عاشورا عید خون بر همه کسانی که برای آزادی و برابری هزینه داده‌اند مبارک باد

«تفسیر عاشورا» در رویکرد تطبیقی محمد اقبال لاهوری – قسمت اول

 

هنگامیکه محمد اقبال لاهوری نظریه‌پرداز، عارف، هنرمند، ادیب، مجاهد فیلسوف، اندیشمند مترقی، آزادی‌خواه شرقی مسلمان در دیوان اشعار خود می‌گوید:

رمز قرآن از حسین آموختیم / زآتش او شعله‌ها اندوختیم

بر زمین کربلا بارید رفت / لاله در ویران‌ها کارید و رفت

تا قیامت قطع استبداد کرد / موج خون او چمن ایجاد کرد

بهر حق در خاک و خون گردیده است / پس بنای لا اله گردیده است

خون او تفسیر این اسرار کرد / ملت خوابیده را بیدار کرد

تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز / تازه از تکبیر او ایمان هنوز

کلیات اشعار اقبال – رمز بی‌خودی – ص 75 – سطر 17

بدون تردید نخستین سوالی که در اینجا و در این رابطه برای ما مطرح می‌گردد این است که آیا داوری محمد اقبال لاهوری در باب عاشورا و نهضت امام حسین یک داوری احساسی و تخیلی و شاعرانه و کورکورانه می‌باشد یا اینکه برعکس با عنایت به جایگاه اعتقادی و رویکردی محمد اقبال این داوری اقبال در باب عاشورا بر خلاف تمامی داوری‌های گذشته و حال در باب قیام تاریخ‌ساز امام حسین یک داوری واقع‌گرایانه و علمی می‌باشد؟ چراکه محمد اقبال نه شیعه بوده است تا توسط رویکرد شیعه‌گری خویش بخواهد یک داوری غالی و احساساتی و کورکورانه و مذهبی و اعتقادی از قیام امام حسین بکند و نه طرفدار اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام مداحی‌گری، اسلام زیارتی، اسلام ولایتی و اسلام حکومتی بوده است تا توسط مداحی‌گری از امام حسین بخواهد در راستای ایده‌های خود از قیام امام حسین برای خود دکان دو نبش اجتماعی – سیاسی ایجاد نماید.

لذا اگر بپذیریم که محمد اقبال مصلح بزرگ و مبارز آزادی‌خواه برابری‌طلب نیمه اول قرن بیستم جوامع مسلمان جهان بوده است، طبیعی است که داوری او در باب عاشورا و قیام امام حسین باید در چارچوب همان رویکرد سیاسی – اجتماعی – تاریخی – اعتقادی خودش تحلیل و تعریف نمائیم. آنچنانکه در این رابطه برای روشن شدن بیشتر موضوع می‌توانیم به رویکرد محمد عبده نسبت به نهج‌البلاغه امام علی اشاره کنیم. قابل ذکر است که کتاب نهج‌البلاغه امام علی که امروز در میان جوامع مسلمان تکثیر و انتشار یافته است گرچه در قرن چهارم هجری توسط شریف رضی جمع‌آوری شده است، ولی باز نشر آن مولود تلاش محمد عبده شاگرد سیدجمال الدین اسدآبادی در دهه آخر قرن نوزدهم و دهه اول قرن بیستم می‌باشد که طبق اعتراف خود محمد عبده در مقدمه چاپ نهج‌البلاغه او در دوران اقامتش در لبنان به صورت تصادفی با کتاب نهج‌البلاغه آشنا می‌شود و پس از مطالعه نهج‌البلاغه، در آنجاست که درمی‌یابد که به گنجینه‌ای از معارف اسلام قرانی دست پیدا کرده است.

آنچنانکه خود محمد عبده می‌گوید در زمان مطالعه نهج‌البلاغه چنین احساس می‌کردم که با خواندن هر خطبه و نامه و حکمت این کتاب پنجره‌ای دیگر از ابعاد گوناگون معارف اسلام قرانی در برابرم باز می‌شود که با پنجره قبلی کاملاً متضاد و متفاوت می‌باشد، بطوریکه برای مثال اگر در یک خطبه امام علی پنجره جهاد اسلامی را در برابرم باز می‌کرد، در خطبه دیگر پنجره اخلاق انسانی و زهد و عرفان قرآنی در برابرم باز می‌کرد و در خطبه دیگر پنجره قرائتی نو از جهان و خدا و وجود برای من آشکار می‌ساخت و در نامه یا خطبه و حکمت دیگر قرائتی نو از انسان و تاریخ و جوامع بشری عرضه می‌کرد.

باری، در این رابطه بود که طبق اعتراف خود محمد عبده در مرحله پسا شکست پروژه ضد استعماری و انحطاط‌زدائی سیدجمال، از آنجائیکه او در راستای آسیب‌شناسی و بازسازی و بازتولید حرکت سیدجمال، نخستین کسی بود که به پروژه اصلاحات فرهنگی یا اندیشه اصلاحی در جوامع مسلمان جهت دستیابی به تحول اجتماعی و تحول سیاسی اعتقاد پیدا کرد و در این رابطه به دنبال بستری جهت انجام این تحول فرهنگی در جوامع مسلمان بود، با آشنائی تصادفی با نهج‌البلاغه در می‌یابد که این کتاب می‌تواند در جوامع مسلمان اعم از شیعه و سنی بسترساز آن تحول فرهنگی – اعتقادی بشود، لذا در همین رابطه بود که محمد عبده اقدام به تنقیح و چاپ و تکثیر و تفسیر نهج‌البلاغه در جهان اسلام و از جمله در جوامع شیعه مدعی امام علی می‌کند.

فراموش نکنیم که نه تنها جوامع اهل تسنن از بعد از اهتمام محمد عبده به نشر و تکثیر و تبلیغ و ترویج نهج‌البلاغه بودند که با این کتاب آشنا شدند، حتی جوامع شیعه مدعی پیرو امام علی تا قبل از حرکت تبلیغی – ترویجی محمد عبده نسبت به نهج‌البلاغه امام علی غافل و جاهل بودند و حوزه‌های هزار ساله فقه‌زده و روایت‌زده روحانیت شیعه کوچکترین گامی در این رابطه بر نداشته بودند؛ بنابراین آنچه در این رابطه مهم است، گرایش محمد عبده به نهج‌البلاغه (در دهه آخر قرن نوزدهم و اوایل دهه اول قرن بیستم) به عنوان یک مانیفست یا نقشه راه جهت ایجاد تحول فرهنگی و تحول اجتماعی و تحول سیاسی در جوامع مسلمان اعم از شیعه و سنی می‌باشد، چراکه داوری محمد عبده در باب نهج‌البلاغه امام علی بر این امر قرار داشت که این کتاب در قرن بیستم پس از چهارده قرن از آنچنان پتانسیلی برخوردار می‌باشد که می‌تواند توسط تبلیغ و ترویج آن در جوامع مسلمان به یک تحول عمیق و همه جانبه فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اعتقادی بیانجامد. لذا در این رابطه است که اگر داوری کنیم که کتاب نهج‌البلاغه امام علی برای محمد عبده سر سلسله جنبان پروژه اندیشه اصلاحی یک مانیفست و نقشه راه بوده است داوری دور از ذهنی نکرده‌ایم.

یادمان باشد که نقشه راه اصلاح‌گری محمد عبده از زمانی دچار بن‌بست و شکست شد که شاگرد او رشید رضا با گرایش به اسلام سلفیه محمد ابن عبدالوهاب و ابن تیمیه و محمد بن عبدالعزیز سعودی از اسلام اجتماعی به اسلام حکومتی روی آورد؛ و در ادامه این رویکرد انحرافی رشید رضا به اسلام حکومتی و اسلام فقاهتی بود که مهندس حسن البنای مصری و سید قطب با تأسیس اخوان المسلمین رویکرد انحرافی اسلام فقاهتی و اسلام حکومتی و اسلام سلفی‌گری رشید رضا را نهادینه کردند (که البته با ترجمه آثار سید قطب توسط سیدعلی خامنه‌ای و آشنائی خمینی با رویکرد اسلام فقاهتی و اسلام حکومتی و سلفی‌گری سید قطب توسط ترجمه‌های سیدعلی خامنه‌ای) خمینی از تابستان سال 46 در نجف طی یک سلسله سخنرانی تحت عنوان ولایت فقیه (که بعداً توسط جلال الدین فارسی به صورت کتاب «ولایت فقیه» فعلی خمینی در آمد) برای اولین بار با تاسی از رشید رضا و حسن البنا و سید قطب، اسلام حکومتی در زیر چتر اسلام فقاهتی و اسلام روایتی حوزه‌های فقاهتی شیعه وارد دیسکورس روحانیت حوزه‌های فقاهتی شیعه کرد.

باری طرح رویکرد محمد عبده به نهج‌البلاغه امام علی در اینجا به عنوان مثال برای آن مطرح کردیم تا به تبیین این حقیقت بپردازیم که رویکرد محمد اقبال لاهوری به باز تعریف عاشورای امام حسین تنها در چارچوب مانیفست و نقشه راه محمد اقبال قابل فهم است. آنچنانکه بدون فهم مانیفست یا نقشه راه محمد عبده در عرصه پروژه اندیشه اصلاحی او امکان تکیه او بر کتاب نهج‌البلاغه امام علی قابل فهم و تبیین نیست؛ و علت اینکه حوزه‌های فقاهتی جوامع شیعه در طول هزار سال قبل از محمد عبده نتوانسته بودند، به جایگاه نهج‌البلاغه در دیسکورس مسلمانان پی ببرند، این بود که روحانیت شیعه حوزه‌های فقاهتی توسط زندانی شدن در چارچوب اسلام روایتی و اسلام فقاهتی نیازی به نقشه راه و مانیفست امام علی و نهج‌البلاغه نداشتند تا مانند محمد عبده به نهج‌البلاغه امام علی به عنوان نقشه راه و مانیفست حرکت خود بر آن تکیه نمایند.

در این رابطه است که سوالی که در این جا و در همین رابطه قابل طرح می‌باشد اینکه (در مقایسه رویکرد محمد اقبال با رویکرد محمد عبده و گرایش محمد عبده به نهج‌البلاغه امام علی به عنوان مانیفست و نقشه راه اصلاحی خود در جوامع مسلمان) چرا محمد اقبال لاهوری بر قیام امام حسین تکیه مانیفستی و نقشه راه می‌کند؟

برای پاسخ به این سؤال کلیدی باید قبل از آن به دو سؤال دیگر پاسخ بدهیم اول اینکه چه تبیینی محمد اقبال از عاشورا و قیام امام حسین داشته است؟ دوم اینکه راه محمد اقبال کدام است که او عاشورا و قیام امام حسین را به عنوان مسیر راه و نقشه راه و مانیفست راه خود انتخاب کرده است؟

در پاسخ به سؤال اول باید بینیم که محمد اقبال در اشعار فوق خود در تبیین قیام امام حسین بر چه مؤلفه‌های از حرکت امام حسین تکیه می‌نماید:

الف – قیام امام حسین دارای جوهر ضد استبدادی بوده است (تا قیامت قطع استبداد کرد / موج خون او چمن ایجاد کرد).

ب - قیام امام حسین در راستای به چالش کشیدن اسلام حکومتی بوده است (چو ن خلافت رشته از قرآن گسیخت / حریت را زهر اندر کام ریخت).

ج – قیام امام حسین جوهر حق‌طلبانه داشته است (بهر حق در خاک و خون گردیده است / پس بنای لا اله گردیده است).

د - قیام امام حسین جوهر توحیدگرائی در عرصه انسانی و اجتماعی و تاریخی داشته است (نقش الا الله بر صحرا نوشت / سطر عنوان نجات ما نوشت).

ه – قیام امام حسین جوهر حریت و آزادگی داشته است (آن امام عاشقان پور بتول / سرو آزادی زبستان رسول).

و - قیام امام حسین جوهر ایثارگرانه و عاشقانه داشته است (آن شنیدستی که هنگام نبرد / عشق با عقل هوس پرور چه کرد).

ز - قیام امام حسین در ادامه قیام برابری‌خواهانه و عدالت‌طلبانه پدرش امام علی بود ه است (الله الله بای بسم اله پدر / معنی ذبح عظیم آمد پسر).

ح – قیام امام حسین در ادامه نهضت رهائی‌بخش بشریت پیامبر اسلام در فرایند خاتمیت بود ه است (بهر آن شهزادهٔ خیر الملل / دوش ختم المرسلین نعم الجمل).

ط - قیام امام حسین در چارچوب دیالکتیک تاریخ بشریت انجام گرفته است نه در عرصه تضاد قبیله‌ای (موسی و فرعون و شبیر و یزید / این دو قوت از حیات آید پدید).

ک – قیام امام حسین برای کسب قدرت سیاسی نبوده است (مدعایش سلطنت بودی اگر / خود نکردی با چنین سامان سفر).

ل – قیام امام حسین در ادامه تسلسل نهضت شرک‌ستیز و توحیدگرای ابراهیم خلیل بود ه است (سر ابراهیم و اسمعیل بود / یعنی آن اجمال را تفصیل بود).

م – قیام امام حسین در جهت خودآگاهی‌بخشی توده‌ها بوده است (خون او تفسیر این اسرار کرد / ملت خوابیده را بیدار کرد).

ن - قیام امام حسین در راستای نقد قدرت حاکم بوده است (تیغ لا چون از میان بیرون کشید / از رگ ارباب باطل خون کشید).

ع – قیام امام حسین بر استراتژی نجات اسلام قبل از نجات مسلمین استوار بود ه است (نقش الا الله بر صحرا نوشت / سطر عنوان نجات ما نوشت).

ص – قیام امام حسین در راستای بازسازی اسلام انحطاط‌زده و فقه‌زده و خلافت‌زده پسا وفات پیامبر اسلام بود ه است (بر زمین کربلا بارید و رفت / لاله در ویران‌ها کارید و رفت).

ف – قیام امام حسین در راستای مبارزه با ذلت‌پذیری مسلمانان بوده است (عزم او چون کوهساران استوار / پایدار و تند سیر و کامکار).

س – قیام امام حسین در راستای انحطاط‌زدائی از اسلام تاریخی بوده است (تیغ بهر عزت دین است و بس / مقصد او حفظ آئین است و بس).

ق – فونکسیون تاریخی قیام امام حسین حیات اسلام قرآنی در برابر اسلام حکومتی و اسلام خلافت می‌باشد (تار ما از زخمه‌اش لرزان هنوز / تازه از تکبیر او ایمان هنوز).

ر - قیام امام حسین در راستای بازسازی جامعه مسلمانان انحطاط‌زده و استبدادزده بوده است (ما سواله را مسلمان بنده نیست / پیش فرعونی سرش افکنده نیست).

ش - بدین ترتیب بود که قیام امام حسین تفسیر کننده توحید و نبوت شد (در میان امت کیوان جناب / همچو حرف قل هو اله در کتاب).

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری