سلسله دروس نهجالبلاغه – قسمت سوم
چیستی و چگونگی «عدالت» در رویکرد امام علی
باری آنچه از مطالب فوق قابل فهم است اینکه:
اولاً انتخاب امام علی توسط شورشیان بر حکومت عثمان «یک انتخاب جنبشی بوده است» که از مصر تا مدینه ادامه داشته است؛ و پس از ماهها مبارزه از آنجائیکه حکومت عثمان حاضر به عقبنشینی در برابر مطالبات مردم نبود و نمیخواست بر طبق وعدههای خود دست به اصلاح درون حکومتی بزند، سرانجام این جنبش مطالبهمحور سیاسی، علیرغم میل خود مجبور به براندازی خلافت عثمان و کشتن او از طریق خشونت شدند؛ وگرنه از آغاز آن جنبش مطالبهگرایانه سیاسی، نه قصد براندازی داشتند و نه میخواستند بر خشونت تکیه کنند.
براندازی و خشونت از جانب عثمان و خاصه مروان بن حکم (و خویشاوندان اموی عثمان که بر حجاز و عراق و مصر و سایر بلاد اسلامی زمام امور را به دست ایشان سپرده شده بود و آشکارا به ستم و بیداد و فسق و فجور و نقص قوانین جاریه اسلامی میپرداختند) بر آن جنبش تحمیل گردید و تمام تلاش امام علی هم در این رابطه با دفاع از عثمان بر این امر قرار داشت تا «حرکت این جنبش در مسیر تحولگرایانه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی پیش ببرد، نه در مسیر براندازی و انقلابیگری.»
«وَ لَعَمْرِی یا مُعَاوِیةُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِک دُونَ هَوَاک لَتَجِدَنِّی أَبْرَأَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمَانَ وَ لَتَعْلَمَنَّ أَنِّی کنْتُ فِی عُزْلَةٍ عَنْهُ إِلَّا أَنْ تَتَجَنَّی فَتَجَنَّ مَا بَدَا لَک وَ السَّلَامُ - و سوگند به جانم، ای معاویه اگر با عقلت بنگری نه با هوای نفست، درخواهی یافت که من بیزارتر از دیگر مردمان از خون عثمان هستم و قطعاً میفهمی که من در حادثه عثمان بر کنار بودم، مگر اینکه مرا بدون دلیل و اساس متهم بسازی، برو هر تهمتمی که میخواهی بزن والسلام» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه ششم – ص 367 – سطر 5).
و باز در همین رابطه امام علی در نامه دیگر خود به معاویه مینویسد:
«وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَةِ عُثْمَانَ إِلَیک فَإِنِّی نَظَرْتُ فِی هَذَا الْأَمْرِ فَلَمْ أَرَهُ یسَعُنِی دَفْعُهُمْ إِلَیک وَ لَا إِلَی غَیرِک وَ لَعَمْرِی لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَیک وَ شِقَاقِک لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِیلٍ یطْلُبُونَک - و اما سوالی که معاویه در باره تحویل قاتلان عثمان به تو کرده بودی، من در این امر دقت کردهام، برای من امکان آن نیست که آنان را به تو یا کسی غیر از تو تحویل بدهم؛ و سوگند به جانم، اگر از گمراهی و خلاف افکنی که به راه انداختهای برنگردی، در اندک مدتی آنان را خواهی دید که آنها مانند عثمان تو را هم میجویند» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه نهم – ص 369 – سطر 8 به بعد).
همچنین باز در همین رابطه است که امام علی در نامه دیگری به معاویه مینویسد که در جریان براندازی و قتل عثمان او به دنبال تحول سیاسی و اجتماعی بوده است نه قتل و سرنگونی.
«ثُمَّ ذَکرْتَ مَا کانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَک أَنْ تُجَابَ عَنْ هَذِهِ لِرَحِمِک مِنْهُ فَأَینَا کانَ أَعْدَی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقَاتِلِهِ أَ مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَ اسْتَکفَّهُ أَمْ مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَرَاخَی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیهِ حَتَّی أَتَی قَدَرُهُ عَلَیهِ کلّاً وَ اللَّهِ لَ قَدْ یعْلَمُ اللَّهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکمْ وَ الْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَینا وَ لا یأْتُونَ الْبَأْسَ إِلَّا قَلِیلًا - وَ مَا کنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کنْتُ أَنْقِمُ عَلَیهِ أَحْدَاثاً فَإِنْ کانَ الذَّنْبُ إِلَیهِ إِرْشَادِی وَ هِدَایتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لَا ذَنْبَ لَهُ - وَ قَدْ یسْتَفِیدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ - وَ مَا أَرَدْتُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ إِلَیهِ أُنِیبُ - ای معاویه، در باره کار من و عثمان سخنی گفتی. برای توست که به جهت خویشاوندی با عثمان به آن گفته تو پاسخ بدهم. ای معاویه، کدام یک از من و تو به عثمان دشمنتر و به حوادث قتل او، قتل او را رهبرتر بودیم؟ آیا آن کسی که عثمان را یاری کرد و او را به نشستن و رسیدگی به امور مسلمانان توصیه و تشویق نمود و از مردم خواست که از هجوم به عثمان خودداری کنند و عثمان از او خواست تا به او یاری کند، غیر از من بود، ولی افسوس عثمان آن قدر سستی و تأخیر ورزید تا عوامل مرگ به سوی او سرازیر شد. حاشا، سوگند به خدا، خداوند میداند چه کسانی از جنگ جلوگیری میکنند و به برادرنشان میگویند: بیایید به سوی ما و در سختیهای جنگ جز اندکی حاضر نمیشوند. معاویه، از این که به بعضی از کارهای عثمان اعتراض میکردم، اگر گناه من در مورد عثمان این باشد که او را ارشاد و هدایت کردهام، هرگز عذر نخواهم خواست، چه بسا تو بیخ شدهای که گناهی ندارد؛ و گاهی باشد که نصیحت کننده مورد تهمت قرار بگیرد. ای معاویه، من هیچ چیزی از عثمان جز اصلاح به قدر توانایی نخواستهام و نیست توفیقم مگر با خدا، به او توکل کردهام و به سوی او بر میگردم» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 28 – ص 388 - سطر 5 به بعد).
باز در همین رابطه است که امام علی در نامه دیگری به معاویه مینویسد:
«فَأَمَّا إِکثَارُک الْحِجَاجَ عَلَی عُثْمَانَ وَ قَتَلَتِهِ فَإِنَّک إِنَّمَا نَصَرْتَ عُثْمَانَ حَیثُ کانَ النَّصْرُ لَک وَ خَذَلْتَهُ حَیثُ کانَ النَّصْرُ لَهُ وَ السَّلَامُ - ای معاویه پر گویی تو در باره عثمان و قاتلان او، جز این نیست که تو مردی هستی که در آن هنگام که پیروزی را از آن خود میدیدی، او را یاری کردی و در آن موقع که پیروزی برای او لازم بود او را تنها و شکست خورده رها کردی» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – نامه 37 – ص 410 – سطر 6 به بعد)
به هر حال در این رابطه رهبری امام علی در هدایت مسالمتآمیز جنبش عدالتخواهانه بر علیه عثمان تا آنجا پیش میرود که به معاویه میگوید: «آنقدر از عثمان در برابر شورشیان دفاع کردم که احساس گناه میکنم.»
ثانیاً جوهر و مضمون آن جنبشی که خلافت عثمان را برانداختند و امام علی را (آنچنانکه در خطبه 92 نهجالبلاغه صبحی الصالح مطرح میکند، از قبول خلافت سرباز میزد) مجبور به قبول خلافت کردند، یک «جنبش عدالتخواهانه» بوده است و خلافت عثمان را (آنچنانکه فوقا از تاریخ طبری نقل کردیم) در چارچوب رویکرد عدالتطلبانه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مورد نقد قرار میدادند؛ بنابراین بدین ترتیب بوده است که ما میتوانیم داوری کنیم که علاوه بر اینکه قبول خلافت امام علی محصول و سنتز یک جنبش مطالباتی عدالتخواهانه بوده است، بدون تردید قبول خلافت از جانب امام علی هم مولود مسئولیت حرکت پیشگامی او بوده است نه حق وراثت و حق وصایت و حق امامت او.
«أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یقَارُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیتُ حبلها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیتُ آخِرَهَا بِکأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ - سوگند به خدایی که دانه را شکافت و حیات را آفرید اگر درخواست این جماعت برای دعوت از من در قبول حکومت نبود و حجت خداوندی با وجود قیام مردم بر من تمام نمیشد و پیمان خداوند با آگاهان جامعه درباره مبارزه با ستمکاران و مقابله با ظلم بر مظلوم نبود من افسار قدرت و حکومت را بر دوشش میانداختم و انجام آن را مانند آغازش با پیاله بیاعتنایی سیراب میکردم در آن هنگام شما میفهمیدید که این قدرت در نزد من از اخلاط دماغ یک بز مریض ناچیزتر است» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 – ص 50 - سطر 2).
بدین ترتیب است که میتوانیم در خصوص خطبه آغازین این نوشتار (که آنچنانکه مطرح کردیم طبق گفته ابن ابی الحدید، امام علی در دومین روز بعد از قبول خلافت مطرح کرده است) بگوئیم که این خطبه منشور حکومتی امام علی میباشد؛ و هرگز نباید سه خطبه 15 و 16 و 92 امام علی (در نهجالبلاغه صبحی الصالح) که هر سه آنها در روزهای آغازین قبول قدرت سیاسی در برابر کنشگران جنبش عدالتخواهانه بر علیه حکومت عثمان مطرح کرده است، در کنار دیگر خطبههای نهجالبلاغه تفسیر و تحلیل نمائیم، چرا که در سه خطبه 15 و 16 و 92 نهجالبلاغه امام علی تمام تلاشش بر این امر قرار داده است تا توسط این سه خطبه موضعگیری آینده خودش به صورت سیاسی و برنامهای برای جامعه آن روز و جامعه آینده بشریت روشن نماید.
پر واضح است که در این رابطه باید این سه خطبه در پیوند با یکدیگر مورد بررسی و تحلیل قرار بدهیم و هرگز نمیتوانیم به صورت موردی به فهم هر یک از این سه خطبه تاریخی و تاریخساز امام علی دست پیدا کنیم. نکات محوری که امام علی در سه خطبه 15 و 16 و 92 نهجالبلاغه در آغاز قبول خلافتش در برابر کنشگران جنبش عدالتخواهانه مطرح میکنند عبارتند از اینکه:
1 - جوهر و مضمون آن جنبش «جوهر عدالتخواهانه» بوده است؛ و بنابراین آنچنانکه در خطبه 15 مطرح مینماید:
«وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِک بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیهِ أَضْیقُ - سوگند به خدا، املاک به غارت رفته مردم را به بیتالمال برمیگردانم هر چند به مهریه زنانشان رفته باشد زیرا گشایش جامعه بر عدالت استوار میباشد و کسانی که اجرای عدالت اجتماعی بر آنها سنگینی نماید ظلم و ستم اصحاب قدرت بر آنها سنگینتر خواهد بود» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – خطبه 15 – ص 57 – سطر 1).
2 - در رویکرد امام علی «عدالت به عنوان یک پروژه و فراورده نیست که از بالا توسط اصحاب قدرت بتوان بر جامعه به صورت دستوری تزریق کرد» بلکه برعکس در رویکرد امام علی «عدالت یک پروسس و فرایند میباشد که باید از پائین توسط جامعه جنبشی تکوین یافته از پائین، در جامعه مادیت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و معرفتی پیدا کند» بنابراین، در این رابطه است که امام علی از آنجائیکه خوب آگاه بود که جنبش عدالتخواهانهای که باعث براندازی خلافت عثمان و انتخاب او شد، یک جنبش تکوین یافته از پائین جامعه میباشد که ریشه در اعماق جوامع مسلمان آن روز داشته است، او در راستای رویکرد عدالتطلبانه خودش (که معتقد به عدالت پروسسی و فرایندی تکوین یافته از پائین جامعه بود، برای دستیابی به این پروسس عدالت تکوین یافته از پائین در جامعه آن روز) میبایست نخست به فرهنگسازی برابریخواهی و عدالتطلبی در جامعه بپردازد، چرا که امام علی بر این باور بود که تا زمانی که در جامعه فرهنگ برابریطلبی و عدالتخواهی از پائین تکوین پیدا نکند، «پروسس عدالت تکوین یافته از پائین نمیتواند در جامعه نهادینه بشود.»
باری، در این رابطه بود که امام علی جهت فرهنگسازی برابریطلبانه و عدالتخواهانه در جامعه آن روز معتقد بود که این فرهنگسازی تنها در چارچوب بازگشت به رویکرد توحید کلامی، اخلاقی، انسانی و اجتماعی پیامبر اسلام در طول 23 سال دوران مکی و مدنیاش ممکن میباشد.
یادمان باشد که پیامبر اسلام در طول 23 سال دوران مبارزه رهائیبخش خود در جامعه عربستان آن روز، از آنجائیکه جامعه آن روز عربستان گرفتار انواع تبعیضات طبقاتی، جنسیتی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، فرهنگی، نژادی، قومی، قبیلهای و غیره بودند، در چارچوب مبارزه رهائیبخش خود برای رهائی جامعه (از آن همه تبعیضات حاکم بر آن جامعه) ابتدا اقدام به فرهنگسازی برابریخواهانه و تساویطلبانه در چارچوب رویکرد توحید چند مؤلفهای خود (در مؤلفههای مختلف توحید کلامی، توحید اجتماعی، توحید اخلاقی، توحید طبقاتی و غیره) کرد. شعارهای محوری پیامبر اسلام در این رابطه عبارت بودند از:
«الناس کأسنان المشط - مردم و بشریت مثل دندانههای شانه با هم مساوی هستند.»
«إن ربکم واحد وإن أباکم واحد کلکم لآدم وآدم من تراب - همه انسانها و مردم و بشریت مساوی هستند آنچنانکه خدای آنها واحد است و پایه مشترکی در خلقت دارند.»
«لَا فَضْلَ لِعَرَبِی عَلَی أَعْجَمِی وَلَا بالتقوی الله - هیچ تبعیض نژادی و فرهنگی بین بشریت نباید وجود داشته باشد جز در چارچوب تقوای الهی.»
بنابراین در چارچوب رویکرد تساویطلبانه و عدالتخواهانه پیامبر اسلام در 23 سال مبارزه رهائیبخش مکی و مدنیاش بود که او جهت تکوین جنبش تساویطلبانه و عدالتخواهانهاش از پائین جامعه، کوشید تا در کادر مؤلفههای نظری و عملی توحید در عرصههای مختلف توحید کلامی، توحید اخلاقی، توحید اجتماعی، توحید انسانی به فرهنگسازی از پائین در جامعه دست پیدا کند. مبارزه با بتپرستی که در نوک پیکان حرکت رهائیبخش انبیاء ابراهیمی و در رأس آنها پیامبر اسلام قرار داشت و توسط توحید کلامی پیامبر اسلام و قرآن قابل تفسیر میباشد در راستای همین مبارزه سلبی و ایجابی با شرک طبقاتی و شر ک کلامی و شرک اجتماعی بوده است.
ادامه دارد