وزن کشی جناحهای قدرت در ترازوی دولت یازدهم
یقینا آیتم دولت از بعد از حاکمیت دولت یازدهم نسبت به دو آیتم جنبش و مردم وجه تعیین کنندهتری در آرایش تضادهای داخلی پیدا کرده است زیرا:
1 - اوج گیری رقابت قدرت در بین دو جناح حاکمیت یعنی جناح به اصطلاح اصولگرا و جناح به اصطلاح اصلاحطلب از بعد از تشکیل دولت یازدهم میباشد، زیرا شیخ حسن روحانی از آغاز شروع رقابت کاندیداتوری دولت یازدهم تلاش میکرد به صورت جریان بینابینی بین دو جناح به اصطلاح اصولگرا و اصلاحطلب وارد گود تقسیم قدرت بشود تا توسط آن بتواند هم از توبره بخورد و هم از آخور، که صد البته این استراتژی با توافق او و خامنهائی تعیین شده بود،
چرا که خامنهائی فکر میکرد که با شکست دولت دهم - که حتی هاشمی رفسنجانی را در نماز جمعه 29 خرداد 88 پیش پای او قربانی کرده بود - و با توجه به شکست جناح به اصطلاح اصولگرا در جریان کودتای انتخاباتی خرداد 88 و بی آبرو شدن این جریان نان به نرخ روز خور، در نزد ملت ایران تنها راهی که برای به انزوا کشانیدن جنبش سبز و سردمداران جناح به اصطلاح اصلاحطلب از خاتمی تا موسوی خوئینیها باقی میماند اینکه بر شیخ حسن روحانی در انتقال قدرت دولت یازدهم تکیه کند تا به این ترتیب بتواند خود با ایجاد ضربه خورهای سیاسی از خیز دوباره سونامی 88 جلوگیری کند و در این رابطه بود که شیخ حسن روحانی توسط سر پل اکبر ناطق نوری توانست حمایت خامنهائی و حزب پادگانی او را کسب نماید.
بعد از اینکه هاشمی رفسنجانی با دخالت خامنهائی توسط شورای نگهبان از حضور در کاندیداتوری دولت یازدهم محروم شد و پس از اینکه خاتمی با فشار خامنهائی اعلام عدم حضور در انتخابات دولت یازدهم کرد و جریان مشائی - احمدی نژاد تحت عنوان جناح منحرفین توسط خامنهائی بوسیله شورای نگهبان حذف شدند، بهترین فرصت برای روحانی جهت فراهم کردن بستر پیروزی در انتخابات دولت یازدهم مهیا شد و لذا در این رابطه بود که روحانی در تبلیغات کاندیداتوری خود جهت به زانو در آوردن رقیبهای انتخاباتی از دو جناح، از شعارهای حداکثری مثل شکستن حصر موسوی و کروبی یا شکستن تحریمهای غرب یا پوشیدن لباس اصلاح طلبی و... استفاده کرد و از طرفی دیگر به علت تفرقه جناح به اصطلاح اصولگرا و به علت حمایت تمام قد هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و به علت استعفای عارف - تحت فشار محمد خاتمی - توانست در انتخابات خردادماه 92 دولت یازدهم، کرسی دولت یازدهم رژیم مطلقه فقاهتی را تصاحب کند.
اما با پیروزی شیخ حسن روحانی - برعکس آنچه که خود تصور میکرد - شرایط تغییر کرد که دلیل آن صف آرائی جدید جناحهای قدرت در برابر او بود، بطوریکه از همان زمان معرفی اعضاء دولت به مجلس جهت گرفتن رای اعتماد، این صف آرائی جدید خود را به نمایش گذاشت و هر چند شیخ حسن روحانی از یک طرف با جلب علنی حمایت تمام قد خامنهائی و از طرف دیگر با واگذاری پستهای حساس وزارت کشور، ارشاد، دادگستری و اطلاعات به جریان معتدل جناح به اصطلاح اصولگرا و با علنی کردن جلسه رای گیری توسط رسانه رادیو و تلویزیون، در تلاش بود تا این صف آرائی را به عقب بیاندازد.
به علت اینکه جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا در این تقسیم قدرت شیخ حسن روحانی، خود را برکنار و حذف شده میدید - از همان آغاز کوشید در برابر جریان بوروکرات جناح به اصطلاح اصولگرا تحت هژمونی خانواده لاریجانی اعم از علی، صادق، جواد و جریان به اصطلاح اعتدالگرا تحت هژمونی شیخ حسن روحانی و جریان غیر تشکیلاتی و منفرد جناح به اصطلاح اصولگرا تحت هژمونی علی مطهری، - صف آرائی علنی بکنند که این صف آرائی از رای منفی دادن به اعضای دولت یازدهم در مجلس گرفته تا افشاگریهای گذشته فساد مالی اعضای معرفی شده به مجلس و بالاخره نبش قبر کودتای انتخاباتی 88 به عنوان خط قرمز رژیم در خصوص اعضای معرفی شده معتدل جناح به اصطلاح اصلاحطلب محمد خاتمی جهت به عقب واداشتن خامنهائی از حمایت تمام قد از شیخ حسن روحانی و سکوت معنی دار جناح به اصطلاح منحرفین تحت هژمونی مشائی - احمدی نژاد رفته رفته علنی شد و به همین دلیل به موازات علنی شدن این صف آرائی جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا کل صف آرائی بالائیهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی تحت الشعاع خود قرار داد.
2 - به موازات اوج گیری جنگ قدرت و صف آرائیهای جدید پس از سهمیه بندی کردن اعضای معرفی شده دولت به مجلس جهت اخذ رای اعتماد و پس از اینکه سه مهره اصلی سهم به اصطلاح جناح اصلاحطلب در دور اول نتوانست به علت مقابله جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا کسب رای لازم بکند، کوشید در عرصه بین المللی و اجتماعی به مقابله با این جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا بپردازد. در این رابطه بود که موضوع شکست تحریمهای اقتصادی بین المللی و موضوع آژانس اتمی در نوک پیکان حرکت روحانی قرار گرفت که با کسب رای اعتماد ظریف، راه او - با سابقهائی که او در دوران نمایندگی سازمان ملل داشت - باز شد، لذا در این رابطه بود که روحانی تصمیم به شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل گرفت. زیرا قبل از همه روحانی میدانست که تمام راههای شکست تحریمها به رم ختم میشود که این رم، تحریمهای امپریالیسم آمریکا میباشد، لذا در این رابطه بود که روحانی با سفر به نیویورک کوشید این یخها را با تماس مستقیم با اوباما حل کند.
اما از آنجائیکه به علت فشار صهیونیستهای مقیم آمریکا امکان امتیاز دهی اوباما در این نشست مهیا نشد ملاقات مستقیم روحانی با اوباما انجام نگرفت و لذا روحانی در مرحله بازگشت از نیویورک برای اینکه با دست خالی به کشور بر نگردد با پا در میانی ظریف اقدام به تماس تلفنی با اوباما کرد، که گرچه روحانی در تبلیغات خود در داخل سعی میکرد این تماس تلفنی را بنابه درخواست اوباما و کاخ سفید اعلام کند ولی با افشاگری فوری کاخ سفید ورق برگشت که این موضوع بهترین دست آویز برای مقابله جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا با سفر روحانی جهت استقبال از او در فرودگاه مهرآباد با لنگههای کفش پرتاب شده گردید.
البته حمایت ضرغامی توسط اخبار تلویزیون در این رابطه بسترسازی کرد، به هر حال روحانی گرچه ا ز سفر نیویورک با دست خالی برگشت ولی جهت نیل به خواسته خود یعنی شکست تحریمها کوشید با کسب حمایت امپریالیسم آمریکا ادامه راه را در ژنو3 دنبال بکند که تقریبا تا اندازهائی هم موفق شد و همین برد ژنو3 و حمایت تمام قد خامنهائی از او در این رابطه، وسیلهائی شد تا روحانی جهت به انزوا کشانیدن جریان سنتگرا در داخل، از این موفقیت نسبی به عنوان یک اهرم فشار استفاده بکند لذا در این رابطه بود که جریان سنتگرا از همان آغاز خود را به آب و آتش میزدند تا توسط فشار نمایندههای مجلس هوادار این جریان و ایجاد اختلاف بین ظریف، روحانی و هاشمی رفسنجانی، روحانی و خامنهائی، روحانی و سپاه، روحانی بستر شکست پیروزی نسبی ژنو3 را فراهم بکنند که این امر به علت هشیاری روحانی و هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی که در این رابطه تمام قد پشت روحانی قرار داشتند تحقق نیافت.
قابل توجه است که هاشمی رفسنجانی که بزرگترین سد راه حرکت سیاسی و اجتماعیاش در داخل همین جریان سنتگرای جناح به اصطلاح اصولگرا تشخیص داده است، با تمام توان تلاش میکند تا توسط خارج کردن کشور از حالت بحران اقتصادی و سیاسی شرایط افول این جریان را فراهم کند، زیرا از نظر هاشمی رفسنجانی بستر رشد جریان سنتگرا جناح به اصطلاح اصولگرا در طول 35 سال گذشته ایران فضای بحرانی سیاسی و اقتصادی کشور میباشد لذا در این رابطه او معتقد است که اگر بتوانیم کشور را از فضای بحرانی سیاسی و اقتصادی خارج کنیم، این جریان افول خواهد کرد که صد البته هاشمی رفسنجانی در این رابطه معتقد است که تنها راه افول جریان سنتگرای پس از خروج کشور از بحران سیاسی و اقتصادی جداسازی خامنهائی از این جریان است - که از سال 88 که خامنهائی در نماز جمعه 29 خرداد با حمایت از دولت کودتا رسما پیوند خودش را با این جریان اعلام کرد و رسما و علنا با هاشمی رفسنجانی مرزبندی سیاسی نمود - هاشمی میکوشد تا از موضع بالا پس از شکست این جریان در بستر شکست دولت کودتای 88 دهم دوباره راه برگشت برای خامنهائی توسط روحانی فراهم کند تکیه هاشمی بر شعار انتخاب حق الناس میباشد که توسط خامنهائی مطرح شد در این رابطه قابل تفسیر میباشد و لذا تا این تاریخ روحانی هنوز به دستاوردهای ژنو3 به عنوان یک برگ برنده در جهت انزوای جریان سنتگرا استفاده میکند.
اهرم دومی که روحانی به عنوان اهرم فشار جهت انزوای جریان سنتگرا در دست گرفت فاصله گیری از شعارهای اصلاح طلبانه گذشته خود بود که در جریان تبلیغات کاندیداتوری خود جهت کسب حمایت جنبش دانشجوئی و حامیان جنبش سبز و جناح به اصطلاح اصلاحطلب و وادار کردن عارف جهت کناره گیری از رقابت انتخاباتی مطرح کرده بود، که در راس همه این شعارها، شعار «آزادی زندانیان جنبش سبز و شکست حصر موسوی و کروبی و آزادی بیان و مطبوعات» بود. چراکه روحانی پس از کسب قدرت دریافت که اصلا در این رابطه خامنهائی آمادگی ریسک و معامله ندارد و پافشاری او جهت تحقق این شعارها باعث میشود تا حمایت تمام قد خامنهائی را از دست بدهد، لذا در این رابطه بود که روحانی با واگذار کردن موضوع آزادی زندانیان کودتای انتخاباتی 88 و شکست حصر موسوی و کروبی به علی مطهری خود جهت کسب و حفظ حمایت خامنهائی به حمایت از کودتای 88 پرداخت آنچنانکه در دفاع از وزرای پیشنهادی در مجلس با شعار «هر دو طرف اشتباه کردند» و در نشست هیئت دولت در 9 دیماه 92 تظاهرات دولتی 9 دیماه 88 که در حمایت دولت کودتا توسط خامنهائی تکوین پیدا کرد «تظاهرات بصیرت» نامید، که با این موضعگیری فرصت طلبانه روحانی آب پاکی به روی دستان طرفدار جنبش سبز و اصلاحطلب در داخل و خارج کشور ریخت، تا آنجا که توانست بین دو جریان جنبش سبز به رهبری موسوی و کروبی و جریان به اصطلاح اصلاحطلب به رهبری محمد خاتمی در داخل و خارج در حمایت از دولت یازدهم که تقریبا تا آن زمان متحد بودند ایجاد شکاف بکند، زیرا به علت موضعگیریهای فرصت طلبانه محمد خاتمی در حمایت از روحانی و غیر مستقیم از خامنهائی در این رابطه رفته رفته شعار عبور از روحانی در میان طرفداران جنبش سبز در داخل و خارج مطرح گردید - که با عنایت به اینکه جریانهای سیاسی حاکم خود را آماده انتخابات آینده مجلس میکنند - طبیعی است که جریان جنبش سبز میکوشد تحت هژمونی عارف در این انتخابات با فاصله گیری از محمد خاتمی نبض مجلس را جهت ایجاد فشار بر خامنهائی و روحانی بدست گیرد که در صورت شکست سیاست اقتصادی روحانی که امری قابل تصور میباشد امکان موفقیت جریان جنبش سبز در انتخابات آینده مجلس تحت هژمونی عارف وجود خواهد داشت.
لذا اگر خامنهائی مانند خرداد 88 دوباره جهت قلع و قمع جنبش سبز دست به کودتای انتخاباتی جدیدی توسط سر انگشت اجرائی خود شورای نگهبان نزند در انتخابات آینده مجلس به دلیل شکست جناح به اصطلاح اصولگرا در اشکال مختلف آن و ضعف مدیریت سیاسی محمد خاتمی و ضعف دولت یازدهم در مدیریت بحران اقتصادی جامعه شرایط جهت موفقیت جریان جنبش سبز تحت هژمونی عارف آماده میباشد.
سومین مکانیزمی که روحانی جهت انزوای جریان سنتگرا به کار گرفت، افشاگری بر علیه دولت کودتای انتخاباتی دهم است آنچنانکه در مصاحبه زنده تلویزیونی که به مناسبت صد روز دولت خود کرد تمامی تکیه خودش برای تقدیس دولت یازدهم در راستای افشاگری ماهیت اقتصادی و سیاسی دولت کودتای دهم کرد، تا آنجا که در این رابطه جدای از فریاد جریان سنتگرا فریاد اعتراض خامنهائی هم از این افشاگری گاز انبری روحانی بلند شد، ولی روحانی در این رابطه حاضر به معامله با خامنهائی نشد و از هر طریقی سعی میکرد این افشاگری جهت به انزوا کشانیدن جریان سنتگرا ادامه بدهد تا توسط آن هم دولت خود را تزکیه بکند وهم جریان سنتگرا را در مجلس به انزوا بکشاند. طرح شعارهای سیر منفی 5 درصدی تولید ناخالص ملی، سرازیر شدن چهار میلیون بیکار جدید در سه سال آینده، غارت درآمدهای نفتی در طول 8 سال گذشته، تورم همراه با رکود اقتصادی بیش از 40 درصدی، شکست پروژه طرح هدفمندی یارانه همه در این مصاحبه توسط روحانی مطرح گردید.
چهارمین مکانیزم روحانی جهت تثبیت دولت یازدهم تکیه بر حرکتهای بدون برنامه و انقباضی و رفرمی و روزمره بر تصمیمات اقتصادی جهت مهار تورم و فشار اقتصادی در کانتکس حفظ سرمایهداری بنجل حاکم بر کشور میباشد که با توجه به فشار اقتصادی موجود بر گرده مردم که در چارچوب تورم بیش از 40%و بیکاری بیش از 12% نیروهای کار و رکود اقتصادی فلج کننده اکثریت جامعه ایرانی را زمین گیر کرده است، لذا در این رابطه روحانی وقتی که دید نمیتواند دست به تغییر ساختاری در این رابطه بزند و غرب هم آماده حذف فوری تحریمها نیست به سیاستهای موضعی و تاکتیکی روی آورد که میتوان به موضوع سبد کالائی مجانی، ادامه واریزی یارانه نقدی مانند گذشته به حساب مردم، سیاست انقباضی در لایحه بودجه سال 93، افزایش وامهای بانکی مثل وام مسکن و غیره اشاره کرد، که صد البته همه این راههای زایمانی که از قبل در دولتهای قبلی تجربه شده است، باعث میگردد تا نوزاد اقتصادی دولت یازدهم مرده بدنیا بیاید. البته برای روحانی راهی جز این جام زهر خوردن به خاطر تاثیرات کوتاه مدت آن وجود ندارد به هر حال سوالهائی که تا این زمان بی پاسخ مانده است و شرایط آینده روحانی در گرو پاسخ به سوالها میباشد اینکه:
آیا اصلا تا قبل از انتخابات آینده مجلس که پیروزی آن برای روحانی و دولت یازدهم کلید طلائی میباشد، امکان شکست تحریمهای اقتصادی و در راس آنها تحریم نفت و بانک مرکزی توسط غرب وجود خواهد داشت تا دولت یازدهم بتواند توسط آن در راستای رفاه عمومی به صورت موضعی گامی بردارد؟
آیا دولت یازدهم میتواند در این رابطه بین اروپا و آمریکا ایجاد شکاف بکند؟
آیا خامنهائی میتواند بین جریان اصلاحات خاتمی و جنبش سبز ایجاد شکاف بکند؟
آیا خامنهائی در انتخابات آینده مجلس حاضر به عقب نشینی در برابر جریان عارف است یا که نه؟
آیا حسن روحانی توسط علی مطهری و شمعخانی میتواند جهت شکست حصر موسوی و کروبی و آزادی زندانیان سیاسی جنبش سبز گامی بردارد؟
آیا روحانی میتواند تا قبل از انتخابات آینده مجلس توسط آزادی بیان و مطبوعات و احزاب، شرایط جهت وزن کشی قدرت به سود خود آماده کند؟
و هزاران آیاهای دیگر که تا این زمان به علت سیاست لاک پشتی و فرصت طلبانه روحانی بی جواب مانده است و برای پاسخ به آن باید منتظر زمان نشست.
والسلام