«ما» چه می‌گوئیم؟ - قسمت سوم

 

ما می‌گوئیم «جنبش اکثریت عظیم برای اکثریت عظیم» که بسترساز دستیابی به «دموکراسی شورائی و مشارکتی» در جامعه امروز ایران می‌باشد، تنها توسط تکوین «جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی دینامیک تکوین یافته از پائین جامعه ایران ممکن می‌باشد.»

ما می‌گوئیم تنها توسط «جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» است که پیوند فرهنگی و هویتی و اجتماعی بین گروه‌های مختلف رنگین کمان اجتماعی جامعه ایران «از پائین» شکل می‌گیرد.

ما می‌گوئیم جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین تنها توسط «پیوند جنبش‌های افقی و عمودی» گروه‌های اجتماعی مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران حاصل می‌شود، چراکه جنبش‌های افقی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران مشمول اردوگاه جنبش آزادی‌خواهانه جامعه بزرگ ایران می‌شود، در صورتی که جنبش‌های عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، شامل اردوگاه جنبش برابری‌خواهانه جامعه بزرگ ایران می‌شود؛ بنابراین تنها با جنبش‌های صرف افقی یا عمودی جدا از هم نمی‌توان به جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی تکوین یافته از پائین دست پیدا کرد.

ما می‌گوئیم «بیداری فراگیر توده‌ای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» زمانی حاصل می‌شود که آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و اجتماعی مشخص جامعه بزرگ ایران، بتوانند از طریق آگاهی‌های مذهبی اسلام تطبیقی بازسازی شده وارد ایمان و خودآگاهی توده‌های قاعده و بدنه جامعه امروز ایران بشوند.

ما می‌گوئیم تا زمانیکه «جنبش‌های مستقل و خودجوش سندیکائی» به صورت فراگیر در جامعه ایران تکوین پیدا نکنند، امکان استحاله «مبارزه کارگاهی و اتمیزه شده موجود، به مبارزه فراگیر و سازماندهی شده طبقه‌ای» وجود نخواهد داشت.

ما می‌گوئیم دستیابی به «عدالت جنسیتی» توسط برابری حقوق زن و مرد و «عدالت آموزشی» توسط غیر کالائی کردن آموزش و «عدالت اقتصادی و طبقاتی» توسط نفی کار مزدوری و «عدالت سیاسی» توسط حق تعیین سرنوشت جامعه، به عنوان کنش‌گران اصلی، تنها توسط تکیه بر «دموکراسی سه مؤلفه اقتصادی و سیاسی و معرفتی» حاصل می‌شوند؛ به عبارت دیگر در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، هم پروژه «سوسیالیسم یا اجتماعی کردن تولید و توزیع و مصرف» وهم پروژه «پلورالیسم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی» تنها از کانال دموکراسی سه مؤلفه‌ای (دموکراسی سیاسی و دموکراسی معرفتی و دموکراسی اقتصادی) حاصل می‌شود.

ما می‌گوئیم تا زمانیکه خیزش‌های اجتماعی برخاسته از قاعده جامعه ایران (با انگیزه مبارزه با فقر) در شکل «توده‌های بی‌شکل»، آن هم به صورت شورشی، نتوانند در پراتیک اجتماعی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو مؤلفه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه حل بشوند، خیزش‌های اجتماعی جامعه ایران (آنچنانکه در خیزش دی‌ماه 96 در بیش از صد شهر از 1600 شهر ایران شاهد بودیم) سترون و عقیم و سرکوب می‌شوند. (قابل ذکر است که تفاوت خیزش‌های بی‌شکل اتمیزه توده‌ای با جنبش‌های پیشرو سازماندهی شده در این می‌باشد که منهای تشکل و سازماندهی، «در جنبش‌ها، کنش‌گران همدیگر را می‌شناسند»، اما «در خیزش‌ها یا شورش‌ها، کنش‌گران یکدیگر را نمی‌شناسند». در نتیجه همین آفت است که عوامل سرکوب‌گر حاکمیت به راحتی می‌توانند با نفوذ در خیزش‌ها هدایت آن خیزش‌ها را در دست بگیرند).

ما می‌گوئیم برای اینکه خیزش‌های اجتماعی برخاسته از قاعده جامعه ایران (با انگیزه مبارزه با فقر به صورت توده بی‌شکل و اتمیزه شده) در راستای دستیابی و تکوین جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی جامعه بزرگ ایران قرار گیرند، باید تحت رهبری جنبش‌های افقی و عمودی پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قرار گیرند، در غیر این صورت این خیزش‌های توده‌های بی‌شکل علاوه بر اینکه بسترساز بازتولید هیولای پوپولیسم غارت‌گر حکومتی مانند دولت نهم و دهم می‌شوند، می‌توانند ابزار کسب قدرت سیاسی نیروهای تابع «پروژه رژیم چنج مثلث ترامپ – بن سلمان – نتانیاهو» یا جریان‌های طرفدار رویکرد انقلابی‌گری و براندازی تابع استراتژی کسب قدرت سیاسی از هر طریقی یا جریان‌های معتقد به اصلاح رژیم مطلقه فقاهتی از طریق صندوق‌های رأی وزارت کشور رژیم مطلقه فقاهتی در چارچوب قانون اساسی ولایت‌مدار مطلقه فقاهتی (توسط جناح‌های درونی حکومت برای بالا بردن قدرت چانه‌زنی در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت) می‌شوند.

ما می‌گوئیم انگیزه مبارزه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تنها باید در چارچوب «خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی سیاسی» حاصل بشوند. بدین ترتیب است که می‌توانیم داوری کنیم که تنها با انگیزه صرف «فقر» بدون «خودآگاهی» خیزش‌ها نمی‌توانند به جنبش‌های پایدار دینامیک نهادینه شده استحاله پیدا کنند.

ما می‌گوئیم دموکراسی به معنای تعیین مشروعیت توسط گروه‌های پائینی و بدنه جامعه ایران (به جای تعیین مشروعیت از طریق آسمان‌ها) تنها از طریق نهادهای مدنی خودجوش تکوین یافته از پائین دست یافتنی می‌باشد، بنابراین «در غیبت نهادهای مدنی مستقل خودجوش هر گونه خیزشی و جنبشی محکوم به شکست خواهد شد.»

ما می‌گوئیم تنها عامل استحاله دموکراسی نیابتی یا دموکراسی غیر مستقیم به دموکراسی مشارکتی و شورائی و مستقیم نهادهای مدنی جنبشی یا جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد.

ما می‌گوئیم نه با گفتمان سنت‌گرای جلال آل احمد و نه با گفتمان تجددگرای تقی‌زاده و نه با گفتمان لیبرالیستی مهدی بازرگان و نه با گفتمان سوسیالیستی حزب – دولت حزب توده و نه با گفتمان چریک‌گرایانه و ارتش خلقی حنیف‌نژاد و مجاهدین خلق و... «نمی‌توان بدون تحول فرهنگی و اجتماعی از طریق روش دموکراتیک به دموکراسی سه مؤلفه‌ای پایه‌دار در جامعه ایران دست پیدا کرد.»

ما می‌گوئیم برای ایجاد تحول اجتماعی تکوین یافته از پائین به صورت خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودهدایت‌گر جامعه سیاسی، نباید مردم را به مرگ بگیرند تا به تب راضی بشوند و نباید پائینی‌ها را در انتخاب بالائی‌ها بین «بد و بدتر» قرار دهند، بلکه برعکس باید توسط آگاهی‌های طبقاتی و سیاسی و اجتماعی، جامعه را بین انتخاب «خوب و خوب‌تر» قرار بدهیم.

ما می‌گوئیم مشروطه کردن رژیم مطلقه فقاهتی از طریق صندوق‌های رأی خود رژیم مطلقه فقاهتی و در چارچوب قانون اساسی ولایت‌مدار این رژیم امری غیر ممکن می‌باشد، چراکه در 40 سال گذشته، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشان داده است که تحول این رژیم توسط بالائی‌ها و از طریق صندوق‌های خود رژیم و در چارچوب قانون اساسی این رژیم امری غیر ممکن و آب در هاون کوبیدن می‌باشد.

ما می‌گوئیم تا زمانی که جامعه ایران نتواند از فرایند «رعیت تکلیفی و تقلیدی» مولود اسلام فقاهتی، وارد فرایند «شهروند اجتماعی» بشوند، امکان دستیابی به دموکراسی پایدار با روش دموکراتیک وجود ندارد.

ما می‌گوئیم تا زمانی که «آرمان‌های نظری نتوانند بدل به مدل و الگوی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بشوند، خود آن آرمان‌ها و ایده‌ها نمی‌توانند در عرصه حرکت تحول‌خواهانه جامعه ایران تأثیر عینی و میدانی داشته باشند»؛ بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران گفتمان‌ها باید در فرایند تحول خود بدل به مدل و الگوی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بشوند تا ظرفیت تأثیرگذاری در حرکت اجتماعی پیدا کنند.

ما می‌گوئیم در چارچوب مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در این الگو یا مدل:

اولاً دو مؤلفه «دموکراسی و عدالت» دارای پیوند دیالکتیکی و تنگاتنگ می‌باشند که خود نشان دهنده آن می‌باشد که «لازمه دستیابی به دموکراسی سیاسی و آزادی، دستیابی به حداقل عدالت می‌باشد» و «بدون حداقل عدالت امکان دستیابی به دموکراسی سیاسی در یک جامعه غیر ممکن می‌باشد» (چرا که به قول شریعتی در یک جامعه‌ای که عده‌ای سواره‌اند و عده‌ای دیگر پیاده، آزادی رقابت فقط در خدمت اصحاب سواره می‌باشد نه اصحاب پیاده).

ثانیاً مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی نشان دهنده آن است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «سوسیالیست از دل دموکراسی حاصل می‌شود» نه آنچنانکه کارل مارکس معتقد بود، «دموکراسی از دل سوسیالیسم.»

ثالثاً مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی مورد اعتقاد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نشان دهنده آن است که تنها «سوسیالیسم محصول روش دموکراتیک» است که می‌تواند در پیوند با دموکراسی قرار گیرد، بنابراین هر گونه سوسیالیستی که خارج از روش دموکراتیک بخواهد از طریق انقلابی‌گری یا تکیه بر شورش‌های خود به خودی از کانال کسب قدرت سیاسی به صورت تزریقی از بالا بر جامعه تحمیل بشود، نه تنها نمی‌تواند به دموکراسی برسد بلکه آنچنانکه در قرن بیستم در پروژه حزب - دولت لنین بشریت تجربه کرد، این چنین سوسیالیستی راهی جز رسیدن به ورطه هیولای توتالیتر استالینیستی ندارد؛ و دموکراسی اولین قربانی چنین سوسیالیستی خواهد بود؛ بنابراین در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تنها سوسیالیستی که می‌تواند بسترساز دستیابی به دموکراسی سه مؤلفه‌ای بشود، آن سوسیالیستی است که با روش دموکراتیک (از طریق جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبری تکوین یافته از پائین) بتواند در چارچوب «کنش‌گری جامعه، نه طبقه تنهای کارگر» مستقر بشود.

بدون تردید در این رابطه برعکس آنچه که کارل مارکس و بعداً پلخانف و لنین می‌اندیشیدند، جهت نهادینه کردن سوسیالیست نیازمند به «دیکتاتوری پرولتاریا به عنوان شکل دولت» نیستیم، بلکه «شکل دولت در کادر دموکراسی شورائی» حاصل می‌شود؛ یعنی «دموکراسی به عنوان شکل دولت مطرح می‌شود نه دیکتاتوری پرولتاریا» (آنچنانکه کارل مارکس و پلخانف و لنین می‌گفتند).

رابعاً در مدل و الگوی دموکراسی سوسیالیستی، دموکراسی فقط منحصر به شکل حکومت نمی‌شود و دموکراسی تنها به مؤلفه سیاسی آن خلاصه نمی‌شود، بلکه بالعکس در مدل دموکراسی سوسیالیستی، دموکراسی دارای سه مؤلفه سیاسی و اقتصادی و معرفتی می‌باشد و تنها در این جایگاه است که دموکراسی سوسیالیستی با دموکراسی لیبرالیستی مرزبندی می‌کند چراکه در دموکراسی لیبرالیستی یا دموکراسی سرمایه‌داری آنچنانکه تاچر نخست وزیر اسبق انگلیس می‌گفت «جامعه وجود ندارد، آنچه واقعیت دارد فقط فرد و افراد است». البته آن هم فرد برخوردار مورد اعتقاد نظام سرمایه‌داری.

ادامه دارد