آفت شناسی جنبش کارگری ایران – قسمت اول
الف - چه نیازی به تحلیل طبقاتی و مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری است؟ یکی از آفتهای که تقریبا جنبش کارگری (در تمامی جوامعی که در آنها قشر خرده بورژوازی از گستردگی فراگیر کمی برخوردار میباشند) دارد موضوع سیطره هژمونیک طبقاتی خرده بورژوازی بر جنبش کارگری است که اگر بخواهیم هیرارشی آفتهای جنبش کارگری را ترسیم بکنیم در قله هرم هیرارشی آفتهای جنبش کارگری همین آفت غلبه طبقاتی و هژمونیک طیف گسترده قشر خرده بورژوازی بر طبقه کارگر قرار میگیرد که اولین فونکسیون این غلبه هژمونیک طبقاتی خرده بورژوازی بر طبقه کارگر، خمول الذکری و عدم هویت طبقه کارگر در جامعه است که حاصل این امر آن خواهد شد که طبقه کارگر به جای اینکه به طبقهائی «برای خود» باشد به طبقه «در خود» بدل گردد که خود این آفت بسترساز آن خواهد شد تا طبقه کارگر نتواند به جایگاه تاریخی خود پی ببرد، در نتیجه این امر باعث میگردد تا طبقه کارگر گرفتار آفت پراکندگی مبارزه و زمین گیر شدن در مبارزه انفرادی و تفرقه طبقاتی و مبارزه محدود صنفی که حاصل نهائی آن سکتاریسم طبقاتی برای طبقه کارگر خواهد بود بشود، همین سکتاریسم طبقاتی و پراکندگی مبارزه طبقاتی و استحاله طبقه کارگر به طبقهائی «در خود» و محدود شدن مبارزه طبقه کارگر به فعالیتهای انفرادی صنفی باعث میگردد تا علاوه بر اینکه طبقه کارگر نقش تاریخی خود را فراموش بکند و جایگاه سیاسی خود را فراموش بکند، گرفتار نسیان طبقاتی بشود که این نسیان طبقاتی بسترساز آن میشود تا هژمونی خود را به طیف گسترده قشر خرده بورژوازی واگذار بکند که خروجی نهائی این قرع و انبیق طبقاتی آن خواهد بود که جنبش سیاسی، جنبش دانشجوئی، جنبش اجتماعی و جنبش دموکراتیک نسبت به طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و کارگری احساس بی نیازی بکند. آنچنانکه این آفت در طول 34 سال گذشته دامنگیر جنبشهای سه گانه ایران شده است[1]. البته شرایط بینالمللی همراه با انحلال بلوک شرق و حاکمیت تک سوارنه نظام سرمایهداری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا و بحران جهانی سوسیالیسم دولتی در این زمان به این بحران طبقاتی طبقه کارگر ایران دامن زد که حاصل آن شد که از دهه 70 یک اپیدمی ضد سوسیالیستی و ضد طبقه کارگر و ضد مبارزه طبقاتی در جنبش سیاسی ایران ظهور پیدا کند تا آنجائی که با غلبه ویروس گرایش لیبرال سرمایهداری بر جنبش سیاسی ایران در دهه 70 جنبش سیاسی لیبرال زده ایران چه در شاخه مذهبی آن و چه در شاخه غیر مذهبی و لائیک آن کوشیدند که علنا به جنگ تئوریک با مبارزه طبقاتی و سوسیالیسم و جنبش کارگری درآیند و این اندیشه کاذب لیبرالیستی را در جامعه ایران مطرح کنند که آنچنانکه فوکو یاما در تز پایان تاریخ خود اعلام کرده بود جز با اندیشه لیبرال سرمایهداری امکان نجات جامعه ایران وجود ندارد که خروجی نهائی این اندیشه نفی سوسیالیسم و نفی مبارزه طبقاتی و عدم نیاز به جنبش کارگری است و آنچنان این اندیشه ضد سوسیالیستی و ضد مبارزه طبقاتی و ضد جنبش کارگری در شاخه مذهبی جنبش ایران تحت رهبری گروه کیان و عبدالکریم سروش در دهه 70 پیش میرفت که حتی جمعی از طرفداران این گرایش تحت عنوان دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر علی شریعتی در پایان دهه 70 کوشیدند تا توسط تصفیه مبارزه طبقاتی و نفی سوسیالیسم و نفی رادیکالیسم سیاسی و نفی بینش ضد امپریالیستی اندیشههای شریعتی به لیبرالیزه کردن اندیشه شریعتی اقدام کنند[2]. و بدین ترتیب بود که رفته رفته جنبش سیاسی ایران از دهه 70 گرفتار این اندیشه انحرافی لیبرال - سرمایهداری شد «که جامعه ایران برای ارتقا مبارزاتی جنبشهای خود نیازمند به مبارزه طبقاتی و تحلیل طبقاتی و جنبش کارگری نیست و توسط جنبش خیابانی تحت هژمونی طیف گسترده قشر خرده بورژوازی میتوانند بر پایه اندیشه لیبرال سرمایهداری به پیروزی دست پیدا کنند.
از اینجا بود که طبقه کارگر ایران در برخورد با این اندیشه انحرافی به جای اینکه تلاش بکند تا با فعال کردن جنبش کارگری ایران جایگاه تاریخی خود را بدست بیاورد، به یک برخورد عکسالعملی در برابر این اندیشه انحرافی لیبرال سرمایهداری روی آورد که حاصل آن بایکوت کردن جنبشهای خیابانی و سر در لاک خود کردن بود که این حرکت عکسالعملی طبقه کارگر ایران باعث گردید تا تمامی جنبشهای خیابانی و جنبش دانشجوئی ایران حتی جنبش خیابانی خرداد 88 دچار بحران و شکست بشود[3]، اما این عکسالعمل، طبقه کارگر ایران را گرفتار سکتاریسم طبقاتی کرد که حاصل آن محدود شدن مبارزه طبقه کارگر ایران به مبارزه صنفی و مبارزه انفرادی نشات گرفته از همین سکتاریسم طبقاتی شد. بنابراین ماحصل آنچه که تا اینجا مطرح کردیم اینکه :
1 - تا زمانی که جنبش کارگری ایران با جنبش دموکراتیک، جنبش اجتماعی و جنبش خیابانی ایران پیوند حاصل نکند، امکان پیروزی برای جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی و جنبش دموکراتیک ایران وجود ندارد.
2 - علت شکست تمامی جنبشهای خیابانی و دموکراتیک و دانشجوئی ایران در طول 34 سال گذشته خلاء وجود جنبش کارگری ایران بوده است.
3 - علت پیروزی جنبش ضد استبدادی سال 57 ایران حضور تمام قد جنبش کارگری ایران به رهبری کارگران صنعت نفت بود[4].
4 - بحران اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بعد از جنگ 8 ساله بین رژیم مطلقه فقاهتی و رژیم بعث عراق در ایران باعث گردید تا بستر رشد اندیشه لیبرال - سرمایهداری در دهه 70 در ایران فراهم گردد که این رشد سونامی ویرانگر اندیشه لیبرال سرمایهداری در دهه بعد از جنگ در جامعه ایران بحران زده بعد از جنگ باعث گردید تا طرفداران این دکترین انحرافی گرایش ضد جنگ مردم را توسط اندیشه لیبرال سرمایهداری خود به سمت ضد مبارزه طبقاتی، ضد جنبش کارگری، ضد تحلیل طبقاتی، ضد سوسیالیسم، ضد رادیکالیسم و ضد مبارزه ضد امپریالیستی سوق دهند و تا آنجا پیش رفتند که گروهی از آنها تحت عنوان دفتر پژوهشهای فرهنگی دکتر شریعتی در اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 تلاش کردند تا با پالایش و تصفیه اندیشه شریعتی از زاویه سوسیالیستی و مبارزه طبقاتی و مبارزه ضد امپریالیستی و رادیکالیسم سیاسی جهت بستر سازی اندیشه لیبرال سرمایهداری بپردازند.
5 - در ایران امروز نیاز به تحلیل طبقاتی و مبارزه طبقاتی و جنبش کارگری از آنجا نشات می گیرد که تنها راه کسب جایگاه تاریخی جنبش کارگری در ایران اعتقاد به مبارزه طبقاتی است و تنها راه فعال کردن مبارزه طبقاتی در جامعه ایران داشتن تحلیل طبقاتی از هرم طبقاتی جامعه ایران میباشد. بنابراین بدون تحلیل طبقاتی امکان فعال سازی مبارزه طبقاتی وجود ندارد و بدون اعتقاد و تکیه بر مبارزه طبقاتی امکان اعتلای جنبش کارگری وجود ندارد و بدون اعتلای جنبش کارگری در ایران امکان موفقیت جنبشهای دموکراتیک و سیاسی و جنبشهای خیابانی و جنبش اجتماعی نیست. به عبارت دیگر تنها با اعتلای مبارزه طبقاتی جنبش کارگری ایران و پیوند این جنبش با جنبش دموکراتیک و جنبش خیابانی و جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی است که امکان موفقیت جنبش دموکراتیک در ایران فراهم میشود.
6 - پس در جامعه ایران مدت بیش از 100 سال است که طبقات کارگری و بورژوازی شکل تام و تمامی به خود گرفتهاند، ولی به علت پیوند سرمایه نفتی ایران با ساختار طبقاتی از آنجائی که سونامی سرمایههای نفتی باعث شکل گیری یک قشر فراگیر خرده بورژوازی به صورت طیفی شده است، فراگیر و گسترده گی طیف قشر خرده بورژوازی به صورت کمی باعث گردیده تا بین طبقه زحمتکشان و قشر خرده بورژوازی در جامعه ایران توازن پتانسیل کمی طبقاتی حاصل بشود که همین امر باعث گردیده تا طبقه کارگر ایران در طول 100 سال گذشته نتواند برتری کمی طبقاتی خود را در جامعه ایران نسبت به طبقه سرمایهدار و قشر خرده بورژوازی به نمایش بگذارند، که حاصل این امر آن شده است که شرایط برای پیدایش کاریزماها که بسترساز سرکوب طبقه کارگر و شکل گیری نظام توتالیتری در طول 100 سال گذشته در ایران فراهم گردد که در این رابطه پروسس شکل گیری رژیم مطلقه فقاهتی در طول 34 سال گذشته مشت نمونه خروار میباشد.
7 - از آنجائی که طبقه کارگر ایران در طول 34 سال گذشته در عرصه جنبش خیابانی و جنبش دموکراتیک و جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی در پلاتفرم رهبران این جنبش تحقق خواستههای خود را ندیده است، لذا کوشیده است تا این جنبشها را بایکوت نماید که این برخورد غلط طبقه کارگر ایران با جنبشهای فوق در طول 34 سال گذشته باعث گردیده تا طبقه کارگر ایران به صورت یک طبقه «در خود» درآید (نه طبقهائی «برای خود») و همین استحاله از طبقهائی «برای خود» به طبقهائی «در خود» در ایران باعث گردیده تا مبارزات کارگری در ایران امروز به صورت مبارزه صنفی پراکنده درآید. لذا طبیعی خواهد بود که تا زمانی که طبقه کارگر ایران از صورت طبقهائی «در خود» به صورت طبقهائی «برای خود» در نیاید امکان اعتلای مبارزه صنفی و پیوند طبقاتی بین بخشهای جنبش کارگری ایران بوجود نیاید.
8 - بنابراین پروژه لیبرال - سرمایهداری عدم نیاز به تحلیل طبقاتی در جامعه امروز ایران به علت عدم وجود طبقه تام و تمام کارگری یک پروژهائی است که از آغاز مرده بدنیا آمده و هیچگونه فونکسیونی در جامعه ایران نخواهد داشت چراکه در جامعه امروز ایران بیش از 4 میلیون خانواده کارگر صنعتی وجود دارد که تنها این بخش نزدیک به 30% جمعیت ایران را در شرایط کنونی تشکیل میدهند که آمار قابل توجهی میباشد.
9 - مشکل امروز طبقه کارگر ایران در این است که این طبقه در ایران هنوز به مرحله بلوغ طبقاتی نرسیده است و همین فقدان بلوغ طبقاتی طبقه کارگر ایران باعث گردیده که مبارزه طبقاتی کارگران ایران صورت انفرادی و پراکنده و صنفی محض داشته باشد، طبیعی است که تا زمانی که طبقه کارگر ایران به مرحله بلوغ طبقاتی نرسند و نتوانند از صورت طبقهائی «در خود» به صورت طبقهائی «برای خود» درآیند امکان اعتلای جنبش کارگری در ایران وجود ندارد.
10 - از آنجائی که در ایران امروز به لحاظ تشکیلاتی اتحادیه کارگری وجود ندارد در نتیجه مبارزه سندیکالیستی در ایران امروز نمیتواند بسترساز اعتلای طبقاتی طبقه کارگر ایران بشود که این خلاء باعث گردیده تا شرایط جهت تزریق تشکیلات دولتی تحت عنوان «خانه کارگر» و نهادهای بسیج و انجمنهای اسلامی به طبقه کارگر ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی فراهم گردد. بنابراین تا زمانی که طبقه کارگر ایران به اتحادیه کارگری دست پیدا نکنند امکان اعتلای مبارزه تشکیلاتی و سندیکالیستی برای طبقه کارگر ایران فراهم نمیشود.
11 - تا زمانی که به تحلیل مشخص طبقاتی جامعه ایران دست پیدا نکنیم امکان نجات طبقه کارگر ایران از این بحران استخوان سوز وجود نخواهد داشت، چراکه طبقه کارگر برای رهائی از بحران خود باید از زاویه منافع طبقاتی خود به جهان بنگرد نه از زاویه منافع سرمایهداران و دستگاه ولایتمدار مطلقه فقاهتی حاکم، به همین دلیل آنچه باعث شفاف سازی منافع طبقاتی برای طبقه کارگر میشود همان تحلیل طبقاتی است، پس بدون تحلیل طبقاتی هرگز طبقه کارگر ایران نمیتواند منافع طبقاتی خود را تشخیص دهد.
12 - علت اینکه در شرایط فعلی طبقه کارگر ایران در بستر مبارزه طبقاتی خود در یکی از نقاط اوج منحنی پراکندگی و تشتت و بی برنامه گی به سر میبرد به این خاطر است که دارای شعور طبقاتی یا همان خودآگاهی طبقاتی که باید از بیرون طبقه توسط پیشگام به آن تزریق بشود نمیباشد و طبیعی است که تا زمانی که شعور طبقاتی توسط پیشگام در بستر تشکیلات افقی به طبقه کارگر ایران تزریق نشود امکان تحول طبقاتی در طبقه کارگر ایران که بسترساز استحاله طبقاتی از طبقهائی «در خود» به طبقهائی «برای خود» میباشد، ایجاد نمیشود.
13 - به علت عدم وجود تشکیلات صنفی و عدم اتحادیه کارگری و عدم مبارزه سندیکالیستی طبقه کارگر ایران در شرایط فعلی (با اینکه مبارزه کارگران ایران در پی بحران اقتصادی و پولی و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی فراگیر شده است) قادر به ایفای ابتدائی ترین و نازلترین حق خود که همان ایفاء مطالبات معوقهشان از کارفرما میباشد، نشوند (مطالبه معقوقهائی که گاها شامل شش ماه حقوق پرداخت نشده آنها میشود) پر واضح است که این موضوع در جامعه امروز ایران که تورم صورت سه رقمی به خود گرفته است و ارزش پول ملی کشور که تارنمای اقتصاد کشور میباشد به صورت آسانسوری، نه پلکانی در حال سقوط میباشد تا چه اندازه میتواند برای کارگران ایران ویران کننده باشد.
14 - از آنجائی که مبارزه طبقاتی طبقه کارگر با نظام سرمایهداری صورت پروسسی دارد نه دفعی[5]، که از صورت مبارزه اولیه صنفی در بستر منافع این طبقه تکوین پیدا میکند و در بستر پیوند و فراگیر شدن آن به صورت مبارزه طبقهائی در میآید و لذا از مرحلهائی که مبارزه صنفی طبقه کارگر توانست در پیوند رابطهائی و تشکیلاتی فراگیر و همگانی بشود این مبارزه صورت طبقاتی و سیاسی به خود میگیرد که از این مرحله امکان خاموش شدن آن وجود نخواهد داشت.
2 - شکل گیری نظام سرمایهداری در ایران و پیوند آن با آفات طبقاتی طبقه کارگر ایران: برای تبیین علمی آفات طبقاتی طبقه کارگر ایران باید به آبشخور این آفات طبقاتی که همان پروسس شکل گیری مناسبات سرمایهداری میباشد تکیه کنیم چراکه علتالعلل تمامی آفات طبقاتی طبقه کارگر ایران در تحلیل نهائی بازگشت پیدا میکند به آفات پروسس شکل گیری مناسبات سرمایهداری در ایران، که در این رابطه اگر پروسه شکل گیری سرمایهداری ایران به صورت مشخص در دوران پهلوی اول و دوم بدانیم زیرا هرچند که بورژوازی تجاری ما از دوران صفوی تکوین پیدا کرده است اما از آنجائی که پروسه تکوین سرمایهداری صنعتی در ایران برعکس غرب از طریق سرریز شدن سرمایههای تجاری به بخش صنعتی حاصل نشد، لذا این انقطاع بین سرمایههای تجاری و سرمایههای صنعتی در ایران مانع از آن شد که ما پروسه تکوین بورژوازی ایران را به صورت پیوسته از تکوین سرمایههای تجاری در عصر صفوی آغاز بکنیم و به سرمایه صنعتی و سرمایههای بانکی و پولی امروزین آن برسیم. در این رابطه است که ما آنچنانکه آبشخور تکوین سرمایههای تجاری را در ایران به عصر صفوی مربوط میدانیم، از آنجائی که مانند غرب پیوندی بین سرمایههای تجاری و سرمایه صنعتی حاصل نشد این امر باعث گردید که سرمایه تجاری در ایران به صورت مستقل از صفویه تا این تاریخ به حیات خود ادامه بدهد و آبشخور سرمایه صنعتی ما برعکس سرمایهداری غرب به جای سرمایههای تجاری سرمایه باد آورده نفتی بشود، که این امر باعث گردیده که علاوه بر اینکه آبشخور زمانی سرمایه صنعتی ایران به دوران پهلوی اول بازگشت پیدا کرد خود سرمایه نفتی به عنوان ام الافات اقتصادی و طبقاتی ایران بشود و دلیل این امر همانست که از آنجائی که در ایران به علت ماهیت وراء طبقاتی حکومتها و به خصوص ماهیت توتالیتر حکومت پهلوی سرمایه نفتی سهم ایران در دست دولت قرار داشت این امر باعث شد تا تکوین سرمایهداری صنعتی در ایران در بستر سرمایه نفتی توسط دولت انجام بگیرد (که خود به خود پروسه تکوین سرمایهداری در ایران عکس سرمایهداری در غرب شد)، چراکه از آنجائی که سرمایهداری در غرب محصول سرریز شدن سرمایه تجاری به بخش سرمایه صنعتی بود این امر باعث گردید تا سرمایهداری صنعتی غرب یک ماهیت پائینی و درونی پیدا کند برعکس سرمایهداری ایران که به علت پیوند سرمایه نفتی با سرمایه صنعتی ایران و تزریق سرمایههای نفتی به بخش سرمایههای صنعتی باعث شد تا سرمایهداری ایران ماهیت برونی پیدا کند که همین برونی شدن یا دولتی شدن ماهیت سرمایهداری ایران باعث گردیده تا سرمایهداری ایران از همان آغاز آبستن آفات بشود چراکه برونی شدن ماهیت سرمایهداری ایران باعث شده تا:
الف - از آنجائی که دولت در تقسیم این سرمایههای نفتی به صورت رانتی دخالت داشته است لذا این امر بستر پیوند و وابستگی طبقه بورژوازی ایران با دربار را فراهم کرده است، لذا در این رابطه بوده که در ایران پیوسته بورژوازی دربار در راس هرم طبقاتی جامعه ایران قرار داشته است و در شرایط فعلی هم که بورژوازی سپاه جایگزین بورژوازی دربار دوران پهلوی شده است به وضوح شاهدیم که بورژوازی سپاه چگونه گلوگاه اقتصادی و طبقاتی و اداری و سیاسی ایران را در دست گرفته است.
ب - برونی شدن ماهیت سرمایهداری ایران در بستر سرمایههای نفتی باعث گردیده تا سرمایه صنعتی ایران در خدمت سرمایه صنعتی غرب برای ایجاد کالای ارزان در راستای نیروی کار و مواد اولیه ارزان و بازار داخلی ایران قرار گیرد، به عبارت دیگر سرمایههای صنعتی ایران در راستای طولی سرمایه غرب به جریان افتد نه در راستای عرضی آن.
ج - برونی و دولتی بودن سرمایه صنعتی در ایران باعث شده تا بستر سرمایه صنعتی ایران در کانتکس تقسیم بازارهای جهانی بر پایه منافع امپریالیسم جهانی تکوین پیدا کند. ماحصل آنچه تا اینجا گفته شد اینکه:
1 - آبشخور طبیعی سرمایههای صنعتی در مناسبات سرمایهداری باید سرمایههای تجاری باشد، به عبارت دیگر پروسس طبیعی استحاله سرمایهها از سرمایه تجاری به سرمایه صنعتی میباشد، در صورتی که این پروسه به صورت طبیعی استحاله بشود سرمایه ملی در یک جامعه حاصل میشود.
2 - همیشه در پروسس سرمایهداری، سرمایه تجاری قبل از سرمایه صنعتی حاصل میشود.
3 - در ایران سرمایه تجاری از دوران صفویه تکوین پیدا کرده است و در همین رابطه بورژوازی بازار ایران پدر سرمایهداری تجاری ایران میباشد.
4 - به علت پیدایش چاههای نفت در ایران و شکل گیری سرمایه نفتی در ایران، سرمایه نفتی در ایران جایگزین سرمایههای تجاری جهت تکوین سرمایه صنعتی شد.
5 - سرمایه صنعتی در عصر پهلوی اول جایگزین سرمایه صنعتی شد.
6 - به علت دولتی بودن سرمایه نفتی در ایران سرمایه صنعتی در ایران صورت برونی به خود گرفت که این امر علتالعلل همه آفات طبقاتی در ایران گردید، چراکه آنچنانکه دولتها توسط سرمایههای باد آورده نفتی سرمایههای صنعتی را تعیین میکردند هرم طبقاتی جامعه را هم مشخص میکردند.
7 - سرمایه نفتی دولتی در ایران به علت ماهیت وابسته سیاسی دولتها به قدرتهای خارجی امپریالیستی در راستای طولی، سرمایههای امپریالیستی جهت فراهم کردن قیمت ارزان کالا توسط نیروی کار ارزان و مواد اولیه ارزان جاری شدند.
8 - از آنجائی که سرمایههای دولتی نفتی بسترساز سرمایه طبقه بورژوازی ایران میباشد این امر باعث گردیده تا بورژوازی ایران هم در دوران پهلوی و هم در دوران رژیم مطلقه فقاهتی صورتی وابسته به دربار داشته باشند و به جای اینکه دربار نماینده سیاسی این طبقه باشد این طبقه بورژوازی ایران هست که گماشته دربار میباشد.
9 - در دوران پهلوی بورژوازی دربار و در دوران رژیم مطلقه فقاهتی این بورژوازی سپاه است که به عنوان گماشته دربار عمل میکند به همین دلیل مبارزه طبقاتی طبقه کارگر ایران به موازات شروع مضمون سیاسی به خود میگیرد، چراکه طبقه کارگر ایران به خوبی میداند که بورژوازی بزرگ ایران از دربار پهلوی و رژیم مطلقه فقاهتی تفکیک ناپذیر میباشند.
10 - در زمان پهلوی بورژوازی بزرگ دربار از میان زمینداران بزرگ گزینش شدند در زمان رژیم مطلقه فقاهتی بورژوازی بزرگ سپاه از میان وابستگان نظامی رژیم مطلقه فقاهتی انتخاب شدهاند.
11 - به علت حمایت بی چون و چرای هیئتهای حاکمه سیاسی ایران از بورژوازی بزرگ ایران، طبقه کارگر ایران از آنجائی که رژیمهای سیاسی ایران را حامی دشمنان طبقاتی خود میدانند به مجرد ورود طبقه کارگر ایران به مبارزه به مقابله سیاسی یا نظامی با رژیم حاکم بپردازند که خود همین مساله به عنوان یک آفت در مبارزه طبقه کارگر ایران تلقی میشود چراکه طبقه کارگر ایران هرگز تلاش نمیکند تا در بستر مبارزه طبقاتی به مقابله سیاسی با رژیمهای حاکم بپردازد، طبیعی است که اگر طبقه کارگر ایران در بستر مبارزه طبقاتی خود به مبارزه سیاسی میپرداخت این مبارزه طبقه کارگر ایران هم همه جانبه تر میشد و هم رهبری آن مبارزه در دست خود طبقه کارگر ایران قرار میگرفت و هم به مبارزه به صورت دموکراتیک و پروسسی و درازمدت تکیه میشد که این فاکتورها در مبارزه مستقیم طبقه کارگر ایران که خارج از کانتکس مبارزه طبقاتی انجام میگیرد، شکل نگرفته است.
12 - پروسه صحیح مبارزه کارگری اینچنین شکل میگیرد که طبقه کارگر در بستر مبارزه اقتصادی و صنفی وارد مبارزه طبقاتی میشود و سپس در عرصه مبارزه طبقاتی به مبارزه سیاسی سمت گیری میکند، اما در ایران به علت اینکه مبارزه طبقاتی در فقدان اتحادیه کارگری نمیتواند به صورت درازمدت جریان پیدا کند در گام اول تکوین خود صورت سیاسی پیدا کرده است که این امر بستر پذیرش هژمونی از جانب قشر خرده بورژوازی برای طبقه کارگر ایران فراهم کرده است طبیعی است که اگر طبقه کارگر ایران این حقیقت را فهم کند که تمامی مبارزات اصولی او باید از کانال مبارزه طبقاتیاش عبور بکند و خود او در بستر مبارزه طبقاتی رشد کند تا توان کسب جایگاه تاریخیاش را بدست آورد دیگر حاضر نمیشود خارج از مبارزه طبقاتیاش تن به مبارزه سیاسی تحت هژمونی خرده بورژوازی ایران بدهد.
13 - از آنجائی که طبقه کارگر ایران در بستر مبارزه طبقاتیاش به مبارزه سیاسی دست پیدا نمیکند و مستقیم وارد مبارزه سیاسی با رژیمهای حاکم میشود این امر باعث میگردد تا طبقه کارگر ایران به جای اینکه از زاویه منافع طبقاتی خود حرکت کند از زاویه منافع سیاسی قشر خرده بورژوازی وارد مبارزه سیاسی بشود که خود این امر به شدت مبارزه سیاسی طبقه کارگر ایران را آبستن آفتها میکند.
3 - آفات تشکیلاتی طبقه کارگر ایران: از آنجائی که سازماندهی و تشکیلات طبقه کارگر ایران در طول صد سال گذشته بعد از انقلاب مشروطیت هرگز در بستر مبارزه طبقاتی و صنفی و اقتصادی خود طبقه کارگر شکل نگرفته است و پیوسته این جریانهای سیاسی و تشکیلات عمودی جنبش سیاسی خارج از طبقه جامعه بودهاند که به صورت دستورات برونی حزبی به سازماندهی طبقه کارگر ایران میپرداختهاند این امر باعث شده تا پروسه سازماندهی و تشکیلاتی طبقه کارگر ایران در طول 100 سال بعد از انقلاب مشروطیت گرفتار آفتهای مهم تشکیلاتی بشود که دلیل اصلی این امر آن است که، زمانی که طبقه کارگر در بستر مبارزه طبقاتی خود به سازماندهی و تشکیلات دست پیدا کند، از آنجائی که این تشکیلات و سازماندهی او صورت برونی و دستوری نشات گرفته از تشکیلات عمودی جنبش سیاسی ندارد:
1 - این تشکیلات یک تشکیلات پایداری خواهد بود.
2 - این تشکیلات در خدمت منافع خود طبقه کارگر خواهد بود نه منافع سیاسی قدرت طلبانه احزاب سیاسی برونی.
3 - این تشکیلات صورت علنی و فراگیر و همه جانبه خواهد داشت که در بستر آن طبقه کارگر میتواند از صورت طبقهائی «در خود» به صورت طبقهائی «برای خود» بدل شود.
4 - طبقه کارگر تنها در بستر تشکیلات و سازماندهی خود است که میتواند به صورت درازمدت وارد مبارزه اقتصادی و سیاسی بشود و هرگز در این رابطه کوتاهی نکند در صورتی که از آنجائی که در طول صد سال گذشته تشکیلات کارگری ایران صورت حزبی و برونی و دستوری داشته است علاوه بر اینکه احزاب سیاسی برون از طبقه مبارزه طبقه کارگر را به سرعت سیاسی میکردهاند و مبارزه سیاسی کارگران را در خدمت برنامه و استراتژی و تاکتیکهای سیاسی و تشکیلاتی خود برای کسب قدرت در میآوردهاند، به مجرد سرکوب شدن احزاب سیاسی برونی، این تشکیلات زیر ارابه قدرت رژیمهای قدرت متلاشی میشدهاند که برای فهم این حقیقت تنها کافی است که پروسه تاریخی تشکیلات کارگری ایران را از آغاز تا کنون مورد بررسی مجدد قرار دهیم:
الف - اولین تشکل کارگری ایران در سال 1285 همزمان با تولد مشروطیت توسط کارگران چاپ تهران شکل گرفت.
ب - تشکل کارگران چاپ تهران در سال 1285 هرگز توسط خود کارگران چاپ تهران در بستر یک مبارزه صنفی و طبقاتی شکل نگرفت بلکه بالعکس توسط حزب سوسیال دموکرات که یک حزب سیاسی برونی بود به صورت دستوری و در شکل سیاسی انجام گرفت.
ج - بنابراین نخستین تشکیلات کارگری ایران از زاویه ضرورت منافع طبقاتی و صنفی خود به ضرورت تشکیلات و سازماندهی راه پیدا نکرد بلکه بر پایه منافع سیاسی احزاب سیاسی برون از طبقه به سازماندهی دست پیدا کرد که این امر نخستین انحراف و بستر آفات بعدی تشکیلات کارگری ایران شد.
د - از آنجائی که مکانیزم سازماندهی کارگران توسط احزاب برونی صورت انفرادی دارد این امر باعث میگردد که تشکیلات سیاسی احزاب عمودی نتواند مانند تشکیلات افقی خود طبقه که در بستر مبارزه طبقاتی به صورت جمعی سازماندهی میکند به انجام تشکیلات و سازماندهی بپردازند.
ه - از آنجائی که حزب سوسیال دموکرات که نخستین سازمانده تشکیلات کارگری ایران بود از مهاجرانی تشکیل میشدند که به باکو رفته بودند و پس از بازگشت آنها به ایران اقدام به سازماندهی حزبی کرده بودند، لذا این امر باعث گردید تا تشکیلات نخستین کارگران چاپ تهران در خدمت منافع سیاسی آنها باشد نه بالعکس و لذا در این رابطه بود که نشریه «اتفاقیه» نخستین نشریه کارگری ایران که توسط همین کارگران چاپ تهران منتشر میگردید، به جای اینکه در خدمت مبارزه طبقاتی کارگران ایران باشد در خدمت تصمیمات و دستورات حزبی حزب سوسیال دموکرات بود.
و - در دوره رضا شاه هم اوضاع تشکیلات کارگری به همین شکل ادامه پیدا کرد با این تفاوت که به جای حزب سوسیال دموکرات مشروطیت این بار حزب کمونیست ایران از برون به سازماندهی طبقه کارگر ایران پرداخت و نخستین اتحادیه کارگری ایران را تشکیل داد، بنابراین در این رابطه بود که شورای مرکزی اتحادیه کارگران ایران توسط حزب کمونیست ایران از بیرون مبارزه طبقاتی کارگران شکل پیدا کرد.
ز - پس از شهریور 20 باز تغییری دیگر روی داد و این بار حزب توده جایگزین حزب کمونیست ایران و حزب عدالت و حزب سوسیال دموکراتها شد و لذا در این رابطه بود که شورای متحد مرکزی اتحادیههای کارگری ایران که بعد از شهریور 20 تکوین پیدا کرد عینا مانند گذشته توسط حزب توده از برون مبارزه طبقاتی طبقه کارگران ایران انتخاب شدند.
ح - در نیمه اول دهه 50 که جنبش چریکی در ایران شکل گرفت باز بر همین مبنا جنبش چریکی سعی میکرد از برون به صورت دستوری به سازماندهی کارگران ایران بپردازند که حاصل این امر جذب انفرادی کارگران و وارد کردن آنها به تشکیلات مسلحانه بود که باز حاصلی جز همان بیگانگی به مبارزه طبقاتی کارگران نداشت.
ط - بعد از انقلاب 22 بهمن 57 هم «خانه کارگر» توسط حزب جمهوری کوشید بر همین سیاق به سازماندهی برونی طبقه کارگر ایران بپردازد که تا کنون حاصلی جز گذشته ببار نیاورده است.
ادامه دارد
[2] . برای فهم این آفت به کتاب شریعتی شناسی تالیف رضا علیجانی صفحه 22 سطر 21 به بعد مراجعه کنید که نویسنده در تفاوت دهه 70 با دوران شریعتی میگوید: «آن دوره یعنی دوره شریعتی مسئله اصلی مالکیت بود الان مسئله اصلی سلطه و اقتدار است، آن دوره مشکل اصلی طبقاتی بودن جامعه بود، الان مشکل اصلی جامعه سنتی و توده وار بودنش است، آن موقع اصالت جمع و تقدم جمع بر فرد بود هیچ کس هم هیچ شبهه ای در این امر نداشت حالا دقیقا برعکس اصالت با فرد است، آن موقع فلسفه تاریخ از کمون اولیه شروع میشد و در نهایت به یک جامعه سوسیالیستی میرسید الان این نگاه نسبت به دهه 50 تغییر کرده است و نگرش به تاریخ از دوران جادو و خرافات دین و فلسفه تا دوران علم را ترسیم میکند و یا گفته میشود دنیای قدیم -دنیای جدید. به این نگاه تاریخی در بحث فلسفه تاریخ شریعتی دوباره بر میگردیم. توجه کنید که حوادث و وقایع تاریخی اتفاقاتی است که افتاده و تمام شده است و این نگاه التفاتی ماست که دارد تغییر میکند و هر دورهائی یک تفسیر مشخص از این حوادث به دست میدهد. آن موقع نگاهها انترنالیستی بود الان نگاهها دولت - ملت و معطوف به نظم جدید است. آن موقع همه چیز برای داوری پیش فلسفه علمی برده میشد الان به داوری پیش عقل خودبنیاد برده میشود. آن موقع رادیکالیسم سیاسی اصل بود الان میانه روی در بورس است. آن موقع جامعه بی طبقه اصل بود الان جامعه مدنی اصل است. آن موقع مبارزه طبقاتی و ضد امپریالیستی برای رسیدن به جامعه عاری از طبقات بود الان مبارزه دموکراتیک برای رسیدن به دموکراسی و جامعه عاری از استبداد و خشونت است. اگر با این متد یعنی مقایسه دورانی و ده ای نگاه کنیم ما به این نقطه میرسیم که شریعتی در یک دوران تاریخی بوده که مشخصاتش را گفتیم و ما در یک دوران تاریخی دیگری هستیم.» پایان نقل قول
[3] . زیرا علت شکست تمامی جنبشهای خیابانی و دانشجوئی ایران در دهههای گذشته همین خلاء و غیبت جنبش کارگری بوده است و قطعا و جزما تا زمانی که جنبش کارگری ایران مانند سال 57 تمام قد به میدان مبارزه نیاید هر گونه جنبش خیابانی و دموکراتیک در ایران محتوم به شکست خواهد بود و مبارزه بدون جنبش کارگری در ایران آب در هاون کوبیدن خواهد بود.
[4] . آنچنانکه پارسونز سفیر انگلیس در ذکر خاطرات خود میگوید «با شروع جنبش کارگری در 18 شهریور ماه سال 57 تحت رهبری کارگران صنعت نفت فورا به دیدار شاه ایران رفتم و اعلام کردم که رفتن شاه و پیروزی انقلاب ضد استبدادی مردم ایران قطعی شد.»
[5] . بی شک علاوه بر اینکه این پروسس مبارزه طبقاتی طبقه کارگر با نظام سرمایهداری میبایست از درون طبقه کارگر سرچشمه بگیرد و اعتلا پیدا کند.