پاسخ به سوال‌های رسیده – سؤال بیست و یک – قسمت بیست و دو

چرا در 45 سال گذشته شعار استراتژیک جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «آگاهی، آزادی و برابری» بوده است؟

 

باری، در چارچوب همین رویکرد تطبیقی محمد اقبال در عرصه ایدئولوژی و استراتژی در طول حیات سیاسی‌اش بود که داوری ما در خصوص رویکرد تطبیقی شریعتی بر این امر قرار دارد که «رویکرد تطبیقی غالب در حرکت سیاسی شریعتی طبق ادعای خودش که از اواخر دوران اقامتش در اروپا برای او شکل گرفته است، مولود پیوند همه جانبه شریعتی با محمد اقبال (در فرایند پساوفات اقبال) بوده است». البته از آنجائیکه «شریعتی در برخورد با رویکرد تطبیقی محمد اقبال در عرصه ایدئولوژی و استراتژی باز با همان رویکرد تطبیقی خودش برخورد کرده است، همین برخورد شریعتی با رویکرد تطبیقی به حرکت محمد اقبال در عرصه نظر و عمل باعث گردید که منهای اینکه شریعتی رویکرد و اندیشه‌های تطبیقی اقبال را نسبت به جامعه ایران بومی ساخت و منهای اینکه شریعتی تلاش کرد تا رویکرد تطبیقی اقبال در چار چوب فرهنگ شیعی یا تشیع علوی بازسازی نماید، از همه مهمتر اینکه شریعتی توانسته است از زاویه رویکرد تطبیقی خودش به حرکت اقبال، در بازسازی اسلام در چارچوب توحید به عنوان جهان‌بینی و مقدم بر ایدئولوژی و استراتژی در پنج مؤلفه توحید در جهان، توحید در انسان، توحید در جامعه، توحید در تاریخ و بالاخره توحید در اخلاق رویکرد تطبیقی خودش را تعریف و تبیین نماید.»

در این چارچوب است که باید بگوئیم که «رویکرد تطبیقی شریعتی با رویکرد تطبیقی محمد اقبال متفاوت می‌باشد» چرا که «اقبال در راستای پروژه بازسازی اسلام خود، بر تقدم تحول کلامی نسبت به بازسازی اسلام تکیه می‌کند» و البته در رابطه با همین تحول «کلامی است که اقبال بر تقدم بازسازی نسبت به خداشناسی و وحی‌شناسی و معادشناسی مسلمانان در فصل‌های اول تا پنجم کتاب بازسازی خود تکیه می‌نماید»؛ اما شریعتی، در چارچوب تحول کلامی، «تنها بر پایه توحید به عنوان جهان‌بینی و مقدم بر ایدئولوژی و استراتژی (در پنج مؤلفه توحید در جهان، توحید در انسان، توحید در جامعه، توحید در تاریخ و توحید در اخلاق) تکیه دارد.»

د - همین رویکرد دو مؤلفه‌ای انطباقی و تطبیقی (در عرص ایدئولوژی و استراتژی) شریعتی در تحلیل نهائی باعث گردیده که «هم در عرصه ایدئولوژی و هم در عرصه استراتژی و هم در عرصه شعارها منظومه معرفتی او آبستن چند گانگی و بحران نظری و عملی باشد». در همین رابطه است که ما حتی «در اوج اعتلای حیات سیاسی تطبیقی شریعتی با این دو گانگی و چند گانگی در ایدئولوژی و استراتژی و شعارهای شریعتی روبرو می‌شویم» که برای فهم این مهم کافی است که در چارچوب فرایندهای چهارم و پنجم و ششم شریعتی، در عرصه ایدئولوژی کتاب‌ها یا کنفرانس‌های «امت و امامت» و «انتظار مذهب اعتراض» و در عرصه استراتژی و کتاب‌ها یا کنفرانس‌های «شیعه یک حزب تمام» و «شهادت» و «پس از شهادت» و «حسن و محبوبه» و در عرصه شعارهای «عرفان، آزادی و برابری» (در مقایسه با شعار «آگاهی آزادی و برابری») مورد بازشناسی و نقد و نظر مجدد قرار بدهیم تا به عمق بحران در ایدئولوژی و استراتژی و شعارهای شریعتی پی ببریم.

بی‌تردید «در راستای مقابله با این آسیب بوده است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در طول 46 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی، نشر مستضعفین ایران) پیوسته بر این باور بوده است که تا زمانیکه به حل این بحران‌ها در اندیشه‌های شریعتی چه در بخش ایدئولوژی و چه در بخش استراتژی و چه در بخش شعارهای آن نپردازیم، هر گونه حرکت‌سازی اجتماعی – سیاسی بر پایه اندیشه‌های شریعتی، بسترساز انتقال این بحران‌ها به آن حرکت سازمانی یا جنبشی و یا حزبی در پراکسیس سیاسی – اجتماعی می‌شود». در همین رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «در تحلیل و تبیین بحران سال‌های 59 و 60 در تشکیلات آرمان مستضعفین ایران، بر این باور است که ریشه اولیه تکوین آن بحران عظیم در تشکیلات آرمان مستضعفین ایران مولود و سنتز همین انتقال بحران از اندیشه شریعتی به عرصه نظری و عملی در پراکسیس سیاسی اجتماعی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در آن زمان بوده است». لذا از اینجا است که باید با صدای بلند اعلام کنیم که «معلم کبیرمان شریعتی (مانند معلم کبیرمان اقبال) برای جامعه بزرگ ایران یک راه بود، نه یک منزل، فریادی بود بر گوش‌های سنگین و پتکی بود بر وجدان‌های خاموش و مردی بود بر جاده تکامل انسان و مالم طریقه‌ای بود در مسیر شدن انسان و جامعه و تاریخ و انسان، عاصی بر نظم موجود حاکم بر جهان و جامعه امروز بشر و پرومته‌ای بود که آگاهی را از دست خدایان زر و زور و تزویر حاکم نجات داد تا شعار «آگاهی، آزادی و برابری» برای بشر و برای امروز جامعه بزرگ ایران بازتعریف نماید

پایان