اصول مانیفست اندیشه‌های جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت دوم

 

در تکامل تطبیقی اسلام تاریخی (مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) این تکامل در چارچوب فرمول بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی محمد اقبال که عبارت است از: «آشتی بین ابدیت و تغییر» صورت می‌گیرد. به این ترتیب که (در تکامل انطباقی اسلام تاریخی مکانیزم انجام بر پایه انطباق «ابدیت» که همان اسلام تاریخی می‌باشد، بر «تغییر» که همان تکامل اجتماعی جوامع بشر می‌باشد، انجام می‌گیرد) در صورتی که در «تکامل تطبیقی اسلام تاریخی» (که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران 43 سال است که بر طبل آن می‌کوبند) مکانیزم انجام آن بر پایه «تطبیق ابدیت با زمان صورت می‌گیرد».

بنابراین در بستر تکامل تطبیقی اسلام تاریخی است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 43 سال گذشته حرکت خود در دو فرایند عمودی و سازمانی آرمان مستضعفین ایران و فرایند جنبشی نشر مستضعفین ایران به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) با تاسی از قرآن «مستضعفین را به عنوان نیروی بالنده تاریخی و نیروی محرکه تاریخ بشر در فرایندهای مختلف تاریخ تعریف کرده است» (نه گروهی ذلیل و مددپذیر)، بنابراین در این رابطه است که وظیفه کلیدی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در فرایندهای مختلف تاریخی بر این امر قرار دارد تا توسط حرکت افقی جهت اعتلای جبش‌های مطالباتی و اعتراضی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در چارچوب تحلیل مشخص از جامعه و تاریخ و زمان خود، «مصداق مشخص مستضعفین را تعیین کنند.»

البته در تعیین مصداق مستضعفین، پیشگامان نباید خود را مجبور به تعیین فقط یک گروه اجتماعی به عنوان مصداق مستضعفین بکنند، بلکه برعکس از آنجائیکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «مستضعفین را به عنوان یک پدیده بالنده تاریخی تعریف می‌کنند» و در تعیین عامل استضعاف‌ساز تاریخی هم به جای یک مؤلفه استثمار، بر سه مؤلفه «استثمار و استحمار و استبداد» تکیه می‌نمایند، در نتیجه بدین ترتیب است که پیشگامان باید در جامعه بزرگ امروز ایران (در عرصه دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) تعیین مصداق مستضعفین بکنند، نه تنها در یک جبهه، چرا که در این شرایط اگر پیشگامان تنها در یک جبهه از این دو جبهه تعیین مصداق مستضعفین بکنند، این امر نه تنها باعث سکتاریست آن گروه خاص اجتماعی می‌شود، بلکه مهمتر اینکه این امر باعث کوچک شدن قاعده جنبش‌ها نیز می‌گردد.

باری، نکته‌ای که در این رابطه طرح آن مهمتر از هر موضوع دیگر می‌باشد اینکه، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب «رهائی مستضعفین از عوامل استضعاف‌گر تاریخ است که به مبارزه ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری مستضعفین، با عوامل استضعاف‌گر در فرایندهای مختلف تاریخی اعتقاد دارد» به عبارت دیگر «مستضعفین در شرایط مختلف تاریخی، در عرصه مبارزه برای رهائی به موضوع آزادی و عدالت در جامعه می‌رسند، نه بالعکس» بنابراین در دیسکورس مستضعفین «رهائی با عدالت و آزادی متفاوت می‌باشد» چراکه این «آزادی و عدالت است که باعث رهائی مستضعفین می‌گردد نه بالعکس»، یعنی «مستضعفین، آزادی و عدالت برای رهائی خود می‌خواهند.»

بدین ترتیب است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که تا زمانی که «استضعاف به صورت مشخص و زمانی و عصری تعریف نکنیم، مستضعفین به صورت مشخص در راستای تعیین مصداق قابل تعریف نیستند، به عبارت دیگر اگر در شرایطی استضعاف یا به ضعف کشیدن تک مؤلفه‌ای باشد مثل استعباد (به بردگی کشیدن) در دوره برده‌ای، بدون تردید در چنین شرایطی مستضعفین فقط برده‌ها می‌باشند؛ و اگر در شرایطی استضعاف یا به ضعف کشیدن به صورت دو مؤلفه‌ای انجام بگیرد، مثل دوران اولیه تکوین مالکیت در جامعه بشری که هنوز مذهب و دین وجود نداشت و دو مؤلفه زور و زر یا استثمارگر و استبدادگر در پیوند با یکدیگر توانستند پدیده مالکیت را در جامعه بشر به وجود بیاورند؛ که البته بعداً در راستای مشروعیت آسمانی بخشیدن به این مالکیت مجبور شدن با تکیه بر پدیده استحمار توسط مذهب و دین که همان تزویر می‌باشد موضوع استضعاف را سه مؤلفه‌ای نمایند.

البته در شرایطی مثل جامعه امروز ایران ممکن است استضعاف چهار مؤلفه‌ای هم بشود چراکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از بدو تکوین آن تا به امروز پیوسته علاوه بر اینکه توسط سرمایه‌داری نامتعارف نفتی و رانتی و دولتی به ارث رسیده از رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی مدت 40 سال است که هم طبقه زحمتکش ایران را استثمار مضاعف می‌کند و هم با غارت سرمایه‌های ملی مردم ایران کل جامعه ایران را استثمار می‌نماید و به موازات آن توسط استبداد مطلقه خود تمامی آزادی‌های سیاسی و مدنی مردم ایران را هم به چالش کشیده است و همچنین به موازات آن در طول 40 سال گذشته (در چارچوب اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام زیارتی، اسلام مداحی‌گری و تبلیغ خرافه‌گری و تقدیس سنت‌های ارتجاعی آلوده به مذهب زیارتی و مداحی‌گری و فقاهتی توده‌ها) جهت مشروعیت آسمانی بخشیدن به حاکمیت مطلقه خود بر جامعه نگون‌بخت ایران توده‌های مردم ایران را استحمار کهنه و نو می‌نماید؛ و منهای این سه نوع استضعاف نوع چهارم استضعاف که همان استخفاف جنسیتی می‌باشد (توسط تبعیضات جنسیتی) بر زنان ایران تحمیل می‌کند.

بنابراین در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته، زنان علاوه بر تحمل استبداد مطلقه فقاهتی و استثمار مضاعف و استحمار مضاعف، به استخفاف مضاعف نیز گرفتار می‌باشند، چراکه رژیم مطلقه فقاهتی که بزرگترین فیلسوف و نظریه‌پردازش یعنی ملاهادی سبزواری و ملاصدرا زنان را در طبقه‌بندی خلقت جزء حیوانات می‌دانند و حتی حاضر نمی‌شوند به لحاظ نوعی در خلقت برای زنان ایران جایگاه انسانی قائل شوند، چگونه این رژیم و روحانیت فقاهتی و روایتی حاکم می‌توانند بدون استخفاف زنان ایران، حتی آزادی رفتن زنان ایران به ورزشگاه بدهند. بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که «تعیین مصداق مستضعفین به عنوان نیروی بالنده و جامعه‌ساز و تاریخ‌ساز در اعصار گوناگون از وظایف مهم پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد، و در چارچوب همین تعیین مصداق مستضعفین توسط پیشگامان است که استراتژی و تاکتیک‌های محوری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معنی پیدا می‌کنند، چراکه محدود کردن مصداق مستضعفین در جامعه امروز ایران (به عنوان نیروی بالنده و تغییرساز) به یک طبقه و یا یک گروه خاص (مثل طبقه کارگر) نه تنها کمکی به طبقه کارگر ایران نیست و نه تنها عاملی جهت تغییر زیربنائی در جامعه ایران نمی‌باشد و نه تنها باعث پراکندگی و جدائی دو جبهه بزرگ برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه در جامعه بزرگ ایران می‌شود و نه تنها باعث رکود جنبش رو به اعتلای مطالباتی و اعتراضی امروز جامعه بزرگ ایران می‌گردد، بلکه مهمتر از همه اینکه مطلق کردن مبارزه طبقاتی در جامعه امروز ایران و به موازات آن مطلق کردن جایگاه طبقه کارگر ایران در جامعه‌ای که به لحاظ کمی تنها حاشیه‌نشینان تولید کلان‌شهرهای ایران بیش از 19 میلیون نفر جمعیت دارند که خود این جمعیت حاشیه‌نشینان بیش از شش میلیون نفر بیشتر از کل کارگران ایران می‌باشند و در جامعه‌ای که طبقه کارگر یکدست نمی‌باشند (و امروز طبقه کارگر به صورت لایه‌ای در آمده است و بخش اصلی طبقه کارگر یعنی کارگران صنعت نفت و خودروسازی به صورت لایه مرفه کارگری خود را از مبارزه طبقاتی و جنبش‌های مطالباتی کنار کشیده‌اند) بدون تردید مطلق کردن مبارزه طبقاتی و مطلق کردن جایگاه طبقه کارگر در چنین شرایطی تنها فونکسیونی که دارد به سکتاریست کشانیدن خود طبقه کارگر ایران می‌باشد.

بر این مطلب بیافزائیم که بازتعریف کردن معنی طبقه کارگر از پرولتاریای صنعتی تولید کننده کارل مارکس به افرادی که مجبور به فروش نیروی کار خود برای تعیین معیشت خود می‌باشند، هم نمی‌تواند مشکل گشای این موضوع به لحاظ عملی و نظری بشود. بنابراین تنها راه حل نظری و عملی در این عرصه تعیین مصداق مستضعفین ایران در دو جبهه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در چارچوب چهار مؤلفه استضعاف‌گری یعنی استبداد و استثمار و استحمار و استخفاف می‌باشد.

یادمان باشد که در این رابطه مبارزه طبقاتی تنها به عنوان یکی از مؤلفه‌های مبارزه مطالباتی و اعتراضی (در کنار مبارزات مطالباتی سیاسی و مدنی) جنبش‌های رو به اعتلای تکوین یافته از پائین، آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه در می‌آید. بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران پروژه رهائی‌بخش جامعه امروز ایران بر مبارزه منحصر به فرد و تک مؤلفه‌ای طبقاتی (آنچنانکه کارل مارکس در سال 1848 در کتاب مانیفست کمونیستی خود مدعی بود) استوار نمی‌باشد، بلکه برعکس پروژه رهائی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای نجات امروز جامعه ایران بر مبارزه چهار مؤلفه‌ای طبقاتی و مدنی و فرهنگی و سیاسی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه (طبقه متوسط شهری) و برابری‌طلبانه (طبقه زحمتکش شهر و روستا) استوار می‌باشد.

3 - مدل «دموکراسی سوسیالیستی» مورد ادعای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نه تنها به عنوان تنها مدل آلترناتیو سرمایه‌داری (نامتعارف و رانتی و نفتی و دولتی) تحت حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد، بلکه مهمتر از آن اینکه مدل دموکراسی سوسیالیستی مورد ادعای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، به عنوان تنها پروژه رهائی‌بخش جامعه امروز ایران می‌باشد، چرا که:

الف – در مدل دموکراسی سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، از آنجائیکه مادیت یافتن این مدل در گرو اجتماعی کردن اقتصاد و سیاست و معرفت می‌باشد، همین امر باعث می‌گردد تا در این مدل «سوسیالیسم، سنتز دموکراسی سه مؤلفه‌ای به عنوان نظام اجتماعی باشد» (نه آنچنانکه کارل مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» خود می‌گوید «دموکراسی سنتز سوسیالیسم باشد» که البته هرگز تا کنون اتفاق نیفتاده است).

ب – در مدل دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دموکراسی سوسیالیستی یک «پروژه تمام نیست بلکه برعکس یک پروسس است» که به مرور زمان باید تکمیل بشود.

ج – دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (برعکس سوسیالیسم قرن نوزدهم و بیستم اروپا در اشکال مختلف سوسیالیسم کلاسیک کارل مارکس و سوسیالیسم حزب – دولت یا سوسیالیسم دولتی لنینیستی و سوسیالیسم دولت رفاه سرمایه‌داری انترناسیونال دوم کائوتسکی و برنشتاینی که بر پایه کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی از بالا به صورت دستوری و تزریقی تکوین پیدا می‌کند و به همین دلیل تمامی این انواع سوسیالیسم شکست خوردند) «سنتز جنبش‌های خودبنیاد و خودسازمانده و خودسامان‌گر مطالباتی و اعتراضی (صنفی و مدنی و سیاسی و فرهنگی) تکوین یافته از پائین جامعه می‌باشد» و دارای جوهر و مضمون اجتماعی و اقتصادی نیز می‌باشد.

بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که «دموکراسی سوسیالیستی یک مدل جنبشی است نه مدل حزبی» و در ادامه این داوری است که باید بگوئیم که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هرگز معتقد به «ایجاد حزبی جدای از جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی تکوین یافته از پائین نیستند» و هرگز نمی‌خواهند مانند 80 سال گذشته حرکت تحزب‌گرایانه جریان‌های سیاسی، جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین مطالباتی و اعتراضی را در قالب حزب و احزاب قالب‌ریزی نمایند، بلکه بالعکس در این رابطه ما بر این باوریم که احزاب سیاسی برای اینکه بتوانند نمایندگی سیاسی جنبش‌های خودبنیاد تکوین یافته از پائین باشند، باید مؤخر بر ظهور جنبش‌های خودبنیاد تکوین پیدا کنند، نه (مانند 80 سال گذشته) مقدم بر جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی، چراکه در این رابطه بر این باوریم که «تقدم احزاب بر جنبش‌ها (آنچنانکه در دوران دو سال هفت ماهه دولت مصدق شاهد بودیم) این جنبش‌های دنباله‌رو آن احزاب می‌شوند نه بالعکس، بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «ما حزبی جدای از جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی و اعتراضی تکوین یافته از پائین جامعه ایران نداریم» به عبارت دیگر در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «حزب مستضعفین توسط همان جنبش‌های مطالباتی و اعتراضی خودبنیاد تکوین یافته از پائین تکوین پیدا می‌کنند که در بستر پراتیک اجتماعی با هم پیوند پیدا کرده‌اند و در سه فرایند آگاهی، سازمان‌یابی و توازن قوا از پراتیک اجتماعی وارد پراتیک حزبی شده‌اند». بر این مطلب بیافزائیم که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «هر گونه سازماندهی جنبش‌های خودبنیاد مطالباتی تکوین یافته از پائین توسط احزاب سیاسی بالائی جدا از این جنبش‌ها به فاشیسم می‌انجامد.»

ادامه دارد