تفسیر سوره الضحی

تبیین اکسپرینسی قرآن از وحی یا شعور مرموز محمد - قسمت اول

مقدمه: بدون هیچ شکی اگر آیات اول سوره علق و مدثر و مزمل را نخستین آیاتی بدانیم که در شب بعثت پیامبر بر محمد نازل شده است، آیات کامل دو سوره الضحی و انشراح آیاتی بعدی هستند که بعد از آیات فوق بر محمد نازل شده است. اما آنچه در یک نگاه اجمالی به مضمون آیات دو سوره الضحی و انشراح مسلم می‌شود اینکه آیات این دو سوره اگرچه از نظر زمانی بعد از آیات اول سه سوره علق و مدثر و مزمل بر پیامبر نازل شده است ولی به طور مسلم می توان گفت که نزول آیات دو سوره الضحی و انشراح با فاصله زمانی آن آیات، بر محمد نازل شده است بطوریکه محمد از این فاصله ایجاد شده به شدت در هراس افتاده بوده است و دنبال علت موضوع از درون خود می‌گشته است که نکند به علت مسائل وجودی خودش باعث قطع وحی گردیده است که همین موضوع نشان دهنده سنخیت و ماهیت موضوع وحی می‌باشد.

مبانی اولیه شکل‌گیری سه نوع اسلام دگم - انطباقی - تطبیقی: یکی از موضوعاتی که باعث شکل‌گیری سه نوع اسلام دگماتیسم و انطباقی و تطبیقی پس از مرگ محمد در تاریخ اسلام شده است همین برداشت متفاوت از سنخیت وحی می‌باشد که در تفسیر سه سوره علق - مدثر - مزمل ذکرش رفت و اگر بخواهیم در اینجا به صورت اجمالی به آن بپردازیم اینکه آنچنانکه قبلا گفتیم در باب سنخیت وحی و محمد سه نوع برداشت متفاوت در تاریخ اسلام بعد از محمد مطرح شده است که عبارتند از:

نگرش دگماتیسم به مکانیزم وحی: که مطابق این نگرش که اسلام دگماتیسم و جزمی به آن معتقد می‌باشد وحی به صورت یک پکیج توسط جبریل از بیرون به عنوان واسطه مستقیما از خدا گرفته شده است و به صورت امانت تحویل محمد گردیده است و بنابراین مطابق این نگرش کل وحی صورت سند دست نخورده خداوند می‌باشد که محمد هیچ دخالتی در تکوین و تشکیل و رشد و تکامل آن نداشته است و فقط به صورت یک بلند گو آنچه از جبریل گرفته تکرار کرده است. ریشه پیدایش اسلام دگماتیسم در شیعه و سنی بعد از پیامبر از این نگاه به مکانیزم وحی می‌باشد، چراکه مطابق این نگرش ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به وحی و کتاب محمد به عنوان یک اثر پویا که دارای دینامیسم است معتقد شویم یا اینکه وحی محمد را اجتهادپذیر یا تکامل پذیر یا تغییرپذیر بدانیم که حاصل این، نگرش ارتدوکسی پیدا کردن به این کتاب و وحی و دین و اسلام می‌شود که در تحلیل نهائی سرانجامی جز جانشین شدن معارف اسلامی به جای کتاب و قرآن وحی نخواهد داشت. آنچنانکه دیدیم به طور مشخص این اپیدمی از قرن دوم هجری به جان وحی و کتاب و اسلام افتاد و کتاب محمد و محتوای وحی محمد را در عصر عباسیان به خصوص و به ویژه در دوره مامون جای خود را با پیدایش تمدن و فرهنگ اسلامی به معارف اسلامی داد و اسلام و محتوای وحی محمد یا به صورت فقه مجرد و مکانیکی در آمد یا به صورت کلام و فلسفه و... مادیت پیدا کرد، که حاصل همه این‌ها آنچنانکه عباسیان می‌خواستند دپولیزه کردن اسلام و وحی و توده‌های مسلمان بود و رشد سرطانی بخشیدن به معارف فرهنگی اسلامی مثل فقه و کلام و فلسفه بود. اینچنین نگرشی به وحی دستگاه وجود را به صورت دستگاه مکانیکی ارسطوئی تبیین می‌کند که طبق آن خداوند و ملائکه و انسان به صورت یک مجموعه مستقل از هم بر پایه یک نظام اتوکراسی حرکت می‌کنند، البته رابطه همه این اجزاء ثلاثه صورت اکلتیویته و جدا از هم می‌باشد.

نگرش انطباقی به مکانیزم وحی: که مطابق این نگرش راه انبیاء که بر پایه وحی استوار می‌باشد با راه بشر که بر پایه علم و تجربه می‌باشد به کلی از هم مجزا است، ولی هر دو در یک مسیر حرکت می‌کنند و به هم می‌رسند؛ لذا بر پایه این تبیین برای اینکه راه انبیاء را بهتر بشناسیم باید آن را بر راه بشر منطبق کنیم و مانند تخت مهمانسرای ملانصرالدین هر که پایش بزرگ‌تر از آن تخت باشد باید پایش را ببریم و هر که پایش کوچک‌تر از تخت ملا باشد باید مانند ملا آنچنان پایش را بکشیم که قدش منطبق به سایز تخت گردد. در این دیدگاه، وحی محمد یک مقوله تاریخی انسانی می‌باشد که مثل هر پدیده دیگر انسانی - تاریخی دیگر باید با آن برخورد کنیم که آن هم عبارت است آپ تو دیت کردن محتوای تاریخی این دستاوردها جهت جلوگیری از نابودی آن می‌باشد که شکل و مکانیزم آپ تو دیت کردن آن منطبق کردن وحی بر عقلانیت بشر در هر زمان و مکانی می‌باشد. مثلا اگر در یک زمانی عقلانیت بشر در فلسفه ارسطو مادیت پیدا می‌کند، ما باید اسلام و محتوای وحی را بر پایه فلسفه ارسطو تبیین کنیم، آنچنانکه کار فلاسفه ما از قرن دوم تاکنون چنین بوده است و اگر زمانی عقلانیت بشر در عرفان عرفا مادیت پیدا می‌کند، ما باید اسلام و وحی را بر پایه عرفان عرفا تبیین کنیم و اگر زمانی عقلانیت بشر در علوم تجربی و سیانس مادیت پیدا کرد ما باید وحی و قرآن را برپایه آن تبیین نمائیم. اینجا است که اگر می‌بینیم زمانی تمامی اصول و فروع حتی عبادات و فقه اسلام مثل باد، باران، طهارت، خلقت انسان و... سعی می‌شود بر پایه علم سیانس و تجربی تبیین گردد و زمانی دیگر سعی می‌شود تمامی این مسائل بر پایه عرفان حافظ و مولانا و... تبیین گردد، همه معلول همین نگرش انطباقی به وحی و قرآن می‌باشد.

نگرش تطبیقی به مکانیزم وحی: مطابق این نظریه وحی یک امر یک طرفه، آنچنانکه اسلام دگم و اسلام انطباقی به آن اعتقاد داشت - نمی‌باشد بلکه بالعکس، به صورت یک پدیده دو طرفه بین خداوند و محمد می‌باشد که آنچنانکه اقبال لاهوری می‌گوید «توسط مکانیزم تجربه باطنی یا اکسپرینس درونی، هم شرایط تکوین و هم مکانیزم دست یابی آن در محمد تحقق پیدا کرده است»، آنچنانکه مولانا در این رابطه در دفتر اول مثنوی می‌گوید:

انبیاء را در درون هم نغم‌ها ست / طالب آن را زآن حیات بی بها است

نشنود آن نغم‌ها را گوش حس / کز ستم‌ها گوش حس باشد نجس

نغم‌های اندرون اولیاء / اولا گوید که‌ای اجزای لا

هین زلای نفی سرها بر زنید / این خیال و وهم یکسو افکنید

ای همه پوسیده در کون و فساد / جان باقیتان نروئید و نزاد

گر بگویم شمهای زآن زخم‌ها / جان‌ها سر بر زند از دخم‌ها

گوش را نزدیک کن کان دور نیست / لیک نقل آن بتو دستور نیست

هین که اسرافیل وقتند اولیا / مرده را زایشان حیات است ونما

جانهای مرده اندر گور تن / برجهد زآوازشان اندر کفن

گوید این آواز زآواها جداست / زنده کردن کار آواز خداست

ما به مردیم و به کلی کاستیم / بانگ حق آمد همه بر خاستیم

بانگ حق اندر حجاب و بی حجیب / آن دهد کو داد مریم را زجیب

ای فناتان نیست کرده زیر پوست / باز گردید از عدم زآواز دوست

مطلق آن آواز خود از شه بود / گرچه از حلقوم عبدالله بود

گفته او را من زبان و چشم تو / من حواس و من رضا و خشم تو

رو که بی یسمع و بی یبصر توئی / سر توئی چه جای صاحب سر توئی      

قبض و بسط روحی محمد: بنابراین آنچه از نگاه اجمالی به سوره الضحی مشخص می‌گردد اینکه محمد فکر می‌کرده که جریان فاصله افتادن در نزول وحی بر او یک بحران وجودی او می‌باشد آنچنانکه مولانا دلیل فاصله دو ساله بین دفتر اول و دفتر دوم مثنوی را در پایان دفتر اول چنین تبیین می‌کند:

ای دریغا لقمه دو خورده شد / دیده فکرت از این آلوده شد

سخت خاک آلود می‌آید سخن / آب تیره شد سر چه بند کن

تا خدایش باز صاف خوش کند / آنکه تیره کرد هم صافش کند

و در همین رابطه بود که در مقدمه دفتر دوم که پس از دو سال سکوت مولانا دوباره جوشش درونی مولانا به ثمر می‌نشیند موضوع فوق را چنین ادامه می‌دهد:

مدتی این مثنوی تاخیر شد / مهلتی بایست تا خون شیر شد

تا نزاید بخت تو فرزند نو / خون نگردد شیر شیرین خوش شنو

آفت این در هوی و شهوتست / ورنه اینجا شربت اندر شربتست

چشم بند آن جهان حلق و دهان / این دهان بر بند تا بینی عیان

لذا در همین راستا محمد هم مانند مولانا فکر می‌کرد که علت فاصله افتادن در وحی مشکلات نفسانی بوده است که خود مسبب آن می‌باشد و همین قضاوت باعث گردید که محمد دچار خودزنی در برابر خداوند گردد، اینجا بود که نخست آیات سوره الضحی بر محمد نازل گردید و بعد آیات سوره انشراح. بنابراین آنچه که باید به عنوان پیش فرض در رابطه با این دو سوره باید در نظر داشته باشیم عبارت است از:

1 - دو سوره الضحی و انشراح پشت سر هم بر محمد نازل گردیده است بطوریکه بسیاری از مفسرین معتقدند این دو سوره کلا یک سوره بوده است نه دو سوره.

2 - دو سوره فوق مکی می‌باشند که در اوایل بعثت محمد پس از نزول آیات اول سه سوره علق و مدثر و مزمل بر محمد نازل شده است.

3 - موضوع هر دو سوره مشترک می‌باشد و آن مخاطب قرار دادن شخصیت خود محمد می‌باشد.

«وَالضُّحَی - وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَی - مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَی - وَلَلاخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الاولَی - وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَی - أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی - وَوَجَدَکَ ضَالا فَهَدَی - وَوَجَدَکَ عَائِلا فَأَغْنَی - فَاما الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ - وَاما السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ - وَاما بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ - قسم به سر آغاز روز - قسم به سر آغاز شب - (که ما برعکس آنچه که تو فکر می‌کنی) نه تو را به خود واگذار کرده‌ایم و نه بر تو خشم نموده‌ایم - آینده از آن تو است - در آینده آنچنان بر تو بباریم که تو از ما راضی شوی - (آنچنانکه در گذشته بر تو باریدیم) - در یتیمی پناهت دادیم - در گمراهی هدایتت کردیم - در فقر بی نیازت کردیم - (حال آنچه ما با تو کردیم تو عینا با خلق ما بکن) یتیمان جامعه را تسلیم خود مکن - نیازمندان جامعه را از خود دور مکن و با این عمل نعمت‌های ما را خبر کن»

1 - سوره با دو قسم شروع می‌شود و مخاطبش را هم خود محمد می‌باشد.

2 - سوره نشان دهنده آن می‌باشد که محمد در حال بحران روحی به سر می‌برد.

3 - بحران روحی محمد اضطراب آینده رسالتش می‌باشد همان اضطرابی که موسی در شروع رسالتش به آن گرفتار شد و لذا از پروردگارش خواست: «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی - وَیسِّرْ لِی أَمْرِی - وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِی - یفْقَهُوا قَوْلِی - وَاجْعَلْ لِی وَزِیرًا مِنْ أَهْلِی - هَارُونَ أَخِی - خدایا (در انجام رسالتم) سعه صدر به من بده - آسان کن بر من سختی‌های راه - زبانم را باز کن - تا دعوت مرا مردم فهم کنند و از اهل من - هارون برادرم را پشتیبان من قرار بده - سوره طه – آیات 25 الی 30»

4 - با عنایت به اینکه سوره بعد از آیات اول سه سوره علق و مدثر و مزمل نازل شده است، لذا محمد در آن آیات عظمت و سختی‌های رسالتش را درک می‌کند که مشروح جهت‌گیری دوگانه رسالتش در عرصه اجتماعی و خودسازی فردی در تفسیر دو سوره مدثر و مزمل مطرح کردیم.

5 - از مضمون آیات بر می‌آید که مهم‌ترین اضطراب محمد احساس تنهائی و به خود واگذار شدن از طرف پروردگار بود.

6 - دلیل اینکه چنین احساسی به محمد دست داده بود، این بود که در مدت زمان اندک پس از بعثت جهت شروع رسالتش پیوسته دنبال دیگران و دیگری بود تا رسالتش را آغاز کند، در صورتی که آنچنانکه در تفسیر سوره مزمل گفته شد شرط پایداری حرکت و رسالت بر رهبر و پیشتاز تکیه بر خود است، با خودسازی و تا زمانی که مدیر و رهبر استقلال نفس در رهبری و مدیریت نداشته باشد آن حرکت به شکست منتهی می‌شود.

7 - پس محتوای این دو سوره الضحی و انشراح ادامه سوره مزمل است، نه سوره مدثر. چراکه در سوره مدثر رسالت اجتماعی حرکت محمد مشخص گردید و برای انجام تمهیدات آن رسالت اجتماعی اعلام شده در سوره مدثر بود که سوره مزمل نازل گردید و موضوع سوره مزمل خودسازی محمد جهت آماده کردن خود برای رسالت اجتماعی بود و نزول این دو سوره بلافاصله بعد از سوره مزمل نشان می‌دهد که برنامه‌های اعلام شده برای خودسازی محمد در سوره مزمل کامل نبوده و روح محمد هنوز نیازمند به بازسازی و تقویت انرژی دارد.

8 - اگرچه موضوع هر سه سوره مزمل و الضحی و انشراح مشترک می‌باشد و آن خودسازی شخص محمد می‌باشد، ولی محتوای برنامه خودسازی در سه سوره متفاوت می‌باشد. در سوره مزمل آنچنانکه گذشت برنامه خودسازی بر دو پایه عبادت و مبارزه قرار داشت، البته عبادت محمد با ما تفاوت داشت، قرآن موضوع عبادت محمد در سوره مزمل دعا و نماز و... اعلام نمی‌کند، بلکه تنها به ذکر خواندن قرآن به صورت شمرده نه تند در نیمه شب بسنده می‌کند و آن را برای اعتلای نفسانی محمد بسنده می‌داند. دعا و نماز بعد از اعتلای محمد از محمد ریزش کرد، محمد با دعا و نماز به مقام محمدی نرسید، بلکه با مراقبه و تخلیه و تحلیه و تفکر در وجود، به آن مقام رسید و پس از بعثت هم خدای محمد باز تنها نسخه قرائت شده قرآن در دل شب برای محمد تجویز می‌کند.

9 - برنامه خودسازی در سوره الضحی عبارت است:

الف - ایجاد خوشبینی و امید در محمد به آینده

ب - ایجاد اعتماد در محمد به نزول وحی در بستر پراتیک رسالتش

ج - بازنگری محمد به گذشته‌اش جهت بازشناسی خودش و بازسازی «من» حقیقی‌اش در بستر نجات از خودهای کاذبی که وجود «من» حقیقی او را محاصره کرده بود.

ادامه دارد