مانیفست اندیشههای نشر مستضعفین :اسلامیات - اقتصادیات - سیاسیات - اجتماعیات - اخلاقیات – فلسفیات، نشر مستضعفین
نشر مستضعفین در ترازوی سی و پنج سال تجربه گذشته خود
به مناسبت سرآغاز چهارمین سال نشر مستضعفین – بخش اول
حال که سه سال از حیات دوباره نشر مستضعفین به صورت الکترونیکی میگذرد، وقت آن رسیده است تا اندیشههای نشر مستضعفین در سه سال گذشته را با اندیشههای سلف صالح خود یعنی شریعتی و آرمان مستضعفین در ترازوی مقایسه بگذاریم تا با مقایسه این، با آنها بتوانیم ضعفهایمان را بهتر تشخیص دهیم و از راه ارائه مکانیزم درمان این ضعفها، چراغ راهی بسازیم برای بهتر رفتن.
در سالی که در پیش داریم - البته آنچنانکه امام علی میفرماید مقایسه افکار و اندیشهها باید بر پایه میدانی باشد که به صورت مشترک در آن میدان فرس راندهاند - از آنجائی که به علت اختلاف در شرایط اجتماعی و تاریخی اوضاع سالهای 45 تا 51 شریعتی و 55 تا 60 آرمان، میدان شریعتی و میدان آرمان با شرایط حاضر که نشر مستضعفین در حال فرس راندن میباشد متفاوت میباشد، ولی در این رابطه ضربالمثل عربی که میگوید: «ما لا یدرکه کله لا تترکه کله» وام میگیریم، و به همان میزان دستاوردی هم که در این قیاس ما را نصیب میگردد دل خوش میداریم و میکوشیم تا با آن ره توشهائی بسازیم برای رفتن در آیندهای سخت و مشکل.
آنچنانکه امام علی در خطبه 189 میفرماید: نهج البلاغه شهیدی - «إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لاَ یَحْمِلُهُ إِلاَّ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ اِمْتَحَنَ اَللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ لاَ یَعِی حَدِیثَنَا إِلاَّ صُدُورٌ أَمِینَةٌ وَ أَحْلاَمٌ رَزِینَةٌ... - راه ما راهی است سخت و مشکل که تحمل آن دشوار میباشد کسی تحمل پیمودن این راه را ندارد جز انسان مومنی که خداوند قلب او را در پیمودن همین مسیر آزموده باشد و اندیشه ما را کسی فرا نگیرد جز آنانی که دارای سینههای امین و مغزهای بردبار باشند.»
آنچنانکه در سلسله مقالات «ما و نشر مستضعفین» مطرح کردیم، به موازات پیروزی انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن 57 خلق مستضعف ایران زمین[1] از جمله آسیبهای جدی این انقلاب - که معلول سرعت شکلگیری انقلاب ضد استبدادی 57 بود - خلاء تشکیلات پیشگام فراگیر هدایتگر جنبش اجتماعی ضد استبدادی سال 57 بود، که البته خود این خلاء تشکیلات پیشگام، معلول عواملی چند بود که از جمله مهمترین آنها عبارتند از:
1 - بحران استراتژی چریکگرائی و مبارزه مسلحانه و ارتش خلقی بود[2]. از آنجائی که این استراتژی چه در شکل سنتی آن (که قبلا توسط فدائیان اسلام و هیئتهای موتلفه شکل گرفته بود) و چه در شکل مدرن[3] آن، صورت وارداتی داشته است و پیوندی با دینامیزم اجتماعی ما ندارد، که این موضوع عدم تجانس استراتژی چریکگرائی با شرایط عینی - ذهنی جامعه ما باعث تکوین بحرانهای پی در پی در تاریخ سیاسی جامعه ما شده است. یکی از این بحرانها، بحران سال 53 تا 57 جنبش سیاسی ایران بود که تقریبا تمامی تشکیلات سیاسی جنبش سیاسی ایران را به گل نشاند و عامل خلاء تشکیلات هدایتگر درپروسه جنبش اجتماعی ضد استبدادی سال 57 شد. البته باز هم تاکید میکنیم که بحران استراتژی چریکگرائی در ایران به علت وارداتی بودن تئوری این استراتژی و انطباقی بودن آن با دینامیزم اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی کشور ما بود[4].
2 - سترون و عقیم شدن استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه ارشاد شریعتی از بعد از بسته شدن حسینیه ارشاد در آبان 51[5]، البته ما این را قبول داریم که بسته شدن ارشاد در آبان 51 باعث گردید تا این بحران خفی خود را هویدا کند، یعنی بسته شدن ارشاد تنها شرط ظاهر شدن بحران استراتژی تحزبگرایانه شریعتی بود نه عامل، چراکه تنور حسینیه ارشاد از سال 47 تا آبان 51 که شریعتی در حسینیه ارشاد مستقر گردید آنچنان داغ شده بود که خود این داغی تنور مانع از رویت و احساس دود بحران این استراتژی میشد و به این دلیل بود که به موازات اینکه با بسته شدن حسینیه ارشاد این داغی تنور سرد شد، دود بحران استراتژی تحزبگرایانه شریعتی هویدا گردید، بلکه بالعکس ریشه در ضعف تئوریک استراتژی تحزبگرایانه شریعتی داشت.
استراتژی حرکت افقی تحزبگرایانه شریعتی در ترازوی حرکت عمودی حزب سازمانگر: بهتر است در اینجا به صورت خلاصه به تبیین علل بحران تئوریک استراتژی تحزبگرایانه شریعتی بپردازیم:
الف - خلاء تئوری استراتژی تحزبگرایانه شریعتی: بطوریکه کل آنچه شریعتی در طول عمر سیاسی خود در باب تئوری استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی مطرح کرده است فقط و فقط همان کنفرانس «شیعه یک حزب تمام» میباشد[6] و غیر از «شیعه یک حزب تمام» در هر جای دیگر که شریعتی سخنی از «حزب» به میان آورده یا جنبه سیاسی و اجتماعی حزب را مطرح کرده است و یا جنبه شعاری و فراخوانی برای استراتژی تحزبگرایانه دارد، نه تئوریک.
ب - سازماندهی و تشکیلات حسینیه ارشاد صورت محفلی، خودبخودی، سنتی و افقی داشت و هیچگونه حرکت تشکیلاتیو سازماندهی عمودی در راستای استراتژی تحزبگرایانه جدای از حرکت افقی حزبی در کادر جلسات رسمی و علنی و کلاسهای اسلام شناسی حسینیه ارشاد صورت نمیگرفت.
ج - به علت استقبال موجی دانشجویان و افراد تحصیل کرده و روشنفکران از سال 47 تا آبان 51 از کنفرانسها و کلاسها و کتب و جزوههای شریعتی در حسینیه ارشاد و دانشگاههای کشور[7]، به علت اینکه همه این جلسات صورت جمعی داشت، آن هم با جمعیت هزاران نفری بود - این امکان برای شریعتی وجود نداشت تا در بستر این کلاسها و کنفرانسها اقدام به کادرسازی و پرورش نیرو بکند و به علت همین فقدان کادر و نیروی سازمانده در حرکت ارشاد شریعتی بود که اصلا برای شریعتی امکان انجام حداقل سازماندهی عمودی در بستر حرکت تحزبگرایانه افقی وجود نداشت، که این امر باعث گردید تا تنها فونکسیون استراتژی اقدام عملی تحزبگرایانه افقی منهای سازمانگری عمودی شریعتی، آزاد کردن نیرو برای تشکیلات چریکی گردد که از نظر سازماندهی عمودی دارای پتانسیل و تشکیلات منسجمی بودند، چراکه نیروئی که توسط شریعتی آزاد میشد بعد از آزادی در بستر حرکت افقی، دیگر آدرسی برای تشکیلات عمودی جهت پرورش آنها وجود نداشت و به همین دلیل نیروهای تشکیلات عمودی چریکی پیوسته دم در حسینیه ارشاد حاضر بودند و از حسینیه ارشاد شریعتی به عنوان خواستگاه نیروی تشکیلاتی عمودی خود استفاده میکردند و همین عدم توانائی حسینیه ارشاد در پرورش نیرو و کادر باعث گردید تا حرکت شریعتی صورت فردی و متکی شریعتیگردد. که حاصل این آفت آن شد که به موازات بسته شدن ارشاد و مخفی شدن و بعدا دستگیری شریعتی، کاروان ارشاد بی ساربان بشود. البته آنچه این ضعف ارشاد را شدیدتر میکرد این بود که در ارشاد شرایط اجتماعی چنان بود که تنها اتوریتهها و نخبههای مذهبی و روحانی و اجتماعی و دانشگاهی مطرح میشدند که دارای هویت اجتماعی قبلی بودند و دلیل آن هم این بود که شریعتی در حسینیه ارشاد بر روی سرمایههای خود ساخته کار نمیکرد، بلکه در رقابت با تشکیلات زمان مطهری میکوشید تا به جای پرورش نیرو، بر اتوریتهها و نخبههای آماده تکیه کند[8]. البته خود شریعتی در اواخر حیات حسینیه ارشاد در سال 51 به این ضعفهای استراتژیک و تشکیلاتی خود پی برده بود، ولی افسوس که در آن زمان دیگر کاری از او ساخته نبود، چراکه دشمن با آگاهی از مضمون حرکت ارشاد شریعتی فرصت را از شریعتی گرفت و لذا در همین رابطه بود که شریعتی در سال 51 بارها در جلسات «اسلام شناسی» مخصوصا از درس 35 به بعد میگفت که: «برای من ارزش چند فردی که بتوانند تولید فکر بکند از همه این هزاران نفر شرکت کنندهدر کلاسهای اسلام شناسی بیشتر ارزش دارد.»
د - دیسکورس و جو چریکگرائی آنچنان بر جامعه زمان شریعتی - یعنی سالهای 49 تا 52 - سایه افکنده بود که هر گونه تبلیغات استراتژی تحزبگرایانه توسط سم پاشی تشکیلات چریکی به عنوان راست روی سیاسی و حتی وابستگی به رژیم تلقی میشد.
ه - طرح عام و کلی و مجرد مطالب - که جزو خودویژگیهای اندیشه شریعتی بود[9]-، مانع از آن میشد تا اندیشههای شریعتی بتواند برای حرکت تشکیلاتی[10] افقی استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی، بستر سازی بکند و دلیل آن هم این است که بسترسازی برای حرکت تشکیلات حزبی باید در چارچوب تئوریهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حتی مذهبی و فلسفی کنکریت و مشخص صورت گیرد نه عام و مجرد و کلی و حرکت زیگزاگی شریعتی در عرصه استراتژیهای چریکگرائی و ارتش خلقی و حزبی و حتی محفلی باعث میشد تا شاگردان ارشاد شریعتی آبستن هر گونه استراتژی دیگر بشوند[11].
و - پر رنگ شدن مؤلفه «کویریات» در کنار فقدان «سیاسیات» در بستر کلی و مجرد بودن «اجتماعیات» و «اسلامیات» شریعتی باعث میگردید تا روحیه فردگرائی یا اندیویدآلیسم غیرتشکیلاتی در نیروهای پرورش یافته ارشاد رشد کند.
لذا بر پایه این دلایل شش گانه بود که حسینیه ارشاد و استراتژی تحزبگرایانه شریعتی به مجرد بسته شدن ارشاد و دستگیری شریعتی دچار بحران و رکود و از هم گسستگی و از هم گسیختگی گردید، که این رکود و بحران حتی با آزادی شریعتی[12] نتوانست مداوا گردد، در نتیجه حداقل فونکسیون این بحران و رکود استراتژی تحزبگرانه شریعتی خلاء تشکیلات عمودی هدایتگرانه جریان شریعتی در پروسس جنبش خیابانی ضد استبدادی سال 57 بود.
تفاوت جنبش اجتماعی سازمانگر هدایت شده با جنبش خیابانی خود به خودی در استراتژی تحزبگرایانه شریعتی: اگر مهمترین مشخصه استراتژی تحزبگرایانه شریعتی در سالهای 47 تا 51 و 51 تا 58، فقدان تشکیلات عمودی حزبی و شکلگیری مکانیکی حرکت افقی حزبی بدون هدایتگری و وجود تشکیلات عمودی حزبی و فقدان برنامه و فقدان سازماندهی به علت فقدان تشکیلات عمودی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی بدانیم، محصول این خلاء تشکیلات عمودی هدایتگرانه شریعتی بر جنبش افقی خیابانی ضد استبدادی 57 آن شد که :
الف - تفکر ایدئولوژیکی جایگزین تفکر جنبشی بشود.
ب - جنبش خیابانی جانشین جنبش اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی گردد.
ج - جنبش خیابانی ضد استبدادی 57 «بداند که چه نمیخواهد، اما نداند که چه میخواهد» یا به عبارت دیگرجنبش خیابانی ضد استبدادی 57 «میدانست که کی باید برود و کی باید بیاید جانشین او بشود، اما نمیدانست که چه باید برود و چه چیزی باید جانشین آن بشود.»
د - جایگزین شدن «انتقال قدرت به جای تغییر ساختاری» به همین دلیل جنبش خیابانی ضد استبدادی سال 57 نتوانست در جامعه ایران تحول ساختاری و اجتماعی بوجود آورد، یعنی تنها یک توتالیتر را برد و جای آن یک توتالیتری خشنتر را گذاشت.
ه - عدم وجود تشکیلات عمودی هدایتگرانه در حرکت شریعتی بر جنبش افقی و خیابانی سال 57، باعث گردید تا جنبش خیابانی نشات گرفته از حرکت شریعتی از دو ضعف استراتژیک برخوردار گردد: 1 - فقدان برنامه 2 - فقدان سازماندهی.
که اگر اینچنین نبود، جنبش خیابانی 57 با آن سرعت در 22 بهمن 57 پیروز نمیشد، قطعا فرسایشی شدن جنبش خیابانی 57 به علت دو ضعف فوق (فقدان برنامه و فقدان سازماندهی) به بن بست و یاس میرسید. آنچنانکه تاریخ ملت ما این خروجی و محصول را در جنبش مقاومت ملی در سالهای 30 تا 32 تجربه کرد.
و - عدم وجود تشکیلات عمودی هدایتگرانه در حرکت شریعتی بر جنبش افقی و خیابانی ضد استبدادی سال 57 باعث گردید تا انقلاب 22 بهمن یک انتقال قدرت بشود نه تغییر ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، و به همین دلیل در طول 33 سال بعد از انقلاب ضد استبدادی 22 بهمن تمامی جنبشهای سیاسی و خیابانی صورت گرفته در داخل ایران تحت حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی در راستای تقسیم قدرت بین بالائیهای قدرت بوده نه تغییر ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جهت ریزش قدرت از بالائیها به پائینیهای قدرت.
ز - چتر سیاه اختناق و استبداد حکومت توتالیتر پهلوی در طول 25 سال بعد از کودتای 28 مرداد 32 که قدرت هر گونه تجربه مبارزه مدنی و اجتماعی و سیاسی و حتی صنفی را از مردم ایران گرفته بود، باعث شد که تشکیلات و مبارزه تشکیلاتی حتی در سطح صنفی و اقتصادی در ایران شکل نگیرد.
شرایط عینی و ذهنی پروسه تکوین «آرمان» در سال 55: «آرمان» در سال 55 بر بستر شرایط عینی و ذهنی حاکم بر جامعه ما در سال 55 بود که در جهت نجات استراتژی تحزبگرایانه ارشاد شریعتی از بحران معلول دو مؤلفه «فقدان برنامه و فقدان تشکیلات عمودی» جهت هدایتگری حرکت افقی جنبشهای چهارگانه اجتماعی، سیاسی، دموکراتیک و سوسیالیستی پروسس تکوین خود را از سر گرفت و بر این مبنا بود که هسته اولیه «آرمان» از همان آغاز تصمیم به برنامه ریزی در دو فرآیند زمانی حرکت درونی و بیرونی گرفت. اما از آنجائی که به علت اعتلای جنبش خیابانی خود به خودی، بدون تشکیلات، بدون رهبری و بدون برنامه ضد استبدادی 57، خود را در برابر یک وضعیت جدید تحمیلی یافت، که بی تفاوتی و غیبت در بستر استمرار حرکت جنبش خیابانی ضد استبدادی سال 57 به مثابه یک گناه تاریخی تحلیل کرد - لذا در این رابطه بود که هسته اولیه«آرمان» در سال 57 تصمیم به سزارین گرفت تا به عنوان تنها نماینده استراتژی تحزبگرایانه در چارچوب اندیشه شریعتی در آن خلاء تشکیلاتی و خلاء پیشگام و خلا برنامه گامی به پیش بردارد و به این ترتیب بود که در بهار 58 پس از دو بار دستگیری و آزادی کل نیروهای آرمان در همان سال 58 بالاخره «آرمان مستضعفین» حرکت خود را شروع کرد. خیلی طبیعی بود که برنامه حداقلی «آرمان مستضعفین» در بستر استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی مقابله با ضعف هفت گانه استراتژی تحزبگرایانه شریعتی در ارشاد تا آبان 51 باشد که فونکسیون این ضعف هفت گانه رکود و بحران حرکت شریعتی از بعد از بستن حسینیه ارشاد در آبان 51 بود. این ضعفهای هفت گانه عبارت بودند از:
1 - عدم تدوین تئوری استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی چه به صورت عمودی و چه به صورت افقی، توسط شریعتی.
2 - تکیه بی واسطه شریعتی بر تشکیلات افقی حزبی بدون داشتن تشکیلات عمودی[13].
3 - عدم مرزبندی تعریف شده راهبردی شریعتی با استراتژی چریکگرائی مدرن، که چنین استنباط میشد که شریعتی از بیم تبلیغات بی امان تشکیلات چریکگرا جهت پرتاب حرکت ارشاد به سمت راست رَوی به صورت عریان، اقدام به این مرزبندی نکرد و گاها آنچنانکه در کنفرانسهای «شهادت» و «پس از شهادت» و «قصه حسن و محبوبه» مشاهده کردیم شریعتی فلفل این عدم مرزبندی به سمت چریکگرائی را تند میکرد.
4 – پر رنگ کردن مؤلفه «کویریات» و عدم طرح «سیاسیات» به صورت کنکریت و طرح «اسلامیات» و «اجتماعیات» به صورت کلی و عام و مجرد که همه اینها در پیوند با هم، بستر پیدایش یک اندیویدوآلیسم ضد تشکیلاتی به صورت ناخواسته در میان هواداران حرکت شریعتی شد.
5 - عدم وجود تشکیلات عمودی جهت تهیه بستر مناسب در راه خروج حرکت شریعتی از صورت «شریعتی محوری» توسط پرورش کادرها یا به اصطلاح خود شریعتی «نیروهائی که توان تولید فکر» داشته باشند.
6 - تکیه شریعتی بر نخبهها و اتوریتههای اجتماعی و مذهبی در جهت ایجاد تشکیلات افقی به علت نداشتننیروهای دست پرورده خودی که معلول همان نداشتن تشکیلات عمودی بود.
7 - نداشتن برنامه درازمدت در راستای استراتژی تحزبگرایانه افقی و عمودی، بطوریکه در کوران گرمی کار حسینیه ارشاد، شریعتی معتقد بود تنها در بستر تشکیلات افقی بدون پشتوانه تشکیلات عمودی میتواند - چه در داخل کشور ایران و چه در سطح منطقه و حتی در سطح جهان - لکوموتیو جنبش افقی را به صورت هدایت شده به راه بیافتد.
البته موضوعی که شریعتی در اواخر حیات خود به آن پی برد این بود که، تشکیلات افقی بدون پشتوانه تشکیلات عمودی هر چند هم گسترده باشد[14]، در تحلیل نهائی نمیتوان امر مثبتی تلقی کرد بلکه بالعکس، یک آفت خواهد بود. چرا که جهتموج سواری هژمونی فرصت طلب غاصب بستر سازی میکند[15]. بنابراین اگر بخواهیم وظیفه آرمان به صورت آرایش یافته در سالهای 58 تا 60 را بر پایه 7 آیتم ضعفهای شریعتی در سالهای 47 تا 51 تبیین نمائیم، فوریترین کار «آرمان» در سالهای 58 تا 60 در یک جمله «تکیه بر استراتژی مرحلهائی تحزبگرایانه بر پایه اولویت تشکیلات عمودی حزب در بستر سازمانگرایانه تشکیلات افقی حزب بود» همان موضوعی که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم فقدان آن در حرکت شریعتی عامل تمامیانحراف و بحران و بن بست و رکود و از هم گسستگی و از هم گسیختگی و به گل نشستن کشتی ارشاد شد. البته باز هم در همین جا تاکید میکنیم که منظور ما از اولویت تشکیلات عمودی بر تشکیلات افقی اولویت زمانی نیست بلکه اولویت ارزشی میباشد، چراکه از همان آغاز «آرمان» معتقد بود که تکیه منحصر به فرد کردن بر تشکیلات عمودی خارج از بستر تشکیلات افقی حزب، امری سکتاریستی خواهد بود که ضرر و زیان سکتاریست در تشکیلات تحزبگرایانه هرگز کمتر از اندیویدوآلیست تشکیلاتی که جریان شریعتی گرفتار آن بودند، نخواهد بود.
ادامه دارد
[1]. از آنجائی که پروسه باد بادپای این انقلاب همه را غافلگیر کرد و یکی از آسیبهای جدی این انقلاب که بستر موج سواری هژمونی از راه رسیده غاصب را فراهم کرد، همین سرعت بادپای پیروزی انقلاب بود که مانع از انجام کامل پروسس آن شد و خود این پاشنه آشیل بستر مرگ این انقلاب را فراهم کرد.
[2]. که تقریبا در دهه 50 به عنوان یک خط مشی غالب تمامی جنبش سیاسی ایران اعم از مارکسیست و مذهبی و ملی و قومیتهای منطقهائی را زمین گیر کرد.
[3]. که با پیروزی انقلاب کوبا و الجزایر و چین از بعد از جنگ بینالملل دوم به صورت یک دیسکورس غالب جهانی درآمده بود و به صورت یک کالای تئوریک وارداتی توسط پیشگامان نهضت چریکی ایران، وارد کشور ما شد و از 19 بهمن 49 با قیام سیاهکل جنبه برونی پیدا کرد و تا امروز در اشکال مختلفش فرآیندهائی استخوان سوز در ایران طی کرده است.
[4]. که امروز هنوز در آتش آن بحران سازمان مجاهدین خلق که آخرین خاکریز جنبش چریکی میباشد در حال سوختن است که سرگذشت شهرک اشرف در عراق، تاریخی است که در قالب یک جغرافیا درآمده است.
[5]. گرچه شریعتی در فاصله زمانی بین بسته شدن ارشاد در آبان ماه 51 تا زمان معرفی خود به ساواک و دستگیریاش در بهار 52 به صورت مخفی زندگی میکرد و میکوشید تا توسط نامههای موردی خود به همایون و... تنور ارشاد را گرم نگه دارد و شعار «حسینیه ارشاد بنیاد یک حزب است» را جایگزین استراتژی چریکگرای غالب زمان خود بکند، ولی واقعیت امر این بود که با بسته شدن ارشاد در آبان 51 استراتژی تحزبگرایانه شریعتی و تشکیلات علنی ارشاد او مانند تسبیحی که ریسمان میانی آن پاره شده باشد، دچار از هم گسیختگی و از هم گسستگی و بحران و رکود شد. آنچنانکه کشتی تشکیلات علنی ارشاد شریعتی را کاملا به گل نشاند که البته علت اصلی بحران حرکت شریعتی در آن سالها بحران در استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی شریعتی بود که به لحاظ تاریخی این بحران قبل از بحران استراتژی چریکگرائی بود و برعکس آنچه میگویند علت این بحران نه به خاطر بسته شدن ارشاد در آبان 51 بود.
[6]. که مبانی تئوریک مطرح شده حزبی در این کنفرانس بسیار کلی و خام و اولیه و انطباقی و آکادمیک میباشد.
[7]. حتی در زمانی که جلسات کلاسهای «اسلام شناسی» در حسینیه ارشاد به صورت کارتی و گزینشی درآمد و در کنار کلاسهای شریعتی به همت شریعتی کلاسهای دیگری نیز از زبان عربی و انگلیسی و نقاشی گرفته تا کلاسهای جامعه شناسی و روانشناسی و قرآن شناسی و... دایر گردید.
[9]. چراکه در هر جا که شریعتی در طرح اندیشههایش عرصه عامگرائی و زندگی در قلهها را رها کرده است و به دامنهها و طرح خاص و مشخص و کنکریت مسائل پرداخته است، دچار لرزه و خطا و اشتباه شده است و تا آنجا که در قلهها زندگی میکرده و به طرح عام و کلی مسائل میپرداخته است مانند کوه استوار پیش میرفته است و هرگز عبور زمان نتوانسته آن را کهنه کند و به همین علت است که با اینکه بیش از چهل سال از طرح اندیشههای شریعتی توسط او میگذرد، امروز حتی در نمایشگاههای کتاب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران، کتاب شریعتی پرفروشترین کتابهای مذهبی میباشد البته صد سال دیگر هم به همین ترتیب است چراکه به خاطر همان طرح کلی و عام و مجرد مسائل و پرهیز از طرح کنکریت تئوریها مانع از آن میشود تا عبور زمان بتواند تئوریهای شریعتی را کهنه بکند و لذا آن بخشی از اندیشههای شریعتی در بستر زمان کهنه میشود که وارد عرصههای مشخص و کنکریت شده باشد.
[10]. آن هم در شکل تشکیلات عمودی نه تشکیلات افقی حزبی که بالاخره شریعتی با همان ساختار محفلی و کلاسها و تاتر و کتابخانه و... برای آن پروسهائی هر چند ناقص تدارک دیده بود.
[11]. بسته به این داشت که کدام استراتژی بسترجذبش بر حسب شرایط در جامعه بیشتر آماده باشد، طبیعی بود که مطابق آن بستر ظاهر میشدند.
[12]. از زندان 18 ماهه در بهار سال 53 و انجام حداقل تلاش او در دوران سه ساله بعد از آزادی او که دوران قرنطینه زندگی شریعتی میباشد.
[13]. که این خلاء به عنوان بزرگترین خطر استراتژیک حرکت شریعتی در ارشاد بود و عامل اصلی به گل نشستن کشتی تحزبگرایانه حرکت شریعتی بعد از بستن ارشاد بود.
[14]. به علت خود به خودی شدن حرکت باعث جایگزینی حرکت ایدئولوژیکی به جای حرکت جنبش میشود که حاصل این جا به جائی جایگزین شدن جنبش خیابانی فاقد بر نامه و فاقد سازماندهی به جای جنبش اجتماعی خواهد بود.
[15]. همان بلائی که بالاخره بر سر جنبش ضد استبدادی 57 آمد و عدهائی فرصت طلب غاصبانه در دقیقه 90 هژمونی این جنبش را در دست گرفتند و بستر را برای غارت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود فراهم کردند. آنچنانکه مدت بیش از 33 سال است که با به راه انداختن موج خون این جامعه نگون بخت را به دنبال خویش می کشانند و طلائیترین فرصت تاریخی را از این ملت میگیرند.