درس‌هائی از تاریخ:

بازشناسی عوامل بسترساز کودتای 28 مرداد 32

برای بازسازی اپوزیسیون امروز جنبش سیاسی ایران – قسمت سی و یکم

 

ب – هر چند در جنگ بین‌الملل اول به علت وقوع انقلاب اکتبر روسیه و فروپاشی امپراطوری عثمانی، باعث گردید تا دو قدرت امپریالیسم فرانسه و امپریالیسم انگلیس، توسط پروژه سایکس – پیکو به باز تقسیم جغرافیایی جهان بپردازند و توسط این پروژه امپریالیستی، این دو قطب امپریالیست جهانی توانستند هژمونی خودشان را بر کشورهای پیرامونی، در برابر امپریالیسم نوظهور آمریکا تثبیت نمایند، اما از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، به علت قدرت بلامنازع امپریالیست آمریکا، به خصوص در سایه قدرت بمب اتمی و نظامی این امپریالیسم، شرایطی به وجود آمد که امپریالیسم آمریکا در برابر امپریالیسم فرانسه و انگلیس، از آن مرحله به صورت امپریالیسم تهاجمی ظهور کرد. آنچنانکه امپریالیسم انگلیس و فرانسه، از فرایند بعد از جنگ بین‌الملل دوم (برعکس فرایند بعد از جنگ بین‌الملل اول) در برابر امپریالیسم تهاجمی آمریکا صورت تدافعی به خود گرفتند. عناصری که باعث گردید تا امپریالیسم آمریکا از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، در برابر امپریالیست انگلیس و فرانسه و جهان سرمایه‌داری متروپل، صورت تهاجمی به خود بگیرد عبارت بودند از:

1 - قدرت نظامی امپریالیست آمریکا در زیر چتر قدرت اتمی که خود این قدرت اتمی امپریالیست آمریکا در جنگ دوم جهانی، توسط انفجار دو بمب اتمی هیروشیما و ناکازوکی باعث گردید تا با تسلیم شدن امپراطوری ژاپن، شرایط جهت پایان جنگ بین‌الملل دوم فراهم گردد.

2 - قدرت اقتصادی امپریالیسم آمریکا در بعد از جنگ دوم جهانی که 55% کل اقتصاد جهان را قبضه کرده بود.

3-  سیطره امپریالیسم آمریکا بر نهادهای بین‌المللی اعم سازمان ملل و شورأی امنیت و بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول و دلار به عنوان ارز جهانی.

4 - ایدئولوژی لیبرالیسم از فرایند اولیه لیبرالیسم تهاجمی تا فرایند نئولیبرالیسم که همیشه به عنوان عصای ایدئولوژیک امپریالیسم آمریکا، به خصوص در مبارزه با رقیب خود در قرن بیستم یعنی کمونیست اتحاد جماهیر شوروی به کار گرفته می‌شد.

علیهذا، چهار مؤلفه فوق باعث گردید تا از بعد از جنگ بین‌الملل دوم، امپریالیسم آمریکا به عنوان امپریالیست تهاجمی وارد چرخه هژمونیک جهان سرمایه‌داری بشود. لذا در رابطه با جایگاه هژمونیک امپریالیسم آمریکا در چرخه استثمارگرایانه جهان سرمایه‌داری بود که موضوع کودتای 28 مرداد 32 توسط سازمان سیا، در دستور کار این امپریالیست تهاجمی قرار گرفت؛ زیرا امپریالیست تهاجمی آمریکا، در فرایند بعد از جنگ بین‌الملل دوم به علت جایگاه هژمونیک خود، می‌دانست که شعار ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق، یک شعار صرف اقتصادی بر علیه امپریالیسم انگلیس نیست، بلکه شعار ضد استثمارگرایانه ملی و رهائی‌بخش برای همه خلق‌های پیرامونی می‌باشد، که بی‌شک نخستین هدفی که این شعار به چالش می‌کشد، هژمونی امپریالیسم تهاجمی آمریکا خواهد بود. به همین دلیل امپریالیست آمریکا توسط پروژه کودتا 28 مرداد 32 تلاش کرد تا در راستای تثبیت هژمونیک خود، خطرناکترین مانع آن را به چالش بکشد.

ج – در خصوص مؤلفه‌های بسترساز کودتای 28 مرداد 32 چه با رویکرد درون‌گرائی و دینامیزمی بخواهیم علل تکوین کودتای 28 مرداد را تبیین نمائیم و چه با رویکرد برون‌گرایانه و مکانیزمی بخواهیم به تبیین آن بپردازیم، یک وجه مشترک وجود دارد و آن اینکه امپریالیست آمریکا در عرصه پروژه کودتای 28 مرداد 32 به این واقعیت دست پیدا کرده بود که دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق مانعی برای هژمونی امپریالیست آمریکا می‌باشد. برعکس پهلوی دوم که در آن شرایط می‌توانست حداقل به عنوان ژاندارم منطقه بسترساز هژمونی امپریالیسم آمریکا در منطقه باشد، وجود قدرت رقیب جهانی اتحاد جماهیر شوروی در همسایگی ایران، همراه با صف‌بندی ضد اسرائیلی کشورهای عرب منطقه خاورمیانه باعث شده بود تا امپریالیست آمریکا در راستای تثبیت هژمونی خود در منطقه خاورمیانه شاه را بر مصدق ترجیح دهد.

فراموش نکنیم که در قرن بیست و یکم، با ظهور قدرت بی‌بدیل اقتصاد چین در آسیای جنوب شرقی، قدرت اقتصادی امپریالیسم آمریکا از 55% سال‌های بعد از جنگ بین‌الملل دوم، به 20% اقتصادی جهانی رسید و همین امر باعث گردید تا آنچنانکه در قرن بیستم اتحاد جماهیر شوروی مؤلفه قدرت نظامی هژمونیک امپریالیسم آمریکا را به چالش می‌کشید، در قرن بیست و یکم اقتصاد چین به عنوان اقتصاد برتر جهانی، مؤلفه اقتصادی هژمونیک امپریالیسم آمریکا را به چالش بکشد. در نتیجه همین امر باعث گردیده است تا در قرن بیست و یکم به خصوص از بعد از بحران ویرانگر جهانی اقتصاد سرمایه‌داری سال 2008 به بعد، برای امپریالیست آمریکا، آسیای جنوب شرقی در چارچوب بازار جهانی سرمایه‌داری به عنوان منطقه استراتژیک تعیین کننده هژمونیک تعریف بشود. در صورتی که در دوران بعد از جنگ بین‌الملل دوم، به علت خودویژگی‌های منطقه خاورمیانه هم به لحاظ منابع فسیلی و هم به لحاظ اهمیت ژئوپلیتیکی و هم به لحاظ بازار فروش کالاهای سرمایه‌داری جهانی در استراتژی امپریالیسم آمریکا، به عنوان منطقه استراتژیک تعریف شده بود، بنابراین پروژه کودتای 28 مرداد 32 توسط سازمان سیا گامی در راستای تثبیت هژمونی امپریالیسم آمریکا بر منطقه خاورمیانه نیز بود؛ یعنی در دیسکورس جهان سرمایه‌داری و امپریالیستی بعد از جنگ بین‌الملل دوم، «قدرتی می‌توانست بر جهان هژمونی داشته باشد که بر مدار خلیج فارس – دریای مدیترانه بتواند سلطه پیدا کند»"؛ و از آنجائیکه امپریالیست تهاجمی آمریکا همه این فاکت‌ها در گرو انجام کودتا 28 مرداد و سرنگونی دولت دموکراتیک دکتر مصدق و تثبیت حاکمیت رژیم کودتائی پهلوی تعریف می‌کرد، در نتیجه از بعد از کودتای 28 مرداد 32، امپریالیسم آمریکا جهت تثبیت رژیم کودتایی و توتالتیر پهلوی تلاش کرد تا با تقویت ارتش کلاسیک شاه و تأسیس ساواک تکیه‌گاه دربار پهلوی جهت سرکوب مردم ایران از لات و لوت‌های تهران، به ارتش و ساواک ارگانیزه شده و آموزش دیده و تا بن دندان مسلح، تغییر دهد.

2 - اگر با «رویکرد دینامیزمی» بخواهیم با کودتای 28 مرداد 32 برخورد نمائیم و آن را علت‌یابی و آسیب‌شناسی بکنیم، بی‌شک مجبور خواهیم شد تا در باب علت‌یابی کودتای 28 سال 32 اردوگاه امپریالیسم جهانی – ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی – دربار مستبد پهلوی، بر علیه دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق، به جای عمده کردن مداخلات خارجی (توسط منطق و رویکرد ارسطوئی که به جای علت درونی، علت برونی را عمده می‌کند) در چارچوب تئوری توطئه، بر عوامل درونی (جامعه ایران و جنبش سیاسی) بسترساز کودتای 28 مرداد 32 تکیه داشته باشیم و در چارچوب این رویکرد دیالکتیکی درون‌گرایانه است که می‌توانیم «بحران اپوزیسیون» دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق، به عنوان «یکی از عوامل درونی» در جامعه ایران در راستای موفقیت کودتای 28 مرداد، اردوگاه امپریالیسم جهانی - ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی – دربار مستبد پهلوی مطرح سازیم، چراکه پیوند ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی تحت هژمونی محمد تقی بروجردی و ابوالقاسم کاشانی با دربار پهلوی و امپریالیسم آمریکا بر علیه دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق همراه با چپ‌روی‌های کودکانه حزب توده بر علیه دولت دموکراتیک مصدق، در راستای منافع بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی و کسب قدرت سیاسی و آلترناتیوسازی خود، همچنین سیاست مشحون از خیانت حزب زحمتکشان مظفر بقائی و حسن آیت و جهالت و خیانت فدائیان اسلام نواب صفوی و جریان حسین مکی به عنوان جریان‌های راست و چپ اپوزیسیون دولت دموکراتیک مصدق، در نهایت عاملی شدند تا خود اپوزیسیون دولت دموکراتیک دکتر محمد مصدق گرفتار بحران فلج کننده و فراگیر درونی بشوند.

البته عامل اصلی بحران اپوزیسیون دولت دموکراتیک مصدق همان رویکرد آلترناتیوطلبانه و کسب قدرت سیاسی و یا تلاش جهت مشارکت در قدرت سیاسی بود که تقریباً تمامی جریان‌های مختلف اپوزیسیون دولت مصدق اعم از چپ و راست و مذهبی و غیر مذهبی و ملی‌گرا بر آن پای می‌فشردند؛ و خروجی نهائی این بحران فراگیر اپوزیسیون دولت مصدق آن شد که در روز 28 مرداد 32 جنبش سیاسی یا همین اردوگاه اپوزیسیون به عنوان غایب بزرگ باشند. در نتیجه به علت غیبت عمدی جنبش سیاسی یا اپوزیسیون بحران‌زده در روز 28 مرداد 32 بود که کودتاچیان با جمعی لات و لوت تحت هژمونی شعبان بی‌مخ و رمضان یخی و طیب حاجی رضائی و نوچه‌هایشان توانستند به راحتی، شاه فراری را برگردانند و دولت دموکراتیک مصدق را سر نگون سازند.

3 - بحران اپوزیسیون دولت دموکراتیک مصدق هر چند که به «لحاظ عینی» مولود رویکرد آلترناتیوطلبانه و کسب قدرت سیاسی یا تلاش جهت مشارکت در قدرت سیاسی جریان‌های مختلف اردوگاه اپوزیسیون اعم از چپ و راست بود، اما به لحاظ «ذهنی و نظری» این بحران ریشه در «بحران ایدئولوژیک و استراتژی و نمایندگی» داشت.

4 – آبشخور نظری «بحران ایدئولوژیک و استراتژی و نمایندگی» بحران اپوزیسیون در آن زمان، مهم‌ترین خروجی که برای جامعه ایران به همراه آورد «فقدان جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین بود» که به علت بحران ایدئولوژیک و استراتژی و نمایندگی از بعد از شهریور 20 تا مرداد 32 هیچکدام از جریان‌های اپوزیسیون دولت دموکراتیک مصدق، به علت همان رویکرد آلترناتیوطلبانه و کسب قدرت سیاسی تلاش نمی‌کردند تا در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه جنبشی، در راستای تکوین جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، در جامعه ایران گام بردارند. در نتیجه همین غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین بود که باعث گردید تا تشکیلات مستقل جنبش‌های کارگری و زحمتکشان و معلمان و مزدبگیران و دانشجویان و زنان و غیره، نتوانند در زمان دولت محمد مصدق به صورت پایدار تکوین و رشد پیدا کنند.

5 – در طول 39 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی یعنی از سال 57 الی الان (مانند جامعه ایران در دهه 20 تا مرداد 32) باز بحران اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی، چه در داخل کشور و چه در خارج کشور، در سه شاخه مذهبی و غیر مذهبی و ملی‌گرا و در دو جناح راست‌گرایان سلطنت‌طلب و تجزیه‌طلب و رادیکال‌های سرنگون‌طلب و اصلاح‌طلب به صورت یک اپیدمی جاری و ساری گردید؛ و همین بحران اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته که ریشه در بحران ایدئولوژیک و استراتژی و نمایندگی دارد، باعث گردیده است تا مبارزه اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی در 39 ساله گذشته حتی نتواند حداقل تشکیلات مستقل کارگری و تشکیلات مستقل برای گروه‌های اجتماعی به همراه آورد.

قابل ذکر است که جریان اصلاح‌طلب در اردوگاه اپوزیسیون رژیم مطلقه فقاهتی با جریان اصلاح‌گرا متفاوت می‌باشند، چراکه فرق جریان‌های «اصلاح‌طلب» با جریان‌های «اصلاح‌گرا» در این است که، جریان‌های اصلاح‌طلب «معتقد به استحاله رژیم مطلقه فقاهتی از بالا به پائین، توسط مشارکت در قدرت می‌باشند»، اما «جریان‌های اصلاح‌گرا معتقد به حرکت اصلاحی از طریق جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین هستند». برای مثال جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک جریان اصلاح‌گرا است نه یک جریان اصلاح‌طلب، چرا که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران معتقد به «حرکت اصلاح‌گرایانه از طریق جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد، نه مانند جریان‌های اصلاح‌طلب از طریق مشارکت در قدرت با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم»؛ به عبارت دیگر برعکس رویکرد اصلاح‌طلبانه که رژیم مطلقه فقاهتی را استحاله‌پذیر می‌دانند و در این راستا از خرداد 76 تا به امروز تلاش می‌کنند تا از طریق صندوق‌های رأی و مشارکت در قدرت، رژیم مطلقه فقاهتی را به خیال خودشان استحاله دموکراتیک بکنند که البته 20 سال است که با در بسته روبرو شده‌اند؛ و جامعه ایران را به جای آب به دنبال سراب می‌کشانند، علی ایحال، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در چارچوب رویکرد اصلاح‌گرایانه خود:

اولاً معتقد است که رژیم مطلقه فقاهتی از درون اصلاح‌پذیر نمی‌باشد.

ثانیاً رویکرد «مشارکت در قدرت» با رژیم مطلقه فقاهتی، یک رویکرد فرصت‌طلبانه و راست‌روانه می‌باشد.

ثالثاً هر گونه تبلیغ از صندوق‌های رأی رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته، در راستای تبلیغ و تثبیت و تائید و مشروعیت و مقبولیت بخشیدن رژیم مطلقه فقاهتی بوده است.

رابعاً در تحلیل نهائی تمامی جناح‌های رنگارنگ درون رژیم مطلقه فقاهتی، اعم از سفید و سبز و بنفش و سیاه و غیره در راستای تثبیت رژیم مطلقه فقاهتی گام برمی‌دارند؛ و مدینه فاضله همه آنها بازگشت پیدا می‌کند، به دوران سیاه دهه 60 رژیم مطلقه فقاهتی و هیچکدام از این جناح‌های رنگارنگ درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاضر نمی‌شوند، حتی نسبت به جنایت‌های دهه 60 کوچک‌ترین نقد و انتقادی بکنند. پر پیداست که دوام حیات همه این جریان‌های رنگارنگ درونی رژیم در گرو حفظ رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد.

خامسا برای دستیابی به «دموکراسی سوسیالیستی» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب رویکرد جنبشی خود، اعتقاد دارد که تنها راه حرکت اصلاح‌گرایانه (نه اصلاح‌طلبانه) حرکت از پائین توسط جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد؛ و لذا در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به جای استراتژی 76 ساله «پیشاهنگی چریک‌گرایانه و ارتش خلقی و تحزب‌گرایانه طراز نوین لنینیستی، بر استراتژی پیشگامانِ توسط اقدام عملی سازمان‌گرایانه تحزب‌گرایانه جنبشی تکیه دارد»؛ و در راستای دستیابی به دموکراسی – سوسیالیستی معتقد به هژمونی جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، توسط جنبش زحمتکشان و طبقه کارگران ایران می‌باشد و در خصوص رهبری جنبش طبقه کارگر ایران در این شرایط، معتقد به «بازتعریف ترکیب طبقاتی طبقه کارگر در جامعه امروز ایران می‌باشد» و برای انجام این بازتعریف ترکیب طبقاتی طبقه کارگر در جامعه امروز ایران، معتقد است که ترم «کارگر» در جامعه امروز ایران مشمول تمامی کسانی می‌شود که در بازار کار سرمایه‌داری، نیروی کار ذهنی و عینی خود را به فروش می‌گذارند و توسط آن تأمین معیشت و زندگی می‌کنند.

در همین رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، مزدبگیران و معلمان و پرستاران و بازنشستگان و رانندگان و کارمندان و بخش بزرگی از حاشیه‌نشینانی که از طریق فروش نیروی کار خود، حتی در شکل دستفروشی و دوره‌گردی امرار معیشت می‌کنند، کارگر می‌داند و جزء طبقه کارگر یا مستضعفین امروز جامعه ایران تعریف می‌نماید. البته در این رابطه پروسس تولید را به «دو شاخه تولید مادی و تولید فکری یا معنوی» تقسیم می‌نماید. آنچنانکه کارگران را به «کارگران تولیدی و کارگران خدماتی و کارگران توزیعی و کارگران مزدبگیر مادی و معنوی» تقسیم می‌نماید. مصداق عینی مستضعفین از نظر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، کارگر در چارچوب جایگاه مادی و معنوی فوق می‌باشد.

پایان