تزهائی برای آگاهی‌یابی، گفتمان‌سازی، کسب هژمونی گفتمانی، سازمان‌یابی و گسترش سطح مطالبات کنش‌گران، جنبش‌های اعتراضی اردوگاه جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران، در عرصه استراتژی جنبشی و آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت بیست و دو

 

هدف ما در اینجا از طرح این موضوع آن است که بتوانیم «ارزش جایگاه استراتژی آگاهی‌بخش پیشگامان در منظومه معرفتی شریعتی تبیین نمائیم». علی ایحال، آنچه در این رابطه بیش از همه دارای اهمیت می‌باشد اینکه در نگاه شریعتی «مهم‌ترین خصیصه استراتژی آگاهی‌بخش پیشگامان، درازمدت بودن آن است» تا آنجا که او با «هر گونه حرکت کوتاه‌مدت در بستر استراتژی آگاهی‌بخش مخالفت می‌کند». نباید فراموش کنیم که «از مهمترین خصیصه استراتژی پیشگامی در برابر استراتژی پیشاهنگی، همین درازمدت بودن حرکت آن می‌باشد، چرا که در استراتژی پیشاهنگی چه در شکل تحزب‌گرایانه لنینیستی آن و چه در صورت ارتش خلقی مائوئیستی آن و چه در صورت چریک‌گرائی رژی دبره‌ای آن، تکیه بر موفقیت هر چه زودتر مبارزه می‌باشد و دلیل این امر هم آن است که در استراتژی پیشاهنگی (بر خلاف استراتژی پیشگامی) نیروی عامل استراتژی نخبگان جامعه می‌باشند، در صورتی که در استراتژی پیشگامی نیروی عامل استراتژی خود جامعه و اردوگاه بزرگ جنبش‌های مطالباتی مدنی و صنفی و سیاسی می‌باشند.»

در همین رابطه است که «در استراتژی پیشاهنگی تحول و انقلاب و اصلاحات از بالا و از طریق کسب قدرت سیاسی و یا مشارکت در قدرت سیاسی شکل می‌گیرد در صورتی که در استراتژی پیشگامی حرکت از پائین و در بستر تقدم تحول و انقلاب فرهنگی و اجتماعی مادیت پیدا می‌کند، در نتیجه همین تقدم انقلاب و تحول اجتماعی و فرهنگی بر انقلاب سیاسی باعث می‌گردد که (در مقایسه با استراتژی پیشاهنگی) استراتژی پیشگامی کلاً یک استراتژی درازمدت باشد». او می‌گوید:

«مسئله این است که ما باید بیشتر فداکاری بکنیم و کمتر توقع داشته باشیم، بر خلاف امروز که روشنفکر بیشتر توقع دارد و کمتر فداکاری. من ترجیح می‌دهم دو نسل، سه نسل کار بکنند و بعد به نتیجه برسند؛ اما اگر در عرض 10 سال به نتیجه برسیم باز بر می‌گردیم به 100 سال عقب‌تر. همیشه یک تجربه عجیب در تمام آفریقا و آسیا شده، کسانی که به سرعت به نتیجه رسیده‌اند، بعد، امتیازات قبل از انقلاب‌شان را هم از دست داده‌اند. من همه انقلابات زودرس را نفی می‌کنم» (م. آ - ج 20 - ص 500 - سطر 12).

باز در همین رابطه است که شریعتی می‌گوید:

«من هیچوقت دست پاچه نیستم که زودتر به نتیجه برسم، فقط مضطرب هستم که مبادا راه رسیدن به نتیجه را درست انتخاب نکرده باشم» (م. آ - ج 20 - ص 525 - سطر 18).

شریعتی همچنین در ص 502 - سطر 21 (م. آ - ج 20) به تبیین دیالکتیک بین شرایط عینی و شرایط ذهنی در جامعه به عنوان موتور حرکت جامعه می‌پردازد و بر این باور است که:

اولاً شریعتی «شرایط عینی صرف (جدای از شرایط ذهنی) و شرایط ذهنی صرف (جدای از شرایط عینی) به عنوان موتور حرکت جامعه تحلیل نمی‌کند»؛ به عبارت دیگر در نگاه شریعتی «شرایط عینی جامعه هر قدر هم که آماده باشد تا زمانی که در آئینه شرایط ذهنی به خودآگاهی و احساس و وجدان جامعه منتقل نشود هرگز و هرگز نمی‌تواند تحول و انقلاب اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به عنوان یک سنتز جدید ایجاد نماید.»

ثانیاً شریعتی در تبیین «عامل دیالکتیک شرایط عینی و شرایط ذهنی به عنوان موتور حرکت جامعه هرگز به جبر تاریخی (آنچنانکه کارل مارکس و مارکسیست‌های بعدی اعتقاد دارند) اعتقادی ندارد»؛ و «تکوین دیالکتیک شرایط عینی و شرایط ذهنی امری انتخابی می‌داند که توسط پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش حاصل می‌شود.»

ثالثاً شریعتی در تبیین «تکوین شرایط ذهنی، به عنوان یک مؤلفه دیالکتیک یا موتور حرکت جامعه، منهای اینکه عامل تکوین شرایط ذهنی پیشگامان می‌داند و بر این باور است که بدون وجود پیشگامان در چارچوب استراتژی آگاهی‌بخش امکان تکوین شرایط ذهنی در جامعه وجود ندارد، از همه مهمتر اینکه او عناصر تکوین دهنده شرایط ذهنی (در دیالکتیک شرایط عینی و شرایط ذهنی) تنها و تنها به صورت انتقال تضادها و ناهنجاری‌های موجود در متن جامعه به احساس و آگاهی توده‌ها تعریف می‌نماید.»

رابعاً در رابطه با همین «پیوند دیالکتیکی بین شرایط عینی و شرایط ذهنی به عنوان موتور حرکت جامعه است که او رسالت پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش، انتقال تضاد موجود در متن جامعه به ذهنیت توده‌ها تعریف می‌کند» به بیان دیگر «پیشگامان (در بستر استراتژی آگاهی‌بخش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در راستای شورانیدن عقول توده‌ها، یکی از سلاح‌شان همین انتقال تضادها از متن جامعه به ذهنیت توده می‌باشد.»

خامسا در همین رابطه است که در داوری شریعتی، «نفس تضادهای موجود در عینیت جامعه وقتی می‌تواند عامل حرکت بشود که آن تضادها توسط پیشگامان در بستر استراتژی آگاهی‌بخش وارد ذهنیت توده‌ها بشود». بدون تردید، «آگاهی‌یابی و در ادامه آن گفتمان‌سازی و سازمان‌یابی و رشد سطح مطالبات آنها تنها و تنها در همین رابطه شکل می‌گیرد». او می‌گوید:

«جامعه فقط به واسطه عامل دیالکتیکی و جبر تاریخی حرکت نمی‌کند، عامل آگاهی اگر وجود نداشته باشد نفس تضاد و استثمار طبقاتی و تضاد طبقاتی عامل حرکت جامعه به طرف مرحله دوم نیست؛ بنابراین جامعه و مردم باید به خودآگاهی برسند... روشنفکر کارش این است که این تضادهائی را که در متن جامعه وجود دارد، این ناهماهنگی‌ها و ناهنجاری‌هائی که در متن جامعه وجود دارد و در متن واقعیت وجود دارد، از متن واقعیت بردارد و توی احساس و آگاهی جامعه وارد کند، هنرمند رسالت‌اش این است، روشنفکر رسالت‌اش این است، تضاد موجود در متن جامعه را از واقعیت وارد ذهنیت کند. تضاد تا در درون عینیت وجود دارد هرگز عامل حرکت نیست...بنابراین نفس تضاد عامل حرکت نیست، اگر تضاد وارد ذهنیت انسان‌ها شد و به آگاهی رسید آن وقت عامل حرکت است. این است که فقر عامل حرکت نیست، احساس فقر عامل حرکت است» (م. آ - ج 20 - ص 503 و 502 - سطر 21).

پایان