پنج سال ازعمر نشر مستضعفین گذشت در آستانه ششمین سال زندگی نشر مستضعفین - قسمت اول 

منظومه معرفتی پنج ساله نشر مستضعفین، در آینه منظومه معرفتی 10 ساله شریعتی و 38 ساله آرمان مستضعفین 

ششمین سال تولد نشر مستضعفین بر تمامی ره پویان راه سوسیالیسم، دموکراسی سوسیالیستی و انسان سوسیالیستی مبارک باد 

الف – نگاهی به گذشته برای توجه به آینده:

نهج البلاغه جعفر شهیدی - خطبه 16 - ص 17 - س 1 «إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ اَلْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ اَلْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ اَلتَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ اَلشُّبُهَاتِ... - تقوای رفتن این است که از تجربه‌ها و سختی‌های راه چراغ راهی برای شناخت شبهات راه در آینده بسازیم» (صَرَّحَتْ - کشف کند، اَلْمَثُلاَتِ - عقوبت و شکنجه و سختی، تَقَحُّمِ - خود را به شدت در چیزی افکندن).

در تابستان سال 55 زمانی که تصمیم گرفتیم تا کوله بار به زمین افتاده معلم کبیرمان شریعتی را به دوش بکشیم هرگز فکر نمی‌کردیم 38 سال بعد در چنین فرآیندی از رفتن راه شریعتی (که همان راه سوسیالیسم و راه مستضعفین و راه زحمتکشان ایران می‌باشد) که امروز قرار گرفته‌ایم، طی طریق کنیم. ما در زمانی (تابستان 55 ) حاضر شدیم کوله بار به زمین افتاده شریعتی را به دوش بکشیم که شریعتی از زندان آزاد شده، در حصار فتوای میلانی و قمی و... زندان در زندان ساواک و شاه و شیخ و روز نامه کیهان، نه تنها نان و آزادی‌اش را (به رمی جمرات ثلاثه‌ائی که این بار از شیطان به ابراهیم رمی می‌شد) فدای راهش کرده بود، بلکه نام او را هم به رمی گرفته بودند و معلم کبیرمان شریعتی را آنچنان آچمز کرده بودند که خود او در شرح حال آن ایام می‌گوید:

 

«تنها با بیداری شب‌ها و خوابیدن روزها و دوری از جمع

شب تاریک و بیم موج گردابی چنین حائل /کجا دانند حال ما سبکبالان ساحل‌ها

تنهائی خود را پاسخ می‌گفتم»، چراکه سگ‌ها را رها کرده بودند و سنگ‌ها را به بند کشیده بودند نه توان دفاع از خود داشت، نه تریبونی در اختیار او بود و نه سربازی داشت تا برای آینده به او تکیه کند. تنها سلاح او که قلمش بود شکسته بودند و تنها امید او - احسان - را هم به خاطر صیانت از جانش خود شریعتی به آمریکا فرستاده بود تا با تمام وجوش تنهائی (که پیوسته در کویریات خویش به عنوان تنها توشه زندگی فردی‌اش به آن می‌اندیشید) تجربه کند.

تنهائی استخوان سوزی که تنها سرمایه او شده بود و تا مرز بر باد رفتن نام و نان و همه چیزش پیش رفته بود، اما در آن مزارآباد شهر بی تپش شریعتی، در تابستان 55 هر جریانی سعی در رمی شریعتی ابراهیم زمان از دیگری سبقت می‌گرفت. باند شیخ مرتضی مطهری که جنگ خود را از سال 49 با شریعتی به خاطر سلطه بر حسینیه ارشاد شروع کرده بود و تمامی اعوان و انصار خود را (از فتوای میلانی و قمی گرفته تا وعظ واعظان از محمد تقی فلسفی تا فاکر و شیخ قاسم اسلامی و انصاری و قلم بدستان از مکارم شیرازی در مکتب اسلام گرفته تا طباطبائی و فکلیسم از مهدی بازرگان تا حسین نصر رئیس دفتر شهبانو فرح دیبا همان باندی که تا امروز در لباس عبدالکریم سروش و آقازاده و اکبر گنجی و ابراهیم نبوی و میلانی و متینی و داریوش شایگان و... ادامه دارد) بسیج کرده بود و آنچنان این عروس و داماد فکلیسم و املیسم، شخصیت شریعتی مانند سید جمال را به رمی گرفتند که علاوه بر اینکه خود مرتضی مطهری در برابر محمد خاتمی شهادت داد که شریعتی غسل جنابت نمی‌کرده و در برابر صادق خرازی اعلام کرد که شریعتی ساواکی بوده است، در نامه‌اش به خمینی در سال 56 پس از مرگ شریعتی، مرگ شریعتی را مکر خداوند دانست و شریعتی را به خاطر تز منهایون او در باب روحانیت به تاسی از تز «اقتصاد بدون نفت مصدق» ملعون و مردود خاص و عام اعلام کرد و او را عمله ساواک معرفی نمود تا حواریون او امروز به تاسی از مرادشان (شیخ مرتضی مطهری) یک روز مدرک تحصیلش را به چالش می‌کشند، روز دیگر توسط حمید روحانی او را ساواکی و عمله شاه بخوانند و روز سوم او را تئوریسین خشونت و ولایت فقیه اعلام کنند و روز چهارم او را کم سواد و کم مطالعه و دروغگو معرفی کنند، تا شاید با عبور از شریعتی برای لیبرال سرمایه‌داری غرب در جامعه امروز ایران بسترسازی کنند و مانند برادر حاتم طائی برای کسب نام و نان در چاه زمزم منظومه اندیشه شریعتی ادرار کنند. آنچنانکه در سال 55 همراه با باند حسین زاده – ساواک شاه تلاش می‌کردند که از یک طرف با محصور کردن فیزیکی شریعتی در دیوارهای خانه و از طرفی با طرح اندیشه‌های او در روزنامه کیهان توسط آنانیکه در آن زمان حتی از مجله زن روز جهت طرح اندیشه دگماتیسم فقاهتی و روایتی استفاده می‌کردند، نام و هویت شریعتی را به چالش بکشند آنچنانکه در همین زمان - سال 55 - جریان چپ مذهبی که در راس آنها سازمان مجاهدین خلق قرار داشت از بعد از کودتای اپورتونیست‌ها در سازمان و انتشار بیانیه تغییر ایدئولوژی در سال 55 خندقی آتشین و پر نشدنی در جامعه مذهبی ایران ایجاد کرده بودند، بطوریکه آتش این خندق تا درون خانه شریعتی نفوذ کرده بود و آخرین تکیه گاه‌های او از حسن و محبوبه گرفته تا دستپروده‌های ارشادش را همه با خود برده بود و آنچنان بحران تشکیلاتی و تئوریک و استراتژیک در تابستان 55 برای این جریان فراگیر شده بود که از بعد از دو ضربه‌ائی که در سال 55 خوردند دیگر در داخل و خارج زندان و کشور کشتی موجودیت و حیات و حرکت آنها به گل نشست.

همچنین جریان چپ غیر مذهبی هم که در راس آنها فدائیان خلق قرار داشتند در سال 55 به علت ضربات پی در پی ساواک ضد خلقی شاه گرفتار همان بحران تشکیلاتی و تئوریک و استراتژیک شده بودند، همان بحرانی که آنها را آبستن انشعابات بعدی کرده بود. یعنی این حقیقت پس از 6 سال عمل مسلحانه در جامعه ایران برای همه آنها اعم از چپ مذهبی و چپ غیر مذهبی روشن شده بود که در جامعه ایران استراتژی قهرآمیز در اشکال مختلف آن چه چریک شهری و چه چریک روستائی و چه ارتش خلقی دارای فونکسیون نمی‌باشد و راهی جز استراتژی شریعتی که از سال 40 و 41 (همزمان با سال‌های آخر حضورش در غرب) اتخاذ کرده بود «یعنی ایجاد خودآگاهی مذهبی برای انجام تحولات ساختاری در جامعه ایران» وجود ندارد.

در چنین شرایطی بود که شریعتی در تابستان سال 55 از یک طرف مجبور بود توسط نشست‌های خانگی - که حداکثر امکان حضور اجتماعی او بود - توسط سخنرانی‌های «حر»، «معراج»، «آموزش‌های قرآن» و... و از طرف دیگر توسط نوشتن مقالاتی چون «خودسازی انقلابی» و «عرفان و برابری و آزادی» و همچنین با ارسال نامه‌هائی به خویشاوندان خود از جمله نامه معروف به احسان، علاوه بر اینکه پاتکی بر علیه تک‌های هویت سوز ساواک ضد خلقی شاه می‌زد، راهی نو در مسیر جنبش به گل نشسته مسلحانه ایران قرار می‌داد و آنچنانکه در 15 سال گذشته حیات سیاسی خود اعلام کرده بود، «تنها راه تحول ساختاری در ایران ایجاد خودآگاهی مذهبی و انتقال خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی تاریخی از کانال خودآگاهی مذهبی می‌دانست» که این خودآگاهی مذهبی از دیدگاه او تنها توسط تحول در منظومه معرفت شناسی اسلام و قرآن و شیعه بر پایه جنگ مذهب علیه مذهب و جدال شیعه علوی با شیعه صفوی، تسنن محمدی با تسنن اموی، اسلام قرآنی با اسلام مجلسی و اسلام روایتی، شیعه ابوذری با شیعه ابوسفیانی، اسلام سلمان پاک با اسلام فقاهتی، اسلام تاریخی با اسلام رساله، اسلام تحقیقی با اسلام تقلیدی، اسلام حقی با اسلام تکلیفی، اسلام ابوذر سوسیالیست خداپرست با اسلام لیبرال سرمایه‌داری بازرگان و سروش، اسلام مسئولیت شیعه بودن با اسلام زیارتی، اسلام شهادت و پس از شهادت و حسین وارث آدم با اسلام شفاعتی، اسلام میعاد با ابراهیم با اسلام دگماتیسم فردی عبادتی و مناسکی، اسلام علی با اسلام قاسطین و مارقین و ناکثین، اسلام توحید ابراهیمی با اسلام شرک نمرودی، اسلام اجتماعی با اسلام فردی، اسلام ارزش با اسلام سود، اسلام دنیای هدفدار با اسلام آخرت منهای دنیا، اسلام سوسیالیسم با اسلام لیبرال سرمایه‌داری، اسلام مستضعفین با اسلام بازار و اسلام سرمایه‌داری، اسلام ربذه ابوذری با اسلام یونانی زده ابوعلی، اسلام مرج العذرا با اسلام شفاعتی و زیارتی جمکران، اسلام اعتراض با اسلام انتظار، اسلام محمد با اسلام روایت، اسلام سیاست با اسلام حکومت، اسلام علما با اسلام روحانیت حاصل می‌شود.

از طرف دیگر می‌کوشید برای کسب تریبون‌های از دست رفته خویش و روشن کردن آتش خاموش آنها و عصیان فرو کفته‌اش توسط شاه و شیخ هجرت را برگزیند تا پاسخی مناسب به همه نتوانستن‌های خویش بدهد و با آن هم شاه را و هم شیخ را، هم روزنامه کیهان مصباح زاده را و هم هجران استخوان سوز انفرادی 500 شبانه روز کمیته مشترک را، هم فتوای حوزه را و هم تبلیغات شبانه روزی بلندگوهای ارتجاع مذهبی را، هم کاخ سبز معاویه را و هم حکم فقهی کعب الحبار را، هم فتوای شوم میلانی، قمی، شریعتمداری، نجفی مرعشی و... هم فحاشی‌های مطهری، مکارم، فلسفی، فاکر و طباطبائی را، هم دین فروشان حوزه را و هم زهد فروشان روحانیت را رسوا کند. ولی خدایش مجالش نداد تا برای همیشه شریعتی مانند مقتدایش ابوذر به صورت یک سوال در تندپیچ‌های تاریخ ایران قرار گیرد، تا آیندگان تاریخ ایران همیشه خود را موظف بدانند که برای رفتن در مسیر اسلام و انسان و زحمتکشان ایران مجبور باشند به این سوال همیشگی تاریخ ایران جوابی بدهند و به این ترتیب بود که شریعتی آنچنانکه مقتدایش و مرادش حضرت مولانا علامه اقبال لاهوری می‌گفت:

ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد / چشم خود را بست و چشم ما گشاد

با مرگ در هجرت، هرگز نمرد، باشد که آیندگان تاریخ ایران، او را فهم کنند.

 

ب – تابستان 55 دنبال کردن راه شریعتی توسط آرمان مستضعفین برای دنباله روی از راهی که شریعتی آغازگر آن در تاریخ جنبش ایران بود.

به این ترتیب بود که در تابستان 55 آرمان با تولد خود تصمیم گرفت تا با دنباله روی از استراتژی خودآگاهی بخش شریعتی، راه وی را دنبال کند. البته و صد البته این دنبال کردن در طول دنباله روی بود، نه در عرض آن. چرا که راه شریعتی در تابستان 55 نیازمند به حرکت طولی داشت (آنچنانکه او در سال‌های 50 و 51 پس از خلع ید مرتضی مطهری و دار و دسته‌اش از ارشاد، در ارشاد انجام می‌داد)، طبیعی بود که در آن زمان آرمان مستضعفین برای کسب و فهم ضرورت تاریخی حرکت خویش موظف بود قبل از هر چیز به این سوال سترگ تاریخی پاسخ دهد که «چه دارد؟» و «چه می‌خواهد؟» یعنی به میزانی که او می‌توانست به این سوال تاریخی، پاسخی علمی و مناسب بدهد، می‌توانست مانند شریعتی به حرکت خود هویت تاریخی و اجتماعی ببخشد و اما در باب سوال اول اینکه «چه دارد؟»، آرمان مستضعفین تمام سرمایه رفتن خود را در تابستان 55، در کوله بار به زمین گذشته خود شریعتی می‌دید که عبارت بودند از:

1 - تجربه 15 ساله شریعتی در تاریخ یکصد ساله جنبش ایران که عبارت بود از اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی توسط انتقال خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی سیاسی در عرصه پل خودآگاهی مذهبی، جهت انجام تحول ساختاری طبقاتی و اجتماعی و سیاسی در ایران به عنوان موفق‌ترین و تنها راه و استراتژی فاتح در ایران بود.

مجموعه آثار - جلد 1 - ص 255 «نخستین رسالت ما کشف بزرگ مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن متن مردم است و پیش از آنکه به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم چرا که اکنون گنگیم ما از آغاز پیدایشمان زبان آنها را از یاد برده‌ایم و این بیگانگی قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاشهای ما شده است.»

مجموعه آثار - جلد 33 - ص 1032 «من معتقدم که باید از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعه مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود و با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد، این تنها راه ممکن است و تجربه‌های بسیار آن را ثابت کرده است، مبارزه با مذهب در یک جامعه مذهبی تنها نتیجه‌ائی که داشته است اسارت بیشتر مردم در جنگ دسیسه‌های سرمایه‌داری غرب بوده است.»

مجموعه آثار - جلد 20 - ص 503 «روشنفکر کارش این است که این تضادهائی را که در متن جامعه وجود دارد این ناهماهنگی‌ها و ناهنجاری‌هایی که در متن جامعه وجود دارد و در متن واقعیت وجود دارد، از متن واقعیت بر دارد و توی احساس و آگاهی جامعه وارد کند، هنرمند رسالتش این است. روشنفکر رسالتش این است که تضاد موجود در متن جامعه را از واقعیت وارد ذهنیت کند، تضاد تا زمانیکه در عینیت جامعه باشد و وارد ذهنیت جامعه نشود هرگز عامل حرکت نیست، بنابراین نفس تضاد در جامعه عامل حرکت نیست اگر تضاد وارد ذهنیت جامعه بشود و به آگاهی برسد آنوقت عامل حرکت می‌شود این است که فقر عامل حرکت نیست احساس فقر عامل حرکت است.»

2 - هم زمان (مانند شریعتی) جنگیدن در سه جبهه استبداد شاه، استثمار سرمایه و استحمار شیخ.

مجموعه آثار - جلد 6 - ص 176 «سه بت، مجسمه این سه قدرت قابیلی، یا سه مظهر ابلیس یا تثلیث ضد توحیدی شرکند، فرعون را بزن که ان الحکم الا الله، قارون را بزن که المال للله و بلعم باعورا را بزن که الدین للله، هر روشنفکر ابراهیمی با بینش فکری و روش مبارزه اجتماعی‌ائی که دارد و نیز بر حسب نظام اجتماعی‌ائی که دارد و نیز برحسب نظام اجتماعی‌ائی که در آن مسئول است تکیه اساسی را بر روی یکی می‌نهد، یک مبارز سیاسی آخری را فرعون می‌شمارد و بیشتر با استبداد و میلیتاریسم و فاشیسم مبارزه می‌کند، یک متفکر دیگر معتقد به تعیین کنندگی عامل اقتصاد است، لذا آخری یعنی قارون را می‌زند و اما یک روشنفکری که جهل و جمود فکری را عامل خفه کننده می‌داند و معتقد می‌شود تا مغزها تکان نخورد هیچ چیز تکان نخواهد خورد، آخری یعنی بلعم باعورا را می‌زند.»

مجموعه آثار - جلد 20 - ص 168 «پس نقطه آغاز کار روشنفکر و مسئولیت او در احیاء و نجات و حرکت بخشیدن به جامعه‌اش یک پروتستانیسم اسلامی است تا:

الف – ذخایر عظیم فرهنگی جامعه مان را استخراج کند.

ب – تضادهای اجتماعی و طبقاتی را از بطن جامعه موجود به قدرت هنری و نویسندگی و گویندگی و دیگر امکاناتی که در اختیار دارد منتقل کند.

ج – میان جزیره انتلکتوئل و ساحل مردم که از هم دور افتاده‌اند پل بزند.

د - سلاح مذهب را از دست سنتی‌ها در آورد و مذهب را بازخوانی کند.

ه – یک رنسانس مذهبی بکند.

و - پروتستانتیسم اسلامی بکند و این انرژی عظیم متراکم را در خدمت حرکت اجتماعی در بیاورد. بدینگونه است که من به عنوان معلمی دردمند در میان شما دانشجویانم که از عمق رنج‌ها و تجربه‌های تاریخ و مردمم برخاسته‌ام، امیدوارم که روشنفکر به یک ایمان تازه برسد و توده مردم به یک خودآگاهی جوشان و مترقی، زیرا توده مردم ما به آگاهی نیاز دارد و روشنفکر ما به ایمان.»

3 - مبارزه با سرمایه و شیخ - مانند شریعتی - باید از کانال مبارزه با استبداد و شاه بگذرد.

4 - مبارزه با شیخ - مانند شریعتی - باید از بستر جنگ مذهب با مذهب توسط ایجاد خودآگاهی مذهبی عبور بکند نه حذف فیزیکی، به عبارت دیگر آنچنانکه شریعتی می‌گفت «باید مردم را از این‌ها بگیریم، نه این‌ها را از مردم.»

5 - مبارزه با سرمایه باید از طریق شعله ور کردن مبارزه طبقاتی توسط خودآگاهی طبقاتی به انجام رسانید.

6 - مبارزه با شاه آنچنانکه شریعتی می‌گفت می‌بایست توسط «کاری زینبی» در بستر انتقال خودآگاهی طبقاتی و خودآگاهی اجتماعی و خودآگاهی سیاسی از کانال خودآگاهی مذهبی صورت گیرد، نه مبارزه مسلحانه چریکی منفرد از توده‌ها توسط پیشگام.

مجموعه آثار - جلد 18 - ص 146 «این است که باید متوجه بود که وقتی دیالکتیک به حرکت می‌انجامد و جامعه را در مسیر تاریخ به حرکت می‌اندازد که وارد خودآگاهی و وجدان جامعه شود، یعنی از میان جامعه به درون خودآگاهی جامعه بیاید.»

7 - بستر مبارزه با شاه و شیخ و سرمایه آنچنانکه شریعتی می‌گفت می‌بایست از طریق اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی توسط تشکیل حزب مستضعفین صورت گیرد، نه احزاب یقه سفید بالائی‌های قدرت.

8 - در رابطه با اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی آنچنانکه شریعتی معتقد بود تاکتیک محوری ما باید در راستای ایجاد قدرت اندیشیدن به مردم باشد، نه به جای مردم اندیشیدن.

مجموعه آثار - جلد 4 - ص 94 «تا مردم به آگاهی نرسیده‌اند و خود صاحب شخصیت انسانی و تشخیص طبقاتی و اجتماعی روشنی نشده‌اند و از مرحله تقلید و تبعیت از شخصیت‌های مذهبی و علمی خود که جنبه فتوائی و مقتدائی دارند به مرحله‌ای از رشد اجتماعی و سیاسی ارتقاء نیافته‌اند که در آن رهبرانند که تابع اراده و خط مشی آگاهانه آنانند.»

مجموعه آثار - جلد 18 - ص 135 «وقتی ملتی به تفکر آغاز کرد هیچ قدرتی نمی‌تواند پیروزی او را سد کند.»

مجموعه آثار - جلد 18 - ص 135 «عادت کردن به تفکر بزرگ‌ترین نیاز جامعه ماست برای اینکه وقتی هر کار دیگر اجتماعی، یا فرهنگی، یا اقتصادی، یا حتی سیاسی، یا مذهبی و اعتقادی و اخلاقی ارزش دارد و امکان دارد و ممکن است به نتیجه عملی برسد که اصلا یک ملتی عادت به تفکر کردن داشته باشد و اندیشیدن را بیاموزد و بداند.»

9 - برای تحقق استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی آنچنانکه شریعتی معتقد بود ما نمی‌توانیم منفردا با توده‌ها وارد کارزار استراتژی بشویم، بلکه قطعا این استراتژی باید دو مؤلفه‌ائی باشد. یک مؤلفه سازماندهی نیروی پیشگام مستضعفین توسط سازماندهی عمودی، افرادی که استعداد پیشگام بودن مستضعفین را دارند، مرحله دوم است که توسط تشکیلات افقی می‌توانیم با تکیه بر تشکیلات عمودی پیشگام با جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیک و طبقاتی توده‌ها تماس بگیریم.

مجموعه آثار - جلد 11 - ص 487 «من فکر می‌کنم قبل از اینکه به رابطه مردم و روشنفکر بپردازیم بایستی به ساختن خود روشنفکر اشاره کنیم، من معتقدم که ما هنوز به مرحله دوم نرسیده‌ایم.»

مجموعه آثار - جلد 23 - ص 254 «یکی از خوبی‌هایی که با بستن حسینیه ارشاد حاصل شد این است که آدرس خیلی از فکرها هم از بین رفت یعنی دیگر بچه‌ها هیچ سربندی ندارند و هر هفته جزوه‌ائی نمی‌گیرند، این‌ها با بسته شدن حسینیه ارشاد خودشان شروع کرده‌اند به تولید فکر و اندیشه، من ارزش 10 تا دانشجوئی که تولید کننده فکر بشوند از هزار تا حسینیه ارشادی که ده هزار نفر آنجا برای سخنرانی من کف می‌زنند ولی توان تولید فکر و اندیشه را ندارند بیشتر می‌دانم. با بستن حسینیه ارشاد نسل جوان از شیر واشده است این چقدر عالی است فاطمه کلمه قشنگی است و یکی از معنی‌های کلمه فاطمه از شیر واشده است یعنی شکوفا شده است.»

مجموعه آثار - جلد 33 - ص 1274 «کافی است که یک عده اول بفهمند و راه بیافتند، معنی امت هم همین است یعنی یک عده وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ

مجموعه آثار - جلد 7 - ص 92 «اولین گام این امت پیشگام دعوت مردم به سوی حق با بخشیدن آگاهی به آنها و آموزش نظری و تئوریک مردم است.»

مجموعه آثار - جلد 16 - ص 200 «برای شروع مبارزه اصیل باید از مردم امید داشت و برای انجام این مقصود قبل از آن باید از نسل جوان و روشنفکران آغاز کرد، چرا که اینان اگر عقیده و ایمانی بیابند پاکباخته خواهند شد و با سرعت به عناصر فعال تبدیل می‌شوند.»

10 - استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی در راستای تکوین یک حزب هدایتگرانه می‌باشد نه یک حزب قدرت گرا - لنینیستی، لذا در ین رابطه آنچنانکه شریعتی می‌گفت برای دستیابی به حزب هدایتگرانه مستضعفین باید به حرکت درازمدت تکیه کنیم، برعکس حزب قدرت گرای لنینیستی که توسط حرکت کوتاه مدت عمودی قابل تحقق می‌باشد.

مجموعه آثار - جلد 20 - ص 499 «روشنفکر رسالتش رهبری سیاسی کردن جامعه نیست، رسالت روشنفکر خودآگاهی دادن به متن جامعه است فقط و فقط همین و دیگر هیچ. اگر روشنفکر بتواند به متن جامعه خودآگاهی بدهد از متن جامعه قهرمانانی بر خواهند خواست که لیاقت رهبری کردن خود روشنفکر را هم دارند و تا وقتی که از متن مردم قهرمان نمی‌زاید، روشنفکر رسالت دارد.»

مجموعه آثار - جلد 11 - ص 143 «برای من حسینیه جائی که در آن سخنرانی می‌کردم و یا درس می‌دادم نیست، حسینیه با خون و فکر و شخصیت و ایمان من عجین شده است. برای من حسینیه ارشاد بنیاد یک حزب است، حزبی که تشیع علوی به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب کرده است و اسلام شناسی ارشاد، مکتب علمی و جهان بینی آن است، همان حزبی که در سخنرانی شیعه یک حزب تمام اساس آن را طرح کردم.»

مجموعه آثار - جلد 20 - ص 500 «در راه حل‌های اجتماعی نباید به کوتاه‌ترین راه حل اندیشید، بلکه باید به درست‌ترین راه فکر کرد. همه این روشنفکرها به خاطر این به هیچ نتیجه‌ائی نرسیده‌اند که می‌خواستند با کشف چند تا راه به نتیجه برسند و وقتی دیدند به نتیجه نمی‌رسند مایوس می‌شدند و شعر نو می‌گفتند، مسئله این است که ما باید بیشتر فداکاری بکنیم و کمتر توقع داشته باشیم، بر خلاف امروز که روشنفکر بیشتر توقع دارد و کمتر فداکاری.»

مجموعه آثار - جلد 33 - ص 123 «به قول چه گوارا آزادی بیش از همه از دست کسانی ضربه می‌خورد که برای نیل بدان کوتاه‌ترین راه را انتخاب می‌کنند.»

11 - برای دستیابی به حزب عمودی پیشگام مستضعفین و حزب افقی جنبش‌های مردمی مستضعفین اعم از جنبش اجتماعی و جنبش دموکراتیک و جنبش طبقاتی مهم‌ترین اصلی که نباید فراموش کنیم اینکه آنچنانکه شریعتی می‌گفت نباید مرحله تدوین کار فکری را از کار اجتماعی به صورت زمانبندی شده از هم جدا بکنیم، چرا که این جداسازی بسترساز تکوین دو آفت مهم برای پیشگام مستضعفین می‌شود:

الف – سکتاریسم که معلول انجام کار فکری جدای از کار اجتماعی است.

ب – پراگماتیسم که معلول انجام کار اجتماعی منهای کار فکری است.

مجموعه آثار - جلد 1 - ص 213 «نمی‌خواهم به صورت کلاسیک در یک نهضت دو مرحله کار فکری و کار اجتماعی یا به عبارت دیگر ایدئولوژی و عمل را از هم تفکیک کنم، این دو به هم درآمیخته‌اند و این آمیختگی از مشخصات بینش اسلامی است و به قول امام علی من الایمان یستدل بالعلم و من العمل یستدل بالایمان

12 - بنابراین آنچنانکه شریعتی می‌گوید گرچه خواستگاه حزب عمودی نیروهای پیشگام جامعه می‌باشد، خواستگاه حزب افقی مستضعفین سیاسی و فرهنگی جامعه می‌باشد.

مجموعه آثار - جلد 1 - ص 257 «به هر حال احساس می‌کنم که باید فرصت کنم تا اوصیای خودم که در درجه اول روشنفکران جامعه هستند و در درجه دوم مستضعفان مظلوم قربانیان جهل و کنز و نیز آنانی که شعور و شرفشان را به دنیا نفروخته‌اند و دین دارند یا آزادگی معرفی کنم.»

 

ادامه دارد