استمرار حیات خود را در طول 36 ساله عمر این نظام در گرو جنگ و بحران میدانند، از بعد از آتش بس جنگ 8 ساله رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث عراق تلاش کردهاند تا هاشمی رفسنجانی را عامل پذیرش قطعنامه 598 و آتش بس و نوشیدن جام زهر خمینی در سال 67 معرفی کنند که نخستین مولود این پروژه جناح افراطی و جنگ طلب نظام مطلقه فقاهتی رویاروئی هاشمی رفسنجانی با خامنهائی توسط نامه سر گشاده هاشمی رفسنجانی در 17 خرداد 88 به خامنهائی و موضع گیری خامنهائی در نماز جمعه 29 خرداد 88 شد، خروجی نهائی این رویاروئی بسترساز کنار گذاشتن هاشمی رفسنجانی از مدیریت و ریاست شورای خبرگان رهبری در سال 88 گردید.
به همین دلیل در جریان مراسم 14 خرداد امسال خامنهائی تلاش کرد که نوک پیکان حمله خود را باز مانند نماز جمعه 29 خرداد 88 متوجه هاشمی رفسنجانی بکند و در رابطه با انتخابات شورای خبرگان رهبری موضع سازشکارانه هاشمی رفسنجانی را به چالش بکشاند و قرائت ضد آمریکائی و ضد استکباری از خمینی عرضه کند.
ماحصل اینکه هر چه به اسفند ماه 94 و انتخابات شورای خبرگان رهبری و مجلس دهم نزدیکتر میشویم این تضادها عمیقتر میگردد زیرا تلاش هاشمی رفسنجانی در آن است که خانواده خمینی تحت مدیریت سیدحسن خمینی و شیخ حسن روحانی رئیس دولت یازدهم - که خود عضو شورای خبرگان رهبری هم میباشد - همچنین شعار رفع حصر سران جنبش سبز و موضوع توافق هستهائی و رفع تحریمها و رابطه با غرب (به جای رابطه با روسیه و اقمار آن که خامنهائی از آن حمایت میکند) و غیره به موضوع انتخابات اسفند ماه 94 گره بزند و در همین رابطه بود که در مراسم 14 خرداد امسال سیدحسن خمینی که قبل از خامنهائی سخنرانی کرد، اعلام کرد که اگر خامنهائی بخواهد تمام اختلافات درونی نظام به یکباره حل میشود که صد البته هدف سیدحسن از این کلام این بود که سر سلسله جنبان تمامی بحران داخلی نظام خود خامنهائی میباشد که این موضوع قضاوت نهائی کل جناح به اصطلاح اصلاح طلب نظام مطلقه فقاهتی اعم از جریان محمد خاتمی، جریان کارگزاران هاشمی رفسنجانی، جریان جنبش سبز موسوی و کروبی و جریان اعتدالیون روحانی میباشد.
ادامه دارد