تحلیلی بر حرکت جنبش دانشجوئی در پروسه تاریخی 16 آذر
اشک تمساح بر عکسهای سوخته شده:
روز دانشجو در 16 آذر سال 88 عرصه زایش جنبش نوین دانشجوئی ایران: شانزدهم آذر ماه امسال آنچنانکه پیش بینی میشد (با توجه به وضعیت جنبش اجتماعی 22 خرداد که مانند گذشته جنبشهای اجتماعی ایران دوباره در گرداب بحران هژمونیک گرفتار شده است و با توجه به حضور هژمونیک جنبش دانشجوئی در دو راهپیمائی روز قدس ماه رمضان و روز 13 آبان روز دانش آموز و اعلام شعارهای ایدئولوژیک شکنانه فقاهتی «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و شعار «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی») جنبش دانشجوئی با فرآیند نوینی و پتانسیل فراگیرتری در عرصه جنبش اجتماعی 22 خرداد ظاهر گردید تا با عرضه تمامی فراوردههای تجربی 70 ساله گذشته خود حیاتی به جنبش اجتماعی در خود فرو رفته خرداد 22 کشور ببخشد.
به عبارت دیگر، آنچه وجه تمایز جنبش دانشجوئی 16 آذر 88 با گذشته 70 ساله خود یا حداقل با گذشته سی ساله خود شد و عاملی گردید تا جنبش دانشجوئی در 16 آذر 88 فرآیند نوینی در پروسه 70 ساله گذشته جنبش دانشجوئی ایران از سر گیرد، عبارتند از:
1 - پیوند عملی (نه پیوند تشکیلاتی و پیوند برنامهای) جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران با جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی ایران در پروسه مبارزاتی 16 آذر سال 88
2 - فراگیری و گستردگی و اجتماعی شدن جنبش دانشجوئی در پروسه مبارزاتی 16 آذر سال 88
3 - ظهور آلترناتیوی سیاسی و ایدئولوژیک و ضد فقاهتی جنبش دانشجویی در پروسه مبارزاتی 16 آذر سال 88
4 - ظهور مستقل از جناحهای سیاسی حاکم بر قدرت جنبش دانشجویی در 16 آذر سال 88
5 - ظهور غیر آنتاگونیستی و سازمانگرایانه جنبش دانشجویی در پروسه مبارزه سیاسی
6 - طرح شعارهای هنجارشکنانه و ساختارشکنانه و آلترناتیوی و سازمانگراینه و خودآگاهیبخش و غیر آنتاگونیستی سیاسی و اجتماعی و مذهبی توسط جنبش دانشجویی در 16 آذر سال 88
7 - اتخاذ تاکتیک دفاعی (در برابر تهاجمات بی امان نظامی – پلیسی، قضائی، تبلیغی و... رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران جهت اعلام ماهیت عریان سردمداران سیاسی و سر پنجههای معرفتی و تبلیغاتی و سر انگشتان اجرائی نظامی و پلیسی نظام فقاهتی حاکم بر ایران و دریدن نقابهای شرعی، فقاهتی، مذهبی، سنتی و فرهنگی که چهره نظامی - پلیسی و پلیسی - نظامی گذشته نظام فقاهتی را در نگاه مردم ایران و جهان مخملی کرده بود) توسط جنبش دانشجوئی ایران در 16 آذر سال 88
8 - طرح شعارهای یک دست سیاسی با مضمون دموکراتیک و عدم اعلام شعارهای سوسیالیستی و آنتاگونیستی و سکتاریستی که باعث تضعیف وحدت درون خلقی و طبقه کارگری، که در برابر نظام فقاهتی میگردد.
9 - پاره کردن تور تبلیغاتی (و عوام فریبانه سامریهای قدرت و ثروت و معرفت حاکم، که در خلاء هژمونی جنبش اجتماعی ایران با خزیدن در شکم گوساله زرین سامری و سر دادن ندای قلابی مذهب رهائیبخش و آگاهیبخش و آزادیبخش موسائی تودهها را در عرصه عطش و تشنگی آب به سراب هدایت میکنند و مردم را در حسرت آتش خودآگاهیبخش پرومته اسیر زنجیر تکلیف زئوس و گرفتار منقارهای تعبد و تقلید کرکسهای آدم خوار خود میکنند) حاکمان قدرت و ثروت و معرفت با به صحنه اجتماع کشاندن مبارزه دانشجوئی و شکستن حصارهای دانشگاهی توسط جنبش دانشجوئی در پروسه مبارزاتی 16 آذر 88
پیوند عملی جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران با جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی ایران در پروسه مبارزاتی جنبش دانشجوئی 16 آذر 88: فراگیری پروسه مبارزاتی جنبش دانشجوئی در 16 آذر 88 معلول دو عامل بود:
عامل اول: پیوند تنگاتنگ عملی که بین جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی ایران با جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران بوجود آمد.
عامل دوم : گرم بودن تنور جنبش اجتماعی ایران در ظل پروسه جنبش اجتماعی 22 خرداد که خود بستر جامعه را از قبل جهت پذیرش هدایتگری جنبش دانشجوئی آماده کرده بود.
چگونگی پیوند عملی بین دو بخش بزرگ جنبش دانشجوئی در 16 آذر 88:
فلاش بک یا نگاهی به گذشته: رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از بعد از آنکه با تسویه حسابهای درونی جناحهای قدرت داخلی نظام و تسویه حسابهای جریانهای سیاسی داخلی کشور (با تکیه بر جنگ فرسایشی 8 ساله و پس از خون شوئی دانشگاههای کشور در سالهای 59 تا 62 تحت لوای انقلاب سیاه فرهنگی توسط تانکهای نظامی هادی غفاری و اعدامهای احمد جنتی و شورای بازگشائی دانشگاهها جهت بازگشائی پادگانی و انگیزاسیونی و اسکولاستیکی دانشگاههای ایران توسط عبدالکریم سروش [دکتر فرج دباغ] و جلال الدین فارسی و ایجاد نهادهای دولتی پلیسی - نظامی - بسیجی در دانشگاههای کشور مثل نهاد بسیج، یا نهاد تحکیم وحدت، یا نهاد انجمنهای اسلامی، یا نهاد شوراهای دانشجوئی و سهمیه بندی کردن جذب دانشجو مثل سهم خانواده شهداء، یا سهم... و ایجاد لابیرنتهای گزینشی و فقاهتی کردن محتواهای آموزشی توسط شورای بازگشائی دانشگاهها جهت دپولاریزاسیون یا سیاست زدائی کردن جنبش دانشجوئی) چنین میاندیشید که توانسته است جنبش چهل ساله دانشجوئی ایران را نهادینه کند (آنچه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نتوانسته بود در عرصه خیمه شب بازیهای اشغال سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیروان امام زیر نظر موسوی خوئینی ها در سالهای 58 و 59 صاحب گردد) اینجا بود که جهت یک حرکت ضد انگیزهای در جوانان پشت کنکور مانده که به صورت بحران و سونامی پنهانی رژیم مطلقه فقاهتی را تهدید میکرد و در جهت مقابله با سیل مهاجرت تحصیلی جوانان به خارج کشور و در راستای ارضاء و اشباع و ایجاد مشغولیت و سرگرمی برای نیروهای از جبهه برگشته که به صورت یک بحران فراگیر، رژیم فقاهتی حاکم را فلج کرده بود و بر پایه فراهم کردن بازار کسب سود و تجارت و غارت دسترنج تودههای محروم جامعه توسط طبقاتی کردن آموزش (که در قانون اساسی فقاهتی خود رژیم در کنار بهداشت رایگان موضوع آموزش رایگان نیز مطرح شده بود) و آماده کردن بستر غیر دولتی جهت اهداء مدرکهای کیلوئی و فلهای به نور چشمیهای سیاسی و نظامی و قضائی و روحانی جناحهای قدرت و ثروت و معرفت حاکم که تاکنون در عرصه رقابت آموزشی توان اخذ دیپلم هم نداشتند و تنها در عرصه نردبان رانت آموزش میتوانستند از گلیم افتاده برای سر خود کلاهی مفت و مجانی تهیه کنند، اقدام به تاسیس دانشگاه آزاد (به شکل غیر دولتی توسط دو نرخه کردن تحصیل و طبقاتی کردن آموزش و زیر نظر دو جریان مؤتلفه به نمایندگی جاسبی و جناح تکنوکراتیک بورژوازی به نمایندگی هاشمی رفسنجانی) کرد. اما از آنجائیکه تاسیس دانشگاه آزاد در راستای پرورش نیرو انسانی برای برنامههای ناداشته توسعه اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نبود و چاه نکنده رژیم فقاهتی با دانشگاههای سراسری آزاد ایران دست به منار دزدی زده بود (طبیعی بود که زمانی که رژیم فقاهتی بعد از اند سال با سرازیر شدن سیل تحصیل کردههای دانشگاه آزاد به طرف بازار کار زمانی که این لشکر عظیم چهار میلیون نفری دید که از قبل برای او بازار کاری فراهم نکردهاند و اقتصادی و توسعهای در مملکت وجود ندارد که منتظر ورود و جذب او باشد) لذا این منار دزدیده شده رژیم فقاهتی مانند یک بختکی گردید که بهمنوار بر سر و روی رژیم ریختن گرفت. از اینجا بود که سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی حاکم متوجه شدن که این بار هم باز سرنا را از دهان گشادش نواختهاند. چرا که:
از قضا سرکنگبین صفرا فزود / روغن بادام خشکی می فزود
به هر حال کودکی که آسیه، آن را از رود آب آورده نیل گرفته بود و فرعون در او جانشینی خود را میدید. این قانون تاریخ است که باید موسائی شود که هویت و قدرت و وجود فرعون را به چالش بکشد، به هر حال «اینچنین کرد و دو چندان که گفت» چرا که این دکانهای سوداگری و غارتگری رژیم فقاهتی که در مدت کوتاهی سرتاسر ایران را به شکل باور نکردنی فرا گرفت و آنچنان گسترده و فراگیر شد که قشر دانشجو را بدل به طبقه فراگیر کرده بود. از این مرحله به بعد بر اثر خودآگاهی صنفی و اجتماعی که بدست آورده بود به ضد خود بدل گردید و تحت این فرآیند بود که جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران از سرگرفته شد؛ لذا ماحصل آنچه فوقاً گفته شد فونکسیون اولیه دانشگاه آزاد در سالهای اولیه تاسیس عبارت بود از:
الف - کاسبی رژیم مطلقه فقاهتی همراه با غارت دسترنج محرومترین بخش اجتماعی تحت لوای حق ثبت نام دانشگاه آزاد و هزینههای جانبی که به صورت یک زلزله اقتصادی قشر متوسط و طبقه محروم ما را به گل نشاند، به شکلی که آیتم هزینه دانشگاه آزاد در سبد هزینه عادی طبقه محروم و قشر متوسط جامعه ما در مدت کوتاهی از آیتم هزینه مسکن و معیشت هم عمدهتر گردید ولی در عوض سود بهمنوار این نهاد به اصطلاح فرهنگی باعث گردید که تاسیس دانشگاههای آزاد اگر برای میرزا آقاسی آب نشود برای مقنیهای رژیم مطلقه فقاهتی نان بشود. بطوریکه در مدت اند سال دانشگاه آزاد به صورت یک نهاد عظیم اقتصادی در خدمت رژیم مطلقه فقاهتی در آمد چندانکه از نظر غارت و سودآوری نهادهای عظیم ثروت غیر دولتی رژیم مطلقه فقاهتی مثل آستانه رضوی، بنیادهای رنگارنگ غیر دولتی از بنیاد مستضعفین گرفته تا بنیاد 15 خرداد، کمیته امداد و... پشت سر گذاشت.
ب - ایجاد یک حرکت ضد انگیزهای در جوانان خواستار تحصیل.
ج - فراهم کردن بستر مدرک فروشی به نیروهای آس و پاس طرفداران رژیم مطلقه فقاهتی که عقده تحصیلات و مدرکگرائی داشتند ولی به علت عدم توانائی جهت شرکت در رقابت آزاد آموزشی قدرت و لیاقت حداقل دیپلم را هم نداشتند.
لذا با بازگشائی دانشگاه آزاد به عنوان یک حرکت پارالل دانشگاههای دولتی، اعطای مدرکهای کیلوئی از طرف دانشگاه آزاد به آنهائی که هرگز حتی برای یک ساعت کلاس دانشگاه را ندیده بودند و تنها بر پایه اتوریته نظامی، سیاسی، قضائی، اداری، اقتصادی و... که داشتند یک شبه آنچنانکه حجت السلامها، آیت الله میشدند، اینها هم صاحب لیسانس و فوق لیسانسها و دکترا و... میشدند و تنها «شهید مظلومی» که در این مسیر سرش بی کلاه ماند علی کردان بود که در رقابت مدرکگرائی با احمد توکلی رسوای خاص و عام گردید و بالاخره مانند شاه اسماعیل صفوی که در حسرت شکست چالداران دق کرد، مرد. این شهید مظلوم عرصه مدرکگرائی هم کمتر از یک سال پس از ناکامی و شکست چالداران مدرک دق کرد و مرد.
به هر حال این خواب خوش رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در باب تاسیس دانشگاه آزاد چندان به درازا نکشید، چرا که از یک طرف با فارغ تحصیل شدن دانشجویان آن دانشگاهها و سرازیر شدن به طرف بازار کار نابوده و نادیده به صورت یک لشکر چهار میلیون نفری تحصیل کرده بیکار در جامعه هویدا شدند که علت آن آنچنانکه فوقاً به اشاره رفته گسستگی و ایجاد گسل بین برنامه اقتصادی و دانشگاه آزاد بود که خود محصول عدم برنامهریزی آموزشی و تحصیلی کلان دانشگاههای آزاد بر پایه برنامه توسعه و اقتصاد کشور بود که این امر باعث گردید که نیروهای آموزش دیده دانشگاههای آزاد پس از فارغ تحصیل شدن یک مرتبه با این واقعیت عریان روبرو شوند که به جای اینکه آموزش او در خدمت توسعه اقتصادی مملکت باشد وجه المعامله کیسه اندوزان و غارتگر جناحهای قدرت و ثروت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد. همین امر بود که باعث خودآگاهی سیاسی اجتماعی لشکر چهار میلیون نفری بیکار و تحصیل کرده جوان دانشگاه آزاد در سطح جامعه ایران گردید که از طریق انتقال این خودآگاهی از ساحت این لشکر عظیم بیکار خرمن سوخته تحصیل کرده دانشگاه آزاد به لشکر عظیم بدون آینده دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه آزاد، آن لشکر خفته را آبستن انفجار و بحران کرد. در همین راستا بود که جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد مانند کوه آتش فشانی شروع به فعالیت کرد که حاصل آن شد که سردمداران جناحهای مختلف رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران زمانیکه فعالیت این کوه آتش فشان خفته را احساس کردند کوشیدند هر کدام بنا بر مصلحت و منافع جناحی و جریانی خود از اکتیو شدن این کوه آتش فشان در خدمت منافع خود استفاده نمایند. مثلا جناح اتوکراتیک میلیتاریستی بورژوازی حاکم تحت رهبری دولت احمدی نژاد کوشید با فرار از جلو خود را به صورت اسپارتاکوس رهائیبخش دانشگاه آزاد از چنگال جناح بازار و جناح تکنوکرات و دولتی کردن بر پایه کاهش هزینه و غارت دانشگاه آزاد در آورد (البته در اصل هدف منفرد کردن رقیب تکنوکرات خود هاشمی رفسنجانی و رقیب بازاری خود جاسبی بود). جناح دوم یعنی جناح تکنوکراتهای بورژوازی و جناح بازاریهای کلاسیسم هم در این رابطه بیکار ننشسته بلکه جهت خلع سلاح کردن جناح میلیتاریستی بورژوازی به رهبری احمدی نژاد و دولت نهم کوشیدند با کشیدن جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد به عرصه رقابت بین میرحسین موسوی و احمدی نژاد در پروسه مبارزات انتخاباتی کاندیداها انتخابات دولت دهم در کادر حمایت از موسوی دانشگاههای آزاد سراسر کشور به صورت پایگاه تبلیغی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی موسوی در مبارزات تبلیغاتی کاندیداهای دولت دهم بر علیه احمدی نژاد - کاندید منفرد ولایت مطلقه فقاهتی - در آورند. البته شعارهای موقوفه کردن دانشگاه آزاد از طرف رهبران کنسرسیوم تکنوکرات - بازاری یا هاشمی - جاسبی زمانی مطرح گردید که اولا این جناح در انتخابات 22 خرداد بر اثر کودتای سیاسی - نظامی مقام عظمای مطلقه فقاهتی شکست خورده بودند، در ثانی جهت مقابله کردن با سیل بنیان کن احمدی نژاد جهت خلع ید قدرت جناحهای رقیب بتوانند از دولتی کردن دانشگاه آزاد جلوگیری کنند. در این رابطه بود که شعار موقوفه کردن دانشگاه آزاد از طرف باند کنسرسیوم هاشمی - جاسبی بیش از آنکه یک شعار اقتصادی و فرهنگی باشد، یک شعار سیاسی جهت خلع ید احمدی نژاد بود که با جلب نظر مقام عظمای مطلقه فقاهت و ولایت توسط هاشمی در این رابطه اینچنین به نظر میرسد که تاکنون احمدی نژاد نسبت به تسخیر دانشگاههای آزاد به شکست برخورد کرده است و هنوز دانشگاه آزاد به عنوان یک اهرم فشار و نهاد سودآور اقتصادی در خدمت آن کنسرسیوم قدرت و ثروت میباشد.
به هر حال در رابطه با دانشگاه آزاد و اکتیو شدن جنبش دانشجوئی دانشگاه آزاد اگر جنگ خر فروشان قدرت و ثروت و معرفت بالائیها نسبت به دانشگاه آزاد و جنبش دانشجوئی نادیده بگیریم در عرصه پائینیهای دانشگاه آزاد یعنی نفس جنبش دانشجوئی اوضاع غیر از این بود، چرا که جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران به خاطر اینکه بر عکس جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی که محدودیت جغرافیائی و محدودیت حجمی داشتند، جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد به علت فراگیری جغرافیائی و حجمی علاوه بر اینکه قشر دانشجوئی کشور ما را از حالت قشر و لایه خارج کرده است و صورت طبقه به آن بخشیده است، لذا به علت ریشههای اجتماعی - طبقاتی جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران - که آنچنانکه فوقاً مطرح شد، اکثرا ریشه در قشر متوسط و طبقه محروم دارند - باعث گردید تا به سرعت جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد را در پیوند با جنبش اجتماعی 22 خرداد پیش ببرد که در این راستا حتی اگر بگوئیم که جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران گوی سبقت را از جنبش دانشگاههای دولتی هم ربودند، سخنی به گزاف نگفتهایم و این خطری بود که سکان رژیم مطلقه فقاهتی را به لرزه در آورده است و در چنین وضعیتی است که تمام هم و غم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر این امر قرار دارد تا به هر شکل شده از یک طرف از پیوند بین جنبش دانشجوئی به طور کلی با جنبش اجتماعی جلوگیری نماید و از طرف دیگر از پیوند بین جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی ایران با جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد ایران ممانعت ورزد، چرا که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم ایران به درستی احساس میکند که حاصل این پیوند دو گانه فوق:
اولا باعث استقلال جنبش دانشجوئی ایران خواهد شد.
در ثانی عامل اجتماعی شدن جنبش دانشجوئی میگردد.
در ثالث زمینه رادیکالیزه شدن جنبش دانشجوئی ایران را فراهم میکند.
که تمامی این خطراتی که رژیم فقاهتی قبل از 16 آذر برای خود پیشبینی میکرد در 16 آذر سال 88 در جنبش دانشجوئی این کشور بوجود آمد و باعث گردید تا برای اولین بار بین جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد و جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی پیوند عملی بوجود بیاید که خود این پیوند عملی زمینهای گردد جهت پیوند برنامهای و پیوند تشکیلاتی آینده، بین جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد و جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی. بنابراین بزرگترین عاملی که باعث گردید تا در عرصه 16 آذر سال 88 جنبش 70 ساله دانشجوئی کشورمان وارد مرحله نوینی گردد، پیوند عملی بین جنبش دانشجوئی دانشگاههای آزاد و جنبش دانشجوئی دانشگاههای دولتی بود که این امر آنچنانکه فوقاً به اشاره رفت، عاملی گردید جهت:
اولا - مستقل شدن جنبش دانشجوئی کشور از جنبشهای سیاسی و جریانهای قدرت درون نظام و بیرون نظام حاکمیت که تاکنون سعی میکردند از جنبش دانشجوئی به عنوان اهرم فشار بر بالائیها جهت چانه زنی بر سر تقسیم باز تقسیم قدرت بین بالائیها.
ثانیا - عاملی جهت فراگیر شدن و اجتماعی شدن جنبش دانشجوئی بشود و با اجتماعی شدن جنبش دانشجوئی حصار سکتاریسم قبلی جنبش دانشجوئی را در هم بشکند.
ثالثا - باعث رادیکالیزه شدن جنبش دانشجوئی گردد، بطوریکه جنبش دانشجوئی کشور ما در دو حرکت راهپیمائی روز قدس و راهپیمائی روز 13 آبان با طرح شعارهای «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» و «استقلال - آزادی - جمهوری ایرانی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری ایرانی» برای اولین بار جنبش دانشجوئی با رژیم مطلقه فقاهتی مرزبندی تئوریک در عرصههای تئوری عام و تئوری خاص و تئوری مشخص کرد، که در 16 آذر سال 88 بر پایه این مرزبندی با گذار از جناحهای درگیر قدرت نظام مطلقه فقاهتی حاکم، به صورت یک آلترناتیو مستقل سیاسی در برابر حاکمیت مطلقه فقاهتی در آمد که این امر عاملی شد تا سکان نظام مطلقه فقاهتی به لرزه در آید و سردمداران قدرت فقاهتی همگی احساس خطر کنند، بطوریکه خواب را از چشم آنها گرفت. در این رابطه بود که کوشیدند با طرح سناریوئی که توسط ضرغامی - رهبری تنظیم گردید جنگ همه جانبهای در عرصههای نظامی و پلیسی و قضائی - سیاسی و اجتماعی و تبلیغاتی با این آلترناتیو تازه متولد و خطرناک به راه اندازند. به این ترتیب که بدواً با پخش تلویزیون صحنه به آتش کشیدن عکس خمینی و خامنهای به صورت مکرر از سیمای فقاهتی حاکم، سکانس اول این سناریوی را به نمایش گذارند پس از نمایش این سکانس بود که سکانس دوم با خونخواهی و دفاع (از عثمان مقتول و انگشتان قطع شده وائله زن عثمان که مخفیانه توسط لشکریان عسل معاویه از مدینه به شام آورده بودند و معاویه آنها را بر پرچمها یا علمهائی چسبانده بود و بر سر در دروازه شام به اهتزاز در آورده بود و توسط آن با پوشیدن لباس عزا و گریه و سوگواری مدعی خونخواهی عثمان از علی میشد) از عکسهای به آتش کشیده شده سردمداران رژیم فقاهتی با پوشیدن لباس و ریختن اشک تمساح بر مظلومیت صاحب عکس سوخته شده و ایجاد راهپیمائیهای سازمان یافته دولتی رژیم فقاهتی در سراسر کشور سردمداران فقاهتی به اجرا در آمد و هدف از آن:
اولا - با ضد خمینی نشان دادن رهبری جنبش اجتماعی 22 خرداد که همان جریان سوم از میرحسین موسوی تا کروبی، خاتمی، موسوی خوئینی، سید حسن خمینی و... بودند از ریزش نیروهای بدنه خود به طرف آن جناح که از پروسه انتخاباتی 22 خرداد شروع شده بود جلوگیری نماید.
ثانیا - با ضد نظام جمهوری فقاهتی نشان دادن جنبش دانشجوئی بین جریان رهبری جنبش اجتماعی 22 خرداد که جناحهای حاکم قدرت درونی خود نظام جمهوری فقاهتی میباشند با جنبش دانشجوئی ایجاد گسل نمایند و به سردمداران جریان سه از موسوی تا سید حسن خمینی و... این پیام را برسانند که هدف جنبش دانشجوئی آنچنانکه شما میپندارید گرفتن قدرت از ما و تحویل آن به شما نیست، بلکه اینها کل نظام فقاهتی را هدف قرار دادهاند که با از بین رفتن این نظام دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان.
ثالثا - با ضد ولایت فقاهتی نشان دادند جنبش دانشجوئی به کل روحانیت دولتی و غیر دولتی این پیام را برسانند که شعار ضد فقاهتی جنبش دانشجوئی در 16 آذر 88 تنها یک شعار سیاسی بر علیه سردمداران فقاهتی حاکم بر نظام مطلقه فقاهتی نمیباشد، بلکه بیش از و حتی پیش از آن یک شعار سیاسی و اجتماعی ضد کل روحانیت میباشد که با از بین رفتن ما توسط این آلترناتیو خطرناک و حاکمیت این آلترناتیو خطرناک نه تنها دیگر جائی برای ما نمیماند، بلکه در آن صورت جائی برای شما نیز نخواهد ماند.
هرچه مستحکمتر باد پیوند جنبش دانشجویان دانشگاههای آزاد با جنبش دانشجویان دانشگاههای دولتی
خجسته باد پیوند جنبش دانشجوئی ایران با جنبش اجتماعی 22 خرداد
بر قرار باد هژمونی جنبش دانشجوئی ایران بر جنبش اجتماعی 22 خرداد
پیش به سوی برنامهای کردند پیوند عملی بین جنبش دانشجویان دانشگاههای آزاد ایران و جنبش دانشجویان دانشگاههای دولتی
پیش به سوی تشکیلاتی کردن پیوند عملی بین جنبش دانشجویان دانشگاههای آزاد و جنبش دانشگاههای دولتی
زنده باد آزادی - زنده باد عدالت - زنده باد خودآگاهی اجتماعی
سلام بر جنبش دانشجوئی - سلام بر پیشگام
پر احتزاز پرچم سازمانگرایانه حزب مستضعفین ایران در عرصه جنبش سازمانگرایانه و خودآگاهیبخش دانشجوئی ایران