مبانی تئوری حزب در اندیشه ما - درس پنجم
اصول سازماندهی افقی و سازماندهی عمودی – بخش 15
بنابراین آنچه تا اینجا در درس پنجم از «مبانی تئوری حزب در اندیشه ما» گفته شد عبارت است:
1 - شریعتی از منحصر به فردترین اندیشمندان بزرگ تاریخی است که مراحل تطور و فرآیندهای مختلف فکریاش در زمان حیات خود او و توسط خود او - چه در عرصه استراتژی و چه در عرصه تئوریهای عام و خاص و مشخص- انجام گرفته است.
2 - از آنجا که شریعتی - حتی بعد از گذار از فرآیندهای مختلف پروسس حرکتیاش- در هر مرحله با مرحله ماقبل حرکت فکری خود تا پایان عمر (به لحاظ نظری و عملی) مرزبندی نکرده است و رسوبات فرآیندهای قبلی حرکت او تا پایان عمر در اندیشهاش وجود داشته است، لذا این امر باعث گردیده است تا اندیشه شریعتی در شرایط تاریخی فعلی هم صورت طیفی خود را حفظ کند - که این طیفی بودن اندیشه شریعتی عامل شکل گیری طیفی شدن هواداران شریعتی در هر زمانی میشود- البته ما نباید این طیفگرائی در اندیشه خود شریعتی و در اندیشه هواداران شریعتی را به صورت پوزیتویستی ببینیم و با پلورالیزم معرفتی و پلورالیزم حزبی و پلورالیزم تشکیلاتی یکی بگیریم چراکه در اینجا صحبت بر سر مرزبندی با آنارشیسم نظری و عملی است و نه مرزبندی با دموکراسی معرفتی و تشکیلاتی که این دو موضوع از فرش تا عرش با هم متفاوت میباشد.
3 - عامل اصلی بحران سال 59 و 60 نشر مستضعفین به خاطر این بود که نشر مستضعفین فکر میکرد هر مدعی هواداری از اندیشه شریعتی که جذب تشکیلات نشر مستضعفین بشود در تشکیلات حزبی میتواند به صورت یک عضو و کادر درآید، لذا در آن زمان تشکیلات نشر مستضعفین نه در جهت نجات خود اندیشه شریعتی از طیفگرائی کاری کرد و نه حتی در جهت فیلترینگ و گزینش و تصفیه آموزشی طیف نیروهای شریعتی بر آمد! که این امر باعث شد تا طیف هواداران اندیشه شریعتی با هر نوع برداشتی که از استراتژی و ایدئولوژی شریعتی داشتند (و بر پایه نوع مطالعهائی که از اندیشه شریعتی به صورت سیستماتیک یا غیر سیستماتیک کرده بودند) وارد تشکیلات نشر مستضعفین بشوند، و از آنجا که اندیشه شریعتی در فکر آنها همان معجون تفکیک ناشده نظری و عملی شریعتی در مورد تئوریهای خاص و عام و مشخص اعم از -ایدئولوژی و استراتژی- شریعتی بود، لذا این امر باعث شد تا با فراهم شدن شرایط زمانی رشد گرایشات چریکی در سالهای 59 و 60 توسط مجاهدین خلق و فراگیر شدن فضای اختناق توسط رژیم دسپاتیزم مطلقه فقاهتی حاکم، گرایشات استراتژی چریکگرائی و ارتش خلقی ملهم از اندیشه شریعتی (خود شریعتی در قصه حسن و محبوبه، و در اواخر عمرش حتی پس از طرح استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی؛ با - فلش بک عملی و نظری- که به سمت چریکگرائی زده بود، پیشبینی کرده بود) در تشکیلات نشر مستضعفین رشد کنند، که این جریان با راست خواندن استراتژی تحزبگرایانه حاکم بر تشکیلات نشر مستضعفین توانستند بحران تشکیلاتی (سال 59 و 60) نشر مستضعفین را بوجود آورند و البته این جریان (که از پایین بر تشکیلات نشر مستضعفین فشار میآوردند) معتقد بودند که تنها راه نجات نشر مستضعفین از بحران تشکیلاتی؛ حمایت بی چون چرا از حرکت مسلحانه و ارتش خلقی و چریکگرائی مدرن سازمان مجاهدین خلق میباشد که البته تشکیلات نشر در پلنوم سال 60 با آن مخالفت کرد و همین مخالفت بود که زمینه انشعاب سال 60 در تشکیلات نشر مستضعفین را بوجود آورد.
4 - بنابراین نطفه اصلی بحران سال 59 و 60 نشر مستضعفین در طیفی بودن اندیشه خود شریعتی نهفته بود و عدم مرزبندی شریعتی تا آخر عمر با فرآیندهای گذشته نظری و عملی خود (به لحاظ نظری و عملی) باعث گردید تا اندیشه خود را به صورت طیفی برای ما به ارث بگذارد، لذا ما تا زمانی که تکلیف خود در تدوین اسلام شناسی و رابطه آن با طیفی بودن اندیشه شریعتی را روشن نکنیم، برای ما امکان تکوین حزب عمودی بر پایه اندیشه تحزبگرایانه شریعتی وجود نخواهد داشت، البته این موضوع را شریعتی در مقدمه جلسه اول کنفرانس «شیعه یک حزب تمام» (که در دوم آبان ماه سال 51 و پس از سخنرانی دکتر سامی برگذار شد) مطرح میکند.
5 - اگرچه طیفی بودن اندیشه شریعتی به لحاظ پلورالیزم معرفتی و در عرصه آکادمیک میتواند برای محققین نظری منفرد دارای ارزش مثبتی باشد، اما به لحاظ حرکت سازمانگرایانه حزبی یک موضوع مصیبت بار است، چراکه پلورالیزم عملی و نظری اندیشه شریعتی نه تنها در عرصه تشکیلات حزبی به پلورالیزم تشکیلاتی و معرفتی بدل نخواهد شد، بلکه باعث شکل گیری و تکوین آنارشیسم تشکیلاتی غیر قابل کنترلی میشود و هرگونه تجربه تشکیلات حزبی با اندیشه تحزبگرایانه شریعتی را با شکست رو برو میکند، به عبارت دیگر این امر باعث میگردد که هواداران شریعتی را به صورت طیف درآورد و ما در میان هواداران شریعتی - حتی دو نفر- را نمیتوانیم پیدا کنیم که به لحاظ نظری و عملی (در عرصه تئوری عام و تئوری خاص و تئوری مشخص شریعتی) دارای یک قرائت واحد باشند! که این عدم قرائت واحد از اندیشه شریعتی عامل بحران زائی در حرکت تشکیلاتی میشود و ما تا زمانی که نتوانیم به توسط آموزش تئوریک و عملی در حوزه تشکیلات عمودی -آنارشیسم معرفتی- را بدل به قرائت واحد حزبی بکنیم، از اندیشه شریعتی نمیتوانیم حزب بسازیم.
6 - برای انجام آموزش تئوریک جهت استحاله طیفگرائی در اندیشه شریعتی و در راستای برپائی «تشکیلات عمودی سازمانگرایانه حزبی» باید قبل از هر چیز با تدوین اسلام شناسی دست به تدوین دوباره اندیشه شریعتی بزنیم که بر پایه «تئوری عام و خاص و مشخص عملی و نظری سازمانگرایانه حزبی» باشد و توسط این اسلام شناسی امکان مرزبندی فرآیندهای مختلف ایدئولوژیک و استراتژیک در عرصه «تئوریهای عام و خاص و مشخص شریعتی» فراهم گردد، پس از تدوین این تئوریها (عام و خاص و مشخص در عرصه ایدئولوژی و استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی شریعتی است که) میتوانیم بر پایه آن به جذب نیرو و تشکیل حزب عمودی اقدام کنیم.
7 - آموزش کتابهای شریعتی در حوزههای افقی حزبی (نه عمودی حزب) که؛ اولا- به صورت متدیک باشد. در ثانی- بر پایه سیستم سازی و با مرزبندی «فرآیند اندیشه حزبی شریعتی» با فرآیندهای گذشته خود او باشد.
8 - در دهه هشتاد حرکت لیبرالیزه کردن اندیشه شریعتی (که توسط دفتر پژوهشهای اندیشه شریعتی صورت میگرفت که ربطی به این موضوع ندارد) چراکه آن جریان با انحراف از هسته اگزیستانسیالیستی اندیشه شریعتی و نفی سوسیالیسم علمی و نفی مبارزه طبقاتی، نفی رادیکالیسم و جوهره ضد امپریالیستی اندیشه شریعتی، آن را لیبرالیزه (مثل دیدگاه سروش و بازرگان) کند.
9 - حاصل سی سال تجربه و کار استخوان سوز و حزبی نشر مستضعفین در بستر اندیشه سازمانگرایانه شریعتی (برای کسانی که میخواهند در این زمان اقدام به تحزبگرائی و حزب سازی افقی و عمودی بکنند) این جمله است که؛ بر سر در حزب عمودی و افقی جریان سازمانگرایانه اندیشه شریعتی (از آنجائیکه برای ما در هر زمانی غیر از جذب هواداران شریعتی راه دیگری وجود ندارد) نوشته شده است: «با کدامین شریعتی و با کدامین طیف از هواداران شریعتی میخواهید حزب را تشکیل بدهید؟ با شریعتی محفلی؟ یا شریعتی چریک گرا؟ یا شریعتی ارتش خلقی گرا؟ یا شریعتی حزب گرا؟ یا شریعتی انطباقی؟ یا شریعتی تطبیقی؟ و...»
10 - بدون پاسخ به سوال فوق در هیچ زمانی تشکیل حزب مبتنی بر اندیشه شریعتی ممکن نیست!
11 - حرکت تئوریک نشر مستضعفین نیز (در عرصه تئوری عام و خاص و مشخص اعم از ایدئولوژیک و استراتژیک که فاز دوم آن از خرداد 88 شروع شده است) در جهت پاسخ به سوال فوق قابل تبیین میباشد.
2 - اصول سازمانگر حزبی در تشکیلات حزب عمودی و حزب افقی:
در خصوص اصول حزبی، ما نخست به این امر توجه داشته باشیم که در حزب (در تشکیلات عمودی و تشکیلات افقی) بعضی اصول در هر دو تشکیلات افقی و عمودی مشترک میباشند و بعضی اصول دیگر متمایز است که ما در اینجا به تبیین این اصول میپردازیم:
اصل اول- هدف تشکیلات دو گانه افقی و عمودی در استراتژی سازمانگرایانه حزبی شریعتی: از آنجا که اصول سازمانگر حزبی عبارت است از آن اصولی که مبنای حقوقی -اساسنامه و مرامنامه و کلیه آئین نامههای حزبی- را در عرصه استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه شریعتی در بر میگیرد، لذا به صورت طبیعی اصل اول این اصول در خصوص هدف تشکیلات افقی و عمودی حزب سازمانگر در اندیشه تحزبگرایانه شریعتی عبارت میباشد از: هدف حزب سازمانگر افقی و عمودی در اندیشه شریعتی که «سازماندهی جنبشهای اجتماعی، دموکراتیک و کارگری در راستای ایجاد توازن قوا بین پائینیهای جامعه با بالائیهای قدرت است». البته پر واضح است تا زمانی که این توازن قوا در هر جامعهائی حاصل نشود هیچ گونه مبارزه آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و رهائیبخش نمیتواند در آن جامعه دارای راندمان و دستاوردی باشد و هرگونه دستاوردی هم که در هر جامعهائی برای پائینیها (بدون حزب سازمانگر جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری) حاصل بشود جنبه موقتی خواهد داشت. علت عمده شکست انقلاب مشروطیت و نهضت مقاومت ملی و انقلاب 57 مردم ایران فقدان سازماندهی و حزب سازمانگر در عرصه جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری بود و عدم توازن قوا بین پائینیهای جامعه با بالائیها در ایران (که در سه جنبش اجتماعی و جنبش دموکراتیک و جنبش کارگری مادیت پیدا میکنند) میباشد. بنابراین «حزب سازمانگر سلاح پایینیهای جامعه برای ایجاد توازن قوا با بالائیها در قدرت است» و دلیل این امر هم آن است که تنها در عرصه تشکیلات و سازماندهی است که پائینیهای جامعه میتوانند در اشکال اجتماعی و دموکراتیک و کارگری خود و هم توان و پتانسیل خود را پیدا کنند و تا زمانی که هر گونه حرکت آگاهیبخشی نتواند مادیت و عینیت خود را در سازماندهی حزب سازمانگر به نمایش بگذارد، هیچ گونه حرکت آگاهیبخشی هم نمیتواند به حرکت رهائیبخش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بیانجامد، پس «هدف تشکیلات دو گانه افقی و عمودی حزب سازمان گر؛ سازماندهی جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در جهت ایجاد توازن قوا بین پائینیهای جامعه با بالائیهای قدرت باشد.»
اصل دوم- ورود و خروج در حزب سازمانگر باید امری داوطلبانه باشد: از آنجا که آبشخور اولیه و تکوینی در حزب سازمانگر پائینی جامعه - چه در تشکیلات عمودی و چه در تشکیلات افقی- حرکت آگاهیبخش میباشد، که برعکس احزاب بالائی در قدرت که هدف آنها تصاحب قدرت یا مشارکت در قدرت میباشد، خصلت آرمانگرائی در احزاب پائینی، هدف آنها را در نیل به آرمانهای رهائیبخش و عدالت طلبانه و آزادی خواهانه تعریف میکند که این امر باعث میگردد تا موضوع «انتخاب و اختیار و حرکت در حزب سازمانگر به صورت آگاهانه و داوطلبانه انجام گیرد» و هیچ گاه اختیار و انتخاب افراد در این تشکیلات قربانی بوروکراسی قدرت نگردد و همین موضوع باعث میگردد تا ورود و خروج اعضا و هواداران به این تشکیلات صورت داوطلبانه داشته باشد، که این برعکس حزب بالائیهای قدرت یا حزب یقه سفیدها است که تمامی مبانی تشکیلاتی آنها بر اساس بوروکراسی تشکیلاتی استوار میباشد و از آنجا که این بوروکراسی در راستای منافع اقتصادی و سیاسی بالائیهای میباشد، لذا ورود و خروج در احزاب قدرت همیشه بر پایه جبرهای اداری و گروهی و سیاسی و اجتماعی و دولتی است!
اصل سوم- عضویت در حزب سازمانگر (افقی یا عمودی) نباید آزادیهای مدنی و آزادیهای شخصی اعضا را محدود سازد: آن چنان که به اشاره رفت هدف حزب سازمانگر (عمودی و افقی) فراهم کردن بستری جهت رشد و اعتلای عملی و نظری اعضاء و هواداران خود به توسط مبارزه رهائیبخش و عدالت طلبانه و آزادی خواهانه میباشد، (از آنجائیکه بر عکس تشکیلات چریکی و ارتش خلقی که اعتلای تشکیلاتی اعضا در سکتاریسم و حرفهائی شدن و حل شدن عملی و نظری در تشکیلات میباشد) و در تشکیلات سازمانگر حزبی اعتلای اعضا در عرصه مبارزات اجتماعی و صنفی و زندگی روزمره دنبال میشود، لذا هر گونه عاملی که فرد را از عرصه زندگی روزمره و حقوق مدنی و حقوق اجتماعی و آزادیهای شخصی خود و نیز از عرصه مبارزات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و رهائیبخش دور کند، در رویکرد تشکیلاتی حزب سازمانگر نفی خواهد شد.
اصل چهارم- عضویت در تشکیلات حزب سازمانگر بر پایه آمادگی داوطلبانه فرد برای تلاش عملی و نظری در جهت تحقق اهداف حزب تعریف میگردد: مطابق این اصل - بوروکراسی تشکیلاتی- در حزب که عامل سکتاریسم حزبی میشود در هم شکسته خواهد شد، چراکه شرایط عضویت (به جای این که مانند احزاب یقه سفید بر پایه منافع حزب تعیین گردد) بر پایه خواسته داوطلبانه اعضا و در راستای مبارزه آزادی خواهانه و عدالت طلبانه و رهائیبخش تعیین میگردد، به عبارت دیگر در حزب سازمانگر عضویت فرد در تشکیلات عمودی و افقی از زمانی تعیین میگردد که فرد در قبل از ورود به تشکیلات (افقی یا عمودی) به اهداف عملی و نظری حزب آگاهی پیدا کرده باشد و مطابق آگاهی خود تصمیم گرفته باشد تا در جهت تحقق آن اهداف مبارزه و حرکت بکند؛ لذا هر زمانی که اعضا به مرحلهائی از آگاهی برسند که نمیخواهند و یا نمیتوانند در جهت اهداف تشکیلات حزب افقی یا عمودی تلاش بکنند خود به خود عضویت آنها ساقط میشود! البته واضح است که فونکسیون چنین عضویتی در تشکیلات (افقی و عمودی) نمیتواند برای عضو در جامعه ایجاد برتریهای سیاسی و اجتماعی بکند چراکه عضویت در این جایگاه تعهدات و مسئولیت است نه کرسیهای قدرت اجتماعی و سیاسی.
اصل پنجم- حوزههای تشکیلات افقی و عمودی حزب سازمانگر خانههای تیمی نیست بلکه محیط کار و زندگی آنها میباشد: هر کس که مدعی هر گونه ارزشی برای خود هست موظف میباشد که این ارزشهای خود را در محیط زندگی و کار خود نشان بدهد، کسی که نتواند در محیط کار و زندگی خود تحول ایجاد بکند دروغ میگوید که دارای پتانسیلی عملی و نظری میباشد! بزرگترین آفت استبداد و اختناق در جامعه استبداد زده این است که -استبداد- عاملی میگردد تا فرد یا عضو با محیط خود بیگانه بشود و این بیگانگی سر آغاز تمامی آفات بعدی در حزب میشود زیرا؛ فردی که از محیط کار خود جدا گردید مجبور میشود تا در زمین بیگانه به کشت و زرع بپردازد که برای او ثمری نخواهد داشت. بنابراین حوزهها یا هستههای تشکیلات افقی و عمودی حزب سازمانگر «محیط کار افراد» میباشد که در این رابطه روش مناسب برای عضو فعالیت علنی در محیط کار خود میباشد، چراکه به موازات فعالیت مخفی در محیط کار باعث میگردد تا هزینه مبارزه حتی در حد صنفی آن در محیط کار بالا برود که خود این موضوع عامل فرار و بی تفاوتی افراد در محیط کار میشود، که این امر به تکوین و شکل گیری سکتاریسم در محیط کار میانجامد، و برای آن که عضو بتواند در محیط کار خود دارای فونکسیون مثبت عملی باشد لازم است که؛
اولا- تلاش کند تا هر چه که میتواند هزینه شرکت در مبارزه را در محیط کار خود پائین بیاورد.
در ثانی- در حد امکان فعالیت خود را در محیط کار به صورت علنی به انجام برساند، اگر چه مبارزه علنی عضو در محیط کار باعث میشود تا ضربه خورهای امنیتی را بالا ببرد، ولی با همه این احوال از آنجا که فعالیت علنی باعث میگردد تا رابطه تشکیلات با حوزهها دو طرفه و همه جانبه گردد، ارزش آن را دارد که تشکیلات به قبول ریسک در این رابطه بپردازد، این خواسته دستگاههای اتوکراتیک و توتالیتر و دسپاتیزم قدرت است که با حاکم کردن چتر اختناق بر محیطهای کار، تشکیلات را مجبور به مخفی کاری و مبارزه غیر علنی بکنند تا توسط آن علاوه بر این که هزینه فعالیت در احزاب را بالا ببرنند، شرایط برای سکتاریسم تشکیلاتی را نیز فراهم بکنند.
اصل ششم- معیار ارزش و عامل ارتقا در تشکیلات عمودی و افقی حزب «توان سازماندهی و هدایتگری تشکیلات میباشد»: معیار ارتقا اعضا در تشکیلات عمودی و افقی احزاب سازمانگر توان عملی و نظری فرد بر هدایتگری سازمانگرای حوزههای حزبی در محیط کار میباشد، چراکه کلا مسئولیت اصلی حزب آن چنان که مطرح کردیم عبارت است از «سازماندهی جهت متشکل کردن جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری» بنابراین - کادر- در حزب سازمانگر به عضوی اطلاق میشود که «توان هدایتگری و سازماندهی حوزههای محیط کار خود را بر پایه اهداف و برنامه حزب» داشته باشد.
ادامه دارد