«داعش» مولود جایگزین شدن جنگ شیعه و سنی، به جای مبارزه دموکراسی طلبانه بهار عربی

 

منطقه خاورمیانه در کمتر از 20 سال، گرفتار سه سونامی برونی و درونی شد که هر کدام از این سه سونامی کافی است تا جغرافیا و تاریخ این منطقه را دچار یک تحول کیفی بکند. این سه سونامی عبارتند از:

·    جنگ و تجاوز جهان سرمایه‌داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا، از بعد از انفجار برج‌های دو قلوی نیویورک در سپتامبرسیاه سرمایه‌داری، توسط هواپیماهای مسافربری آمریکا.

·       جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی.

·    تجاوز نظامی همراه با دخالت‌های سیاسی در بستر انحراف جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربیو تبدیل آن به جنگ شیعه و سنی توسط سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا و ارتجاع منطقه.

 

-1 جنگ و تجاوز جهان سرمایه‌داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا:

در سونامی اول امپریالیسم آمریکا کوشید پس از فروپاشی شوروی سابق و بلوک شرق با پایان یافتن جنگ سرد، و تک سوار شدن نظم بین‌المللی در دهه آخر قرن بیستم در راستای استراتژی خاورمیانه بزرگ، تحت هژمونی کشور متجاوز و اشغالگر اسرائیل، موضوع القاعده و انفجار برج‌های دو قلوی سرمایه‌داری جهانی در نیویورک را بهانه کرده و تجاوز مستقیم نظامی توسط استراتژی بیابان‌های سوخته و عینیت بخشیدن به تئوری خانمانسوز جنگ تمدن‌های هانتینگتون در راستای تبدیل تضاد مذهبی بین مسلمانان و مسیحیت - که بوش پسر رئیس جمهور آمریکا با عبارت آغاز جنگ‌های صلیبی از آن یاد کرد -، به جنگ شیعه و سنی جهت تحلیل بردن مسلمانان، موضوع تئوری جنگ تمدن‌های هانتیگتون به کشورهای مسلمان افغانستان و عراق آغاز کرد و در چارچوب قتل و عام انسان‌ها با مدرن‌ترین موشک‌ها و بمب‌های نسل کش و نابود کردن تمامی زیرساخت‌های اقتصادی این کشورها و اجرای پروژه بیابان‌های سوخته در این کشورها و پس از تثبیت هژمونی اقتصادی و سیاسی و نظامیخود در این کشورها، به صورت فرمالیته و عوام فریبانه نیروهای نظامی خود را خارج کرده و بدین ترتیب بود که نظم موزائیک مذهبی، قومی منطقه خاورمیانه که از بعد از جنگ بین‌الملل اول و متلاشی شدن امپراطوری عثمانی با حکومت‌های سیاسی سنی مذهب تثبیت شده بود به هم ریخت.

چراکه امپریالیسم آمریکا کوشید تا در افغانستان، مجاهدین تاجیک به رهبری شاه مسعود (که توسط طالبان ترور شد) به خاطر نزدیکی به ایران و شیعه جایگزین پشتوهای سنی مذهب بکندکه برای قرن‌ها به خاطر اکثریت کمی خود بر افغانستان حاکمیت سیاسی و اقتصادی و مذهبی داشتند و در عراق هم جریان‌های معتدل شیعه وابسته به ایران تحت رهبری جعفری و مالکی و حکیم جایگزین حکومت صدام که وابسته به جمعیت اهل تسنن عراق بود، کرد. با توجه به علوی بودن مذهب خانواده اسد در سوریه و شیعه بودن حزب الله و حزب امل لبنان، هلالی از شیعه تکوین پیدا کرد که تکوین این هلال شیعه عامل شعله ور شدن جنگ شیعه و سنی در این منطقه گردید، چرا که از بعد از متلاشی شدن امپراطوری عثمانی و از بین رفتن هژمونی ترکان سنی مذهب عثمانی بر مسلمانان جهان، خانواده سعودی در عربستان - که خود را متولی،و خادمین حرمین شریفین می‌دانستند -، مدعی هژمونی مسلمانان جهان بودند.

با تکوین هلال شیعه، دولت سعودی به علت خلاء و فاصله بین مسلمانان آفریقا و مسلمانان آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی هژمونی خود را در خطر دید، لذا برای دستیابی دوباره به هژمونی سابق کوشید تا این هلال شیعه را متلاشی نماید. طبیعی است که حلقه ضعیف هلال شیعه که ضربه پذیری بالائی دارد، یکی حلقه عراق است و دیگر حلقه سوریه، دلیل این امر هم این است که در عراق حدود 45% و در سوریه حدود 60% پیرو مذهب تسنن می‌باشند، لذا در این رابطه است که حکومت سعودی تلاش می‌کند با تحریک همپیمانان خود توسط بر افروختن جنگ شیعه و سنی در کشورهای پاکستان و مناطق سنی نشین ایران از بلوچستان تا خوزستان، عراق، سوریه، لبنان، یمن و حتی بحرین و مصر هلال شیعه را ضعیف و متلاشی کند.

البته رژیم مطلقه فقاهتی هم که از بعد از شکست چالدران در دوران صفویه، روحانیت شیعه به هم دستی دستگاه حکومت صفویه مترصد بودند تا توسط دستگاه شیعه حکومتی در برابر دستگاه حکومتی سنی مذهب عثمانی به صورت یک آلترناتیو حکومتی درآیند، که گرچه تا اندازه‌ائی این امر در زمان صفویه تحقق پیدا کرد و حکومت صفویه به عنوان اولین حکومت قدرتمند شیعه دولتی و فقاهتی در برابر تسنن دولتی عثمانی عینیت تاریخی پیدا کرد (در این رابطه آل بویه را نباید به عنوان شیعه حکومتی در برابر تسنن حکومتی عباسیان تعریف کرد). اما به علت عقب نشینی افشاریه و نادرشاه از حمایت شیعه حکومتی در برابر امپرطوری عثمانی و در ادامه آن تکیه زندیه و قاجاریه بر حکومت‌های سنتی با پشتوانه ایل‌های خودی به جای شیعه حکومتی و به همین ترتیب تکیه خاندان پهلوی اول و دوم بر حکومت لائیک با حمایت قدرت‌های امپریالیستی به جای شیعه حکومتی با پیروزی انقلاب ضداستبدادی 57 و حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی تحت هژمونی روحانیت حوزه‌های شیعه و اسلام ولایتی و فقاهتی دوباره آرزوی دوران صفویه، جهت تکوین دیوار شیعه حکومتی در برابر تسنن حکومتی در دستور کار رژیم مطلقه فقاهتی و روحانیت حوزه شیعه قرار گرفت.

البته با این تفاوت که در این مرحله برعکس دوران صفویه، خود روحانیت حوزه‌های شیعه هژمونی حکومت شیعه را در دست دارند؛ و بدین ترتیب است که با تکوین هلال شیعه حکومتی و فقاهتی در منطقه خاورمیانه در بستر تجاوز همه جانبه امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا پس از حادثه سپتامبر سیاه، فصل جدیدی در خاورمیانه رقم خورد که عنوان این فصل، جنگ بین دو جمعیت مسلمان شیعه و سنی است که باهم می‌جنگند و هم دیگر را به خاک و خون می‌کشند، «بدون آنکه بدانند از برای چه با هم می‌جنگند، از برای آنهائی که نمی‌جنگند و همدیگر را نمی‌کشند، اما می‌دانند که این‌ها برای چه باهم می‌جنگند» (ماکس وبر).

 

2- جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی:

سونامی دومی که در آغاز قرن بیست و یکم منطقه خاورمیانه را دچار یک تحول کیفی کرد، جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی بود که از تونس با خودسوزی آن جوان دانشجو در اعتراض به توقیف گاری دستی‌اش توسط ماموران دولتی آغاز شد و سپس پس از برچیدن حکومت توتالی‌تر و وابسته بن علی در تونس، به مصر رسید و از مصر به سرزمین لیبی جاری شد و سپس به یمن و بحرین رفت و از آنجا به سوریه منتقل گردید و در سوریه بود که این کشتی کاملا به گل نشست و باعث شد تا جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی کاملا به ضد خود بدل گردد.

سوال فربهی که در این رابطه در این جا قابل طرح می‌باشد اینکه، چه شد که خورشید جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی به یکباره در جهان عرب غروب کرد و به ضد خود بدل گردید؟

برای پاسخ به این سوال بهتر است در این زمان به فونکسیون و دستاوردهای گوناگون جنبش بهار عربی در کشورهای مختلف عربی نگاهی هر چند اجمالی داشته باشیم، چراکه بی تردید این جنبش در کشورهای مختلف عربی دارای دستاورد گوناگون مثبت منفی بوده است.

در تونس که آبشخور اولیه جنبش بهار عربی بود این جنبش پس از سرنگون کردن حکومت بن علی اکنون دستاوردی مثبت از دموکراسی صاحب می‌باشد و اکنون دوران استقرار دموکراسی طی می‌کند، هر چند دموکراسی تونس به علت اینکه بر زیرساخت سرمایه‌داری استوار می‌باشد یک دموکراسی پایدار نیست ولی با همه این تفاسیر جنبش بهار عربی در تونس در قیاس با کشورهای لیبی، مصر، یمن، سوریه، بحرین و... دارای دستاورد مثبتی می‌باشد. علت اینکه بهار عربی در تونس توانسته است دستاوردی مثبتی داشته باشد این است که در تونس به علت اینکه جنبش بهار عربی از طرف هژمونی داخلی هدایت شد، نتوانست مانند لیبی، سوریه و یمن به ورطه خشونت و آنتاگونیست بیافتد تا بستری جهت تجاوز کشورهای سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم جهانی بشود، همان فاجعه‌ائی که جنبش بهار عربی در لیبی، سوریه، یمن و... گرفتار آن شد.

مثلا در خصوص لیبی با اینکه بیش از دو سال از تجاوز نظامی سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا می‌گذرد تا این زمان هر چه زمان می‌گذرد، لیبی به سمت ناکجادآباد آنارشیسم و تجزیه و جنگ داخلی پیش می‌رود و هیچ آینده مثبتی برای این روند قابل پیش بینی نیست، آنچه اکنون لیبی از بهار عربی نصیبش شده است جز تجاوز نظامی و کشت و کشتار و بیابان‌های سوخته و حذف زیرساخت‌های اقتصادی و غارت سرمایه‌های اقتصادی و منابع طبیعی‌اش توسط سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا چیزی نبوده و نیست و در همین قیاس بهار عربی در کشور مصر که پیوسته رهبری سیاسی جهان عرب را یدک می‌کشیده است قابل توجه بیشتری می‌باشد، چراکه گرچه بهار عربی در مصر توانست با سقوط دیکتاتوری حسنی مبارک برای مدت یکسال به حکومت نظامیان و ارتش ضد خلقی مصر بر مردم پایان دهد، اما عدم وجود و تکوین نهادهای زیرساختی دموکراسی در مصر - که معلول دیکتاتوری بیش از صد ساله نظامیان بر مردم مصر می‌باشد - باعث گردید تا دموکراسی در مصر بیش از یکسال به صورت فرمالیته و نیم بند دوام پیدا نکند، که البته ندانم کاری‌های گروه اخوان المسلمین بسترساز بازگشت دوباره ارتش ضد خلقی مصر به رهبری السیسی توسط کودتای انتخاباتی بر قدرت شد. البته در یمن و بحرین هم جنبش بهار عربی نتوانست حداقل دستاوردی غیر از کشتار و تثبیت حاکمیت‌های مستبد برای مردم این کشورها به همراه بیاورد.  

 

3- سونامی سوم جایگزین شدن جنگ شیعه و سنی به جای جنبش دموکراسی طلبانه بهار عربی:

جنبش بهار عربی از زمانیکه پس از مصر و لیبی وارد سوریه شد کاملا ماهیت مترقیانه خود را از دست داد و به ضد خود بدل گردید. علت این تغییر ماهیت بهار عربی در سوریه عبارتند از:

الف – آنتاگونیست و قهرآمیز شدن سریع جنبش بهار عربی در سوریه که بسترساز و دعوت از نیروهای سرمایه‌داری جهانی و کشورهای مرتجع منطقه جهت دخالت در جنبش دموکراسی طلبانه مردم سوریه شد.

ب – سرکوب قهرآمیز جنبش دموکراسی طلبانه مردم سوریه توسط رژیم ضد خلقی بعث سوریه و خانواده اسد.

ج – دخالت سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در راستای حمایت نظامی و تسلیح جنبش اجتماعی و تبدیل جنبش دموکراسی طلبانه به جنگ فرقه‌ائی و مذهبی و جنگ داخلی.

 د – برتری و هژمونی جنبش اخوان المسلمین در فاز اول پروسه بهار عربی در کشورهای تونس و لیبی و مصر که این امر باعث تحریک حزب رفاه و عدالت ترکیه تحت هژمونی رجب طیب اردوغان (که خود از زیر مجموعه‌های جنبش اخوان المسلمین می‌باشد) جهت تثبیت هژمونی ترکیه بر کشورهای سنی مذهب جهان عرب شد. البته خود این امر باعث شد تا ترکیه پیروزی قهرآمیز بر حکومت اسد در سوریه توسط مخالفین و ارتش حر سوریه کلید فتح هژمونی خود بر جهان عرب بداند. این برداشت غلط ترکیه باعث شد تا این کشور به سر پل دخالت ارتجاعی‌ترین قدرت‌های جهانی و منطقه‌ائی در سوریه بدل شود.

ه – دخالت کشورهای مرتجع منطقه به سرکردگی عربستان سعودی و قطر در راستای مذهبی کردن مبارزه دموکراسی طلبانه مردم سوریه در بستر جنگ داخلی و جنگ منطقه‌ائی شیعه و سنی و حمایت مالی و لجستیکی و تسلیحاتی از جریان‌های مذهبی در این رابطه.

و - حضور و دخالت مستقیم رژیم مطلقه فقاهتی در کنار حزب الله لبنان سر انگشت اجرائی این رژیم در کانتکس جنگ منطقه‌ائی شیعه و سنی جهت تثبیت قدرت منطقه‌ائی خود بر هلال شیعه توسط حمایت مالی، تشکیلاتی، نظامی و... از حکومت اسد و حزب بعث سوریه.

ز – رشد شبکه القاعده در کشورهای مسلمان سنی مذهب از آسیای جنوب شرقی یعنی مالزی، اندونزی، فیلیپین، پاکستان، افغانستان و هند گرفته تا خاورمیانه در عراق، سوریه، ترکیه و یمن و کشورهای آفریقائی از تونس، الجزائر، لیبی، مصر، نیجریه، سودان و... در واکنش به شیعه دولتی رژیم مطلقه فقاهتی و تکوین هلال شیعه از خلیج فارس تا مدیترانه.

ح – خودوپژگی‌های ژئوپولوتیکی، ژئواستراتژیکی، فرهنگی و مذهبی کشور سوریه که حالت موزائیک مذهبی در این کشور (با عنایت به برتری کمی سنی مذهب‌ها بر شیعیان و علوی‌ها و تحمیل سیاسی اقلیت مذهبی شیعیان یا علوی‌ها تحت نمایندگی حزب بعث سوریه و خانواده اسد و پافشاری حزب بعث و رژیم مطلقه و حزب الله لبنان جهت تثبیت حاکمیت شیعیان بر این کشور در راستای تکوین هلال شیعه از خلیج فارس تا مدیترانه) باعث شده تا این کشور آبستن جنگ مذهبی شیعه و سنی باشد و همین حالت موزائیک مذهبی در چارچوب حاکمیت اقلیت شیعه و علوی همراه با سرکوب تاریخی اکثریت سنی مذهبان، شرایط جهت رشد جریان‌های مسلحانه مذهبی ارتجاعی تحت رهبری شبکه القاعده و برتری میدانی این جریان‌های مسلح بر ارتش حر سوریه ممکن ساخته است که این برتری عامل تمامی تنش‌های آنتاگونیستی منطقه و همچنین رشد و اعتلای گروه داعش در سوریه و عراق شده است.    

 

4- داعش و جنگ داخلی امروز عراق:

 گروه داعش به لحاظ فکری و ایدئولوژیکی به تاسی از آبشخور اولیه تکوین فکری خود (شبکه القاعده) دارای مشخصات زیر می‌باشد:

الف – قدرت گرا و حکومت طلب،

ب - پوزیتویست و قشری‌گرائی و اعتقاد به اسلام فقاهتی،

ج - زن ستیز و ضد مبانی حقوق دموکراتیک،

د - شیعه ستیز و معتقد به تکفیر شیعیان،

ه - مخالفت با حاکمیت و هژمونی سیاسی اسلام حکومتی اخوان المسلمین بر کشورهای مسلمان.  

 

5 - پروسه تکوین داعش در عراق و سوریه:

الف – «گروه دولت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» در 15 اکتبر سال 2006 پس از نشست شماری از گروه‌های پراکنده سنی مذهب مسلح عراقی که با تجاوز آمریکا به عراق می‌جنگیدند، تحت عنوان «گروه دولت اسلامی عراق» به رهبری ابوعمر البغدادی تکوین پیدا کرد.

 ب – فعالیت این گروه در آغاز فقط در عراق بود و در تاریخ 19/4/ 2010 با قتل ابوعمر البغدادی توسط ارتش آمریکا ابوبکر البغدادی رهبر فعلی داعش جایگزین او شد.

ج – ابوبکر البغدادی که نام مستعار ابراهیم عواد می‌باشد، فارغ التحصیل در رشته دکترای علوم اسلامی دانشگاه اسلامی بغداد می‌باشد.

د - با جایگزینی ابوبکر بغدادی به جای ابی العمر بغدادی برنامه و استراتژی گروه دولت عراق دچار تحول کیفی شد که از جمله آنها می‌توان:

1- جایگزین کردن «دولت اسلامی عراق و شام» یا «داعش» به جای «گروه دولت اسلامی عراق» توسط دخالت و حضور در جنگ داخلی سوریه که این امر با مخالفت ایمن الظواهری رهبر القاعده همراه شد، چراکه ایمن الظواهری گروه «جبهه النصره لاهل الشام» مسئول پی گیری استراتژی القاهده در جنگ داخلی سوریه کرده بود که این امر باعث شد تا رهبری القاعده حمایت خود را از داعش و ابوبکر البغدادی بر دارد و «جبهه النصره لاهل الشام» نماینده خود در سوریه بداند، لذا از این زمان بود که ابوبکر البغدادی در برابر شبکه القاعده و رهبری ایمن الظواهری اعلام جدائی و استقلال کرد.

2- ابوالبکر البغدادی که استمرار مبارزه خود و دستیابی به قدرت و تجزیه عراق و تکوین دولت اسلامی عراق را در گرو گسترش جنگ داخلی عراق و پیوند با جنگ داخلی سوریه و حضور این گروه در جنگ داخلی سوریه جهت کسب کمک‌های بین‌المللی و لجستیکی و نظامی و همچنین جذب و پرورش نیرو در سوریه می‌دانست، ضمن جدائی از القاعده کوشید هژمونی خود را در سوریه توسط جنگ با «ارتش حر سوریه» و «جبهه النصره» تثبیت کند و به این ترتیب بود که جنگ داخلی سوریه به جنگ بین جریان‌های مخالف دولت مرکزی جهت کسب هژمونی داعش تبدیل شد.

3- موفقیت داعش در سوریه توسط تثبیت هژمونی او بر جریان‌های دیگر مخالف دولت مرکزی باعث شد تا داعش در جهت اجرای محور استراتژیک خود که تجزیه عراق و تکوین دولت اسلامی عراق در شمال عراق در سه استان سنی نشین نینوا و الانبار و صلاح الدین بود در دستور کار خود قرار دهد، به این دلیل در 15 و 20 خرداد با حمله به سامرا و سپس موصل این هدف خود را دنبال کرد.

4 - ابوالبکر البغدادی جهت تحقق تکوین دولت اسلامی عراق کوشید با حزب بعث عراق متحد شود و حمایت تشکیلاتی و مالی و انسانی این حزب که تحت رهبری عزت الدوری معاون صدام و رئیس فعلی حزب بعث می‌باشد به خصوص وابستگان این حزب در ارتش عراق به دست آورد. تسلیم موصل به داعش در حمله اخیر توسط تسلیم ارتش و استانداری و تحویل زرادخانه‌های موصل و موجودی بانک‌های موصل به داعش نشان دهنده قدرت نفوذ حزب بعث و داعش در سه استان فوق می‌باشد، بطوریکه در تسلیم موصل منهای 430 میلیون دلار ذخیره‌های بانکی بانک‌های موصل، 90 هزار نفر از نیروهای نظامی و انتظامی بدون شلیک یک گلوله خود را تسلیم داعش کردند و داعش توانست هزاران نفر زندانی خود را از زندان‌های موصل نجات دهد. به این ترتیب است که در این شرایط که دولت دست نشانده مالکی در عراق می‌کوشد با نادیده گرفتن حقوق اقلیت‌ها به تثبیت حاکمیت خود بپردازد در عرصه موزائیک مذهبی و قومی و سیاسی عراق شرایط جهت تثبیت قدرت داعش به عنوان یک گروه ارتجاعی و قشری و زن ستیز با اندیشه طالبان افغانی آماده می‌باشد.

 

والسلام