بحران اقتصادی همراه با تورم، رکود، بیکاری، فقر مشکل بزرگ امروز مردم ایران
1 - مقدمه:
هر چند از زمانی که نظام سرمایهداری از سال 1789 با پیروزی انقلاب کبیر فرانسه از مرحله یک مناسبات مغلوب اقتصادی به صورت یک مناسبات غالب سیاسی - اقتصادی درآمد، ابتدا به شکل اقتصادی در انگلستان و بعد از آن به شکل سیاسی در فرانسه در غرب تغییر جایگاه داد که به موازات این تغییر و تحول مناسبات سرمایهداری توانست رفته رفته در غرب به موازات نفی مناسبات زمینداری و نهادهای سیاسی، مذهبی و فرهنگی اسکولاستیک وابسته به آن، به صورت یک مناسبات غالب سیاسی و اقتصادی درآید، که البته این استحاله مناسبات سرمایهداری، ریشه در جوهر سرمایهداری و سرمایه داشت - چراکه منطق سرمایه حکم میکند که به محض اینکه سرمایه به منزله نوعی رابطه اجتماعی استقرار پیدا کرد به گرایشی خودکار در حیات اجتماعی مجهز میشود که توسط آن همه چیز را در خدمت خودافزائی خویش به کار خواهد بست. به عبارت دیگر در مناسبات سرمایهداری، سرمایه به صورت ابرفاعلی در جامعه و جهان بدل میشود که میکوشد همه چیز را به مفعولهایی در خدمت خودگستری خویش بدل سازد و همین مشخصه سرمایهداری بود که در کمتر از یک قرن سرمایهداری به صورت یک دوران و نظام مسلط جهانی در آمد به طوری که با مسلط شدن نظام سرمایهداری در پوشش امپریالیسم بر جهان، تمامی روابط جهانی و منطقهائی و داخلی و خارجی کره زمین را تحت تاثیر خود قرار داد و آنچنان تحولی در ماهیت روابط انسانی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر خاکی بوجود آورد که دیگر امکان تفکیک روابط بینالمللی و منطقهائی و داخلی برای بشر از نیمه دوم قرن نوزدهم و قرن بیستم و قرن بیست و یکم ممکن نبوده و ممکن نخواهد بود. در همین رابطه در شرایط فعلی که نظام سلطه جهانی، نظام سرمایهداری میباشد و سرمایه در اشکال مختلف آن امروز در پوشش امپریالیسم به صورت یک نظام همه گیر بر جهان و منطقه و داخل کشور ما حکومت میکند دیگر امکان ایجاد دیوار چین بین روابط داخل ایران و منطقه و جهانی وجود ندارد و هرگز نمیتوان به صورت مکانیکی جدای از رابطه بینالمللی و روابط منطقهائی به تحلیل روابط داخل ایران پرداخت یا منهای روابط بینالملل به تحلیل سیاسی جنبش عرب و شرایط فعلی سوریه، یا لیبی، یا بحرین و یا... پرداخت و یا منهای وضعیت بحران 2008 سرمایهداری جهانی که روز به روز در جهان سرمایهداری در حال پیچیده شدن میباشد، نمیتوان به بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی داخلی و منطقه پرداخت.
لذا این موضوع باعث گردیده که ما برای اینکه بتوانیم به تحلیل سیاسی و اقتصادی از شرایط بحرانی داخل کشور خودمان بپردازیم، اجبارا شرایط سیاسی منطقه و بینالملل را هم به تحلیل بکشیم تا توسط آن بتوانیم به شناخت دیالکتیکی از وضعیت سیاسی و اقتصادی جامعه خودمان دست پیدا کنیم. در این رابطه از جامعه خودمان یا ایران تحت حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی شروع میکنیم.
2 - بحران اقتصادی مشکل بزرگ امروز جامعه ایران:
شاید این موضوع امروز در ایران اظهر من الشمس باشد که آتشی که امروز جامعه طوفان زده ایران را در خود میسوزاند، آتش بحران اقتصادی حاکم بر جامعه ایران میباشد که باعث شده تا کشتی مناسبات بنجل و کمپرادور سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران را به صورت بی رحمانهائی به گل بنشاند. طبیعی است که نمودارهای عینی این بحران اقتصادی در ایران به صورت:
الف - تورم لجام گسیخته ب - بیکاری فراگیر ج - کاهش سطح زندگی مردم د - کاهش رشد اقتصادی کشور ه - کاهش ساعتی و روزمره ارزش پول ملی کشور و - رشد روز افزون بحران اجتماعی در اشکال بحران طلاق، بحران اعتیاد، بحران اختلاس و ارتشاء و سرقت، بحران ناهنجاریهای اجتماعی در اشکال قتل، جنایت، نا امنی و... میباشد.
البته سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که پیوسته بستر و پلکان حاکمیت آنها در طول 34 سال گذشته زندگی و حیات در بحران بوده و هرگز توان حکومتداری در آرامش اجتماعی نداشتهاند[1].
لذا میکوشند تا باز هم از این هوای بحرانی استخوان سوز اقتصادی ایران به جای اینکه توسط اقتصاد برنامهائی به مقابله با آن بپردازند تا توسط این عمل بر زخم تودهها مرهمی نهند، تلاش میکنند مانند «مشهدی حسن در داستان خروس بهمن آباد دکتر شریعتی» با ایجاد هیاهوهای کاذب سیاسی و بلند کردن پرچم انرژی هستهائی تمامی ناکامیها و ناتوانیهای خودشان را در برخورد با سرمایه بنجل ایران که کشتی آرامی برای آنها میباشد توجیه سیاسی بکند و البته 34 سال است که به این کار مشغول هستند و مدتی توسط علم کردن دشمنی شان با آمریکا و اسرائیل توسط اشغال دولتی سفارت آمریکا و بعد از آن موضوع جنگ با عراق و بالاخره موضوع انرژی هستهائی تلاش کردهاند تا پیراهن عثمانی بسازند تا در ظلل آن قضیه اصلی و اساسی که همان ناتوانی سیاسی و اقتصادی آنها جهت حل بحران اقتصادی و سیاسی جامعه ایران میباشد لاپوشانی کنند.
لذا در این رابطه بود که برای مدت بیش از 3 سال (58 تا 61 ) تلاش کردند تا زیر بیرق تسخیر سفارت آمریکا توسط سر انگشتان آماتور اجرائی خودشان شروع به سینه زدن بکنند تا توسط آن به حل تضادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و... در داخل بپردازند و پس از اینکه به تمامی خواستههای خود در لوای آن حرکت رسیدند و دیگر آن سلاح از کار افتاد و دیگر در نگاه تودهها برای توجیه ندانم کاریهایشان کاربردی نداشت، به سراغ جادوی دیگر یعنی جنگ با عراق رفتند و مدت 8 سال در ظل این سلاح بی رحمانه ترین استبداد، نسل کشی، خشونت، انسان کشی، آزادی کشی و عدالت کشی در داخل ایران تحت همین شعار جنگ به انجام رساندند، بدون آنکه آب از آب تکان بخورد[2].
البته پس از اینکه دیگر شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» و «اگر روزی از صدام و اسرائیل هم بگذریم، از فهد نخواهیم گذاشت» با خوردن جام زهر پایان فونکسیون جنگ برای حل تضادهای داخلیشان اعلام کردند. شعار «انرژی هستهائی حق مسلم ماست» توسط رژیم مطلقه فقاهتی علم گردید تا توسط آن خلاء شعار سه ساله تسخیر سفارت و شعار 8 ساله جنگ را به وسیله آن پر بکنند و این چنین هم کردند. به طوری که در طول این 20 سال گذشته تمامی زیرساختهای اقتصادی این جامعه به علت بی برنامه بودن و تحریمهای بی در و پیکر متلاشی گردید[3]، و البته انگار برای غرب و رژیم مطلقه فقاهتی صلاح در این است که این جنگ حیدر نعمتی «انرژی هستهائی» به صورت استخوان در زخم باقی بماند، چراکه آنچنانکه مطرح کردیم رژیم مطلقه فقاهتی از بیرق انرژی هستهائی میخواهد در جهت توجیه ناتوانیهای اقتصادی و سیاسی خود استفاده بکند و کشورهای متروپل سرمایهداری غرب و در راس آنها امپریالیسم آمریکا میکوشد توسط پروژه انرژی هستهائی ایران از رژیم مطلقه فقاهتی ایران در منطقه یک لولوی سر خرمن بسازد تا توسط آن راحتتر بتواند با غارت سرمایههای کشورهای نفتی منطقه، آهن پارههای نظامی خود را به فروش برساند به طوری که غارت و فروش صدها میلیارد دلار اسلحه در طول چند سال گذشته توسط کشورهای متروپل و در راس آنها امپریالیسم آمریکا همه در این رابطه قابل تفسیر و توجیه میباشد. به هر حال گرچه خود همین کالای انرژی هستهائی ایران هم برای دو طرف ارزش مصرفی مشخصی به لحاظ زمانی دارد ولی هر دو طرف در شرایط فعلی در تلاشند تا به هر طریق که شده به طولانیتر شدن ارزش زمانی و مصرفی این محلل بپردازند و البته آن زمانی که جام زهر این پروژه توسط سردمداران مطلقه فقاهتی سر کشیده خواهد شد دیگر (مانند سال 67 که ارتش صدام تا اهواز جلو آمده بود) نه از تاک نشانی میماند و نه از تاک نشان.
به هر صورت کمترین دستاورد شعار انرژی هستهائی برای رژیم مطلقه فقاهتی این بوده که توانسته است در عرصه بینالمللی شعار نقض حقوق بشر و شعار حمایت تروریستیاش به محاق ببرد و در عرصه داخلی هم علاوه بر اینکه ابزاری جهت سرکوب و خشونت رژیم مطلقه فقاهتی بوده است، شعاری جهت لاپوشانی کردند ناتوانیهای اقتصادی و سیاسی او میباشد. لذا در همین رابطه است که از بعد از شکست کنفرانس مسکو، غرب کمربند تحریمهای نفتی و بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی را تنگتر کرد که فشار برونی علاوه بر اینکه باعث کاهش نجومی درآمد نفتی رژیم گردید[4]. گرچه 40% بودجه 510 هزار میلیارد تومانی که 400 هزار میلیارد تومان آن مربوط به شرکتهای دولتی میباشد میبایست از طریق مالیات تامین گردد، طبیعی است که در شرایط رکود و تورم افزایش درآمدهای مالیاتی غیرممکن میباشد که حاصل چنین شرایطی تنها راهی که برای رژیم مطلقه فقاهتی باقی میماند این که اعتبارات 40%عمرانی، خرج هزینههای جاری بکند که معنی این حرف آن خواهد بود که میزان رشد اقتصادی صورت منفی به خود بگیرد که این موضوع برای جامعهای که بیش از 60% جمعیتاش زیر خط فقر زندگی میکنند و 7 میلیون بیکار عریان دارد و هر دقیقه در این کشور 2 کیلو مواد مخدر کشف میشود و 4 میلیون معتاد رسمی دارد و روزانه طبق آمار رسمی رژیم 300 هزار نفر به افراد معتاد اضافه میگردد و سن اعتیاد به 12 سال رسیده است و 51 میلیون نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر اعتیاد میباشند و 47% زندانیان غیر سیاسی و عادی این کشور در رابطه با اعتیاد دستگیر شدهاند به صورت یک عمل انتحاری تلقی خواهد شد.
3 - بحران منطقه و رابطه آن با بحران داخلی کشور:
شکی نیست که در حال حاضر بزرگترین شاخص بحران منطقهائی، بحران فعلی سوریه میباشد که در این شرایط به مرحله تعیین کنندهائی رسیده است چراکه بحران سوریه در شرایط فعلی دارای چهار لایه میباشد که این چهار لایه عبارتند از:
الف - لایه بینالمللی ب - لایه منطقهائی ج - لایه داخلی د - لایه استراتژی خاورمیانه بزرگ.
که در خصوص لایه بینالمللی با حمایت عریان دو قطب قدرت جهانی یعنی چین و روسیه از دولت بشار و وتو دو مرحلهائی قطعنامه شورای امنیت بر علیه دولت بشار توسط این دو قطب جدید قدرت نظم نوین جهانی که از اواخر قرن بیستم با فرو پاشی بلوک شرق تحت حاکمیت بلامنازع امپریالیسم آمریکا شکل گرفته بود، به چالش گرفته شده است. بنابراین اکنون میرود تا با حضور دو قطب جدید اقتصادی و سیاسی قدرت یعنی چین و روسیه این نظم نوین جهانی دچار تحول جدید ساختاری گردد، طبیعی است که در این زمان صحنه این تقابل بحران کشور سوریه و حمایت تمام عیار این دو قطب جدید قدرت از دولت بشار است که در صورت سرنگونی و شکست دولت بشار اسد و حزب بعث سوریه نظم گذشته جهانی که امروز مورد چالش قرار گرفته دوباره با حاکمیت تک سوار غرب به رهبری امپریالیسم آمریکا تثبیت خواهد شد و در صورت تثبیت دولت بشار و حزب بعث سوریه طبیعی خواهد بود که به موازات این تثبیت نظم بینالملل جدیدی بر جهان حاکم خواهد گردید که به جای تک سواری غرب و آمریکا به صورت چند خانوادهائی خواهد بود که چین و روسیه از مدعیان بزرگ تقسیم باز تقسیم بازارهای جهانی در این رابطه خواهند بود و این امر بزرگترین دغدغه غرب و آمریکا در رابطه با بحران سوریه در شرایط فعلی میباشد. چراکه غرب و ناتو نه توان لیبی لیزه کردن سوریه توسط ایجاد منطقه پرواز ممنوع را دارند (به علت عدم حمایت شورای امنیت و حضور نظامی عریان روسیه در آبهای سوریه) و نه توان گسترش جغرافیای نظامی بحران سوریه را دارند (زیرا با پیوند نظامی این بحران به مرزهای اسرائیل شرایط جهت بسیج مسلمانان و عربها و حتی ترکها در حمایت سوریه فراهم میگردد و این همین موضوعی است که دولت بشار اسد در این شرایط جهت حل بحران خود آن را دنبال میکند) و نه توان حمایت نظامی بی قید و شرط از جریانهای نظامی که تحت ارتش آزادی بخش سوریه در حال جنگ با دولت سوریه میباشند، را دارند[5]. بنابراین در چنین شرایطی است که لایه بینالمللی بحران سوریه به صورت شمشیر دموکلس جهانی درآمده است که اگر بگوئیم در عرصه تاریخ حقوق بینالملل بی سابقه بوده است سخنی به گزاف نگفتهایم و اما در خصوص لایه منطقهائی با توجه به حمایت ارتجاع منطقه تحت هژمونی عربستان و قطر و اردن و حمایت ترکها و دولت رجب طیب اردوغان در ترکیه به صورت نظامی، سیاسی، تشکیلاتی و حمایت سیاسی دولتهای مولود بهار عرب از مصر و تونس گرفته و حتی لیبی از ارتش آزادیبخش سوریه و از طرف دیگر حمایت حکومتهای شیعی از حکومت بشار اسد از رژیم مطلقه فقاهتی گرفته تا دولت مالکی در عراق و حزب الله لبنان و دولت لبنان یک صف بندی بزرگ در منطقه بوجود آورده است که بحران سوریه در صورت شکست یا پیروزی دولت اسد میتواند نظم نوینی در منطقه مانند نظم بینالمللی بوجود آورد چراکه در صورت شکست دولت بشار اسد و سرنگونی حزب بعث در سوریه این جریان ارتجاع عرب به رهبری عربستان و قطر هستند که میتوانند در کنار ترکها هژمونی نظم جدید در منطقه را بدست گیرند، طبیعی است که در چنین نظم منطقهائی اگرچه به سود اسرائیل خواهد بود اما در رابطه با هلال شیعه به صورت یک سونامی ویرانگر خواهد بود چراکه به موازات تثبیت این نظم جدید زمینه نابودی هلال شیعی منطقه (ایران و عراق و سوریه و حزب الله لبنان) به صورت مطلق فراهم میشود و اما در صورت پیروزی دولت بشار اسد و حزب بعث در بحران سوریه، این هلال شیعه ضد اسرائیل و ضد ارتجاع عرب و ضد ترک در منطقه حاکم خواهد شد که این حاکمیت هلال شیعی در منطقه آنچنانکه جریان اول سونامی ضد هلال شیعی بود این جریان سونامی ضد اسرائیل و ضد ترک و ضد ارتجاع عرب یعنی عربستان و قطر خواهد بود و طبیعتا این جریان کینه توزانه تلاش خواهد کرد تا انتقام تاریخی خود را از آن جریان ثلاثه بگیرد.
البته فونکسیون دیگری که حاکمیت هلال شیعی در صورت شکست ارتش آزادیبخش سوریه و تثبیت دولت بشار اسد دارد موضوع تاثیر این هژمونی در داخل کشورهای عضو هلال شیعی میباشد که همه آنها در آتش بحران سیاسی و بحران اقتصادی و بحران اجتماعی داخلی در حال گداختن میباشند هم رژیم مطلقه فقاهتی ایران که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم در شرایط فعلی گرفتار آتش بحران اقتصادی و سیاسی است و از بعد از تحریم نفت و تحریم بانک مرکزی آتش بحران اقتصادیاش بر آتش بحران سیاسی او غلبه کرده است و آتش بحران اقتصادیاش میرود تا به صورت مطلق، کَشتی حکومت را به گل بنشاند تا رژیم مطلقه فقاهتی یکبار دیگر در برابر انرژی هستهائی جام زهر بنوشد. - البته هرچه به انتخابات دولت یازدهم نزدیک میشویم این بحران سیاسی داخل رژیم است که به سوی اعتلا پیش میرود - به هر حال در صورت شکست ارتش آزادیبخش سوریه و پیروزی دولت بشار اسد و حزب بعث، رژیم مطلقه فقاهتی به عنوان برنده اصلی این شکست ارتش آزادیبخش سوریه خواهد بود چراکه این شکست ارتش آزادیبخش سوریه باعث تثبیت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی بر هلال شیعی خواهد شد که این تثبیت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی ایران بر هلال شیعی شرایط این رژیم را در داخل و خارج دچار یک دگرگونی کیفی میکند چراکه:
الف - این هژمونی باعث میگردد که موقعیت رژیم در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز تثبیت بگردد که خود این موضوع باعث میگردد تا غرب در فشار تحریم نفتی خود در رابطه با رژیم مطلقه تجدید نظر بکند که همین تجدید نظر غرب میتواند تا اندازهائی راه گشای موقتی بحران اقتصادی رژیم بشود، چراکه اقتصادی که به صادرات نفت و واردات کالا استوار باشد بی شک لغو محدود تحریمها میتواند به صورت موقتی باعث افول بحران اقتصادی بشود.
ب - این هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی باعث میگردد تا این رژیم با دخالت بیشتر در جنبش شیعی بحرین شرایط برای پیروزی این جنبش فراهم کند که این پیروزی با توجه به عضویت ایران و عراق و بحرین در این هلال شیعی بیشترین ذخیره نفتی خاورمیانه و جهان از آن این هلال خواهد بود که در آن صورت این هلال میتواند در عرصه بینالمللی دارای جایگاهی سیاسی نیز بشود.
ج - با عنایت به جایگاه حزب الله لبنان در عرصه تضاد اعراب و اسرائیل در منطقه و پیوند این جریان با رژیم مطلقه فقاهتی طبیعتا هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی بر هلال شیعی میتواند به تقویت نقش حزب الله در لبنان و در عرصه تضاد با اعراب اسرائیل بشود که با توجه به جایگاه تضاد با اسرائیل در عرصه هژمونی منطقه، این امر باعث میگردد تا رژیم مطلقه فقاهتی بتواند به تثبیت جایگاه خود در منطقه و از جمله در مصر و تونس و... بپردازد.
و اما در رابطه با وضعیت فعلی عراق که از یک طرف به علت حاکمیت دولت شیعی مالکی مورد هجمه ارتجاع عرب به رهبری عربستان و قطر که مدعی هژمونی جهان عرب هستند قرار گرفته و از طرف دیگر ترکها در شمال این کشور بر پایه استراتژی امپراطور سازی عثمانی سعی بر سلطه سیاسی و اقتصادی بر کشور عراق دارند، خیلی طبیعی خواهد بود که رجب طیب اردوغان حاکمیت دولت شیعی مالکی را مانع این اهداف خود ببیند. لذا از آنجائیکه ترکیه در این شرایط خود را گرفتار و زندانی کشورهای هلال شیعی میبیند و از آنجائیکه دیگر در پی استراتژی پیوند با بازار مشترک به علت تحقیر و دفع غرب نمیباشند، لذا ترکها از هر طریق تلاش میکنند تا به هر شکل شده این حصار هلال شیعی را یا از طریق سوریه بشکند و یا از طریق عراق، چراکه ترکها به درستی درک کردهاند که محصور بودن در کشورهای هلال شیعی از ایران گرفته تا عراق و سوریه به معنای مرگ تاریخی و سیاسی و حتی اقتصادی شان خواهد بود چراکه ترکها به خوبی میدانند که عامل نجات این کشور در دهه شصت جنگ بین دو کشور شیعی ایران و عراق بود، لذا در صورت تثبیت دولت عراق و سوریه به معنای نابودی سیاسی و اقتصادی این کشور خواهد بود. در این رابطه است که ترکها با حمایت از جریان کردها به رهبری مسعود بارزانی و جریان علاوی و هاشمی تلاش میکنند تا با رشد تضادهای داخلی عراق شرایط جهت سرنگونی حکومت شیعی مالکی را فراهم کنند. بنابراین در این رابطه است که ترکها امروز حتی با خرید نفتهای قاچاق کردها و حمایت علنی از هاشمی و حتی تجاوز نظامی به عراق جهت مقابله با پ ک کها در امور داخلی عراق دخالت میکنند.
و اما در رابطه با لایه داخلی سوریه از آنجائیکه 10% جمعیت سوریه مسیحی و 20% جمعیت سوریه علوی یا شیعه و 70 % جمعیت سوریه سنی هستند نظر به اینکه حداکثر دولت بشار اسد نمایندگی فقط 30% از مردم سوریه را در دست دارد و تقریبا 70% از مردم سوریه به صورت مستقیم و غیرمستقیم رویاروی دولت اسد قرار دارند، این امر باعث گردیده تا جنگ در داخل سوریه یا لایه داخلی بحران سوریه به صورت جنگ مذهب با مذهب یعنی جنگ شیعه و سنی نمودار گردد گرچه دولت اسد تلاش میکند تا خود را به صورت دولت سکولار معرفی بکند ولی آنچه در عرصه سیاسی قابل توجه میباشد اینکه خانواده اسد و دولت حزب بعث در طول 34 سال گذشته جزو جبهه سیاسی شیعی بوده است. بنابراین در عرصه داخلی در صورتی که خانواده اسد در این کشاکش پیروز بشود با توجه به اینکه این دولت نماینده حداکثر یک اقلیت 30 درصدی میباشد لذا گرچه بشار اسد تلاش میکند که خود را به صورت یک اصلاح طلب جا بیاندازد اما جهت تثبیت حاکمیت خود راهی جز تکیه بر دیکتاتوری ندارد، همان روشی که در طول بیش از چهل سال گذشته خود او و پدرش حافظ اسد در سوریه انجام دادهاند و از آنجائیکه پیوسته میکوشند تا با عمده کردن تضاد خود با اسرائیل، دولت خانواده اسد و حزب بعث را به عنوان خاکریز اول مبارزه با اسرائیل قرار دهند اما آنچه مسلم است و در طول بیش از چهل سال گذشته هم به وضوح عیان گردیده، توبه گرگ مرگ است و این رژیمها هرگز نمیتوانند به اصلاحات سیاسی یا اداری و حکومتی و اقتصادی و اجتماعی تن در دهند. چراکه نخستین قربانی اصلاحات در این گونه کشورها خود این رژیمهای توتالیتر میباشد.
و اما در رابطه با لایه چهارم بحران سوریه این لایه مربوط به تاثیر این بحران در عرصه استراتژی خاورمیانه بزرگ آمریکا و اسرائیل میباشد چراکه آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم استراتژی مشترک آمریکا و اسرائیل در منطقه خاورمیانه تکوین خاورمیانه بزرگ تحت هژمونی اسرائیل میباشد تا توسط این استراتژی علاوه بر اینکه بازراهای منطقه بتواند در خدمت اقتصاد اسرائیل درآید، خاورمیانه به عنوان بزرگترین مخزن و ذخیره نفتی غرب و آمریکا بتواند در خدمت اقتصاد غرب و در راس آنها آمریکا درآید در این رابطه است که بزرگترین مانع تکوین خاورمیانه بزرگ در برابر هژمونی اسرائیل و آمریکا در منطقه خاورمیانه در شرایط فعلی وجود این هلال شیعی به رهبری رژیم مطلقه فقاهتی میباشد. لذا در این رابطه است که در صورت سرنگونی خانواده اسد و حزب بعث در سوریه، از نظر آمریکا و غرب و اسرائیل به موازات سرنگونی خانواده اسد در سوریه این ریزش در بستر هلال شیعی به صورت دومینوئی ادامه پیدا خواهد کرد و قطعا پس از سرنگونی دولت سوریه و حاکمیت یک دولت سنی در سوریه نوبت بعدی نوبت رژیم مطلقه فقاهتی خواهد بود که دیگر راهی جز سرنگونی برایش باقی نخواهد ماند. لذا در این رابطه است که رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط میکوشد که با تمام توان نظامی و سیاسی و اقتصادی پشت خانواده اسد در سوریه قرار گیرد تا از سقوط و سرنگونی آن جلوگیری نماید چراکه رژیم مطلقه فقاهتی به خوبی میداند که تمامی آنچه که امروز دولت سوریه در حال هزینه کردن میباشد، تاوان حمایت این دولت در طول 34 سال گذشته از رژیم مطلقه فقاهتی میباشد.
والسلام
[1] . چراکه جامعه غیر بحرانی و آرام نخستین خواستهاش دموکراسی و آزادیخواهی و سیاسی میباشد که این خواسته آنچنانکه در تیر 78 و خرداد 88 دیدم به عنوان خطرناکترین دشمن حاکمیت مطلقه فقاهتی میباشد که جز در ظل سرنیزه و زبان سر نیزه و بگیر و ببند و کشت و کشتار و شکنجه و تجاوز و اعتراف گیری پاسخی دیگر از آنها ساخته نبوده و نیست.
[2] . و تمامی همین اصلاح طلبان و لیبرال خواهان و... که امروز در داخل ایران فریادشان گوش فلک را هم کر کرده است، در طول آن 8 سال هولناک میدیدیم که یا قدما و یا قلما و یا با سکوت خود این رژیم مطلقه فقاهتی را همراهی میکردند و کوچکترین صدای اعتراض و انتقادی از آنها شنیده نشد و گذاشتن وقتی که خونها شسته شد و دارها بر چیده شد به صورت پشکبنهای پلیدی، شعار آزادی و اصلاحات در قبرستان خاموش جنایت سر دهند و به قول دکتر شریعتی یک مرتبه بعد از انقلاب مشروطیت اتابک اعظم انسان کش را که آزادیخواهان را جلو سگهای درنده میانداخت، دیدیم که در چهره آزادیخواه و اصلاح طلب ظاهر شد.
[3] . و آنچنانکه در طول مدت 8 سال جنگ برنده اقتصادی این جنگ خانمانسوز، اقتصاد کشور ترکیه بود که توانست توسط بیش از هزار میلیارد دلار ضرر و زیان اقتصادی دو کشور ایران و عراق کشتی به گل نشسته اقتصادی خود را نجات بدهد و از مرحله بدهکارترین کشور جهان، همراه با بالاترین درصد تورم اقتصادی و رکود، به رونق امروزی خود برسند. در طول این 20 سال گذشته شعار «انرژی هستهائی» رژیم مطلقه فقاهتی هم به همراه صدها میلیارد دلار ضرر و زیان اقتصادی که به اقتصاد و زیرساختهای اقتصادی و سرمایههای این مملکت وارد شده است، این کشور چین است که توانسته از این نمد افتاده اقتصاد بحرانی ایران، برای خود کلاهی بدوزند و توسط قراردادهای آنچنانی خود با رژیم مطلقه فقاهتی که قرارداد رویتر و ترکمن چای و... پیش آن امام زاده میباشد به صورت یک طرفه غارت کند.
[4] . به طوری که صادرات آن روزانه از 5/2 میلیون بشکه به 900 هزار بشکه رسیده است و این در شرایطی است که بودجه سال 91 رژیم در بستر تراز عملیاتی به صورت منفی با 30 هزار میلیارد تومان کسری و بر پایه نفت بشکه 85 دلار و دلار 1150 تومان و سقف 5/2 میلیون بشکه روزانه بسته شده است.
[5] . چراکه حمایت نظامی بی قید و شرط از این ارتش به خاطر بافت و هژمونی سنیهای سلفی، آمریکا را گرفتار همان باتلاقی خواهد کرد که در اواخر قرن بیستم در افغانستان گرفتار آن شدند که مولود طبیعی آن حاکمیت القاعده و طالبان دیگر در قلب خاورمیانه و در مرز با اسرائیل خواهد بود که اصلا تحملش برای آمریکا و اسرائیل غیر ممکن خواهد بود.