اسلامشناسی علی در ترازوی نهجالبلاغه – قسمت سوم
4 - علی و عدالت در نهج البلاغه:
آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم، مبانی بسترساز اسلامشناسی علی در دوران نزدیک به پنج ساله حکومتش سه اجتهاد در اصول نظری و عملی میباشد که عبارتند از:
الف - اجتهاد در اصل عدالت آن هم تبیین اصل عدالت در شش مؤلفه عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی، عدالت اخلاقی، عدالت حکومتی، عدالت حقوقی. که بر پایه این اجتهاد در اصل عدالت امام علی کوشید - تا در ادامه تبیین اسلامشناسی پیامبر اسلام که حول محور اصل توحید و شعار «لا اله الا الله» صورت گرفته بود به علت انحرافات تاریخی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، حقوقی و اخلاقی که در طول 25 سال بعد از رحلت پیامبر اسلام جامعه مسلمین گرفتار آن شده بود - که دست به بازسازی اسلامشناسی حول اصل عدالت بزند. همان کاری که امروز جامعه ما نیازمند به انجام آن میباشد و «نشر مستضعفین» در این شرایط تاریخی سرلوحه کار خود را انجام این پروژه میداند، چراکه از نظر «نشر مستضعفین» در تند پیچ تاریخی فعلی بزرگترین مشکل جامعه امروز ما نقض عدالت در شش مؤلفه حکومتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی و حقوقی میباشد.
ب - اجتهاد در اصل عملی جهاد توسط لغو فتوحات خارجی که از زمان عمر خلیفه دوم صورت گرفته بود.
ج - اجتهاد در عرصه «اسلامشناسی روایتی» که با تحریم احادیث پیامبر توسط عمر و با بازگشائی بی در پیکر عرضه احادیث توسط عمر ابن عبدالعزیز «اسلام روایتی» به صورت یک بحران و معضل در تاریخ «اسلام تاریخی» در آمد که آتش آن امروز هم توسط «اسلام دگماتیسم» و «اسلام اخباری» و «اسلام حوزه» دامن ما را هم گرفته است و باعث شده است تا برای مدت بیش از هزار سال «اسلام تاریخی» را به گل بنشاند، بحرانی که در این زمان تنها با طرح «اسلامشناسی تاریخی و تطبیقی» امام علی قابل حل خواهد بود. بنابراین به همان میزانی که در جامعه امروز نیازمند شناخت اسلامشناسی تبیین یافته امام علی در بستر اجتهاد در اصل عدالت هستیم، به همان میزان نیازمند شناخت اجتهاد علی در بستر «اسلام روایتی» هستیم تا توسط آن بتوانیم «اسلام تاریخی عدالتمدارانه» شش مولفهائی امام علی را جایگزین «اسلام روایتی دگماتیسم فقاهتی» حاکم بکنیم.
بنابراین هرگز بدون فهم این سه اجتهاد در اصول امام علی امکان کشف و شناخت و فهم اسلامشناسی امام علی برای ما وجود نخواهد داشت، چراکه اگر موضوع عدالت را در بستر شش مؤلفه آن که محور اسلامشناسی نظری امام علی را تشکیل میدهند از نهج البلاغه خارج کنیم، از نهج البلاغه چیزی جز یک مشت کلام ادبی و صحبتهای بلیغ باقی نمیماند. آنچنانکه اگر اصل اجتهاد عملی امام علی در اصل جهاد خلیفه دوم و لغو استراتژی فتوحات خلیفه دوم و لغو استراتژی اسلام شمشیری و اسلام تحمیلی و اسلام اجباری را در نظر نگیریم، هرگز نمیتوانیم به سیاست عملی امام علی در دوران 4 سال و 9 ماهه و تبیین جنگهای ثلاثه جمل، صفین و نهروان و علل شکست او در برپائی مدینه النبی پیامبر یا جامعه عدالتمدارانه مورد اعتقاد او دست پیدا کنیم. بنابراین برای فهم اسلامشناسی عدالتمدارانه شش مولفهائی امام علی باید نخست به این سوالات پاسخ دهیم که:
چرا امام علی 25 سال بعد از رحلت پیامبر اسلام، نجات اسلام و مسلمین را در گرو تبیین نظری و عملی اسلامشناسی در چارچوب اصل عدالت تشخیص داد؟
در ثانی چرا امام علی در جهت تحقق اصل عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت اجتماعی، عدالت اخلاقی، عدالت حقوقی و عدالت حکومتی کوشید تا اصل جهاد خلیفه دوم را مورد بازسازی و بازشناسی مجدد قرار دهد؟
برای پاسخ به این دو سوال بهتر است که قبل از هر چیز ببینیم که امام علی در نهج البلاغه اصلا اصل عدالت را چگونه تبیین و تعریف میکند:
1 - حکمت شماره 437 - نهج البلاغه - جعفر شهیدی - صفحه 440 – «وَ سُئِلَ علیه السلام أَیُّهُمَا أَفْضَلُ اَلْعَدْلُ أَوِ اَلْجُودُ فَقَالَ علی (ع) اَلْعَدْلُ یَضَعُ اَلْأُمُورَ مواضعها وَ اَلْجُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جهتها وَ اَلْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ اَلْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا - شخصی از امام علی در بابت رابطه عدل و جود سوال میکند که کدامین بهتر است: امام در پاسخ سوال آن شخص میفرماید: عدل یعنی هر چیزی را در جایگاه خود قرار دادن در صورتی که جود عبارت است هر چیز را از جایگاه خود خارج کردن و در همین رابطه عدل دارای یک مشخصه همگانی و اجتماعی و انسانی میباشد در صورتی که جود یک امر فردی است و به این دو دلیل عدل از جود برتر میباشد.»
آنچه از این تعریف امام علی از عدل فهمیده میشود اینکه:
اصل عدالت در اسلامشناسی علی فقط یک اصل کلامی و عام فلسفی - آنچنانکه متکلمین اشعری مشرب در طول چهارده قرن گذشته اعتقاد داشتهاند نیست تا بخواهیم در چارچوب مجرد و ذهنی اینکه آنچه خداوند میکند عدل است نه آنچه عدل است خداوند میکند با محدود کردن اصل عدالت هیچگونه فونکسیون عملی برای آن قائل نباشیم - امام علی در این تعریف از عدالت خود، عدالت را یک اصل کلامی نمیداند تا مجبور باشد مانند متکلمین، عرفا، فلاسفه و... اشعری مشرب آن را با صفات خداوند تبیین نماید و در همان محدوده نظری آن را تمام کند، بلکه بالعکس در این تعریف از عدالت، امام علی اصل عدالت را یک اصل فرادینی میداند که جهان، جامعه، اخلاق، انسان و وجود در چارچوب آن اصلا معنی پیدا میکنند.
2 - خطبه 131 - نهج البلاغه شهیدی - صفحه 129 – «هَیْهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِکُمْ سَرَارَ اَلْعَدْلِ أَوْ أُقِیمَ اِعْوِجَاجَ اَلْحَقِّ اَللَّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ یَکُنِ اَلَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَةً فِی سُلْطَانٍ وَ لاَ اِلْتِمَاسَ شَیْءٍ مِنْ فُضُولِ اَلْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ اَلْإِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ فَیَأْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِکَ وَ تُقَامَ اَلْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ - هیهات که من بخواهم با یاری شما تاریکی را از چهره عدالت بزدایم و کجی را از عرصه حق راست نمایم - بار خدایا تو میدانی که حرکت ما به خاطر کسب قدرت و ثروت نبود بلکه تنها میخواستیم: الف - دینت را بر پا بداریم ب - اصلاحات اجتماعی بر پا کنیم ج - ایمنی برای بندگان مظلومت به ارمغان آوریم د- ایدههای تعطیل شدهات را اجرا کنیم.»
آنچه از این کلام امام فهم میشود اینکه:
اولا : هدف حرکت و نهضت خودش را، برپائی عدالت میداند.
ثانیا : در راستای برپائی عدالت، قبول بیعت و حکومت کرده است.
ثالثا : هدف از قبول حکومت، کسب قدرت و ثروت نمیداند.
رابعا : برپائی عدالت و دین خدا و احکام اسلام تنها در بستر اصلاحات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه ممکن میداند.
3 - خطبه 34 - نهج البلاغه شهیدی - صفحه 35 – «أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلاَ تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا - ای مردم شما بر من حقی دارید و بعد از آن من بر شما حقی، حق شما بر من این است که: الف - دائما شما را نقد کنم. ب - عدالت و مساوات را در عرصه تقسیم بیتالمال بر پا کنم. ج - بر پایه آگاهی جهل شما را از بین ببرم. د - تربیتتان کنم تا آگاهانه عمل بکنید.»
آنچه از این کلام امام فهمیده میشود اینکه:
اصل عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت حقوقی دارای مقدماتی است که تا زمانی که این مقدمات در یک جامعه تحقق پیدا نکند امکان برپائی عدالت اجتماعی در آن جامعه نیست. به عبارت دیگر از نظر امام علی عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی و عدالت حقوقی در یک جامعه یک میوهائی نیست که بالبداهه مانند مائده قوم موسی بخواهد از آسمان به زمین بیاورد، بلکه نتیجهائی است که پس از یک سلسله بسترسازی حاصل میشود که این مقدمات عبارتند از:
الف - نقد مستمر خود مردم و جامعه توسط پیشگام
ب - تزریق مستمر آگاهی توسط پیشگام به جامعه
ج - نهادینه کردن آگاهی در جامعه و مردم
4 - خطبه 3 - صفحه 11 - نهج البلاغه شهیدی – «أَمَا وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَی اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حبلها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا...» و نامه 54 - صفحه 341 – «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمَا وَ إِنْ کَتَمْتُمَا أَنِّی لَمْ أُرِدِ اَلنَّاسَ حَتَّی أَرَادُونِی وَ لَمْ أُبَایِعْهُمْ حَتَّی بَایَعُونِی وَ إِنَّکُمَا مِمَّنْ أَرَادَنِی وَ بَایَعَنِی وَ إِنَّ اَلْعَامَّةَ لَمْ تُبَایِعْنِی لِسُلْطَانٍ غَالِبٍ وَ لاَ لِعَرَضٍ حَاضِرٍ... - به خدائی که دانه را درون خاک شکافت و حیات را آفرید اگر: الف - این حضور به فشرده مردم نبود ب - و خداوند مسئولیت مقابله با سیری ظالمان و گرسنگی مظلومان را بر دوش پیشگامان و آگاهان جامعه نگذاشته بود، افسار حکومت را رها میکردم و هرگز مانند گذشته زیر بار این مسئولیت نمیرفتم - شما میدانید که برای حکومت هرگز من به سراغ مردم نرفتم بلکه بالعکس، این مردم بودند که به سراغ من آمدند و شما هم مانند آن مردم بودید که همراه مردم برای انتخاب من به سراغ من آمدید و آنچنانکه مردم به خاطر قدرت و ثروت من را انتخاب نکردند شما نیز باید این چنین کنید.»
آنچه از این بیان امام علی فهمیده میشود اینکه:
اولا : مسئولیت حرکت پیشگام فقط بر پایه برپائی عدالت یا مقابله با سیری ظالم و گرسنگی مظلوم تعریف میشود.
ثانیا : هرگز هدف پیشگام نباید کسب قدرت باشد.
ثالثا : حکومت برای علی تنها بر پایه انتخاب تودهها ممکن میشود نه انتصاب آسمانی.
رابعا : عدالت سیاسی بسترساز عدالت اقتصادی است یعنی تا زمانی که در یک جامعه عدالت سیاسی بر پایه آگاهی و انتخاب تودهها استقرار پیدا نکند، امکان استقرار عدالت اقتصادی وجود ندارد.
خامسا : عدالت سیاسی بسترساز عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی میباشد و تا زمانی که عدالت سیاسی در خدمت برپائی عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی نباشد امری دروغ و فریبنده میباشد.
5 - نامه 53 به مالک اشتر - صفحه 325 - نهج البلاغه شهیدی - «ثُمَّ اِعْلَمْ یَا مَالِکُ أَنِّی قَدْ وَجَّهْتُکَ إِلَی بِلاَدٍ قَدْ جَرَتْ عَلَیْهَا دُوَلٌ قَبْلَکَ مِنْ عَدْلٍ وَ جَوْرٍ - ای مالک آگاه باش که من تو را به بلادی میفرستم که قبل از تو داستان عدل و جور بر تاریخ آنها رفته است - وَ لاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ - ای مالک مبادا مانند حیوان درنده به جان تودههای مصر بیافتی و استثمار آنان را مغتنم شماری - فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی اَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ - ای مالک با عینک انسانی به مردم نگاه کن نه با عینک دین، چراکه مردم مقدم و اول یا در خلقت انسانی برادر تو هستند و موخر بر آن یا در دین برادر تو میباشند - أَحَبَّ اَلْأُمُورِ إِلَیْکَ أَوْسَطُهَا فِی اَلْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی اَلْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَی اَلرَّعِیَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ اَلْعَامَّةِ یُجْحِفُ به رضی اَلْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ اَلْخَاصَّةِ یُغْتَفَرُ مَعَ رِضَی اَلْعَامَّةِ - ای مالک سرلوحه بر نامهات عدالت قرار بده و در راه برپائی عدالت منافع خواص و آقازادهها را فدای منافع مردم بکند - ثُمَّ اِخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ اَلنَّاسِ أَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ اَلْأُمُورُ وَ لاَ تُمَحِّکُهُ اَلْخُصُومُ وَ لاَ یَتَمَادَی فِی اَلزَّلَّةِ وَ لاَ یَحْصَرُ مِنَ اَلْفَیْءِ إِلَی اَلْحَقِّ إِذَا عَرَفَهُ وَ لاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُ عَلَی طَمَعٍ وَ لاَ یَکْتَفِی بِأَدْنَی فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاهُ وَ أَوْقَفَهُمْ فِی اَلشُّبُهَاتِ وَ آخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ وَ أَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَةِ اَلْخَصْمِ وَ أَصْبَرَهُمْ عَلَی تَکَشُّفِ اَلْأُمُورِ وَ أَصْرَمَهُمْ عِنْدَ اِتِّضَاحِ اَلْحُکْمِ - ای مالک برای اجرای عدالت حقوقی و داوری بین مردم افضلترین مردم را برای این کار انتخاب کن کسی که دشواری کارها او را زمین گیر نمیکند و کشمکش دادخواهان او را وادار به عکسالعمل نمیکند و به جای همه جانبه نگری او را گرفتار سطحی نگری نمیکند در شبههها درنگ میکند و در اقامه دلیل و برهان توانا میباشد و در دادخواهی صبور است - وَ إِنَّ أَفْضَلَ قُرَّةِ عَیْنِ اَلْوُلاَةِ اِسْتِقَامَةُ اَلْعَدْلِ فِی اَلْبِلاَدِ - برترین چشم روشنی فرمانروایان برای مردم استقرار عدالت در آن کشور است.»
آنچه از این قسمتهای نامه امام علی به مالک اشتر میتوان نتیجه گرفت اینکه:
الف - عدالت دارای مؤلفههای مختلفی است که شامل عدالت حقوقی، عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی، عدالت اخلاقی و... میباشد.
ب - برای اینکه مالک در ماموریت خود موفق گردد، باید سر لوحه خود، موضوع عدالت در عرصه های مختلف آن قرار دهد.
ج - عدالت اجتماعی تنها با عینک انسانی قابل تحقق میباشد نه با عینک دینی.
د - دین یک موضوع اجتماعی است و هرگز نباید فرهنگ و دین مردم را مالک به صورت حکومتی درآورد.
ه - وظیفه حکومت برپائی عدالت در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، حقوقی، اخلاقی و... میباشد نه اینکه بخواهد با حکومتی کردن دین یا دین حکومتی برای خود دکانی جهت استثمار، استحمار و استعباد تودهها فراهم بکنند.
و - همه شاخههای عدالت به هم رابطه تنگاتنگ دارند با نابود شدن یک شاخه آن شاخههای دیگر عدالت هم از بین خواهد رفت.
6 - خطبه 15 - نهج البلاغه شهیدی - صفحه 16 – «فَإِنَّ فِی اَلْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ اَلْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ - موضوع عدالت آنچنان گشایش و گستردگی دارد که اگر کسی برای او عدالت سخت باشد جور و ستم اجتماعی بر او سختتر خواهد بود.»
آنچه از این بیان امام علی میتوان دریافت اینکه:
الف - به علت گستردگی عدالت در عرصه مؤلفههای گوناگون آن همه قشرهای جامعه به جز طبقه صاحب قدرت در سه شکل آن از آن بهرهمند میشوند
ب - اگر اجرای عدالت برای یکی از گروههای اجتماعی که جزو طبقه حاکم قدرت نیست سخت گردد، باید مطمئن باشد که برای آن گروه اجتماعی جور طبقه حاکمه سختتر خواهد بود.
ج - در دیسکورس نهج البلاغه علی اصل عدالت هم در برابر جور و هم در برابر ظلم قرار دارد، آنجا که عدالت در برابر جور قرار دارد دلالت نفی ستم اقتصادی بر جامعه میکند ولی زمانی که عدالت در برابر ستم سیاسی و فرهنگی قرار داشته باشد این ستم به صورت ظلم مطرح میشود.
ادامه دارد