تفسیر سوره انسان یا دهر
تبیین فلسفی انسان از نگاه وحی و محمد و قرآن– بخش دوم
انسان محمد، انسانی مسئولیتخواه و مسئولیتطلب میباشد، (زیرا محمد به او آموخته است که «کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته - همهتان نسبت به هم دیگر مسئولیت متقابل دارید.» یا «من اصبح و لم یهتم بالامور مسلمین فلیس بمسلم - کسی که صبح کند و نسبت به امور مسلمین اهتمام نورزد، مسلمان نیست.»)
انسان محمد، انسان مساواتطلب و سوسیالیست منش است. چراکه از محمد آموخته است که «الناس سواسیته کاسنان مشط - مردم مانند دانههای شانه برابر هستند.»
انسان محمد، انسان عصیانگر و منتقد اجتماعی و سیاسی و... است. (چرا که او از محمد شنیده است که:) نهج البلاغه فیض الاسلام - نامه 53 امام علی به مالک اشتر، که در یکی از فرازهای آخر این نامه که امام از قول محمد به مالک اشتر مینویسد: «...فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صلی الله علیه و اله یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ اَلْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ... - ای مالک من خود از پیامبر چندین بار شنیدهام که میفرمود: ملتی که در آن ضعیف نتواند بدون لکنت زبان و ترس، حق خود را از قوی بگیرد، هرگز روی سعادت و خوشبختی نخواهد دید.»
انسان محمد، یک انسان اومانیست انسان گراست. (چراکه او از محمد شنیده است که: «أیها الناس ان ربکم واحد وإن أباکم واحد کلکم لآدم وآدم من تراب... - ای انسانها، همه فرزندان یک آدمی هستید که او از خاک است...»).
انسان محمد، یک انسان فردگرا و لیبرال نیست، بلکه او یک انسان جامعه گرا است. که (از محمد شنیده است که: مردمی سوار کشتی شدند، و در دریای پهناور با کشتی طی طریق میکردند. یک نفر را دیدند که در جائی که نشسته بود و متعلق به خودش بود، در حال سوراخ کردن کشتی است. آن جامعه جلو او را نگرفتند. کشتی سوراخ شد و آب به داخل کشتی رخنه کرد، همه آن جامعه غرق شدند).
انسان محمد، انسان مسئولیت پذیر و مشارکتطلب میباشد. (چراکه او از محمد شنیده است که: سپاه محمد در مسیری حرکت میکرد. در منزلی جهت استراحت پیاده شدند. هر کس جهت تدارک زندگی بین راه، کاری به عهده گرفت. پیامبر هم گفت؛ جمع کردن هیزم در بیابان هم سهم من باشد. اصحاب مخالفت کردند. پیامبر در پاسخ آنها فرمود: «ان الله یکره آن یراه متمیزین بین اصحاب - خداوند دوست ندارد که یکی از بندههایش در میان بندگان دیگر، برای خود امتیازی نسبت به منهای دیگران قائل بشود.»)
انسان محمد به مسئولیتهای فردی و شخصی خویش اهمیت میدهد؛ و هرگز حاضر نیست انجام کار شخصی خود را به دیگران محول نماید. (در یکی از غزوههای پیامبر، سپاه در منزلی فرود آمد. پیامبر به طرفی رفت و سپس همان مسیر را برگشت. اصحاب متحیر شدند که میبینند برای چه پیامبر بر گشته است؟ اما آنها با تعجب دیدند که پیامبر بر گشت، تا زانو بند شتر خود را، که نبسته بود، ببندد. خطاب به پیامبر گفتند؛ یا رسول الله میخواستی به ما امر کنی تا ما انجام دهیم، و شما این راه را دو باره بر نگردید. پیامبر در پاسخ آنها فرمود؛ تا میتوانید در کارهای فردی و شخصی خود، از دیگران کمک نگیرید؛ و خود، کار فردی و شخصی خود را انجام بدهید).
انسان محمد انسانی صابر، مقاوم و شکست ناپذیر است. (چراکه او محمد را اینچنین شخصی میبیند. آنچنانکه امام علی میگوید: «وقتی که در عرصه مبارزه اوضاع سخت میشد، ما برای کسب انرژی مثبت به محمد پناه میبردیم.»)
انسان محمد، انسانی است که صلابت فردی در اوج و محبوبیت اجتماعی در اوج دارد. (چراکه در نگاه او محمد تابلو این نمایش است. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُمْ... - محمد فرستاده خداست. او و آنانی که با او هستند، بر کفار صلابت دارند. اما برای امت خود رحیم هستند – آیه 29 – سوره فتح.»)
انسان محمد، یک انسان اجتماعی و مردمی و ساده زیست و سبک بار میباشد (چراکه او محمد را این چنین میبیند. امام صادق در وصف پیامبر میفرماید: «کان رسول الله یجلس الجلوس العبد و یاکل اکل العبد و یعلم انه العبد - محمد مانند بندگان نشست و بر خاست میکرد و مانند بندگان خورد و خوراک داشت؛ و اصلا باورش این بود که او یک بنده است.» انسان محمد با تمامی تجلیات اشرافیت و طبقاتی مخالف است) چراکه او محمد را اینچنین دیده: «پیامبر با دستش ریشش را میگرفت و میگفت؛ ریشهایی که از این قبضهام بیشتر باشد، در آتش جهنم خواهد سوخت.»او همچنین دستور میداد تا لباسهایی که از زانو بلند تر هستند، قیچی کنند؛ و همیشه خود با نفر دیگری بر شتر برهنه یا مرکب، سوار میشد.
انسان محمد به کارکردن در عرصه کار طبیعی یا کار اجتماعی، بیش از هر چیز بها میدهد. (چراکه او محمد را این چنین دیده است: «پیامبر از غزوه بنی مصطلق بر میگشت، وقتی در بیرون مدینه از مرکب، جهت پاسخگوئی به مستقبلین پیاده شد، و با مردم شروع به دست دادن کرد، ناآگاه در میان دستان خود دستی را در دست خویش احساس کرد، که در نتیجه کار با طبیعت، به شدت سخت شده است. پیامبر از آن کارگر پرسید؛ چرا دستانت چنین شده است؟ آن کارگر در پاسخ به محمد گفت؛ در نتیجه بیل و کلنگ زنی، کف دستانم سخت شده است. پیامبر بازوی آن مرد را به صورت یک پرچم گرفت و به جلو اصحاب و سپاه آورد؛ و پس از بوسه زدن به آن دستها فرمود، این دست کارگر، آن دستی است که آتش قیامت هرگز آن را نخواهد سوزانید»).
انسان محمد انسان معراج و اسری است. انسان محمد انسان کتاب و حکمت است. انسان محمد انسان تفکر و قیام است. انسان محمد انسان شمشیر و سخن و سیاست است. انسان محمد انسان معاد و معاش است. انسان محمد زهاد الیل و اسد النهار است.
1- سوره انسان یا دهر یک سوره مکی است نه یک سوره مدنی:
آنچنانکه قبلا هم در تفسیر سورههای گذشته مطرح کردیم، از آنجائیکه استراتژی محمد در مکه با استراتژی محمد در مدینه متفاوت بوده است، (چراکه استراتژی محمد در مکه یک استراتژی آگاهی بخش بود. در صورتی که استراتژی محمد در مدینه یک استراتژی آزادی بخش بوده است). در این راستا با عنایت به آنچه که فوقا مطرح کردیم. آنچنانکه گفتیم؛ بزرگترین معجزه محمد «تاریخی کردن وحی بر پایه تاریخ مبارزه 23 ساله خود» بوده است. در این راستا بر حسب نوع استراتژی محمد در مکه و مدینه، مضمون و شکل بندی وحی محمد در مکه با وحی محمد در مدینه، متفاوت میباشد. در مکه به خاطر استراتژی آگاهی بخش، آیات نازل شده در بستر حرکت فکری و فلسفی و ایدئولوژیک آگاهی بخش، استوار بوده است. در صورتی که در مدینه، به علت استراتژی آزادی بخش محمد، آیات و سورهها، آیات و سورههای جامعه ساز و حقوقی و تکلیفی میباشد؛ لذا در همین راستا است که برعکس آنچه مفسرین در باب سوره انسان یا دهر گفتهاند، ما معتقدیم که (آنچنانکه صاحب تفسیر روح المعانی بنا به نقل صاحب تفسیر المیزان در صفحه 192 جلد بیستم ترجمه فارسی سطر آخر آن میگوید: «این سوره تمامیش در مکه نازل شده است»). تمامی آیات این سوره؛
اولا یک دست میباشد.
در ثانی با توجه به مضمون و محتوای تمامی آیات آن که در سه بخش - انسان و معاد و وحی - خلاصه میشود، صورت تبیینی و فلسفی داشته است، نه تشریحی و تقنینی و تهییجی و تبلیغی، که خاص سورههای مدنی میباشد؛ لذا تمامی آن در مکه نازل شده است؛ و هیچ آیهائی که دلالت بر حرکت آزادی بخش مدنی محمد داشته باشد، در این سوره یافت نمیشود.
حال با توجه به این مقدمه میپردازیم به تفسیر این سوره:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ حِينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يكُنْ شَيئًا مَذْكُورًا - إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا - إِنَّا هَدَينَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا- به نام خداوند رحمان و رحیم. آیا بر انسان دورانی نگذشته است که او دارای تاریخ نبود. (یا به عبارت دیگر قابل ذکر نبود). ما انسان را از نطفه امشاج، که دارای استعدادهای بالقوه مختلفی بود، در بستر نبتلیه یا تکامل مرحلهائی، (نبتلیه از نظر لغتی به معنای انتقال از مرحله به مرحله دیگر میباشد) خلق کردیم؛ و در بستر این تکامل تدریجی و مرحلهائی بود، که انسان را به شناخت رسانیدیم؛ و بر پایه شناخت در عرصه تکامل بود، که انسان به آزادی رسید؛ و در بستر آزادی زائیده از تکامل انسان بود، که انسان توانست دست به انتخاب در راه بزند. به صورت شکر یا کفر، که فونکسیون هر کدام از آنها، بر خود و وجود و نفس او حاصل میگشت.»
2- انسان و تکامل و تاریخ و آگاهی و آزادی و انتخاب
سه آیه اول سوره انسان از جمله آیات پیچیده و پر محتوای قرآن میباشد. در این سه آیه محمد رابطه انسان را با پنج مقوله؛
- تکامل تدریجی.
- تاریخ.
- شناخت و آگاهی.
- آزادی و استقلال و رهائی از زندانهای چهارگانه.
- انتخاب و قدرت اختیار انسان، تبیین میکند.
بدوا به شرح چند لغت از لغات سه آیه فوق میپردازیم؛
الف - الانسان:
مراد از انسان در آیه اول این سوره (که بر پایه آن نام این سوره هم انسان گذاشته شده است)، جنس بشر است نه آدم. قابل ذکر است که قرآن در تبیین انسان برای انسان سه ساحت وجودی قائل است که این سه ساحت وجودی عبارتند از:
- وجود طبیعی انسان.
- وجود فردی انسان.
- وجود اجتماعی انسان.
البته در نگاه قرآن بین این سه ساحت وجودی دیوار چین قرار ندارد، و هر سه فرآیند، در عرصه پروسه تکامل تدریجی برای انسان حاصل شده است. ولی قرآن این ساحت یا سه فرآیند تکاملی انسان را تحت سه عنوان مورد تبیین قرار میدهد. تبیین وجود طبیعی انسان را تحت عنوان بشر مطرح میکند؛ لذا در قرآن هر جا که از ترم بشر استفاده میشود، منظور وجود طبیعی انسان است. اما قرآن برای تبیین «وجود فردی انسان» از ترم «آدم» استفاده میکند. که دلالت بر مرحلهائی از تکامل انسان دارد، که بشر فرآیند تکامل حیوانی خود را پشت سر گذاشته، و به مرحله توانائی کسب شناخت رسیده است: «وَاللَّهُ خَلَقَ كُلَّ دَابَّةٍ مِنْ مَاءٍ فَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى رِجْلَينِ وَمِنْهُمْ مَنْ يمْشِي عَلَى أَرْبَعٍ يخْلُقُ اللَّهُ مَا يشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ - و خداوند خلق کرد کل جانداران را، که مرحله ای از حیات این جاندارن، از آب آغاز شد. (ماهیها) در مرحله ای بر شکم بودند (دو زیستان)، در مرحله ای چهارپایان (جانوران)، و بالاخره در مرحلهائی بر موجود دو پا (بشر) – آیه 45 – سوره نور.» که در قیاس این آیه با آیه 11 سوره اعراف که میفرماید: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ - و به تحقیق ما انسان را ابتدا خلق کردیم؛ و سپس آن را در مراحل مختلف تکاملی، صورت بخشیدیم؛ و بعد از اینکه بشر در پروسه تکامل آدم گردید، در این مرحله بود که امر کردیم تا ملائکه آدم را سجده کنند.»
مشخص میشود که خلقت آدم، آنچنانکه در تورات تحریف شده و مدعی است «دفعی» نبوده، بلکه از نظر قرآن صورت تدریجی داشته است. اما در رابطه با «فرآیند وجود اجتماعی» انسان، قرآن از همان ترم «انسان» استفاده میکند. بنابراین در عرصه تبیین انسان، قرآن فرآیندهای مختلف تکاملی انسان را در عرصه سه ساحت وجودی، مورد تبیین قرار میدهد. یکی وجود «طبیعی انسان» است، که با ترم «بشر» از آن یاد میکند؛ و هر جا که در قرآن از اصطلاح بشر استفاده میشود، مراد قرآن همین وجود جسمی و طبیعی و مادی انسان است؛ و اما در رابطه با وجود «فردی انسان» یعنی «بشر ذی شعور» یا انسانی که به لحاظ فردی دارای قدرت و توانائی کسب شناخت میباشد، قرآن از ترم «آدم» استفاده میکند (سوره بقره از آیه 30 لغایت 38 و سوره طه آیه 116 لغایت 121).
البته قرآن هرگز آدم را مانند تورات، ابوالبشر نمیداند. بلکه هر جا که بخواهد به صورت کنکریت از «آدم پیامبر» نام ببرد، او را به صورت پیامبری یاد میکند که برای هدایتگری بشر اولیه بر گزیده شده است: سوره آل عمران آیه 33 «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ - او خدائی است که برگزید (یا انتخاب کرد) آدم و نوح و ابراهیم و موسی را، برای هدایت عالمین.» که در این آیه به وضوح نشان میدهد «آدم»، ابوالبشر نبوده، بلکه پیامبری بوده که میان جمعی از انسانها انتخاب شده است. مانند انتخاب نوح و ابراهیم و موسی که برای راهنمائی انسانها بودند.
و باز در این رابطه قرآن در آیه 59 سوره آل عمران، خلقت آدم را مانند خلقت عیسی میداند. یعنی آنچنانکه عیسی از مریم زائیده شد، آدم دارای خلقت طبیعی بود، نه خلقت دفعی از خاک. مثل عیسی. «...عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ...» مثال خلقت آدم و عیسی مانند هم میباشد، که هر دو را از خاک خلق کردیم. اگر دفعی بودند هر دو دفعی بودند! و اگر هم تدریجی، هر دو تدریجی بودند! پر واضح است که از نظر قرآن خلقت عیسی، یک خلقت تدریجی، طبیعی، زمان دار و مرحله ائی، از مریم بوده است.
اما در خصوص فرآیند اجتماعی انسان، که از نظر قرآن؛
اولا انسان تنها موجودی در هستی است. که دارای این فرآیند میباشد.
در ثانی قرآن برای فرآیند اجتماعی انسان هویت مستقلی، مانند هویت فردی قائل است.
در ثالث قرآن انسان را موجود تاریخی میداند؛ و آنچنانکه «خودویژگی وجود فردی انسان»، را - سمع و بصر و افئده - و توانائی او در کسب شناخت میداند، «خودویژگی وجود اجتماعی انسان» را، زیستن اجتماعی و تاریخ دار بودن انسان معرفی میکند.
از نظر قرآن (انسان در پروسه تکامل تدریجی حیوان به انسان)، دارای سه فرآیند؛
اول - فرآیند بشری.
دوم - فرآیند بنی آدم.
سوم - فرآیند انسانی و اجتماعی، میباشد.
قرآن در فرآیند بشری به تکامل جسمانی انسان میپردازد؛ و تبیین مینماید که چگونه اندام بشر، از صورت حیوانی به مرحله فعلی انسانی رسیده است. سوره اعراف آیه 11: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ... - به تحقیق ما ابتدا شما را خلق کردیم، (وجود طبیعی) و بعد (ثُمَّ فاصله زمانی) صَوَّرْنَاكُمْ (در بستر زمان و تکامل، به شما صورت بخشیدیم - وجود طبیعی)، تا اینکه به مرحله آدم و سجده ملائکه (وجود فردی انسان)، نائل آمدید.»
یا در سوره سجده آیه 7 و 8 و 9: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ - ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ - ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ»، آنکه نظام خلقت هستی را بر تکامل و تعالی قرار داده، خلقت انسان را به صورت دفعی به انجام نرسانده، بلکه انسان به صورت تدریجی و در بستر تکامل خلق شده است.
لذا اول وجود طبیعی انسان شکل گرفت؛ و برای شکل گیری وجود طبیعی انسان، خلقت انسان را از خاک و طبیعت شروع کردیم؛ و وجود طبیعی و استمرار نسل انسان را از آب مهیا ساختیم. اما همه اینها را به صورت دفعی به انجام نرسانیدیم. بلکه در چرخه تکامل تدریجی وجود قرار دادیم، تا مراتب «ثم سویه» به انجام برسد. پس از اینکه پروسه وجود طبیعی انسان به انجام رسید، چرخه تکامل وجود، وارد مرحله «وجود فردی انسان» گردید. (وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ)؛ و با شکل گیری وجود فردی انسان (که محصول تکامل وجود طبیعی او بود)، انسان به توانائی کسب شناخت از محیط دست یافت. (وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ)، و - استعداد کسب شناخت وجود فردی انسان - باعث گردید، تا او از گردونه تکامل طبیعی و فردی، خود را - به سمت تکامل اجتماعی انسان - منتقل نماید.
ب - حین و الدهر:
حین و دهر هر دو به معنای زمان است. با این تفاوت که «دهر» برای زمان ممتد و طولانی و بدون حد و اندازه بکار میرود. در صورتی که «حین» به معنای یک قطعه از زمان میباشد. یا به عبارت دیگر «حین» یک فرآیند زمانی از «پروسس زمانی دهر» است. البته آنچه وجه مشترک هر دو لغت فوق را تشکیل میدهد، اصل زمان است. قابل ذکر است که طرح زمان در اینجا، که قرآن در راستای تبیین تکامل وجودی انسان صحبت میکند، طرح ریاضی زمان آنچنانکه انشتین از آن سخن میگوید، نیست. همچنین طرح فلسفی زمان آنچنانکه، ملاصدرا و به خصوص کانت از آن سخن میگویند، و آن را جزء علوم بالفطره انسانی میدانند، نیست. بلکه طرح زمان در اینجا طرح تاریخی زمان است. از آنجائیکه قرآن برای همه پدیدههای وجود معتقد به تطور و تکامل است، و برای هیچ پدیده طبیعی در جهان، معتقد به خلقت دفعی نیست، و آنچنانکه از مضمون خود ترم «خلق» هم بر میاید، که یکترم صد درصد قرآنی است، قرآن پیدایش تمامی پدیدههای طبیعی وجود را معلول بستر تکامل تدریجی میداند.
از نظر قرآن همین اعتقاد به تکامل تدریجی در عرصه - پیدایش پدیدههای وجود – است، که باعث گشته تا زمان تاریخی در قرآن به عنوان بستر و یک مؤلفه عمده در خلقت پدیدهها مطرح گردد؛ و به همین دلیل است که قرآن تمامی پدیدهها طبیعی و انسانی و اجتماعی را در حال «شدن مستمر» میداند.
(سوره المائده - آیه 18 «...وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَينَهُمَا وَإِلَيهِ الْمَصِيرُ - از آن خداست آنچه در آسمان و زمین، و شدن تمامی وجود به طرف اوست.»
و سوره نور - آیه 42 «وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ - و از آن خداست آنچه در آسمان و زمین، و تمامی وجود شدنی به سوی او دارند.» این دو آیه «شدن» طبیعی کل وجود را دلالت میکند.
اما در باب «شدن» انسان، در آیه 18 سوره فاطر آمده که: «...وَمَنْ تَزَكَّى فَإِنَّمَا يتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ - و هر کس تزکیه کند، نفس خود را تزکیه کرده است.» که این تزکیه راه شدنی است به سوی خدا، و شدن اجتماعی.
سوره حج آیه 48: «وَكَأَينْ مِنْ قَرْيةٍ أَمْلَيتُ لَهَا وَهِي ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَي الْمَصِيرُ - و بسا جوامعی یا تمدنهائی که به آنها مهلت داده شد، در حالیکه ظلم و ظالمان بر آنها حاکم بودند.» در اینجا بود که پس از زمانی، حیات همین جوامع مقهور ظلم، که ظالمان بر آنها حاکم شده بودند، توسط همین ظالمان بر گرفته شد. راه شدن همه جوامع انسانی به سوی خداست.
و پیدایش و خلقت آنها را معلول پروسس تکامل تدریجی تبیین مینماید؛ و در نتیجه برای تمامی پدیدههای مادی طبیعی، معتقد به تاریخ است.
قابل توجه است که در اینجا مقصود ما از ترم تاریخ به معنای «علم شدن» است؛ و از آنجائیکه قرآن برای تمامی پدیدههای وجود، در عرصههای مختلف - طبیعی و انسانی و اجتماعی - معتقد به شدن مستمر میباشد، برعکس آنچه که ملاصدرا فقط برای پدیدههای طبیعی معتقد به شدن مستمر یا حرکت جوهری است؛ و برعکس مولوی که فقط در عرصه طبیعت و انسان فردی، معتقد به شدن مستمر است.
قرآن این شدن مستمر را به تمامی عرصههای سه گانه - طبیعت و انسان و جامعه - که در دیسکورس قرآن با مفهوم «وجود» به کلیه «السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» نامیده میشود را، تعمیم میدهد.
و در این رابطه است که از نگاه قرآن - تمامی پدیدههای وجود، دارای تاریخ یا پروسه شدن – (که همان مصیری است که معنای «شدن مستمر» را میدهد)، میباشد. که این تاریخ، تبیین کننده - شدن مستمر زمانی - آنها است. در این رابطه قرآن در تبیین این تاریخ همگانی، عام و کلی، از ترم و اصطلاح «زمان» به صورت «دهر و حین» و... استفاده مینماید. که «زمان» در اینجا دلالت بر همان «تاریخ یا علم شدن» پدیدهها است، که در عرصه پروسس تکامل تدریجی، «وجود» میکند. بنابراین «دهر و حین» در این آیه که دلالت بر «زمان» میکند، نه زمان ریاضی انشتین است؛ و نه زمان فلسفی کانت! بلکه دلالت بر زمان تاریخی، که در بستر آن - پدیدههای طبیعی در عرصه تکامل تدریجی - مراحل شدن و شکل گیری خود را طی کردهاند، میکند.
ادامه دارد