پاسخ به سؤالهای رسیده - سؤال هفدهم – قسمت اول
«پروژه اصلاح دینی» در جامعه ایران از کدامین مسیر باید صورت بپذیرد؟
پس از اینکه در چارچوب «تحلیل مشخص از جامعه امروز ایران» دریافتیم که:
اولاً جامعه ایران یک «جامعه دینی» است.
ثانیاً آنچنانکه هگل میگوید «در جامعه دینی هر گونه تحول و اصلاح اجتماعی و سیاسی و اقتصادی باید از کانال تحول دینی انجام بگیرد.»
ثالثاً دریافتیم که آنچنانکه فوکو میگوید «هر گونه تحول پایدار سیاسی و اقتصادی در جامعه میبایست استوار بر تحول اجتماعی باشد و بدون تحول عمیق اجتماعی امکان تحول عمیق پایدار سیاسی وجود ندارد.»
رابعاً دریافتیم که «تحول عمیق اجتماعی» در جامعه ایران در گرو اصلاح اسلام فقاهتی و روایتی و ولایتی و زیارتی حوزههای فقهی میباشد و «بدون اصلاح اسلام فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی امکان تحول اجتماعی و سیاسی پایدار در جامعه ایران وجود ندارد» و آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی میگوید، «در جامعه ایران (و جوامع دیگر مسلمان) جنگ آزادیبخش برای نجات خود اسلام مقدم بر جنگ آزادیبخش مسلمانان میباشد و اگر مسلمانان قبل از جنگ آزادیبخش اسلام به جنگ آزادیبخش مسلمانان دست بزنند، به دامن ارتجاع مذهبی گرفتار خواهند شد.»
خامسا دریافتیم که اسلام قرآنی دارای آنچنان دینامیزمی میباشد که آنچنانکه علامه محمد اقبال لاهوری میگوید، «توسط اجتهاد در اصول و فروع این اسلام قرآنی میتوانیم از نو کل اسلام را واسازی و نوسازی و بالاخره بازسازی نمائیم.»
سادساً دریافتیم که بدون واسازی اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی حوزههای فقاهتی و بازسازی اسلام تطبیقی قرآنی، حرکت تحولخواهانه جامعه ایران نمیتواند از عقبه دوران «روشنگری» برخوردار گردد، به عبارت دیگر بزرگترین عامل شکست سه تحول بزرگ انقلاب مشروطیت و نهضت رهائیبخش و دموکراسیخواهانه دکتر محمد مصدق و انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران این بوده است که هر سه نهضت فوق «فاقد دوران روشنگری اولیه تکوینی جنبشی بودهاند» و دلیل اصلی فقدان «دوران روشنگری» سه نهضت فوق این بوده است که پیشگامان و پیشاهنگان و پیشقراولان فرهنگی و سیاسی و اجتماعی نهضتهای سه گانه فوق نتوانستند توسط پروژه اصلاح دینی در جامعه فقهزده و استبدادزده و تصوفزده ایران، استحمار کهنه یا جهل فرهنگی حاکم بر ذهنیت اجتماعی جامعه ایران را به چالش بکشند؛ و بستر تحول فرهنگی همه جانبه را فراهم بکنند؛ زیرا آنچنانکه محمد عبده شاگرد بزرگ سیدجمال الدین اسدآبادی معتقد بود، «فونکسیون اصلی پروژه اصلاح دینی (در جامعه دینی) آن خواهد بود که باعث میگردد تا پروژه تحولخواهانه اصلاحطلبی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی وارد بدنه و قاعده جامعه بشود.»
همچنین بدین دلیل است که شریعتی در داوری تاریخی خود در خصوص نقش «اصلاح دینی» جهت اعتلای جنبشهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی معتقد است که «سقراط در تاریخ حرکتی ایجاد نکرد، اما لوتر در تاریخ حرکت ایجاد کرد»؛ بنابراین جهت تحقق و تکوین عصر روشنگری در جامعه دینی ایران لازم است که ابتدا توسط پروژه اصلاح دینی تطبیقی، به تحول فرهنگی همه جانبه در جامعه ایران دست پیدا کنم.
«من معتقدم که باید از طریق دین در وجدان فردی و اجتماعی یک جامعه مذهبی حلول کرد و او را بیدار نمود. با او زبان و احساس مشترک یافت و حرف زد. این تنها راه ممکن است و تجربههای بسیار آن را ثابت کرده است. مبارزه با مذهب تنها نتیجهای که داشته است اسارت بیشتر مردم در چنگ دسیسههای سرمایهداری غرب بوده است. یک مذهبی که مذهبش را از او میگیرند چه میشود؟ یک روشنگر؟ هرگز، یک مصرف کننده کالاهای اروپائی هیچ، یک موجود رام و بیتعصب در برابر هجوم غرب و این نیز تجربه شده است و بسیار» (م.آ - ج 33 - ص 1032).
و باز به همین دلیل است که شریعتی رمز موفقیت در مبارزه ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استعماری یا رهائیبخش موفقیت در مبارزه ضد استحماری نو و کهنه میداند.
«سه بت، مجسمه این سه قدرت قابیلی، سه مظهر ابلیس، تثلیث ضد توحیدی شرکند. فرعون را بزن کهان الحکم الا الله، قارون را بزن که المال لله؛ و بلعم باعورا را بزن که الدین کله لله و جانشین خدا در طبیعت مردماند و خانواده خدا در زمین. هر روشنفکر ابراهیمی، با بینش فکری و روش مبارزه اجتماعیای که دارد و نیز بر حسب نظام اجتماعیای که در آن مسئول است، تکیه اساسی را بر روی یکی مینهد، یک مبارز سیاسی آخری را فرعون میشمارد، بیشتر در نظام استبدادی و میلیتاریسم و فاشیسم. یک متفکر اقتصادی معتقد به تعیینکنندگی عامل اقتصاد، آخری را قارون میداند. یک مجاهد فکر و روشنفکر که جهل و جمود فکری و عامل تعیین کننده میداند و معتقد است که تا مغزها تکان نخورد هیچ چیز تکان نخواهد خورد آخری را بلعم باعورا میگیرد» (م.آ. - ج 6 - ص 176).
به عبارت دیگر در این رابطه میتوان داوری کرد که آنچنانکه دوران روشنگری اروپا وامدار فرایند پروتستانیسم لوتر و کالون میباشد، روشنگری در جامعه ایران تنها توسط اصلاح دینی و استحاله اسلام فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی به اسلام تطبیقی قرآنی حاصل میشود. پر پیداست که اصلاح دینی در مبارزه با اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی، تنها توسط پروژه «بازسازی اسلام تطبیقی» امکانپذیر میباشد نه پروژه «واسازی اسلام تحلیلی» یا پروژه «بهسازی اسلام انطباقی»، چراکه اصلاح دینی توسط پروژه «بهسازی اسلام انطباقی» (علوم طبیعی) آنچنانکه از بعد از شهریور 20 توسط رویکرد انطباقی مهندس مهدی بازرگان شاهد بودیم، نه تنها نمیتواند اسلام فقاهتی و اسلام روایتی خرافاتی و اسلام ولایتی حکومتی و اسلام زیارتی مداحیگری را به چالش بکشد و نه تنها نمیتواند به آلترناتیو نظری در برابر اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و مداحیگری و اسلام ولایتی و حکومتی دست پیدا کند، بلکه برعکس بسترساز آرایش همان اسلام فقاهتی نیز میشود؛ که برای فهم این داوری ما، کافی است یکبار «کتاب مطهرات» بازرگان را در این رابطه مطالعه کنید تا دریابید که چگونه مهندس مهدی بازرگان توسط علوم طبیعی و رویکرد انطباقی خود تلاش میکند تا احکام دگماتیست مطهرات اسلام فقاهتی را با رنگ لعاب علوم طبیعی بزک و آرایش دهد و در این رابطه حتی او در آخرین سخنرانی و کتابش (که همان کتاب «آخرت و خدا تنها هدف بعثت انبیاء» میباشد و در این کتاب که مهندس مهدی بازرگان به خاطر انتقام سیاسی از حاکمیت دسپاتیزم مطلقه فقاهتی که خود از معماران اولیه آن بود، تلاش میکند تا تمامی دستاورد تئوریک گذشته خود در باب اسلام سیاسی و اجتماعی انطباقیاش را به چالش بکشد) گرچه به نفی اسلام حکومتی میپردازد، اما از آنجائیکه نفی بازرگان از طریق نفی اسلام جامعهساز پیامبر و قرآن صورت میگیرد (نه از طریق نفی اسلام فقاهتی و روایتی و ولایتی) برعکس آنچه که شاملو میگوید «ابلها مردا عدوی تو نیستم، من انکار توام»، بازرگان حتی در آخرین کتاب خود به جای اینکه در قامت «انکار» (توسط طرح آلترناتیو) ظاهر بشود، به صورت «عدوی» حاکمیت مطلقه فقاهتی (توسط نفی اسلام جامعهساز پیامبرو قرآن) ظاهر میگردد.
سابعاً اگر دریافتیم که نهاد دینی سنتز پروژه بازسازی اسلام تطبیقی در جامعه دینی میتواند به عنوان نهاد فعال جامعه مدنی مطرح بشود و بدون اصلاح دینی در اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی یا حکومتی در جامعه ایران امکان پیوند اسلام جامعهساز با جامعه مدنی به صورت نهادینه شده نمیباشد، برای ظهور اسلام جامعهساز در جامعه مدنی و جامعه سیاسی (نه جامعه حکومتی) راهی جز این نداریم مگر اینکه بتوانیم توسط پروژه بازسازی اصلاح دینی تطبیقی شرایط فرهنگی و اجتماعی برای این مهم فراهم بکنیم. قابل ذکر است که در این رابطه باید هرم اجتماعی جامعه بزرگ ایران را به سه آشکوبه جامعه مدنی، جامعه سیاسی، جامعه حکومتی تقسیم نمائیم.
ثامناً اگر دریافتیم که حضور اسلام تطبیقی در جامعه امروز ایران نه تنها منافی با دموکراسی نیست و نه تنها «اسلام اجتماعی» هیچ وجه مشترکی با «اسلام حکومتی یا اسلام ولایتی» ندارد و نه تنها اسلام اجتماعی منافی سکولاریسم سیاسی (که معتقد به جدائی دین از حکومت میباشد) نیست، بلکه مهمتر از همه اینها اینکه در جامعه دینی مثل جامعه ایران تنها توسط اسلام تطبیقی (مولود پروژه بازسازی اصلاح دینی، نه پروژه بهسازی اسلام انطباقی و پروژه واسازی اسلام تحلیلی و تقلیلی و حداقلی) به عنوان آلترناتیو و انکار اسلام فقاهتی و روایتی و زیارتی و مداحیگرائی و ولایتی حاکم است که میتواند به عنوان فرهنگ دموکراتیک جامعه ایران را دموکراتیک سازد تا شرایط برای «پروسس تکوین تقدم انقلاب اجتماعی بر انقلاب سیاسی و تکوین عقبه عصر روشنگری حرکت تحولخواهانه جامعه ایران توسط انقلاب فرهنگی تکوین یافته از پائین فراهم بشود.»
باری، در این رابطه بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته عمر حرکت خود (از سال 55 الی الان) در ادامه حرکت جنبش ارشاد شریعتی، پیوسته بر این باور بوده است که:
1 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است (نه پروژه اصلاح دینی به صورت «بهسازی اسلام انطباقی» یا پروژه اصلاح دینی به صورت «واسازی اسلام تحلیلی و حداقلی و تقلیلی») که میتوانیم به جای اینکه روحانیت را از مردم بگیریم، مردم ایران را از روحانیت بگیریم. («آنچنانکه مصدق تز اقتصاد بدون نفت مطرح کرد، تز اسلام منهای آخوند در جامعه ایران تحقق مییابد» شریعتی).
2 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت «بازسازی تطبیقی اسلام» است که ما میتوانیم آنچنانکه شریعتی اعتقاد داشت «جنگ آزادیبخش مردم ایران را از جنگ آزادیبخش اسلام آغاز بکنیم» و به شعار «نجات اسلام قبل از مسلمین» شریعتی لباس واقعیت بپوشانیم.
3 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم در جامعه ایران به جنگ فرهنگی با اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام ولایتی یا اسلام حکومتی و اسلام خرافاتزده مداحیگری حاکم برویم.
4 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم اسلام جامعهساز قرآن را در عرصه جامعه مدنی و جامعه سیاسی ایران (نه جامعه حکومتی) در راستای دموکراتیک کردن جامعه ایران نهادینه کنیم.
5 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام (نه پروژه بهسازی اسلام انطباقی و نه پروژه واسازی اسلام تحلیلی و اسلام حداقلی و تقلیلی) است که ما میتوانیم برای دموکراتیزه کردن سیاست و اقتصاد و معرفت در جامعه ایران، «سکولاریسم سیاسی یا جدائی دین از حکومت» به صورت عینی و واقعی مادیت ببخشیم و شرایط برای نفی همه جانبه و همیشگی اسلام حکومتی فقاهتی و ولایتی و زیارتی و مداحیگری و روایتی و خرافاتی فراهم کنیم.
6 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم شرایط برای «تحقق انقلاب فرهنگی مقدم بر انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی در جامعه بزرگ ایران فراهم سازیم.»
7 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم کل جامعه ایران را به عنوان کنشگران اصلی حرکت تحولخواهانه جامعه ایران درآوریم.
8 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم در جامعه ایران به اولویت «فرایند روشنگری» بر «فرایند تحول عملی» و «اولویت انقلاب اجتماعی بر انقلاب سیاسی» و «اولویت انقلاب فرهنگی بر انقلاب اجتماعی» دست پیدا کنیم.
9 – تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم اسلام حکومتی فقاهتی و روایتی و ولایتی و زیارتی را بدل به اسلام اجتماعساز قرآنی بکنیم.
10 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم عصر شکستن اتوریتهها و کاریزماها در تاریخ و جامعه ایران برای دستیابی به کنشگری کل جامعه ایران و اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران ممکن بسازیم.
11 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم نظامهای دسپاتیزم کهن را فرو بریزیم و نظام دموکراسی سوسیالیستی را جایگزین آن سازیم.
12 - تنها توسط پروژه اصلاح دینی به صورت بازسازی تطبیقی اسلام است که ما میتوانیم منشاء قدرتهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی را از آسمانها به زمین بیاوریم و در اختیار مردم و جامعه ایران قرار دهیم.
ادامه دارد