ایران در سالی که گذشت (سال 92)
الف – تدوین سناریوی اولیه تقسیم قدرت دولت یازدهم:
در سالی که گذشت - به علت انتخابات دولت یازدهم - از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی هر 8 سال بالاجبار باید تن به تقسیم باز تقسیم قدرت در چارچوب قدرت اجرائی بین جناحهای داخلی قدرت بدهد، نظر به اینکه در انتخابات دولت دهم در سال 88 تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای حاکم قدرت مطلقه فقاهتی به علت دخالت مستقیم خامنهائی صورت کودتای انتخاباتی به خود گرفت که این کودتای انتخاباتی برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران و در راس آنها خامنهائی همراه با هزینههای فلج کنندهائی شد که علاوه بر سرکوب خونین و شکنجه گاههای کهریزک و اوین، کشت و کشتار و غارت خوابگاهها دانشجوئی و کشانیدن سر نیزههای عریان سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی به عرصه خیابانها و خونین کردن خیابانها و برکنار رفتن پردههای حجب دین فروشی، زهد فروشی، تزویر، ریاکاری، فقاهت و علنی شدن چنگ و دندان قدرت رژیم مطلقه فقاهتی بر روی مردم همراه شد، تا آنجا که بر سر انجام کودتای انتخاباتی سال 88 خامنهائی علاوه بر اینکه یک جریان بزرگ خط سه قدرت که مدت سی سال سکاندار حکومت و قدرت و امنیت رژیم مطلقه فقاهتی بودند از قدرت خارج کرد و به صورت نیروی غیر خودی درون زندان و حصر و شکنجه گاه و... قرار داد.
حتی وحدت صوری بین هیئت امنای دو نفره رژیم مطلقه فقاهتی بعد از خمینی یعنی (خامنهائی و هاشمی رفسنجانی) رسما و علنا در نماز جمعه 29 خرداد 88 با حمایت علنی خودش از دولت کودتا در برابر هاشمی رفسنجانی نقض کرد و اندیشه و فکر خودش را در راستای اندیشه و فکر احمدی نژاد دانست، نه فکر هاشمی رفسنجانی و بدین ترتیب بود که بزرگترین سونامی ریزش نیروها در داخل رژیم مطلقه فقاهتی پس از جدائی منتظری و قتل و عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 و مرگ خمینی در دهه بعد از 67 تا سال 77 برای دومین بار انجام گرفت و این ریزش تا آنجا ادامه پیدا کرد که در عاشورای 88 میرفت تا صف بندیهای قدرت مانند مشروطیت به درون مردم کشیده شود و بدین ترتیب بود که در عاشورای 88 خامنهائی عریان به صحنه آمد و با تمام نیروی نظامی و شبه نظامی و لباس شخصیها و مداحها و هیئتها و سربازان گمنام و بسیج و سپاه و حزب پادگانیاش و حوزه و... دست به صف آرائی 9 دیماه 88 زد تا از تکرار داستان جنگ بین نوری و طباطبائی و بهبهانی مشروطیت جلوگیری کند و بدین ترتیب تا آنجا پیش رفت که کل رژیم مطلقه فقاهتی را در پای کودتای دولت دهم ذبح کرد؛ لذا در سال 92 از همان ابتدا با سناریوی از پیش تعیین شدهائی کوشید پروژه تقسیم قدرت دولت یازدهم را معماری کند که این سناریوی از پیش تعیین با سخنرانی نوروز 92 در مشهد به صورت علنی آغاز کرد و در این سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی تلاش میکرد تا با درس آموزی از کودتای انتخاباتی 88 آب رفته را به جوی برگرداند، لذا در این رابطه بود که مطابق این سناریوی جدید:
1 - خامنهائی از همان ابتدا جریان احمدی نژاد – مشائی را به عنوان جریان انحرافی از مشارکت در پلاتفرم تقسیم قدرت حذف کرده بود.
2- خامنهائی از همان ابتدا در سناریوی تقسیم قدرت، جریان هاشمی رفسنجانی به صورت آلترناتیوی دولت دهم از پلاتفرم تقسیم قدرت حذف کرده بود، هر چند در این رابطه او معتقد بود که از بعد از خلع ید هاشمی از خبرگان، رهبری و قدرت اجرائی هاشمی رفسنجانی را باید بین نمد تشخیص مصلحت در حاشیه قدرت به صورت کدخدای برفی زنده نگه داشت و لذا در عرصه کاندیداتوری دولت یازدهم تمام تلاش خامنهائی بر این بود که از حضور مستقیم هاشمی مانند دولت نهم جلوگیری کند. ولی پس از اطلاع هاشمی از سناریوی خامنهائی جهت حذف او، با اینکه هاشمی در آغاز مانند دولت دهم قصد شرکت در انتخابات دولت یازدهم را نداشت در آخرین لحظه (حتی بعد از خودداری خامنهائی از تماس تلفنی با او که در پی درخواست هاشمی رفسنجانی توسط حجازی به هاشمی پیغام میدهد که این موضوع در تلفن قابل مذاکره نیست و بدین ترتیب از تماس تلفنی با هاشمی خودداری میکند و مخالفت غیر مستقیم خود را با حضور هاشمی اعلام میکند) هاشمی با اینکه میدانست حذف او قبلا تصمیم گرفته شده است، با ثبت نام جهت مشارکت در انتخابات دولت یازدهم کوشید تضاد با خامنهائی را به سطح جامعه و نهادهای قدرت رژیم مطلقه بکشاند؛ لذا از بعد از ثبت نام هاشمی بود که خامنهائی کوشید تا سناریوی حذف هاشمی مثل همیشه با فیلتر شورای نگهبان به انجام برساند هر چند که خامنهائی میدانست که در بستر این فیلتر سنتی باید هزینه بیشتری پرداخت کند، چراکه شورای نگهبان باید عدم صلاحیت دومین نفر از هیئت امنای چهل ساله رژیم مطلقه فقاهتی را هم اعلام کند (گر حکم کنند که مست گیرند - در شهر هر آنکه هست گیرند و بالاخره تودهها و تاریخ فردا بدانند که در رژیم مطلقه فقاهتی چاقو حتی دسته خودش را هم میبرد و خیاطهای قدرت بالاخره روزی در کوزه تصفیه حساب خودساخته خواهند افتاد و به قول مولوی، اینچنین خوردن سزای هر خسی خواهد شد) البته این همان خواستهائی بود که هاشمی پیوسته دنبال آن بود تا خامنهائی دست به تصفیه او بزند، چراکه از نظر هاشمی علنی شدن تضاد هاشمی و خامنهائی باعث میگردد که هاشمی دوباره در بدنه و پائین نیروهای هوادار رژیم مطلقه محبوبیت و مشروعیت از دست رفتهاش را به دست آورد و لذا برعکس آنچه که خامنهائی فکر میکرد برنده این سناریوی حذف هاشمی، خود هاشمی رفسنجانی شد نه خامنهائی (و به همین علت خامنهائی قبل از اعلام عدم صلاحیت هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان، به وسیله حسن روحانی و علی لاریجانی به هاشمی رفسنجانی پیغام فرستاد تا خود هاشمی رفسنجانی استعفاء بدهد ولی هاشمی قبول نکرد و مقاومت کرد تا شورای نگهبان رسما عدم صلاحیت هاشمی رفسنجانی را اعلام کرد).
3 - از همان ابتدا خامنهائی در سناریوی تقسیم قدرت خود سردمداران جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات خاتمی از مشارکت در قدرت دولت یازدهم به صورت هژمونیک و آلترناتیوی دولت دهم حذف کرد و هیچگونه جای امنی برای آنها در تقسیم قدرت دولت یازدهم حتی در حد شکستن حصر آنها و آزادی زندانیهای سیاسی آنها قائل نشد، چراکه خامنهائی به درستی میداند که هر گونه تضاد در درون رژیم مطلقه فقاهتی به جنگ آلترناتیوی قدرت با او میانجامد نه مشارکت و تقسیم در قدرت در ظلل ولایت مقام عظمای فقاهت، لذا در این رابطه بود که در سناریوی از پیش تنظیم شده قدرت خامنهائی در سال 92 جز نابودی مطلق هویتی و اجتماعی و فیزیکی سران جنبش سبز و سران جنبش به اصطلاح اصلاحات جائی برای جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات وجود نداشت.
4 - در این سناریوی از پیش تعیین شده تقسیم قدرت خامنهائی در سال 92 از همان آغاز، خامنهائی با استفاده از تجربههای گذشته به خصوص کودتای 88 دخالت مستقیم حزب پادگانیاش - که شامل سپاه و بسیج و سربازان گمنام و لباس شخصیها و حوزه و مداحها و هیئتهای مذهبی نهادینه شده دولتی و... میشوند - را در تقسیم قدرت دولت یازدهم نفی کرد، چرا که خامنهائی به خوبی فهمیده بود که هر چند او توسط حزب پادگانیاش توانست بر جنبش دانشجوئی در 18 تیرماه 78 غلبه کند ولی در پروسه کودتای انتخاباتی خرداد 88 (گرچه خامنهائی توسط حزب پادگانیاش توانست به صورت فیزیکی بر جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات غلبه کند و دولت کودتای دهم توسط سر نیزه تثبیت کند) خامنهائی دریافت که به قول ناپلئون بناپارت با سر نیزه هر کاری میتوان کرد فقط روی آن نمیتوان نشست، لذا در این رابطه بود که هزینهائی که در کودتای 88 خامنهائی بابت این غلبه نظامی پرداخت کرد برای او امکان تجربه پذیری دوباره نداشت و به همین دلیل بود که خامنهائی از همان آغاز در سناریوی از پیش تعیین شده تقسیم قدرت دولت یازدهم، خامنهائی تلاش کرد تا در انتخابات دولت یازدهم از دخالت مستقیم حزب پادگانیاش در تقسیم قدرت جلوگیری کند که حاصل این شد تا از همان ابتدا تمام زینش را رکاب کند و رسما اعلام کرد که سپاه حق دخالت در انتخابات را ندارد.
5 - در سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی جهت تقسیم قدرت در دولت یازدهم در سال 92 خامنهائی از همان ابتدا به علت شکست اقتصادی، اجتماعی، سیاسی دولت دهم در چارچوب حمایت شش دانگ همه جانبه اولیه خط یک، یا راست گرایان تمامیت خواه، یا به اصطلاح اصول گرایان، یا جناح فاندیمانتالیست رژیم مطلقه فقاهتی از کودتای دولت دهم و دولت احمدی نژاد –مشائی، جریان خط یک، یا راست گرایان تمامیت خواه فاندیمانتالیست در تقسیم قدرت دولت یازدهم جایگاه هژمونیک و آلترناتیوی نداشته باشند و صد البته خامنهائی به خوبی میداند که زمانیکه حزب پادگانی او از دخالت مستقیم در انتخابات توسط او منع شوند جریان سنت گرایان تمامیت خواه نه به وحدت میرسند و نه توان رقابت آلترناتیوی خواهند داشت، لذا در این رابطه بود که برعکس رقابت دولت نهم و دولت دهم، خامنهائی در عرصه رقابت انتخاباتی دولت یازدهم نه تنها گامی جهت به وحدت رسانیدن جناحهای خط یک برنداشت بلکه بالعکس، با تائید ضمنی تعدد کاندیداهای آنها (از ولایتی گرفته تا قالیباف و جلیلی و حداد عادل و رضائی) در انتخابات دولت یازدهم بر تکثر آنها امضای تائید کرد، زیرا خامنهائی میدانست که با توجه به شکست بزرگترین پروژه اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی یعنی پروژه حذف یارانهها یا به اصطلاح طرح هدفمندی یارانهها توسط جریان راست و رکود و رشد منفی و تورم سه رقمی، محصول آن شکست که همراه با پنبه شدن تمام رشتههای تبلیغاتی چهل ساله رژیم مطلقه فقاهتی در جامعه ایران شده است.
به همراه عدم توانائی این جریان در شکست تحریمهای اقتصادی غرب که باعث شده تا کفگیر اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی به ته دیگ بخورد و رژیم مطلقه فقاهتی در دوران دولت دهم در راه مقابله با این تحریمهای استخوان سوز اقدام به قراردادهای ترکمن چای با چین و روسیه و هند و حتی با بابک زنجانی بکند و مضافا بر آن اینکه، فساد مالی و اداری در دوران حاکمیت جریان راست گرای تمامیت خواه به رقمهای کل بودجه کشور رسیده که از بالا تا پائین و از دولت تا مجلس و از حوزه تا سپاه و... همگی در این رابطه خرقه تر دامن و سجاده شراب آلوده میباشند. بنابراین در این سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی در سال 92 هر چند که خامنهائی کوشید با حفظ کرسیهای قدرت شورای نگهبان و قوه قضائیه و سپاه و بسیج و حوزه در دست جریان راستگرای تمامیت خواه فاندیمانتالیست از انحصار قدرت مانند گذشته در دست یک جریان خودداری کند، ولی در سناریوی از پیش تعیین شده دولت یازدهم از هژمونی آلترناتیوی این جریان حمایت نکرد.
6 - در سناریوی از پیش تعیین شده تقسیم قدرت خامنهائی در سال 92 جهت تکوین جریان آلترناتیوی دولت شکست خورده و کودتائی دهم، با توجه به اینکه از نظر خامنهائی این جریان آلترناتیوی دولت دهم نه جنبش سبز و نه جنبش به اصطلاح اصلاحات میتواند باشد و نه جریان هاشمی رفسنجانی و حزب کارگزاران پیرو او و نه جریان راستگرا و سپاه و بسیج و سربازان گمنام میتواند باشد، راهی جز تکیه بر نیروهای بینابینی امثال روحانی باقی نمیماند، لذا در این رابطه بود که خامنهائی با تکیه بر اکبر ناطق نوری از همان آغاز تلاش کرد تا دست به جریان سازی از این نیروی بینابینی بزند، چراکه از نظر خامنهائی با شناختی که از دوران جنگ و دوران ریاست شورای امنیت ملی شیخ حسن روحانی داشت، او هم توان جذب نظر سپاه را دارد و هم توان جذب حمایت هاشمی و خاتمی و هم توان جذب جریان راست (منهای جناح مصباح یزدی یا همان جبهه پایداری) را دارد و همچنین تنها جریانی است که با توجه به تجربه دوران ریاستش بر شورای امنیت ملی میتواند یخهای بین رژیم مطلقه فقاهتی و امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا را آب کند و به خیمه شب بازی پروژه شکست خورده اتمی رژیم مطلقه فقاهتی و تحریمهای اقتصادی که رژیم مطلقه فقاهتی را در آستانه نابودی قرار داده است، تحت استراتژی نرمش قهرمانانه یا خوردن جام زهر پایان دهد؛ لذا در این رابطه بود که سال 92 ملت ایران از همان آغاز در کانتکس سناریوی تقسیم قدرت خامنهائی شروع شد و تا پایان این سال تمامی فراز و نشیبهای تضادهای مردم و جنبش و حاکمیت در کانتکس این تقسیم قدرت بالائیهای قدرت رژیم مطلقه فقاهتی رقم خورد، زیرا اگر ما سال 92 را به سه مرحله زمانی در این رابطه تقسیم کنیم:
اول – مرحله اول آن که از فروردین تا پایان خرداد 92 میباشد، دوران نبرد تبلیغاتی جناحهای قدرت حاکم برای کسب قدرت اجرائی دولت یازدهم در کانتکس سناریوی خامنهائی طی شد.
دوم – مرحله دوم که از تیرماه تا شهریور ماه 92 میباشد، دوران انتقال قدرت از دولت کودتا به دولت یازدهم سپری گردید.
سوم – مرحله تثبیت دولت یازدهم و رشد تضادهای دوباره جناحهای قدرت میباشد.
ب – مرحله اول یا دوران نبرد جناحهای قدرت:
1 - آنچنانکه قبلا هم اشاره کردیم در کانتکس سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی در مرحله رقابت انتخاباتی دولت یازدهم در خرداد 92 جناحهای قدرت در چارچوب همان سه خط راست و اصلاحات و اعتدال خیمه شب بازی تبلیغاتی خود را زیر خیمه از پیش تعیین شده قاب شیشهائی تلویزیونی ضرغامی به نمایش گذاشتند که هر چند در جلسات اولیه این خیمه شب بازی ضرغامی صورت مارگیر و رقص مار داشت، ولی در جلسه جمعه آخر، رژیم مطلقه فقاهتی کوشید تا افسار را کمی شل کند و به رقابت سرد کانالیزه شده دولتی کاندیداها، کمی گرمی تزریق شده دولتی کانالیزه شده ببخشد. به همین علت بود که در جلسه جمعه آخر خیمه شب بازی ضرغامی پردهها بالا رفت و نبرد بین قالیباف و روحانی بر سر برخورد گاز انبری جهت نابود کردن جنبش دانشجوئی 18 تیرماه 78 که قالیباف تلاش میکرد تا با حواله کردن آن به شورای امنیت ملی روحانی چهره خود را که در آن زمان فرمانده نیروی انتظامی و سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی بود هم پوشانی کند و مشت خود را مخملی نشان دهد و مشت روحانی را در سرکوب قهرآمیز جنبش دانشجوئی در تیرماه 78 چدنی، ولی با برخورد پخته روحانی در پاسخ به قالیباف چهره سپاه و بسیج و حزب پادگانی خامنهائی در سرکوب جنبش 18 تیر ماه علنی شد و به این ترتیب بود که روحانی در پاسخ قالیباف گفت که آقای قالیباف من یک حقوقدانم نه یک سرهنگ و در ادامه این حمله روحانی بود که روحانی سپاه را در حمایت قالیباف تهدید کرد و گفت سرهنگها و سپاه باید به پادگانها برگردند و به این ترتیب بود که سپاه و بسیج و لباس شخصیها و قاسم سلیمانی که شش دانگ پشت سر قالیباف قرار گرفته بودند را به محاق کشانید و باز در همین خیمه شب بازی جمعه آخر ضرغامی بود که عارف، نماینده جریان به اصطلاح اصلاحات به حمایت از خاتمی و جنبش به اصطلاح اصلاحات در کودتای 88 پرداخت و با گفتن اینکه رادیو تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی حتی خاتمی را جاسوس امپریالیسم اعلام میکند و حتی اجازه یک دقیقه دفاع تلویزیونی به ما نمیدهند تا ثابت کنیم که متولیان کودتای 88 چه جریانها و چه کسانی بودند، تبلیغات چهار ساله خامنهائی را آچمز کرد. آنچنانکه فردای آن روز فریاد خامنهائی هم در اعتراض به این صحبت و ادعای عارف بالا رفت، بطوریکه خامنهائی در اولین سخنرانی خود گفت من بعدا به این ادعا پاسخ خواهم گفت و باز در همین خیمه شب بازی قاب شیشهائی آخر ضرغامی بود که جنگ بین سعید جلیلی و اکبر ولایتی بر سر رقابت جهت تماس با غرب و امپریالیسم آمریکا، پردههای سازشکاری رژیم مطلقه فقاهتی را کنار زد تا به قول حافظ:
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز / ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
و یا به قول خیام:
اسرار ازل را نه تو دانی نه من / وین خط معما نه تو خوانی و نه من
هست اندر پس پرده گفتگوی من و تو /چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
به هر حال در این خیمه شب بازی تلویزیونی جمعه آخر بود که جنگ قدرت بین خود جناحهای سه گانه جریان راستگرا علنی شد و ولایتی و قالیباف و سعید جلیلی... مستقیم به جنگ رویاروئی جهت کسب قدرت پرداختند، بطوریکه با انتقال این تضادها به متن جامعه مردم به ماهیت این خیمه شب بازیهای قدرت بیشتر آگاه شدند و لذا از بعد از خیمه شب بازی جمعه آخر بود که نبرد جناحهای قدرت بر سر کسب دولت یازدهم تشدید شد و هر چند حداد عادل با کناره گیری از قدرت کوشید جنگ بین جناحهای راستگرا را کم کند، ولی حمایت سپاه و قاسم سلیمانی از قالیباف و حمایت روحانیت از ولایتی و حمایت جبهه پایداری و مصباح یزدی از سعید جلیلی باعث گردید که جنگ بین جناحهای قدرت طلب جریان راستگرا عمیقتر بشود تا آنجا که بالاخره هاشمی و خاتمی به این نتیجه رسیدند که باید در همین مرحله اول بازی به سود روحانی پایان دهند.
در اینجا بود که در دقیقه 90 با فشار خاتمی، عارف به شکل اعتراض آمیزی کنار رفت و هاشمی رفسنجانی و خاتمی و اکبر ناطق نوری شش دانگ پشت حسن روحانی قرار گرفتند که این همه باعث گردید تا پیش از آنکه مانند دولت نهم، بازی به مرحله دوم بیانجامد و شرایط برای تبلیغات تشکیلاتی سپاه آماده بشود (آنچنانکه در مرحله دوم کاندیداتوری انتخابات دولت نهم در خرداد 84 سپاه توانست در عرض 48 ساعت بیش از 20 میلیون سی و دی تبلیغاتی بر علیه هاشمی رفسنجانی و به سود محمود احمدی نژاد به صورت مجانی در شهر و روستای ایران تقسیم کند) مطابق سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی بازی به نفع حسن روحانی پایان پیدا کند.
به هر حال هر چند این بازی در مرحله اول به نفع حسن روحانی تمام شد ولی در همین مرحله حسن روحانی جهت کسب آراء شعارهائی داده بود که در مرحله دوم و سوم، دولت او را آبستن بحران و تضادها کرد که از جمله این شعارها میتوان به شعار بازگرداندن سپاه به پادگانها یا شعار رفع حصر از سران جنبش سبز و یا شعار آزادی زندانیان سیاسی کودتای 88 و یا شعار توسعه فضای سبز و آزادی مطبوعات و یا شعار رفاه اقتصادی مردم و شکست چتر تحریم اقتصادی امپریالیسم غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا اشاره کرد.
ج – مرحله دوم دوران انتقال قدرت از دولت دهم به دولت یازدهم: در این مرحله به علت اینکه بازنده اصلی انتقال قدرت در سناریوی از پیش تعیین شده خامنهائی جناح احمدی نژاد –مشائی بودند که خامنهائی توسط فیلتر شورای نگهبان حتی اجازه شرکت در رقابت انتخابات هم به آنها نداد، لذا در مرحله انتقال قدرت از آنجائیکه خامنهائی خود را متولی اصلی دولت کودتا در سال 88 میدانست جهت حمایت از سناریوی کودتای 88 خود کوشید که در مرحله انتقال قدرت تمامی بلندگوهای خودش را در خدمت دولت کودتا قرار دهد تا در تبلیغات گوبلزی خود تمامی شکستهای گذشته خود را در نمای پیروزی تبیین کند و خود را به عنوان قهرمان ملی در عرصه سیاست و اقتصاد و نظامی معرفی کند. اما به مجرد جایگزین شدن حسن روحانی در کاخ پاستور همه چیز عوض شد، چراکه روحانی به درستی میدانست که حفظ وحدت درونی جبهه حامی او در مرحله انتقال و تثبیت قدرت در گرو رسوائی دولت کودتا میباشد. به این ترتیب بود که در فاز دوم مرحله دوم با ساکن شدن دولت یازدهم در ساختمان پاستور ورق برگشت و روحانی با به دست گرفتن بلندگوها و خانه نشین کردن دولت کودتا تمام رشتههای گوبلزی خامنهائی –احمدی نژاد را پنبه کرد و رسما برای اولین بار خود روحانی اعلام کرد که رشد تولید ناخالص ملی ایران در سال 91 منفی پنج درصد بوده است که از نظر روحانی این رشد منفی پنج درصدی بسترساز سونامی بیکاری و رکود و تورم برای جامعه سونامی زده ایران شده است. البته هر چند این افشاگریهای حسن روحانی باعث شد تا خامنهائی جنگ بر علیه خود و حمایت او از دولت کودتا تلقی کند ولی برای روحانی راهی جز این باقی نمانده بود، چراکه تنها راه حفظ وحدت درونی جبهه حامی خود شفاف سازی شرایط جامعه و اقتصاد کشور در مرحله انتقال قدرت بود و صد البته منهای خامنهائی و حزب پادگانیاش و جبهه پایداری مصباح یزدی تمامی جناحهای راست و غیر راست در این جنگ افشاگرانه روحانی، از روحانی حمایت کردند و همین امر باعث گردید تا مرحله دوم مانند مرحله اول به سود روحانی ولی به ضرر خامنهائی پایان یابد.
د - مرحله سوم، یا دوره اوج گیری بحرانهای دولت یازدهم:
هر چند روحانی در دو مرحله اول و دوم پیروزمند میدان بود ولی در مرحله سوم شرایط بر علیه او تغییر کرد و دلیل این امر هم این بود که به قول خمینی، گرگها زمانی که با هم به شکار میروند و پیروزمند از شکار بر میگردند، جنگ آنها مربوط به زمانی است که آنها میخواهند طعمههای شکار شدهها را بین خود تقسیم کنند لذا در مرحله شکار کردن از نظر خمینی همه گرگها سرود وحدت میخوانند ولی وقت تقسیم شکار شدهها، همین گرگهای پیروزمند شکارچی، چشم باز، جلو هم میخوابند، چراکه هر کدام میترسد نکند دیگری او را بر سر تقسیم بدرد؛ لذا هر چند در آغاز مرحله سوم روحانی تلاش می کرد که با استمرار جنگ افشاگرانه بر علیه دولت کودتا و انتقاد از گذشته، حال خود را طلائی جلوه دهد ولی شرایط جامعه ایران آنچنان بحرانی بود که این امکان را از روحانی گرفت، لذا در این رابطه بود که از همان آغاز مرحله سوم یعنی شهریور 92 نبردگاه تضادها در جولانگاه حاکمیت قدرت دوباره شعله ور شد بطوریکه اولین فاز این مرحله با معرفی کابینه به مجلس از سر گرفته شد.
در معرفی کابینه گرچه روحانی سعی کرده بود تا تقسیم قطعات گوشت شکار دولت به نفع جریان راست به انجام برساند بطوریکه پستهای اصلی وزارت کشور و دادگستری و اطلاعات و دفاع دربست در اختیار جناح راست و مقام عظمای ولایت قرار داد و در خصوص پستهای میانی مثل نفت و صنعت و اقتصاد اینها را در خدمت تکنوکراتها و جناح کارگزاران قرار داد و سه پست آموزش و پرورش و آموزش عالی و ورزش هم برای جناح خاتمی نگاه داشت، اما از آنجائیکه قدرت مجلس در دست جناح راست است مجلس تمام قد در برابر روحانی صف کشیدند و با اینکه روحانی و نیروهای سه گانه سهم خاتمی رسما در مجلس نسبت به کودتای 88 اعلام حمایت کردند و از رهبران جنبش سبز اعلام برائت نمودند، با همه این احوال مجلس تن به این تقسیم روحانی نداد و لذا در نهایت این روحانی بود که پله پله در برابر جناح راست عقب نشینی کرد و حتی معاون اول خودش که سهم عارف بود و این عارف بود که با کناره گیری از رقابت انتخابات توسط فشار محمد خاتمی بستر موفقیت روحانی در مرحله اول را فراهم کرد بود تقدیم همان تکنوکراتهای خط 2 کرد، بطوریکه تنها سری که در تقسیم قدرت بی کلاه ماند سر جریان 3 اعم از جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات بود.
در این رابطه بود که روحانی پس از طی کردن خان دولت و مجلس بزرگترین خانی که با آن روبرو بود کسب حمایت خامنهائی در مرحله سوم بود، چراکه روحانی به درستی میدانست که حل بحران اقتصادی و رکود و تورم و بیکاری تنها در گرو حل تحریمهای اقتصادی در کانتکس عقب نشینی رژیم مطلقه فقاهتی از پروژه شکست خورده اتمی است که این مهم جز با حمایت خامنهائی برای روحانی انجام آن ممکن نیست، لذا در این رابطه بود که خامنهائی با روحانی وارد یک معامله نانوشته شد به این ترتیب که روحانی در خصوص شعارهای خلع ید از سپاه و سربازان گمنام و باز گرداندن آنها به پادگانها و شکست حصر سران جنبش سبز و آزادی زندانهای سیاسی جنبش سبز و توسعه فضای سیاسی و آزادی مطبوعات و ادامه افشاگری بر علیه دولت کودتا عقب نشینی کند تا خامنهائی به حمایت شش دانگ از روحانی جهت معامله با غرب اقدام کند (البته خود خامنهائی بیش از روحانی نیازمند شکست تحریمهای اقتصادی غرب بود)، لذا در چارچوب این معامله بود که گرچه راه برای روحانی جهت معامله با غرب هموار شد و توانست تا مرز مذاکره تلفنی با اوباما پیش برود و تقریبا شرایط برای معاملههای بعدی در ژنو 3 و وین 1 و 2 فراهم بکند، ولی روحانی در این معامله بازنده اصلی بود چراکه عقب نشینی او در برابر خامنهائی و شعار شکست حصر سران جنبش و آزادی زندانیان سیاسی و توسعه فضای سیاسی باعث گردید تا رفته رفته هر چه زمان میگذرد جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحات از حمایت روحانی دست بردارند و حتی جریان خود هاشمی رفسنجانی هم به انتقاد از روحانی دست بزنند که این همه باعث میگردد تا روحانی در انتخابات آینده مجلس و دولت دوازدهم تسلیم شش دانگ جریان راست بشود که تیر خلاص برای خود روحانی میباشد، چراکه روحانی در انتخابات دولت یازدهم تمامی پیروزی خود را از حمایت سه جریان هاشمی و کارگزاران و جریان جنبش سبز و جریان جنبش به اصطلاح اصلاحات به دست آورد، بنابراین در این رابطه بود که به مرور زمان برعکس دو مرحله اول و دوم، زمان در مرحله سوم به ضرر روحانی طی شد چراکه در مرحله سوم روحانی در چارچوب معامله نانوشته با خامنهائی تمامی تخم مرغها را در سبد جریان راست گذاشت و تقریبا جبهه حامی مرحله اول خود را از دست داد و تازه آنچه در این مرحله نصیبش شده در گرو توافق با غرب در چارچوب پروژه شکست خورده اتمی رژیم مطلقه فقاهتی میباشد که جای آن قلت دارد و به همین دلیل جناح پایداری مصباح یزدی با تمام توان تلاش میکند تا این پروژه روحانی را با شکست روبرو کند، هر چند خامنهائی معتقد به انجام این شکست در این شرایط نیست و صد البته اوضاع بحران بینالمللی اوکراین و سوریه شرایط را به نفع روحانی تغییر داده است، به هر حال موفقیت روحانی در این پروژه تنها میتواند تا اندازهائی بر شکست مرحله دوم هدفمندی یا حذف یارانهها هم پوشانی بکند. بنابراین امروز در آستانه سال 93 جامعه سونامی زده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران مترصد دستاورد شکست تحریمهای اقتصادی غرب توسط عقب نشینی رژیم مطلقه فقاهتی از پروژه شکست خورده اتمی خود میباشند.
والسلام