اسلام توحیدی، توحید اسلامی   - بخش 17 

2 - اسلام توحیدی، توحید اسلامی:

آنچه تا اینجا در این رابطه گفته شد عبارتند از:

  • پیامبر اسلام دارای دو معجزه می‌باشد؛

الف - معجزه مکتوب پیامبر که همان قرآن می‌باشد.

ب - معجزه انسانی پیامبر اسلام که همان جامعه‌سازی یا مدینه‌النبی پیامبر اسلام است، مدینه‌النبی توسط خود پیامبر اسلام و از دل قبایل بدوی بادیه نشین عربستان درآمد که به مدت 23 سال بیرون کشیده شده است، و جامعه محمد توانست در مدت کمتر از 15 سال بعد از رحلت پیامبر اسلام بر بشریت و بر تاریخ مسلط گردد.

  • معجزه انسانی پیامبر اسلام توسط توحید ساخته شد.
  • توحید از نظر پیامبر اسلام عبارت است از؛ کانتکسی که در عرصه آن فهم از خداپرستی فردی و اجتماعی گروندگان به اسلام تصحیح می‌گردد.
  • خداپرستی ره آوردی نبود که پیامبران برای بشریت به ارمغان آورده باشند، بلکه بشریت از آغاز که با زندگی حیوانی گذشته خود وداع کرد و به عرصه زندگی اجتماعی و مرحله انسانی اولیه وارد شد و زندگی غارنشینی داشته است؛ خداوند را پرستش می‌کرد.
  • مشکل خداپرستی انسان در این بود که؛ انسان بر پایه جهان‌بینی خود خدا را می‌پرستید، این امر باعث می‌شد تا خدائی که او می‌پرستید علاوه بر این که یک خدای پرسونال بود، در عرصه اجتماعی نیز یک خدای ساخته شده اربابان قدرت و برای توجیه و تثبیت قدرت اجتماعی آن‌ها باشد.
  • بنابراین خدائی که انسان‌ها (جدای از راه پیامبران ابراهیمی) برای پرستش آن از طریق راه بشر انتخاب می‌کردند؛ اولا- یک خدای فردی و انسانی بود که بر پایه جهان‌بینی شخص و در کانتکس زندگی فردیشان - به مانند خدای شبان مولانا- دست به ساختن آن می‌زدند. دوم- خدای اجتماعی انسان وجود داشت که اربابان قدرت برای تثبیت قدرت خود بر توده‌ها می‌ساختند و قبول آن را بر توده‌ها تحمیل می‌کردند.
  • آنچه که انبیاء ابراهیمی (که از ابراهیم تا پیامبر اسلام) با آن به مبارزه با بت‌پرستی می‌پرداختند عبارت بود از؛ نهضت تسلسلی توحیدی که پیامبران توسط مبارزه با بت‌پرستی (نه مبارزه با بت) می‌کوشیدند تا این دو نوع - خداپرستی فردی و اجتماعی- بشریت را تصحیح نمایند.
  • پیامبران ابراهیمی برای تحقق توحید و تصحیح خداپرستی فردی و اجتماعی انسان‌ها از مکانیزمی استفاده کردند برای جاری ساختن نهضت تسلسلی ضد بت‌پرستی که به دو مرحله تقسیم می‌شد و عبارت بود از؛ مرحله اول- تحقق توحید اجتماعی به توسط جامعه سازی. مرحله دوم- در بستر جامعه‌سازی و توحید اجتماعی سعی می‌کردند تا خداپرستی فردی افراد را اصلاح کنند.
  • توحید از دیدگاه انبیاء ابراهیمی عبارت بود از یک نهضت در سه مؤلفه: اول- توحید انسانی؛ دوم- توحید اجتماعی؛ سوم- توحید تاریخی.
  • توحید انسانی؛ با سلاح «بعثت لنجرج العباد من عبادت العباد الی عبادت الله» -از بندگی یکدیگر به طرف بندگی خدا رفتند، و توحید اجتماعی؛ با سلاح «و من جور الادیان الی العدل اسلام» - عدالت اجتماعی در سه عرصه «عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت معرفتی» و توحید تاریخی توسط «ومن ذل الارض الی عز السماء» سیر کردند.
  • نهضت توحیدی پیامبران ابراهیمی یک نهضت اجتماعی بوده است (و نه یک نهضت کلامی تا پیامبران ابراهیمی بر پایه آکادمی‌های اشاعره و معتزله بخواهند با مجادله‌های کلامی به تصحیح خداپرستی مردم بپردازند) و در بستر یک کوران مبارزه اجتماعی است که پیامبران ابراهیمی سعی می‌کردند به تحقق «توحید فردی و اجتماعی و انسانی» بپردازند.
  • در نهضت 23 ساله پیامبر اسلام «توحید» به عنوان یک بستری بوده است که اسلام و شریعت و دین را به صورت راه در می‌آورد و تمامی اهداف و آمال و اندیشه‌های پیامبر اسلام را تبیین می‌کرده است، اسلام پیامبر دینی است که تا نهضت ابراهیم خلیل همگی در جهت تحقق توحید در اشکال -انسانی و اجتماعی و تاریخی- آن بوده است، بنابراین «اسلام» راهی بوده است که از ابراهیم تا محمد ادامه داشته است و هم «توحید» بستری بوده است که در عرصه‌های انسانی و اجتماعی و تاریخی، از آغاز تاریخ بشر تا همیشه تاریخ فردا ادامه خواهد داشت.
  • بعد از رحلت پیامبر اسلام نتوانستند مستقیم کتاب وحی را تحریف کنند، و جهت مسخ معجزه کتابت از طریق معجزه دوم که مدینه‌النبی پیامبر اسلام بود، به جنگ با معجزه اول پیامبر اسلام آمدند.
  • برای مسخ و تحریف معجزه دوم پیامبر اسلام (مدینه‌النبی پیامبر) تنها راهی که اربابان قدرت اندیشیدند مسخ و دگرگونی گوهر و کانتکس و موتور اجتماعی این جامعه یعنی توحید بود که آن را گرفتار ساختند.
  • برای مسخ و استحاله «توحید» گوهر دین اسلام بود که بعد از مرگ پیامبر اسلام متکلمین در قامت دو نحله اشاعره و معتزله ظاهر شدند.
  • مصیبت بزرگی که متکلمین بر اسلام محمد نازل کردند (برعکس آن چه عبدالکریم سروش می‌گوید) این نبود که عقلانیت درون اسلام را بیرون کشیدن و آن را تئوریزه کردند، بلکه این بود که توحید اجتماعی پیامبران ابراهیمی و در راس آن‌ها توحید پیامبر اسلام را بدل به یک توحید کلامی کردند و با این استحاله توحیدی بود که بزرگ‌ترین انحراف در اسلام محمد حاصل شد. اسلام توحیدی محمد که نهضتی در راستای تحقق توحید انسانی و توحید اجتماعی و توحید تاریخی بود به صورت توحید کلامی تحریف کردند[1].
  • با تحریف توحید اجتماعی محمد به توحید کلامی که به توسط متکلمین اشاعره و معتزله انجام گرفت، توحید پیامبر اسلام از صورت توحید انسانی و توحید فلسفی و توحید اجتماعی و توحید تاریخی، تبدیل به - توحید صفاتی و توحید ذاتی و توحید افعالی- گردید که صرفا یک سلسله امور ذهنی و مجرد بود، و اثبات و نفی آن هیچ فونکسیون انسانی و اجتماعی و تاریخی برای مسلمانان در بر نداشت؛ و بدین ترتیب اسلام محمد گرفتار بدترین و مهیب‌ترین انحراف تاریخی خود گردید، چراکه با این انحراف بود که دیگر اسلام از صورت جامعه‌ساز و دنیاساز و تاریخ‌ساز زمان محمد خارج گردید و آن چنان که بازرگان پیر و عبدالکریم سروش می‌خواستند، بدل به اسلامی شد که فقط به درد اثبات وجود خدا و توصیف آخرت می‌خورد! به این ترتیب بود که جامعه‌سازی محمد که معجزه دوم محمد بود به فراموشی سپرده شد، هرچند امام علی در طول مدت چهار سال و نه ماهه حکومت خود تلاش می‌کرد تا دو باره معجزه جامعه‌سازی محمد را جاری و ساری بکند ولی طبقاتی شدن جامعه محمد که به علت فتوحات بی در و پیکر شیخین و سرازیر شدن غنائم بی در و پیکر و سیل وار جنگی به مدینه محمد و تقسیم نا عادلانه آن‌ها و یک بعدی شدن جامعه و آن هم بعد نظامی، به خصوص در عصر عمر دیگر امکان انجام این امر را به امام علی نداد، لذا با شکست امام علی در انجام بازسازی جامعه محمد و تعطیلی و انحراف توحید اجتماعی و جایگزین شدن توحید کلامی به جای آن برای همیشه نهضت جامعه‌سازی محمد به تعطیلی کشیده شد و اسلام توحیدی محمد جای خود را به توحید اسلامی متکلمین اشاعره و معتزله داد. از این مرحله بود که اربابان قدرت که سر سلسله جنبان آن‌ها بنی عباس بودند به تثبیت پانصد ساله حکومت خود دست پیدا کردند، و لذا - بدر و احد و خندق و خیبر و ربذه و صفین و جمل و کربلا و مرج العذرا و...- در تاریخ اسلام تعطیل گردید و به جای آن‌ها اسلام کلامی متکلمان اشاعره و معتزله و اسلام فلسفی فلاسفه ارسطوئی و افلاطونی و اسلام صوفی‌گری صوفیان هند شرقی و اسلام فقهی فقیهان حوزه، جایگزین اسلام جامعه‌ساز محمد و علی گردید و از این مرحله بود که جامعه اسلامی گرفتار انحطاط شد، و گرچه تمدن اسلامی در قرن پنجم و ششم تشکیل گردید ولی دیگر صحبت از توحید اجتماعی و توحید انسانی و توحید تاریخی (که هدف تمامی انبیاء ابراهیمی و پیامبر اسلام بود) به فراموشی سپرده شد.
  • با تحریف توحید اجتماعی محمد (به توحید کلامی متکلمین اشاعره و معتزله) دیگر توحید محمد به عنوان نهضت تاریخی ضد بت‌پرستی در مؤلفه‌های انسانی و اجتماعی و تاریخی خاموش گردید و به جای آن توحید به صورت یک اصل کلامی و در کنار دو اصل نبوت و معاد و یا در کنار چهار اصل نبوت و معاد و عدل و امامت در آمد.
  • با استحاله توحید اجتماعی محمد به توحید کلامی متکلمین اسلام توحیدی جامعه‌ساز محمد بدل به توحید اسلامی متکلمین و فقیهان و فلاسفه و صوفیان مسلمان گردید، بدین ترتیب بود که تمدن اسلامی در قرن پنجم هجری بر این ویرانه‌های منحط فقهی و کلامی و صوفی‌گری و فلسفی بنا شد، که در کمتر از یک قرن دچار انحطاط و زوال گردید چنان که با حمله خون خواران مغول این تمدن عظیم اسلامی به بیابان سوخته‌ائی بدل گردید و وارثان چنگیز میراث بر آن شدند.
  • با نابودی تمدن اسلام به دست مغول و انحطاط جامعه مسلمانان (که آبشخور اولیه آن تحریف اسلام جامعه‌ساز توحیدی به توحید متکلمانه اسلامی) بود که توحید کلامی از شکل تمدن‌سازی فقیهانه و فیلسوفانه و صوفی‌گرانه و متکلمانه خارج شد و به شکل اسلام هویتی در آمد، با تولد اسلام هویتی (از دل توحید اسلامی کلامی بود که)، اسلام هویتی صفوی و اسلام هویتی عثمانی متولد شد.
  • از زمانی که اسلام هویتی صفویه و اسلام هویتی عثمانی (بعد از حمله مغول و ویرانی تمدن اسلامی فقیهانه و متکلمانه و فلسفی و صوفیانه در تاریخ اسلام) شکل گرفتند، جنگ برادرکشی شیعه و سنی به راه افتاد و هر کدام از سردمداران صفویه و عثمانی سعی می‌کردند تا خود را متولی اسلام هویتی مطرح کنند و به جنگ اسلام دیگر برود. به این ترتیب بود که برادرکشی و مسلمان‌کشی و جنگ اسلام با اسلام و شیعه‌کشی و سنی‌کشی دستاورد اسلام هویتی شد.
  • پس از تحریف اسلام جامعه‌ساز توحیدی محمد، توحید اسلامی متکلمین اشاعره و معتزله بوجود آمد و با شکل‌گیری توحید اسلامی متکلمین، اسلام فقیهانه، اسلام متکلمانه، اسلام فیلسوفانه و اسلام صوفیانه حاصل شدند و به موازات شکل‌گیری انواع اسلام‌های انحرافی (فقیهانه و صوفیانه و فیلسوفانه و متکلمانه) بود که در قرن پنجم هجری نیز تمدن اسلامی حاصل شد، اما از آنجا که این تمدن از دل توحید اسلامی جامعه‌ساز محمد حاصل نشد و زیربنای آن را -اسلام‌های انحرافی فقیهانه و صوفیانه و متکلمانه و فیلسوفانه- قرن پنجم تشکیل می‌داد، همگی مولود توحید اسلامی متکلمانه می‌باشد که باعث گردید تا تمدن اسلامی قرن پنجم به صورت در ابعاد مختلف یک تمدن فقیهانه و فیلسوفانه و متکلمانه و صوفیانه آن بروز نماید، که انحطاط این تمدن در کمتر از یک قرن امری محتوم بود.
  • با مرگ تمدن اسلامی (فقیهانه و متکلمانه و صوفیانه و فیلسوفانه) اسلام هویتی متولد گشت که در نماد دو اسلام صفوی و اسلام عثمانی مادیت پیدا نمود و برای بیش از پانصد سال جامعه مسلمانان را به انحطاط و برادرکشی و جنگ شیعه و سنی کشانیدند. اسلام هویتی نیز با سقوط امپراطوری عثمانی به موزه تاریخ سپرده شد و اما امپراطوری عثمانی که آخرین سنگر اسلام هویتی بود تا قبل از سقوط آن در جنگ جهانی اول «و با تولد اسلام سلفیه سیدجمال الدین» مرده بود!
  • بنابراین آنچه که باعث نفی تاریخی اسلام هویتی صفویه و اسلام هویتی عثمانی شد «اسلام سلفیه سیدجمال» بود که این نهضت توسط محمد عبده و اقبال ادامه پیدا کرد و به شریعتی رسید.
  • اسلام سلفیه سیدجمال اگرچه در آغاز به صورت یک آلترناتیو قوی توانست اسلام هویتی عثمانی و اسلام هویتی صفویه را به زانو در آورد، ولی خود به صورت یک پروسس تاریخی درآمد و در فرآیندهای -اسلام انطباقی و تطبیقی علمی و تاریخی- به شریعتی رسید و با تولد اسلام تطبیقی تاریخی شریعتی (که بعد از پیامبر اسلام برای مرتبه دوم انجام می‌گرفت)، دین اسلام توحیدی متولد گردید.

 

3 - شریعتی بزرگ پرچمدار اسلام توحیدی جامعه‌ساز محمد (نه توحید اسلامی متکلمانه) در عصر حاضر:

اسلام سلفیه سیدجمال به عنوان یک پروسس معرفتی که از فرآیندهای محمد عبده و محمد اقبال گذشته و به آخرین حلقه این پروسس یعنی شریعتی رسید. گرچه عبور این پروسس معرفتی (از حلقه‌های سیدجمال و عبده و اقبال) به صورت اعتلاء بخش معرفتی بود اما این تغییر کمی در فرآیند شریعتی به یک تغییر کیفی و جهشی رسید، که حاصل آن همان «اسلام تطبیقی تاریخی شریعتی» بود اما سوال بزرگی که در اینجا مطرح می‌شود؛ چگونه شریعتی و با چه رمل و اصطرلاب و کشفی به این اسلام توحیدی تاریخی جامعه‌ساز محمد دست پیدا کرد؟

مقدمتا گفته باشیم که دست یابی شریعتی به -اسلام توحیدی تطبیقی تاریخی جامعه‌ساز محمد- صورت دفعی نداشته است و به صورت پروسس شکل گرفته است، به طوری که ما در کتاب اسلام شناسی مشهد با همان اسلام سلفیه انطباقی سیدجمال و محمد عبده روبرو هستیم که در آن توحید شریعتی به تاسی از فرید وجدی مطرح می‌شود و یک توحید متکلمانه غیر تاریخی و غیر جامعه‌ساز می‌باشد، که حداکثر فونکسیون فردی و اجتماعی آن تصویر یک توحید اخلاقی و در حد انتظار اسلام صوفی‌گرانه اشعری‌گری (امام محمد غزالی که در احیاء العلوم آمده) می‌باشد که کار آن دزالیناسیون فردی است. اگرچه شریعتی (در درس 21 اسلام شناسی ارشاد خود در فروردین ماه سال 51) سعی می‌کند تا این مقدمه توحید اخلاقی در اسلام شناسی مشهد را بتواند در کانتکس اسلام شناسی ارشاد جا بیاندازد، و تا آنجا پیش می‌رود که در همان کنفرانس می‌گوید: (اگر شما توحید اسلام شناسی مشهد را جداگانه کپی بکنید و آن را در دسترس دانشجویان کلاس قرار بدهید، من یک فصل از چهار فصل توحید را که همان توحید اخلاق می‌باشد حذف می‌کنم). ولی شریعتی در همان زمان نیز می‌دانست که این اتصال -لایتچسبک- توحید اخلاقی اسلام شناسی مشهد به - درس‌های اسلام شناسی ارشاد- ممکن نیست و هم دانشجویان کلاس‌های او، و درست در دو جلسه بعد از این پیشنهادی که خود شریعتی مطرح کرد، مشخص بود که درس توحید به عنوان فلسفه اخلاق اسلام شناسی ارشاد که در فروردین ماه سال 51 مطرح شد، از فرش تا عرش با توحید اخلاقی اسلام شناسی مشهد که در سال 45 مطرح کرده بود، فاصله دارد؛ و علت آن هم در این است که توحید اخلاقی اسلام شناسی مشهد یک توحید اخلاق فردی است[2]، در صورتی که اخلاق در دیدگاه شریعتی، در درس فلسفه اخلاق اسلام شناسی ارشاد که در فروردین ماه سال 51 مطرح می‌کند، یک توحید اخلاق اجتماعی می‌باشد که (برعکس تصور صوفیانه دگماتیسم اشعری‌گری عبدالکریم سروش) به صورت فردی و ذهنی و مکانیکی و از طریق ریاضت‌های صوفیانه حاصل نمی‌شود، بلکه چنان که شریعتی مبانی تئوریک این اخلاق اجتماعی را در جزوه و سخنرانی خانه گی در بعد از زندان و در سال 54 تحت عنوان - خودسازی انقلابی- مطرح می‌کند که بر سه پایه زیر استوار می‌باشد؛

الف - عبادت.

ب - کار.

ج - مبارزه اجتماعی.

توحید شریعتی در اسلام شناسی مشهد یک توحید فردی و متکلمانه و غیر تاریخی و انطباقی و غیر جامعه‌ساز و ذهنی و مکانیکی می‌باشد، در صورتی که شریعتی این توحید را در پروسه تکامل خود (در انتهای سال 48 و بعد از نخستین سفرش به حج) که در کنفرانس‌های - میعاد با ابراهیم- مطرح می‌سازد، از عرصه فردیت و مکانیکی و نظری و غیر جامعه‌ساز خارج کرده و به مرحله «توحید معرفتی اقبال لاهوری» می‌رساند، که ویژگی آن «جامعه‌ساز و ارگانیک و اجتماعی و تاریخی» می‌باشد، البته شریعتی در مرحله دوم هم باقی نمی‌ماند و در عرصه پروسس رو به اعتلای خود وارد مرحله بعدی می‌شود و در مرحله سوم به «توحید تاریخی حسین وارث آدم» می‌رسد و نیز در مبحث استانداردهای تعلیم و تربیت که در سال 49 منتشر می‌شود. اگرچه توحید شریعتی مانند توحید در - میعاد با ابراهیم- توحید اجتماعی جامعه‌ساز و غیر فردی می‌باشد، ولی با توحید میعاد با ابراهیم هم تفاوت کیفی دارد، چرا که شریعتی با - توحید در حسین وارث آدم- به وداع با توحید معرفتی و ذهنی و نظری اقبال می‌پردازد و اقبال را نیز پشت سر می‌گذارد و وارد فرآیند جدیدی از پروسس توحید می‌شود، که برای او توحید یک مقوله تاریخی محسوب می‌گردد (نه آن چنان که اقبال می‌گوید و برای او توحید یک مقوله معرفتی است). این کشف بزرگ شریعتی در حسین وارث آدم منجر به دستاوردهای تئوریک و دوران‌سازی گردید مثل؛ تئوری سوسیالیسم علمی، که باعث شد شریعتی به وداع با فرآیندهای سوسیالیسم اخلاقی و سوسیالیسم تاریخی که در گذشته فکری او وجود داشت، اقدام کند و بین اسلام او و اسلام اقبال لاهوری خط سرخ ایجاد گردد. ولی شریعتی در عرصه پروسس توحید به این فرآیند هم قناعت نکرد و در نیمه دوم سال 50 ضمن تدریس سلسله درس‌های تاریخ ادیان (که از فروردین ماه سال 50 آغاز کرده بود) به مبحث تاریخ ابراهیمی که رسید، باعث گردید تا شریعتی را آبستن بزرگ‌ترین کشف دوران حیات تئوریک خود نماید! او معتقد گردید که؛ «اسلام و اسلام شناسی به عنوان یک مقوله تاریخی مطرح می‌باشد». از اینجا بود که شریعتی به پیوند «اسلام و اسلام شناسی تاریخی با توحید تاریخی» دست پیدا کرد و آخرین کشف تاریخی را که شریعتی از این پیوند به دست آورد، او را معتقد کرد که؛ اصل اسلام و اسلام شناسی تاریخی از دل توحید تاریخی بیرون می‌آید.

پس از این کشف بزرگ شریعتی بود که؛ شریعتی ارشمیدس وار و عریان از خزینه استحمام به کوچه و خیابان دوید و فریاد یافتم! و یافتم! سر داد و کلاس‌های تاریخ ادیان را به صورت میان بر و ناقص تمام کرد و کلاس‌های جامعه شناسی را که قرار بود بعد از اتمام کلاس‌های تاریخ ادیان به مدت یک سال به انجام برساند نیز رها کرد، و از درس پانزدهم تاریخ ادیان شروع به تدریس کلاس‌های اسلام شناسی نمود، او در مقدمه درس پانزدهم (که در بهمن ماه سال 50 مطرح کرد) علت ناتمام گذاشتن درس‌های تاریخ ادیان و جامعه شناسی ادیان و شروع اسلام شناسی را به دو دلیل عنوان نمود؛ یکی- کوتاه بودن دوران چهار ساله دانشجوئی که اکثر شاگردان کلاس تشکیل می‌دادند و دومین دلیل را که به صورت ناگفته پیش‌بینی می‌کرد؛ تهاجم ساواک و تعطیلی ارشاد بود و این امر اتفاق افتاد و در آخرین درس اسلام شناسی و در زمانی که اسلام شناسی شریعتی به کمال رسیده بود[3]، ساواک ارشاد را بست. کسانی که آشنائی با روانشناسی شریعتی دارند، این حقیقت را خوب می‌دانند که بزرگ‌ترین عامل تصمیم‌گیری شریعتی در طرح موضوع کنفرانس‌هایش چنان که در مقدمه «امت و امامت» و «هجرت و تمدن» و «شیعه یک حزب تمام» و «یاد و یادآوران» می‌گوید؛ کشف تئوری‌های جدید بود که دریا دریا بر اندیشه شریعتی جاری و ساری می‌گشت، و باعث می‌شد تا؛ اولا شریعتی هر وقت حرف می‌زند حرف نوئی بزند، در ثانی شریعتی هرگز به گذشته تئوریک خود نگاه نکند، در ثالث شریعتی را پیوسته در مسیر تکامل تئوریک قرار دهد.

 حاصل آنچه در باب اسلام توحیدی جامعه‌ساز و تاریخی شریعتی گفتیم عبارت از:

1 - اسلام تاریخی تطبیقی جامعه‌ساز توحیدی شریعتی؛ پس از اسلام توحیدی جامعه‌ساز پیامبر اسلام برای اولین مرتبه در جهان اسلام به توسط خود شریعتی مطرح شده است و قبل از او و در بعد از دوران پیامبر اسلام، حتی در سطح سیدجمال و عبده و اقبال به صورت اشاره‌ائی هم هرگز این اسلام مطرح نشده است! لذا این نظریه از کشفیات دوران‌ساز خود شریعتی می‌باشد.

2 - اسلام تاریخی تطبیقی جامعه‌ساز توحیدی شریعتی؛ اگرچه در ادامه پروسه اسلام شناسی سلفیه سید جمال الدین اسدآبادی و پس از فرآیندهای - سید جمال و محمد عبده و علامه اقبال لاهوری- برای شریعتی حاصل شده است اما تکوین این اسلام برای او صورت ذهنی و دفعی نداشت و به صورت پروسسی و در فرآیندهای مختلفی حاصل شده است که از - توحید اخلاقی و متکلمانه و ذهنی و فردی اسلام شناسی ارشاد در سال 45 تا توحید معرفتی و اجتماعی و اقبال در سال 48 و میعاد با ابراهیم و بالاخره توحید تاریخی و اجتماعی حسین وارث آدم در سال 49 و سرانجام توحید تاریخی جامعه‌ساز و اسلام‌ساز سال 50/51 ارشاد، ادامه پیدا کرده است.

3 - برای شریعتی اسلام توحیدی جامعه‌ساز تطبیقی تاریخی؛ به صورت مکانیکی حاصل نشده است بلکه از نتایج کشفیات تاریخی توحیدی شریعتی بوده است.

4 - فرآیندهای توحیدی که توسط شریعتی کشف شده‌اند عبارت از؛

الف - توحید متکلمانه فردی ذهنی اخلاقی (اسلام شناسی مشهد) که تنها فونکسیون آن عمل دزالیناسیون می‌باشد.

ب - توحید اجتماعی معرفتی اقبال (میعاد با ابراهیم).

ج - توحید تاریخی جامعه‌ساز و سوسیالیسم آفرین حسین وارث آدم.

د - توحید تاریخی جامعه‌ساز و اسلام‌ساز اسلام شناسی ارشاد.

ادامه دارد



[1] . سوره آل عمران آیه 64 « قُلْ يا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَينَنَا وَبَينَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيئًا وَلَا يتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ... - بگو ای اهل کتاب بیائید به سوی کلمه واحد که همان توحید است و این توحید در سه مؤلفه تحقق پیدا می‌کند؛ این که در عرصه فردی از عبودیت یکدیگر دوری کنیم و به عبودیت خداوند باز گردیم، دوم در عرصه توحید تاریخی بر پایه نهضت ضد بت‏پرستی ابراهیمی از شرک خداوند کناره‏گیری کنیم، سوم در عرصه توحید اجتماعی در کنار خداوند از انتخاب ارباب‌های دیگر قدرت چه به صورت رب الناس و چه به صورت ملک الناس و چه به صورت اله الناس دوری کنیم.

[2] . یعنی همان چیزی که امروز عبدالکریم سروش به تاسی از مقتدای اعظمش امام محمد غزالی صوفی اشعری‌گر قرن پنجم با طرح شعار جامعه اخلاقی به عنوان آلترناتیو شعار جامعه مدنی رقیب اعظم اش محمد خاتمی دنبال می‌کند.

[3] . یعنی درس چهلم - تاریخ ادیان که تفسیر سوره انبیاء بود و در آبان ماه 51 انجام گرفت.