پاسخ به سؤال‌های رسیده – سؤال پانزدهم

 «دموکراسی – سوسیالیستی» چیست؟ - قسمت چهار

 

مضافاً اینکه در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی نشر مستضعفین ایران (به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران)، حتی خود آزادی منهای تقسیم‏بندی آن به «آزادی منفی» و «آزادی مثبت» یا «آزادی از» و «آزادی برای» به سه شاخه دیگر تقسیم می‌شوند که عبارتند از:

1 - آزادی‌های اجتماعی.

2 – آزادی‏های مدنی.

3 - آزادی‌های سیاسی.

پر پیداست که در رویکرد نشر مستضعفین ایران (به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) آرایش این سه مؤلفه آزادی در عرصه «پلاتفرم و استراتژی» دارای اهمیت وافری می‌باشد. در این رابطه است که «آزادی‌های مدنی و سیاسی در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی نشر مستضعفین ایران بر آزادی‌های اجتماعی اولویت زمانی» دارند. به عبارت دیگر «در رویکرد دموکراسی سوسیالیستی نشر مستضعفین آزادی‌های اجتماعی در چارچوب آزادی‌های سیاسی و آزادی‌های مدنی تعریف می‌شوند نه بالعکس». برای همین است که به‌عنوان مثال حتی در جوامع متروپل سرمایه‌داری این آرایش بالاجبار رعایت می‌گردد. آنچنانکه امروز شاهدیم در کشور آمریکا به‌عنوان دژ کاپیتالیسم «آزادی‌های مدنی بر آزادی‌های سیاسی» غلبه دارند و آزادی‌های اجتماعی مثل آزادی سقط جنین و غیره در چارچوب همین آرایش آزادی‌های مدنی و سیاسی تعریف می‌گردند. در صورتی که برعکس در جوامع متروپل سرمایه‌داری در اروپا این «آزادی‌های سیاسی است که بر آزادی‌های مدنی غلبه دارند». به همین دلیل است که امروزه مشاهده می‌کنیم که مثلاً در انگلستان اعتصاب کارگران به‌عنوان یک جرم تلقی می‌گردد، در صورتی که در فرانسه اعتصابات کارگری به‌عنوان یک حق و حقوق برای کارگران فرانسوی تعریف می‌گردد.

سادساً در دموکراسی – سوسیالیستی جامعه از حقوق دو مؤلفه‌ای برخوردار می‌باشند:

1 - حق برابری.

2 - حق آزادی.

 

و در راستای «حق برابری» است که سه نوع ستم اجتماعی به چالش کشیده می‌شوند که عبارتند از:

1 - ستم طبقاتی.

2 - ستم ملی.

3 - ستم جنسیتی (که همگی مولود مناسبات فاسد سرمایه‌داری می‌باشند).

 

«حق آزادی» در چارچوب دموکراسی سوسیالیستی همان سه مؤلفه؛

1 - آزادی مدنی.

2 - آزادی سیاسی.

3 - آزادی اجتماعی می‌باشند که فوقا ذکرش رفت.

بنابراین «دموکراسی سوسیالیستی در چارچوب حق آزادی و حق برابری قربانی نمی‌شود» آنچنانکه «در چارچوب حق برابری، حق آزادی سه مؤلفه‌ای فوق هم قربانی نمی‌گردند.»

سابعاً در دموکراسی – سوسیالیستی از آنجائیکه «دموکراسی در عرصه سوسیالیست معنی و تعریف می‌شود و سوسیالیست در کادر دموکراسی و هر دو اینها - چه دموکراسی و چه سوسیالیست - صورت مشارکتی و شورائی و مستقیم دارند»، همین امر باعث می‌گردد تا «دینامیزم جامعه هرگز متوقف نشود و هر گونه حرکت تحول‌خواهانه‏ای در این رویکرد، صورت درونی و از پائین به بالا داشته باشد و سازمان‌گری در جامعه - به جای شکل هرمی و از بالا به پائین- صورت موازی و افقی و از پائین به بالا داشته باشد» و از آنجائیکه «پلورالیزم سیاسی و پلورالیزم اجتماعی مولود پلورالیزم دینی و فرهنگی» می‌باشد، سه مؤلفه پلورالیزم دینی یا فرهنگی و پلورالیزم سیاسی و پلورالیزم اجتماعی به‌صورت «پلورالیزم پایدار» می‌توانند در چارچوب رویکرد دموکراسی – سوسیالیستی بسترساز اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت یعنی قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت مذهبی و معرفتی گردند.

یادمان باشد که سوسیالیسم در عرصه مدل دموکراسی سوسیالیستی همان «اجتماعی کردن سه مؤلفه قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی و مذهبی» می‌باشد. در نتیجه به این دلیل است که «پلورالیزم در عرصه قدرت سه گانه فوق - چه پلورالیزم سیاسی باشد و چه پلورالیزم اجتماعی و چه پلورالیزم دینی یا فرهنگی یا معرفتی- خود توسط اجتماعی کردن قدرت سه مؤلفه‌ای حاصل می‌گردند. یعنی مولود دیالکتیکی (نه خطی و یکطرفه) فوق هم «نقش ولد دارد و هم نقش والد» و به همین دلیل است که می‌توانیم داوری کنیم که «پلورالیزم که خود میوه دموکراسی می‌باشد در مرحله دیگر بسترساز و عامل اعتلاء بخش دموکراسی و سوسیالیسم» نیز می‌باشد. و به همین دلیل آنچنانکه بدون پلورالیزم فرهنگی و دینی امکان پلورالیزم سیاسی و اجتماعی نیست، بدون پلورالیزم سیاسی و اجتماعی پلورالیزم دینی و فرهنگی نمی‌تواند در جامعه صورت پایه‌داری به خود بگیرد.

ثامناً در مدل دموکراسی – سوسیالیستی استبداد دیگر در جامعه قدرت بازتولید پیدا نمی‌کند، چراکه آنچنانکه هانا ارنت می‌گوید: «عامل باز تولید استبداد فقدان نهادهای پاسخگو در برابر نهادهای مافوق می‌باشد». پر واضح است که در چارچوب مدل دموکراسی سوسیالیستی از آنجائیکه رکن‌های دموکراسی سوسیالیستی عبارتند از:

1 - جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین.

2 - شوراهای موازی و افقی تشکیل یافته از پائین به بالا.

3 - دموکراسی مشارکتی و مستقیم (نه دموکراسی نمایندگی توسط احزاب و انجمن‌ها و دموکراسی عبارت است از حکومت مردم بر مردم توسط مردم)، همین امر باعث می‌گردد تا استبداد دیگر در چنین جوامعی قدرت بازتولید نداشته باشد و نهادهای مدیریتی در عرصه این دموکراسی سوسیالیستی نسبت به هم دیگر پاسخگو باشند.

فاز «سوسیالیست برای دموکراسی»: فونکسیون مثبت سوسیالیسم برای دموکراسی در مدل (اجتماعی – سیاسی – اقتصادی) دموکراسی – سوسیالیستی در زمانی مشخص و قابل تبیین و تعریف می‌باشند که ما در باب امکان رهائی انسان و اجتماع خودبنیاد سخن بگوئیم و کار سوسیالیسم در مدل دموکراسی سوسیالیستی تبیین پروژه رهائی‌بخش انسان و جامعه انسانی باشد، زیرا در رابطه با تبیین پروژه رهائی‌بخش انسان و جامعه انسانی است که در رویکرد نشر مستضعفین ما به «عدالت و سوسیالیسم» می‌رسیم. یعنی تنها توسط عدالت در عرصه‌های مختلف اعم از؛ عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی و عدالت حقوقی و عدالت جنسیتی و عدالت ملی و عدالت طبقاتی و عدالت آموزشی و غیره است که انسان و جامعه انسانی امکان رهائی پیدا می‌کند.

به همین دلیل «عدالت و سوسیالیست» در مدل دموکراسی سوسیالیستی به‌صورت «پروژه انسانی» مورد مطالعه قرار می‌گیرند، نه به‌صورت «پروژه صرف اقتصادی و اکونومیک». همین «جوهر انسانی» سوسیالیست در مدل دموکراسی – سوسیالیستی است که باعث می‌گردد تا پروژه رهائی انسان و جامعه انسانی به‌صورت حقی و حقوقی مورد مطالعه و تعریف قرار گیرند، نه به‌صورت تکلیفی و تقلیدی و تعبدی (آنچنانکه اسلام فقاهتی تعریف می‌نماید). بنابراین با توجه به موارد فوق در آنچه که در تبیین دموکراسی سوسیالیستی می‌توانیم به‌صورت فرموله شده بگوئیم اینکه:

1 - در پاسخ به این سؤال که چرا در برابر ترم‏های «سوسیالیسم» و «سوسیال دموکراسی» ما بر «دموکراسی سوسیالیستی» تکیه می‏نمائیم؟ باید بگوئیم که در رویکرد ما «دموکراسی به حکومت مردم بر مردم توسط مردم تعریف می‌شود و دموکراسی فقط محدود به عرصه سیاسی و شکل حکومتی نمی‌شود، بلکه به عرصه‌های اقتصادی و معرفتی قابل تعمیم می‌باشد» (بطوریکه می‌توانیم سوسیالیسم را به دموکراسی اقتصادی و پلورالیسم معرفتی را به دموکراسی معرفتی نیز تعریف نمائیم). به همین دلیل «دموکراسی اعم از سوسیالیسم» می‌باشد و به همین دلیل معتقدیم که باید به جای ترم «سوسیال دموکراسی» یا «سوسیال دموکراتیک» از «دموکراسی – سوسیالیستی» استفاده بشود. مضافاً بر اینکه پسوند سوسیالیستی برای دموکراسی در مدل دموکراسی – سوسیالیستی خود جوهر سوسیالیست را که دموکراسی در سه مؤلفه آن می‌باشد تبیین و تعریف می‌نماید.

2 - منهای تعریف و عنوان و قالب در ترم دموکراسی – سوسیالیستی آنچه در این مدل اجتماعی – سیاسی – اقتصادی قابل اهمیت می‌باشد جوهر تبیین تاریخی و اجتماعی و سیاسی این مدل می‌باشد. زیرا:

اولاً این مدل در تبیین تاریخ بشر از آغاز الی الان بر «مبارزه طبقاتی» تکیه می‌کند و «دینامیزم تاریخ بشر» را بر پایه مبارزه طبقاتی به‌صورت دیالکتیکی تعریف می‌نماید. هر چند که در این رابطه به نفی دینامیزم برونی به‌صورت شرط (نه اساس) نمی‌پردازد.

ثانیاً این مدل در چارچوب دو جنبش عدالت‌خواهانه و آزادی‏طلبانه با اولویت و تعمیم جنبش عدالت‌خواهانه بشر از آغاز شروع مبارزه طبقاتی به‌عنوان دینامیزم درونی حرکت تاریخ - حتی جنبش آزادی‌خواهانه بشر- را هم در چارچوب استحقاق بشری و انسانی به‌عنوان یک حق طبیعی و اجتماعی و انسانی در عرصه جنبش عدالت‌خواهانه بشر تعریف و تبیین می‌نماید. و لذا در این رابطه است که در تحلیل سوسیالیستی و آزادی‌خواهانه بشر بر عنصر نابرابری به‌عنوان ناهنجاری تاریخی و اجتماعی تکیه دارد و از این مسیر است که در چارچوب این مدل به تبیین مکانیزم رهائی بشر می‌پردازد و جوهر مبارزه رهائی‏بخش را تکیه بر دو جنبش عدالت‌خواهانه و آزادی‏طلبانه می‌داند.

3 - در مدل دموکراسی سوسیالیستی هر چند مبارزه طبقاتی به‌صورت دینامیزم دیالکتیکی و درونی تاریخی و به‌عنوان موتور تاریخ و حرکت اجتماعی بشر در عرصه دو جنبش عدالت‌خواهانه و آزادی‏طلبانه تعریف می‌شود (برعکس رویکرد ذات‌گرایانه کارل مارکس و سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا)، ما معتقدیم که طبقه واقعیتی نیست که در خارج (آنچنانکه کارل مارکس می‌گفت) باید کشف گردد، بلکه برعکس «طبقه یک مفهوم مجرد است که پیشگام مستضعفین توسط آگاهی طبقاتی در گروه اجتماعی بالنده جامعه» ایجاد می‌نماید و به‌موازات «ایجاد مفهوم طبقه توسط آگاهی طبقاتی (پیشگام) است که طبقه (همراه با خودآگاهی طبقاتی گروه بالنده اجتماعی) بدل به رابطه و پیوند آن گروه اجتماعی» می‌گردد.

بنابراین برعکس رویکرد ذات‌گرایانه کارل مارکس (نشر مستضعفین ایران به‌عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در چارچوب مدل دموکراسی – سوسیالیستی هرگز وظیفه پیشگامان مستضعفین ایران «کشف طبقه کارگر در عرصه انتقال آگاهی طبقاتی به گروه اجتماعی کارگران ایران» نیست، بلکه برعکس معتقد است که طبقه در خارج برای گروه بزرگ اجتماعی کارگران ایران وجود ندارد تا پیشگام موظف به کشف آن باشد! به عبارت دیگر این پیشگام مستضعفین ایران هستند که باید طبقه را به‌صورت یک مفهوم مجرد و در چارچوب آگاهی طبقاتی و تبیین مبارزه طبقاتی به‌عنوان موتور تاریخ به گروه عظیم اجتماعی کارگران ایران وارد نماید و توسط آگاهی طبقاتی این مفهوم مجرد را در عرصه مبارزه طبقاتی گروه بزرگ کارگران ایران بدل به رابطه طبقاتی بین تمامی گروه عظیم کارگران ایران - از پرولتاریای صنعتی تا کارگران خدماتی و توزیعی تا معلمان و پرستاران و مزدبگیران و حاشیه‌نشینان و بازنشستگان و بیکاران و غیره- بکند و تنها بعد از استحاله مفهوم مجرد طبقه به رابطه طبقاتی توسط آگاهی طبقاتی پیشگامان مستضعفین ایران است که مبارزه طبقاتی و هم بستگی طبقاتی و اعتلای جنبش طبقاتی کارگران ایران شکل می‌گیرد.

ادامه دارد