جنبش دانشجوئی ایران بعد از 16 آذر 92
آنچنانکه در شماره قبل نشر مستضعفین تحت عنوان «کدامین روز دانشجو» مطرح کردیم بزرگترین عامل بحران زای جنبش دانشجوئی ایران در طول 70 سال گذشته حیاتش عبارتند از:
1 - عدم توان آرایش تضادها در مبارزه ضد استبدادی و ضد امپریالیستی.
2 - تاکتیک زدگی در عملیات میدانی به علت فقدان استراتژی مشخص حرکتی.
در خصوص عامل اول باید در نظر داشته باشیم که جوهر مبارزه جنبش دانشجوئی ایران در طول 70 سال گذشته با توجه به خودویژگیهای تاریخی و جغرافیائی و اجتماعی ایران بر حسب شرایط، به دو قسمت کاملا تفکیک شده مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه استبدادی تقسیم میشود
که مبارزه ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی ایران هر چند هم فاز با مبارزه رهائیبخش خلقهای تحت ستم از بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی از بعد از شهریور 20 شکل گرفت - این مبارزه ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی ایران از بعد از کودتای 28 مرداد 32 بر علیه دولت دکتر محمد مصدق (که با مشارکت دو قدرت امپریالیستی جهان یعنی امپریالیسم آمریکا و امپریالیسم انگلیس شکل گرفت) پر رنگتر شد. آنچنانکه گاها جنبش دانشجوئی ایران تلاش میکرد تا در کانتکس مبارزه ضد امپریالیستی، مبارزه ضد استبدادی خود را به انجام برساند بطوریکه در جریان واقعه 16 آذرماه 32 که نیروهای نظامی شاه به دانشکده فنی دانشگاه تهران حمله کردند، از آنجائیکه این حمله نیروهای نظامی شاه به دانشکده فنی در راستای بسترسازی ورود نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به دانشگاه تهران صورت گرفت تا توسط آن شاه از انجام کودتا بر علیه مصدق از دولت آمریکا تقدیر و تشکر نماید، این امر باعث گردید تا جنبش دانشجوئی ایران کشتار 16 آذر را در راستای مبارزه ضد امپریالیستی به صورت مکانیکی تبیین نماید نه در کانتکس و چارچوب جنبش ضد استبدادی که بسترساز ورود و حاکمیت امپریالیسم آمریکا بر اقتصاد و سیاست و ارتش و... کشور ایران شده بود. آبشخور این آرایش و تبیین غلط از دو مؤلفه مبارزه ضد امپریالیستی و ضد استبدادی در جنبش دانشجوئی ایران از آنجا نشأت میگیرد که کشور ایران برعکس بسیاری از کشورهای پیرامونی و تحت سلطه که تحت استعمار مستقیم امپریالیسم قرار داشتند، در هیچ مرحلهائی از تاریخ سلطه امپریالیستی به صورت مستقیم تحت سلطه امپریالیسم اقتصادی، سیاسی و نظامی کشورهای متروپل نبوده است و همیشه مکانیزم سلطه امپریالیسم در ایران از کانال حکومتهای مستبد داخلی صورت میگرفته است و این امر باعث شده تا در کشور ایران از آغاز تکوین سلطه امپریالیستی در جهان تا کنون، مبارزه ضد امپریالیستی از کانال مبارزه ضد استبدادی بگذرد و در هیچ مرحله تاریخی کشور ما، مانند کشور هند، یا الجزائر، یا چین، یا ویتنام و... دارای مرحله مبارزه ضد امپریالیستی به صورت عریان و مکانیکی جدای از مبارزه ضد استبدادی انجام نگرفته است.
لذا یکی از عوامل بحران زای جنبش دانشجوئی ایران در طول 35 سال گذشته حکومت مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران عدم توانائی تبیین این حقیقت بوده است، بطوریکه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال گذشته حاکمیت خود بیشترین سوء استفاده را - جهت به انحراف کشانیدن یا آدرس غلط دادن به جنبش دانشجوئی ایران - از این امر کرده است. به عبارت دیگر در طول 35 سال گذشته پیوسته تلاش کرده تا این ویروس را به جنبش دانشجوئی ایران تزریق کند که مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه ضد استبدادی باید به صورت دو مؤلفه جدا از هم تبیین شود یعنی آن زمانی که جنبش دانشجوئی ایران مبارزه ضد امپریالیستی میکند دیگر نباید مبارزه ضد استبدادی بکند، در صورتی که اگر جنبش دانشجوئی ایران از همان 13 آبان 58 میتوانست به جای اینکه مبارزه ضد استبدادی خود را در کانتکس مبارزه ضد امپریالیستیاش تبیین نماید، حرکتی برعکس انجام دهد (یعنی مبارزه ضد امپریالیستیاش در کانتکس مبارزه ضد استبدادی تبیین کند) دیگر نیازی به این جداسازی مکانیکی مبارزه ضد استبدادی و ضد امپریالیستی در طول 35 سال گذشته نداشت و دیگر در جریان کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی نمیتوانست جنبش دانشجوئی ایران را به دست خود دانشجو قربانی کند.
البته عوارض و پیامدهای این جداسازی مکانیکی بین مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه ضد استبدادی جنبش دانشجوئی ایران تنها به این امر خلاصه نمیشود، چراکه پیامد بعدی این جداسازی مکانیکی باعث گردید تا رژیم مطلقه فقاهتی توسط سناریوی از پیش طراحی شده اشغال سفارت امپریالیسم آمریکا در 13 آبان سال 58، با عمده سازی مکانیکی و فرمالیته تضاد با امپریالیست، نه تنها جنبش دانشجوئی ایران را دچار بحران سیاسی بکند حتی جریانهای مترقی گروههای جنبش سیاسی ایران را هم به راست روی و سر درگمی کشانید. آنچنانکه دیدیم زمانی که کودتای فرهنگی بهار 59 - که نخستین فرزند نامشروع جریان اشغال سفارت امپریالیسم آمریکا به دست رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه جنبش دانشجوئی ایران بود - هیچ جریان سیاسی مترقی در آن زمان نتوانست ماهیت ضد خلقی این کودتای عریان بر علیه جنبش دانشجوئی ایران را در کانتکس جریان سفارت تبیین نماید، به طوری که برعکس دیدیم که جنبش سیاسی ایران در کنار نیروهای بدون یونیفرم رژیم مطلقه فقاهتی پشت دیوارهای سفارت شبانه و روز بر سر و سینه میزدند تا به قول دکتر شریعتی رژیم مطلقه فقاهتی با هیاهوی ساختگی سفارت بتواند داستان دزدی خروس بهمن آباد که همان سرکوب جنبش دانشجوئی و جنبش خلقها و جنبش سیاسی ایران بود توسط مبارزه فرمالیته ضد امپریالیستی هم پوشانی کند و اینچنین بود که دیدیم که رژیم مطلقه فقاهتی پس از اینکه همه کرههای خود را از آب اشغال سفارت گرفت و توانست توسط جریان سفارت، هم جنبش دانشجوئی را تحت کودتای فرهنگی سرکوب کند و هم جنبش سیاسی ایران را در جریان خرداد 60 به بعد به خاک و خون بکشاند و هم تمامی جنبشهای خلقهای ایران اعم از کرد، عرب، بلوچ، گنبد و... سرکوب کند، با خوردن نخستین جام زهر این گروگانها را به عنوان کادوی پیروزی جناح محافظه کار و جنگ طلب امپریالیسم آمریکا در شب اول ورود ریگان به کاخ سفید، تقدیم ریگان بکند.
بنابراین داستان جداسازی مکانیکی بین مبارزه ضد امپریالیستی و مبارزه ضد استبدادی جنبش دانشجوئی ایران بزرگترین آفتی بوده که در طول 35 سال حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی جنبش دانشجوئی ایران را زمین گیر کرده است، چرا که این آفت باعث گردید تا از یک طرف مبارزه ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی ایران صورت فانتزی و تخیلی و سالبه انتفاع به موضوع پیدا کند و از طرف دیگر مبارزه ضد امپریالیستی محملی برای رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال حاکمیت بشود تا رژیم مطلقه فقاهتی ایران با عمده کردن صوری و فرمایشی و ظاهری مبارزه ضد امپریالیستی، جنایتهای ضد دموکراتیک و ضد انسانی خود را توسط این مبارزه مکانیکی هم پوشانی کند که صد البته در این رابطه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 35 سال حاکمیتش ید طولانی نسبت به رژیم مستبد و ضد خلقی پهلوی داشته است که این موضوع در 16 آذر سال 92 جهت انحراف و راندن جنبش دانشجوئی ایران به سمت جاده خاکی در دستور کار اتاق فکر رژیم مطلقه فقاهتی قرار گرفت، به طوری که رژیم مطلقه فقاهتی که از تیرماه 78 به درستی فهمیده بود که جنبش دانشجوئی ایران را نمیتواند توسط آپارتاید فرهنگی و سهمیه بندی دانشگاهها و ستارهدار کردن دانشجویان و کشت و کشتار دانشجویان توسط حزب پادگانی خامنهائی سرکوب کند، تنها راه مسخ جنبش دانشجوئی ایران برای رژیم مطلقه فقاهتی این شد که با عمده کردن صوری و فرمالیته مبارزه ضد امپریالیستی ایران، جنبش دانشجوئی ایران را دنبال نخود سیاه بفرستد؛ لذا در این رابطه در 16 آذر 92 برعکس سالهای بعد از عاشورای 88 جنبش دانشجوئی ایران (قابل توجه است که تنها در عاشورای 88 تهران بود که جنبش دانشجوئی ایران به درستی دریافت که در رژیم مطلقه فقاهتی مبارزه ضد امپریالیستی از کانال مبارزه ضد استبدادی و ضد ارتجاعی میگذرد و لذا در این رابطه بود که در عاشورای 88 تهران، جنبش دانشجوئی ایران برای اولین بار شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر داد و همین شعار جنبش دانشجوئی ایران در عاشورای 88 بود که باعث گردید تا رژیم مطلقه فقاهتی با تمام زین و رکابش در تظاهرات دولتی نهم دی ماه 88 به میدان بیاید و تا این زمان رژیم مطلقه فقاهتی حتی از نام عاشورای 88 هم وحشت میکند، رژیم مطلقه فقاهتی دیگر تحت عنوان بحران هوای تهران، 16 آذر را تعطیل نکرد بلکه کوشید با فرستادن نمایندههای خود از هر دو جناح به اصطلاح اصولگرا و اصلاح طلب به دانشگاه با محمل گرامیداشت روز دانشجو توسط شعارهای عوضی توسط دو جناح به قول دکتر شریعتی «برای کوبیدن یک حقیقت، دیگر مانند گذشته خوب به آن حمله نکنند، بلکه بد از آن دفاع کنند» یعنی از یک طرف توسط جناح به اصطلاح اصولگرا سعی کرد که شعار مکانیکی و صوری و فرمالیته ضد استعماری را عمده کنند و از طرف دیگر توسط جناح رقیب اعم از شیخ حسن روحانی یا سید محمد خاتمی و حتی خود خامنهائی شعار: «دانشگاه خانه احزاب نیست، اما کارگاه سیاسی است» یا «باید از پیوند جنبش سیاسی با جنبش دانشجوئی جلوگیری کرد» و یا «باید پیوندی بین جنبش دانشجوئی ایران و نظام حاکم ایجاد کرد»، به دپلیزاسیون جنبش دانشجوئی ایران بپردازد)
لذا فونکسیون و دستاورد هر دو شعار جناح به اصطلاح اصولگرا و اصلاح طلب یا اعتدالگرا در رابطه با جنبش دانشجوئی ایران یکی شد، چراکه حاصل همه اینها فراموشی مبارزه ضد استبدادی جنبش دانشجوئی ایران است همان امری که اگر از طرف جنبش دانشجوئی ایران مانند عاشورای 88 تهران عمده بشود، باعث میشود تا هم مبارزه ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی ایران معنی و جهت پیدا کند و هم جنبش دانشجوئی ایران از بحران و رکود فعلی رهائی پیدا کند. بنابراین تنها راه رهائی جنبش دانشجوئی ایران از گرداب و ورطه رکود فعلی این است که جنبش دانشجوئی ایران به این اصل رکین مبارزه در ایران اعتقاد پیدا کند که در کشور ایران که استعمار و امپریالیسم به صورت مستقیم کشور را اشغال نکرده است و سلطه سیاسی و اقتصادی و نظامی امپریالیسم از کانال حاکمیتهای داخلی میگذرد، تنها راه انجام مبارزه ضد امپریالیستی انجام آن در بستر مبارزه ضد استبدادی داخلی میباشد نه بالعکس، (آنچنانکه جنبش دانشجوئی ایران در طول 35 سال گذشته انجام داده است) به همین دلیل در 16 آذر 92 جنبش دانشجوئی ایران گرفتار یک سر درگمی «کدامین مبارزه اولویت دارد؟» شد، «مبارزه با استبداد داخلی؟» یا «مبارزه با امپریالیسم خارجی؟» لذا تا زمانی که جنبش دانشجوئی ایران در انتخاب مبارزه، خود را در برابر این سوال ببیند، هرگز نمیتواند خود را از این رکود استخوان سوز فعلی نجات دهد، تنها راه درمان رکود جنبش دانشجوئی ایران اعتقاد به این اصل است که: «در ایران مبارزه ضد امپریالیستی از کانال مبارزه با استبداد سیاسی و ارتجاع فقاهتی و فرهنگی یا به قول مرحوم بازرگان اسلام سرطانی میگذرد نه بالعکس.»
ماحصل آنچه که گفته شد اینکه :
1 - جنبش دانشجوئی ایران در شرایط فعلی تاریخ ایران سر سلسله جنبان جنبشهای سه گانه اجتماعی، کارگری و دموکراتیک میباشد.
2 - جنبش دانشجوئی ایران از عاشورای 88 تا این زمان - یعنی مدت 4 سال است که - دوران رکود عملی و خمود نظری خود را طی میکند و هنوز نتوانسته است مانند دهه 78 تا 88 دوران اعتلای دوباره خود را حاصل نماید.
3 - علت رکود و خمود فعلی جنبش دانشجوئی ایران عدم آرایش علمی مبارزه ضد استبدادی، ضد ارتجاعی و مبارز ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی میباشد.
4 - به علت خودویژگیهای تاریخی ایران - از آنجائی که کشور ایران هیچ زمانی تحت سلطه مستقیم سیاسی، اقتصادی و نظامی کشورهای متروپل نبوده - باعث شده تا مبارزه ضد امپریالیستی در هیچ زمانی به صورت مستقیم در ایران مانند چین، الجزائر، هند، ویتنام و... انجام نگیرد، بلکه همیشه مبارزه ضد امپریالیستی در ایران از کانال مبارزه با استبداد داخلی عبور کند.
5 - از 13 آبان 58 رژیم مطلقه فقاهتی توسط سناریوی از پیش تعیین شده که آن را انقلاب دوم مینامید، کوشید با اشغال سفارت امپریالیسم آمریکا تب مبارزه ضد امپریالیستی به صورت صدائی و فانتزی و مکانیکی و سالبه انتفاع به موضوع تشدید کند تا توسط گل آلود کردن آب اقدام به ماهیگیری و سرکوب جنبش دانشجوئی، تسویه حساب با جناح لیبرال حاکمیت، سرکوب خلقها، سرکوب جنبش سیاسی به رهبری مجاهدین خلق بپردازد، که در همه این رابطهها هم موفق شد.
6 - کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه جنبش دانشجوئی و دانشگاهها پس از تسویه حساب رژیم مطلقه فقاهتی با جناح لیبرال حاکمیت بزرگترین دستاورد رژیم مطلقه فقاهتی از سناریوی اشغال سفارت بود که توسط آن توانست چتر حاکمیت خود را بر دانشگاهها مستقر کند و دانشجو را به دست دانشجو قتل و عام بکند.
7 - بعد از اینکه رژیم مطلقه فقاهتی توانست توسط سناریوی از پیش تعیین شده اشغال سفارت امپریالیسم آمریکا به همه اهداف از پیش تعیین شده خود دست پیدا کند، با خوردن نخستین جام زهر، گروگانهای آمریکائی را به صورت یک کادو در شب اول ورود ریگان به کاخ سفید، تقدیم جناح جنگ طلب و محافظه کار امپریالیسم آمریکا کرد.
8 - از بعد کودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه جنبش دانشجوئی ایران در بهار 58 تا زمان بازگشائی دانشگاهها در سال 62 - 61، رژیم مطلقه فقاهتی کوشید توسط دستگاه گزینش و آپارتاید فرهنگی و سهمیه بندی و تزریق تشکیلات سپاه به داخل دانشگاهها سلطه خود را بر دانشگاه و جنبش دانشجوئی همه جانبه کند، اما در تیرماه 78 با اعتلای جنبش دانشجوئی این سیطره و گنبد آهنین تَرَک برداشت و رژیم مطلقه فقاهتی بالاخره توانست توسط حزب پادگانی خامنهائی و حمایت دولت به اصطلاح اصلاح طلب سید محمد خاتمی، این جنبش را سرکوب کند.
9 - از بعد از سرکوب جنبش دانشجوئی در تیر 78 هژمونی جنبش دانشجوئی ایران در دست تشکیلات شقه شده تحکیم وحدت قرار گرفت که به شدت از طرف حزب پادگانی خامنهائی تحت فشار و سرکوب بود.
10 - تشکیلات دفتر تحکیم وحدت که از سال 58 به عنوان یک تشکیلات آلترناتیوی تشکیلات جنبش دانشجوئی ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی بنیانگزاری شده بود، در دهه 70 روندی «خود استقلال» پیش گرفت که این امر باعث شد تا با دخالت حزب پادگانی خامنهائی علاوه بر اینکه تمامی دفاتر آنها مصادره بشود، تشکیلات آنها نیز دچار انشعاب گردد، که همین امر با دستگیری رهبران جناح چپ دفتر تحکیم، باعث غیر علنی شدن هژمونی دفتر تحکیم شد که تیر خلاصی برای به رکود کشانیدن جنبش دانشجوئی بود، چراکه جنبش دانشجوئی مانند جنبش کارگری و جنبش اجتماعی تنها در شرایط مبارزه علنی امکان اعتلا را دارد.
11 - در جریان جنبش اجتماعی سال 88 جنبش دانشجوئی ایران تمام قد وارد میدان شد اما به علت عدم توانائی کسب هژمونی جنبش اجتماعی و دنباله روی از هژمونی جنبش سبز، پس از دستگیری رهبران جنبش سبز و سرکوب جنبش اجتماعی خرداد 88، این جنبش از اواخر سال 88 روندی افولی داشته است.
12 - در عاشورای 88 تهران، جنبش دانشجوئی توانست با شعار مستقل در طول حکومت رژیم مطلقه فقاهتی وارد کارزار سیاست بشود لذا در این رابطه اصل ولایت فقیه را به چالش کشید، البته در 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی اصل رهبری خامنهائی را به چالش کشیده بود نه اصل ولایت فقیه را.
13 - رژیم مطلقه فقاهتی که از جریان عاشورای 88 جنبش دانشجوئی بیشترین احساس خطر را کرده بود کوشید تا توسط بسیج حزب پادگانی خامنهائی در 9 دی ماه 88، این جریان را تا حد ممکن سرکوب نماید.
14 - سرکوب پی در پی جنبش دانشجوئی توسط حزب پادگانی خامنهائی از یک طرف به همراه دیسیپلین استخوان سوز گزینش و آپارتاید فرهنگی و سهمیه بندی، مکانیزم ستارهدار کردن دانشجویان و تصفیه و محرومیت و اخراج مستمر باعث گردید که از سال 89 امکان حداقل تلاش سیاسی برای جنبش دانشجوئی در دانشگاههای ایران غیر ممکن شود، در نتیجه این امر باعث گردید تا جنبش دانشجوئی ایران که تنها در یک محیط علنی توان مبارزه دارد به رکود کشیده شود.
15 - رکود جنبش دانشجوئی از سال 89 تا خرداد 92 ادامه پیدا کرد، در خرداد 92 به علت بستر انتقال قدرت اجرائی از دولت دهم به دولت یازدهم شرایط سیاسی جهت اعتلای دوباره جنبش دانشجوئی فراهم شد اما از آنجائیکه جنبش دانشجوئی در این مرحله نتوانست صف بندی مستقل خود را حفظ نماید، نتوانست مانند انتخابات 76 تمام قد وارد صحنه مبارز بشود.
16 - در این مرحله از اعتلای جنبش دانشجوئی از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی احساس کرد که توانسته است جنبش دانشجوئی را مهار کند، در 16 آذر 92 کوشید تا دوباره به جای سرکوب با تحریف مبارزه جنبش توسط طرح مکانیکی مبارزه ضد امپریالیستی این جنبش را دنبال نخود سیاه سیاسی روانه کند و همین امر باعث شده تا جنبش دانشجوئی ایران در رکود قبلی خود باقی بماند.
17 - تنها راه نجات جنبش دانشجوئی ایران از رکود فعلی علاوه بر حفظ صف بندی و استقلال هویتی خود، اعتقاد به این اصل است که در ایران مبارزه ضد امپریالیستی از کانال مبارزه با استبداد به انجام میرسد.
والسلام