پاسخ به سؤال‌های رسیده – سؤال پانزدهم

 «دموکراسی – سوسیالیستی» چیست؟ - قسمت سوم

 

و باز در همین رابطه بوده است که در 8 سال گذشته حیات سیاسی – اجتماعی (نشر مستضعفین ایران به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) این ارگان پیوسته تلاش کرده است تا سه وظیفه تئوریک در دستور کار خود قرار دهد:

الف - تبیین فلسفی و تاریخی و اجتماعی دگرگونی تاریخ بشر از آغاز تکوین تاریخ الی الان در چارچوب مبارزه طبقاتی توسط تاریخی و اجتماعی کردن مبارزه طبقاتی بشر بر پایه سه مؤلفه قدرت اقتصادی و قدرت سیاسی و قدرت مذهبی و معرفتی و در کادر دیسکورس منظومه معرفتی اسلام تطبیقی معلم کبیرمان شریعتی.

ب - تحلیل نابرابری‌های طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در چارچوب «مناسبات ضد انسانی تولیدی حاکم بر تاریخ بشر» به خصوص تحلیل نابرابری‌های فوق در عرصه مناسبات سرمایه‌داری و با تاسی از معلم کبیرمان شریعتی «مطرح کردن سرمایه‌داری به‌عنوان عمده‌ترین مانع تکامل انسانی و اجتماعی و تاریخی جامعه ایران و بشر امروز.»

ج - تبیین «پروژه رهائی‌بخش» برای بشر امروز و جامعه ایران در کادر تعریف و تبیین دموکراسی – سوسیالیستی و دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین و سازماندهی و سازمان‌گری جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین و جایگزین کردن اسلام بازسازی شده تطبیقی اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین، به جای اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی حاکم بر جامعه ایران.

باری به همین دلیل داوری نهائی نشر مستضعفین ایران به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این امر قرار دارد که؛ تا زمانیکه نتوانیم در چارچوب یک نبرد درازمدت تئوریک و فرهنگی و نظری و ایدئولوژیک، اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی را توسط اسلام بازسازی شده اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین در ذهنیت عام مردم ایران انقلاب فرهنگی ایجاد نمائیم، هرگز نخواهیم توانست آنچنانکه فوکو و شریعتی می‌گوید به انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی و انقلاب اقتصادی در جامعه ایران دست پیدا کنیم. لذا به همین دلیل است که در رویکرد و استراتژی جنبش ارشاد شریعتی «تنها انقلاب فرهنگی و نجات اسلام قبل از نجات مسلمین در جامعه ایران می‌تواند بسترساز انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی و انقلاب اقتصادی و جنبش دموکراسی – سوسیالیستی و نهادینه کردن جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین بشود.»

شعار «اسلام منهای روحانیت» معلم کبیرمان شریعتی چیزی جز تبیین همین «استراتژی تقدم انقلاب فرهنگی (توسط استحاله اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی به اسلام بازسازی شده اقبال و شریعتی و آرمان مستضعفین) بر انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی و انقلاب اقتصادی نیست». همچنین انتقاد شریعتی از انقلاب مشروطیت در مقایسه با انقلاب کبیر فرانسه و فتوائی خواندن انقلاب مشروطیت به‌عنوان ضعف اصلی و عامل شکست آن انقلاب، همه دال بر همان رویکرد شریعتی نسبت به «استراتژی درازمدت تقدم انقلاب فرهنگی بر انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی و انقلاب دموکراتیک و انقلاب سوسیالیستی» در جامعه ایران توسط جایگزین کردن اسلام تطبیقی بازسازی شده به جای اسلام فقاهتی حاکم می‌کند.

2 - دومین عامل امکان بازتولید استبداد در تاریخ ایران حاکمیت مناسبات زمین‌داری پیشاسرمایه‌داری در چارچوب شیوه تولید آسیائی و حاکمیت مناسبات سرمایه‌داری رانتی و نفتی و کمپرادور در چارچوب پروژه شاه – کندی در بیش از نیم قرن گذشته بوده است که همه این مناسبات عقب‌مانده و بیمار باعث گردیده است تا برعکس اروپا و جوامع متروپل سرمایه‌داری «جامعه ایران نتواند فردگرائی تاریخی خود را در چارچوب پروسس تولیدی و اقتصادی به روحیه جمعی بدل سازد». در نتیجه همین سترون بودن مناسبات گذشته تولیدی حاکم بر جامعه ایران باعث گردیده است تا خروجی نهائی هزاران ساله مناسبات عقب‌مانده اقتصادی و تولیدی برای جامعه امروز ایران، تکوین حاشیه‌نشینان بیش از 18 میلیون نفری امروز کلان شهرهای ایران بشود. همان حاشیه‌نشینانی که امروز به‌عنوان مشکل اصلی و عمده اجتماعی و سیاسی جامعه ایران می‌باشند و در طول 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی از بهمن 57 تاکنون پیوسته به‌عنوان عامل تثبیت کننده رژیم مطلقه فقاهتی و عامل تغییر جنگ جناح‌های درونی رژیم مطلقه فقاهتی و سرانگشتان بازوی سرکوب رژیم مطلقه فقاهتی و عامل تکوین جنبش‌های اجتماعی فاشیستی، در خدمت تثبیت رژیم مطلقه فقاهتی و بستر ظهور هیولای پوپولیسم در دولت نهم و دهم رژیم مطلقه فقاهتی و عامل به حاشیه رانده شدن جنبش کارگری و طبقه کارگران ایران در 39 سال گذشته و عامل شکست جریان به اصطلاح اصلاح‌طلبان زرد درونی رژیم مطلقه فقاهتی در دولت هفتم و هشتم سید محمد خاتمی و عامل عدم توان جنبش سبز جهت سازماندهی و تشکیلات در راستای یک مبارزه درازمدت سیاسی و اجتماعی و عامل تشکیلات‌گریزی و تشکیلات‌ناپذیری جامعه ایران در این شرایط و عامل ضعف اجتماعی جامعه ایران جهت نهادینه کردن جامعه مدنی جنبشی و عامل عمده شدن مؤلفه فقر اقتصادی در برابر مؤلفه‌های نابرابری‌های سیاسی و اقتصادی و طبقاتی و حقوقی و قومی و فرهنگی و مذهبی امروز جامعه ایران و عامل ناموزون در ساختار طبقاتی در بیش از نیم قرن گذشته (یعنی از زمان رفرم شاه – کندی تاکنون در جامعه ایران) و عامل رادیکالیزه و آنتاگونیست و قهرآمیز شدن هر گونه مبارزه درازمدت دموکراتیک و عامل متصلب شدن سنت خرافاتی و مذهبی و فقاهتی در جامعه ایران می‌باشند.

در این رابطه سوالی که در این جا مطرح می‌شود اینکه حاشیه‌نشینان بیش از 18 میلیون نفری کلان شهرهای ایران دارای چه خودویژگی‌های فرهنگی و مذهبی و روان‌شناسی و جامعه‌شناسی و طبقاتی و تاریخی می‌باشند که می‌توانند این همه آسیب و آفت در جامعه امروز ایران بازتولید نمایند؟

برای پاسخ به این سؤال باید مطرح کنیم که بزرگترین خودویژگی روان‌شناسی اجتماعی این بزرگترین گروه اجتماعی جامعه ایران همان «روحیه فردگرایانه» این گروه بزرگ اجتماعی می‌باشد که همه مولود مناسبات عقب‌مانده پیشاسرمایه‌داری هستند. در نتیجه همین روحیه فردگرایانه این گروه بزرگ اجتماعی باعث گردیده است تا تشکیلات‌گریزی و حرکت اتمیزه به‌صورت یک اپیدمی در حرکت اجتماعی و سیاسی و طبقاتی آنها پیوسته بازتولید شود.

آنچنانکه بزرگ‌ترین مشکل مبارزه طبقاتی و سیاسی و اجتماعی این گروه عظیم اجتماعی جامعه ایران «حرکت توده‌وار و بی‌شکل و سازمان‌نیافته و اتمیزه» آن‌ها می‌باشد و همین آفت توده‌وار و بی‌شکل و غیر سازماندهی شده این گروه اجتماعی است که باعث گردیده است تا در طول بیش از نیم قرنی که از عمر آن‌ها می‌گذرد، بهترین ابزار جهت استخدام برای اصحاب سه مؤلفه‌ای قدرت حاکم در جامعه ایران و بهترین بستر جهت بازتولید استبداد بشوند.

آنچنانکه دیدیم در پروسس تکوین انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران در سال‌های 56 و 57 این گروه بزرگ بی‌شکل و توده‌وار و اتمیزه حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران بودند که روحانیت میراث‌خوار و موج‌سوار و از راه رسیده و فرصت‌طلب و قدرت‌طلب و هژمونی‌طلب فقاهتی را بر دوش گرفتند و با سرنگون کردن رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی بر کرسی سه مؤلفه‌ای قدرت سوار کردند و سپس با حمایت از روحانیت فقاهتی بود (که ابتدا توسط بیش از 30 هزار مسجد و تکیه و حسینیه در کشور و بعداً توسط تشکیلات پادگانی سپاه و بسیج توانستند این توده اتمیزه و بی‌شکل را حول هژمونی خود سازماندهی نمایند)، که رژیم مطلقه فقاهتی با سرکوب خونین و نسل‌کشی سیاسی و بازتولید خشن‌ترین استبداد تاریخ ایران و قلع و قمع تمامی آزادی‌های مدنی و سیاسی و اجتماعی توانست استبداد صغیر سال‌های 59 و 60 را بدل به استبداد کبیر 39 سال گذشته بکنند.

برعکس انقلاب مشروطه که مشروطه‌خواهان بر مشروعه‌خواهان مرتجع فقاهتی تحت هژمونی شیخ فضل الله نوری پیروز شدند، در انقلاب ضد استبدادی بهمن 57 از بعد از شکست این انقلاب این مشروعه‌خواهان مرتجع فقاهتی سیاه و سفید و بنفش و سبز هستند که بر مشروطه‌خواهان پیروز شده‌اند و جوی خونی که از 30 خرداد سال 60 تا تابستان 67 و الی الان در جامعه ایران جاری و ساری گردیده است، هزینه‌ای است که جامعه نگون‌بخت ایران به خاطر حمایت حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران از رژیم مطلقه فقاهتی پرداخت کرده است.

استمرار جنگ خانمان‌سوز رژیم مطلقه فقاهتی با رژیم توتالیتر صدام حسین در عراق به خصوص از خرداد 61 و از بعد از آزاد سازی خرمشهر و ورود نیروهای نظامی رژیم مطلقه فقاهتی به خاک عراق تحت شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و شعار «راه قدس از کربلا می‌گذرد» معلول حمایت حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران از سیاست جنگ‌طلبانه و اشغال‌گرایانه رژیم مطلقه فقاهتی بوده است.

باری آنچه که می‌توان به‌عنوان آفت اساسی گروه عظیم حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران مطرح کرد «همان روحیه فردگرایانه مولود مناسبات عقب‌مانده پیشاسرمایه‌داری و اسلام فقاهتی و روایتی می‌باشد که به علت رانتی و وارداتی و نفتی و تزریق از بالای مناسبات سرمایه‌داری توسط رفرم شاه – کندی در دهه 40 متاسفانه این روحیه فردگرایانه مناسبات پیشاسرمایه‌داری و اسلام فقاهتی و روایتی حاشیه‌نشینان کلان شهرهای ایران نتوانست در عرصه تولید اجتماعی و صنعتی سرمایه‌داری بدل به روحیه اجتماعی بشود

بر این مطلب بیافزائیم که در مغرب زمین و کشورهای متروپل جهان سرمایه‌داری به علت اینکه روحیه فردگرایانه مناسبات زمین‌داری و فئودالیسم این جوامع توانستند در عرصه پروسس سرمایه‌داری صنعتی و سرمایه‌داری تولیدی و تولید اجتماعی بدل به روحیه اجتماعی گردند، با پرولتریزه شدن مهاجرین روستاها شرایط جهت بازتولید استبداد و فاشیسم به‌صورت اجتماعی فروکش کرد. هر چند که فاشیسم و استبداد در این جوامع توانستند از طریق پیدایش امپریالیسم در عرصه بهره‌کشی نظام سرمایه‌داری به‌صورت موقت در این جوامع ظهور پیدا کنند.

بنابراین آنچه می‌توان در خصوص فاز اول پلاتفرم دموکراسی – سوسیالیستی مورد ادعای نشر مستضعفین به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مطرح کرد (یعنی فاز دموکراسی برای سوسیالیسم یا دموکراسی برای حکومت مردم بر مردم توسط مردم) عبارتند از:

اولاً از آنجائیکه این دموکراسی از طریق جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین نهادینه می‌گردد یک «دموکراسی مشارکتی» می‌باشد نه «دموکراسی نمایندگی».

ثانیاً این دموکراسی به خاطر چارچوب جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، یک «دموکراسی مستقیم» می‌باشد نه یک «دموکراسی غیر مستقیم».

ثالثاً مبانی ساختاری این دموکراسی مشارکتی و مستقیم عبارتند از:

1 - شوراهای فراگیر تکوین یافته از پائین (نه شوراهای زرد تزریق یافته از بالائی‌های قدرت).

2 - جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که در چارچوب نهادینه شدن از پائین و قاعده جامعه مرتب هم رشد می‌کنند.

3 – جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، می‌باشند.

به همین دلیل فاز اول دموکراسی برای سوسیالیسم و پلاتفرم سوسیال – دموکراسی نشر مستضعفین (به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران)، یک «دموکراسی مشارکتی و مستقیم وشو رائی و جنبشی و مدنی می‌باشد نه دموکراسی غیر مستقیم احزاب و نماینده‌ها و نخبه‌های جامعه ایران

رابعاً این دموکراسی یک دموکراسی مردمی است که از پائین به‌طرف بالا نهادینه می‌شود نه دموکراسی زردی که از بالا به‌صورت یکطرفه به جامعه تزریق می‌گردد.

خامسا آزادی در دو مؤلفه آزادی منفی و آزادی مثبت یا «آزادی از» و «آزادی برای» در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی نشر مستضعفین ایران (به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران)، یکی از میوه‌های شجره طیبه دموکراسی سوسیالیستی می‌باشد نه اینکه همه میوه‌ها و یا تنها میوه این شجره باشد. میوه‌های دیگر این دموکراسی جدای از آزادی عبارتند از: «پلورالیزم سیاسی و پلورالیزم اجتماعی که مولود پلورالیزم دینی و فرهنگی می‌باشند» و «نهادینه شدن جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین» و «شوراهای نهادینه شده از پائین به بالا» و «پیوند بین جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران» و «دموکراسی مشارکتی و مستقیم و بی‌واسطه» و غیره می‌باشند.

ادامه دارد