مبانی فلسفی اندیشه ما - اصل سوم
تکامل – بخش دوم
4 - هگل و تبیین فلسفی اصل تکامل دینامیک جهان:
مبانی فلسفی و تئوری تکامل دینامیک هگل عبارتند از:
1 - اصل وحدت عین و ذهن.
2 - اصل استنتاجی بودن نظام عالم بر پایه - دلیل و مدلول عقلی- و نه علت و معلول فلسفی.
3 - اصل وحدت وجودی بین - خدا به عنوان روح مطلق و جهان در حال شدن- در تمامی مراحل شدن وجود.
4 - اصل غایت الغایت بودن خدا به عنوان روح مطلق وجود (نه علت العلل بودن یا محرک اولیه بودن او).
5 - اصل پیوند وجودی بین جهان و روح مطلق - چه در عرصه شدن و چه در عرصه غایت الغایت-.
6 - اصل تکامل پذیر بودن خدا در عرصه شدن وجود.
7 - اصل دیالکتیکی بودن - شدن عالم- که بر سه پایه تضاد و حرکت و تکامل استوار میباشد.
8 - اصل تبیین تکامل عالم وجود بر پایه اصل - تغییر کمی به کیفی یا تبیین تکامل بر پایه تحول کیفی-.
9 - اصل تعریف تکامل بر پایه شدن وجود.
10 - اصل تبیین - شدن- بر مثلت تز و آنتی تز و سنتز.
11 - اصل تبیین مکانیزم - شدن یا تکامل- در بستر مثلث تز و آنتی تز و سنتز.
12 - اصل ذاتی بودن و دینامیک بودن تکامل بر پایه طرح - تضاد درونی پدیدهها- به عنوان آبشخور اولیه شکل گیری حرکت دینامیکی جهان.
13 - اصل تک پایهائی بودن اصل تضاد در بستر - تکوین و پیدایش حرکت در شکل تز و آنتی تز و سنتز- که ابتدا تضاد به صورت یک امر ظاهر میشود، خود این امر به نفی خود میپردازد، و از نفی خودش آنتی تز یا وجه دیگر تضاد به همراه حرکت شکل میگیرد، که به موازات آن باز خود این - آنتی تز- به نفی خودش میپردازد، که از نفی آنتی تز – سنتز- حاصل میشود، که این سنتز همان - شدن و اصل تکامل- میباشد که به صورت دینامیکی و در شکل - تغییر کمی به کیفی- حاصل میشود و از - هستی مطلق- شروع میشود و در نهایت امر به - روح مطلق یا خداوند- ختم میگردد.
14 - اصل تعریف تاریخ بر پایه - شدن وجود- که از آنجائیکه - شدن مشمول کلیت جهان- میشود، لذا تاریخ مشمول - کل عالم واقع- میشود، یعنی از دیدگاه هگل تاریخ عبارت است از - حرکت شدن دیالکتیکی همه وجود-.
15 - اصل تحول پذیری و تکامل پذیری دیالکتیکی -عالم ذهن مانند عالم عین-.
16 - اصل آمیخته بودن - خدا و روح با عالم عین و وجود-.
17 - اصل استنتاج منطقی - مدلول از دلیل و نه ایجاد و تولید مدلول از دلیل- یا ایجاد و تولید معلول از علت.
18 - اصل جایگزینی دلیل به جای علت.
19 - اصل جایگزینی -غایت الغایات- بودن خداوند به جای -علت العلل- بودن خداوند.
20 - اصل حاصل شدن هر ضدی از ضد خودش.
21 - اصل کمی و کیفی بودن سیر دیالکتیکی تکامل، به این صورت که؛ هستی و وجود در سیر دیالکتیکی خود از کمیت به کیفیت- گذر میکند. یعنی سیر دیالکتیکی حرکت دینامیکی - ناشی از تضاد درونی یکنواخت نیست- بلکه بالعکس اول سیری کمی و تدریجی دارد، که در مرحلهائی از شدن این - سیر دیالکتیکی تدریجی بدل به تحول دفعی و کیفی- میگردد.
22 - اصل - اشکال تکامل دینامیکی وجود- که در دو شکل انجام میگیرد که یکی را - تکامل کمی- مینامند و دیگر را - تکامل کیفی-.
23 - اصل نفی اثبات خداوند بر پایه اصل -علیت یا علت نخستین یا محرکه اولیه فلاسفه گذشته، و جایگزین کردن اثبات خدا بر پایه اصل - ضرورت منطقی عقلی و دلیل و نتیجه-.
24 - اصل غایت الغایت بودن خداوند به صورت - روحی که در همه وجود و آمیخته با وجود، در حال شدن و تکامل میباشد که در نهایت تکامل، وجود به روح مطلق که غایت الغایات وجود میباشد میرسد- یعنی از دیدگاه هگل - خدا روح مستقل از عالم که خالق عالم باشد نیست- بلکه خود - روح آمیخته با وجود است- که در عرصه خلقت تکاملی عالم کامل میشود و در نقطه نهائی تکامل جهان به مرحله - روح مطلق هستی- میرسد.
25 - اصل رابطه خداوند با عالم؛ که به صورت فرآیندیهای مختلف از - طبیعت تا انسان و از انسان تا روح مطلق- ادامه پیدا میکند. به این ترتیب که ابتدا - روح خود را نفی میکند و با نفی روح است که طبیعت بوجود میآید و انسان زمانی بوجود آمد، که طبیعت خود را نفی کرد. پس از نفی روح، طبیعت نتیجه شد و از نفی طبیعت، انسان نتیجه گردید.
26 - اصل وحدت وجودی -عین و ذهن- به اینصورت که از نظر هگل؛ یک ذات در عالم دو گونه نتیجه میدهد؛
الف - وجود عینی.
ب - وجود ذهنی. به عبارت دیگر وجود عینی و وجود ذهنی از نظر هگل (برعکس آنچه دکارت و کانت میاندیشیدند)، دو وجود منفک از هم نمیباشد بلکه دو چهره از یک وجود هستند.
27 - اصل وحدت - مکانیزم و کارکرد عین و ذهن- به این شکل که از نظر هگل؛ هرچه در ذهن بر پایه اصل ضرورت منطقی عقلی و بر پایه دلیل و مدلول نتیجه میدهد، در عالم عین قابل تحقق میباشد. - یعنی از نظر هگل آنچه عین است ذهن است و آنچه ذهن است عین است و بین عین و ذهن هیچ شکافی وجود ندارد، نه به لحاظ پذیرش قوانین دیالکتیکی و نه به لحاظ تقدم و تأخر تکوینی و زمانی.
28 - اصل استنتاج - دلیل از مدلول- به جای اصل ایجاد -علت از معلول- به عبارت دیگر از نظر هگل؛ در جهان عین و ذهن که بر پایه دلیل و استنتاج حرکت میکنند، مدلول مانند علت از معلول بوجود نمیآید، بلکه بالعکس - مدلول از دلیل نتیجه میشود-. پس در دستگاه فکری هگل نباید بگوئیم - آنتی تز از تز- بوجود میآید یا زائیده میشود، بلکه بالعکس باید بگوئیم - آنتی تز از تز- نتیجه میشود.
29 - اصل -ذومراتب بودن- تکامل یا شدن در عرصه دیالکتیک وجود- (یا مثلث تز و آنتی تز و سنتز)، است. بدین ترتیب که -هستی در گهواره تکامل از صورت بسیط به سمت مرکب پیش میرود و هرچه پیشتر میرود این مرکب، مرکبتر میشود. آغاز این پروسس -هستی مطلق- است که در شکل - وجود صرف- میباشد و نهایت آن - روح مطلق- است که همان خداوند میباشد.
30 - اصل - وحدت وجود بین خداوند و عالم هستی- زیرا از نظر هگل از آنجائیکه؛ خداوند به عنوان روح از آغاز وجود تا انتهای روح مطلق، آمیخته با وجود است و همراه با وجود تکامل پیدا میکند، لذا خداوند در این دستگاه در جریان عالم میباشد و مانند خدای - ساعت ساز نیوتن یا خدای محرک اولیه ارسطو- بیکار نمیباشد.
31 - اصل -همگانی بودن تاریخ- از آنجائیکه از نظر هگل تاریخ عبارت است از؛ شدن- و از آنجائیکه شدن بر پایه - مثلث تز و آنتی تز و سنتز- تمامی عالم را در برگرفته است، لذا همه عالم تاریخ است و همه عالم در حال شدن است.
32 - اصل - تاریخمند بودن ذهن انسان- از نظر هگل آنچنانکه؛ عین در حال شدن است و دارای تاریخ میباشد، ذهن هم در حال شدن پیوسته میباشد، بنابر این ذهن هم دارای تاریخ است-.
33 - اصل - نفی منطقی بودن عقلی قانون علیت- از نظر هگل اصل علیت (که پایه معرفت شناسی فلاسفه تاکنون بوده است)، یک اصل عقلی بر پایه ضرورت منطقی نمیباشد، زیرا علیت فقط یک قانون محسوس است، یعنی چون در بیرون دیدیم یا احساس کردیم، حکم به انجام آن میدهیم.
34 - اصل - ضرورت منطقی بودن رابطه دلیل با مدلول- از نظر هگل در دستگاه - دلیل مدلول- که بر پایه استنتاج و اصل ضرورت منطقی استوار میباشد - رابطه دلیل و مدلول ذاتی است- و نیازمند به علت نیست، اما در دستگاه علت و معلول - رابطه علت و معلول ذاتی نیست و بر پایه اصل ضرورت منطقی استوار نمیباشد-.
35 - مشخصه اصل تکامل جهان از نظر هگل: تکامل امری است که؛ اولا ذومراتب، در ثانی دیالکتیکی، در ثالث دینامیکی، در رابع محصول شدن است، در خامس استنتاجی است و نه علتی، در سادس به صورت کمی و کیفی شکل پیدا میکند.
36 - مشخصه اصل حرکت از نظر هگل: حرکت امری است که؛ اولا استنتاج شده از تضاد درونی است، در ثانی درونی است نه برونی، در رابع دینامیکی میباشد و نه مکانیکی، در خامس دیالکتیکی است نه استاتیکی، در سادس تکاملمند میباشد نه یکنواخت.
5 - داروین و نئوداروینیسم و تئوری علمی -اصل تکامل دینامیک جهان و مبانی تئوری علمی تکامل دینامیک- از داروین و نئوداروینیسم:
1 - در عرصه زیست شناسی اصل - ترانسفورمیسم یا تبدل انواع- حاکم میباشد و انواع تبدیل مییابند و از یکدیگر بر میآیند.
2 - علت تبدل انواع عبارتند از؛
الف - اصل تنازع در بقا.
ب - اصل انطباق با محیط.
ج - اصل بقاء اصلح.
د - اصل توارث.
3 - اصل تکامل که در گرو اصل تبدل انواع میباشد دقیقا بر پایه اصل - بقاء اصلح- صورت میپذیرد که مطابق آن، طبیعت آنها را که شایستهترند برای بقاء انتخاب میکند.
4 - اصل تبدل انواع در طبیعت امری ضروری و حتمی خواهد بود، زیرا کوشش موجودات برای بقاء جبری است و در این کوشش -آن وجود کامیاب میشود که اصلحتر باشد-.
5 - موجودات در آغاز خلقت چنانکه امروز هستند خلق نشدهاند، نخستین جاندار از نظر -نوع واحد بوده- که در مرتبهائی بسیار پست و ساده قرار داشته است، میلیونها سال طول کشیده تا در گهواره تکامل تنوع موجود شکل پیدا کرده است.
6 - تکامل و تبدل انواع در عرصه حیات و زیست به دو شکل - کمی و تدریجی و کیفی یا دفعی- صورت گرفته است. به عبارت دیگر تکامل در بستر حیات و زیست به دو شکل - ترانسفورمیسم یا تدریجی و موتاسیون یا جهشی- به انجام رسیده است، که مرحله ترانسفورمیسم تکامل را میتوانیم - مرحله حرکت کمی تکامل بنامیم و مرحله موتاسیون را مرحله تغییر کیفی- حرکت تکامل بنامیم.
7 - حرکت تکامل از آغاز تا انتها صورت پروسس داشته است که این پروسس تا قبل از انسان فرآیند تکامل زیستی نامیده میشود، اما از مرحله پیدایش انسان فرآیند تکامل انسان عوض شد و تکامل تاریخی، جانشین تکامل زیستی قبلی میشود و دیگر تنوع انواع در شکل زیستی آن تحقق پیدا نمیکند، بلکه -ارابه تکامل در عرصه تکامل تاریخی- پیش خواهد رفت.
8 - قوانین کلی تکامل وجود که عبارتند از؛ سه اصل:
الف - ساده به پیچیده.
ب - حرکت مارپیچی.
ج - حرکت برگشت ناپذیر، بر تکامل زیستی و تکامل تاریخی انسان نیز حاکم میباشد.
6 - قرآن و تئوری فلسفی و علمی اصل تکامل دینامیک جهان:
مبانی مذهبی تئوری تکامل دینامیک جهان از نظر قرآن:
1 - از نظر قرآن مبنای تکامل وجود در عرصه شدن یا صیرورت میباشد. «...أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ - (معنی صیرورت همان شدن میباشد که تکامل از نظر قرآن محصول آن است) همانا شدن شما به سوی پروردگار میباشد – آیه 53 – سوره شوری.»
2 - خداوند غایت الغایات - شدن و تکامل وجود- میباشد. «...وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ- غایت شدنهای وجود به طرف خداوند است – آیه 28 – سوره آل عمران.»
3 - همه هستی و تمامی وجود در گهواره تکامل و شدن تکاملی به سوی خداوند صیر میکنند. «...وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَينَهُمَا وَإِلَيهِ الْمَصِيرُ - تمامی آسمان و زمین و هرچه در آنها است در حال شدن به سوی خداوند میباشند – آیه 18 – سوره مائده.»
4 - حرکت تکامل در کلیت وجود امری جبری میباشد و تخلف از آن برای هیچ پدیدهائی امکان پذیر نیست. «...وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيهِ يرْجَعُونَ - تمامی آنچه در آسمان و زمین هستند، چه بخواهند و چه نخواهند بسوی پروردگار باز خواهند گشت – آیه 83 – سوره آل عمران.»
5 - هدف خلقت انجام اصل تکامل در وجود میباشد. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ - آیا چنین میپندارید که هستی به عبث خلق شده و شما به طرف ما بازگشت پیدا نمیکنید – آیه 115 – سوره مومنون.»
6 - هم «منشاء تکامل» خدا است و هم «غایت تکامل» خدا است. «...إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ - شروع حرکتمان از خدا بوده، غایت حرکت مان هم بازگشت به همین خداوند میباشد – آیه 156 – سوره بقره.»
7 – هر چیزی که از گهواره تکامل دور شود نابود میگردد. «...كُلُّ شَيءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ... - همه آنچه که از راه او جدا شوند نابود میگردند – آیه 88 – سوره قصص.»
8 - تکامل هستی صورت دفعی نداشته بلکه به صورت یک پروسس و در فرآیندهای مختلفی حاصل شده است. «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍ... – پروردگار شما- خداوندی است که هستی را در هفت روز خلق کرد – آیه 3 – سوره یونس»؛ و «وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيامٍ... - اوست خدای که هستی را در هفت مرحله آفرید – آیه 7 – سوره هود.»
9 - اصل تبدل انواع در عرصه تکامل زیستی حاکم میباشد. «وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى رِجْلَينِ وَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يخْلُقُ اللَّهُ مَا يشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ - او است خدائی که آفرید تمامی موجودات ذی حیات را از آب، در عرصه این آفرینش مرحلهائی برشکم حرکت میکردند، مرحلهائی بر چهار پا و مرحلهائی بر دو پا، همانا خداوند بر همه چیز تواناست – آیه 45 – سوره نور.»
10 - در عرصه تکامل تاریخی و انسانی و اجتماعی - معیار تکامل سبقت گرفتن در عرصه عمل خودآگاهانه میباشد. «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَياةَ لِيبْلُوَكُمْ أَيكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا... - اوست خدائی که خلق کرد موت و حیات تا آزمایش کند شما را با احسن عمل – آیه 2 – سوره ملک.»
11 - مراحل تکامل زیستی موجودات ابتدا صورت کمی و تدریجی داشته و در پایان هر مرحلهائی این - صورت کمی و تدریجی حالت دفعی و کیفی- به خود گرفته است؛ و «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِينٍ - ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِي قَرَارٍ مَكِينٍ - ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ - همانا ما آفریدیم انسان را از طین. پس گردانیدیم نطفه را در رحم. پس در رحم آن نطفه را بدل به خون بسته و بعد آن خون بسته را بدل به گوشت و بعد آن گوشت را بدل به استخوان و بعد آن استخوان را با گوشت پوشاندیم. - تا اینجا تکامل صورت کمی و تدریجی داشت به این مرحله که رسید، تکامل تدریجی قبلی دچار تحول کیفی میشود (توجه به بیان «خلقا آخر» در این آیه که از نظر مفسرین حتی صاحب المیزان، دلالت بر تحول کیفی در حرکت تدریجی قبلی تکامل میکند) – آیات 12 الی 14 – سوره مومنون.»
12 - از آنجائیکه همه - جهان در بستر شدن بسوی غایت تکامل خداوند میروند- در نتیجه دارای تاریخ میباشند. «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيفَ بَدَأَ الْخَلْقَ... - بگو در زمین بگردید تا بفهمید که ما خلقت را چگونه آغاز کردیم – آیه 20 – سوره عنکبوت.»
13 - خلقت و تکامل آن امری قانونمند و منظم میباشد. «الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ - ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَينِ ينْقَلِبْ إِلَيكَ الْبَصَرُ خَاسِئًا وَهُوَ حَسِيرٌ - وَلَقَدْ زَينَّا السَّمَاءَ الدُّنْيا بِمَصَابِيحَ وَجَعَلْنَاهَا رُجُومًا لِلشَّياطِينِ وَأَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابَ السَّعِيرِ - اوست خدائی که آسمانها را به صورت فرآیندی و مرحلهائی آفرید آیا در بنای این آسمانها بی نظمی و خللی میبینید، اگر آن را منظم و قانونمند نمیبینید در شناخت خود شک کنید، پس به – بازشناخت- دوباره از آنها بپردازید آیا بازهم در آنها سستی و بی نظمی میبینید، اگر اینبار هم دیدید بازهم در شناخت خود شک کنید و با نگاهی جدید به مطالعه هستی بپردازید، بالاخره شناخت شما منقلب خواهد شد – آیات 3 الی 5 – سوره ملک.»
14 - شدن و تکامل بر بستر دیالکتیک انجام میگیرد و هستی دارای حرکت دینامیک میباشد. «تُولِجُ اللَّيلَ فِي النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيلِ وَتُخْرِجُ الْحَي مِنَ الْمَيتِ وَتُخْرِجُ الْمَيتَ مِنَ الْحَي... - داخل میکنیم شب را در روز و روز را درشب، و خارج میکنیم زنده را از مرده و مرده را از زنده – آیه 27 – سوره آل عمران.»
15 - خداوند تکامل پذیر نیست بلکه تکامل بخش است ولی آمیخته با وجود است و بیرون از وجود نمیباشد (نه به صورت محرک اولیه ارسطو و نه به صورت خدای ساعت ساز نیوتن و نه به صورت خدای محرک دکارت)، «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّي يوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيتُونَةٍ لَا شَرْقِيةٍ وَلَا غَرْبِيةٍ يكَادُ زَيتُهَا يضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يشَاءُ وَيضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ - خداوند نور سماوات و زمین است. مثال این نور قندیلی میماند که در دیوار میکنند و چراغ فانوس را در آن قندیل قرار میدهند. روی این چراغ فانوس یک شیشه قرار دارد که فتیله چراغ درون آن شیشه مانند ستاره میدرخشد و نور افشانی میکند. فتیله این چراغ از روغنی که در مخزن آن قرار دارد تغذیه میکند آن روغن، روغن درخت زیتونی است که هم شرق را درهم نوردیده و هم غرب را. نزدیک است خود این روغن جدای از فتیله روشن بشود، در آن صورت هم نور شیشه و هم نور روغن ترکیب میشود و باعث روشنی بیشتر میشود. خداوند اینچنین با نورش هدایت میکند. این مثالی است برای ناس و خداوند برهمه چیز آگاه است – آیه 35 – سوره نور.»
ادامه دارد