جنبش اجتماعی 22 خرداد رکود یا اعتلا ؟

تاوان هائی سرکوب قهر آمیز جنبش اجتماعی 22 خرداد رژیم فقاهتی:

سردمداران سیاسی نظام فقاهتی حاکم بر ایران و در راس آنها رهبری فقاهتی حاکم (که به تحریک سردمداران سیاسی - نظامی - پلیسی بورژوازی تازه به دوران رسیده مهیب میلیتاریستی سپاه و بسیج توسط فرمان سرکوبی که در نماز جمعه 29 خرداد 88 جهت قلع و قمع خونین جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 صادر کرد و اولین دستاورد این فرمان سرکوب قلع و قمع خونین تظاهرات خاموش 30 خرداد خیابان آزادی تهران بود که توسط ماشین نظامی - پلیسی بورژوازی سپاه و بسیج که فرماندهی عملیات نیروهای انتظامی و یگانهای سرکوب آن را هم به یدک می کشیدند انجام گرفت )

در آغاز شروع سرکوب چنین میاندیشیدند که سرکوب جنبش اجتماعی 22 خرداد مانند سرکوب جنبش دانشجویی 18 تیر 78 میتوانند براحتی به انجام برسانند و توسط سرکوب قهر آمیز این جنبش اجتماعی از پس لرزه های رفراندوم اجتماعی چهار میلیون نفری تظاهرات 25 خرداد خیابان آزادی تهران خود را واکسینه نمایند اما بر عکس آنچه سردمداران سیاسی رژیم فقاهتی حاکم می پنداشتند این بار رژیم فقاهتی با بادی که ( توسط کشتار 30 خرداد تهران ) کاشت طوفانی درو کرد که هرگز در آغاز شروع فرمان حمله تصور آن را نمی کرد. ولی سوال مهمی که در همین جا در رابطه با ماشین سرکوب رژیم فقاهتی نسبت به جنبش اجتماعی 22 خرداد مطرح می باشد عبارت است از اینکه چه عواملی باعث گردید تا دستاوردهای سرکوب جنبش اجتماعی 22خرداد در قیاس با سرکوب 18 تیر برای سردمداران فقاهتی غیر قابل پیش بینی باشد ؟

 

 

دلایل تفاوت فونکسیون سرکوب قهر آمیز جنبش اجتماعی 22 خرداد با فونکسیون سرکوب قهر آمیز جنبش دانشجوئی 18 تیر 78:

1 - جنبش اجتماعی 22 خرداد بعلت اینکه در پروسه کشاکش انتخاباتی دولت هشتم رژیم فقاهتی متولد گردید باعث گردید در بستر جنگ جناحهای درونی رژیم فقاهتی متن توده ها به یکباره به یک خودآگاهی سیاسی - اجتماعی برسد که در کل تاریخ گذشته مبارزات توده های ایران بی مثال و بی بدیل بود چرا که بزرگترین دستاورد این کشاکش تقسیم قدرت درونی در انتخابات 22 خرداد این حقیقت بود که توده ها در یافتن که رای آنها ناموس سیاسی - اجتماعی آنها را نیز تشکیل می داد در طول 30سال گذشته وجه المعامله یا بعبارت دیگر وجه المصالحه تقسیم قدرت بین جناحهای بالائی ها بوده است و هرگز در پروسه انتخاباتی 30 سال گذشته رژیم فقاهتی حاکم کوچکترین ریزش قدرتی از بالائی ها بطرف پائین صورت نگرفته است و بر پایه این خودآگاهی عظیم تاریخی توده ها بود که در پروسه انتخاباتی 22 خرداد بخش عظیمی از توده های زحمتکش و متوسط شهری از جایگاه سوبژکتیو قبلی خویش کنده شدند و با این بعثت توده های شهری ایران بود که جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 بصورت یک رستاخیز عظیم تاریخ جنبش ایران متجلی گردید که راه پیمائی چهار میلیونی 25 خرداد تهران که بزرگترین راه پیمائی دولتی و غیر دولتی تاریخ کشورمان بوده است نموداری از این رستاخیز عظیم بوده است و همین عامل بود که باعث گردید تا جنبش اجتماعی 22 خرداد برعکس جنبش دانشجوئی 18 تیر 78یک جنبش عمیق ریشه دار توده ای گردد که هیچ نیروئی را یارای سرکوب آن نباشد و بمانند اشغر مثنوی مولانا در اثر سرکوب قهر آمیز رژیم فقاهتی هست که روز بروز فربه تر گردد – حیوانی که نامش اشغر است، او بضرب چوب خوب لمتر است – وقتی که چوبش میزنی،  بضرب چوب فربه میشود.

البته لازم بذکر استکه جنبش دانشجوئی 18 تیر بمرور زمان در حال اجتماعی شدن بود و برای اولین بار در تاریخ هفتاد ساله جنبش دانشجوئی کشورمان در حال پیوند با جنبش اجتماعی بود و بعلت همین موضوع بود که سردمداران نظام فقاهتی حاکم این خطر استراتژیک در رابطه با خود را احساس کردند و در جهت دفع آن با تمام توان وارد کارزار قلع و قمع قهر آمیز جنبش دانشجوئی18 تیر شدند تا توسط آن سرکوب قهر آمیز به قطع دانشجوئی این پیوند اجتماعی بپردازند که تقریبا در این امر هم موفق شدند چرا که اگر رژیم فقاهتی در سرکوب قهر آمیز جنبش دانشجوئی 18تیر یکماه تاخیر می کرد بعلت اجتماعی شدن جنبش دانشجوئی 18تیر دیگر هیچ نیروئی یارائی سرکوب قهر آمیز این جنبش اجتماعی دانشجوئی نمیشد و صد البته اگر جنبش دانشجوئی 18 تیر در پروسه اعتلای خود اجتماعی میگردید آن جنبش اجتماعی هزار بار ریشه دارتر از جنبش اجتماعی 22 خرداد میشد بدلیل آنکه رهبری و هژمونی آن جنبش اجتماعی در دست جنبش دانشجوئی می گردید که با انجام آن برای اولین بار در تاریخ مبارزات جنبش اجتماعی کشورمان جنبش اجتماعی ما صاحب هژمونی راستین خود می شد که با این هژمونی جدید جنبش اجتماعی ما از تمامی آفت ها و آسیب های گذشته رهائی پیدا میکرد چرا که یکی از آفت های عمده استراتژیک گذشته جنبش اجتماعی ما که هم قبل از مشروطیت و هم در زمان مشروطیت و هم بعد از مشروطیت و هم زمان بعد از شهریور 20و هم در دوران نهضت مقاومت ملی و هم بعد از کودتای 28 مرداد و هم در مقطع جنبش اجتماعی 15 خرداد 42 و هم بعد از سرکوب 15خرداد 42 و هم در مقطع پروسه شکل گیری انقلاب فقاهتی 22 بهمن 57 و هم بعد انقلاب فقاهتی 22 بهمن 57 تا به امروز جنبش اجتماعی ما با آن دست به گریبان بوده است و عامل اصلی انحراف جنبش اجتماعی گذشته تا حال ما شده است همین عدم سنخیت طبقاتی - سیاسی بین رهبری جنبش اجتماعی با خود جنبش اجتماعی کشورمان بوده است که این امر اهرمی بوده است در دست هژمونیهای فرصت طلب جنبش های گذشته اجتماعی ما تا توسط آن جنبش اجتماعی را در خدمت منافع طبقاتی - سیاسی - اجتماعی خود درآورند.

 

2 - دلیل دومی که باعث گردید تا عملکرد یا فونکسیون سرکوب قهر آمیز جنبش اجتماعی 22 خرداد در قیاس با سرکوب قهر آمیز جنبش دانشجوئی 18تیر برای سردمداران رژیم فقاهتی حاکم غیر قابل پیش بینی باشد عبارت بود از اینکه در سرکوب قهر آمیز جنبش دانشجوئی 18تیر بخاطر اینکه اولا جناح روحانیون تحت رهبری محمد خاتمی و جنبش سیاسی دوم خرداد فرماندهی دو قوه مقننه و مجریه در تقسیم قدرت سال 76در دست داشتند و تنها دولت در سایه رهبری و قوه قضائیه در دست جناح راست بود ثانیا از آنجائیکه سمت و سوی حرکت جنبش و مضمون شعارهای جنبش دانشجوئی 18 تیر در مدت زمان کوتاه خود کلیت نظام فقاهتی را به زیر سوال کشیده بود لذا دو جریان حاکم در سرکوب ابژکتیو و سوبژکتیو جنبش 18 تیر هم دست و هم داستان شدند که جهت درک این حقیقت کافی استکه به سخنرانی که محمد خاتمی در 26 خرداد 78 در همدان در این رابطه کرد توجه کنیم. در این سخنرانی بود که محمد خاتمی با بیان این جمله که: " من و رهبری انقلاب افتخار می کنیم که توانستیم چشم این فتنه دانشجوئی را بدون ریختن یک قطره خون کور کنیم "پیوند استراتژیک خود با رهبری جهت سرکوب قهر آمیز موفقیت آمیز جنبش 18 تیر 78 به نمایش گذاشت. اگر چه محمد خاتمی در آغاز شروع جنبش دانشجوئی 18 تیر بدلیل اینکه شروع این جنبش با اعتراض دانشجوئی خوابگاه امیر آباد نسبت به تعطیلی روزنامه سلام توسط رژیم فقاهتی شکل گرفت که در همان شب اعتراض به تعطیلی روزنامه سلام، بورژوازی میلیتاریستی سپاه - بسیج در کادر لباس شخصی ها به خوابگاه امیر آباد حمله کردند و خوابگاه امیر آباد را با بیرحمانه ترین شکل و شیوه سرکوب کردند و از پی این سرکوب بیرحمانه بورژوازی سپاه - بسیج در کادر لباس شخصی ها که کماندوهای یگان امنیتی نیروهای انتظامی را هم به یدک می کشیدند، بود که جنبش دانشجوئی 18 تیرماه متولد گردید. بنابراین، بر عکس آنچه مشهور است جنبش دانشجویی 18 تیر مولود تعطیلی روزنامه سلام نبود بلکه مولود آن سرکوب قهر آمیز و بیرحمانه ای بود که بعد از راه پیمائی شبانه دانشجویان دانشگاه تهران در خوابگاه امیر آباد توسط لباس شخصی های سپاه - بسیج صورت گرفت اگر عملیات بیرحمانه سرکوب قهر آمیز لباس شخصی های بورژوازی سپاه - بسیج در آن شب جنایت و قساوت توسط آن حرامیان زمین اتفاق نمی افتاد، جنبش دانشجوئی 18 تیر متولد نمی شد و جنبش دانشجوئی مانند گذشته به حرکت زیگزاگی خود ادامه می داد. پس جنبش دانشجوئی 18 تیر مولود عکس العملی بود که نسبت به قهر آن شب سرکوب خوابگاه امیر آباد توسط لباس شخصی پس از راه پیمائی اعتراضی دانشجویان خوابگاه امیر آباد نسبت به تعطیلی روزنامه سلام صورت گرفت و در آن شب زایمان جنبش دانشجوئی 18 تیر بود که جنبش دانشجوئی ما ماهیت واقعی رژیم فقاهتی و حامیان بورژوازی بسیج – سپاه را در بستر سرکوب خشونت خود به محک کشید و توسط آن جنبش دانشجوئی  با گذشته سازش کارانه 18 ساله قبلی خود نسبت به رژیم فقاهتی حاکم وداع کرد و یک تنه وارد کارزار مبارزه با نظام فقاهتی شد تا توسط آن گذشته 18 ساله سازش کارانه خود را در بستر عمل به نقد بکشد و بعلت اینکه این زایمان جنبش دانشجوئی در یک وضعیت آنتی تزی و عکس العملی نسبت به قهر آن شب خوابگاه امیرآباد شکل گرفت لذا همین ماهیت عکس العملی جنبش دانشجوئی بود که باعث گردید تا بشدت جنبش دانشجوئی 18 تیر سمت و سوی بر اندازی و آنتاگونیستی بخود بگیرد و در همین رابطه بود که از آتش زدن جایگاه نماز جمعه زمین چمن دانشگاه تهران تا کندن در وزارت کشور رژیم و.... همه و همه در راستای نشان دادن قهر واکنشی جنبش دانشجوئی نسبت به جریان قهر آمیز نظام فقاهتی در آن شب سیاه بود. البته نباید این نکته را از نشر دور داشت که از آنجائیکه روزنامه سلام که تعطیلی آن عامل راه پیمائی آن شب سیاه دانشجویان خوابگاه امیر آباد شده بود ارگان ژورنالیستی و پروپاگانیستی جریان روحانیون نظام فقاهتی حاکم بود که محمد خاتمی در راس تشکیلاتی این جریان قرار داشت لذا محمد خاتمی در آغاز شروع جنبش دانشجوئی 18 تیر اینچنین می اندیشید که می تواند از انگیزه فوق شروع جنبش دانشجوئی جهت موج سواری خود بر جنبش 18 تیر استفاده کند برپایه این تفسیر بود که در آغاز شروع جنبش دانشجوئی 18 تیر محمد خاتمی سعی میکرد با سر پل قرارداد موسوی لاری وزیر وقت کشور که خود از سردمداران جریان روحانیون حاکم بود در هژمونی جنبش دانشجوئی 18تیر دخالت دهد، مانند همان کاری که روحانیون حاکم در 13 آبان سال 58 با وارد کردن موسوی خوئینی سردمدار فعلی تشکیلات روحانیون به تشکیلات دانشجویان تسخیر کننده سفارت امریکا جهت نفوذ در هژمونی دانشجوئی آنزمان انجام دادند. البته هدف محمد خاتمی آن زمان از نفوذ در جنبش دانشجوئی عبارت بود از یک دیپلماسی دو مؤلفه ای مانند شمشیر دموکلس بود که از یکطرف می خواست با این عمل به پروسه واگرائی بین خود و جنبش دانشجوئی که از بعد از پیروزی دوم خرداد 76بوجود آمده بود، پایان دهد و از طرف دیگر از جنبش دانشجوئی 18 تیر ماه اهرمی جهت فشار آوردن بر جریان رقیب قدرت بسازد تا توسط آن جریان، رقیب را وادار به عقب نشینی در سنگرهای اشغال کرده قدرت بنماید اما زمانیکه جنبش دانشجوئی 18 تیر موسوی لاری را با برداشتن عمامه اش توسط ضرب و شتم از خوابگاه امیر آباد بیرون کردند محمد خاتمی دریافت که این جنبش دانشجوئی دیگر مانند دانشجوی وابسته سال 58 نیست تا براحتی بتوان با شعارهای عوام فریبانه و ضد امپریالیستی او را فریب داد و لذا در این رابطه بود که محمد خاتمی مجبور شد که به پروسه واگرائی قبلی خود نسبت به جنبش دانشجوی ادامه دهد و طبیعی بود که پس از کندن در وزارت کشور توسط این جنبش دیگر برای خاتمی جای تردید نماند که جنبش دانشجوئی اگرچه در سال 76 عامل پیروزی او در انتخابات پنجم دولت بوده است ولی در سال 78 بصورت جریان رویاروی او قرار گرفته است و در عرض این دو سال بین سالهای 76تا 78 این جنبش به بی محتوائی شعارهای عوام فریبانه در لباس اصلاح طلبی خاتمی پی برده است و در این راستا بود که جهت سرکوب این جنبش با رهبری و بورژوازی میلیتاریستی سپاه ( که در دولت سوم و چهارم هاشمی رفسنجانی بوجود آمده بود و در دولت پنجم بخاطر سیاست شاه سلطان حسین صفوی، محمد خاتمی مانند گراز به هر عرصه ای از قدرت سیاسی تا قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی جهت تسخیر حمله ور بود ) هم دست و هم داستان گردید و همین موضوع بعنوان یکی از مشخصه های وجه تمایز بین جنبش دانشجوئی 18 تیر و جنبش اجتماعی 22 خرداد مطرح گردید. چرا که از آنجائیکه رهبری فقاهتی در جنبش اجتماعی 22خرداد از همان آغاز( فروردین 88 ) که میرحسین موسوی اعلام کاندیداتوری کرد با توجه به سابقه 8 ساله ا ی که در زمان دولتهای اول و دوم خود (60 تا 68 ) از او داشت، تصمیم به تسویه حساب کرسیهای قدرت با جریان رقیب گرفت که فونکسیون این تصمیم جز درک کودتا بر علیه رقیب جهت انتقال تمامیت قدرت به خود امکان پذیر نبود در این رابطه بود که ماحصل این تصمیم باعث گردید تا  انتخابات 22 خرداد عرصه تاخت و تاز جریان های قدرت بر پایه شعار همه یا هیچ قدرت بشود که این سیاست تقسیم قدرت بقول خمینی سیاست گرگها در هنگام تقسیم شکار می باشد. چرا که خمینی معتقد بود که گرگها در هنگام تقسیم شکار چشم باز روبروی همدیگر می خوابند تا یکدیگر را ندرند زیرا همه آنها معتقد به اصل همه شکار برای من هستند و این امر باعث طرح اصل همه یا هیچ بین آنها می شود که وجود این اصل باعث میگردد تا پیوسته آرامش و هم زیستی و هم گرائی بین گرگها به چالش کشیده شود و در این رابطه بود که جریان های قدرت در پروسه تبلیغاتی انتخابات دولت هشتم هر کدام سعی می کرد توسط افشاگری فسادهای طرف دیگر جریان دیگر را وادار به سیاست دفاعی از خود بکند تا مانند شکار اسب توسط گرگ از طریق عقب گرد او را مجبور به سقوط از قدرت جهت فراهم شدن بستر تمامیت قدرت برای خود بکند. زیرا از آنجائیکه گرگها قدرت مستقیم شکار اسب ها را ندارند هنگامیکه در عرصه شکار خود با یک اسب برخورد می کنند جهت شکار آن از شیوه غیرمستقیم استفاده می کنند بدین صورت که از روبرو اسبها را دچار رعب می سازند تا اسبها جهت دفاع از خود شروع بحرکت دنده عقب بکند و بر پایه این حرکت به عقب اسبها است که گرگها او را به لب پرتگاه می برند از آنجائیکه هواس اسب متوجه گرگ می باشد نه پرتگاه پشت سرش، در نتیجه اسب ها به پرتگاه سقوط می کنند که این سقوط از پرتگاه باعث زخمی و مجروح شدن اسبها می گردد که حاصل آن عدم توانائی اسبها جهت دفاع از خود در برابر گرگها می باشد که در آنصورت اسبهای مجروح طعمه آماده ائی جهت دریدن گرگها می گردند بالاخره آنچه ماحصل این سیاست تقسیم قدرت در روز 23 خرداد گردید عبارت از آن بود که تمامی قدرت یکپارچه در دست جناحهای جریانی ک همان راست های سیاسی - اقتصادی بود، گردید و در برابر آن دو جریان دیگر حاکمیت قدرت یعنی جریان دو (جریان کارگزاران برهبری هاشمی رفسنجانی) و جریان سه ( که شامل حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و تشکیلات روحانیون و حزب اعتماد کروبی تحت رهبری محمد خاتمی - میرحسین موسوی بود )از این تقسیم قدرت 22 خرداد بی نصیب ماندند و برای جریان دو و جریان سه از عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت 22 خرداد سهمی جز زندانها و اعتراف گیری و شکنجه و کشتار حاصل نگردید همان سناریوئی که همین جریان سه در سال 60تا 68 بر روی کلیت جنبش سیاسی پیاده کرده بودند اینبار این خیاط گذشته بود که در کوزه نظام قدرت فقاهتی افتاد. لذا در این رابطه بود که در جریان قلع و قمع جنبش اجتماعی 22خرداد جریان دو تحت رهبری هاشمی رفسنجانی و کارگزاران برای اولین مرتبه در تاریخ 30 ساله حاکمیت رژیم فقاهتی در کنار جریان سه تحت رهبری روحانیون و مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب اعتماد کروبی و موسوی قرار گرفت و هر دو جریان سیاست انتقال قدرت 22 خرداد رهبری را حمل بر کودتای قدرت رهبری - جریان یک بر علیه خود کردند و لذا در این رابطه بود که جهت ایجاد اهرم فشار بر رهبری و ماشین نظامی - پلیسی - تبلیغی بورژوازی میلیتاریستی سپاه - بسیج که یگانهای سرکوب نیروهای انتظامی هم در این رابطه بدنبال خود یدک می کشیدند این دو جریان در پشت سر جنبش 22 خرداد سنگر گرفتن و همین کشاکش قدرت بین جریانهای بالائیها بود که باعث گردید تا تضاد عمیق بالائیها بر سر تقسیم قدرت به پائینیها ریزش کند و شرایط عمیق تر شدن سوبژکتیو جنبش اجتماعی 22 خرداد نسبت به سوبژکتیو جنبش دانشجوئی 18 تیرماه 7 8 را فراهم سازد و بهمین علت بود که فرایندهائی که ماشین سرکوب رژیم فقاهتی حاکم در مقطع زمانی قلع و قمع جنبش 22خرداد طی کرد به سه مرحله اول نظامی - پلیسی - تبلیغاتی مرحله دوم - پلیسی - نظامی - تبلیغاتی مرحله سوم - تبلیغاتی - پلیسی - نظامی تقسیم گردید که در شرایط فعلی رژیم فقاهتی حاکم در جهت سرکوب جنبش 22 خرداد فرایند تبلیغاتی – پلیسی - نظامی طی میکند البته هر زمانی که رژیم فقاهتی احساس کند که جنبش 22 خرداد به پیشگامی جنبش دانشجوئی بلحاظ ابژکتیوی رژیم فقاهتی را تهدید نماید ماشین سرکوب بورژوازی سپاه - بسیج تحت هدایت رهبری، آرایش خود را جهت سرکوب تغییر خواهد داد بطوریکه در تظاهرات 13 آبان مشاهده کردیم که چگونه ماشین سرکوب رژیم فقاهتی یکمرتبه به تار و مار کردن مغول وار جنبش 22 خرداد روی آورد.

 

3- شرایط سیاسی جنبش اجتماعی 22خرداد با شرایط سیاسی جنبش دانشجوئی 18 تیر هم بلحاظ بین المللی و هم بلحاظ داخلی متفاوت می باشد: توضیح آنکه از آنجائیکه در سال 76-78 جنبش دوم خرداد تحت رهبری شعارهای محمد خاتمی توانسته بود هم در داخل ( توسط شعار تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی ) و هم در خارج ( توسط شعار گفتگوی تمدنها ) جامعه داخلی و جامعه بین المللی را نسبت بحرکت خود امیدوار سازد اگرچه پس از 8 سال اعلام این شعار توسط محمد خاتمی که گفت: در رژیم فقاهتی من کاری بجز یک تدارکاتچی نمی توانم بکنم آب پاکی بروی دستان داخلی ها و خارجی ریخت ولی بهر حال آن امیدواری اولیه داخلی و خارجی به شعارهای خاتمی باعث گردید که بلحاظ سوبژکتیوی جنبش دانشجوئی 18 تیر در محاق سیاسی - تبلیغاتی قرار گیرد و همین محاق سیاسی تبلیغاتی بود که بستر سرکوب توسط ماشین نظامی - پلیسی - تبلیغاتی رژیم فقاهتی در سال 78 آماده کرد. چرا که این قانون لایتغیر همیشه بر جنبش های مردمی و سیاسی حاکم می باشد که غاصبین قدرت ابتدا سعی می کنند سوبژکتیو جنبش های مردمی را در نگاه توده ها داخلی و خارجی دچار گسل نمایند و پس از اینکه سوبژکتیو جنبش های مردمی در نگاه توده ها دچار گسل کردند در عرصه ابژکتیو توسط ماشین نظامی - پلیسی - تبلیغاتی خود آن جنبش را تار مار می کنند و بهمین دلیل استکه قرآن در سوره النازعات زمانیکه میخواهد به افشاگری در باب ترفندهای سوبژکتیو فرعون بر علیه موسی بپردازد بهمین نکته اشاره می کند:

هَلْ أتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى - إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى- اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى - فَقُلْ هَل لَّكَ إِلَى آن تَزَكَّى - وَأَهْدِيَكَ إِلَى رَبِّكَ فَتَخْشَى - فَأَرَاهُ الْآيَةَ الْكُبْرَى - فَكَذَّبَ وَعَصَى - ثُمَّ أَدْبَرَ يَسْعَى - فَحَشَرَ فَنَادَى - فَقَالَ أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلَى - فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَى - آن فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّمَن يَخْشَى - أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاء بَنَاهَا - رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا – (سوره النازعات آیات  15تا 28 ) ای محمد آیا می خواهی از داستان موسی تو را آگاه کنیم - آنگاه که موسی پروردگارش او را در وادی مقدس پیچاپیچ ندا داد که - ای موسی بسوی فرعون زمان روانه شو زیر ا او بر قدرت توده ها طغیان کرده است - برای نقد قدرت فرعون از دعوت شروع کن پس به او بگو آیا می خواهی تو را پاک کنم - و آیا می خواهی تو را بسوی پروردگار خودت رهبری کنم - پس ای موسی آیا بزرگ خود را بر فرعون عرضه کن - مطمئن باش که فرعون پس از رویاروئی با تو، تو را تکذیب خواهد کرد و در برابر حرکت تو تسلیم نمی شود و عصیان می کند - پس از اینکه فرعون از تو روی گردانید بر علیه تو قیام می کند.

در این مرحله است که فرعون توده ها را توسط تبلیغات خود بسیج می کند و جهت نفی سوبژکتیو حرکت تو در برابر مردم می گوید:

وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ آن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ آن يُظْهِرَ فِي الْأَرْضِ الْفَسَادَ (سوره غافر یا المومن آیه 26 ) پس فرعون به توده های مردم می گوید بگذارید موسی را بکشم زیرا او شما را دعوت به پروردگارش می کند و با این دعوت بیم آن دارم که موسی دین شما را از شما بگیرد و با این عمل در زمین فساد کند.

پس آنچنانکه مشاهده کردید فرعون جهت سرکوب ابژکتیو موسی ابتدا به نفی و نابودی سوبژکتیو حرکت موسی پرداخت و برای این کار ابتدا مردم را توسط دستگاه تبلیغاتی خود بسیج کرد و بعد به توده ها گفت من نگران دین و ایمان شما هستم چرا که موسی می خواهد شما را دعوت به پروردگارش بکند این دعوت موسی بمعنای نفی پروردگار شما می باشد از طرف دیگر موسی می خواهد با این دعوت به پروردگارش در زمین فساد کند من برای اصلاح در زمین راهی جز مبارزه با موسی جهت نابود کردن موسی نمی بینم پس ای مردم به من این اجازه و رخصت را بدهید تا موسی را نابود کنم. بهمین دلیل بود که رژیم فقاهتی بعد از اینکه توسط ماشین سرکوب نظامی - پلیسی خود توانست بر ابژکتیو جنبش 22 خرداد مسلط شود سوبژکتیو جنبش 22 خرداد را به چالش گرفت و در همین رابطه بود که معرکه های خیمه شب بازی تلویزیونی رژیم فقاهت توسط پخش اعتراف های پلیسی از زندانیان دربند جنبش برای مطرح کردن این شعار باطل که جنبش 22 خرداد وابسته به خارج می باشد و ... تا توسط آن ایمان توده ها نسبت به این جنبش را دچار گسل سازد تا توسط گسل ایمانی یا گسل سوبژکتیو شرایط را جهت سرکوب جنبش اجتماعی 22 خرداد فراهم سازد.

مولانا در دفتر دوم مثنوی این اصل نفی سوبژکتیو توسط دشمن جهت فراهم کردن بستر نفی ابژکتیو در مثال زیبای داستان : جدا کردن باغبان صو فی و فقیه و علوی از همدیگر به این شکل زیبا مطرح می کند:

 

باغباني چون نظر در باغ كرد  /  ديد چون دزدان بباغ خود سه مرد  /  يك فقيه و يك شريف و صوفيي  /  هر يكي شوخي بدي لا يوفيي  /  گفت با اينها مرا صد حجتست  /  ليك جمع‌اند و جماعت قوتست  /  بر نيايم يك تنه با سه نفر  /  پس ببرمشان نخست از همدگر  /  هر يكي را من به سويي افكنم  /  چونك تنها شد سبيلش بر كنم   /   حيله كرد و كرد صوفي را به راه   /  تا كند يارانش را با او تباه  /  گفت صوفي را برو سوي وثاق  /  يك گليم آور براي اين رفاق  /  رفت صوفي گفت خلوت با دو يار   / تو فقيهي وين شريف نامدار  /  ما به فتوي تو ناني مي‌خوريم   /  ما به پر دانش تو مي‌پريم  /  وين دگر شه‌زاده و سلطان ماست   /  سيدست از خاندان  /  صطفاست  /  كيست آن صوفي شكم‌خوار خسيس  /  تا بود با چون شما شاهان جليس  /  چون ببايد مر ورا پنبه كنيد   /  هفته‌اي بر باغ و راغ من زنيد  /  باغ چه بود جان من آن شماست   /  اي شما بوده مرا چون چشم راست  /  وسوسه كرد و مريشان را فريفت   /  آه كز ياران نمي‌بايد شكيفت  /  چون بره كردند صوفي را و رفت   /  خصم شد اندر پيش با چوب زفت  /  گفت اي سگ صوفيي باشد كه تيز   /  اندر آيي باغ ما تو از ستيز  /  اين جنيدت ره نمود و بايزيد   /  از كدامين شيخ و پيرت اين رسيد  /  كوفت صوفي را چو تنها يافتش   /  نيم كشتش كرد و سر بشكافتش  /  گفت صوفي آن من بگرشت ليك  /  اي رفيقان پاس خود داريد نيك   /   مر مرا اغيار دانستيد هان   /  نيستم اغيارتر زين قلتبان  /  اينچ من خوردم شما را خوردنيست   /  وين چنين شربت جزاي هر دنيست  /  اين جهان كوهست و گفت و گوي تو   /  از صدا هم باز آيد سوي تو  /  چون ز صوفي گشت فارغ باغبان   /  يك بهانه كرد زان پس جنس آن  /  كاي شريف من برو سوي وثاق   /  كه ز بهر چاشت پختم من رقاق  /  بر در خانه بگو قيماز را   /  تا بيارد آن رقاق و قاز را  /  چون بره كردش بگفت اي تيزبين   /  تو فقيهي ظاهرست اين و يقين  /  او شريفي مي‌كند دعوي سرد   /  مادر او را كه داند تا كي كرد 
بر زن و بر فعل زن دل مي‌نهيد   /  عقل ناقص وانگهاني اعتماد  /  خويشتن را بر علي و بر نبي   /  بسته است اندر زمانه بس غبي  /  هر كه باشد از زنا و زانيان   /  اين برد ظن در حق ربانيان  /  هر كه بر گردد سرش از چرخها   /  همچو خود گردنده بيند خانه را  /  آنچ گفت آن باغبان بوالفضول   /  حال او بد دور از اولاد رسول  /  گر نبودي او نتيجهء مرتدان   /  كي چنين گفتي براي خاندان  /  خواند افسونها شنيد آن را فقيه   /  در پيش رفت آن ستمكار سفيه  /  گفت اي خر اندرين باغت كي خواند   /  دزدي از پيغامبرت ميراث ماند   /   شير را بچه همي‌ماند بدو   /  تو به پيغامبر بچه ماني بگو /  با شريف آن كرد مرد ملتجي   /  كه كند با آل ياسين خارجي  /  تا چه كين دارند دايم ديو و غول   /  چون يزيد و شمر با آل رسول  /  شد شريف از زخم آن ظالم خراب   /  با فقيه او گفت ما جستيم از آب  /  پاي دار اكنون كه ماندي فرد و كم   /  چون دهل شو زخم مي‌خور در شكم  /  گر شريف و لايق و همدم نيم   /  از چنين ظالم ترا من كم نيم  /  مر مرا دادي بدين صاحب غرض   /  احمقي كردي ترا بئس العوض  /  شد ازو فارغ بيامد كاي فقيه   /  چه فقيهي اي تو ننگ هر سفيه  /  فتوي‌ات اينست اي ببريده‌دست   /  كاندر آيي و نگويي امر هست  /  اين چنين رخصت بخواندي در وسيط   /  يا بدست اين مساله اندر محيط  /  گفت حقستت بزن دستت رسيد   /  اين سزاي آنك از ياران بريد

 

آنچنانکه در مثال فوق از مولانا مشاهده کردید آن زمانیکه باغبان وارد باغ خود شد و سه تا دزد در باغ خود دید که یکی از آنها فقیه بود دیگری سید بود و سومی صوفی بخاطر اینکه اول این سه دزد با هم رفیق و متحد بودند باغبان گفت من تنها از پس این سه دزد متحد بر نمیایم برای این که بتوانم پس این سه دزد بروم اول باید آنها را از هم جدا کنم پس از اینکه آنها را از هم جدا کردم در حالت فردی آنها، به نفی ابژکتیو تک تک آنها خواهم پرداخت لذا برای جداسازی آنها از همدیگر و ایجاد تفرقه بین آنها باغبان شروع کرد بر نفی سوبژکتیو که بین آنها عامل وحدت شده بود پس از نفی این سوبژکتیو بود که آنها از هم جدا شدند و با جدا سازی آنها بود که باغبان توانست با قدرت به نفی ابژکتیوی آنها بپردازد و بالاخره توانست آنها را از باغ خود بیرون کند.

اما در مرحله جنبش اجتماعی 22 خرداد این شرایط سیاسی برای رژیم فقاهتی آماده نبود تا توسط آن رژیم فقاهتی بتواند براحتی جنبش اجتماعی 22 خرداد را در محاق سیاسی - تبلیغاتی درونی - بیرونی قرار دهد دلیل این امر آن بود که اولا جریانی از رژیم فقاهتی این بار علمدار این قلع و قمع بود که چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بیرونی بنام جریان خشونت و ضد دمکراتیک و تمامیت خواه و اقتدار گرا معروف بودند لذا توده های درونی و بیرونی بخوبی می داانستند که این جریان به هیچ صراطی مستقیم نمی شوند در نتیجه هر عملی که رژیم فقاهتی در این مرحله حرکتی خود انجام دهد از نگاه داخل و خارج با بدبینی مطالعه می شد و آنرا حمل به دسیسه رژیم برای گل آلود کردن آب جهت ماهی گیری تفسیر می کردند بهمین خاطر بود که رژیم فقاهتی با آنهمه تبلیغات و ترفندهای استحماری خود در به محاق کشانیدن سوبژکتیو جنبش اجتماعی 22 خرداد دچار شکست گردید و از آنجائیکه نفی ابژکتیو جنبش اجتماعی 22خرداد توسط رژیم فقاهتی حاکم در بستر نفی قبلی سوبژکتیو جنبش اجتماعی 22 خرداد صورت نگرفت در نتیجه این امر باعث گردید تا نفی ابژکتیو جنبش اجتماعی 22 خرداد برعکس نفی ابژکتیو جنبش دانشجوئی 18 تیر 78 ایجاد تاوانهائی بکند که علاوه بر اینکه برای او برعکس جنبش 18 تیر غیر قابل پیش بینی بود شیرینی آن کودتای قدرت را بر مذاق سردمداران قدرت حاکم تلخ گردانید این تاوان ها عبارتند از:

اول تاوان هائی که رژیم فقاهتی در درون کشور بموازات سرکوب قهر آمیز جنبش اجتماعی 22 خرداد تا کنون پرداخت کرده است.

دوم تاوان هائی که رژیم فقاهتی بموازات سرکوب قهرآمیز جنبش اجتماعی 22 خرداد در جبهه بین المللی تا کنون کرده است .

و اما نخست میپردازیم به تبیین تاوانهائی که رژیم فقاهتی بموازت سرکوب عریان جنبش 22 خرداد در درون کشور پرداخت کرده و پرداخت خواهد کرد این تاوانها عبارتند از:

 

الف - نفی مشروعیت گذشته رژیم فقاهتی که خود آن عامل نفی مقبولیت نسبی گذشته رژیم فقاهتی شده است:

توضیح آنکه رژیم فقاهتی بر پایه تقدسی که از خود در نگاه توده های عامی و مذهبی و سنتی ما ساخته است از همان آغاز استقرار خود در انقلاب فقاهتی 22 بهمن 57 می کوشید تا با دو مؤلفه مشروعیت و مقبولیت که در کادر دو شعار جمهوریت و اسلامی ( بخوان فقاهتی ) مطرح می شد، خود را نهادینه سازد. اما از آنجائیکه این دو مؤلفه در عرصه ساختاری نسبت بهم رابطه پارادوکسی داشته است لذا در همین رابطه بوده که از همان آغاز جنگ بین طرفداران اسلامیت یا فقاهتی بودن حاکمیت با طرفداران جمهوریت نظام فقاهتی به جنگ بین اصل تقدم مشروعیت یا اصل تقدم مقبولیت بدل شده است به این ترتیب که طرفداران مشروعیت نظام فقاهتی حاکم از آنجائیکه این مشروعیت نظام را بر پایه فقهی کردن نظام و قانون و ... تفسیر می کنند در این رابطه به نفی هر گونه جمهوریتی می پردازند که مانع آن فقهی شدن همه چیز در جامعه می شود و آنچنانکه خمینی در تبیین این اصل می گفت: اگر تمام مردم بگویند آری، اسلام ( بخوان فقه ) بگوید نه، نه است. چرا که از نگاه او اوجب الواجبات حفظ نظام جمهوری اسلام می باشد و بهمین دلیل از نگاه او مبنای اسلامیت نظام فقاهتی، فقه الجواهری شیخ حسن نجفی صاحب جواهر می باشد و اینجا استکه با چنین نگاهی به فقه و به مردم دیگر جائی برای رای مردم وجود نخواهد داشت از نظر این افراد رای مردم در برابر فقه حکومتی جزء احکام ثانویه می باشد در صورتیکه فقه حکومتی یا حکومت فقهی جز احکام اولیه می باشد پس از نگاه طرفداران اسلام فقاهتی جمهوری و دمکراسی و رای مردم جزء امور ثانویه میباشد که اینها معتقدند بعلت دل خوشی مردم ما تن به قبول طرح جمهوریت می دهیم در شرایط فعلی افرادی امثال مصباح یزدی طرفدار و تئوریسین این تز خطرناک در جامعه ما می باشند که با قرائت فقهی به همه چیز نگاه می کنند اما از طرف دیگر در برابر این صف معتقدین به تقدم اصل فقاهت بر جمهوریت، صف معتقدین به تقدم اصل جمهوریت بر فقاهت قرار دارد که اینها با تکیه بر اصل تقدم جمهوریت نسبت به فقاهت به اصل تقدم مقبولیت نظام نسبت به اصل مشروعیت نظام که حاصل این اعتقاد آنها باعث گردیده تا این افراد به اصل تقدم مقبولیت بر مشروعیت نظام برسند برعکس جریان قبل که با تکیه بر اصل تقدم مشروعیت بر اصل مقبولیت نظام توسط مشروع بودن آن تفسیر می کنند که مشروعیت نظام فقط توسط اجرای فقه حکومتی قابل تحقق است بعبارت دیگر از نگاه اینها آنچه به رژیم مشروعیت میدهد در یک کلمه فقه است اگر ما بتوانیم تمامی قوانین اجتماعی و فردی خود را فقهی کنیم می توانیم به اصل مشروعیت نظام و در نتیجه به اصل مقبولیت نظام دست پیدا کنیم و این کاملا متناقض با دیدگاه دوم است که معتقد است. بنابراین از نگاه این افراد مشروعیت نظام از طریق فقهی کردن همه امور قابل تحقق است دیدگاه دوم معتقد استکه اصل مقبولیت نظام بر اصل مشروعیت نظام تقدم دارد و اصل مقبولیت نظام تنها بر پایه تکیه بر جمهوریت و آراء مردم قابل تحقق است و اینجا استکه طرفداران این نظریه مجبورند تا اصول تحقق این امر از دمکراسی بورژوازی وام بگیرند مثل اصل تفکیک قوا یا اصل تکیه بر آراء مردم و انتخابی بودن امور. چرا که این اصول در شریعت و فقه وجود ندارد و ما باید آنها را از نظامهای بورژوازی وام بگیریم ولذا در این رابطه استکه طرفداران تز تقدم مقبولیت نظام بر تز مشروعیت در پروسه زمانی در اثر برخورد با جناح رقیب به این اصل رسیده اند که تنها راه جمهوری کردن نظام در گرو سکولار کردن همه چیز می باشد چرا که تا زمانیکه ما بهر شکل به نقش فقاهت در امور اعتقاد داشته باشیم انجام امر جمهوریت غیر ممکن می باشد آنچنانکه مارکس می کفت تنها راه نجات از فلسفه نفی خود فلسفه و بهمین ترتیب تنها راه نجات از فقه مرگ خود فقه می باشد.

ب - بی اعتمادی مردم نسبت به رژیم مطلق فقاهتی حاکم: نکته ای از بعد از انتخابات 22 خرداد برای توده ها بوجود آمده بی اعتمادی مردم نسبت به اصل جمهوریت ادعائی رژیم فقاهتی حاکم بود چرا که در بستر این انتخابات این حقیقت را مردم با گوشت و پوست خود احساس کردند که شعار تکیه بر رای مردم یا انتخابات یا مردم سالاری دینی مورد ادعای رژیم فقاهتی نه بر پایه تقسیم قدرت بین بالائیها و پائینیها، آنچنانکه دمکراسی بورژوازی ادعا می کند استوار می باشد بلکه بلعکس در نظام فقاهتی حاکم تکیه بر آرای مردمی و حق دخالت مردم در تعیین سرنوشت خود از نگاه رژیم فقاهتی حاکم تا زمانی ارزش دارد که رای مردم در خدمت تائید تقسیم قدرت بین بالائیها بر پایه تصمیم و نظر ولی الامر مطلقه فقیه باشد و در مردم سالاری دینی مورد ادعای رژیم فقاهتی حاکم هیچ جائی جهت ریزش قدرت از بالا بطرف پائینی ها بر پایه دمکراسی وجود ندارد. چرا که توده ها دارای چنین اهلیت و صلاحیتی نمی باشند تا توسط آن بتواند سرنوشت خود را خود اداره کنند اینجا بود که در پروسه شکل گیری جنبش اجتماعی 22 خرداد و در عرصه مبارزات تبلیغاتی کاندیداها توده های مردم ما، پس از نفی ادعای مردم سالاری دینی رژیم فقاهتی به این حقیقت نیز آگاهی پیدا کردند که  نه تنها در عرصه انتخابات 22 خرداد آراء آنها وجه المعامله تقسیم قدرت بین خود بالائیها قرار گرفته است بلکه مهمتر از آن اینکه در کل طول 30سال گذشته حاکمیت رژیم فقاهتی این خیمه شب بازی از طرف رژیم فقاهتی با آراء مردم شده است و در طول 30سال گذشته توسط این انتخابات تکلیفی، ذره ای از قدرت بالائیها  به پائین ریزش نکرده است.

 

ج - عمده شدن تضاد توده ها با رهبری رژیم مطلقه فقاهتی حاکم: خودآگاهی سیاسی دیگری که توده ها در عرصه جنبش اجتماعی 22 خرداد بکف آوردند عبارت میباشد از اینکه: مطلق قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در دست ولی الامر مطلقه فقیه اصلا امکان انتقال حداقل حقوق دمکراتیک از بالائیها به پائینی های جامعه را نمی دهد که برای درک این تراکم قدرت تنها کافی استکه به بخش کوچکی از این قدرت ولی الامر مطلقه فقیه که در اصل 110 قانون اساسی رژیم فقاهتی ذکر شده است توجه کنید چرا که در این اصل قانون اساسی رژیم فقاهتی که تنها بخش کوچکی از قدرت تمرکز یافته ولی الامر مطلقه فقیه را ذکر می کند تمامی قدرتهای اجرائی و تقنینی و قضائی و نظامی و سیاسی و اداری و ... کشور را یک کاسه کرده است و کلید آنرا در اختیار رهبری قرارداد ه است و تنها کافی استکه با یک نگاه اجمالی به این اصل در یابیم که با وجود این اصل در قانون اساسی صحبت از تفکیک قوا یا صحبت از تقسیم قدرت یا صحبت از ریزش قدرت کردند یک شوخی تاریخی بیش نخواهد بود برای روشن شدن موضوع در اینجا به ذکر اصل 110 قانون اساسی رژیم فقاهتی مطلقه حاکم می پردازیم:

وظایف و اختیارات رهبری:

  1. تعیین سیاست های کلی نظام جمهوری اسلامی
  2. فرمان همه پرسی
  3. فرماندهی کل نیروهای مسلح
  4. اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها
  5. نصب و عزل و قبول استعفاء فقهای شورای نگهبان
  6. نصب و عزل و قبول استعفاء عالی ترین مقام قوه قضائیه
  7. نصب و عزل و قبول استعفاء رئیس سازمان صدا و سیما
  8. نصب و عزل و قبول استعفاء رئیس ستاد مشترک ارتش
  9. نصب و عزل و قبول استعفاء فرمانده کل سپاه پاسداران

10. نصب و عزل و قبول استعفاء فرمانده کل نیروهای نظامی و انتظامی

11. حل اختلاف قوای سه گانه

12. حل معضلات نظام

13. امضای حکم ریاست جمهور

14. عزل رئیس جمهور

15. قوای حاکم عبارتند از قوه مقننه قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه فقیه اعمال می گردد ( اصل 157 )

با یک نگاهی هر چند اجمالی به این اصل که تازه یک بخش کوچک از قدرت مطلقه ولی الامر مسلمین می باشد ( چرا که بخش اعظم قدرت که توسط دولت در سایه ولی الامر مطلقه فقیه اعمال می گردد حاکمیت مطلق او بر نهادهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و معرفتی موازای دولت می باشد که خود آنها صد دولت تشکیل می دهند که اینها عبارتند از رهبری استانه قدس رضوی و استانه های دیگر امام زاده ها گرفته تا بنیادهای بی در پیکر امثال بنیاد مستضعفین یا بنیاد شهید و بنیاد 15 خرداد و ... و تا کرسیهای تبلیغاتی که از منابر و مداح ها و نمازهای جمعه و ... گرفته تا حوزه ها و دارالتبلیغ یا شوراها تبلیغاتی که همه گی در اختیار یک فردی استکه خط قرمز نظام فقاهتی حاکم را تشکیل می دهد یعنی پاسخگوی هیچ نهادی و هیچ جریانی و قدرتی نمی باشد و هر کس هم که در کشور کوچکترین انتقاد و اشکال و ایرادی گرفت تحت لوای مفسد فی الارض و محارب با خدا و یاغی باید نابود شود طبیعی است که با چنین تمرکزی از قدرت و ثروت و معرفت در دست یک نفر که بر تن این قدرت متمرکز لباس تقوی و شریعت و طریقت و حقیقت و فقاهت پوشانده است و خود را بالای قانون و بالای پاسخگوئی و بالای انتقاد پذیری نشانده است چگونه می توان جائی برای آراء مردم و انتخابات قائل شد شناخت به این موضوع بزرگترین دستاوردی بود که جنبش اجتماعی 22 خرداد در پروسه انتخاباتی و بعد از پروسه انتخاباتی به آن دست یافت و توده های ما در عرصه جنبش اجتماعی 22 خرداد به نیکی دریافتند که با وجود چنین تمرکزی از قدرت و ثروت و معرفت در دست یک نفر امکان هیچگونه اصلاحات از درون یا امکان اجرای حداقل دمکراسی در این جامعه یا امکان ریزش قدرت بالائیها به اندازه ذره ای وجود نخواهد داشت.

 

د - طرح خودبخودی استراتژی نافرمانی مدنی توسط جنبش اجتماعی 22 خرداد: در رابطه با این دستاورد بزرگ  بود که جنبش اجتماعی 22 خرداد از روز 23 خرداد استراتژی نافرمانیهای مدنی را در دستور کار خود قرارداد و بر پایه این استراتژی بود که جنبش اجتماعی 22 خرداد بزرگترین اهرم نهادینه کردن قدرت حاکمیت مطلقه فقاهتی یعنی قوانین حکومتی را به چالش کشید و با به چالش کشیدن قوانین حکومتی در استراتژی نافرمانی مدنی بود که رفته رفته استراتژی اصلاحات از درون جنبش اجتماعی 22 خرداد رنگ باخت و استراتژی اصلاحات از برون رژیم فقاهتی حاکم جایگزین آن شد چراکه برای جنبش اجتماعی 22 خرداد این حقیقت بزرگ روشن شده بود که توسط این قوانین و این مجریان قانون و این تمرکز قدرت و ثروت و معرفت در دست یک فرد کوچکترین امکان جهت کسب حقوق دمکراتیک اعم از حق اعتراض و حق انتقاد و حق اعتصاب و حق راهپیمائی و حق آزادی بیان و حق آزادی مطبوعات و حق آزادی قلم و ... وجود نخواهد داشت و تنها راه نیل به حقوق دمکراتیک نافرمانی مدنی نسبت به تمامی این قوانین موجود می باشد که بصورت یکطرفه در خدمت منافع سیاسی - اقتصادی - اجتماعی - معرفتی بالائیها می باشد. شعار نافرمانی مدنی که توده های ما در عرصه جنبش اجتماعی 22 خرداد از روز 23 خرداد از سرگرفتن بمعنای اعتراض به تمامی نهادهای حقوقی حافظ نظام تمرکز سیاست و معرفت و ثروت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می باشد چراکه از نظر توده های ما قوانین موجود از قانون اساسی گرفته تا آئین نامه های اجرائی دولت همه در جهت استحکام این نظام نابرابر و دسپاتیزم تبعیض آمیز می باشد که با شعار و عمل نافرمانی مدنی فقط می توانیم به اصلاحات برونی آن بپردازیم و گرنه تکیه کردن بر جناحهای درونی قدرت که در لوای این قوانین می خواهند به اصلاحات دمکراتیک این نظام دسپاتیزم بپردازند یک شوخی بزرگ تاریخی بیشتر نخواهد بود و این خودآگاهی اجتماعی بزرگترین تاوانی بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در پروسه جنبش اجتماعی 22 خرداد پرداخت کرد چراکه آنچه تعریف اخلاق سیاست و اخلاق فقاهت و اخلاق باور از نگاه سردمداران فقاهت مطلقه تشکیل می داد عبارت بودند از پوشانیدن تمرکز قدرت ولی الامر مطلقه فقیه در لباس تقوی و قانون و اخلاق و فقاهت و شریعت بود طبیعی بود که آنچه این دسپاتیزم قدرت و ثروت و معرفت را آفتابی کرد و بر ملا ساخت جنبش اجتماعی 22 خرداد بود و بخاطر همین موضوع بود که مقام عظمای ولایت در سخنرانی که در نماز جمعه 29 خرداد 88 در دانشگاه تهران کرد عملکرد تار و مار کردن لباس شخصی های سر انگشت اجرائی فقاهت در خوابگاههای دانشجوئی در تاریخ 25 و26 و27 خرداد با جمله انجام جنایت کردن بنام رهبری یاد کرد و آنرا محکوم کرد و این آشپزخانه فقاهیت آنقدر شور شده بود که سر و صدای شور بودن آن از زبان سر آشپز هم بلند شد اینجا بود که رژیم مطلقه فقاهت حاکم در پروسه انتخاباتی 22 خرداد و مراحل بعد از آن داد با از دست دادن اعتماد توده ها نسبت به حاکمیت فقاهتی خود  مقبولیت حاکمیت فقاهت خود را برای همیشه به زیر سوال برد و همراه با نفی این مقبولیت بود که مشروعیت فقهی رژیم فقاهتی حاکم از طرف مردم به چالش کشیده شد چراکه مردم زمانیکه دیدند که اصل مقبولیت نظام که بر پایه شعار جمهوریت نظام استوار می باشد نمی تواند بر پایه رای مردم عاملی جهت ریزش قدرت در سه شکل سیاسی و اقتصادی و معرفتی بطرف پائینیها باشد طبیعی خواهد بود که قضاوت نهائی خود را نسبت به این جمهوریت بکنند و این جمهوریت را وسیله نفی سوبژکتیو مترقیانه توده ها بدانند زیرا آنچنانکه ماکیاول می گفت تنها با دو سلاح می توان بر مردم حکومت کرد یکی سلاح قدرت دیگری سلاح فریب یکی سلاح زعفرانی دیگری سلاح پرنیانی یکی سلاح زور و دیگری سلاح تزویر و تسبیح یکی سلاح شیر دیگری سلاح روباه. بنابراین آنچه در قضاوت نهائی مردم در عرصه جنبش 22 خرداد و بعد از آن مطرح گردید عبارت بود از اینکه آنچنانکه تئوری فقاهت و فقه برای حاکمیت رسالت تحمیل حکومت و قدرت رژیم فقاهتی بر توده ها بعهده دارد تئوری جمهوریت تئوری تزویر و فریب برای تمویه توده ها را یدک می کشد اینجا بود که توسط پروسه انتخابات 22 خرداد دو اصل جمهوریت و فقاهت نظام مطلقه فقاهتی توسط توده ها به چالش کشیده شد و در این رابطه استکه می بینیم که اگر جنبش اجتماعی 22 خرداد در روز قدس ماه رمضان شعار " نه لبنان، نه غزه، جانم فدای ایران " سر می دهد این شعار یک اعتراض به مانیفست گذشته و حال رژیم فقاهتی می باشد که فونکسیون نهائی این قضاوت جنبش 22 خرداد در نهایت آن گردید که همین توده های جنبش اجتماعی 22 خرداد در شعارهای روز 13 آبان خود کلیت نظام را به زیر سوال بکشانند نه جناحی از نظام تا مانند گذشته سردمداران سیاسی حاکمیت بتوانند با تکیه بر جناح دیگر در عرصه شعار جمهوریت دوباره مقبولیت نظام را بر مردم تحمیل نمایند ( کاری که رژیم مطلقه فقاهتی در دوم خرداد سال 76 انجام داد ) همچنین عملکرد این ثمره عظیم انتخابات 22خرداد بود که باعث گردید تا رژیم فقاهتی را مانند مار زخم خورده ای در آورد که به زمین و زمان فحش و ناسزا دهند که این عوامل خارجی بوده است که باعث شکل گیری این بی اعتمادی توده ها نسبت به حاکمیت مطلقه اتوکراتیک فقاهتی حاکم شده است و این صدور انقلابات رنگی از نوع گرجستان و اوکرائن امپریالیسم جهانی به کشور ما بوده است که باعث شکل گیری جنبش اجتماعی 22 خرداد گردیده است و در همین راستا بود که رژیم مطلقه اتوکراتیک فقاهتی بجای اینکه جنبش اجتماعی 22 خرداد که کوچکترین دستاوردش راه پیمائی چهار میلیون نفری 25 خرداد خیابان آزادی تهران می باشد ( آماری استکه قالیباف شهردار تهران و از نمایندگان جناح راست حاکم که مخالف جنبش اجتماعی 22 خرداد می باشد در خصوص تعداد شرکت کنندگان راه پیمائی 25 خرداد تهران ارائه کرد ) دلیل بر پایان خط رسیدن تاریخ مصرف تئوری و دیدگاه های اتوکراتیک خود تلقی کند و جهت نجات این نظام بگل نشسته فقاهتی از این ورطه هلاکت دست به بازسازی استراتژیک خود بزند با جمع بندی و تحلیل فوق از جنبش اجتماعی 22 خرداد راهی جز قلع و قمع و تار مار و بگیر و ببند و شکنجه و اعتراف گیریهای استالینی از زندانیهای در بند برای خود باقی نگذاشت و با انتخاب این استراتژی تدافعی رژیم فقاهتی در برخورد با جنبش اجتماعی 22 خرداد بود که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم آخرین تیر ترکش خود را به سمت خلق و توده های بپاخاسته ما رها کرد و آن اخرین تیر ترکش نظام تکیه مطلق کردن رژیم مطلقه فقاهتی توسط بورژوازی میلیتاریستی سپاه - بسیج که یگانهای امنیتی نیروهای انتظامی نیز با خود به یدک می کشیدند بر سر نیزه و سرکوب و شکنجه و قلع و قمع و اعتراف گیری جهت ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود طبیعی بود که اگر این سلاح در رابطه با جنبش دانشجوئی 18 تیر 78 می توانست مفید به فایده باشد در رابطه با جنبش فراگیر و گسترده اجتماعی 22 خرداد ایجاد حریقی در جنگل نفت آلود توده ها بود و بهمین خاطر بود که استراتژی سرکوب و سرنیزه ای رژیم مطلقه فقاهتی نسبت به جنبش اجتماعی 22 خرداد فونکسیونی جز عمیق شدن روز افزون این جنبش ببار نیاورد مولوی در دفتر اول مثنوی صفحه 171از سطر دوم به بعد تحت داستان به عیادت رفتن کر بر همسایه رنجور خویش داستان برخورد رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را با جنبش 22 خرداد تبیین و تشریح می کند آنچنانکه مولانا در این داستان مطرح می کند نظام مطلقه فقاهتی در برابر جنبش عظیم 22 خرداد حالت آن کری را دارد که شنیده بود همسایه اش بیمار است ولذا تصمیم به عیادت از آن بیمار می گیرد اما از آنجائیکه کر نمی توانست صدای مریض را بشنود در خانه خود تنها نشست و پیش خود بدون در نظر گرفتن کیس مخاطب که آن مریض باشد یک سناریو و دیالوگی جور کرد خودش سوالها را مطرح کرد و خودش هم پاسخ احتمالی مخاطب پیش بینی کرد و بعد از تنظیم این سناریو خیالی بود که بطرف منزل بیمار جهت عیادت حرکت می کند. حال ببینیم این کر با این سناریوی از پیش تعیین شده خود در منزل بیمار چه آشی برای خود می پزد و چه دسته گلی به آب میدهد:

آن کری را گفت افزون مایه‌ای  /  که ترا رنجور شد همسایه‌ای  /  گفت با خود کر که با گوش گران  /  من چه دریابم ز گفت آن جوان  /  خاصه رنجور و ضعیف آواز شد  /  لیک باید رفت آنجا نیست بد  /  چون ببینم کان لبش جنبان شود  /  من قیاسی گیرم آن را هم ز خود  /  چون بگویم چونی ای محنت‌کشم  /  او بخواهد گفت نیکم یا خوشم  /  من بگویم شکر چه خوردی ابا  /  او بگوید شربتی یا ماش با  /  من بگویم صحه نوشت کیست آن  /  از طبیبان پیش تو گوید فلان  /  من بگویم بس مبارک‌پاست او  /  چونک او آمد شود کارت نکو  /  پای او را آزمودستیم ما  /  هر کجا شد می‌شود حاجت روا  /  این جوابات قیاسی راست کرد  /  پیش آن رنجور شد آن نیک‌مرد  /  گفت چونی گفت مردم گفت شکر  /  شد ازین رنجور پر آزار و نکر  /  کین چه شکرست او مگر با ما بدست  /  کر قیاسی کرد و آن کژ آمدست  /  بعد از آن گفتش چه خوردی گفت زهر  /  گفت نوشت باد افزون گشت قهر  /  بعد از آن گفت از طبیبان کیست او  /  که همی‌آید به چاره پیش تو  /  گفت عزرائیل می‌آید برو  /  گفت پایش بس مبارک شاد شو  /  کر برون آمد بگفت او شادمان  /  شکر کش کردم مراعات این زمان  /  گفت رنجور این عدو جان ماست  /  ما ندانستیم کو کان جفاست  /  خاطر رنجور جویان شد سقط  /  تا که پیغامش کند از هر نمط  /  چون کسی که خورده باشد آش بد  /  می‌بشوراند دلش تا قی کند  /  کظم غیظ اینست آن را قی مکن  /  تا بیابی در جزا شیرین سخن  /  چون نبودش صبر می‌پیچید او  /  کین سگ زن ‌روسپی حیز کو  /  تا بریزم بر وی آنچ گفته بود  /  کان زمان شیر ضمیرم خفته بود  /  چون عیادت بهر دل‌آرامیست  /  این عیادت نیست دشمن کامیست  /  تا ببیند دشمن خود را نزار  /  تا بگیرد خاطر زشتش قرار  /  بس کسان کایشان ز طاعت گمرهند  /  دل به رضوان و ثواب آن دهند  /  خود حقیقت معصیت باشد خفی  /  بس کدر کان را تو پنداری صفی  /  همچو آن کر کو همی پنداشتست  /  کو نکویی کرد و آن بر عکس جست  /  او نشسته خوش که خدمت کرده‌ام  /  حق همسایه بجا آورده‌ام  /  بهر خود او آتشی افروختست  /  در دل رنجور و خود را سوختست  /  فاتقوا النار التی اوقدتم  /  انکم فی المعصیه ازددتم  /  گفت پیغامبر به یک صاحب‌ریا  /  صل انک لم تصل یا فتی  /  از برای چارهٔ این خوفها  /  آمد اندر هر نمازی اهدنا  /  کین نمازم را میامیز ای خدا  /  با نماز ضالین و اهل ریا  /  از قیاسی که بکرد آن کر گزین  /  صحبت ده‌ساله باطل شد بدین  /  خاصه ای خواجه قیاس حس دون  /  اندر آن وحیی که هست از حد فزون  /  گوش حس تو به حرف ار در خورست  /  دان که گوش غیب‌گیر تو کرست

 

آنچنانکه مشاهده کردید کر بجای اینکه بیاید در صحنه عیادت دیالوگ عملی خود را طراحی کند در پشت پرده های آهنین قدرت و فریب نشست و سناریوی برخورد با جنبش 22 خرداد را تنظیم کرد همان کاری که اعلیحضرت در سال 57 با جنبش اجتماعی مردم ایران کرد بجای اینکه بیاید در صحنه جنبش اجتماعی مردم واقعیت جنبش اجتماعی را درک کند در پشت پرده های آهنین قدرت به تحلیل جنبش اجتماعی سال 57 پرداخت که حاصل آن شد که اعلام کرد این جنبش اجتماعی مردم ایران نیست که در حال اعتلا می باشد بلکه بلعکس این عربهای عراق و فلسطین هستند که از مرزها وارد خاک کشور شده اند و مملکت را به آتش کشیده اند طبیعی بود که وقتی که اعلیحضرت چنین تحلیلی از جنبش اجتماعی 57 مردم ما می کرد راهی که برای او جهت برخورد با این قیام باقی می ماند جز اینکه به قلع و قمع و تار مار کردن آن بپردازد وجود نداشت و این همان کاری بود که اعلیحضرت در 17 شهریور سال 57 در میدان ژاله تهران کرد یا کاری بود که اعلیحضرت در 13 آبان 57 در دانشگاه تهران کرد و قس علیهذا بهر حال رهبری مطلقه فقاهتی حاکم هم در رابطه با جنبش 22 خرداد بهمین تحلیل اعلیحضرتی سال 57 چنگ زد و مانند آن کر بجای اینکه بیاید در صحنه تظاهرات چهار میلیون نفری خیابان آزادی دیالوگ خود را با جنبش 22 خرداد تنظیم کند در پشت پرده آهنین قدرت و تزویر نشست و سناریوی سرکوب خود را تنظیم کرد اینجا بود که راهی برایش باقی نمی ماند جز اینکه بگوید جنبش اجتماعی 22 خرداد یک جنبش تحریک شده برون مرزی می باشد و خودش و نظام مطلقه اتوکراتیک فقاهتی خود را فارغ از کوچکترین اشکال و انتقادی ببیند بلکه بلعکس این نظام مطلقه اتوکراتیک را دستگاهی بیند که نمایندگان مجلسش آنچنانکه مشکینی رئیس سابق خبرگان رهبری می گفت به امضای مستقیم امام زمان رسیده است و اطاعت از دستورات رئیس جمهور معلوم الحال آنرا آنچنانکه جنتی و مصباح می گویند اطاعت از خداست و آزادی و حقوق دموکراتیک در آن آنچنانکه احمدی نژاد می گوید صورت مطلق دارد و قس علیهذا طبیعی استکه که وقتی تحلیل ما از نظام اتوکراتیک مطلقه فقاهتی حاکم این شد راه برخورد با منتقدین این نظام همان می شود که گیلانی رئیس سابق دیوان عالی کشور قوه قضائیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در سال 60 با حضور در تلویزیون رژیم در برابر چشم جهانیان اعلام کرد که دادگاهی جهت محاکمه منتقدین رژیم نیاز نیست در همان خیابان که آنها را دستگیر می کنید در همان جا پاسداران رژیم ولایت می توانند متهم را بدون هیچ دادگاهی اعدام کنند، همین کار هم رژیم ولایت با جنبش 22 خرداد کرد با تمام تلاش و قدرت نظامی - پلیسی - تبلیغاتی و ... بمیدان آمد تا با تمامی ترفند های تجربه شده اتوکراتهای گذشته تاریخ این جنبش را نابود کند بی خبر از آنکه جنبش اجتماعی 22 خرداد مانند جنبش 18 تیر نیست بلکه بقول مولانا اشغری استکه با این ضربات سرکوب فربه تر میشود و تا که چوبش می زنی به میشود - او بضرب چوب فربه میشود این بود قصه روز بروز عمیق تر شدن و فراگیر تر شدن داستان جنبش اجتماعی 22 خرداد و حاصل این کنش و واکنش جنبش 22 خرداد و رژیم فقاهتی بود که باعث گردید تا رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در اخرین واکنش خود نسبت به جنبش اجتماعی 22 خرداد بعد از آنهمه جنایت و سفاکی گری که کرده بود مجبور به خودزنیهای انتحاری گردد تا شاید بتواند توسط آن خود زنیها آب رفته را به جوی باز گرداند که نمونه های این خودزنی های انتحاری رژیم فقاهتی بمباران پارازیت بر سیگنال های رادیوئی و تلویزیونی خارجی یا فیلترینک کردن سایت های اینترنتی و یا گسترش سانسور بر روزنامه ها و کتابها و فیلمها و تئاترها و ... می باشد تا توسط آن بتواند زمینه شستشوی مغزی توده ها را بیشتر فراهم کند.

 

ه - مطلق شدن تضادهای درونی بین جناحهای قدرت: یکی دیگر از تاوانهائی که رژیم فقاهتی در ازای سرکوب قهر آمیز جنبش 22 خرداد تا کنون پرداخت کرده است مطلق شدن تضادهای بین جریانی جناخهای قدرت حاکم می باشد که این امر خود بخود باعث برونی شدن تضادهای درون حاکمیت نیز میگردد توضیح آنکه از آنجائیکه بافت ساختاری نظام حاکمیت مطلقه فقاهتی یک دیسیپلین دینامیسم بردار نیست تا توسط آن دینامیسم رهبری فقاهتی بتواند تضادهای درونی نظام را در یک روند رو به اعتلا حل نماید و خود تضادهای درون حاکمیت بستر اعتلای نظام فقاهتی بسازد در نتیجه عدم دینامیسم دار بودن ساختار حاکمیت تا کنون باعث گردیده است تا هر گونه تضادی که در درون نظام بین جناحهای قدرت بر سر تقسیم باز تقسیم قدرت بوجود می اید فورا بخاطر اینکه شیوه برخورد رهبری با این تضاد ها مانند شیوه برخورد با جنبش های اجتماعی شیوه سرکوب می باشد در نتیجه این امر باعث میگردد تا تضادهای درونی جناحهای قدرت مطلق گردد که حاصل این مطلق شدن تضادهای درونی عامل آن میشود که جناح مغلوب هی بصورت انشعاب و فراکسیون از نظام خارج شود و رژیم را در یک موضع سکتاریستی به تحلیل بکشاند البته این امر در طول عمر سی ساله رژیم فقاهتی ادامه داشته است و باعث ریزش سرسام آور نیروهای رژیم از آغاز تاکنون شده است که تحت لواهای گوناگون از آغاز تا کنون با رژیم فقاهتی مبارزه کرده و می کنند که برای نمونه می توانیم به ریزش یا برونی شدن :

  1. دولت بازرگان
  2. تشکیلات بنی صدر
  3. تشکیلات تحکیم وحدت
  4. تشکیلات سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی
  5. تشکیلات منتظری
  6. تشکیلات کیهان فرهنگی و شورای انقلاب فرهنگی عبد الکریم سروش
  7. تشکیلات حزب مشارکت خاتمی
  8. تشکیلات میر حسین موسوی
  9. تشکیلات کروبی و حزب اعتماد

10. تشکیلات دانشجویان پیرو خط امام که سفارت امریکا را اشغال کردند

11. تشکیلات روحانیون مبارز برهبری موسوی خوئینی ها و غیره اشاره کنیم

که پیدایش همه این فراکسیونهای برونی ریشه در همان اصل علمی دارد که برپایه عدم وجود دینامیسم در نظام مطلق فقاهتی امکان تحمل و پذیرش تضاد به هیچ وجه و در هیچ شرایطی برای رهبری مطلقه فقاهتی وجود نخواهد داشت و این فقدان تحمل تضادها است که دائم رژیم فقاهتی را مواجه با انشعابات جدیدی می کند و بر همین پایه و مبنا بود که انتخابات22 خرداد باعث گردید تا تضادهای موجود بین جناح سه گانه قدرت مطلق گردد که حاصل این مطلق شدن علاوه بر اینکه باعث گردید تا تشکیلات میرحسین موسوی و تشکیلات روحانیون و تشکیلات مجمع مدرسین حوزه قم و تشکیلات مجاهدین انقلاب اسلامی و تشکیلات حزب مشارکت تحت رهبری محمد خاتمی و تشکیلات کارگزاران تحت رهبری خانواده هاشمی و...بصورت خصم برونی و نیروهای غیرخودی برای حاکمیت مطلقه مطرح گردد حتی این مطلق شدن تضادها میرفت تا خود هاشمی رفسنجانی هم در بستر جنبش اجتماعی 22 خرداد رویاروی نظام و خامنه ای قرار دهد که با عقب نشینی هاشمی در برابر خامنه ائی جهت حفظ دو کرسی قدرت تحت الحفظ خود ( ریاست شورای مصلحت نظام و ریاست شورای خبرگان رهبری ) موضوع تا اندازه ای به نفع رهبری خاتمه پیدا کرد.

 

تاوانهای برونی که نظام فقاهتی در رابطه با سرکوب جنبش 22 خرداد پرداخت کرد: علاوه بر تاوانهای درونی فوق رژیم فقاهتی تاوانهای برونی هم در عرصه سرکوب قهر آمیز جنبش 22 خرداد پرداخت کرد ه است که مشخص ترین نمودار این تاوان برونی صف آرائی جدید جهانی استکه در قطعنامه شورای حکام آژانس جهت ارسال این قطعنامه از شورای حکام آژانس به شورای امنیت در روز جمعه مورخ 6/9/88 صورت گرفت در این قطعنامه که ماهیتی کاملا ضد رژیم فقاهتی حاکم داشت ترکیب آرائی صورت گرفت که بوضوع صف آرائی جهانی بعد از سرکوب 22 خرداد بر علیه رژیم فقاهتی به نمایش می گذارد:

  1. کشورهای ترکیه و برزیل و افغانستان و پاکستان و افریقای جهانی و مصر با دادن رای ممتنع به قطعنامه فوق شورای حکام آژانس عدم آمادگی خود را برای دفاع از حق هسته ای نظام فقاهتی حاکم ایران اعلام کردند.
  2. سه کشور مالزی و کوبا و ونزوئلا فقط از حق هسته ای حاکمیت فقاهتی دفاع کردند.
  3. 25 کشور دیگر عضو شورای حکام آژانس که بیش از 70% اعضای شورای حکام آژانس تشکیل می دهند و در میان آنها روسیه و چین و هند نیز قرار دارند بهمراه 22 کشور دیگر که در میان آنها امریکا و همه اعضای اروپائی و آفریقائی شورای حکام وجود داشتند ضمن محکوم کردن پنهان کاری حاکمیت فقاهتی در مورد غنی سازی اورانیوم فردوی قم با دادن رای مثبت خود به قطعنامه فوق حق استفاده هسته ای رژیم فقاهتی را نفی کردند البته در این قطعنامه آنچه مهمتر از موضوع قطعنامه بود صف آرائی جهانی در برابر نظام فقاهتی در کادر ترکیب آراء قطعنامه بود که موقعیت روز افزون انزوای رژیم فقاهتی را در جامعه جهانی از بعد از سرکوب قهر آمیز جنبش 22 خرداد به نمایش می گذاشت و این صف آرائی تاوان برونی بود که رژیم فقاهتی در رابطه با سرکوب جنبش اجتماعی 22 خرداد پرداخت می کند.

 

پایان