تفسیر سوره قریش – بخش دوم
مبانی تئوریک فرآیندهای دو گانه استراتژی مکی و مدنی محمد: در خصوص حرکت محمد در 23 حرکتاش که از بعثت تا وفاتاش ادامه داشت به خاطر اینکه 13 سال از این 23 سال حرکتاش در مکه بوده است و ده سال آخر آن در مدینه از آنجائیکه مضمون حرکت محمد در مدت زمان 13 سالهای که در مکه بوده است با مضمون حرکت محمد در مدت زمان ده ساله مدینه متفاوت بوده است و این تفاوت مضمونی حرکت محمد در مکه با حرکت محمد در مدینه یک تفاوت مضمونی استراتژی میباشد. در همین رابطه در عرصه تئوریزه کردن حرکت محمد در دو مرحله مکی و مدنی ما تنها به تئوریزه کردن استراتژی محمد در دو فرآیند مکی و مدنی میپردازیم. لذا در همین رابطه مقدمتاً ما به لحاظ استراتژی حرکت محمد را در یک تقسیم بندی کلی بدو قسمت تقسیم میکنیم:
الف - فرآیند مرحله اول استراتژی حرکت محمد به خاطر محل مکانی آن که در مکه بوده است. ما این نام مکان یا شهر یا جغرافیا را به فرآیند استراتژی محمد در دوران 13 ساله مکه محمد نسبت میدهیم و به وسیله آن فرآیند اول حرکت محمد را فرآیند مکی استراتژی محمد مینامیم.
ب- فرآیند دوم استراتژی حرکت محمد که در ده ساله دوران حضور محمد در شهر مدینه النبی یا یثرب شکل گرفته است که ما این فرآیند هم مانند فرآیند اول به خاطر بستر مکانی و شهری و جغرافیائی آن فرآیند مدنی استراتژی حرکت محمد مینامیم.
پس با این تعریف از این به بعد هر جا که ما نام حرکت مکی محمد بردیم، مقصودمان فرآیند اول استراتژی محمد در مکه میباشد و هر جا گفتیم مرحله مدنی حرکت محمد مقصودمان فرآیند دوم استراتژی محمد که در مدت ده ساله مدینه النبی صورت گرفته است میباشد البته نکته بسیار مهمی که باید در همین جا مطرح کنیم اینکه معیار ما در تقسیم بندی استراتژی محمد به دو دوره مکی و مدنی نه به خاطر زمان متفاوت این دو فرآیند میباشد (13 سال در مکه و ده سال در مدنی) و نه به لحاظ مکان متفاوت این دو مرحله استراتژی میباشد (شهر مکه و شهر یثرب یا مدینه النبی) بلکه آنچه معیار ما در تقسیم بندی این دو فرآیند استراتژی حرکت محمد تشکیل میدهد فقط و فقط تفاوت هدف و شیوه مبارزه محمد در این دو مرحله استراتژی میباشد. البته منظور از هدف در اینجا هدف مرحلهای استراتژی میباشد نه هدف نهائی که در دو مرحله مکی و مدنی یکسان است. لازم به تذکر است که این دو رکن مطرح شده یعنی هدف مرحلهای و مکانیزم و شیوه مبارزه جزء ارکان اصلی تئوری استراتژی میباشد. پس با این معیار آنچه باید در همین جا مطرح کنیم این که هم هدف مرحلهای محمد در دوران مکی و مدنی متفاوت بوده است. (چراکه هدف مرحلهای محمد در دوران مکی تکوین حرکت و مبارزه بوده است در صورتی که هدف محمد در دوران مدنی تکوین دولت و جامعه سازی بوده است. به عبارت دیگر محمد در دوران مکی فن چگونه مبارزه کردن به بشریت میآموزد در صورتی که در دوران مدنی فن چگونه دولت و جامعه ساختن به ما میآموزد).
و هم شیوه مبارزه محمد در دوران مکی و مدنی متفاوت بوده است (چراکه شیوه مبارزه محمد در مکه به صورت حرکت سازمان گرایانه حزبی در صورت غیر قهرآمیز و غیر آنتاگونیستی و دفاعی و دموکراتیک یعنی از پائین بوده است در صورتی که شیوه مبارزه محمد در مرحله مدنی استراتژیاش به صورت قهرآمیز و آنتاگونیستی که همان دو اصل: 1- جهاد ابتدائی محمد 2- تکیه محمد بر اصل ولایت و شخصیت خودش در تبین فرامین الهی به جای ارائه دلیل و استدلال و در کادر ارتش خلقی و تحول از بالا استوار بوده است).
پس محمد در دوران مدنی فن دولت سازی و جامعه سازی مطرح میکند در مکه فن حزب سازی بر پایه:
1- آموزش
2- برنامه
3- سازمان گری
لذا در همین رابطه است که شیوه مبارزه محمد در دو فرآیند مکی و مدنی کاملا متفاوت میباشد. چراکه که در فرآیند مکی شیوه مبارزه و حرکت محمد سازمان گرایانه حزبی بوده است. در صورتی که در مرحله مدنی شیوه حرکت محمد جامعه سازی بر پایه نهاد سازی دولت و قدرت مرکزی میباشد البته اگر چه در رابطه با تئوریزه کردن استراتژی دو مرحلهای مکی و مدنی محمد قبلا در حد یک سلسله کلیات به صورت پراکنده مسائلی مطرح کردهایم ولی در هیچ جا تاکنون نشر مستضعفین به صورت مدون و کامل به تئوریزه کردن استراتژی دو مرحله محمد نپرداخته است. لذا در اینجا با توجه به شرایط موضوع سوره قریش که متن تفسیر ما میباشد یعنی موضوع تحول و اعتلای قریش که سکّاندار جامعه مکه بودند (و با توجه به آنچه فوقاً مطرح کردیم که قریش علاوه بر اینکه دلالت بر عشیره و دودمان محمد میکند در این سوره از آنجائیکه موضوع سوره بیان ابژکتیو یا فیزیک قریش نمیباشد. یا بیان سیر تاریخی تکوین قریش نمیکند تا ما به طرح تاریخی شکل گیری و تکوین قریش از نضربن کنانه تا محمد بپردازیم. لذا به جای نگاه نصب شناسانه به سوره قریش باید با دید و نگاه استراتژی مکی محمد به سوره قریش نگاه کنیم تا بتوانیم به صورت علمی به تفسیر این سوره بپردازیم) پس موضوع سور ه قریش تحول سوبژکتیو و ابژکتیو قریش از بعد از بعثت محمد و شروع حرکت محمد در مرحله مکی در بستر فونکسیون مبارزه محمد میباشد( البته موضوع دیگری که در رابطه با فهم این سوره نباید علاوه بر نکات فوق از نظر دور بداریم اینکه از آنجائیکه آنچنانکه فوقاً مطرح کردیم اجرای رسالت و دعوت محمد بنابه دستور وحی (وَأَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ- سوره الشعراء - آیه 214) از قریش که دودمان و خاندان محمد بودند شروع شد. ما هم در راستای تفسیر این تحول و اعتلای و سیر استکمالی قریش تحت فونکسیون استراتژی مکی محمد باید به جامعه قریش در مکه به عنوان خواستگاه استراتژی حرکت مکی محمد نگاه کنیم و در تفسیر این سوره این موضوع را از نگاه خود دور نداریم).
لذا در همین رابطه است که آن چنان که فوقاً مطرح کردیم، برعکس آنچه اکثر قریب به اتفاق مفسرین عام و خاص یا شیعه و سنی قرآن در تفسیر این سوره مطرح میکنند، (مانند صاحب المیزان و صاحب پرتوی از قرآن و مجمع البیان و...) که عامل تحول و اعتلای قریش را حمله ابرهه حاکم حبشه توسط لشکر فیل به مکه و دفاع ابابیل (مرغان هوائی) توسط سجیل از مکه میدانند و علت این امر از آنجا نشات میگیرد که هم برادران تسنن با ذکر روایتی از عمرو بن میمون ازدی که گفته است "من نماز مغرب را دنبال عمر بن الخطاب خواندم او در رکعت اول سوره تین را خواند و در رکعت دوم سورههای فیل و قریش بدون اینکه بین آن دو با بسم الله فاصله بیاندازد، قرائت کرد و یا اینکه تشیع به استناد روایتی که از ابی العباس نقل میکند که گفته است از امام صادق شنیدم که فرمود دو سوره فیل و قریش یک سورهاند و قس علیهذا.
آنچه ما میخواهیم در رابطه با این سوره قریش و رابطهاش با سوره فیل و کلا در رابطه با متدولوژی نشر مستضعفین در برخورد با روایات مطرح کنیم ، اینکه به استناد راهنمائی خود محمد که فرمود: اذا جائکم انی حدیث فاتاه الی کتاب الله فما واقفه قاقبله فما خالفه فضربه علی عرض الحائط – هنگامی که روایتی یا حدیثی از قول من و خانواده و اصحاب و یاران من شنیدید قبل از قبول و رد آن حدیث آنرا به کتاب الله یا قرآن عرضه کنید و به جای آنکه معیارتان در قضاوت و شناخت و فهم قرآن خود حدیت و روایت باشد، آنچنانکه اخباریون معتقد بودند برعکس معیارتان در نگاه به حدیث باید قرآن باشد به بیان دیگر همیشه در قضاوت در باب قرآن به جای اینکه از حدیث به قرآن روی آورید از قرآن به روایت ما نگاه کنید اگر قرآن آن روایت را تائید کرد شما آن روایت را قبول کنید و اگر قرآن آن روایت را تائید نکرد شما آن روایت را به دیوار بزنید یعنی آنرا نفی کنید. در این راستا است که در اینجا و هر جا معیار ما در تفسیر قرآن خود قرآن است و آن دسته از روایتی که متن قرآن آنها را تائید کند، مورد قبول ما میباشد و آن دسته از روایتی که با قرآن اختلاف سوبژکتیوی یا ابژکتیوی داشته باشد مورد استناد و قبول ما قرار نمی گیرد. در رابطه با سوره قریش و سوره فیل از آنجائی که هم خود تدوین کنندگان اولیه قرآن که بی شک به صورت مستقیم یا غیر مستقیم امام علی در آن نظارت و دخالت داشته است. این دو سوره را به صورت دو سوره از هم جدا مطرح کرده است و هم آهنگ و موسیقی دو سوره کاملا متفاوت میباشد و امکان طرح آنها در یک سوره نیست و علاوه بر این دو تفاوت اصلا موضوع این دو سوره کاملا متفاوت میباشد. بنابراین برعکس دیدگاه اکثر مفسرین شیعه و سنی که سوره قریش را ادامه سوره فیل میدانند. ما معتقدیم که این سوره هم به لحاظ فیزیکی و ظاهری و هم به لحاظ مضمونی منفک از سوره فیل میباشد و به هیچ وجه نباید آنرا در رابطه با سوره فیل متصل بدانیم چراکه اصلا سوره قریش با این محتوای عمیق بی محتوا میگردد. ماحصل آنکه اولا سوره قریش یک سوره مستقل از سوره فیل میباشد و هیچ گونه رابطه ظاهری و موضوعی با سوره فیل ندارد در ثانی موضوع سوره قریش که تحول استکمالی و اعتلائی جامعه قریش میباشد بر پایه فونکسیون وحی و مبارزه محمد میباشد. حال با توجه به این موضوع میپردازیم به اصل مطلب که عبارت بود از تبیین تئوریک مبانی فرآیند دو مرحلهای مکی و مدنی استراتژی محمد به طوری که فوقاً به اشاره رفت مراحل دو گانه استراتژی محمد (مکی و مدنی) در عرصه تبین تئوریک کاملا هم به لحاظ سوبژکتیوی و هم به لحاظ ابژکتیوی متفاوت میباشد و دلیل آن این میباشد که هدف محمد در استراتژی مکی خود تکوین حزب بر پایه آموزش و برنامه و سازمان گری بوده است در صورتی که هدف محمد در مرحله مدنی استراتژی خود جامعه سازی بر پایه:
1- دولت و
2- جهاد ابتدائی و
3- ولایت، بوده است.
به عبارت دیگر در استراتژی مکی محمد به ارائه تئوری فن سازمان گرایانه حزبی در مبارزه خود میپردازد. اما در استراتژی مدنی محمد به ارائه تئوری فن جامعه سازی میپردازد. از آنجائیکه در رابطه با تفسیر سوره قریش (که آن چنان که فوقاً مطرح شد از جمله سور مکی نازل شده بر محمد میباشد) تفسیر این سوره در پیوند فرآیند مکی استراتژی محمد قرار میگیرد. لذا در این مرحله ما تنها به عرضه تئوریک فرآیند استراتژی مکی محمد یعنی فن مبارزه محمد بر پایه حرکت سازمان گرایانه حزبی او میپردازیم و در جای دیگر بنا به اقتضای موضوع تفسیر به عرضه مبانی تئوریک فرآیند مدنی استراتژی محمد که فن جامعه سازی او میباشد خواهیم پرداخت.
مبانی تئوریک فرآیند مکی استراتژی محمد یا تئوری استراتژی سازمان گرایانه حزبی محمد: جهت تئوریزه کردن استراتژی سازمان گرایانه حزبی محمد در فرآیند مکی حرکتاش باید نخست به صورت مقدمه به تعریف و تمایز چند ترم علمی در اینجا بپردازیم که عبارتند از: 1- انقلاب 2- ارتجاع 3- محافظه کاری 4- رفرمیسم 5- اصلاحات.
1- انقلاب یا رولوسیون: انقلاب دلالت بر آن نوع از تحول اجتماعی یا استراتژی تحول اجتماعی میکند که بر پایه:
الف - تغییر زیر ساختهای جامعه اعم از روابط تولید و روابط اجتماعی و روابط طبقاتی باشد.
ب - نفی انستیتاسیونها یا نهادهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و سنتی بالائیها که توسط پائینیها صورت گیرد.
ج - متلاشی کردن ماشین سیاسی دولت بالائیها توسط قیام پائینیها در عرصه آنتاگونیسم بین بالائیها و پائینیها برای جایگزین شدن آلترناتیو سیاسی - اقتصادی - اجتماعی - طبقاتی پائینیها.
د- اعتقاد به تقدم تحولات ابژکتیو اجتماعی جهت ایجاد تحولات سوبژکتیو جامعه.
ه - اعتقاد به برتری فونکسیون تحول ساختارهای اجتماعی نسبت به فونکسیون تحولات کنشگرهای اجتماعی که همان پائینیهای جامعه میباشند.
2- ارتجاع یا راکشنیزاسیون: ارتجاع دلالت بر آن نوع از اعتقادهای اجتماعی -تاریخی میکند که معتقد به:
الف - اعتقاد و تلاش در جهت بازگشت به نظامهای اقتصادی - سیاسی - فرهنگی - اجتماعی گذشته که دوران تاریخی آنها به سر رسیده است بر پایه طلائی کردن گذشته تاریخ به هر شکلی و نفی اصل تحول استکمالی حرکت تاریخ بشر و سمت گیری تکاملی تاریخ به معنای اعم آن.
ب - تکیه بر جناحهای قدرت بالائیها جامعه (زر و زور و تزویر) به عنوان بازوی اجرائی به جای پائینیهای جامعه.
ج - تکیه بر باورهای سنتی پائینیهای جهت به سازش کشانیدن پائینیها
د - تکیه بر نیروهای باورانده سنتی (معرفت تزویری) جهت جایگزین کردن و تثبیت باورهای پیشامدرن به جای باورهای مدرن و باورهای پسامدرن تودهها.
3- محافظه کاری یا کنسرواتیسم: محافظه کاری یا کنسرواتیسم دلالت بر آن نوع اعتقادی میکند که معتقد به:
الف - حفظ شرایط موجود بر پایه حفظ نهادهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و طبقاتی جامعه میباشند.
ب - تکیه بر نیروهای وادارنده (قدرت و سر نیزه و نهادهای سرکوب) جهت مرعوب کردن و به تسلیم کشانیدن تودهها.
ج- تکیه بر گروهای اجتماعی بالائی اعم از گروهای قدرت یا گروهای ثروت یا گروهای معرفت تزویری به جای تکیه بر پائینیها.
4- رفرمیسم یا تحول اجتماعی توسط بالائیهای قدرت - ثروت - معرفت: رفرمیسم بر آن نوع از تحول اجتماعی دلالت میکند که بر پایه:
الف - تحول از طریق بالائیها به جای تحول از طریق پائینیها بر پایه تکیه کردن بر تضادهای درونی بالائیها انجام گیرد.
ب- تکیه بر قطبهای قدرت بالائیها جهت تحول سازش کارانه به جای تکیه بر قطبهای زحمت کش و محروم پائینیها که امکان حرکت سازش کارانه با بالائیها را از رفرمتر میگیرد.
ج - اعتقاد به تقسیم سازش کارانه قدرت در بستر سازش و پیوند با پایگاههای قدرت حاکم.
5- اصلاح گری یا تحول اجتماعی توسط پائینیها:اصلاح گری دلالت بر آن نوع تحول اجتماعی میکند که:
الف - لازمه جبری هر گونه تحول اجتماعی انجام آن توسط قاعده جامعه میداند که این دیدگاه کاملا عکس دیدگاه رفرمیسم میباشد چراکه رفرمتر امکان تحول اجتماعی تنها از طریق تقسیم قدرت بین بالائیها میداند.
ب- برخورد پروسسی کردن به جای برخورد دفعی کردن مرحله رولوسیون یا انقلاب جهت تحول پدیدههای تاریخی مانند روابط تولید یا روابط اجتماعی یا روابط طبقاتی.
ج - اعتقاد به تقدم تحول سوبژکتیو اجتماعی جهت اصلاح و تحولات ابژکتیو جامعه.
ادامه دارد