تفسیر سوره تبت یا مسد - بخش آخر
سوال اول چرا در این بیانیه نام ابیلهب برده شده است؟
خوب است که در مقدمه تفسیر این سوره به این نکته با اهمیت توجه داشته باشیم که در کل قرآن غیر از نام محمد که لیدر نهضت میباشد تنها نام دو نفر از هم عصران محمد برده شده است یکی نام زید بن حارثه غلام و برده خدیجه زن پیامبر که پس از ازدواج با محمد خدیجه این برده و غلام را به محمد بخشید و محمد او را آزاد کرد (در آیه 37 - سوره الاحزاب در خصوص موضوع ازدواج پیامبر با همسر سابق زید در جهت رفع اتهام از پیامبر در عرصه شایعات دشمن مبنی بر فحشا دانستن این ازدواج توسط محمد که بعد از این ازدواج مطرح شد) دیگر نام ابیلهب عموی پیامبر میباشد که در این سوره مطرح گردیده است لذا در همین رابطه است که در پاسخ به این سوال که چرا در میان تمامی قسم خورده محمد فقط ابیلهب انتخاب میشود آنهم با نام صریح نه با اشاره و کنایه باید بگوئیم که آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت علت اینکه در این بیانیه محمد فقط نام ابیلهب میبرد.
با اینکه میدانیم در میان دشمنان نهضت پیامبر خطرناک تر از ابیلهب امثال امه بن خلف و اکرم و ابوجهل و لید بن مغیره و عاص بن وائل و اسود بن مطلب وجود داشته است که بس خطرناکتر از ابیلهب بوده اند چراکه آنها بخاطر قدرت عظیم اقتصادی - اجتماعی - سیاسی که داشته اند و در جلو چشمان محمد هر روز طرفداران نهضت محمد امثال بلال و عمار و یاسر و سمیه و... شکنجه میکردند و از هیچ حرکتی بر علیه نهضت محمد خودداری نمی کردند چه ویژگی در ابیلهب وجود داشته است که در این اولین بیانیه سیاسی - اجتماعی - طبقاتی محمد او مجبور شده است تا نامش را بصورت عریان و آشکار بیاورد و غیر از نام ابیلهب تا آخر وحی و نهضت محمد نام هیچ دشمن دیگر نهضت و محمد برده نشود برای پاسخ به این سوال باید به خود آیه اول توجه کنیم چراکه پاسخ آن بطور واضح اعلام شده است تَبَّتْ يَدَا أَبِيلهب وَتَبَّ در این آیه سه موضوع مورد مخاطب شعار مرگ و تبت محمد قرار میگیرد یکی يَدَا یا دو دست ابیلهب (این دو دست در آیه دوم تعریف میکند چراکه میگوید مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا كَسَبَ یعنی در آیه دوم یک دست ابیلهب را مال او میداند و دست دوم او را قدرت و ماکسب او میداند) که خود يَدَا دو موضوع میباشد که با یک مرگ مورد خطاب قرار گرفته اند دیگر وَتَبَّ میباشد که خود ابیلهب میباشد بعبارت دیگر در آیه اول اولا يَدَای ابیلهب از خود ابیلهب جدا شده است در ثانی يَدَا را با یک مرگ مطرح کرده است و ابیلهب بصورت جداگانه با یک مرگ دیگر، چرا؟ پر واضح است که به این خاطر محمد در این اولین بیانیه خود اقدام به چنین عملی میکند که در میان دشمنان نهضت خود تنها ابیلهب است که دارای مشخصه کافی برای نمایندگی سه قطب قدرت حاکم میباشد بنا براین ابیلهب تنها کسی است که در جمع دشمنان محمد بعنوان نمایندگی سه قطب قدرت یعنی زر و زور و تزویر میتواند در این سوره مطرح گردد که آنچنانکه قبلا مطرح کردیم در این مرحله از حرکت محمد یعنی مرحله ابژکتیو حرکت محمد این سه قطب قدرت حاکم بعنوان هدف اصلی و تعیین کننده سمت گیری نهضت محمد که عبارت میباشد از نقد قدرت یا زور و نقد ثروت یا زر و نقد معرفت یا تزویر مطرح میباشد، لذا در این رابطه است که محمد در نخستین بیانیه سیاسی خود از ابیلهب بعنوان سمبل قدرت در سه قطب آن نام میبرد و با حمله به ابیلهب مبارزه اجتماعی خود را با سه قطب قدرت اعلام میکند.
سوال دوم: چرا محمد در نخستین بیانیه سیاسی خود شعار مرگ میدهد؟ آیا این شعار مرگ مفهوم آنتاگونیسم دارد یا اینکه دلالت بر سمت گیری محمد بر علیه قدرت ثلاثه حاکم در مرحله ابژکتیو حرکت خود میکند؟
برای پاسخ به سوال دوم باید اول به مفهوم خود سوال واقف شویم بعدا به پاسخ آن بپردازیم توضیح سوال اینکه همانطوری که میدانیم معنی تبت که در این سوره دو بار و آنهم در آیه اول مطرح شده است عبارت است از: مرگ باد یا هلاک باد یا قطع باد است که همگی اینها دارای یک مضمون میباشد و آن مرگ یا نابود است از آنجائیکه قبلا هم مطرح کردیم این سوره نخستین بیانیه سیاسی محمد است که در اوایل حرکتش در مکه پس از شروع مرحله ابژکتیو حرکت او مطرح گردیده است لذا شعار مرگ یا تبت در این بیانیه دارای بار سیاسی خاصی میباشد که باید بدقت به آن توجه شود آیا محمد با شعار مرگ در آغاز حرکت برونی مکی خود زمانیکه نه دارای آنچنان قدرت نظامی و فیزیکی میباشد که بتواند با قدرت عظیم سران قریش مقابله کند و نه تودههای مکه به آنچنان اعتلائی از خودآگاهی و آگاهی اجتماعی رسیده اند که بتوانند در برابر شعار مرگ از همه توان خود بر علیه حاکمیت دارالندوه نماد سیاسی اشرافیت قریش استفاده کنند میخواهد شعار آنتاگونیسم اعلام کند که با توجه به اینکه اولین شعار آنتاگونیسم محمد با سران قریش پس از نزول آیه أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا...(سوره الحج – آیه 39) در سال دوم هجرت در مدینه یعنی 15 سال بعد از بعثت محمد مطرح گردیده است و تا قبل از نزول این آیه مسلمان و محمد اجازه برخورد آنتاگونیسم با سران قریش نداشتند و سیاست مسلمان مقاومت بصورت دفاعی بوده است نه تهاجمی لذا شعار تبت در اینجا معنای آنتاگونیسم نمی دهد و دارای مفهوم نقد قدرت در شکل ثلاثه آن میباشد و این حقیقت را در اینجا روشن میسازد که مقابله با سه قطب قدرت از آغاز حرکت ابژکتیو باید در رابطه با هر حرکت عدالت خواهانه مطرح باشد چنانکه در حرکت علی هم که پس از 25 سال بعد از وفات محمد بر سر کار آمد اولین شعاری که در نخستین بیانیه سیاسی او که در خطبه 16 نهج البلاغه اعلام گردیده است مطرح شد همین نقد ثلاثه قدرت بود که با شعار لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَلَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَلَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ مطرح میشود البته با اولویت مبارزه طبقاتی که در خطبه 15 بصورت وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ، لَرَدَدْتُهُ; فَإِنَّ في الْعَدْلِ سَعَةً. وَمَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضيَقُ اعلام میکند ماحصل اینکه در این بیانیه معنای تبت نفی قطبهای ثلاثه قدرت است نه نفی ابیلهب بلحاظ فیزیکی و بصورت آنتاگونیستی.
سوال سوم: چرا زن ابی لهب، ام جمیل بعنوان هم جبهه ای او در مخالفت با محمد مطرح میشود آیا کسی دیگر در میان دشمنان محمد نبود که مهمتر از ام جمیل باشد و در این سوره بعنوان هم جبهه ای ابیلهب مطرح گردد؟
برای پاسخ به این سوال باید ببینیم که ام جمیل در چه قسمت از حرکت ضد نهضت محمد ابیلهب شوهر خود را یاری میکرده است قطعا در رابطه با دو قطب زر و زور ام جمیل اگرچه دختر حرب و خواهر ابوسفیان بود ولی فی نفسه هیچ جای تاریخ نه طبری و نه سیره ابن هشام اشاره ای به این ندارد که این زن، زن متمکنی بوده است یا از نظر همکاری با قطب قدر ت حتی در لشکر کشیهای نظامی شرک بر علیه محمد شرکت میکرده است البته از نظر تاریخ اینقدر روشن است که نه در جنگ بدر و نه در جنگ احد نه ابیلهب و نه ام جمیل قطعا شرکت نداشته اند (یا مثلا مانند زن برادرش هنده همسر ابوسفیان که یکی از پایههای ثابت در جنگ مشرکین علیه محمد بود و در جنگ احد آن همه نقش آفرینی جهت تهییج سپاه شرک بر علیه محمد انجام داد که اخرین آنها مثله کردن جنازه حمزه و خوردن جگر حمزه یا گردنبند درست کردن از قسمت هائی بدن حمزه جهت وارد کردن ضربه روحی بر محمد بود) بنابراین ام جمیل در دو قطب قدرت و ثروت به گواه تاریخ دارای آنچنان توان و هویتی نبوده است تنها جائیکه ام جمیل در مبارزه ضد محمدی ابیلهب را یاری میکرده است در بعد سوم قطب قدرت یعنی بعد تبلیغی و استحماری و ضد معرفتی بوده است که آنچنانکه تاریخ هم نقل میکند پیوسته با استفاده از احساسات زنانگی خود جهت ایجاد شانتاژ بر علیه محمد پشت سر محمد همراه با همسرش راه میافتاده و جامعه و مردم را بر علیه حرکت محمد تحریک میکرده است وبا توجه به اینکه نهضت محمد مرحله تکوین خود را طی میکرده است لذا پر واضح است که این حرکت تبلیغی ابیلهب و ام جمیل بخاطر اینکه هر دو از خویشاوندان نزدیک پیامبر هم بودند دارای تاثیر اجتماعی بوده است لذا به این خاطر است که این بعد حرکت ضد محمد هر دو بصورت مستقل در سوره مطرح شده است که بعد ضد معرفتی ابیلهب در آیه اول با وَتَبَّ آخر آیه اول که جدای از تَبَّتْ يَدَا (مرگ بر دو قدرت ابیلهب یعنی قدرت زر و قدرت زور ابیلهب) با بیان مرگ بر خود ابیلهب بیان شده است و بعد ضد معرفتی ام جمیل و در آیه سوم با طرح و امرته یعنی زن ابیلهب اعلام گردیده است که پیوند این دو در جبهه ضد معرفتی بر علیه محمد مشخص میسازد البته نباید این نکته در همین جا نادیده گذاریم که علت تکیه قرآن بر این بخش از حرکت ضد نهضتی ابیلهب وام جمیل جدای از مطالب مطرح شده فوق این میباشد که نفی این بخش از قدرت ثلاثه (نفی تزویر) برای پیشبرد نهضت باید مقدم بر نفی دو بخش دیگر قدرت ثلاثه حاکم( نفی زور و نفی زر) قرار گیرد حتی اگر صاحبین این بخش سوم عمو و زن عموی پیامبر باشد که این موضوع در همه نهضتها ی آگاهی بخش و رهائی بخش و آزادیخواه از آغاز تاریخ بشر تا کنون صدق میکند( و آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در کنفرانس حج میگوید رمز تقدم رمی جمره ستون سوم از سه ستون منادر حج در همین حقیقت نهفته است چراکه از نظر شریعتی ستون اول ستون قدرت یا استبداد است و ستون دوم ستون ثروت یا استثمار است و ستون سوم ستون ضد معرفت یا استحمار میباشد که هنگام رمی باید ستون اول و دوم رها کنیم و ستون سوم را اول رمی کنیم چراکه قیم دو ستون اول و دوم در تاریخ ستون سوم میباشد و هنگامیکه ستون سوم را زدی و او را از پای در آوردی دو ستون اول و دوم خود بخود ریزش میکنند و یا آنچنانکه باز معلم کبیرمان شریعتی در تفسیر سوره ناس هم میگوید علت اینکه در آغاز سوره ناس محمد پروردگار را با سه صفت رب و ملک و اله مطرح میکند باز کنایه به خلع قدرت همان قدرت ثلاثه حاکم بر جامعه میکند یعنی رب دلالت بر خدای زور و ملک دلالت بر خدای زر و اله دلالت بر خدای تزویر میکند که محمد با انتساب هر سه صفت رب و ملک و اله به خداوند میخواهد به خلع ید این سه دشمن ناس بپردازد اما در همین جا هم قرآن اله الناس را مانند سوره تبت بعد از نفی دو قدرت زور و زر مطرح میکند که با بیان ضرر و زیان این بخش سوم در ادامه سوره بشکل مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ - الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ - مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ (سوره الناس – آیات 4 تا 6) به تبین عمده بودن خطر این بخش دشمن سوم که در حقیقت دشمن اول است، میپردازد) و باز در همین رابطه است که همچنانکه در جنگهای سه گانه علی دیدیم که علی در جبهه دشمن زر در جنگ جمل پیروز شد و در جبهه قدرت زور در جنگ صفین هم نزدیک به پیروزی نهائی بود که توسط جبهه سوم ضد معرفتی بوسیله قرآن بر سر نیزه کردن جبهه زور شکست خورد و بالاخره بدست این جبهه سوم به قتل رسید.
سوال چهارم: آیا آتش در بیان ابیلهب آیه اول با آتش در بیان ذات لهب آیه سوم متفاوت میباشد؟
برای پاسخ به این سوال اول باید یک جواب اجمالی به سوال فوق بدهیم و سپس باید به بیان یک پاسخ تفصیلی به سوال فوق بپردازیم و اما در رابطه با پاسخ اجمالی باید بگوئیم بله، آتش آیه اول با آتش آیه سوم کاملا متفاوت میباشد چراکه آتش اول آتش بالائیها است اما آتش در آیه سوم آتش پائینیها است توضیح اینکه در سَيَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ، نَارًا ذَاتَ لهب یا نار شعله ور دلالت بر فونکسیون تمرکز قدرت و ثروت و معرفت یا زر و زور و تزویر در حاکمیت میکند که عامل شعله ور شدن آتش از پائین بر علیه بالائیها خواهد شد چرا که تنها چیزی که عامل حرکت پائینیها بر علیه بالائیها میباشد این تمرکز سه گانه قدرت زر و زور و تزویر میباشد که تودهها را در نقد آن به حرکت وادار میسازد و حاصل این حرکت شعله ور شدن آتش از پائینیها میباشد لذا در این رابطه است کهلهب در آیه سوم بالهب در آیه اول که صفت ابیلهب میباشد متفاوت میباشد در آیه اول لهب آتش بالائیها است که در نماد تمرکز قدرت در سه قطب زر و زور و تزویر شکل میگیرد و در آغاز شروع نهضت به جان نهضت میافتد، اما لهب در آیه سوم لهب پائینیها میباشد که بر علیه بالائیها به جریان میافتد و مانند آتشی تمامی سه قطب قدرت را در بر میگیرد طبیعی است که زمانیکه آتش پائینیها شعله ور گردید این آتش جبهه ای شروع میشود و جبهه ای میسوزاند لذا تمامی دستاریان سه قطب قدرت چه مستقیما صاحب قدرت سه گانه باشند و چه تدارکات چی این سه قطب قدرت باشند و چه حتی ساپورت چی معنوی و مادی هم که باشند از این آتش بی نصیب نخواهند شد چراکه در زمانیکه آتش پائینیها شعله ور میشود دیگر بی تفاوت و بینابینی معنی ندارد.
پایان