سلسله درس‌هایی از نهج‌البلاغه – قسمت بیست

«فهم و شناخت تطبیقی نهج‌البلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»

 

«بسم الله الرحمن الرحیم، لذا ما أوصی به الحسین بن علی بن أبی طالب لأخیه محمد ابن الحنفیة المعروف ولد علی بن أبی طالب رضی الله عنه: إن الحسین بن علی یشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له وأن محمدا عبده ورسوله، جاء بالحق من عنده، وأن الجنة حق والنار حق. وأن الساعه آتیه لا ریب فی‌ها، وأن الله یبعث من فی القبور، وإنی لم أخرج أشرا ولا بط را ولا مفسدا ولا ظالما، وإنما خر جت لطلب النجاح والصلاح فی أمة جدی محمد (ص) أرید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر وأسیر بسیرة جدی محمد (ص) وسیرة أبی علی بن أبی طالب – به نام خدای رحمان و رحیم - این وصیت حسین بن علی است که: این حرکت من نه برای سرکشی و طغیان است و نه برای هوای نفس می‌باشد، بلکه برای اصلاح جامعه پیامبر اسلام بر پایه وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و استراتژی و رویه پیامبر اسلام و پدرم علی بن ابی‌طالب است» (بحارالانوار - ج 44 - ص 328). بی‌شک اگر منشور حرکت عاشورای امام حسین در چارچوب این وصیت‌نامه تعریف بکنیم، آنچه که در این منشور جنبش حق‌طلبانه امام حسین بیش از هر چیز قابل توجه می‌باشد اینکه امام حسین در این منشور:

اولاً هدف حرکت و جنبش حق‌طلبانه عاشورایی خودش را اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی جامعه به انحطاط کشیده شده مدینه النبی (در طول 50 سال بعد از رحلت) پیامبر اسلام تعریف می‌نماید.

ثانیاً در این منشور امام حسین استراتژی اصلاح انقلابی یا انقلاب اصلاحی خودش را بر پایه وظیفه و مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر تعریف می‌نماید نه در راستای کسب قدرت سیاسی یا کسب خلافت.

ثالثاً در این منشور اما م حسین رویکرد خودش را در ادامه رویکرد پیامبر اسلام و امام‌علی تعریف می‌نماید نه رویکرد جدیدی.

رابعاً در این منشور امام حسین از رویه صلح‌طلبانه امام حسن ذکری به میان نمی‌آورد و تنها بر رویه پیامبر اسلام و امام‌علی تکیه می‌کند.

باری از اینجاست که باید نتیجه‌گیری کنیم که «اگر مبارزه عمده جامعه مسلمین تحت رهبری امام‌علی در دوران پنج سال خلافت‌اش مبارزه با طبقه جدید حاکم (ایجاد شده در دوران 25 سال بعد از رحلت پیامبر اسلام) تحلیل بکنیم بدون‌تردید این طبقه جدید حاکم بر پایه استراتژی فتوحات خارجی و جایگزینی اقتصاد غارت و غنیمتی و تقسیم نامساوی بیت‌المال مسلمین بین مردم تکوین پیدا کرده‌بودند». لهذا در همین رابطه بود که امام‌علی در خطبه 126 نهج‌البلاغه می‌فرماید:

«أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اللَّهِ لَا أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا أَمَّ نَجْمٌ فِی السَّمَاءِ نَجْماً لَوْ کَانَ الْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ أَلَا وَ إِنَّ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِی غَیْرِ حَقِّهِ تَبْذِیرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ یَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِی الدُّنْیَا وَ یَضَعُهُ فِی الْآخِرَةِ وَ یُکْرِمُهُ فِی النَّاسِ وَ یُهِینُهُ عِنْدَ اللَّهِ وَ لَمْ یَضَعِ امْرُؤٌ مَالَهُ فِی غَیْرِ حَقِّهِ وَ لَا عِنْدَ غَیْرِ أَهْلِهِ إِلَّا حر مه اللَّهُ شُکْرَهُمْ وَ کَانَ لِغَیْرِهِ وُدُّهُمْ فَإِنْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ یَوْماً فَاحْتَاجَ إِلَی مَعُونَتِهِمْ فَشَرُّ خَلِیلٍ وَ أَلْأَمُ خَدِینٍ - (هنگامی که جمعی از خواص یا افراد طبقه جدید حاکم به امام‌علی اعتراض کردند که چرا او در خلافت‌اش بیت‌المال را به تساوی بین همه مردم تقسیم می‌کند او فرمود:) آیا شما به من امر می‌کنید که در قلمرو زمامداری خودم با ستم به مردمی که فرمانروای آنها شده‌ام رفتار کنم؟ سوگند به خدا هرگز چنین کاری نمی‌کنم و مادامی که شب و روز پشت‌سر هم می‌آیند و می‌روند و ستاره‌ای به‌دنبال ستاره دیگر حرکت می‌کند حتی اگر آن مال‌های بیت‌المال از آن خود من هم می‌بود باز آنها را به مساوات بین همه مردم تقسیم می‌کردم چه رسد به اینکه این مال‌های بیت‌المال مال الله می‌باشند. آگاه باشید که بخشش بیت‌المال به کسانی که نیازمند و مستحق به آن نمی‌باشند کاری اسراف و تبذیر است این افراط‌گر ایی در تقسیم اموال بیت‌المال اگرچه باعث می‌گردد که صاحبش را در دنیا بالا ببرد در آخرت آنها را ساقط می‌کند و اگر چه این اموال باعث می‌گردد که او در میان مردم عزیز بشود ولی از طرف دیگر سبب می‌شود که او در نزد خدا پست و خوار بشود. لذا هر کس مالش را جز در راه خشنودی خداوند صرف کند و به‌غیر اهل آن بدهد خداوند او را از سپاس آنان بی‌بهره می‌گرداند و دوستی آنها را نصیب غیر او می‌سازد و اگر روزی پای او بلغزد و به‌کمک آنان نیازمند شود آن‌ها بدترین یار و سرزنش کن نده‌ترین دوست می‌باشند» (نهج‌البلاغه صبحی الصالح – خطبه 126 – ص 183 – از سطر 5 به‌بعد).

برای فهم جوهر این خطبه لازم است که عنایت داشته باشیم که امام‌علی این خطبه را در پاسخ به‌نقد بعضی از صاحبان قدرت اقتصادی یا طبقه جدید (تکوین یافته در جامعه مسلمین در فرایند 25 سال رحلت پیامبر اسلام) مطرح کرده است «به‌بیان‌دیگر این خطبه نقد بر نقد می‌باشد». بدیهی است که از آنجایی که این خطبه نقد بر نقد است و با عنایت به اینکه این نقد بر نقد اصحاب دارای قدرت اقتصادی یا طبقه جدید می‌باشد، امام‌علی در این خطبه تلاش می‌کند که «نقد بر نقد خودش را به‌صورت دو مؤلفه‌ای سلبی و ایجابی مطرح نماید» بنابراین در این رابطه است که در آغاز این خطبه امام‌علی صاحبان قدرت اقتصادی یا سردمداران طبقه جدید حاکم اقتصادی (که در طول 25 سال پس از رحلت پیامبر اسلام و دوران خلفای ثلاثه شکل گرفته‌بودند و آبشخور تکوینی آنها همان فتوحات و همان اقتصاد غارت و غنیمتی و همان تقسیم ناعادلانه بیت‌المال بر پایه رانت جنگ‌سالاری و قبیله‌ای و عصبیت‌های قومی و سیاسی و غیره بودند) را در برابر سؤال آن هم به‌صورت استفهام تنکیری قرار می‌دهد (استفهام تنکیری به‌معنای آن است که سؤال کننده در حالی که سؤال می‌کنند آن را نفی می‌نماید) و می‌گوید:

«أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟ - آیا شما به من دستور می‌دهید که بر مردم با ستمکاری سلطه و پیروزی به‌دست آورم؟» به‌بیان‌دیگر معنای دیگر این سؤال امام‌علی در اینجا آن است که امام به صاحبان قدرت اقتصادی (طبقه جدید) در جامعه (که در رأس آنها طلحه بن عبیدالله و زبیر بن عوام قرار داشتن و جنگ جمل اولین جنگ با امام‌علی در دوره خلافت پنج ساله او توسط این سردمداران طبقه جدید اقتصادی یا به‌اصطلاح امام‌علی در خطبه سوم نهج‌البلاغه ناکثین انجام گرفت) می‌فرماید که «من برعکس گذشته نمی‌خواهم توسط تکیه‌بر جور و ستمکاری و تقسیم ناعادلانه ثروت‌های بیت‌المال بر پایه رانت سیاسی و رانت نظامی و رانت قومی و قبیله‌ای قدرت سیاسی خودم را بر مردم نهادینه بکنم» بر این مطلب بیافزاییم که امام با این بیان و با این سؤال آن چنانکه ادعای ناکثین و صاحبان قدرت اقتصادی به چالش می‌کشد، شیوه زمامداری خلفای ماقبل خودش (در طول 25 سال پسا رحلت پیامبر اسلام) را هم به چالش می‌کشد.

در اینجا بد نیست که نقدی بر نظریه گوستاو لو بن در کتاب «تاریخ تمدن اسلام و عرب» داشته باشیم چراکه او در این کتاب «در خصوص اوج‌گیری تضادهای درونی در دوران امام‌علی به‌جای اینکه ریشه جنگ‌های داخلی ثلاثه جمل و صفین و نهروان در طول 5 سال خلافت امام‌علی (آن چنانکه خود امام‌علی در خطبه سوم نهج‌البلاغه مطرح می‌کند) بر پایه تضادهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و حتی مذهبی تحلیل نمایید، برعکس او (گوستاو لو بن) ریشه جنگ‌های داخلی زمان خلافت امام‌علی را در قطع فتوحات ارزیابی می‌کند» و می‌گوید:

«تا وقتی که فتوحات و جهان‌گشایی در جامعه مسلمین جاری بود، اسلام در ترقی و تعالی بود و تضادهای داخلی روندی افولی داشتند اما از زمانی که فتوحات کشوری اسلام توسط خلفا به پایان رسید و دیگر جایی در جهان نمانده بود که آنها فتح کنند جنگ‌های داخلی آنها شروع شد» (تاریخ تمدن اسلام و عرب – گوستاو لو بن – ص 174).

پر پیداست که در این رابطه باید بگوییم که «رویکرد امام‌علی به فتوحات خلفای ماقبل خودش در طول 25 سال پسا رحلت پیامبر اسلام کاملاً عکس رویکرد گوستاو لو بن می‌باشد» زیرا آن چنانکه فوقا مطرح کردیم «امام‌علی ریشه تمامی انحراف و انحطاط جامعه مدینه النبی پیامبر اسلام در طول 25 سال پسا رحلت آن حضرت در همین فتوحات و اقتصاد غارت غنیمتی و تقسیم رانتی بیت‌المال مسلمین می‌دانست» یعنی از نظر امام‌علی:

اولاً این فتوحات باعث گردید تا سیل غنایم جنگی به‌طرف مدینه و مرکز حکومت خلفای بعد از پیامبر سرازیر بشود.

ثانیاً سرازیر شدن سونامی این غنایم به مرکز حکومت و مدینه باعث گردید که اقتصاد جامعه مسلمین بر پایه اقتصاد غارت و غنیمتی استوار بشود.

ثالثاً همین نهادینه شدن اقتصاد غارت و غنیمتی بر پایه فتوحات نظامی باعث گردید تا جنگ‌سالاران در جامعه مسلمانان بعد از رحلت پیامبر اسلام به‌عنوان گروه برتر و الیگارشی اقتصادی ظاهر بشوند.

رابعاً نهادینه شدن قدرت جنگ‌سالاران به‌عنوان الیگارشی جدید در جامعه مسلمانان باعث گردید که گروه اندیشمندان و متفکرین و نخبه‌های انقلابی به محاق یا سرکوب و یا تبعید و یا به قتل برسند.

ادامه دارد