اسلام کار - اسلام سرمایه، اسلام اشتراکیت - اسلام مالکیت، اسلام ما - اسلام من

اسلام ضد استثمارگر - اسلام مدافع استثمارگر، اسلام ابوذر - اسلام ابوسفیان، اسلام سربداریه - اسلام صفویه، اسلام سوسیالیستی، اسلام لیبرالیستی

2- اشتراکیت در اسلام:

چنان که فوقا مطرح کردیم دو اصل زیربنای سوسیالیزم یعنی: الف- زندگی اجتماعی. ب- اشتراکیت در شکل بندی زندگی اجتماعی. 

از اصولی بوده است که از زمان اسلام در شکل دعوت به توسط پیامبر اسلام در شبه جزیره عربستان و مکه و مدینه - حرکت، حیات اجتماعی، سیاسی و انسانی- خود را آغاز کرد و پیامبر اسلام خود در راستای استقرار این دو اصل زیربنائی حرکت کرده است، البته جای هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد که آبشخور اصلی نظری و عملی این دو اصل در خود - وحی و قرآن- می‌باشد، اما سوال اصلی و مهمی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه؛ وحی و قرآن و اسلام و پیامبر اسلام با چه متد و مکانیزم نظری و عملی در راستای تبیین و تکوین و مادیت بخشیدن اجتماعی به این دو اصل در آمده است؟ برای پاسخ به این سوال سترگ ابتدا از تعریف سوسیالیزم و اشتراکیت از زبان پیامبر اسلام شروع بکنیم.

الف- تعریف اشتراکیت از دیدگاه پیامبر اسلام:

پیامبر اسلام اشتراکیت و سوسیالیزم را در چارچوب مساوات جامعه در عرصه‌های نژادی و جنسیت و سیاسی و اجتماعی و اقتصادی تعریف می‌کند و در این رابطه در تعریف اشتراکیت اجتماعی می‌فرماید: «الناس سواسیه کاسنان مشط - مردم و اجتماع انسانی مانند دانه‌های یک شانه باهم برابر هستند»

بنابراین تعریف سوسیالیزم و اشتراکیت اجتماعی و اقتصادی و نژادی و جنسیتی و سیاسی و... از نظر پیامبر اسلام مساوات اجتماعی می‌باشد که این مساوات هم:

اول - در عرصه نژادی است: «لا فضل لعربی علی عجمی ولا لعجمی علی عربی ولا لاحمر علی اسود ولا لاسود علی احمر الا بالتقوی - نه عرب بر عجم برتری دارد و نه عجم بر عرب نه سیاه بر سفید برتری دارد و نه سفید بر سیاه تنها معیار برتری از نظر قرآن، مجاهدت، علم و تقوی است - پیامبر اسلام.»

الف - برتری مجاهدین - سوره نساء- آیه 95- «... وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا»

ب - برتری اهل علم - سوره زمر - آیه 9- «... قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذِینَ یعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یعْلَمُونَ إِنَّمَا یتَذَکرُ أُولُو الْأَلْبَابِ»

ج - برتری اهل تقوی - سوره حجرات- آیه 13- «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ ذَکرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».

دوم - در عرصه جنسیت: «کلکم من آدم و آدم من تراب - منشا خلقت همه شما از زن و مرد مساوی است- پیامبر اسلام» پس زن و مرد از نظر جنسیت با هم تمایزی ندارید.

سوم - مساوات در عرصه حقوق اجتماعی و سیاسی: «...فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صلى الله علیه واله یقُولُ فِی غَیرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ اَلْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ...- بارها از رسول خدا شنیدم که می‌گفت: هرگز جامعه انسانی به سعادت نمی‌رسد، مگر پائینی‌های آن جامعه بتوانند بدون - ترس و لکنت زبان- حق خودشان را از صاحبان قدرت (زر و زور و تزویر) بگیرند. نهج البلاغه- نامه 53 در صفحه 33- سطر 14- ترجمه دکتر جعفر شهیدی.»

چهارم - مساوات و اشتراکیت در عرصه اقتصاد: «الناس شرکاء فی الثلاث الماء و الکلاء و النار - جامعه انسانی به صورت مساوی در منابع تولید اقتصادی عصر خود (هر چه باشد) شریکند. در عصر پیامبر اسلام منابع تولید عبارت بوده از -آب و مراتع و آتش- پیامبر اسلام.»

ب - پروسه تکوین اشتراکیت در جامعه از دیدگاه پیامبر اسلام:

حال پس از آنکه تعریف اشتراکیت را از زبان پیامبر اسلام شنیدیم و فهمیدیم که پیامبر اسلام اشتراکیت را به «مساوات نژادی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و جنسیت» تعریف می‌کند، دومین سوالی که در این رابطه مطرح می‌شود اینکه:

از دیدگاه پیامبر اسلام راه رسیدن به این مساوات و اشتراکیت و سوسیالیزم چگونه می‌باشد؟ در پاسخ به سوال دوم بینیم اصولا هدف از نبوت و رسالت انبیاء و دعوت پیامبر اسلام از نظر قرآن چه می‌باشد؟

در این رابطه به طرح (آیه 25 سوره حدید) می‌پردازیم که به صورت صریح و شفاف و روشن، هدف نبوت و رسالت انبیاء را مطرح می‌کند: "لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ - به تحقیق ما پیامبران خود را برای جوامع انسانی - به همراه کتاب و میزان برای آن- فرستادیم، که مردم خود را وادار به قیام جهت استقرار - قسط و عدالت- در آن جامعه بکنند، و -آهن- که منافع ناس و جامعه در آن می‌باشد در خدمت همین -استقرار عدالت- در جامعه، که هدف رسالت پیامبران می‌باشد قرار دادیم، تا خداوند بداند که او و پیامبرانش در مرحله غیب چگونه یاری می‌کنند، چراکه خداوند توانای عزتمند است» بنابراین آنچه در این رابطه توسط این آیه فهمیده می‌شود؛

اولا- هدف نبوت و رسالت رسولان به قیام واداشتن مردم جهت بر قراری عدالت و قسط می‌باشد.

در ثانی- اگر قسط و عدالت را همان اشتراکیت معنی بکنیم، طبق این آیه راه رسیدن به قسط و اشتراکیت عبارتند از:

1 - قیام توده‌ها

2 - خودآگاهی توده‌ها توسط آگاهی از کتاب

3 - استقرار میزان

4 - تکیه بر آهن

البته در آیه 213 از سوره البقره- هدف نبوت و رسالت رسولان را به این ترتیب مطرح می‌کند: «کانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتَابَ بِالْحَقِّ لِیحْکمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلَّا الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ بَغْیا بَینَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ یهْدِی مَنْ یشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ - جامعه انسانی در آغاز صورت امت واحده داشتند و هیچ اختلافی در بین آن‌ها نبود، تا اینکه در میان آن‌ها اختلاف بوجود آمد و این اختلاف باعث گردید تا نیاز به بعثت پیامبران بوجود بیاید، لذا پیامبران جهت بر طرف کردن این اختلاف که در جامعه انسانی بوجود آمده است با سلاح «بشارت و انذار و کتاب» آمدند، اما نه تنها این اختلاف از میان نرفت بلکه از ناحیه همان اهل کتاب (روحانیون آن دین) و بر پایه حسادت و طغیان در جامعه، اختلاف دیگری علاوه بر اختلاف اول بوجود آمد، در این هنگام بود که خداوند کسانی را که ایمان آوردند از اختلاف دوم به سوی حق هدایت کرد و خدا هر که را که بخواهد به سوی صراط مستقیم هدایت می‌کند». آنچه از تطبیق این دو آیه قرآن در باب هدف نبوت پیامبران فهمیده می‌شود عبارت است از:

1 - جامعه انسانی در آغاز صورت اشتراکی و وحدت داشته است و تا زمانی که این جامعه انسانی واحد بود و به صورت امت واحدی زندگی می‌کرد، نیازی به پیامبران نداشتند و لذا در این مرحله هم پیامبری نبود، بنابراین مطابق این آیه؛ بشریت در عرصه جامعه اشتراک اولیه که حالت بشر داشت و هنوز به مرحله بنی آدم نرسیده بود، یعنی انسان نشده بود فاز نسناس و مرحله بین بشر و انسان را طی می‌کرد، صاحب پیامبری نبود و از زمانی که با پیدایش - مالکیت- نظام اشتراکیت جامعه اولیه به هم خورد و اختلاف اولیه در جامعه بوجود آمد، شرایط جهت آمدن پیامبران آماده شد که اولین پیامبر -آدم- بود که از میان همین بشر های اولیه بر گزیده شد، بنابراین آدم از نظر قرآن[1] خودش یک بشر بود، و از جمله از آن بشرهای جامعه اشتراک اولیه به نام «آدم ابوالانسان» بود اما -ابوالبشر- نبود و آدم اگر ابوالانسان بود به این دلیل است که؛ از نظر قرآن فرق انسان با بشر در این است که بشر به شاکله - فیزیولوژی انسان- دلالت می‌کند که محصول پروسس تکاملی انواع می‌باشد، یعنی انسان - راست قامتی بود که بر روی دو پا راه می‌رفت و دستانی آزاد داشت که بر عکس دیگر حیوانات، می‌توانست کار بکند، که توسط این کار بستری برای انسان فراهم گردید تا جوهر وجودی او فرآیند نوینی در پروسس تکاملی از سر بگیرد، اما انسان از نظر قرآن - بشر متفکر- می‌باشد که توسط -آدم پیامبر- فرآیند معنوی تکامل را آغاز کرد و با این فرآیند معنوی جدید با فرآیند مادی تکامل بشری وداع کرد. از نظر قرآن معرف فرآیند تکامل معنوی تحت هژمونی -آدم پیامبر- یا انسان می‌باشد، به همین علت است که قرآن انسان را با - بنی آدم- نام گذاری می‌کند زیرا آدم نماینده مرحله -انسان متفکر- است که با تکیه بر «سلاح فکر» با فرآیند بشریت مرزبندی کرده است در این مورد می توان آیات زیر از قرآن را مشاهده کرد:

الف - سوره آل عمران آیه 33- «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ».

ب - سوره اسراء آیه 70 - «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا».

2 - اما این جامعه انسانی واحد که از هر جهت به صورت اشتراکی زندگی می‌کردند بنا به دلایل قانون مند گرفتار اختلاف اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی شدند و این اختلاف اجتماعی باعث گردید تا اشتراکیت اولیه اجتماعی در میان این جامعه از بین برود و ظلم و جور توسط - نظام فردی- جایگزین وحدت آن نظام اشتراکی بشود.

3 – با جایگزینی نظام جور و ستم فردی به جای نظام اشتراکی اولیه، نیاز به ارسال رسل و بعثت انبیاء بوجود آمد، لذا انبیاء مبعوث شدند تا این نظام جور و ستم را به توسط قیام توده‌ها از بین ببرند و نظام قسط و عدل و مساوات و اشتراکیت را جایگزین آن بکنند.

4 - اما روحانیت وابسته به این پیامبران بر پایه - حسادت و طغیان- اختلاف دیگری در جامعه بشری بوجود آوردند.

بنابراین و مطابق آنچه از مقایسه این دو آیه در باب هدف نبوت فهمیده می‌شود؛ عامل بعثت انبیاء بوجود آمدن اختلاف در جامعه بشری اولیه می‌باشد، همان اختلافی که علاوه بر این که باعث گردید تا اشتراک اولیه جامعه بشری را نا بود بکند، نیاز به ارسال رسل را هم بوجود آورد، که ارسال رسل در آن جامعه اولیه گرچه در راستای حذف جور و ظلم اجتماعی بود اما خود باعث گردید تا تحت لوای فرآیند معنوی و در بستر پروسس تکامل وجود انسان متفکر (یا بنی آدم) متولد گردد، لذا تا زمانی که ما ماهیت و پروسس تکوین آن اختلاف اولیه جامعه بشری را فهم نکنیم، نمی‌توانیم هدف نبوت پیامبران را هم فهم بکنیم و حتی نمی‌توانیم مکانیزم- انبیاء در جهت استحاله - فرآیند تکامل بیولوژی و فیزیولوژی- انسان به فرآیند معنوی را فهم نمائیم.

ادامه دارد



[1] . و برعکس آنچه در تورات تحریف شده و می‌گوید -ابوالبشر- نبود بلکه برعکس.