مبانی تئوری حزب در اندیشه ما - درس چهارم

آگاه سازی خبری، آگاه سازی تئوریک، آگاه سازی تشکیلاتی یا هستی اجتماعی – بخش دوازدهم

2 - مکانیزم تشکیلاتی می‌باشد که بر پایه نوع مکانیزم سازماندهی استراتژی تحزب‌گرایانه به سه قسم تقسیم می‌شوند:

الف - احزاب ساختمانی اشاره به آن دسته احزاب یقه سفیدی است که با یک مجوز از وزارت کشور و با یک تابلو و ساختمان و چند نفر افراد ترگل و برگل و اتو کشیده یک حزب تشکیل می‌دهند و هدف آن‌ها از تکوین حزب بدست آوردن یک هویت و یک اهرم جهت سهم خواهی بیشتر از قدرت می‌باشد.

ب – احزاب سازمانی اشاره به آن دسته احزابی است که به صورت کلاسیک بر پایه مرامنامه‌ها و اساسنامه‌ها و آئین نامه‌های مشخص به صورت حرفه‌ائی تکوین پیدا می‌کنند که در تحلیل نهائی هدف این احزاب کسب قدرت به دو صورت مشارکتی یا آلترناتیوی می‌باشد.

ج - احزاب سازمان‌گر دلالت بر آن دسته از احزابی می‌کند که منشور ثابت حرکت آن‌ها اعتقاد به این اصل می‌باشد که «تا زمانی که در یک جامعه میان حاکمیت و مردم توازن قوا حاصل نشود، نه در آن جامعه دموکراسی امکان پذیر می‌باشد و نه سوسیالیسم و نه پلورالیسم معرفتی». از دیدگاه طرفداران دکترین تشکیلات سازمان‌گر حزبی که معلم کبیرمان شریعتی در تاریخ و در جامعه ما در راس آن‌ها می‌باشد، مکانیزم سازمان‌گرایانه حزبی در جامعه تلاشی در جهت سازماندهی جنبش‌های سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و سوسیالیستی جهت ایجاد توازن قوا بین مردم در یک طرف و حاکمیت یا دولت از طرف دیگر می‌باشد، چراکه مطابق دیدگاه معتقدین به این پروژه تنها با انجام توازن قوا بین مردم و دولت‌های غاصب است که امکان مقابله با حاکمیت‌ها و ریزش قدرت از بالائی‌ها به سمت پائینی‌ها امکان پذیر می‌شود.

 

2 - استراتژی آگاه سازی خبری، آگاه سازی تئوریک، آگاه سازی تشکیلاتی یا هستی اجتماعی:

هدف ما این است که در درس چهارم سلسله دروس «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما»، به بررسی یکی دیگر از مشخصه‌های استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر شریعتی بپردازیم تا هم پاسخی به سوال فوق (چرا در طول 43 سالی که از تکوین استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی شریعتی که در ایران می‌گذرد هنوز این استراتژی نتوانسته است جایگاه تاریخی و جایگاه اجتماعی و جایگاه سیاسی و جایگاه تشکیلاتی خود را در عرصه جنبش‌های اجتماعی و دموکراتیک و جنبش ضد طبقاتی ایران پیدا کند؟) بدهیم و هم یکی از مشخصه‌های دیگر استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه حزبی را تبیین نمائیم.

لذا در این رابطه آنچنانکه فوقا هم به اشاره رفت در یک پاسخ اجمالی به سوال فوق باید بگوئیم که علت اینکه استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر شریعتی هنوز نتوانسته جایگاه تشکیلاتی خود را در عرصه جنبش‌های سه گانه ایران حاصل نماید. به دلیل بد تکیه کردن ما به این استراتژی می‌باشد که این امر باعث گردیده تا برعکس آن دو استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی و استراتژی چریک‌گرائی سکتاریستی که کلا «راه اشتباه می‌رفتند»، ما «اشتباه راه برویم» که صد البته ضرر و زیان «اشتباه راه رفتن» بیشتر از ضرر و زیان «راه اشتباه رفتن» می‌باشد. چراکه جریانی که راه اشتباه برود پس از مدتی به بن بست می‌رسد و خود بن بست باعث آگاهی آنها به راه اشتباه رفتنشان می‌شود - آنچنانکه در جریان استراتژی چریک‌گرائی سکتاریستی در دهه 40 و 50 دیدیم که تقریبا در سال 55 تمامی جریان‌های چریک‌گرائی به گل نشستند که حاصل آن شد تا تشکیلات تمامی جریان‌های چریک گرا گرفتار بحران و بن بست بشوند و از نظر فیزیکی هم کلا فعالیت چریک‌گرائی در جامعه ایران به صفر برسد و تازه اگر هم بود صورت آکروباتیک و نمایشی پیدا کند، لذا همین امر باعث گردید که کل جریان‌های چریک گرای منهای مذهبیون، با این استراتژی وداع کنند و استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی یا سازمان‌گر به صورت نظری در دستور کار خود قرار دهند، حتی بخش جدا شده مارکسیستی مجاهدین خلق زیر نظر تقی شهرام، و دلیل اینکه جریان‌های مذهبی منهای نشر مستضعفین که از همین سال 55 به عنوان تنها جریان مذهبی استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر را در میان جریان‌های مذهبی استارت زد پس از بحران و بن بست استراتژی چریک‌گرائی در سال 55 به استراتژی چریک‌گرائی ادامه دادند، این بود:

1 - فقر تئوری استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر در میان جریان‌های مذهبی و در راس آن‌ها مجاهدین خلق

2 - تبیین انحرافی عاشورا در میان مذهبیون شیعه ایران به صورت حرکت مسلحانه و چریکی که در این رابطه کتاب «امام حسین» شهید احمد رضائی می‌توان به عنوان مصداق ذکر کرد.

3 - شکست استراتژی سازمانی حزبی و سابقه ذهنی منفی توده‌های ایرانی از جریان‌های یک صد ساله گذشته استراتژی تحزب‌گرایانه سازمانی به خصوص از بعد از کودتای 28 مرداد.

4 - خواستگاه خرده بورژوازی شهر و روستای افراد این جریان که به علت جهان بینی خرده بورژوازی که دارند:

اولا: معتقد به مبارزه کوتاه مدت می‌باشند.

ثانیا: معتقد به مبارزه قهرآمیز هستند.

ثالثا: با هر گونه مبارزه درازمدت و تشکیلاتی و مشخص مخالف می‌باشند.

رابعا: به علت حاکمیت فرهنگ مبارزاتی آن زمان سازمان آزادی بخش فلسطین و انقلاب الجزایر، جریان‌های تابعه آن که همگی چریکی و قهرآمیز و مسلحانه بودند بر جامعه ما و کل منطقه استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر به عنوان خط راست و کنسروالیست تلقی می‌کردند.

خامسا: تقریبا تمامی انقلاب‌هائی که از بعد از جنگ جهانی دوم در کشورهای پیرامونی در مبارزات ضد استبداد یا رهائی بخش و ضد امپریالیستی به پیروزی رسیدند در چارچوب استراتژی چریک‌گرائی و مسلحانه توانسته بودند حاکمیت‌های غاصب داخلی خود را و در راس آن‌ها امپریالیسم آمریکا را به زانو درآورند.

سادسا: خود استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر شریعتی هم به علت اینکه آخرین فرآیند تکاملی اندیشه شریعتی بود و از آنجائیکه شریعتی در اندیشه خود در فرآیندهای قبل از این استراتژی، جزو مدافعین استراتژی چریک‌گرائی و مسلحانه بود و حتی تا آخر عمر هنوز رسوبات آن اندیشه گاها در کلام و شعارهایش مثل «قصه حسن و محبوبه» نمودار می‌شد، این امر باعث شد که حتی برای هواداران اندیشه شریعتی استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر که نشر مستضعفین از سال 55 تنها منادی آن بود، یک امر غیر مانوس باشد و به همین دلیل از 30 خرداد سال 60 که ابر چریک‌گرائی مذهبی برای بار دوم پس از دهه 40 و 50 بر جامعه ایران مسلط شد حتی بسیاری از نیروهای بدنه نشر مستضعفین جذب ابر چریک‌گرائی مجاهدین خلق بشوند. اما جریانی مثل ما که «اشتباه راه می‌رود» خیلی سخت به اشتباه خود پی می‌برد علت «اشتباه راه رفتن» ما بد تکیه کردن بر موضوع آگاه سازی توده‌ها می‌باشد که شاه کلید استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر شریعتی می‌باشد چراکه ما با موضوع آگاه سازی شریعتی به صورت کنکریت برخورد نکردیم و اصلا خودمان را موظف به تئوری سازی در این رابطه ندیدیم، در نتیجه این امر باعث گردید که با موضوع آگاه سازی به صورت فله‌ائی برخورد کنیم. یعنی هم آگاه سازی خبری را آگاه سازی بدانیم و هم آگاه سازی تئوریک را آگاه سازی بدانیم و هم آگاه سازی تشکیلاتی یا هستی اجتماعی را آگاه سازی بدانیم و سپس بر پایه این تعریف عام از آگاه سازی بود که حرکت تشکیلات عمودی (نه افقی ما) حول این تئوری شکل پیدا می‌کرد و خود این امر باعث می‌شد تا وسیله برای ما هدف بشود. یعنی آگاه سازی خبری و آگاه سازی تئوری برای ما می‌شد حرکت، در صورتی که این‌ها وسیله حرکت ساز هستند نه خود حرکت. به عبارت دیگر آگاه سازی خبری یا آگاه سازی تئوریک زمانی دارای ارزش می‌باشند که به آگاه سازی تشکیلاتی و سازماندهی که همان هستی اجتماعی گروه‌های اجتماعی می‌باشند بیانجامد، یعنی اگر آگاه سازی خبری و آگاه سازی تئوریک به آگاه سازی تشکیلاتی و سازمان‌گری که همان هستی اجتماعی گروه‌های اجتماعی می‌باشد نینجامد، هیچگونه فونکسیون مثبتی نخواهد داشت. چراکه گروه‌های اجتماعی چه نیروهای دموکراتیک اجتماعی اعم زنان و دانشجویان و دانش آموزان و کارمندان و... باشند و چه گروه اجتماعی شهر و روستا یا نیروهای زحمت کشان شهر و روستا باشند زمانی به حرکت درمی‌آیند و جنبش آن‌ها رو به اعتلا می‌رود که از مرحله آگاه سازی خبری و آگاه سازی تئوریک گام در آگاه سازی تشکیلاتی بگذارند و تنها در بستر آگاه سازی تشکیلاتی یا سازمان‌گری است که آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی و طبقاتی و تاریخی و مکتبی و مذهبی بدل به خودآگاهی تشکیلاتی می‌شوند و همین خودآگاهی تشکیلاتی است که باعث پیدایش هستی اجتماعی برای گروه‌های مختلف می‌شود، که خود این احساس هستی اجتماعی باعث می‌شود تا جنبش تغییر ساز شکل بگیرد؛ لذا تشکیلات افقی این نیروها باعث به حرکت آمدن نیروهای اجتماعی می‌شود چرا که در بستر تشکیلات و سازماندهی و حزب است که نیروهای اجتماعی جایگاه طبقاتی و تاریخی و اجتماعی خود را احساس می‌کند و به خودآگاهی اجتماعی و سیاسی و طبقاتی و تاریخی می‌رسد و می‌تواند در راستای تکوین توازن قوا با حاکمیت و دولت پیش برود. یعنی نیروی اجتماعی با آگاهی خبری و آگاهی تئوریک صرف نه حرکت می‌کند و نه پتانسیل طبقاتی و اجتماعی و تاریخی خود را احساس می‌کند و از این مرحله است که زمانی که آگاه سازی نتوانست در بستر تشکیلات و سازمان‌گری به خودآگاهی برسد خودآگاه سازی خبری و آگاه سازی تئوریک برای ما هدف می‌شود و این مصیبتی بود که در سال 59 و 60 گریبان تشکیلات عمودی نشر مستضعفین را گرفت و البته این مصیبت زمانی برای ما بیشتر خود را هویدا می‌کند که در عرصه آگاه سازی تئوریک برای خود این آگاه سازی تئوریک هم تعریف کنکریت نداشته باشیم.

در نتیجه هر گونه کار فکری عام و کلی و مجرد را اسمش می‌گذاریم آگاه سازی تئوریک، در صورتی که معیار آگاه سازی خبری و آگاه سازی تئوریک این است که این آگاهی‌ها به آگاه سازی تشکیلاتی و سازمان‌گر بیانجامد تا در آنجا به خودآگاهی بدل شوند تا توسط آن نیروهای اجتماعی بتوانند هستی اجتماعی خود را در جامعه و طبقه و تاریخ احساس کنند و بدین وسیله است که آگاهی آنها به خودآگاهی بدل می‌شود و این خودآگاهی عامل حرکت اجتماعی و تاریخی می‌شود. بنابراین مطابق این فرمول هرگز تکیه منحصر به فرد کردن به آگاهی خبری نمی‌تواند عامل حرکت نیروهای اجتماعی بشود و امروز که عصر سایت‌ها و اینترنت و فضای مجازی می‌باشد بسیاری چنین می‌اندیشند که با برپائی یک سایت خبری و طرح خبرهای دانشجوئی و یا کارگری یا زنان و... می‌توانند در جامعه ایران جنبش و حرکت ایجاد کنند. در این رابطه باید با کمال صراحت بگوئیم که هرگز هیچکدام از نیروهای اجتماعی از طبقه کارگر ایران گرفته تا دانشجویان و زنان و... با آگاهی خبری به حرکت درنمی‌آیند و تا زمانی که آگاهی خبری به آگاهی تئوریک بدل نشود و آگاهی تئوریک به آگاهی تشکیلاتی سازمان‌گر درنیاید، حتی اگر به جای یک نسل، صد نسل هم اقدام به کارهای عام آگاه سازی بکنیم یک قطره حرکت اجتماعی در ایران انجام نخواهد گرفت.

حال با توجه به این اصول و قانونبندی است که می‌توانیم به سوال فوق پاسخ بدهیم و علت اینکه استراتژی 43 ساله تحزب‌گرایانه سازمان‌گر شریعتی نتوانسته مادیت اجتماعی و تاریخی خود را به صورت حرکت اجتماعی و دموکراتیک و ضد طبقاتی به نمایش بگذارد، همین موضوع بد تکیه کردن بر امر آگاه سازی است که باعث شده است که نیروهای طرفدار اندیشه شریعتی در 43 سال گذشته در این رابطه گرفتار ذهنی‌گرائی و خودمحوری و سکتاریسم و واگرائی و تفرقه و تشتت و پراکندگی بشوند و هر کدام از آن‌ها چه به صورت فردی و چه به صورت جریانی دارای سرهای گنده‌ائی بشوند اما دست و پائی لاغر داشته باشند (به قول آذری زبان: هیکل وار غیرت یوخ). در پلمیک نظری به اندازه افلاطون می‌دانند اما در عرصه برنامه و تشکیلات کوچک‌ترین مشکل جنبش و طبقه و حرکت اجتماعی حتی در حد سازماندهی یک هسته یا یک کمیته کارخانه و اداره ناتوانند، این بزرگ‌ترین مشکل استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر جریان‌های شریعتی می‌باشد و تا زمانی که نتوانیم این مشکل را حل کنیم:

اولا هر گونه حزبی که ایجاد کنیم یک حزب قدرت گرا می‌شود.

در ثانی یک حزب عمودی مکانیکی و صرف می‌شود.

در ثالث حزبی هویت طلب می‌شود که حاصل همه این‌ها چل تیکه شدن جریان شریعتی می‌باشد.

برای حل این معضل باید از راهی حرکت کنیم که پیامبر در دوران 13 ساله مکی حرکت کرد. پیامبر در دوران مکی فقط کارش این بود که کادرهای همه جانبه‌ائی در بستر پراتیک دفاعی ایجاد کند که این‌ها بتوانند در عرصه تشکیلات افقی مدینه هر کدام مانند ابراهیم خلیل خود یک حزب باشند و زمانی که در این عرصه به موفقیت دست پیدا کرد حرکت افقی خود را آغاز کرد. البته برای پرورش این کادرها بر آگاه سازی خبری و تئوریک تکیه می‌کرد اما همه این «دعاها برای آمین» آگاه سازی تشکیلاتی بود؛ لذا اگر پیامبر اسلام سخن معاد می‌گفت یا توحید و نبوت مطرح می‌کرد همه برای آن بود که با این آگاهی بتواند جایگاه فلسفی و اجتماعی و تاریخی حرکت خود را برای نیروهای هوادار روشن بکند، سرمایه یک حزب کادرهای همه جانبه آن حزب می‌باشند و علت اینکه ما حزب عمودی پیشگام را مقدمه حیاتی و ضروری حزب افقی دانستیم جهت پرورش همین کادرها است. چراکه اگر پیامبر پس از ایمان ابوذر در خانه ارقم بن ابی ارقم به ابوذر دستور می‌دهد تا به قبیله غفار برود و در آن قبیله غفار حرکت سازمان‌گری خود را آغاز بکند به خاطر این است که از دیدگاه پیامبر ابوذری که نتواند در قبیله خودش که همان قبیله غفار می‌باشد سازمان‌گری بکند هر ادعای دیگری اگر بکند فقط ادعا است، هیچگونه ارزش دیگری ندارد، محک ایمان ابوذر این است که بتواند در قبیله خودش سازمان‌گری بکند بنابراین برای تکوین حزب بر پایه استراتژی تحزب‌گرایانه سازمان‌گر باید:

ادامه دارد