سوره کافرون اعلام مرامنامه فلسفی، سیاسی، اقتصادی محمدبخش آخر

پیدایش مالکیت و استثمار و طبقه در جامعه بشر اولیه: ظهور انقلاب تولید در تاریخ انسان اگرچه یک آغاز خوب برای بشریت بود یک پای آن نیک نبود چراکه این پدیده جدید به همراه خود میهمان  های ناخوانده ای برای بشریت آورد که بعدا خواهیم دید اساس جامعه و تاریخ بشریت توسط این میهمان های ناخوانده بهم ریخت که از جمله این میهمان های ناخوانده که به همراه تولید وارد جرگه جامعه و تاریخ انسان گردید عبارت بودند از:

  1. منابع تولید
  2. بازوی تولید
  3. مناسبات تولید
  4. مالکیت
  5. استثمار
  6. طبقه

که تمامی این پارامترها در دوران ماقبل تولید که بشر اولیه از سفره آماده طبیعت استفاده می کرد غایب بودند و وحدت و آرامش اولیه امت واحده اولیه بشریت بخاطر غیبت همین پارامترها بود.  اولین پارامتری که پس از انقلاب تولید در تاریخ بشر عامل تحول تاریخی و اجتماعی گردید مؤلفه منابع تولید بود از آنجائیکه منابع تولید در شیوه تولید کشاورزی عبارت بودند از زمین و آب  نظر به اینکه این دو عامل تولید بعلت محدودیت امکان دست یابی همگان  بصورت مساوی وجود نداشت و بشر آنروز هم در این مرحله از آگاهی قرار نگرفته بود که بتواند توسط مناسبات عادلانه این محدودیت بصورت مساوی بین خود تقسیم نماید در نتیجه این امر باعث گردید که پارامتر زور جانشین مناسبات عادلانه جهت توزیع زمین و آب منابع تولید کشاورزی گردد و همین جایگزینی زور بجای مناسبات عادلانه بود که منحوس ترین پدیده که ام الفساد تمام زشتی های بشریت بود در تاریخ بشر متولد گردید و آن پدیده زشت و منحوس همان مالکیت بود که از انحصار تولید و منابع تولید توسط زورمندان بوجود آمد و با پیدایش آن تولید و منابع تولید که تا قبل از آن در خدمت جامعه بود در خدمت زور مدار آن مالک در آمد

 

پیدایش برده و برده داری در تاریخ بشریت: تولید کشاورزی جدای از منابع تولید که شامل زمین و آب میشد نیازمند عامل دیگری نیز بود که اهمیتی هم سنگ با منابع تولید داشت و آن بازوی تولید بود که توسط آن منابع تولید ی می توانست استحاله تولیدی گردد بازوی تولید که در مراحل قبل از تولید تاریخ بشر که بشریت بدون هیچگونه تلاشی پای سفره آماده طبیعت می نشست دارای آنچنان اهمیتی نبود اما بموازات پیدایش تولید این عامل بعنوان مهمترین عامل در شکل گیری تولید مطرح گردید چراکه ابزار تولید هم وسیله ای در طول بازوی تولید بود نه در عرض بازوی تولید از آنجائیکه امر مالکیت مانع شرکت همگانی در تولید بعنوان بازوی تولید می شد در نتیجه انحصار و محدودیت منابع تولید به عرصه بازوی تولید و ابزار تولید نیز کشیده شد که حاصل آن زایش زشت ترین پدیده در تاریخ بشریت یعنی برده داری بود چراکه بشر اولیه وقتی دید که در رابطه با بازوی تولید و ابزار تولید در مضیقه قرار دارد جهت افزایش تولید خود بجای مشارکت اجتماعی مانند امه واحده اولیه تصمیم به استخدام و تسخیر انسانی جهت ایجاد بازوی کار گرفت که این تصمیم او باعث پیدایش برده داری در تاریخ انسان شد چراکه تا قبل از پیدایش این پدیده زشت در تاریخ انسان در عرصه جنگها اگر اسیری نصیب آنها می شد آنها را می کشتند اما از بعد از این تصمیم بشر اولیه باعث گردید تا دیگر اسیران را نکشند بلکه آنها را بصورت برده در خدمت تولید و بازوی تولید در آورند.  عصر برده داری دلالت بر زمانی می کند که برده نه تنها بصورت بازوی تولید رایگان بود و بلکه کلا برده خود نیز ابزار تولید بود بنابراین علت پیدایش مالکیت در جامعه اولیه بشر پیدایش کشاورزی بود که با پیدا شدن کشاورزی پدیده تولید که عبارت است از تغییر در فراورده های طبیعی طبیعت توسط انسان پا به عرصه ظهور گذاشت ظهور تولید در تاریخ بشر که مختص انسان می باشد نیازمند مقدمات و موخراتی بود که از جمله مقدمات آن بخاطر اینکه تولید اولیه بشر تولید کشاورزی بود منابع تولید بود که منابع تولید در شیوه تولید کشاورزی شامل دو منبع آب و زمین می شد که البته نسبت به شرایط مختلف جغرافیائی اولویت این دو منبع متفاوت بود در بعضی از مناطق آب اولویت اول منابع تولید تشکیل میداد در بعضی دیگر زمین بهرحال بعلت محدودیت این دو عامل تولید در غیبت مناسبات عادلانه تولید جهت توزیع این محدودیت پای مؤلفه جدیدی به میان آمد بنام زور که این زور توانست بصورت فوری جایگزین آن عدم وجود مناسبات عادلانه تولید گردد  بدین ترتیب که آنکه دارای زور بیشتری می بود می توانست زمین بیشتری و آب بیشتری تصاحب کند و اینجا بود که با ظهور زور و جایگزین شدن آن بجای مناسبات عادلانه زور با مناسبات عادلانه ازدواج کرد که از ازدواج این دو مولود شومی زایش کرد بنام مالکیت که با پیدایش خود بشریت را در آستانه یک انفجار بزرگ تاریخی قرارداد البته جدای از مؤلفه زمین و آب مؤلفه دیگری هم در تولید لازم بود که آن مؤلفه بازوی تولید بود که با پیدایش مالکیت و انحصاری شدن منابع تولید مساله محدودیت نیروهای کار هم مطرح گردید که پاسخی که بشر اولیه پس از پیدایش مالکیت و جایگزینی زور بجای مناسبات عادلانه برای این محدودیت پیدا کرد برده بود که توسط آن از برده می توانست علاوه بر بازوی تولید رایگان بعنوان ابزار تولید نیز استفاده کند و با این پاسخ بود که برده داری و برده گیری و برده پایش در تولید باز شد از ازدواج برده با بازوی تولید مولود بسیار منحوس دیگری در تاریخ بشریت پا به عرصه وجود گذاشت که عبارت بود از استثمار که این استثمار در کنار دو پدیده زشت دیگر مالکیت و برده باعث شکل گیری پدیده زشت چهارمی شد بنام طبقه چراکه بموازات رشد کمی مالک آن رفته رفته این مالک آن در جامعه بصورت یک طبقه در آمدند و مقصود از طبقه فراگیری در سطح جامعه همراه با رابطه یکسان داشتن با ابزار تولید و منابع تولید می باشد با شکل گیری طبقه در جامعه بشری بشریت با آن وحدت امت واحده اولیه خود برای همیشه خدا حافظی کرد و جنگ و جدال و مبارزه و تضاد طبقاتی جانشین وحدت و آرامش اجتماعی اولیه گردید از این مرحله به بعد بود که جامعه بشری دچار بلوک بندی گردید بلوکی که کار نمی کردند اما بدلیل موقعیت اجتماعی صاحب تولید می شدند و گروه دیگر گروهی که کار می کردند اما از تولید تنها در حد رفع نیاز حیوانی و بخور و نمیر برای زنده ماندن جهت تولید بیشتر بهره مند میشدند.

 

چگونگی پیدایش تاریخی سه قطب قدرت دارنده و وادارنده و باورنده: این بود که با قطب بندی جامعه بر پایه مالکیت و استثمار و طبقه پدیده قدرت در جامعه شکل گرفت مقصود از قدرت در اینجا همان صورت اعم آن که مورد نظر برتراند راسل می باشد است قدرت در آغاز پس از پیدایش طبقه و مالکیت و استثمار صورت دوگانه داشت یکی نیروهای دارنده یا قطب ثروت و دیگر ی نیروهای وادارنده یا قطب قدرت بود نیروهای دارنده که هم آن طبقه برخوردار بودند سعی میکردند برپایه مالکیت و استثمار و نیروی کار ارزان پیوسته حجم تولید و در نتیجه سود و درآمد خود را افزایش دهند نیروهای وادارنده عبارت بودند از نظام قدرت و زور که جهت تحمیل حاکمیت نیروهای دارنده بر نیروهای تولید وارد کارزار شدند و کار آنها تحمیل حاکمیت طبقاتی طبقه استثمارگر بر طبقه تولید کننده بود. حرکت جامعه طبقاتی برای مدتی تحت گردونه دو قطب قدرت نیروهای دارنده یا طبقه استثمارگر و نیروهای وادارنده یا قطب زور حکومت پیش میرفت ولی هر چه زمان بیشتر می گذشت قطب حاکم در برابر اعتراض و شورش نیروهای تولید به این واقعیت میرساند که تنها توسط نیروهای وادارنده که کارشان سرکوب نیروهای تولید کننده می باشد امکان ادامه حاکمیت برای آنها نیست باید در کنار قطب نیروهای سرکوب گر وادارنده قطب سومی بوجود آورد که بتواند این وضعیت جامعه را بصورت باور وارد ذهنیت توده های تولید کننده نماید تا توسط آن نیروهای تولید کننده باور کنند که علت ذلت و بیچارگی و ستمکشی آنها طبقه دارنده نیست بلکه این سرنوشتی بوده است که از که قبل از خلقت آنها برای آنها رقم زده شده است و تغییر آن هم دیگر امکان پذیر نمی باشد لذا در همین رابطه بود که از پنج قرن قبل از میلاد قطب جدیدی از قدرت در لوای دو مؤلفه فلسفه و مذهب پا در منصه ظهور گذاشت که هدف آنها توجیح جبری وضعیت موجود جامعه طبقاتی برای طبقه تولید کننده بود از فلسفه ارسطو و افلاطون گرفته تا اندیشه کنفسیوس و لائوستو و ... همه در این راستا وارد کارزار نبرد تاریخی - طبقاتی بشر شدند تا برای طبقه غیر برخوردار تبین نمایند که تو باید برای همیشه برده باشی و آن طبقه برخوردار هم باید برای همیشه بصورت اریستوکرات بماند چراکه فضیلت و اشرافیت یک امر ذاتی است نه یک امر اکتسابی. ریشه فلسفه ارسطو و افلاطون و ... همین موضوع بود. در کنار این مؤلفه فلسفه، مؤلفه مذهب هم وارد عرصه شد و تحت لوای بت یا بت ها کوشیدند که با طبقه بندی کردن بت ها:

اولا وضعیت طبقاتی جامعه را منتقل به هیرارشی طبقه بندی شده می آن بتها منتقل کنند.

در ثانی با انتصاب بت ها به خدای آن آسمانی تضاد طبقاتی درون اجتماع را به آسمانها منتسب نمایند که حاصل آن جبری و محتوم کردن وضعیت طبقاتی جامعه برای طبقه تولید کننده بود این دو نیرو یعنی فلاسفه و روحانیت در کنار هم بدل به نیروهای باورنده شدند که با دو قطب قبلی قدرت یعنی نیروهای دارنده و نیروهای وادارنده قطب حاکم و قدرت در جامعه به سه بخش:

  1. نیروهای دارنده که هم آن طبقه استثمارگر بودند
  2. نیروهای وادارنده که هم آن هیئت حاکمه قدرت بودند و
  3. نیروهای باورنده که هم آن قطب معرفتی که شامل فلاسفه و روحانیت بودند تقسیم شدند.

 

چگونگی تکوین تاریخی نظام اعتقادی از بت و بت پرستی: آنچه از بعد از این آرایش در جامعه بشری صورت گرفت اینکه بمرور زمان نیروهای دارنده یا طبقه استثمارگر دریافت که بعلت عدم سواد توده های تولید کننده توان بخش فلاسفه از مؤلفه نیروهای باورنده کمتر از بخش روحانیت می باشد چراکه بخش روحانیت با تکیه بر مذهب و بت و پیوند ی که این دو مقوله با احساس توده ها دارد بهتر می تواند نظام طبقاتی موجود را تبین آسمانی نماید تا بخش فلاسفه که با عقل توده ها سرکار دارند بهمین خاطر بود که تکیه عمده قطب دارنده و قطب وادارنده روی روحانیت و بت و بت پرستی قرار گرفت و از اینجا بود که بت و بت پرستی بصورت یک نظام اعتقادی جهت تبین جامعه طبقاتی برای توده ها در آمد که توسط این نظام اعتقادی توده ها براحتی برپایه بت های طبقه بندی شده یا خدای آن طبقه بندی شده می توانستند جامعه طبقاتی و حاکمیت طبقه دارنده و وادارنده را تحمل نمایند و آنرا بعنوان یک امر جبری غیر قابل تغییر بپذیرند.

 

نبرد ضد بت پرستی ابراهیم تا محمد اولین خاکریز نقد قدرت: بهمین خاطر بود که از این مرحله تاریخ بشر که نیروهای باورنده بصورت نظام اعتقادی و بت و بت پرستی در آمدند خاکریز اول مبارزه طبقاتی توده ها برخورد با این نظام اعتقادی بود که این نهضت از ابراهیم تا محمد ادامه داشت بنا براین نبرد ابراهیم تا محمد با بت پرستی یک نبرد مکانیکی جهت شکستن چند مجسمه سنگی و خاکی و غیره نبوده است چراکه اینچنین کاری عظمتی ندارد که محمد (در یک روستای عربستان بنام مکه که اصلا نه برای تاریخ قابل توجه بوده است و نه برای جهان آنروز) با شکستن چند تا بت یک کار تاریخی انجام داده باشد یا ابراهیم خلیل با شکستن بت های بتخانه بابل نهضت نوین جهانی ایجاد کرده باشد و سرمشق و سرلوحه استراتژی مبارزه با قطب های قدرت حاکم در تاریخ بشود.

 

سوره کافرون اعلام نهضت ضد بت پرستی محمد: آنچه کار محمد در سوره کافرون تشکیل میدهد در مرحله اول مقابله محمد با نظام اعتقادی یا دینی بت پرستی مکه می باشد مقابله محمد با نظام اعتقادی بت پرستی بعنوان قطب باورنده حاکمیت (تزویر ) و بعنوان اولین خاکریز جهت حمله به قطب سه گانه حاکمیت که عبارتند از نیروهای دارنده (زر ) و نیروهای وادارنده ( زور ) و باورنده ( تزویر ) می باشد پس مهمترین درسی که ما از سوره کافرون که مرامنامه سیاسی و فلسفی و اقتصادی محمد را تشکیل میدهد، می گیریم و این درس پیام سوره کافرون را تشکیل میدهد عبارت از این است که برای شروع حرکت عدالت خواهانه در هر جامعه های باید پیوسته به نقد قدرت سه گانه حاکم بپردازیم و برای نقد قدرت ثلاثه حاکم باید نخست به نقد قدرت باورنده حاکم اقدام کنیم چراکه با نقد قدرت باورنده حاکم است که امکان خودآگاهی به شرایط طبقاتی جامعه برای توده ها فراهم میگردد.

حال با توجه به مطالب فوق به بررسی آیات سوره کافرون می پردازیم :

  1. سوره کافرون 6 آیه دارد و هر شش آیه آن باهم بر محمد نازل شده است و از سوره های مکی می باشد.
  2. بخاطر اینکه مخاطب آنها سران قریش بوده است بدون ذکر نام تنها با بیان کافرون ماهیت تاریخی، سیاسی، طبقاتی آنها را مشخص می کند برعکس سوره تبت که با ذکر نام شخصیت فردی ابی لهب را به چالش کشیده شد.
  3. بیان امر قل توسط محمد در جهت تاریخی کردن مرامنامه است چراکه با بیان امر قل محمد می خواهد طرح موضوع را از طرف خداوند اعلام کند و خود را واسطه و سخنگو معرفی کند.
  4. کلیت این سوره که با طرح جملات پیاپی صورت می گیرد مبین یک پاسخ از جانب محمد به سران قریش می باشد.
  5. اینکه پلاتفرم پیشنهادی سران قریش به محمد چه بوده است که محمد ر ا اینقدر خشمگین کرده است و او را وادار به طرح چنین پاسخ کرد ه است قابل تامل می باشد چراکه مضمون پاسخ محمد نشان دهنده آن است که پیشنهاد مشرکین در خصوص پرستش بت ها بوده است و فراهم کردن زمینه آشتی بین محمد و بت ها بوده است.
  6. گوهر سوره از جانب محمد اعلام برائت همیشگی محمد نسبت به بت ها و بت پرستی است.
  7. بت پرستی در نگاه محمد یک دین تلقی میشود آنچنانکه توحید یک دین است که این موضوع دلالت بر آن می کند که بت پرستی یک نظام اعتقادی است نه پرستش مجسمه.
  8. طرح دو نوع پرستش در چهار آیه دوم و سوم و چهارم و پنجم برخلاف آنچه که مفسرین می گویند تکرار یک موضوع نیست بلکه مبین دو موضوع معبود و عبادت است یعنی محمد در دو آیه دوم و سوم مرزبندی در معبود خود که الله و توحید است با معبود آنها که بت است می کند و در دو آیه چهارم و پنجم مرزبندی در عبادت خود از الله با عبادت آنها از بت می کند بعبارت دیگر در دو آیه دوم و سوم محمد مرزبندی هدف می کند و در دو آیه چهارم و پنجم محمد مرزبندی فونکسیون می کند.


والسلام