بعثت شناسی رمز اسلام شناسی
بازشناسی بعثت در راستای بازسازی اسلام
الف – پروژه بعثت شناسی در منظومه اندیشه اقبال و شریعتی: موضوع بعثتشناسی که از موضوعات کلیدی علم کلام میباشد مدت بیش از صد سال است که در منظومه معرفتشناسی مسلمانان یعنی از زمان تقریر و تکثیر کتاب «بازسازی فکر دینی در اسلام» حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری به عنوان کلید واژه بازسازی اسلامشناسی در آمده است. علم کلام در منظومه معرفتی مسلمانان که با جدال دو نحله اشاعره و معتزله تکوین پیدا کرد در اواخر دوران حاکمیت بنی عباس با تثبیت منظومه معرفتی اشاعره بر دیسیپلینهای فقهی و عرفانی و فلسفی و تفسیری مسلمانان،
دوران رکود و تعطیلی خود را آغاز کرد به طوری که از اواخر قرن پنجم با حاکمیت دیسیپلین منطقی و فلسفی ارسطوئی توسط ابوعلی سینا و فارابی و ابن رشد و... دیگر در منظومه معرفتی مسلمانان ما با دیسیپلینی به نام علم کلام برخورد نمیکنیم، تا اینکه پس از هزار سال رکود و تعطیلی علم کلام در منظومه معرفتی مسلمانان حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری با تقریر و انتشار کتاب «بازسازی فکر دینی در اسلام» در اواخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم بمب حیات دوباره علم کلام در منظومه معرفتی مسلمانان را منفجر کرد و این حقیقت مسلم را برای پیشگامان نظری مسلمان مطرح کرد که «بازسازی فکر دینی در اسلام ترجمه مرحوم احمد آرام – ص 12 - س 1 - اکنون وقت مناسب آن است که اصول اساسی اسلام مورد تجدید نظر واقع شود در این سخنرانیها هدف من بحث فلسفی در باره بعضی از مفاهیم اسلام است به این امید که شاید این کار لااقل در فهم شایسته معنی اسلام به عنوان پیامی که به بشریت فرستاده شده سودمند افتد و نیز به منظور تهیه زمینه برای مباحث بعدی باشد» بازسازی اسلام در قرن بیستم در گرو بازسازی دوباره علم کلام میباشد.
اقبال آنچنانکه در ص 7- س 6 همین کتاب مطرح میکند «چنانکه همگان میدانیم فلسفه یونانی... در عین آنکه به دامنه دید متفکران اسلامی وسعت بخشید به طور کلی بینش مسلمانان را در باره قرآن دچار تاریکی کرد» علت رکود علم کلام در منظومه معرفتی مسلمانان حاکمیت اندیشه یونانی و به خصوص منطق و فلسفه ارسطوئی میداند. لذا در این رابطه است که اقبال بزرگترین وظیفه خود جهت بازسازی دوباره علم کلام در منظومه معرفتی مسلمانان ارسطو زدائی کردن اندیشه اسلام توسط حیات دوباره علم کلام می داند. از نظر علامه محمد اقبال لاهوری از آنجائیکه بازسازی اسلام شناسی در قرن بیستم در گرو اجتهاد در اصول اساسی و محوری اسلام میباشد این مهم یعنی اجتهاد در اصول به جای اجتهاد در فروع فقهی قبلی حوزههای فقاهتی در منظومه معرفتی مسلمانان اتفاق نمیافتد مگر اینکه قبل از هر امری به بازسازی و حیات دوباره علم کلام نیز بپردازیم چراکه از نظر اقبال نخستین مقوله فربهی که باید در منظومه معرفتی مسلمانان در قرن بیستم مورد بازشناسی قرار گیرد موضوع بعثت شناسی یا فهم دوباره وحی نبوی پیامبر اسلام میباشد که از نظر اقبال بدون انجام پروژه بعثت شناسی امکان تحقق پروژه بازسازی اسلام در قرن بیستم امکان پذیر نمیباشد.
لذا در این رابطه است که علامه اقبال برای اولین با در دیسکورس قرآن شناسی و بعثت شناسی و اسلام شناسی مسلمانان در فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی کتاب بازسازی فکر دینی جوهر وحی نبوی پیامبر اسلام تجربه باطنی یا اگزیستانسی پیامبر اسلام را تبیین کرد که با این نظریه در قرن بیستم پس از چهارده قرن، انقلابی در پروژه معرفتی بعثت شناسی بوجود آورد چراکه با این تبیین جدید اقبال تبیین مکانیستی وحی وارد فرایند تبیین ارگانیستی وحی گردید.
«بازسازی فکر دینی در اسلام - فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی - ص 144 - س 15 - پیغمبری را میتوان همچون نوعی از خودآگاهی باطنی تعریف کرد که در آن تجربه اتحادی تمایل به آن دارد که از حدود خود لبریز شود و در پی یافتن فرصتهائی است که نیروهای زندگی اجتماعی را از نو توجیه کند یا شکل تازهائی به آنها بدهد. در شخصیت وی مرکز محدود حیات در عمق نامحدود خود فرو میرود تنها به این قصد که بار دیگر با نیروی تازه ظاهر شود و کهنه را بر اندازد و خط سیرهای جدید حیات را آشکار سازد» و به این ترتیب بود که علامه محمد اقبال در قرن بیستم علم کلام را با پروژه اجتهاد در اصول اسلام به جای فروع فقهی حوزههای فقاهتی و ارسطو زدائی منظومه معرفتی اسلام و انقلاب در بعثت شناسی یا فهم دوباره وحی نبوی احیائی دوباره کرد. بنابراین پروژه بعثت شناسی از نظر علامه اقبال لاهوری با تبیین جوهر وحی نبوی پیامبر اسلام شروع میشود که تبیین ارگانیستی آن به جای تبیین مکانیستی قبلی در کادر تجربه اگزیستانسی یا به قول اقبال تجربه باطنی میباشد که پیامبر اسلام در کانتکس این پروسس باطنی توانست پس از 15 سال تجربه حرائی به آن دست پیدا کند. پروژهائی که علامه اقبال در آغاز قرن بیستم توسط حیات دوباره علم کلام و بازشناسی بعثت پیامبر و تبیین تجربی وحی نبوی پیامبر اسلام و اجتهاد در اصول اساسی اسلام شروع کرد و در نیمه دوم قرن بیستم توسط معلم کبیرمان شریعتی تحت عنوان زبان فهم اسلام در مقدمه کتاب «سلمان پاک» دنبال شد.
معلم کبیرمان شریعتی مرحله دوم انقلابی که علامه اقبال در بعثتشناسی و احیاء دوباره علم کلام آغاز کرده بود توسط پروژه زبانشناسی اسلام یا کشف معنا یا هرمنوتیک و زبان تاویل و سمبلیک بودن زبان قرآن به جای زبان اخباری قبلی منظومه معرفتی مسلمانان برای اولین بار در تاریخ چهارده قرن این منظومه دنبال کرد «مقدمه سلمان پاک - ص 17 - س 5 - بررسی زبان اسلام این احساس را در آدمی به وجود میآورد که در زیر ظاهری که به چشمهای یک بعدی میآید طبقات متراکم و متعددی وجود دارد که برای دیدن آنها باید نگاههای دیگری داشت و شاید آن چه در اسلام عرفان نام دارد صرفنظر از کجی هائی که در میان برخی از عرفا هست عبارت باشد از کوششی که تیزبینان و ژرف نگران خواستهاند رویهها را بشکافند و به اندرون اسرارآمیز و ثروتمند کلمات و تعبیرات و اشارات پا گذارند و به اصطلاح سمبلها را (گرچه آنچه من بعدا میگیرم با سمبل و سمبلیزه یعنی مدلول سمبل فرق دارد چه سمبل تنها علامت است و خود مستقلا واقعیت یا حقیقت ندارد) کنار زنند و در ماورای آن به افقهای تازه و سرزمین بدیع برسند» و بدین ترتیب بود که معلم کبیرمان شریعتی در ادامه پروژه بعثت شناسی و احیاء علم کلام و اجتهاد در اصول علامه اقبال لاهوری با طرح پروژه زبانشناسی قرآن و اسلام در مقدمه «سلمان پاک» انقلابی دوباره در پروژه بعثت شناسی ایجاد کرد و پس از چهارده قرن برای اولین بار شریعتی با طرح پروژه زبانشناسی اسلام و قرآن، فصلی نوین در دفتر بعثت شناسی ایجاد کرد و به این ترتیب بود که شریعتی با طرح زبان سمبلیک اسلام و قرآن در برابر زبان خبری بازرگان (پدر و پسر) و علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان و شیخ مرتضی مطهری پروژه انقلاب در بعثت شناسی به مرحله دومین فرایند تکامل خود رسانید و اکنون وقت آن فرا رسیده است که نشر مستضعفین در ادامه راه اقبال و شریعتی سومین گام در عرصه بعثتشناسی را بر دارد.
ب – تجربه اگزیستانسی یا باطنی بسترساز تکوین بعثت و وحی نبوی پیامبر اسلام میباشد: بعثت پیامبر اسلام محصول 15 سال تجربه اگزیستانسی یا وجودی و نفسانی و حرائی پیامبر اسلام میباشد که پیامبر اسلام توسط یک مکانیزم ناشناخته برای مسلمانان به صورت انفرادی و غارنشنی حرائی در جبل النور شهر مکه توانست به آن دست پیدا کند. مهمترین مشخصه تجربه اگزیستانسی یا به قول اقبال باطنی حرائی 15 ساله، پیامبر اسلام تکیه و تاکید بر اصل تنهائی بود که خود این امر دلالت بر ماهیت اگزیستانسی یا وجودی یا باطنی تجربه 15 سال حرائی پیامبر اسلام میکند چراکه آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در کتاب «کویر» و کتاب «معراج و اسراء پیامبر اسلام» مطرح میکند، تنهائی غیر از جدائی است زیرا جدائی محصول فاصله گرفتن از جمع است در صورتی که تنهائی محصول یک فرایند اگزیستانسی یا معراج وجودی میباشد که توسط آن، فرد به تکامل طولی یا به قول شریعتی تکامل عمودی دست پیدا میکند.
به معراج بر آئید چو از آل رسولید /رخ ماه ببوسید چو بر بام بلندید - مولوی
گفت پیغمبر که معراج مرا /نیست بر معراج یونس اجتبا
آن من بر چرخ و آن او نشیب /زانک قرب حق برونست از حسیب
قرب نی بالا نه پستی رفتنست /قرب حق از حبس هستی رستنست
نیست را چه جای بالا است و زیر /نیست را نه زود و نه دورست و دیر
کارگاه گنج حق در نیستیست /غره هستی چه دانی نیست چیست
مثنوی دفتر سوم - چاپ نیکلسون - ص 605 - س 13
لذا گرچه پیامبر اسلام نه در قرآن و نه در روایت هیچگاه توضیحی و تفسیری و تبیینی در باب 15 ساله تجربه حرائی خود به عمد نکرده است، اما در قرآن تنها سورهائی که به صورت کامل تجربه حرائی پیامبر اسلام را تبیین میکند سوره قدر است که از سورههای مکی قرآن است که پنج آیه آن یکجا بر پیامبر اسلام در فاز مکی - تکوین اسلام - نازل شده است. در این سوره تجربه حرائی پیامبر اسلام با ترم لیله القدر مطرح شده است و آنچنانکه در آیه 185 سوره بقره مطرح شده«شهر شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَينَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ»گرچه تجربه اولیه اگزیستانسی لیله القدر در انتهای دوران 15 ساله حرائی پیامبر اسلام در آخرین ماه رمضان این فاز برای خود پیامبر اسلام صورت گرفته است، اما آنچنانکه در سوره قدر آمده است این تجربه بعد از انجام آن توسط پیامبر اسلام برای همه انسانها امکان پذیر میباشد. لذا همه انسانها استعداد تجربه حرائی یا معراج وجودی یا تجربه اگزیستانسی یا لیله القدر انتخابی خاص خود دارند که این قابلیت همگانی تجربه حرائی در لیله القدر یا حیات اگزیستانسی هر فردی آنچنانکه حضرت عیسی ابن مریم میفرمود «باعث تولد دوباره آن فرد میشود».
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ - إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيلَةِ الْقَدْرِ - وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيلَةُ الْقَدْرِ - لَيلَةُ الْقَدْرِ خَيرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ - تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ - سَلَامٌ هِي حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ - به نام خداوندی که بر همه وجود رحمان است ولی بر انسان رحیم هم است - بعثت پیامبر اسلام و نزول وحی توسط پیامبر اسلام محصول لیله القدر (یا تجربه اگزیستانسی حرائی) پیامبر اسلام میباشد - تو چه میدانی از جایگاه لیله القدر (یا تجربه اگزیستانسی حرائی هر فردی) - چراکه لیله القدر هر فردی از هزار ماه (یا کل حیات شناسنامهائی هر فرد انسان) بالاتر است - زیرا در مرحله لیله القدر (یا تجربه اگزیستانسی حرائی هر فرد است که او دوباره متولد میشود و لذا) روح و حیات و ملائکه تا صبح بعثت آن فرد بر او نازل میشود.»
و بدین ترتیب است که هر فردی میتواند این مرحله رحمت و سلامت تا صبح بعثت در خویش توسط تجربه حرائی و معراج اگزیستانسی ایجاد کند.
چون دوم بار آدمی زاده به زاد /پای خود بر فرق علتها نهاد
علت اولی (فلسفه ارسطو) نباشد دین او /علت جزوی ندارد کین او
میپرد چون افتاب اندر افق / با عروس صدق و صفوت بر تتق
به لک بیرون از افق وز چرخها /بی مکان باشد چو ارواح و نهی
مثنوی - چاپ نیکلسون - دفتر سوم - ص 558 - س 11
لوح محفوظست او را پیشوا /از چه محفوظست محفوظ از خطا
نه نجومست و نه رملست و نه خواب /وحی حق والله اعلم بالصواب
از پی روپوش عامه در بیان /وحی دل گویند آن را صوفیان
وحی دل گیرش که منظر گاه اوست /چون خطا باشد چو دل آگاه اوست
مومنا ینظر به نور الله شدی /از خطا و سهو ایمن آمدی
مثنوی - دفتر چهارم - ص 714 - س 13
بنابراین آنچه که از سوره قدر میتوان برداشت اینکه:
الف – لیله القدر یک تجربه اگزیستانسی که هر فرد انسان میتواند با اختیار در راستای کسب معراج وجودی به تاسی از پیامبر اسلام و پیامبران ابراهیمی برخوردار گردد.
ب - لیله القدر اولین بار برای پیامبر اسلام به صورت یک کشفی بوده است که خود پیامبر اسلام پس از 15 سال تجربه حرائی در دهه سوم آخرین ماه رمضان فاز حرائی حیات خود به آن دست پیدا کرده است و در این ماه رمضان توانست به فجر بعثت و وحی نبوی دست پیدا کند.
ج – بعثت پیامبر اسلام محصول نهائی لیله القدر خود پیامبر اسلام میباشد که نزول وحی از مهمترین محصول لیله القدر یا تجربه اگزیستانسی 15 ساله و فجر لیله القدر پیامبر اسلام است.
د - لیله القدر هر فردی به تاسی از لیله القدر پیامبر اسلام دلالت بر پروسس حرائی آن فرد میکند و لذا اشاره به زمان تقویمی خاصی نمیباشد، آنچنانکه شمس تبریزی در این رابطه میگوید «مبارک شمائید نه زمان ایام بر شما میگذرد».
ه – لیله القدر برای انسانها یک پروسس اگزیستانسی ذومراتب میباشد که در افراد مختلف دارای مراتب گوناگونی است و هر فردی در کانتکس تجربه حرائی که انتخاب میکند، میتواند پلهائی از نردبان این پروسس صاحب شود.
کان قندم نیستان شکرم /هم زمن میروید هم میخورم - مولوی
به عبارت دیگر هیچ دو انسانی لیله القدر مساوی و یا طلوع فجر مساوی ندارند، هر فردی لیله القدر و طلوع فجر خاص خودش را دارد.
و - وجه مشترک تمامی لیله القدر انسانها محصول نهائی یا فجر این لیله القدرهای گوناگون میباشد که همان فهم مطلق یا خداوند است که برای موسی در صحرای سینا به صورت آتش درون درخت و برای مولوی به صورت عشق و برای مریم به صورت روح القدس و برای یونس، دریا و برای پیامبر اسلام به صورت وحی نبوی تجلی کرد) «الطرق الی الله بعدد نفوس الخلائق یا به عدد الانفاس الخلائق - راه تجربه خداوند بعد انسانها یا به عدد نفسهای انسانها متفاوت میباشد.»
ز - به علت اینکه لیله القدر هر فردی پروسه اگزیستانسی حرائی همان فرد میباشد لذا لیله القدر دو فرد نمیتواند یکسان باشد، در نتیجه معراج یا تکامل عمودی دو فرد حرائی مساوی نخواهد بود.
ح – از آنجائیکه روزه ماه رمضان یک تجربه اگزیستانسی است که مسلمانان در مدت یکماه در سال طبق دستور وحی و پیامبر اسلام انجام میدهند، امکان تحقق لیله القدر نسبی افراد روزه دار در دهه سوم ماه رمضان محتمل میباشد.
ط - خود پیامبر اسلام قبل از بعثت در طول 15 سال فاز حرائی حیات خود، ماههای رمضان را روزه میگرفت و تمام ماههای رمضان 15 سال حرائی، تنها در غار حرا به سر میبرد و بالاخره در دهه سوم ماه رمضان سال آخر قبل از بعثت، توانست لیله القدر خود را به صبح برساند و به تجربه نبوی وحی - آنچنانکه علامه محمد اقبال لاهوری میگوید - دست پیدا کند.
ی - آنچنانکه ملاصدرا میگوید همه افراد انسان دارای حشر قیامت نمیباشند بسیاری از انسانها با مرگ طبیعی معدوم میشوند تنها انسان هائی از نظر ملاصدرا دارای حشر قیامت هستند که در دنیا صاحب هویت مثبت یا منفی اگزیستانسی شده باشند.
ک – آنچنانکه از قرآن فهم میشود پیامبر اسلام در نوک پیکان معراج اگزیستانسی حرائی بشریت قرار دارد، پیش از او و بعد از او گرچه این پروسس اگزیستانسیالیستی همگانی برای همه انسانها پیرو هر مذهب و مکتبی که باشند وجود دارد اما انجام سبقت بر پیامبر اسلام صورت نگرفته و نمیگیرد.
ادامه دارد