مبانی تئوری حزب؛ قسمت بیست و یک
آسیبشناسی ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک تشکیلات عمودی
1 - مقدمه: از جمله معایب و آسیبهای تشکیلات عمودی حزبی که امروز تمامی احزاب در جهان از چپ و راست از آن رنج میبرند ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک حاکم بر این گونه تشکیلات است. از آنجائیکه هیچ تشکیلات عمودی جهت ایجاد نظم تشکیلاتی در سازماندهی خود امکان گریز از مکانیزم سازماندهی هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک تشکیلاتی ندارد،
در نتیجه در طول دو قرنی که از تاریخ حرکت تحزبگرایانه نوین در جهان میگذرد همیشه یک سوال بزرگ در این رابطه مطرح بوده است و آن اینکه چگونه میتوانیم دموکراسی با سانترالیسم در یک تشکیلات عمودی با هم جمع کنیم؟ چرا که از طرفی یکی از اهداف استراتژیک یا تاکتیکی این احزاب آموزش عملی رابطه دموکراتیک به جامعه و تشکیلات افقی میباشد و از طرف دیگر هر چند بتوان در تشکیلات افقی با استفاده از شرایط علنی مبارزه و تشکیلات صنفی و استفاده از فضای مجازی از ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک در سازمانگری استفاده نکرد، اما در تشکیلات عمودی به علت فقدان تشکیلات صنفی و گاها نبود شرایط مبارزه علنی تکیه بر ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک امری گریز ناپذیر میباشد و از آنجائیکه تشکیلات عمودی همیشه بسترساز تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در جامعه میباشد و بدون تشکیلات عمودی قوی، امکان نهادینه کردن مبارزه صنفی و صنفی – سیاسی و سیاسی تشکیلات افقی در عرصه جنبشهای سه گانه وجود ندارد، لذا جمع کردن دو مؤلفه سانترالیسم و دموکراسی در تشکیلات عمودی به عنوان یک امر حیاتی و گریز ناپذیر میباشد.
2 - آسیبشناسی تشکیلاتی 60 ساله جنبشهای سه گانه ایران: یکی از دلایل اصلی عدم توان پی گیری مبارزه فرسایشی و درازمدت جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در طول 60 سال گذشته بعد از کودتای مصدق در کشور ما همین خلاء تشکیلات عمودی میباشد، زیرا از آنجائیکه در تحلیل نهائی بدون حزب و جریان تحزبگرایانه در این شرایط تاریخی امکان دستیابی به خواستههای حداقلی و حداکثری جنبشهای سه گانه جامعه وجود ندارد و حزب تنها اهرمی است که از طرف پائینیهای جامعه به صورت قدرت نهادینه شده در برابر بالائیهای قدرت تکوین پیدا میکند و تا زمانی که قدرت پائینیهای جامعه در چارچوب تشکیلات افقی و عمودی حزب نهادینه نشوند امکان مبارزه فرسایشی و درازمدت برای نیل به خواستههای حداقلی و حداکثری پائینیهای جامعه وجود ندارد و از آنجائیکه هرگز بدون تشکیلات عمودی بسترساز تشکیلات افقی جنبشهای سه گانه امکان سازمانگری تشکیلات افقی پیدا نمیکنند، این امر باعث شده تا همیشه در جامعه ما بالائیهای قدرت برای تثبیت حاکمیت خودشان بر پائینیها سرکوب و متلاشی کردن احزاب وابسته به پائینیهای جامعه را در دستور کار خود قرار دهند و هرگونه بستر مبارزه درازمدت و سازمانگرایانه کارگری یا دانشجوئی و یا دانش آموزی را در جامعه نابود کنند تا بتوانند مانند 18 تیر 78 یا 25 خرداد 88 هر گونه حرکت عدالت خواهانه یا دموکراسی طلبانه مردم ایران را با چهار تا بسیجی و چهار تا سرباز گمنام امام زمان و چهار تا قمه کش امثال شعبان بی مخ و طیب و حاجی رضائی و رمضان یخی سازماندهی شده به خاک و خون و اوین و کهریزک و... بکشند.
بنابراین آنچنانکه احزاب پادگانی برای طبقه حاکم ایران به عنوان تنها بازوی قدرت جهت تحمیل حاکمیت خود بر طبقه محکوم در برابر دستگاه دولت میباشد، احزاب و حرکت تحزبگرایانه به عنوان تنها اهرم نهادینه کردن قدرت در صف بندی اجتماعی برای پائینیهای جامعه ایران در کانتکس جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در راه انجام مبارزه درازمدت برای نیل به خواستههای حداقلی و حداکثری میباشد. چرا که بدون حزب، گروههای اجتماعی پائینی جامعه ایران هرگز نمیتوانند قدرت خود را در برابر قدرت طبقه حاکم به نمایش در آورند و هرگز جای این احزاب در مبارزه درازمدت پائینیها با بالائیها، نه شخصیتهای کاریزماتیک میتواند بگیرد و نه هیئتهای سینه زنی. به همین دلیل در طول 60 سال گذشته بعد از کودتای مصدق طرفداران اسلام فقاهتی و روایتی و اسلام حوزه به علت ضرباتی که در دوران مصدق در تقسیم قدرت توسط نداشتن حزب خوردند، میکوشند با اندیشه تحزبگرایانه مقابله کنند، از طرفی دیگر هر زمانی که خودشان بخواهند حزب بر پا میکنند و بعد از مدتی مانند دستمال کلینکس همین که زمان مصرف آن تمام شد داخل سطل زباله میاندازند.
اما همینها در برابر تودههای ایرانی برای اینکه قدرت محرومین و زحمتکش ایرانی در برابر حزب پادگانی آنها نهادینه نشود پیوسته تلاش میکنند تا اندیشه ضد تحزبگرایانه در مردم ایران جاری و ساری کنند و با تکیه به تجمعهای سنتی و مذهبی مردم ایران مثل هیئتهای مذهبی، میکوشند حزب پادگانی خود را در قاعده هرم جامعه نهادینه نمایند و پیوسته بر این اندیشه دگماتیسم و ارتجاعی خود پافشاری میکنند تا به هر نحوی که شده از تثبیت اندیشه تحزبگرایانه در پائینیهای جامعه جلوگیری کنند، البته با تکیه بر این رویکرد دگماتیسمی و ارتجاعی در طول 60 سال گذشته توانستهاند دستاوردهای خوبی برای خود به دست آورند. برای نمونه میتوانیم به پروسه سرکوب کودتای انتخاباتی 88 اشاره کنیم که دیدیم رژیم مطلقه فقاهتی چگونه توانست از حزب پادگانی خامنهائی که پایه اجتماعی آن همین تشکیلات مداحین و هیئتهای مذهبی است استفاده کند، به طوری که در راه پیمائی دولتی دی ماه 88 رژیم مطلقه فقاهتی پس از قیام عاشورای 88 که شعار مردم «مرگ بر اصل ولایت فقیه بود» از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی از این شعار قیام عاشورای 88 بیشترین احساس خطر در طول 30 سال حاکمیت غاصبانه خود کرد، به طوری که فونکسیون این قیام از راه پیمائی چهار میلیون نفری 25 خرداد خیابان آزادی بیشتر رژیم مطلقه فقاهتی را به لرزه در آورد و دلیل اصلی آن هم این بود که در قیام عاشورای 88 برای اولین بار شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» که تا قبل از آن تنها توسط بخشهائی از جنبش دموکراتیک داده میشد توسط مردم مطرح گردید، لذا برای رژیم مطلقه فقاهتی در قیام عاشورای 88 مسجل گردید که این شعار از سطح جنبش دموکراتیک به سمت جنبش اجتماعی یا تودهها جاری و ساری شده است. در این رابطه بود که رژیم مطلقه فقاهتی بیشترین خطر را در طول حکومت 30 ساله خود کرد، حتی احساس خطری بزرگتر از 18 تیرماه 78، چراکه در 18 تیرماه 78 گرچه توسط جنبش دانشجوی ایران شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» برای اولین بار به صورت گسترده مطرح گردید اما قبل از اینکه این شعار از بدنه جامعه که جنبش دانشجوئی بود به قاعده هرم که مردم ایران هستند برسد، رژیم مطلقه فقاهتی توسط حزب پادگانی خامنهائی به سرکوب و قلع خونین آن پرداخت.
به هر حال تفاوت قیام عاشورای 88 تهران با قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران در این بود که گرچه هر دو در شعار یکسان بودند اما قیام 18 تیر 78 توسط بدنه هرم اجتماع یعنی جنبش دانشجوئی انجام گرفت در صورتی که قیام عاشورای 88 در قاعده هرم اجتماعی توسط جنبش اجتماعی تکوین پیدا کرد هر چند جنبش دانشجوئی ایران در انجام قیام عاشورای 88 دخالت هژمونیک داشت ولی این جنبش اجتماعی مردم تهران بود که در عاشورای 88 لرزه بر تن حزب پادگانی خامنهائی انداخت، علیهذا تفاوت دوم قیام عاشورای 88 تهران با قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی در این بود که از آنجائیکه قیام عاشورای 88 در روز عاشورا انجام گرفت با توجه به جایگاه عاشورا در سنت تاریخی و اجتماعی و مذهبی مردم ما رژیم مطلقه فقاهتی به شدت احساس خطر کرد که نکند این قیام مردمی نهادینه تاریخی بشود آنچنانکه جریان ارتجاع مذهبی در قیام طیب و حاجی رضایی در عاشورای سال 42 کوشیدند با استفاده از عاشورا حرکت اعتراضی خود را نهادینه تاریخی بکند لذا از بعد از قیام عاشورای 88 بود که رویکرد مقام عظمای ولایت در خصوص جنبش اجتماعی خرداد 88 بدین ترتیب تغییر کرد:
الف – محصور کردن سران جنبش سبز،
ب – بسیج تمامی دستگاه تبلیغاتی رژیم مطلقه فقاهتی از منبر، نماز جمعه، روضه گرفته تا رادیو تلویزیون و... جهت تخریب چهرههای جنبش سبز،
ج – سازماندهی فراگیر هیئتهای مذهبی و مداحان حرفهائی امثال ارضی و... توسط حزب پادگانی خامنهائی برای اینکه بتواند تشکیلات خود را از محدوده سرانگشتان نظامی سرکوب امثال بسیج و سپاه و نیروی انتظامی و... به قاعده جامعه بکشاند.
در این رابطه بود که در تظاهرات دولتی دی ماه 88 هر چند رژیم مطلقه فقاهتی کوشید توسط دستورات فوق محرمانه خود حداکثر نیروهای حاشیه را جهت مقابله با قیام عاشورای 88 در میدان فردوسی و میدان انقلاب بسیج نماید، ولی هیئتهای سازماندهی شده مذهبی تحت هژمونی مداحان سازماندهی شده دولتی تهران نقش اصلی داشتند، لذا از آن زمان بود که مداحین حرفهائی به خود اجازه دادند که وارد بحثهای تقسیم قدرت بشوند و با لودهترین اشکال به جنگ سیاسی تقسیم قدرت در بالائیها به نفع حزب پادگانی خامنهائی بیایند. بنابراین علت اصلی موضع ضد تحزبگرایانه جریان ارتجاع مذهبی در طول 60 سال گذشته در ایران از نظر نسبشناسی بازگشت پیدا میکند به دوران مبارزات 12 دوازده ساله مصدق، چراکه در تحلیل نهائی، ارتجاع مذهبی علت شکست خودش را با جریان ترقی خواهانه مصدق در وجود حرکت تحزبگرایانه مصدق تحلیل کرد لذا از آنجائیکه به لحاظ عینی و ذهنی توان سازماندهی تحزبگرایانه را نداشت، جریان ارتجاع مذهبی پس از شکست از جریان مصدق کوشید به جنگ همه جانبه نظری و عملی با حرکت تحزبگرایانه بیاید که این جنگ ارتجاع مذهبی و اسلام دگماتیسم با سازماندهی تحزبگرایانه 60 سال است که ادامه دارد و ضایعاتی که برای این ملت در طول 60 سال گذشته بوجود آورده است به لحاظ سیاسی و اجتماعی حتی از مصیبت کودتا 28 مرداد 32 هم بیشتر میباشد. دلیل آن هم این است که کوچکترین فونکسیون این جنگ ناعادلانه عدم نهادینه شدن مبارزات دو قیام 18 تیر 78 و خرداد 88 میباشد که تنها به علت عدم وجود تشکیلات و سازماندهی طبقه کارگر و جنبش دانشجو و دانش آموز و جنبش اجتماعی باعث گردید به راحتی این جنبش سرکوب گردد و صد البته باید این حقیقت را بپذیریم که تا زمانی که نتوانیم حرکت طبقه زحمتکش و نیروهای پیشگام توسط تشکیلات سازمانگر حزبی نهادینه کنیم حرف از دموکراسی در ایران زدن یک شوخی خنده آور خواهد بود، بنابراین ما تحزب را برای دموکراسی میخواهیم نه بالعکس.
3 - ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک به عنوان مهمترین بستر آفت ساز تشکیلات عمودی در اقدام عملی تحزبگرایانه: پس از اینکه به درستی دریافتیم که یکی از آفتهای بزرگ پروسس تاریخی تحزبگرانه در ایران برخورد ویرانگر ضد تحزبگرایانه جریان ارتجاع مذهبی و اسلام دگماتیسم از سال 32 تاکنون میباشد، حال میتوانیم به آسیبشناسی جریان تحزبگرانه در ایران بپردازیم که از مهمترین این آسیبها آنچنانکه در مقدمه به اشاره رفت ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک در تشکیلات عمودی است که آنچنانکه قبلا هم اشاره کردیم این آفت در طول دو قرنی که از تاریخ پروسس تحزبگرایانه در جهان میگذرد به عنوان آفتی فراگیر برای همه احزاب میباشد و تقریبا دامن تمامی احزاب جهان اعم از چپ و راست یا شرقی و غربی را گرفته است و دلیل این امر هم آن است که از آنجائیکه - آنچنانکه در بحث تئوریک تشکیلات عمودی و تشکیلات افقی در سلسله درسهای مبانی تئوری حزب مطرح کردیم - تشکیلات عمودی که بسترساز تشکیلات افقی میباشد و استارت زننده تشکیلات افقی است خود نمیتواند از پراتیک اقتصادی و سیاسی و طبقاتی طبقه زحمتکش جامعه حاصل بشود و جبرا و قطعا آبشخور طبقاتی آنها اقشار میانی جامعه میباشد، از آنجائیکه این نیروها اصلا پراتیک کنکریت اقتصادی و اجتماعی نداشتهاند و استارت حرکت آنها از زمانی نواخته میشود که مستقیما از پشت میزهای درس وارد مبارزه سیاسی میشوند با توجه به اینکه این نیروها از یک طرف بسترساز تشکیلات افقی هستند و بدون تشکیلات عمودی آنچنانکه در جریان حرکت شریعتی در ارشاد در سالهای 48 تا 51 شاهد بودیم امکان دستیابی به تشکیلات افقی وجود ندارد و از طرف دیگر از آنجائیکه این نیروها هیچگونه پراتیک مشخص عینی اقتصادی و اجتماعی نداشتهاند، لذا این امر باعث میگردد تا در چارچوب مطالعات نظریشان به تدوین تئوری و پراتیک حزبی بپردازند که حاصل آن همین تشکیلات هرمی با سلسله مراتب هیرارشیک میباشد، چراکه اصلا تئوری تحزبگرایانه یک تئوری غربی محصول انقلاب کبیر فرانسه میباشد هر چند در پروسس مبارزات کارگری ضد سرمایه داری در نیمه دوم قرن 19 این تئوری حزبی بارورتر گردید، ولی به هر حال این باروری تنها در چارچوب همان تئوری قبلی بوده است و از نظر ساختاری هیچگونه نوآوری زیرساختی تا کنون نداشته است و ساختار حزبی همچنان به همان صورت هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک باقی مانده است و تا امروز این ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک به همان شکل در تشکیلات عمودی تمام جریانها ادامه دارد، البته با کمی چکش کاری. لذا امروز برای هر جریانی که بخواهد یک مبارزه تحزبگرایانه علمی در هر گوشه از جهان داشته باشد راهی جز این نمیماند جز اینکه برای تکوین تشکیلات عمودی به آن مبانی زیر ساختی تکیه بکند، البته در همین جا بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که این ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک نه تنها مختص تشکیلات حزبی راست و چپ است، تمام جریانهای غیر حزبی حتی جریانهای چریکی و ارتشی که از بعد از جنگ دوم بینالمللی نبرد ضد امپریالیسم را شروع کردهاند و تا امروز به صورت پراکنده ادامه دارد، همگی از این ساختار تشکیلاتی پیروی کردهاند.
4 - روش مبارزه با آفات ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک در تشکیلات عمودی حزبی: پس از اینکه دریافتیم که راهی جز پیروی از ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک برای همه تشکیلات عمودی حزبی باقی نمانده است، حال به بررسی روش مقابله با آفتها این مکانیزم در تشکیلات عمودی میپردازیم:
الف - جایگزینی رابطه مکانیکی به جای رابطه دیالکتیکی: توضیح آنکه مقصود ما در اینجا از رابطه مکانیکی همان رابطه ماشینی یک طرفه میباشد و مقصود از رابطه دیالکتیکی در اینجا همان رابطه دو طرفه است. برای فهم این مهم باید قبل از هر چیز به این حقیقت توجه بکنیم که در دیسکورس قرآن و اسلام قرآنی، برعکس اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام شفاعتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی انسان دارای یک وجود تاریخی است نه آنچنانکه فلاسفه یونانی میگفتند انسان دارای یک وجود از پیش تعیین شده در عالم مُثُل یا عالم ارواح یا عالم ذر. لذا همین وجود تاریخی انسان باعث میگردد که شخصیت انسان برعکس اندیشه اسلام فلسفی و اسلام کلامی اشاعره و اسلام تصوف هند شرقی که معتقد به وجود روح در انسان به عنوان امر تعیین کننده شخصیت انسان هستند، قرآن در هیچ جا حتی اشارهائی هم به شخصیت روحی انسان نکرده است و به جای آن از آنجائیکه از منظر تاریخی و دیالکتیکی به شخصیت انسان نگاه میکند این امر باعث شده تا قرآن از منظر عمل به شخصیت انسان نگاه بکند نه از منظر روحانی اسلام فلسفی و اسلام کلامی و اسلام تصوف هند شرقی. اما به دلیل اینکه انسان عملی قرآن در عرصه دیالکتیک او با محیط این عمل انسان تعریف میشود این امر باعث میگردد که شخصیت انسان از نظر قرآن به جای روح افلاطونی و ارسطوئی و ملاصدرائی و تصوف هند شرقی چیزی جز رابطه با محیط نباشد و به همین دلیل از منظر قرآن انسان در هنگام تولد از مادر در مرحله صفر شخصیتی قرار دارد و در بستر رابطه با محیط است که این من شخصیتی او رفته رفته شکل میگیرد «وَاللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَیئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ - و خداوند زمانی که شما را از شکمهای مادرانتان خارج کرد شما در مرحله صفر آگاهی و شناخت بودید لذا آنچه که بعد از آن در این جهان صاحب شدید به علت رابطه با محیط توسط حواس و عقل خودتان میباشد» (سوره نحل - آیه 78).
بر پایه این رابطه دیالکتیکی انسان با محیط از نظر قرآن است که زمانی کادرپروری در یک تشکیلات عمودی که اصلیترین کار تشکیلات عمودی حزب میباشد، میتواند به صورت علمی انجام بگیرد که فرد تشکیلاتی بتواند در عرصه رابطه دیالکتیکی با محیط رشد کند، شکی نیست که مقصود ما در اینجا از واژه رابطه دیالکتیکی همان رابطه متقابل با محیط میباشد که طبیعی است که هرچه این رابطه تشکیلاتی از صورت یک طرفه و مکانیکی به صورت دیالکتیکی و دو طرفه درآید کادرهای پرورش یافته تشکیلات عمودی برای انجام وظیفه در تشکیلات افقی صورت همه جانبه تری خواهند داشت، به عبارت دیگر وقتی کادرهای پرورش یافته تشکیلات عمودی در بستر یک رابطه مکانیکی و یک طرفه پرورش پیدا کنند، کادر پرورش یافته یک کادر تشکیلات چریکی یا تشکیلات ارتشی میباشد اما به موازات اینکه کادر پرورش یافته در تشکیلات عمودی در عرصه یک رابطه متقابل دیالکتیکی پرورش پیدا کند آن کادر به جای کادر تشکیلات چریکی یا تشکیلات ارتشی یک کادر سازمانگر حزبی خواهد بود. بنابراین تفاوت بین یک کادر چریکی یا ارتشی با کادر حزبی در این میباشد که کادر حزبی دارای پرورشی دیالکتیکی در محیطی دو طرفه میباشد اما کادر چریکی و ارتشی دارای پرورشی مکانیکی و یک طرفه در عرصه محیط با خود هستند، به این ترتیب است که بسیاری از کادرهای حزبی هستند که دارای رویکرد تحزبگرایانه میباشند اما دارای خصلت چریکی و ارتشی میباشند چراکه در یک محیط یک طرفه تکوین پیدا کردهاند و بالعکس بسیاری از افراد هستند که گرچه در تشکیلات چریکی یا ارتشی مبارزه میکنند ولی از نظر کاراکتر و تیپولوژی تشکیلاتی، داری شخصیت حزبی هستند.
بنابراین در این رابطه است که باید بگوئیم بزرگترین عامل آفت ساز ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک در یک تشکیلات عمودی استحاله رابطه دیالکتیکی و دو طرفه با محیط تشکیلاتی به رابطه یک طرفه از بالا و پائین است، البته نیاز به تاکید نیست که این موضوع خطر کمی در یک تشکیلات عمودی نیست چراکه موتور کادرسازی یک تشکیلات را فلج میکند و لذا در این رابطه است که وقتی که موتور کادرسازی یک تشکیلات به گِل نشست، دیگر امکان حرکت دیالکتیکی برای تشکیلات وجود ندارد. بنابراین نخستین آفت تشکیلاتی ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک، یک طرفه کردن رابطه در تشکیلات عمودی خواهد بود طبیعی است که تنها راه مقابله با این آفت در هر تشکیلاتی (چه تشکیلات حزبی باشد و چه تشکیلات چریکی و ارتشی) این است که رابطه فرد با محیط را از صورت یک طرفه خارج کنیم و صورت دیالکتیکی به آن بدهیم. اما سوال مهم در اینجا اینکه چگونه میتوانیم رابطه کادر با محیط را به صورت دیالکتیکی یا دو طرفه درآوریم؟
اگرچه اصول تشکیلاتی گزارش و گزارش دهی و انتخاب نهادهای مافوق از طریق نهادهای زیرین مکانیزمهائی هستند که برای دو طرفه کردند رابطه با محیط اعضاء و کادرهای تشکیلاتی میباشد، ولی به علت اینکه محیط تشکیلات جهت کادرسازی فقط درون تشکیلات نمیباشد و برون تشکیلات از درون تشکیلات نقش تعیین کننده تری دارد، لذا در این رابطه است که باید بگوئیم بهترین روش جهت دو طرفه کردن رابطه در یک تشکیلات عمودی اینکه به گسترش محیط از مرحله درونی به مرحله برونی که همان تشکیلات افقی میباشد بپردازیم، به عبارت دیگر برای گسترش محیط باید به برون و رابطه با برون همانقدر بها دهیم که به درون بها میدهیم.
گه درون را بنگرند حال را / نی برون را بنگرند قال را
گه برون بنگرند قال را / نی درون را بنگرند حال ر ا
ما درون را بنگریم حال را / هم برون را بنگریم قال را
و بدین ترتیب کادر مکانیکی و یک طرفه در تشکیلات عمودی بدل به کادر دیالکتیکی و همه جانبه میشود. آنچنان کادری که هم میتواند درون تشکیلات را مدیریت کند و هم برون تشکیلات همان کادری که هم تشکیلات شریعتی در سالهای 48 تا 51 از آن تهی بود و هم تشکیلات آرمان در سالهای 57 تا 61 از عدم وجود آن در رنج بود، چراکه هم اشتباه شریعتی و هم اشتباه آرمان در این بود که فکر میکردند توسط کلاسهای نظری میتوانند کادر همه جانبه بسازند لذا شریعتی فکر میکرد با کلاسهای آموزش عربی و آموزش قرآن و آموزش فن بلاغت توسط صدر بلاغی و مکتبهای جامعهشناسی توسط دکتر توسلی و کلاسهای اسلامشناسی توسط خودش میتواند کادرسازی کند آنچنانکه آرمان هم به تاسی از شریعتی در سالهای 58 تا 61 فکر میکرد توسط کلاسهای نظری - سیاسی، تشکیلاتی، نهج البلاغه و ایدئولوژیک میتواند کادرسازی بکند، علی ایحاله این دو بیراهه شریعتی و آرمان باعث گردید که هم حرکت شریعتی بعد از دستگیری شریعتی و هم حرکت آرمان بعد از دستگیری موسسین آن دچار بحران در استمرار حرکت بشوند. خلاصه هر چه محیط نظری یک تشکیلات با محیط عملی پیوند بیشتری پیدا بکند شانس پرورش کادرهای همه جانبه تر برای یک تشکیلات بیشتر میشود آنچنانکه هر چه محیط عملی درونی یک تشکیلات با محیط برونی جنبش اجتماعی و جنبش کارگری و جنبش دانشجوئی و جنبش دموکراتیک زنان و کارمندان و دانش آموزان بیشتر بکنیم، بسترسازی جهت پرورش کادرهای همه جانبه بیشتر فراهم میگردد.
ب - اپورتونیسم و ریشههای تکوینی آن در تشکیلات: دومین آفتی که ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک در یک تشکیلات حزبی یا چریکی یا ارتشی بوجود می آورد، بسترسازی جهت تکوین اپورتونیسم فردی یا اپورتونیسم جمعی در یک تشکیلات است. توضیح آنکه از آنجائیکه ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک هر چند هم که تشکیلات شکل دموکراتیک داشته باشد به علت تمرکز قدرت در راس و بدنه هرم، پراکندگی قدرت در قاعده هرم، تقسیم قدرت به صورت نامتوازن میباشد، این تقسیم نامتوازن قدرت در یک تشکیلات عمودی زمینه شکل گیری جریان اپورتونیسم فردی و جمعی در یک تشکیلات فراهم میکند البته جا دارد در اینجا یک تعریف از اپورتونیسم داشته باشیم چراکه مقصود ما از اپورتونیسم در اینجا استخدام قدرت تشکیلاتی در خدمت امیال هژمونی طلبانه فردی و جمعی میباشد، بنابراین در این رابطه است که ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک میتواند با تقسیم غیر متوازن قدرت در راس و بدنه و قاعده جهت تکوین اپورتونیسم در یک تشکیلات عمودی بسترسازی بکند، آنچنانکه از زمان حزب دموکراتیک حیدر عمواغلی مشروطیت تا جریان خالو قربان در جنگل و جریان مظفر بقائی و مکی و خلیل ملکی در جریان مصدق و جریان تقی شهرام و وحید افراخته در سازمان مجاهدین خلق و... جریانهای اپورتونیستی که تا این زمان در اکثر تشکیلات داخلی و خارجی ادامه دارد همه در این رابطه قابل تفسیر و تبیین میباشد. البته برعکس آنچه که رژیم مطلقه فقاهتی یا جریان ارتجاع مذهبی و اسلام حوزه و اسلام دگماتیسم در جامعه ما تبلیغ میکنند مقابله با اپورتونیسم تشکیلاتی تکیه بر آنارشیسم تشکیلاتی یا نفی تشکیلات حزبی یا بسترسازی جهت انشعاب در تشکیلات یا نفی تشکیلات عمودی نیست بلکه بالعکس باید همیشه به یاد داشته باشیم که آفات همیشه مولد حرکت است هر حرکتی نامتوازن در وجود امروز دارای آفت خاص خود میباشد و مقابله با آفت هر چند رمز سلامت رفتن میباشد ولی این مقابله با آفت هرگز به معنای نفی کل حرکت نیست، بنابراین در این رابطه است که تنها راه مقابله با اپورتونیسم تقویت ساختاری دموکراتیک و علنی کردن مبارزه و پیوند با تشکیلات افقی و جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری میباشد. ماحصل اینکه:
1 - هر چند تشکیلات عمودی بسترساز تشکیلات افقی میباشد و بدون تشکیلات عمودی امکان دستیابی به تشکیلات افقی نیست چراکه کار تشکیلات عمودی علاوه بر کادرسازی برای تشکیلات افقی و هدایتگر نظری و عملی تشکیلات افقی که همان جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری میباشد، اما با همه این مشخصات تشکیلات عمودی گاها در بستر مبارزه ایجاد آفتهائی میکند که شناخت آن برای ما به عنوان یک امر حیاتی در راستای استمرار مبارزه و نهادینه کردن مبارزه میباشد.
2 - اولین آفت تشکیلات عمودی یک طرفه یا مکانیکی شدن رابطه با محیط است که این بیماری از آنجا در تشکیلات عمودی بوجود میآید که خواستگاه تشکیلات عمودی قشرهای میانی جامعه میباشند که زمینه عینی پراکنده اما زمینه ذهنی مشترک دارند. این فقدان زمینه عینی مشترک بین اعضا در تشکیلات عمودی باعث میشود که در کانتکس ساختار هرمی و سلسله مراتب هیرارشیک رابطه بین تشکیلات عمودی و جامعه و جنبشهای سه گانه دموکراتیک و سوسیالیستی و اجتماعی صورت یک طرفه و از بالا به پائین یا از تشکیلات عمودی با تشکیلات افقی پیدا کند.
3 - آفت دیگر تشکیلات عمودی تکوین و رشد اپورتونیسم به صورت فردی و جریانی در یک تشکیلات عمودی میباشد.
4 - راه حل مقابله کردن با آفات تشکیلات عمودی به کارگیری مکانیزمهای دموکراتیک و پیوند تنگاتنگ با جنبشهای تشکیلات افقی است.
ادامه دارد