تبیین فلسفی انسان از نگاه وحی و محمد و قرآن - بخش پنج
3- فلسفه معاد از نگاه محمد:
آنچنانکه در تفسیر سوره مکیه قبلی مطرح کردیم؛ سبک و سیاق سورههای مکیه محمد با سورههای مدنی متفاوت میباشند. و نیز گفتیم که؛ بزرگترین معجزه محمد بعد از وحی و قرآن، تاریخی کردن وحی میباشد. آنچنانکه اشاره کردیم در میان پیامبران ابراهیمی تنها پیامبری که دارای وحی تاریخی میباشد محمد است، بقیه پیامبران ابراهیمی دارای وحی – پکیجی - بودند. یعنی مستقیم وحی را از وحی کننده میگرفتند، و به صورت مجرد از جامعه، آنها را به صورت یک سلسله امور اخلاقی یا فقهی و حقوقی به مردم عرضه میکردند. اما کار بزرگ محمد این بود که این وحی را به صورت تاریخی درآورد. بستر و شاخصی که محمد بر اساس آن وحی خود را تاریخی کرد، حرکت و حیات و مبارزه و... خود محمد بود، که به صورت کالبدی درآمد که «وحی» مانند «روح و حیات» به این کالبد، شدن و حرکت و تاریخ بخشید.
با تاریخی شدن وحی محمد بود که موضوع ختم نبوت محمد مطرح گردید! با تاریخی شدن وحی محمد بود که «دینامیزم قرآن و وحی» تحقق عینی پیدا کرد. با تاریخی شدن وحی محمد بود که قرآن توانست به عنوان یک کتاب هدایتگر مطرح گردد. با تاریخی شدن وحی محمد بود که محمد وحی آسمانی قرآن را زمینی کرد. اما آنچنان که فوقا مطرح کردیم، آنچه توسط آن وحی محمد تاریخی گردید، «تاریخ حرکت و مبارزه خود محمد» بود. که در این رابطه مبارزه (23 ساله) محمد را به دو دوره - 13 ساله مکیه و 10 ساله مدنیه - تقسیم کردیم، و این دو دوره را دو سرفصل استراتژی محمد نامیدیم، که دوره 13 ساله مکیه را دوران «استراتژی آگاهی بخش» محمد نامیدیم و دوران 10 ساله مدنیه محمد را دوران «استراتژی آزادی بخش» محمد نامیدیم. با توجه به این دو دوره استراتژی محمد (که پایه تاریخی کردن قرآن و وحی محمد میباشد)، بود که کلا سورهها و آیههائی که در مکه بر محمد نازل شده است، با سورهها و آیههائی که در مدینه بر محمد نازل شده است، هم به لحاظ استیل و هم به لحاظ هیرارشی و آرایش و هم به لحاظ موضوع و مضمون - کاملا با هم دیگر متفاوت میباشد.
در مکه محمد با وحی میخواهد انسان بسازد، در صورتی که در مدینه محمد با وحی میخواهد جامعه بسازد؛ و پر واضح است، بستری که محمد میخواهد در آن انسان بسازد با بستری که محمد میخواهد جامعه بسازد، کاملا متفاوت باشد. محمد برای انسان سازی در مکه توسط تبیین «انسان و معاد و وحی و توحید» کانتکس تئوریک خود را تبیین مینماید، در صورتی که محمد برای جامعه سازی بیش از هر چیز، نیازمند به حقوق و قانون و جنگ و جهاد و... دارد؛ لذا به این ترتیب است که تمامی آیهها و سورههای مکی، آیات و سورههای تبیینی میباشد، در صورتی که آیات و سورههای مدنی، آیات و سورههای تشریحی و توضیحی و تقنینی هستند؛ و در این رابطه است که سوره «انسان یا دهر» هم به لحاظ استیل و هم به لحاظ مضمون، سوره مکیه محسوب میشود.
صاحب تفسیر روح المعانی میگوید-؛ یک سورهائی صد در صد مکی میباشد - «اگرچه بعضی از مفسرین سعی کردهاند که این سوره را مخلوطی از آیههای مکیه و مدنیه محمد اعلام نمایند» آنچنانکه در تشریح و تفسیر استیل و مضمون این سوره خواهیم گفت، این سوره یک سوره صد در صد مکی میباشد. البته اشکالی که مفسیرین دارند اینکه تصور میکنند از آنجائیکه قرآن در عصر عثمان تدوین و مکتوب گردید، لذا شکل بندی آیات و سورهها را یک کار غیر وحیائی میدانند.
در صورتی که موضوع چنین نیست! چراکه حتی در همان زمان عثمان که قرآن مکتوب گشت و مدون به تاریخ بشر عرضه گردید، همین عمل هم زیر نظر شاگرد مستقیم وحی یعنی علی ابن ابی طالب صورت میگرفت؛ و نه تنها امام علی بر این کار عثمان نظارت تام داشت، بلکه بر این کار عثمان دخالت مستقیم عملی و مدیریتی میکرد؛ و هرگز بین قرآن تکثیری و مکتوب عثمان، و با قرآن تدوینی و تنظیمی خودش کوچکترین تفاوتی مشاهده نکرد؛ و گرنه این موضوعی حقیقتی نبود که امام علی بخواهد و یا بتواند در برابر آن ساکت و خاموش بنشیند؛ و همین واقعیت است که ما را به این حقیقت بزرگ آگاه میکند که، این قرآن باید توسط فرمانده بزرگ وحی محمد تنظیم و تدوین و سوره بندی شده باشد. چراکه بر عکس انجیل که (تقریبا پس از سه قرن) بعد از مسیح و توسط حواریون یعنی، چهار نسل بعد از عیسی مسیح تنظیم گردید، قرآن در همان نسل اول و توسط بزرگترین دست پروردگانش که در راس آنها علی ابن ابیطالب بود تنظیم گردید.
ویژگی - مکی بودن - سوره انسان، آن را به سه قسم تفکیک میکند؛ قسمت اول آن که سه آیه اول سوره میباشد، به «تبیین فلسفی انسان» میپردازد. که مطابق با آن محمد انسان را؛ موجودی تکامل پذیر میداند، که این موجود تکامل پذیر، در چرخه تکامل تدریجی و در پروسه زمان، حاصل شده است، و دارای قدرت شناخت و آفرینندگی و انتخاب و آزادی میباشد. سوره انسان در مرحله دوم به تبیین معاد میپردازد؛ و در بخش سوم از تبیین وحی نبوی یا وحی محمد سخن میگوید. اما سوال فربهی که در همین جا و تقریبا در تمامی سورههای مکی مطرح میشود، اینکه چه نیازی است که - محمد در حرکت خود به خصوص در حرکت مکی خود - اینهمه بر معاد تکیه میکند[1]؟ برای پاسخ به این سوال عظیم و سترگ و فربه است که باید موارد ذیل مورد توجه قرار گیرد:
1 - تعریف معاد اعاده معدوم میباشد.
2 - در قرآن خود کلمه معاد نیامده بلکه به صورت مشتقات آن یعنی «توعدون» آمده است.
3 - کلا موضوع معاد از آغاز تاریخ بشر ره آورد انبیاء بوده است نه فلاسفه. به عبارت دیگر از آغاز فلاسفه در درک و فهم این موضوع عظیم لنگ بوده، و هرگز تاکنون فلسفه نتوانسته است موضوع معاد را تبیین فلسفی کند، بلکه بالعکس آنجا که بشر به تبیین معاد پرداخته، توسط وحی انبیاء بوده است.
4 - بیش از ثلث آیات قرآن به طور مستقیم یا غیر مستقیم در باب تبیین و تکوین و تشریح و تبلیغ معاد میباشد.
5 - کلا قرآن در چهار صورت از معاد و قیامت یاد میکند که این چهار صورت عبارتند از:
الف - تبیین فلسفی معاد: قرآن همه جا در تبیین فلسفی معاد، از طبیعت و دنیا جهت تبیین معاد استفاده میکند و معاد را محصول طبیعی تکامل طبیعی و اجتماعی در همین جهان و دنیا میداند. سوره آل عمران - آیه 191: «الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - به درستی که در خلقت هستی و تضاد شب و روز آیاتی هست برای صاحبان اندیشه، آنانی که دائم در حال تفکر در وجودند و با آن تفکر خدا را ذکر میکنند، و حاصل تفکر در وجود و هستی آنها این خواهد بود که با تبیین معاد در ادامه هستی، این هستی را باطل نمیدانند و برای آن، معاد از خدا میخواهند. (خداوند)، آنها را از تاثیرات منفیاش در امان نگه دارد.»
ب - تشریح معاد: قرآن به خصوص در سوره تکویر و سوره زلزال و سوره انفطار و سوره انشقاق و سوره القارعه و... که همگی سورههای مکی میباشند، با دگرگونی ناگهانی که در طبیعت و کره زمین صورت میگیرد، (مثل خاموش شدن خورشید، و تاریک شدن ستارگان، و بحرکت در آمدن کوهها، و بهم ریختن دریاها و شکافته شدن آسمان و...)، به تشریح معاد میپردازد:
سوره تکویر – آیات 1 تا 4: «إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ - وَإِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ - وَإِذَا الْجِبَالُ سُيرَتْ - وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ - قیامت روزی است که خورشید خاموش میشود و ستارگان تاریک میگردند و کوهها به حرکت در میآیند.»
سوره انفطار - آیات 1 الی 4: «إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ - وَإِذَا الْكَوَاكِبُ انْتَثَرَتْ - وَإِذَا الْبِحَارُ فُجِّرَتْ - وَإِذَا الْقُبُورُ بُعْثِرَتْ- قیامت روزی است که آسمان شکافته میشود و ستارگان متلاشی میگردند و دریاها منفجر میگردند و قبرها باز میشوند.»
ج - تکوین معاد: قرآن در تکوین معاد (برعکس نظریه روحیون از افلاطون و ارسطو تا ملاصدرا و طباطبائی و مطهری تا... که مبنای تکوین معاد را بر پایه روح میدانند، و برخلاف طرفداران معاد جسمانی، که مبنای تکوین معاد را جسم میدانند)، منشاء و مبنای آن را عمل میداند.
سوره انفطار - آیه 5: «عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ وَأَخَّرَتْ - تا انسان بداند که از تمام اعمال دنیایش چه فرستاده است.»
سوره نازعات - آیه 35: «يوْمَ يتَذَكَّرُ الْإِنْسَانُ مَا سَعَى - قیامت روزی است که انسان به آنچه در دنیا کرده آگاه میشود.» سوره آل عمران - آیه 30: «يوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ - قیامت روزی است که هر کس آنچه را که از عمل خوب و بد در دنیا کرده حاضر میگرداند.»
قرآن معاد را مرحلهائی از تکامل وجود میداند که اولا؛ همه هستی دارای حیات میشوند.
سوره العنکبوت - آیه 64: «...وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِي الْحَيوَانُ... - آخرت روزی است که کل هستی زنده میگردد»؛ و در ثانی در رابطه با معاد انسانی، آن را نه مانند روحیون بر مبنای روح تبیین میکند و نه مانند جسمیون، معاد انسانی را بر مبنای جسم انسانی تبیین مینماید، بلکه بر عکس همه اینها؛ قرآن معتقد به نظریه «عملیون» است که معاد انسان را بر مبنای «عمل انسان» تبیین مینماید.
سوره النباء - آیه 40: «...يوْمَ ينْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يدَاهُ...- قیامت روزی است که انسان هر عملی را که با دو دست خود از دنیا فرستاده است میبیند.» به عبارت دیگر از نظر قرآن معاد دارای دو ساحت میباشد؛ یکی ساحت وجودی که تمام وجود در این مرحله دارای حیات میشوند؛ و یکی ساحت انسانی که فقط انسان بر پایه عمل دنیائیاش مادّیت پیدا میکند.
د - معاد تبلیغی: قرآن در همین دنیا بر پایه نعمات مادی و به صورت - منطقهائی و عصری و نسلی و زمانی و متعارف- در بین مردم به تبلیغ نعمات نادیده، و غیر قابل تشریح برای انسان در این دنیا به تبلیغ معاد میپرداخت. برای انسان صحراگرد و بدوی عربستان! مثل معاد تبلیغی (که در سوره انسان از آیه 4 تا آیه 22 در کانتکس نعمات مردم بادیه نشین و صحراگرد عربستان و با همان دیسکورس به تبلیغ آن میپردازد)، مثل:
“...يشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا - از شرابی نوشند که طبعش کافور است – آیه 5 – سوره انسان."
یا «مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا - در بهشت تکیه زنند بر تختهائی، آنجائی که نه افتاب سوزانی است و نه سرمای سخت زمهریر – آیه 13 – سوره انسان.»
و یا «وَدَانِيةً عَلَيهِمْ ظِلَالُهَا وَذُلِّلَتْ قُطُوفُهَا تَذْلِيلًا - در بهشت سایه درختان بهشتی بر سر آنها است و میوههای بهشتی در اختیار آنها میباشد – آیه 14 – سوره انسان.»
و یا «وَيطَافُ عَلَيهِمْ بِآنِيةٍ مِنْ فِضَّةٍ وَأَكْوَابٍ كَانَتْ قَوَارِيرَا - در بهشت ساقیان زیبا با جامهای سیمین و کوزههای بلورین بر آنها دور میزنند – آیه 15 – سوره انسان.»
و یا «قَوَارِيرَ مِنْ فِضَّةٍ قَدَّرُوهَا تَقْدِيرًا - آن ظرفهای نقرهائی به اندازه و تناسب اهلش اندازه گیری شده است – آیه 16 – سوره انسان.»
و یا «وَيسْقَوْنَ فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلًا - تا به آنان شرابی بنوشانند که طبعش مانند زنجبیل عطرآکین میباشد – آیه 17 – سوره انسان.»
و یا «عَينًا فِيهَا تُسَمَّى سَلْسَبِيلًا - در بهشت چشمهائی است که نامش سلسبیل است – آیه 18 – سوره انسان.»
و یا «وَيطُوفُ عَلَيهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ إِذَا رَأَيتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَنْثُورًا - در بهشت پسران زیبائی است که تا ابد نوجوانند و خوش سیما و زیبا هستند، که به خدمتگزاری بهشتیان مشغولند، آنچنانکه وقتی در سیمای آنها مینگری گمان میبری که مروارید پراکندهاند – آیه 19 – سوره انسان.»
و یا «وَإِذَا رَأَيتَ ثَمَّ رَأَيتَ نَعِيمًا وَمُلْكًا كَبِيرًا - در بهشت چون آن جایگاه را نیکو مشاهده کنی، عالمی پر نعمت و کشوری بی نهایت بزرگ خواهی دید – آیه 20 – سوره انسان.»
و یا «عَالِيهُمْ ثِيابُ سُنْدُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِنْ فِضَّةٍ وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا - در بهشت بر اندام بهشتیان لباسهائی است از حریر نازک و سبز رنگ و از دیبای ضخیم که با دستبندهائی از نقره تزیین شدهاند و پروردگارشان شراب طهور به آنها مینوشاند – آیه 21 – سوره انسان.» و...
آنچنانکه در این آیهها مشاهده میکنید قرآن و محمد سعی میکنند که با دیسکورس و ادبیات و زبان عرب بادیه نشین به تبلیغ بهشت آینده، که همه چیزش عمل است بپردازند. پر واضح است که پیامبران ابراهیمی و محمد در کانتکس عقلانیت زمان خودشان به تبلیغ آخرت میپرداختند؛ و به همین ترتیب است که بخش معاد تبلیغی قرآن و دیگر انبیاء بر حق ابراهیمی، جزو لوکولیتههای ادبیات آنها میباشد، و طبیعی است که بر حسب تغییر مناطق و تغییر دیسکورس و تغییر عصر و نسل و تغییر عقلانیت، بخش معاد تبلیغی برای آن جوامع تغییر میکند. ولی آنچه مشترک در همه اینها میباشد، اینکه باید در عرصه معاد تبلیغی، با زبان و ادبیات همان مردم و همان نسل و عصر سخن گفت، نه اینکه با یک سلسله سخنهای عام و کلی و مجرد، که قابل طرح در تمامی جوامع باشد، بخواهیم به توصیف بهشت و جهنم بپردازیم.
به این دلیل معادی که در بخش دوم سوره انسان در 18 آیه مطرح میشود، یک معاد تبلیغی میباشد که اگرچه در توصیف آن به تبیین جهان بینی عرب بادیه نشین میپردازد، ولی در فونکسیون آن یک اصل مشترک است که با تمامی آیات تبیینی و تکوینی و تشریحی معاد تفاوت نمیکند، و آن فونکسیون همان معاد تکوینی انسان میباشد که بر پایه تجسم «اعمال دنیائی انسان» تحقق پیدا میکند. سرآغاز آیات معاد تبلیغی در این سوره با بیان:
«إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلَاسِلَ وَأَغْلَالًا وَسَعِيرًا - ما برای کافران غل و زنجیر و آتش سوزان مهیا ساختهایم – آیه 4 – سوره انسان.»
و یا «يوفُونَ بِالنَّذْرِ وَيخَافُونَ يوْمًا كَانَ شَرُّهُ مُسْتَطِيرًا - به عهد خود وفا میکنند و از قهر خدا در روزی که شر و سختیش همه اهل مشحر را فرا میگیرد میترسند – آیه 7 – سوره انسان.»
و یا «وَيطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيتِيمًا وَأَسِيرًا – (و بر پایه دوستی خدا مسکینان جامعه) مستضعفین اقتصادی و یتیمان جامعه (مستضعفین فرهنگی جامعه) و اسیران جامعه (مستضعفین سیاسی جامعه) را اطعام میکنند – آیه 8 – سوره انسان.»
و یا «إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا - (اینها میگویند ما فقط برای رضای خدا شما مسکینان) اقتصادی و یتیمان (فرهنگی) و اسیران (سیاسی) جامعه را اطعام میکنیم، و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمیطلببیم – آیه 9 – سوره انسان.»
بنابراین؛ معاد انسانی مادیت عمل دنیائی بندگان کافر و ابرار میباشد. گویند روزی نادرشاه افشار پای منبر واعظی نشسته بود و آن واعظ در بالای منبر از معاد تبلیغی سخن میگفت که در بهشت، زیبا رویان و جویهای عسل و درختان میوه و... به وفور یافت میشود. نادر شاه که هیچکدام از این اوصاف و توصیف به مذاقش خوش نیامد نآگاه بلند شد و رو به واعظ در بالای منبر گفت؛ آیا در بهشتی که تو از آن سخن می گوئی اسب و شمشیر و سرباز وجود دارد، اگر ندارد آن بهشت توصیفی تو، هر چند برای تو زیبا است اما برای من زشت است. چون نه به زنان زیبا احتیاج دارم و نه گرسنهام. زیرا جوهای عسل و شیر و همه آنها را در این دنیا دارم.
در باب تبیین معاد از نظر قرآن مبانی ذیل مطرح گردیده است:
الف - معاد معنا و مفهوم و هدف خلقت وجود و انسان میباشد: آیه 115 - سوره مومنون میگوید؛ «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَينَا لَا تُرْجَعُونَ - آیا چنین میاندیشید که ما شما را به عبث خلق کردیم و شما بسوی ما باز نمیگردید.» آنچه هستی و خلقت انسان را معنا دار میکند، معاد میباشد و نفی معاد از وجود و فلسفه خلقت انسان به مفهوم عبث شدن خلقت وجود و انسان میباشد.
ب - معاد در طول دنیا است نه در عرض آن: سوره نباء - آیه 40: «...يوْمَ ينْظُرُ الْمَرْءُ مَا قَدَّمَتْ يدَاهُ... - معاد روزی است که شخص آنچه را با دو دستش از پیش فرستاده است میبیند.»
یا «الدنیا مزرعه الاخره - دنیا مقدمه آخرت است - حدیث نبوی.»
«من لا معاش له لا معاد له - کسی که دنیا ندارد آخرت هم ندارد - حدیث نبوی.»
یا «کن فی لدنیاک کانک تعیش ابدا و کن فی الاخره کانک تموت غدا - برای دنیایت آنچنان زندگی کن که تا ابد زنده هستی و برای آخرتت آنچنانکه فردا میمیری.»
ج - معاد نمایش تجسم اعمالی است که انسان در دنیا انجام داده است. سوره زلزله – آیات 6 تا 8: «يوْمَئِذٍ يصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِيرَوْا أَعْمَالَهُمْ - فَمَنْ يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيرًا يرَهُ - وَمَنْ يعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يرَهُ - معاد روزی است که بر اثر زلزله مردم متفاوت برون آیند تا ببینند اعمالی را که در دنیا انجام دادهاند. پس هر کس که در دنیا به اندازه ذرهائی کار خیر بکند، در آخرت به همان ذره عمل تجسم پیدا میکند، و هر کس در دنیا به اندازه ذرهائی کار بد بکند در معاد همان ذره را میبیند.»
د - معاد انسانی بر پایه شناخت و آگاهی دنیا استوار میباشد و کسی که جاهل و ناآگاه است عمل دنیایش نمیتواند برایش آخرت ساز باشد. سوره النساء - آیه 97: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا - همانا زمانیکه ملائکه برای مرگ افرادی میآیند، به عده ای که در دنیا به خود ظلم کردهاند میگویند که؛ کجا بودید؟ میگویند ما در دنیا از مستضعفین بودیم، ملائکه به آنها میگویند؛ پس چرا در زمین خدا هجرت نکردید؟ اینچنین افرادی که معاد تجسم اعمال دنیای آنها است، جهنم و بد بازگشتی دارند. البته «مستضعفین فرهنگی» از مرد و زن و بچه و... که در دنیا نه توان هدایت داشتند و نه توانستند هجرت کنند، معادی غیر آن دارند (برای اینها به علت عدم آگاهی معاد عملی وجود ندارد).»
سوره اسری آیه 72: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى... - کسی که در دنیا کور باشد در آخرت هم کور است، بلکه از آن هم بدتر میباشد.»
ه - تبیین فلسفی وجود و آخرت از طریق تبیین فلسفی وجود در همین دنیا به انجام میرسد. سوره آل عمران - آیات 190 و 191: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيلِ وَالنَّهَارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ - الَّذِينَ يذْكُرُونَ اللَّهَ قِيامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِهِمْ وَيتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - در خلقت هستی و تضاد شب و روز آیاتی است برای صاحبان اندیشه و تفکر، آنها کسانی هستند که در هرحال در یاد خدا میباشند، چه در حال قیام باشند و چه در حال قعود، که با کانتکس تفکر در خلقت وجود و دنیا به معاد میرسند. آنها به این نتیجه میرسند که هستی و وجود نمیتواند عبث و باطل باشد، آنچنانکه دیدیم از نظر قرآن آنچه نفی بطلان و هدفداری وجود میکند، فقط معاد و آخرت است که به وجود و هستی معنی و جهت میبخشد.»
ادامه دارد
[1] . به طوری که در کل قرآن بیش از 1400 آیه در باب معاد و تبیین معاد میباشد؛ و اگر بگوئیم در قرآن بیش از نبوت و حتی بیش از خود توحید در باب معاد صحبت شده است، سخنی به گزاف نگفتهایم! لذا این سوال در همین جا مطرح میشود که محمد چه نیازی به طرح معاد در حرکت کلی خود، و به خصوص در حرکت مکی خود داشته است؟