خرداد 91 در ترازوی خرداد 88
بعد از فراز و نشیبهائی که جامعه ایران و جنبش ایران و حاکمیت مطلقه فقاهتی در طول سه سال گذشته داشته است (از خرداد 88 تا خرداد 91)، اکنون شرایطی بر سه مؤلفه حاکمیت و جنبش و جامعه ایران حاکم شده است که بد نیست در سالروز سومین سال جنبش فراگیر خرداد 88، به مقایسه خرداد 91 با خرداد 88 بپردازیم تا از این راه بتوانیم بیشتر به وضعیت فعلی آگاهی پیدا کنیم:
الف - در خرداد 88 به علت انتخابات دولت دهم، رقابت بین جناحهای حاکمیت به بالاترین نقطه اعتلای خود در طول 30 سال گذشته رژیم مطلقه فقاهتی رسیده بود و همین سرکشی تضاد بین جناحهای داخلی رژیم بود که باعث گردید تا تضادها از ظرف حاکمیت به طرف قاعده و جامعه سرریز گردد، که عمل سرریز شدن تضاد از حاکمیت به طرف قاعده جامعه در جریان مناظرههای تلویزیونی کاندیداها به نقطه اوج خود رسید، بطوریکه جناح احمدینژاد برای نفی جناح مقابل، کل تاریخ 30 ساله حاکمیت رژیم را به زیر سوال برد که این موضوع باعث گردید که به موازات سرریز شدن تضادها از بالا به پائین، صف بندی بین رژیم و جامعه بوجود بیاید که حاصل این صف بندی در نتیجه انتخابات دولت دهم و واکنش مردم و حاکمیت نسبت به این نتیجه به شدت نمودار گردید. به طوری که خامنهائی و حزب پادگانی او اعم از جامعه روحانیت، جامعه مدرسین، سپاه و تشکیلات پادگانیش از هیئتهای مذهبی تا رادیو و تلویزیون همگی به حمایت از دولت احمدینژاد پرداختند و اپوزیسیون هم از بعد از انتخابات یک دست در رد این انتخابات زیر چتر هژمونی جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی قرار گرفتند و این صف بندی آنچنان عریان شد که از بعد از راهپیمائی 25 خرداد ماه 88 در تهران که طبق گفته قالیباف شهردار محافظه کار تهران «بیش از چهار میلیون نفر در این راهپیمائی شر کت کردند»، حاکمیت به رهبری خامنهائی از 30 خرداد ماه 88 کوشید تا با قهرآمیز کردن تضاد، شرایط را برای سرکوب همه جانبه این جنبش فراگیر آماده کنند.
ب - در خرداد 91 اگرچه بحران در حاکمیت در حال اعتلاء میباشد، ولی ماهیت این بحران با بحران سال 88 متفاوت میباشد چراکه هر چند در بحران خرداد 88 بالاخره از نماز جمعه روز 29 خرداد تضاد و صف بندی بین جناحهای درونی حاکمیت به صف بندی بین حاکمیت و مردم کشیده شد، ولی در سال 88 تا قبل از 22 خرداد هر چند حمایتهای مردمی از جناحهای شرکت کننده در جامعه وجود داشت ولی به صورت مشخص تا قبل از 22 خرداد 88 تضاد موجود به جناحهای داخلی رژیم که بر سر تقسیم قدرت بین بالائیها بود -که در طول 30 سال گذشته همیشه جاری و ساری بود -خلاصه میشد. اما بحران حاکمیت در خرداد 91 صورتی متفاوت با بحران خرداد 88 دارد چراکه بحران غالب حاکمیت در خرداد 91 معلول انتقال فشارهای اجتماعی است که عامل این فشار پائینیها، گرانی، فقر، تورم، بیکاری و رکود اقتصادی میباشد که باعث گردیده تا جامعه خود را در مرز بین هست و نیست احساس کند و وجود این بحران در حاکمیت است که باعث گردیده تا رژیم برای مقابله کردن با این بحران داخلی دست به دامن سرمایههای خارجی و تلاش در جهت شکستن تحریمهای جهانی به خاطر سیاست هستهایش بشود، که در این رابطه تغییر سیاست رژیم در نشست گروه 5+1 در سوم خرداد در بغداد در خصوص سیاست هستهایش که قبلا توسط حرام دانستن سلاح نظامی هستهائی توسط خامنهائی بستر آن فراهم شده بود و محدود کردن خواسته خود در حد غنی سازی 5/3% قابل تفسیر میباشد. چراکه از زمانی که رژیم دریافت، دیگر برای او امکان زندگی دیپلماسی در شکاف وجود ندارد و با تحریم بانک مرکزی و تحریم خرید نفت از ایران هر گونه مانور اقتصادی از رژیم گرفته شده است و دیگر برایش امکان حیات دیپلماسی با غرب جدای از مذاکره با آمریکا وجود ندارد، کوشید که گردونه دیپلماسی خود را در راستای شکستن تحریمهای اقتصادی غرب تغییر دهد که در این رابطه مکانیزمهائی که حاکمیت مطلقه فقاهتی در پیش گرفته عبارتند از:
1 - قرار گرفتن افسار دیپلماسی و در راس آنها سیاست هستهائی در دست خامنهائی، بطوریکه در این رابطه خامنهائی به صورت مستقیم در رابطه با سیاست هستهائی و مذاکره 5+1 و مذاکرات و بازدید آژانس و تعیین پکیج پیشنهادی به هیئت 5+1 وارد گود شد و گردونه را از دولت گرفت. چراکه به درستی خامنهائی احساس میکرد که در صورتی که گردون در دست دولت احمدینژاد باشد به علت استفادههای تبلیغاتی که این جناح در خصوص این پروژه جهت سرکوب جناحهای رقیب میکند امکان موفقیت ندارد، به همین ترتیب خامنهائی به صورت عریان مدیریت این پروژه را در دست گرفت.
2 - فراهم کردن بستر اجتماعی جهت مذاکره با آمریکا که این موضوع از مصاحبه هاشمی رفسنجانی در اواخر اسفند ماه با یکی از نشریات وزارت امور خارجه کلید خورد و توسط آن هاشمی رفسنجانی کوشید تا گردونه پروژه مذاکره با آمریکا را از کفه دولت احمدینژاد به سمت خامنهائی سوق بدهد. قابل ذکر است که در این مصاحبه هاشمی رفسنجانی به صورت عریان با وام گرفتن از حمایت خمینی به مذاکره با آمریکا یک مشروعیت سیاسی بخشید که این موضوع بعدا سرلوحه حرکت دیپلماسی خامنهائی قرار گرفت.
3 - اعلام فتوای حرام بودن تولید سلاح هستهائی در سفر رجب طیب اردوغان و قبل از آن به وزیر امور خارجه عمان جهت انتقال به باراک اوباما و دیپلماسی آمریکا در این رابطه قابل تفسیر میباشد. البته آنچه در این رابطه به کمک رژیم مطلقه فقاهتی آمد شکست سیاست جنگی آمریکا در عراق و افغانستان است که همراه با مزمن شدن بحران 2008 آمریکا و غرب و جهان سرمایهداری و باراک اوباما که در تله انتخابات رئیس جمهوری هم گرفتار شده است وادار کرده تا در عرصه دیپلماسی با ایران برعکس بوش بر طبل جنگ نکوبد، چراکه حداقل تاثیر جنگ با ایران افزایش قیمت نفت میباشد که به هیچ وجه در شرایط بحران اقتصادی جهان سرمایهداری و در راس آنها آمریکا جهت این افزایش آمادگی وجود ندارد و باعث مزمن و پیچیدگی بحران 2008 میگردد.
ج - در خرداد 88 جنبشهای سه گانه خیابانی، اجتماعی و دموکراتیک منهای جنبش کارگری در حال اعتلاء قرار داشتند، اما در خرداد 91 تقریبا تمامی جنبشهای سه گانه حتی جنبش دانشجوئی در حال رکود به سر میبرند و همین امر باعث گردیده تا برعکس خرداد 88 که اعتلای جنبشهای سه گانه خیابانی، اجتماعی و دموکراتیک شرایط جهت هژمونی جنبش سبز به رهبری میرحسین موسوی فراهم کرده بود، در خرداد ماه 91 به علت رکود این جنبشهای هیچ گونه بستری جهت اعتلاء دوباره جنبش سبز فراهم نمیباشد.
د - در خرداد 88 به علت شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان اگرچه پیوسته کاخ سفید فریاد وجود گزینههای مختلف بر روی میز سر میداد، ولی در واقع امر شرایط برای حمله همه جانبه خارجی به ایران آماده نبود، اما در خرداد 91 به علت اعتلای جنبش بهار عربی و تثبیت هدایتگری نامرئی غرب بر این جنبشها به خصوص از بعد از سقوط قذافی توسط ناتو و غرب و همراه با حمایت همه جانبه کشورهای مرتجع منطقه از دیپلماسی آمریکا شرایط برای حمله ناتو و آمریکا بیشتر فراهم میباشد.
والسلام