سلسله تفاسیر قرآن- سوره روم - قسمت دوم
تفسیر سوره روم مبتنی بر تبیین این حقیقت که:
تنها معجزه پیامبر اسلام قرآن است
د - داستان معجزه خواهی اعراب جاهلیت از پیامبر اسلام؛
فرآیند سه گانه شناخت «حسی و فلسفی و عقل برهانی استقرائی» هم در پروسه شناخت انسان تاریخی وجود دارد و هم در پروسس فرآیندهای تکامل فرد انسان از کودکی تا بلوغ و هم کمال در جامعه انسانی، یعنی در هر مقطع از کمال تاریخی سه فرآیند شناخت حسی و فلسفی و عقل برهانی استقرائی وجود دارد و پیامبر اسلام در این رابطه توانست با بعثت خود (چنانکه حضرت مولانا و علامه اقبال لاهوری مطرح میکنند) بشریت را در بستر پروسس شناخت از «مرحله حسی و مرحله فلسفی عبور دهد و وارد فرآیند عقل برهانی استقرائی» کند.
ولی این به معنای آن نبود که پیامبر اسلام در پایان 23 سال از حرکت مکی و مدنی خود موفق شده باشد که تمام اجتماع مسلمانان را از فرآیندهای دوگانه (حسی و فلسفی) عبور داده باشد و این تنها ستارههای دستپروده (امثال بخشی از صحابه) محمد در حرکت 13 ساله مکی بودند که توانستند از دو فرآیند فوق عبور کنند و وارد مرحله سوم یعنی «عقل برهانی و استقرائی» گردند. وگرنه جامعه مدنی محمد در آن زمان هنوز دوران دگردیسی و گذار خود را طی میکردند و این موضوع نسبت به آن بخش از جامعه که منافع اقتصادی و هویت اجتماعی و قدرت سیاسی خود را با تحول و آگاهی و شناخت تودههای اجتماعی در خطر میدیدند، بیشتر مشهود بود، زیرا این طبقه پیوسته تلاش میکردند تا جامعه را در مرحله شناخت حسی و شناخت فلسفی نگه دارند و از ورود جامعه به فرآیند «عقل برهانی و استقرائی» جلوگیری نمایند لذا این طبقه تلاش میکردند تا جامعه را با - معجزه خواهی از پیامبر- در مرحله حسی نگه دارند و به این دلایل بود که پیامبر اسلام سختترین آزمایش تاریخی خود را انجام داد! اگر محمد مانند موسی و عیسی تسلیم خواستههای معجزه خواهانه مردم میشد و اقدام به عملیات اعجاز آمیز میکرد، از هدف اصلی رسالت خود که عبور جامعه و «بشریت» از فرآیند حسی و فلسفی به فرآیند عقل برهانی و استقرائی بود، منحرف میشد. پیامبر اسلام در زمانی هم که فرزندش ابراهیم مرده بود و محمد در حال گریستن بر فرزندش بود و اتفاقا در آن روز - کسوف خورشید- رخ داد و مردم با هیاهوی میخواستند تا کسوف خورشید را به عنوان یک معجزه در - گریه آسمان- بر محمد و فرزندش ابراهیم بدانند، پیامبر اسلام بلا فاصله بر سر خلق فریاد کشید که؛ کسوف و قانون طبیعت وجهان چه ربطی به مرگ فرزند من ابراهیم دارد[1]!؟
بنا براین بزرگترین کاری که پیامبر اسلام انجام داد با مقاومت در برابر معجزه خواهی جامعه آنان را به «فرآیند عقل برهانی و استقرائی» دعوت کرد که در این رابطه میتوان به طرح آیات 90 تا 94 سوره اسری اشاره کرد؛ «وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ ينْبُوعًا - أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خِلَالَهَا تَفْجِيرًا - أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَينَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِي بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا - أَوْ يكُونَ لَكَ بَيتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَينَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا - وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ يؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا - پس به پیامبر اسلام گفتند؛ ما هرگز به پیام تو ایمان نمیآوریم تا زمانی که تو از زمین برای ما چشمه آبی بیرون بیاوری- یا تو صاحب باغی از خرما و انگور بشوی که در میان آن باغ نهرهای آب جاری گردد- یا کاری کنی که آسمان بر سر ما خراب شود- یا خدا و فرشتگان را در برابر ما ظاهر کنی- یا صاحب خانهائی از طلا شوی- یا کاری کنی که به آسمان بالا روی و کتابی از آسمان خطاب به ما بیاوری- ای پیامبر در پاسخ به تقاضای همه معجزه خواهان به آنها بگو منزه است خداوند چراکه من فرد و بشری بیشتر نیستم که از جانب خداوند رسول میباشم.»
ه- سوره روم تبیین کننده قرآن به عنوان تنها معجزه پیامبر اسلام؛
با توجه به آیات سوره روم در مییابیم که؛
1 - این سوره از سورههای مکی میباشد که تمامی آیات آن در مکه نازل شده است.
2 - آیات آن در خصوص پدیدههای طبیعی و تاریخی و انسانی و اجتماعی به دو بخش از «آیات تصوری و آیات تصدیقی» تقسیم میشوند. در مورد آیات تصوری و تصدیقی توضیح دهیم که؛ در سورهها بعضی (یا بخشی) از آیات به صورت پدیدههای طبیعی و اجتماعی و تاریخی و انسانی یاد میکند که در این صورت ما آن را آیات تصوری مینامیم و زمانی از آیات در شکل قانونمندیهای طبیعی و اجتماعی و تاریخی و انسانی یاد میشود که در این صورت به آن آیات تصدیقی می گوئیم.
3 - آیات تصوری و آیات تصدیقی در سه حوزه - تاریخی و اجتماعی و طبیعی- مطرح شده است. در مورد این آیات در هیچ جای قرآن و نهج البلاغه عبارت معجزه به کار برده نشده است و قرآن تنها کتاب آسمانی است که واژه «معجزه» را حتی در رابطه با موسی و عیسی با مفهوم «آیه» مطرح میکند که به معنای «نشانه» است و مشمول تمامی پدیدههای وجود در صورتهای تصوری و تصدیقی آن میشود.
4 - ایمان به ملائک که قرآن در کنار ایمان به الله و رسول مطرح میکند به معنی «ایمان به قوای طبیعت» میباشد که باعث شد تا «نظام سببیت و قانونمند» بر جهان حاکم باشد و ما میدانیم که استفاده قرآن از واژه ملائک در این آیات ابداع پیامبر اسلام نبوده است، بلکه عرب جاهلیت ملائکه را دختران خداوند میدانستند و پیامبر اسلام از این اصطلاح جاهلیت عرب جهت «تبیین قانونمندی حاکم بر هستی و قوای طبیعت» استفاده کرده است!
5 - حروف مقطعه اول بعضی از سورههای قرآن و از جمله سه حرف - الف و لام و میم اول- در این سوره با در نظر گرفتن این حقیقت که این حروف فی نفسه دارای معنائی نمیباشد (منهای کشف رشاد خلیفه که اسلام انطباقی امروز به عنوان کشف معجزه به آن نگاه میکند) به نظر میرسد که بهترین تفسیر نیز از معلم کبیرمان شریعتی باشد که باور داشت؛ این قرآن که به عنوان تنها معجزه همیشگی پیامبر اسلام میباشد از همین - الف ب ی- زبان خود اعراب بادیه نشین تکوین پیدا کرده است؛ و ما بیش از آن که معجزه قرآن را بخواهیم مانند اندیشه اشاعره با - قدیم دانستن قرآن- توجیه کنیم، آن را با نگاه جواهر لعل نهرو ببینیم که چگونه این کتاب تکوین یافته است؛ (قرآن) با این حروف الفبا توانست در عرض کمتر از بیست سال تاریخ بشر را از قرن هفتم دچار تحول و تغییر کند؛ و بی شک کتابی که با این حروف ساده تکوین پیدا کرد و در آن زمان توانست جامعه بشری را دچار تحول کند در زمان کنونی هم دارای چنان پتانسیلی است و اگر ما به درستی به آن تکیه کنیم باز جامعه بشری را میتواند دچار تحول و تغییر بکند.
6 - در آغاز سوره روم بعد از طرح حروف مقطعه این آیات را میخوانیم که؛ «غُلِبَتِ الرُّومُ - فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيغْلِبُونَ - فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيوْمَئِذٍ يفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ - بِنَصْرِ اللَّهِ ينْصُرُ مَنْ يشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ - وَعْدَ اللَّهِ لَا يخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يعْلَمُونَ - يعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ - روم شکست خورد- در نزدیکترین زمین به شبه جزیره عربستان- اما همین روم شکست خورده به زودی غلبه خواهد کرد- در کمتر از 9 سال زیرا زمام امور چه قبل از شکست خوردن روم و چه بعد از غلبه ایشان به دست خداوند است و آن وقت که رومیان بر ایرانیان پیروز میشوند مومنین در حرکت محمد و اسلام خوشحال میشوند- آری خداوند هرکه را بخواهد نصرت میدهد چرا که او عزیز و رحیم است- پس باید به وعده خداوند دل بست چون خداوند هرگز خلف وعده نمیکند و البته این موضوع برای اکثر مردم پوشیده میباشد- زیرا آنها تنها به ظاهر قانونمندیهای هستی آگاهند و به عمق این نظام وجود اطلاعی ندارند.
در این شش آیه قرآن با طرح و پیشبینی یک حرکت سیاسی اجتماعی در قرن هفتم میلادی به نتیجه گیریهای تبینی مهمی میپردازد[2]، پیامبر با طرح این موضوع برای اصحاب خود همراه با تبیین سیاسی موضوع اقدام به یک پیشبینی سیاسی میکند و آن - شکست روم از ایران اما در کمتر از 9 سال بر آن پیروز خواهد شد-. بر پایه این پیشبینی سیاسی پیامبر میخواهد به دست پروردگان خود در مکه که در زیر شکنجه به سر میبرند این حقیقت را اثبات نماید که بر اجتماع بشری یک قانونمندی حاکم میباشد که پیشگام میتواند با کشف این قانونمندی آینده را پیشبینی کند و بر آن فائق آید. بنا بر این قرآن و پیامبر اسلام با طرح این حقایق در آیات اول سوره روم میخواهد برای پیروان خود تبیین نماید که؛
اولا - پیشبینی سیاسی - پیروزی روم در 9 سال آینده بر ایران- یک پیشگوئی و علم غیب و معجزه نیست بلکه یک پیشبینی بر پایه اعتقاد به قانونمندی و شناخت و کشف آن در حرکت جامعه است.
ثانیا - کسب آگاهی سیاسی پیشگام جامعه برای به حرکت در آوردن جامعه تنها محدود به همان جامعه بومی نمیشود بلکه پیشگام مجبور است برای کشف قانونمندی حرکت اجتماع خود «جامعه خود را در ظرف جامعه جهانی» تحلیل سیاسی کند چراکه بخشی از قانونمندیهای اجتماعی مانند قانونمندیهای طبیعی صورت عام و کلی دارد و بخش دیگر خاص و کنکریت و مشخص میباشد، ما در آغاز سوره روم مشاهده کردیم که قرآن و پیامبر اسلام آینده مومنین را که؛ امروز گرفتار فشار سران دارالندوه و قریش شدهاند در ظرف سیاسی امروز و آینده تضاد ابر قدرتهای روم و ایران تحلیل میکند و مشاهده نمیشود که قرآن و پیامبر اسلام بگویند که به ما چه مربوط که روم شکست خورد یا ایران پیروز شد[3]!؟
بنابراین اصل مهمی که پیشگام امروز از آیات اول سوره روم استنباط میکند عبارت است از؛ در نظام اجتماعی قانونمندیهای عام و خاص در پیوند با یکدیگر میباشند و ما بدون شناخت قانونمندی عام اجتماعی نمیتوانیم موفق به کشف قانونمندی خاص و مشخص اجتماعی شویم.
ثالثا - قرآن با آیات اول سوره روم میخواهد برای جامعه کوچک مسلمانان در مکه این حقیقت را تبیین نماید که سختی و فشارهای امروز شما از طرف مشرکین یک امر جبری و دائمی نیست بلکه یک بستر اعتلا بخشی است که در کمتر از 9 سال به پایان میرسد (برعکس آنچه که ارسطو در کتاب سیاست مطرح میکند یا مشرکین مکه تلقین مینمایند)؛ و مشاهده کردیم که جامعه کوچک مسلمانان با هجرت به مدینه از فاز آگاهی بخش وارد فاز آزادی بخش اجتماعی شد و در ادامه توانستند در جنگ بدر یعنی سال دوم هجرت بر مشرکین امروز مکه فاتح شوند که این همان هویت اجتماعی و سیاسی میباشد که قرآن نوید آن را 9 سال قبل داد و گفت که باعث شادمانی شما در مرحله مدنی حرکت آزادی بخش خواهد بود.
رابعا - قرآن در شش آیه اول سوره روم با ایجاد پیوند بین قانونمندی جامعه جهانی (ایران و روم) و جامعه کوچک ایمان آورندگان به حرکت آگاهی بخش اسلام در مکه، به استنتاج اصول مهمی میپردازد که عبارتند از؛
1 - نصرت خداوند بر بندگان مومن یک امر قانونمند است «ابی الله آن یجری الامور الا باسبابها». نه یک فیض یک طرفه یا امداد غیبی و بدون قانون و نظام.
2 - اکثر توده مردم تلقی ظاهری از آیات اجتماعی و تاریخی و طبیعی دارند که بر اساس آن نمیتوانند پیشبینی قانونمند داشته باشند، لذا به دامن معجزه و ابزار بدون ضابطه و قانونمند پناه میبرند. امام علی در مورد این دو ویژگی میگوید که؛ «وقال عليه السلام: إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَاشْتَغَلُوا بِآجِلِهَاإِذَا آشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا - اولیا خداوند آنانی هستند که به باطن دنیا شناخت پیدا میکنند در زمانی که عوام الناس به ظاهر دنیا می نگرنند- هم چنین اولیا خداوند به آینده امور می نگرنند چنان که عوام الناس به حال امور نگاه میکنند (جعفر شهیدی- نهج البلاغه- کلمات قصار- صفحه 439- سطر اول).
3 - وعده خداوند به دست خود انسانها تحقق پیدا میکند نه به واسطه نیروهای غیبی در طبیعت. حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری در تفسیر این اصل میگوید که؛ «...إِنَّ اللَّهَ لَا يغَيرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يغَيرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ... - خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر آن قوم به دست خود سرنوشت خود را عوض بکند» (آیه 11- سور رعد). اقبال میگوید علت این که در این آیه به جای «يغَيرُ» با فتح یاء و ر کلمه «يغَيرُوا» آمده است معنی آیه این چنین تغییر میکند که؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نمیکند مگر آن قوم به دست خود سرنوشت خویش را عوض نمایند؛ و ما در بحث فوق نتیجه میگیریم که از نظر اقبال هرگونه انقلاب و اصلاح برای تغییر سرنوشت اقوام دیگر غلط میباشد چراکه مطابق این آیه هر «انقلاب، اصلاح یا تحول اجتماعی» یک امر کنکریت میباشند که با دخالت مردم آن جامعه شکل میگیرد و نه با دخالت جامعه دیگر برای تغییر در آن جامعه!
و - آیات تصوری و تصدیقی «طبیعی و اجتماعی و تاریخی» تحت عنوان آیات «انفسی و آفاقی» در سوره روم؛
دسته اول - آیات اجتماعی (که ما در شش آیه اول سوره روم مشاهده کردیم).
دسته دوم - آیات طبیعی است که در پیوند با آیات انفسی مطرح میشود هم چون - آیه 8 از سوره روم- که میگوید؛ «أَوَلَمْ يتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَينَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ بِلِقَاءِ رَبِّهِمْ لَكَافِرُونَ - آیا در نفس خود تفکر نمیکنید تا دریابید که خداوند آسمانها و زمین و آنچه بین آنها است جز به حق نیافریده است (که همه آیات علاوه بر قانونمندی دارای عمر مشخص میباشند) پس اگر این حقیقت در باب هستی حاکم است چرا بسیاری از انسانها در اجرای آن کافر میباشند.» به راستی چرا قرآن در این آیه برای فهم «نظم در وجود و هستی» ما را در پله اول به سمت توجه در نظم و طبیعت بدن انسان و نفوس «انسانی و اجتماعی و اخلاقی» هدایت میکند؟ چنانچه مولای رومی میگوید؛
درک وجدانی به جای حس بود / هر دو در یک جدول ای عم میرود
نغز میآید بر او کن یا مکن / امر و نهی و ماجراها و سخن
این که فردا این کنم یا آن کنم / این دلیل اختیار است ای صنم (مثنوی معنوی- دفتر پنجم- صفحه 330- سطر 24 به بعد)
قرآن در این آیه پس از اعلام «رابطه تنگاتنگ بین پدیدههای انفسی و آفاقی» میخواهد متدولوژی صحیح شناخت نظم هستی و قانونمندی طبیعی را ارائه دهد. به این ترتیب که ما «نظم بیرونی در طبیعت و هستی» را در آینه نظم درونی خود مطالعه کنیم. بر روی سنگ قبر کانت جملهائی از او نوشته شده است؛ دو چیز در این جهان اعجاب انسان را بر میانگیزد یکی نظم جهان درون و دیگر نظم جهان بیرون.
دسته سوم - آیات تاریخی است که در شکل قانونمندی در تاریخ انسان خود را نشان میدهد و به صورت «آیات تصدیقی» در سوره روم مطرح شده است. طرح حوادث تاریخی در قالب «آیات تصوری» تنها ذکر اخبار گذشته است اما از نظر قرآن ذکر حوادث تاریخ زمانی ارزشمند است که ما به «کشف قانونمندی تاریخ» دست یابیم و این مهم اتفاق نمیافتد مگر ما قبل از آن به وجود قانونمندی و نظام واحد حاکم بر تاریخ انسان اعتقاد داشته باشیم؛ لذا ما مشاهده میکنیم که قرآن بعد از طرح «قانونمندی اجتماعی و طبیعی و انفسی» به طرح «قانونمند بودن حرکت تاریخ انسان» میپردازد؛ «أَوَلَمْ يسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَينْظُرُوا كَيفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَينَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيظْلِمَهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا أَنْفُسَهُمْ يظْلِمُونَ - ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يسْتَهْزِئُونَ - ای پیامبر آیا در تاریخ سیر نمیکنند تا بینند عاقبت ظالمین قبل از ایشان به کجا انجامیده است با این که گذشتگان ظالم قبل از ایشان قدرتی فزونتر از اینها داشتهاند و آنها هم به مانند اینها استعمارگرانی بودند که بر روی زمین ستم میکردند و آن هنگام که ما پیامبران را برای رهائی مظلومین زمین فرستادیم آنها آیات ما را تکذیب کردند و لذا گرفتار ظلمی شدند که خود بوجود آوردند که بدترین عمل آنها تکذیب آیات خداوند بود» (سوره روم- آیات 9 تا 10).
قیامت کلید واژه شناخت قانونمندیهای تاریخ در قرآن؛
قرآن از زوایای مختلفی به قیامت نگاه میکند که میتوانیم آنها را به چهار دسته تقسیم کنیم؛
الف - تکوین قیامت؛ قرآن در تکوین قیامت آن را معاد نمیداند بلکه حرکتی رو به پیش میداند که مولود نهائی تکامل طبیعی است و معتقد است که قیامت الان وجود ندارد اما در چارچوب تحول کیفی که در طبیعت و بر اثر تکامل طبیعت حاصل میشود، تکوین قیامت شکل میگیرد که ما این تحولات را میتوانیم در آیات زیر مشاهد کنیم؛ «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا - وَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقَالَهَا» (سوره زلزله - آیات 1 و 2)؛ و
«إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ - وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ - وَإِذَا الْجِبَالُ سُيرَتْ - وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ - وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ - وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ» (سوره تکویر- آیات 1 تا 7).
ب - تبیین قیامت؛ قرآن پروسس تکامل وجود را تبیین میکند و آن را دلیلی بر عبث نبودن هستی میداند. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ» (سوره مومنون- آیه 115).
«مَا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا - وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا»(سوره نوح - آیات 13 و 14).
ج - تشریح قیامت؛ قرآن مبنای قیامت تشریحی را بر عمل انسان استوار میکند (و عمل انسان را به جای روح مبنا میگذارد) و قیامت را در دیدگاه تشریحی «روزی میداند که هر کس میتواند نتیجه عمل خود را ببیند». «...يوْمَ ينْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يدَاهُ...» (سوره نباء - آیه 40).
«فَمَنْ يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يرَهُ - وَمَنْ يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يرَهُ» (سوره زلزال- آیه 7 و 8).
د - تبلیغ قیامت؛ قرآن سعی میکند در چارچوب دیسکورس فرهنگ عرب بادیه نشین - که تمام لذت مادی را در شهوت و شراب و باغ و چشمه و میوه- میبیند قیامت را تبلیغ کند. قرآن در آیات 11 تا 16 سوره روم پس از طرح قانونمندی حاکم بر طبیعت و تاریخ و اجتماع به طرح قیامت «تبیینی و تکوینی و تشریحی» در این جهان میپردازد؛ «اللَّهُ يبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيهِ تُرْجَعُونَ - وَيوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يبْلِسُ الْمُجْرِمُونَ - وَلَمْ يكُنْ لَهُمْ مِنْ شُرَكَائِهِمْ شُفَعَاءُ وَكَانُوا بِشُرَكَائِهِمْ كَافِرِينَ - وَيوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يوْمَئِذٍ يتَفَرَّقُونَ - فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِي رَوْضَةٍ يحْبَرُونَ - وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآياتِنَا وَلِقَاءِ الْآخِرَةِ فَأُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ - خلقت از خدا آغاز شد و به خدا هم بازگشت پیدا میکند- و در «قیامت اعمال» مجرمین از خود مایوس میشوند- در «قیامت اعمال» شرکائی برای شفاعت وجود ندارد- در «قیامت اعمال» فرقهها از هم جدا میشود- در «قیامت اعمال» آنها که عمل صالح انجام دادهاند موفق هستند- در «قیامت اعمال» آنان که عمل صالح ندارند و عمل آنها تکذیب آیات ما بوده است، در عذاب اعمال بد خود خواهند ماند.»
ز - رابطه خداوند با هستی و وجود؛
الف - قرآن در سوره روم پس از طرح و تبیین قانونمندی نظامهای «اجتماعی و طبیعی و تاریخی»، قیامت را از زوایای «تکوینی و تبیینی و تشریحی» مطرح میسازد که آن نیز محصول حرکت مداوم هستی و وجود است، قرآن در ادامه به تبیین رابطه هستی و وجود (در آیات 17 و 18 سوره روم) میپردازد، و آن را در مولفههای گوناگون طبیعی و اجتماعی و تاریخی در رابطه با خداوند قرار میدهد. در این آیه واژه «سبح» به معنی همه وجود شناور و تسبیح گوی به سمت او در حرکت است «فَسُبْحَانَ اللَّهِ حِينَ تُمْسُونَ وَحِينَ تُصْبِحُونَ - وَلَهُ الْحَمْدُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَعَشِيا وَحِينَ تُظْهِرُونَ» پس منزه است خداوند در تمامی این اوقات حیات و حرکت وجود- چه در صبح و چه در ظهر و چه در شب.
ب - از آنجا که قرآن در آیات 1 تا 18 سوره روم به طرح جمعی و عمومی نظام اجتماعی و نظام تاریخی و نظام طبیعی میپردازد، ما در ادامه (از آیات 19 تا 25) با تشریح کنکریت و مشخص آیات بسنده میکنیم.
ادامه دارد
[1] . عظمت کار محمد در این رابطه آنگاه بیشتر مشخص میشود که دریابیم در طول چهارده قرن - اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام کلامی- کوشیده است تا از آیه 1- سوره قمر «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانْشَقَّ الْقَمَرُ» که به صراحت با طرح «السَّاعَةُ» در باب قیامت «صحبت میکند، آنرا به صورت یک داستان خیالی در آورند که گویا کره ماه از آسمان به زمین آمده و سپس به دو نیم تقسیم گشت و این دو نیم کره ماه به دور گردن محمد قرار گرفته است.»
ما برای فهم بیشتر نظریه فوق به بررسی تفسیر المیزان رجوع میکنیم تا نگاه اسلام روایتی و اسلام فلسفی و اسلام کلامی و اسلام فقاهتی به قرآن را بهتر درک نمائیم. علامه طباطبائی مطلب را این چنین آغاز میکند که؛ معجزه شق القمر به دست رسول خدا در مکه و قبل از هجرت و به پیشنهاد مشرکین مسالهائی است که مورد قبول همه مسلمین است و کسی از ایشان در آن تردید نکرده است؛ و یا این که از آیه 1 در سوره اسری (که در این آیه قرآن به تبیین تکامل طولی و عرضی انسان و اجتماع و تاریخ در حرکت پیامبر اسلام میپردازد) «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ - برای تفسیر داستانی برای پیامبر و مرکب براق و سیر در بهشت و جهنم و تماشای شکنجه انسانها در جهنم که از مو آویزان بودند و گوشت او را در آتش قیچی میکردند، به عنوان معجزه او تفسیر کرده است (جلد 19 تفسیر المیزان - صفحه 96 سطر 13 به بعد).
[2]. توضیح؛ در زمان نزول این آیات از آنجا که پیامبر اسلام در مکه است و مرحله آگاهی بخش حرکت خود را در زیر سختترین فشارهای سران قریش که منافع خود را با ظهور اسلام در خطر دیدهاند، انجام میدهد در بیرون مکه جنگ بین دو ابر قدرت شرق و غرب یعنی روم و ایران در گرفته و در این جنگ روم از ایران شکست خورده است.
[3]. به همین دلیل نشر در طول 34 سال از حرکت بیرونی همیشه تحلیل از شرایط درونی را با اولویت بخشیدن به تضادهای داخلی اما در چارچوب - تضادهای منطقهائی و بینالمللی- تحلیل سیاسی کرده است و صد البته که ما در دوران سرمایه داری و به علت افزایش ارتباطات در جامعه بینالملل در بستر اقتصاد باز و رقابتی سرمایه داری بیشتر لازم است تا به رابطه تنگاتنگ تضادها آشنا شویم. ما در عصر سرمایه داری نمیتوانیم بدون در نظر گرفتن رابطه تضادهای کشوری و منطقهائی و بینالمللی هیچ گونه تحلیل مشخصی ارائه دهیم تا فرضا جریانات سیاسی بتوانند از شرایط مشخص برای برنامه عمل مشخص در جامعه سود جویند!)