ده سوال تاریخی بدون پاسخ مانده از:
نهضت تاریخی کربلائی حسین در راه معماری عاشورای حق، حریت و عدالت - قسمت آخر
سوال پنجم: چرا امام حسین در مکه حاضر به قبول استراتژی تدوین یافته چریکی و مسلحانه ابن عباس نشد و استراتژی سازمانگرایانه حزبی کوفهائی خود را بر استراتژی چریکی و مسلحانه پیشنهادی ابن عباس برتر دانست؟
آنچنانکه فوقا به اشاره رفت امام حسین پس از هجرت اولش از مدینه و اقامت چهار ماهه در مکه از جمله مواردی که در دستور کار خود قرار داده بود، جهت اتخاذ و انتخاب استراتژی مشخص برای برخورد با نظام بوسفیانی یزید مطالعه و بررسی گزارشات رسیده از سرزمینهای مسلمین و همچنین دیالوگ و بررسی استراتژیها یا تاکتیکهای پیشنهادی از طرف اندیشمندان مسلمان مستقر در مکه بود که در این رابطه از جمله گزارشات و دعوتهائی که برای امام حسین مورد توجه قرار گرفت گزارشات و دعوتهای مردم کوفه بود و از آنجائیکه کوفه در اساس یک شهر نو بنیادی بود که در زمان عمر پس از فتح ایران جهت اسکان نیروهای نظامی به خاطر نزدیکی با مرز ایران ساخته شده بود و هدف و استراتژی عمر در ساختن این شهر یک هدف نظامی صرف بود که توسط آن میخواست در هر زمانی که جهت سرکوب کودتا یا شورش در ایران نیاز فوری به نیروهای نظامی پیدا کرد، از آنجائیکه فاصله مدینه تا ایران به لحاظ مسافت زمینی دور بود و امکان فوری ارسال نیرو از مدینه برای خلیفه مسلمین مستقر در مدینه وجود نداشت، لذا عمر تصمیم به ساختن شهر کوفه به عنوان یک شهر نظامی و پادگانی گرفت تا راحتتر بتواند نیرو به طرف ایران اعزام بکند. بنابراین به لحاظ جمعیت شناسی یا جامعه شناسی شهر کوفه از اساس شهری مهاجرنشین بود که از تمامی گروههای اجتماعی عرب عربستان تا شام و بغداد در آن ساکن بودند و این شهر هیچگونه پایه تاریخی تکوینی به لحاظ اقتصادی - اجتماعی نداشت؛ لذا در همین رابطه بود که نه تثبیت فرهنگی داشتند و نه تثبیت مناسباتی و اجتماعی و نژادی و پیوسته از یک هویت سیال اجتماعی - سیاسی - اعتقادی - فرهنگی برخوردار بود، اما نکته مهمی که در رابطه با شهر کوفه قابل توجه میباشد تغییر ماهیت و موقعیت و هویت این شهر در دوران پنج ساله حکومت امام علی بود، چراکه برعکس استراتژی عمر که نسبت به کوفه یک تکیه نظامی صرف داشت، امام علی یک استراتژی سیاسی برای شهر کوفه برگزید که عبارت بود از انتخاب کوفه به عنوان پایتخت سیاسی جهان مسلمین و انتقال پایتخت از مدینه به کوفه بود. البته این استراتژی و انتخاب علی یک انتخاب پیچیده بود چراکه قطعا یک انتخاب سیاسی و تاریخی جهت مرزبندی تاریخی، سیاسی، اقتصادی و اعتقادی با شیخین و بالاخص با عثمان بود، زیرا از آنجائیکه مدینه برای محمد آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی میگوید «ایجاد یک آرمان شهر اجتماعی - تاریخی نمونه بود تا توسط آن جوامع آینده مسلمین بتوانند آرمانگرائی اجتماعی - تاریخی کنکرت خود را بر مثال و متدولوژی و نمونه، نه کپیبرداری یا عکسبرداری از آن جامعه برای ساختن جامعه خود شکل دهند»، ولی این استراتژی محمد در خصوص مدینه النبی با مرگ محمد و حاکمیت و خلافت شیخین و عثمان کاملا تغییر کرد و شیخین و عثمان بر مدینه النبی محمد یک تکیه سیاسی - اقتصادی - نظامی کردند که به علت فتوحات بی در و پیکر آنها و سرازیر شدن غنایم جنگی و اسرای جنگی به طرف مدینه ماهیت اجتماعی - طبقاتی این شهر را دگرگون کرد، بطوریکه با پیدایش طبقه جدیدی از مهاجرین و انصار محمد که همگی زائیده همین غنائم بی در و پیکر جنگی و ثروتهای باد آورده و تقسیم تبعیض آمیز و ناعادلانه آنها بود. به طوریکه تقوی و مجاهدت و خودآگاهی که معیارهای ارزشی قرآن و محمد بودند از مدینه النبی محمد رخت بر بست و به جای آن تبعیض و تکاثر و تعصب جایگزین گردید. شعار عمر در زمانیکه اسرای ایرانی وارد مدینه النبی شدن هنوز در گوش تاریخ سنگینی میکند که گفت: «ای ملت عرب به شکرانه نیل به این همه اسراء ایرانی بردههای عرب خود را آزاد کنید و بردههای ایرانی را جانشین آن سازید» و قتل عام بدون دادگاه و بدون حکم بردههای بیگناه و مظلوم ایرانی در فردای قتل عمر به دست ابو لوء لوء آسیابان ایرانی به دست عبدالله ابن عمر در شهر مدینه النبی که شهر مدینه را بدل به شهر کشتگان کرده بود، همگی دال بر این حقیقت استحاله شده هویت مدینه النبی محمد میکرد؛ لذا در این راستا بود که امام علی به محض کسب خلافت مرکز حکومت خود را از مدینه النبی به کوفه منتقل کرد تا با این انتقال این اهداف را دنبال نماید:
1 - مرزبندی سیاسی - اعتقادی - تاریخی - طبقاتی با شیخین و عثمان و طبقه جدیدی که از مهاجرین و انصار در مدینه بوجود آمده بود و جنگ اول علی یعنی جنگ با ناکثین یا جنگ جمل با این طبقه جدید بود.
2 - ایجاد مدینه العلی بر پایه شعار عدالتخواهانه به عنوان آلترناتیو مدینه النبی استحاله شده محمد توسط شیخین و عثمان.
3 - سیال و شناور بودن شخصیت و هویت مردم کوفه که باعث شکل گیری استعداد پرورش پذیری در آنها شده بود، برعکس طبقه جدید مدینه که با تثبیت شخصیت و هویت طبقاتی خود امکان هر گونه تحول طبقاتی و اجتماعی را از آنها گرفته بود.
4 - مرکزیت جغرافیای کوفه در رابطه با سرزمین پهناور مسلمانان جهت دسترسی به فریادهای عدالتخواهانه آنها و... بیشتر آمادگی داشت.
بدین خاطر بود که شهر کوفه در زمان علی تغییر ماهیت داد و در دوران پنج ساله حکومت علی، امام علی با استقرارش در کوفه کوشید که این شهر را دچار تحول اجتماعی - اعتقادی - سیاسی بکند، اما به علت شهادت زودرس امام علی در همین شهر کوفه بدست خوارج و کوتاه بودن زمان حکومت علی - که حتی به نصف زعامت محمد هم نرسید - در نتیجه علی در نیمه راه با شهر کوفه خداحافظی کرد، ولی با همه این احوال گرچه علی نتوانست به لحاظ ابژکتیوی آرمانشهر خود را در کوفه بر پا کند، از نظر سوبژکتیوی این تلاش علی بی ثمر نماند بطوریکه از بعد از شهادت امام علی همیشه کوفه از جانب باند ابوسفیانی حاکم بر مسلمین که در راس آنها معاویه قرار داشت به عنوان یکی از مراکز فتنه علوی شناخته شده بود و پیوسته سعی میکردند تحت شعار «النصر من الرعب» توسط سرکوب و رعب و قتل و کشتار کوفه را خاموش نگه دارند و در همین رابطه بود که در مکه آنچنانکه امام حسین هم انتظار آن را داشت یکی از اموری که نظر امام حسین را در تعیین استراتژی جدید به خود جلب کرد، دعوت مردم کوفه از امام حسین جهت حضور در کوفه و حرکت در جهت باز تشکیل حکومت پدرش علی در کوفه بود؛ لذا در همین رابطه بود که امام حسین که همیشه الگوی تئوریک عملیاش امام علی بود و همیشه پایه تئوریک تعیین استراتژیاش این اصل معلماش امام علی بود که: «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذالله علی العلماء الا یقاروا علی کظه ظالم و لا سغب مظلوم» تنها مسئولیت استراتژی خودش سازمانگری حضور حاضر جهت مقابله کردن با سیری ظالم و گرسنگی مظلوم تعریف میکرد و باز در این رابطه بود که امام حسین هرگز استراتژی خود را بر پایه کسب خلافت از دست رفته خود یا کسب ولایت و امامت خود بر مسلمین تعریف نمیکرد، لذا زمانی که در مکه با مطالعه دعوت سی هزار نفری مردم کوفه، دعوت مردم کوفه از خود را دال بر حضور الحاضر جهت سازمانگری دانست و بر پایه این اندیشه استراتژی کوفهای خود را تعریف کرد و فورا مسلم بن عقیل را جهت آماده کردن تمهیدات اولیه ماموریت رفتن به کوفه داد و در این اعتقاد خود آنچنان محکم بود که پس از اینکه دو همراه مسلم در مسیر کوفه به علت گم کردن راه و گم شدن در بیابانها از تشنگی مردند - مسلم این موضوع را طبق دیدگاه عرب آن زمان که بر پایه فال و تفعل تکیه میکردند - این امر را حمل بر شومی استراتژی کوفه تعبیر کرد، لذا نمایندهای نزد امام حسین فرستاد تا با طرح قضیه کشته شدن همراهان و شوم بودن استراتژی کوفه از امام اذن بازگشت به مکه را بگیرد، اما امام حسین زمانی که موضوع را از زبان فرستاده مسلم شنید در پاسخ به مسلم بن عقیل پیغام فرستاد و گفت که «ما اهل بیت به فال و تفعل اعتقادی نداریم لذا به راهت ادامه بده و خود را به کوفه برسان» اما نکتهای که در همین جا به عنوان یک سوال فربه و راه گشا مطرح میشود برخورد امام حسین در مکه پس از اتخاذ استراتژی کوفهای خود با استراتژی پیشنهادی ابن عباس بود، چرا که ابن عباس پسر عموی امام حسین از جمله اندیشمندان بزرگ جهان مسلمین در آن شرایط تاریخی در مکه به سر میبرد و در مدت چهار ماهی که امام حسین در مکه اقامت داشت مشغول تدوین استراتژی خویش بود. ابن عباس هم سعی میکرد پا به پای تلاش امام حسین ایشان را در این هدف یاری کند که ماحصل این تلاش موازی و پارالل امام حسین و ابن عباس در جهت تدوین این استراتژی تاریخی به خاطر اینکه متریال خام تدوین استراتژی از نگاه امام حسین با ماتریال خام از نگاه ابن عباس متفاوت بود، بدین صورت از نگاه امام حسین با توجه به مبانی تئوریک استراتژی که امام حسین (آنچنانکه در تفسیر «لولا حضور الحاضر و...» خطبه 3 - نهج البلاغه گفتیم) از پدرش امام علی آموخته بود مبانی تئوری استراتژی باید بر پایه قیام و درخواست تودهها و نیاز به اقدام عملی سازمانگرایانه تودهها باشد، در صورتی که از نگاه ابن عباس مبانی تئوریک استراتژی عبارت بودند از:
1 - پایداری ایمان تودهها؛
2 - دراز مدت بودن مبارزه؛
3 - انجام مبارزه مسلحانه و قهر آمیز چریکی؛
4 - کوهستانی بودن منطقه جهت انجام مبارزه درازمدت چریکی و...؛
و لذا بر پایه این دوگانگی مبانی تئوریک تدوین استراتژی بود که باعث گردید که بالاخره بین استراتژی تدوینی ابن عباس که بر پایه مبارزه مسلحانه چریکی و درازمدت استوار بود با استراتژی سازمانگرایانه حزبی کوفهای امام حسین، یک اختلاف عمیق بوجود بیاید به این دلیل که استراتژی ابن عباس بر پایه حرکت چریکی و قهرآمیز و مسلحانه تدوین گردید که بهترین جغرافیای اقلیمی و انسانی جهت انجام این استراتژی از نظر ابن عباس یمن بود، چراکه هم به لحاظ کوهستانی بودن منطقه یمن و هم به لحاظ پایدار بودن هویت اعتقادی مردم یمن به امام علی و امام حسین، ابن عباس در استراتژی پیشنهادی خود ضمن رد استراتژی کوفهای امام حسین معتقد بود که به علت سیال بودن هویت اجتماعی و اعتقادی و طبقاتی مردم کوفه که قبلا ذکرش رفت، این مردم مستعد تکیه استراتژیک نمیباشند و قطعا در اثر فشار سیاسی - اجتماعی - نظامی - پلیسی بنی امیه تسلیم نظام بوسفیانی خواهند شد و دعوت خود را پس میگیرند. اما مردم یمن دارای ثبات اعتقادی به شیعه علی میباشند و تا آخرین رمق از تو حمایت خواهند کرد و هرگز تسلیم رعب بنی امیه نخواهند شد مضافا بر اینکه با تکیه بر حرکت قهرآمیز و مسلحانه و چریکی در یمن مبارزه مسلحانه و قهرآمیز به صورت درازمدت با بنی امیه در میآید که شرایط پیروزی بر بنی امیه را بیشتر فراهم میکند. امام حسین ضمن رد این استراتژی مدون چریکی و مسلحانه و قهرآمیز و یمنی ابن عباس استراتژی سازمانگرایانه حزبی کوفهای خود را به ابن عباس عرضه کرد که ابن عباس نسبت به پذیرش استراتژی کوفهای امام حسین امتناع کرد و به همین خاطر هم بود که ابن عباس امام حسین را در حرکت به کوفه همراهی نکرد و در همان مکه باقی ماند ولی از آنجائیکه به علت:
1 - حاکمیت ابن زیاد بر کوفه و استقرار رعب و خشونت بر کوفه؛
2 - قتل و شهادت مسلم بن عقیل نماینده سیاسی امام حسین و کلیه همراهان او؛
3 - آگاهی ابن زیاد به حرکت حسین به طرف مکه و مقابله کردن با این حرکت حسین قبل از ورود به کوفه تحت فرماندهی عمربن سعد؛
4 - تحمیل جنگ و حرکت قهرآمیز بر حسین توسط حر فرمانده اعزامی عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه، استراتژی کوفهای امام حسین به شکست منتهی شد و به جای استراتژی انتخابی سازمانگرایانه حزبی کوفهای امام حسین، استراتژی دفاعی قهرآمیز کربلا و عاشورا از طرف جناح حر، عمر بن سعد، ابن زیاد بر امام حسین تحمیل گردید.
اما بزرگترین سوالی که در رابطه با استراتژی دفاعی و قهرآمیز و تحمیلی عاشورائی حسین در قیاس با استراتژی تهاجمی و قهرآمیز و درازمدت و چریکی و یمنی ابن عباس در همین جا مطرح میشود و در این مدت 1400 ساله بعد از عاشورای حسین هنوز برای خود پاسخی پیدا نکرده است این سوال فربه و عظیم و بزرگ تاریخی میباشد که: چرا امام حسین در روز عاشورا در آخرین ساعات جنگ خود با رژیم جنایت زمانی که تقریبا تمامی اصحابش شهید شده بودند و یک تنه در میدان مقاومت میکرد به یکباره در زمانی که احساس کرد لشکر عمر سعد به خاطر تیر خوردن امام حسین و فرو افتادن حسین از اسبش دیگر توان دفاع از خیام اهل بیت را ندارد، حمله به خیام حسین را شروع کردند در این زمان بود که حسین بر روی زانوهای خود نشست و در زمانی که به شدت از بدنش خون میریخت خطاب به سپاه در حال حرکت عمر سعد گفت: «ویلکم یا شیعه آل سفیان - وای بر شما ای شیعه آل سفیان[1]»
سوال ششم: چرا امام حسین در این آخرین کلام تاریخی خود شیعیان کوفهای علی را با لقب شیعیان بوسفیانی خطاب میکند؟
سوال هفتم: چرا امام حسین در این آخرین کلام و پیام تاریخی خود بازگشت به تحلیل اجتماعی ابن عباس در باب مردم کوفه میکند و با کلمه مرحبا از ابن عباس تقدیر می کن؟
سوال هشتم: آیا بازگشت امام حسین در آخرین لحظات مقاومت در عرصه استراتژی تحمیلی عاشورا به تحلیل اجتماعی ابن عباس در باب مردم کوفه، یک بازگشت استراتژئی به ابن عباس بود یا یک بازگشت فقط تحلیلی اجتماعی که ابن عباس از بی ثباتی مردم کوفه کرده بود؟
سوال نهم: چرا حسین در آخرین لحظه مقاومت استراتژی تحمیلی عاشورائی خود که فقط روی زانوهایش تکیه کرده بود و توان ایستادن بر روی پاهایش را نداشت، اصل آزادگی و حریت انسانی را بر اصل اعتقاد دینی و اعتقاد معادی برتری داد؟
سوال دهم: چرا با وجود استراتژی تحمیلی ابژکتیوی عاشورا بر حسین که یک استراتژی قهرآمیز و مسلحانه بود، امام حسین تا آخرین دقایق مقاومت در عرصه سوبژکتیوی و شعارهای خود حتی برای یک مرتبه هم شعار سرنگونی بنی امیه و شعار آنتاگونیستی نداد و تمامی شعارهایش بر پایه استراتژی کوفهای قبلی خود بود که همگی در جهت ایجاد خودآگاهی اعتقادی، خودآگاهی اجتماعی، خودآگاهی سیاسی و خودآگاهی انسانی - تاریخی استوار بود؟
شعارهای حسین در عرصه استراتژی تحمیلی عاشورا عبارت بودند از:
1 - «الا ترونی آن الحق لا یعمل به و آن الباطل لا یتنهی - ای مردم، آیا نمیبینید که نظام بوسفیانی به حق عمل نمیکند و از باطل نهی نمینماید؟»
2 - «انی لا اری الموت الا سعاده ولاحیات مع الضالمین الا برمی - برای من مرگ قاهر سعادت است آنچنانکه حیات مقهور ذلت است.»
3 - «هیهات من الذله - ما کجا و پذیرش ذلت کجا؟»
4 - «هل من ناصر ینصرنی؟ آیا یاری کننده دیگری در زمین برای حسین وجود دارد؟»
5 - «ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احرا فی دیناکم - اگر دین ندارید و اگر به معادی اعتقاد ندارید آزاده باشید.»
برافراشته باد پرچم سازمانگرایانه حزبی استراتژی کوفهای حسین
در احتزاز باد پرچم آزادیخواهانه استراتژی عاشورائی حسین
زنده باد دعوت به ادامه مبارزه حسین در عرصه استراتژی تحمیلی و دفاعی عاشورائی
سرفراز باد شعار حق طلبانه استراتژی سازمانگرایانه حزبی کوفهای حسین
پاینده باد نبرد عدالتخواهانه و تاریخی استراتژی سازمانگرایانه کوفهای حسین
در احتزاز باد پرچم هل من ناصرینصرنی؟ استراتژی سازمانگرایانه کوفهای حسین
پر رهرو باد مسیر سازش ناپذیر استراتژی سازمانگرایانه کوفهای حسین
زنده باد راه تاریخی عدالت
زنده باد راه تاریخی حریت
زنده باد راه تاریخی خودآگاهی اعتقادی - اجتماعی خلقها
پیش به سوی استراتژی اقدام سازمانگرانه حزبی کوفهای حسین
پیش به سوی برپایی استراتژی کوفهائی حسین در عرصه استراتژی عاشورای او
پیش به سوی برپائی مدینه النبی یا آرمانشهری محمد پیامبر آگاهی - آزادی و عدالت
پیش به سوی برپائی مدینه العلی بر پایه عدالت - آزادی و انسان
پیش به سوی برپائی مدینه الحسین بر پایه حق - حریت و عدالت
زنده باد عاشورا - زنده باد حریت - زنده باد عدالت - زنده باد انسانیت - زنده باد حقیقت
زنده باد کربلا فرقان تاریخی حق و باطل
زنده باد محمد پرچمدار تاریخی رهائیبخش انسانیت
زنده باد علی پرچمدار تاریخی عدالت
زنده باد عباس پرچمدار تاریخی ایمان و ایثار
زنده باد زینب پرچمدار تاریخی پیام - خودآگاهی و عزت
زنده باد حسین پرچمدار تاریخی حق - حریت و عدالت
پایان
[1] . با اینکه امام حسین به خوبی میدانست که سی هزار نفری که لشکر عمر سعد را تشکیل میدهند همگی کوفهای و همگی از شیعیان علی هستند و همانهائی هستند که به امام حسین نامه نوشتند و از او جهت ورود به کوفه دعوت و بیعت کرده بودند و همگی آنچنانکه امام باقر میگفت «به قصد قربه الی الله در کربلا جمع شدند تا خون حسین و اهل بیتش را بریزند» و به همین خاطر هم بود که شعار عمر سعد جهت شروع جنگ در روز عاشورا این بود، خطاب به لشکرش: «یا خیل الله ارکبی و ابشری بالجنه - ای سپاه خدا بتازید بر حسین و اهل بیتش تا شما را بشارت به جنت بدهم» و بعد از این بود که امام حسین کلام تاریخی خود را در رابطه با استراتژی ابن عباس بدین صورت مطرح کرد، مرحبا به ابن عباس: «...ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احرا فی دیناکم - مرحبا به ابن عباس که تمامی این عهد شکنی و پیمان شکنی شما را از قبل پیش بینی کرده بود، ای مردم کوفه اگر دین ندارید و اگر به معاد اعتقاد ندارید بکوشید انسانهای آزاده باشید.